PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث بهداشت روانی در مدارس



امير آشنا
7th April 2010, 11:47 AM
سلام {big hug}@};-

با شروع هفته سلامت تصمیم گرفتیم در کنار هم مباحثی در خصوص بهداشت و سلامت مطرح کنیم . امیدوارم مطالبی که اینجا مرور میشه اول از همه مورد توجه مسوولین امر قرار بگیره

در این تاپیک به مباحث مربوط به اصول بهداشت روانی و نکاتی که برای حفظ سلامتی روانی دانش آموزان در مدارس نیازمند توجه هستند اشاره می کنیم .

بهداشت در دو مقوله کلی مورد بررسی قرار می گیره ؛ بهداشت جسمی و بهداشت روانی که البته هر کدوم از این زمینه ها تاثیرات غیر قابل اجتنابی بر روی هم دارند .


بهداشت روانی که متاسفانه به خصوص در مدارس به شدت از اون غافل هستیم نیازمند آموزش و برنامه ریزی های دقیق و مستمر و بکارگیری بهداشت یاران سلامت روانی در مدارسه . امروزه مشکلات متعدد روانی در مدارس کشور وجود داره که بعضا اثرات خودشون رو بر روی وضعیت تحصیلی ، ارتباط با همسالان و غیرهمسالان و حتی بیماری های جسمی میذاره و نکته ناراحت کننده تر اینه که بسیاری از بیماری های روانی در سنین کودکی و نوجوانی شکل می گیرن و در صورت وجود کارشناسان مجرب در مدارس و بررسی مستمر وضعیت دانش آموزان میشه خیلی از این موارد رو در بدو شکل گیری شناسایی و نسبت به رفع اونها اقدام کرد . بسیاری از مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی که در بزرگسالی منجر به بروز بزه های متعدد و متلاشی شدن خانواده ها و انواع و اقسام خسارات مادی و معنوی میشه ناشی از همین عدم توجه و طبیعتا عدم شناخت نسبت به بهداشت روانی در مدارسه . تو مقاله ای مطالعه می کردم در کشور سوئد به طور منظم از معلمین مدارس در خصوص وضعیت دانش آموزان نظرخواهی کتبی انجام میشه که حدود نیمی از سوالات به مسایل روانشناختی دانش آموزان مربوط میشه . متاسفانه به طور عموم نه تنها از کارشناسان مجرب روانشناسی در مدارس استفاده نمیشه بلکه اکثریت معلمین ما فاقد آموزش های حداقلی در برخورد با مسایل روانشناختی دانش آموزان هستند ؛ شاید این بی توجهی از اونجا ناشی میشه که اختلالات روانشناسی معمولا خیلی دیر به وضعیت هشدار دهنده می رسن و به همین دلیل معمولا به سادگی از کنار مقوله پیشگیری عبور می کنیم ...

ان شاالله سعی می کنیم در ادامه به مواردی که در مدارس در خصوص بهداشت روانی و عواقب عدم توجه به اون مطرح هستند بیشتر بپردازیم . ممنون از حوصله ای که به خرج میدید sh_omomi70

علاقمندیم از نظرات تک تک دوستان عزیز در خصوص بهداشت روانی در مدارس ، راهکارها ، موانع ، عواقب کم توجهی و ...و حتی تجربیاتی که در دوران تحصیل در مدرسه در این خصوص کسب کردند بهرمند بشیم . پس منتظریم sh_omomi127@};-



8->

AvAstiN
7th April 2010, 12:56 PM
ممنون از بحث جالبتون
من يه مثال مي زنم از مدرسه اي در فرانسه كه يه پيش زمينه ي ذهني از پيشرفتهاي صورت گرفته تو دنيا در زمينه بهداشت رواني دانش آموزان ، پيدا كنيم
يه مدرسه اي در فرانسه هست كه دانش آموزان موظفند كه قبل از اينكه برن سر كلاس آزمايش مختصر ادراري بدن!
بعد به سرعت ( به طور خود كار ) فاكتورهاي مختلف در ادرارش بررسي مي شه و جواب آزمايش واسه مدير مدرسه فرستاده مي شه .
اگه در جواب آزمايش همه چي عادي نبود برطبق نوع فاكتور تشخيص مي ده كه مثلا اين دانش آموز الان در وضعيت روحي خوبي نيست ( مثلا يه مشاجره شب قبل پدرمادرش داشتن باهم)
به معلم اون دانش آموز مي گه كه معلم شرايط اونو رو بدونه و سعي خودشون رو مي كنن كه تمام تلاششون رو انجام بدن كه به اون دانش آموز كمك كنند .

Particle
7th April 2010, 01:20 PM
در مدرسه هاي مناقط محروم اصلا بهداشت معني نداره كه بخواييم نوع روانيش رو هم بررسي كنيم !!

محممد
7th April 2010, 01:30 PM
از تایپیک بسیار پر محتواتون ممنون
بهداشت روانی یک مسئله بسیار مهمه و با اینکه در مدارس ما اکثرا معلم پرورشی چنین نقشی رو ایفا میکنه ولی به نظرم اکثریتشون یا علم به این کار رو ندارن یا تجربه این چنین کاری رو ندارن .
به هر حال مخصوصا در این دوره بهداشت روانی بسیار مهم است و ای کاش توجه به اون بشه تا کمتر شاهد افسردگی زودرس در بین دانش آموزان کشورمون باشیم که ممکنه ناهنجاری های بدتری رو برای جامعه داشته باشه .

shabnamshirin
7th April 2010, 02:36 PM
تاپیک بسیار جالبیه همین جا تشکر میکنم ازتونبه نظر من معلم اگه معلم باشه همون اول صبح با یه نگاه میتونه بفهمه شاگردش حالت عادی همه روزشو ندارهمدیریت زمان درسو کلاس هم بسته به شرایط دانش آموز خیلی مهمه مثلا وقتی که بچه تو شرایط مناسب روحی نیست همش به فکر وقت کم آوردن و تموم کردن مبحث خودش نباشه میتونه با بچه ها در مورد چیزهای دیگه حرف بزنه باهاشون دوست باشهدر عوض تو موقع مناسب دیگه ای میتونه درسش رو هم تموم کنهمثلا ما تو دبیرستان یه معلم حسابان داشتیم که یه روز که بچه ها پکر بودن گفت بریم تو حیاط برف بازی .از طرف دیگه متاسفانه بعضی معلم ها فقط درسی رو که ابتدای سال تحصیلی عهده دار شدنو درس میدن که به نظر من هر معلمی باید کنار درس خودش درسهاو نکات ریز و جالب توجهی رو که البته برای پس فردای بچه ها که وارد جامعه و عهده دار زندگی میشن بسیار مهم و مفیده آموزش بده. اونم در قالب نکات کوتاه و جالب و صحبتهای راحت و دوستانه طوریکه واسه بچه ها جالب باشه

ریپورتر
7th April 2010, 05:06 PM
سلام
به نظر من اگر بتونند معلمهای پرورشی متخصص داشته باشیم توی مدارس خوبه ولی این معلمهای پرورشی بیشتر توی فکر پیچوندن هستند و مسخره بازی و البته باید روی فرهنگ مردم هم خیلی کار کرد

moji5
7th April 2010, 06:21 PM
با سلام و تشکر
به نظر من اگه در ابتدای سال تحصیلی در تمامی مقاطع اولین برخورد بچه ها با معلمشون تو کلاس درس نباشه خیلی میتونه به روند اشنایی و باز شدنه روحیه هر دو طرف کمک کنه
مثلا" تمامی بچه های کلاس اول و معلم هاشون در اولین روز در یه جشن مختصر شرکت کنن و هر معلمی مقداری صحبت کنه و تئاتر یا مراسم طنز هم برگزار بشه تا جو از حالت ترس خارج بشه
برای دانشگاه هم میشه همین کار رو برای هر رشته انجام داد و در همون مراسم از دانشجویان برتر گذشته قدردانی کرد
به نظرم تا حدی میتونه به تحصیل هم هدف بده

faridehsarvi
7th April 2010, 09:13 PM
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام به همه ي دوستان
اميدوارم روز خوبي رو سپري كرده باشين
الان كه حدود بيست ودو سالمه بهتر مي تونم بفهمم كه در دوران مدرسه چه نيازهايي داشتم
دوران مدرسه به راحتي وبا تاسف مي تونم بگم دركي از خدا نداشتم كه نيمي از اين قضيه رو ميذارم به حساب برنامه ريزي درست آموزش و پرورش
به جاي اينكه بيان بهم بگن وقتي تنهايي يكي باهاته واون خداست بهم گفتن خدا صفات سلبيه و... داره يا اينكه معيار هاي نقلي وعقلي اثبات خدا چيه بعدم لا اقل نگفتن اينا رو بفهم گفتن اين صفحه رو حفظ كن تو امتحان مياد. منم از هرچي بينش و ديني بود متنفر شدم.
باز ماها بهتر بوديم تو خودمون بوديم
اما كودكان ونوجوانان امروز چي به چه راه ها كه كشيده نشدن.........
پسر سيزده ساله مد گروه هاي شيطان پرستي رو تقليد مي كنه وبهش فخر ميكنه در حاليكه ذره اي از باطن قضيه خبر نداره

faridehsarvi
7th April 2010, 09:22 PM
البته اول بايد به خانواده ها پردا خت بعد مدرسه
چند تا از خانواده ها واقعا يك خانوادهان واز سلامت رواني برخوردارن

همه چي تو اين جامعه مادي شده
بچه ها ميرن مدرسه كه درس بخونن ويه كاره اي بشن و خودشونو تامين كنن
نمره نمره نمره
معلم ها هم كم نميارن
انگيزه ها همه از دست رفته روحيه ها مردن

معلم ها درس ميدن كه حقوق بگيرن
بچه ها درس مي خونن نمره بگيرن
بيست بگيرن

faridehsarvi
7th April 2010, 09:29 PM
ابايي ندارم اينو بگم كه چرا يك بچه ي يازده ساله خودم رو ميگم واغراقي هم در كار نيست
چرا كلاس پنجم دبستان بايد بخوام خود كشي كنم
روزهام به اين فكر كنم كه خدايا كدوم راه خود كشي دردش كمتره؟
مي پرسين چرا مي خواستم خود كشي كنم؟ مشكل خانوادگي داشتم؟ نه نداشتم
مالي؟ نه درسي ؟نه

من يه خلا داشتم كه هيچ چيز جوابش رو نميداد
من تو يه عالم پوچي درگير بودم تو يه محيط بسته درون خودم
درس مي خوندم : خدا هدايت تشريعي دارد.هدايت تكويني داردوووووووووو
اما اينا به چه دردم خورد فهميدمشون ؟نه

faridehsarvi
7th April 2010, 09:31 PM
امير آقا اينا فقط درد دل بود اگه تايپيك شما رو خراب كرد عذر خواهي مي كنم
بقيه اش رو فكر مي كنم بعدا مي گم خيلي از درد دلام هم موند
بچه هامون رو تو مدرسه داريم پوچ وبي هدف بار مياريم مخصوصا تو اين سالهاي اخير..........

مهاجر
8th April 2010, 12:10 AM
سلام
واقعا ممنونم
به نظرم این موضوع اهمیت فرهیخته بودن جامعه فرهنگی به خصوص معلمین رو مشخص می کنه والبته فکر میکنم این برمی گرده به نحوه تربیت و زندگی گذشته معلمین امروز که در چه محیطی تربیت شدند،آیا در محیطی که تربیت شدند به معنای واقعی ، انسانیت و توجه به تعالی انسان و توجه به کرامت انسانی وجود داشته یا خیر و بعد از اون اهمیت دادن آموزش و پرورش به استخدام معلمین متعهده
متشکرم

Amitis
8th April 2010, 12:50 PM
سلام. ممنون از تاپیک مفید شما.{happy}

من فکر میکنم گاهی مواقع بهداشت روانی در مدارس کمی مهمتر از بهداشت جسمی بچه ها باشه. چون فکرمیکنم خود خانواده ها بیشتر به بهداشت جسمی فرزندانشون تاکید دارند.
اما بیشتر مواقع فکر میکنند اگر فرزندانشون به لحاظ جسمی در وضعیت مطلوبی باشند و امکانات لازم رفاهی رو داشته باشند، همین کافی هست.

میشه در مناطق مختلف از یک استان، یک یا چند مدارس را به صورت آزمایشی گلچین کرد و به مدت مثلا چند ماه یا یک سال...نمیدانم، از متخصصین ماهر در روانشناسی کودکان و نوجوانان جهت برقراری ارتباط با آنها و بررسی مشکلاتشان و همون طور که گفته شد جهت بررسی بهداشت روانی آنهااستفاده کرد و تاثیر اون رو سنجید. مسلما استفاده از روانشناسان در این امر موثر است. در صورتی که این شرایط موفقت آمیز بود میشود با یک برنامه ریزی دقیق آن را به مدارس دیگر تعمیم داد.
منتها این مسئله نیاز به پیگیری مسئولین، صبر و دقت بسیار دارد که خوب متاسفانه چندان در نظام آموزش و پرورش به آن پرداخته نشده یا حتی به قول دوستمون مدارس پائین شهر به سلامت جسمی توجهی ندارند چه برسد به سلامت روان بچه ها.
در نهایت این مسئله خیلی مهم، نیازمند صرف وقت و هزینه هست..... که خوب، تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان............:-?

سکوت شب
8th April 2010, 01:35 PM
بحث جالبیه ولی در مدارس توجهی بهش نمیشه

moji5
8th April 2010, 04:06 PM
تا جایی که یادم میاد قبلا" تو دبستان مخصوصا" کلاس اول همیشه مشکل بود واسه شروع درس
اما الان قبل از بچه ها تو کلاس های امادگی و مهدکودک حسابی با خلق و خوی دور بودن از خونه و فعالیت کردن اشنا میشن
فکر کنم همینم باعث شده ضریب هوشیه بچه های امروزی بالاتر بره
باید یه فکری برای شیوه اموزش کرد اینجوری با درگیر شدنه بچه ها به فعالیت بهداشت روانیشون هم درست میشه
یه نکته ای جایی خوندم خوش اومد شاید ربطی به موضوع نداشته باشه اما چون راجع به اموزشه میگم
تو یه مقاله خوندم ژاپن دیگه تو اولین مقطع تحصیلی نمیخواد از نوشتن استفاده کنه
بلکه میخواد الفبا و سایر موارد رو به صورت شنیداری و با توجه به تصاویر و فایل های ویدویی اموزش بده
میگن این شیوه همون شیوه ایه که خدا واسه اموزش حضرت محمد (ص) بکار برده
یعنی نمیخوان از همون ابتدا بچه رو مجبور به نوشتن بکنن

امير آشنا
9th April 2010, 12:01 AM
ممکنه تصور بشه صحبت هایی که اینجا میشه خیلی رویاپردازانه و بدون در نظرگرفتن واقعیات و امکانات موجوده در صورتی که اگه به هزینه های مادی و معنوی بی شماری که سالانه مردم بابت همین عدم توجه به بهداشت روانی در دوران تحصیل متحمل میشن نگاهی بندازیم متوجه میشیم که صرف بودجه و هزینه برای جلوگیری از این خسارات سنگین کاملا عملی و از هر نظر مقرون به صرفه و منطقیه . نظر شما چیه ؟

SaSaMc2
9th April 2010, 03:02 AM
سلام.

یکی از آشنایان ساکن سوئد بود.

یه بچه 10 ساله هم داشت.

یه روز معلمش انشا داده بود که موضوع اون آینده بود.

و این بچه نوشته بود من از آینده نگرانم!

چون فکر میکنم اگه قد من به بابام بره کسی یهم زن نمیده.

جالب بود که کار والدین داشت به دادگاه میکشید به خاطر گذارش معلم.

که با تجویز یه نوع هورمون الان 20 سانتی از من بزرگتره.

مامی سارا کارش برنامه ریزی برای بهداشت مدارس هست.

بهش میگم اگه وقت داشت بیاد تو بحث شرکت کنه.

faridehsarvi
9th April 2010, 09:29 AM
سلام به همه به نظرم بهتره يه سري كلاسا هم براي بچه ها باشه هم والدينشون
خيلي موثره گرچه نيازمند صرف زمان وهزينه ي بيشتري براي جامعه و والدين خواهد بود اما
خيلي خيلي موثره
مدتيه دارم به اين قضيه فكر مي كنم
اگر ففقط هفته اي 2 ، 3 ساعت والدينه مراه بچه ها در مدرسه حضور داشته باشن نه جهت كنترل
بلكه براي اينكه خودشون هم در بحث ها شركت كنن وحكم يك هم كلاسي رو براي بچه هاشون داشته باشن مي تونن غير مستقيم خيلي چيزا رو به بچه ها ياد بدن
و حتي خيلي از موارد رو ياد بگيرن........ اوووووووه طولانيه
حوصله ندارم زياد تايپ كنم

امير آشنا
9th April 2010, 03:09 PM
من يه مثال مي زنم از مدرسه اي در فرانسه كه يه پيش زمينه ي ذهني از پيشرفتهاي صورت گرفته تو دنيا در زمينه بهداشت رواني دانش آموزان ، پيدا كنيم
يه مدرسه اي در فرانسه هست كه دانش آموزان موظفند كه قبل از اينكه برن سر كلاس آزمايش مختصر ادراري بدن!
بعد به سرعت ( به طور خود كار ) فاكتورهاي مختلف در ادرارش بررسي مي شه و جواب آزمايش واسه مدير مدرسه فرستاده مي شه .
اگه در جواب آزمايش همه چي عادي نبود برطبق نوع فاكتور تشخيص مي ده كه مثلا اين دانش آموز الان در وضعيت روحي خوبي نيست ( مثلا يه مشاجره شب قبل پدرمادرش داشتن باهم)
به معلم اون دانش آموز مي گه كه معلم شرايط اونو رو بدونه و سعي خودشون رو مي كنن كه تمام تلاششون رو انجام بدن كه به اون دانش آموز كمك كنند .


زمانی که ما دبستان می رفتیم سال های پایانی و اوج جنگ بود . تازه تو تهران وضعیت خیلی بهتر از شهرهای مرزی غرب کشور بود با این حال هنوز اثرات استرس های اون موقع رو احساس می کنیم و اتفاق های تنش زا مدام مقابل چشممون رژه میرن {i dont want to see} همون زمان تو مدارس هم به خاطر دارم اوضاع خیلی مناسبی نبود چون نه تنها کسی برای حفظ بهداشت روانی دانش آموزان آموزشی ندیده بود بلکه عمدتا کادر آموزشی و پرورشی مدارس هم تحت تاثیر همین استرس ها قرار داشتند . نتیجتا برخوردهای متقابل دانش آموزان با هم و حتی با معلمین در سایه همین جو روانی نامناسب قرار می گرفت که موارد متعددی از اون رو به خاطر دارم ...
این ها نمونه هایی از استرس های مشخص و شدیده که اثرات اون رو معمولا خیلی زود در برخوردها مشاهده می کنیم هرچند ممکنه مدت ها هم دوام داشته باشن ... اما مساله سازترین تنش های روانی زمانی ایجاد میشه که تحت استرس های نسبتا خفیف و مزمنی قرار بگیریم . این موضوع از این جهت اهمیت ویژه ای پیدا می کنه که معمولا این موارد واکنش های آنی و مشخصی رو باعث نمیشن بلکه ممکنه فرد رو در بزرگسالی به آدمی پرخاشگر یا منزوی و یا ... تبدیل کنند . از این جهت توجه به این موارد ضروری تر بنظر میاد

امير آشنا
9th April 2010, 03:46 PM
در مدرسه هاي مناقط محروم اصلا بهداشت معني نداره كه بخواييم نوع روانيش رو هم بررسي كنيم !!

تا حد زیادی موافقم هرچند معتقدم وضعیت خیلی بهتر شده . این بهبودی نسبی بر اساس کاهش قابل توجه انواع موارد بیماری های عفونی و مسری در اغلب مناطق محروم غیر قابل صرف نظر و واقعا جای قدردانی از همه کسانی داره که تو این مسیر قدم برداشته و میدارن اما با این حال فاصله با وضعیت مطلوب همون طور که شما هم اشاره داشتید کماکان خیلی زیاده

ولی بر اساس نظر شما که ممکنه نظر خیلی از افراد جامعه هم باشه یه سوال اساسی برای بنده پیش میاد و اونم اینه که واقعا بر اساس چه ملاکی ما عمدتا اهمیت بهداشت روانی رو خیلی کمتر از بهداشت جسمی درنظر می گیریم ...؟ آیا ابتلای کودکان دبستانی به اسهال خونی انگلی که با درمان دارویی قابل رفعه از ابتلای همین کودکان به مشکلات شخصیتی که در بزرگسالی به فروپاشی زندگی زناشویی اون منجر بشه اهمیت بیشتری داره ...؟ نظر شما چیه ؟

Amir
9th April 2010, 04:04 PM
سلام و تشكر از امير عزيز به خاطر تاپيكهاي خيلي مفيد و ارزنده ... در كنار بهداشت جسمي يعني توجه به سلامت جسم نكته اي مهم هم به نام سلامت رواني مطرح شده كه هر چي جوامع شلوغ تر و صنعتي تر ميشه اين مقوله همنيتش بيشتر ميشه .. به نظرم سلامت رواني از دو بعد برسي ميشه كرد يكي نيازها و ديگه مسئله درمان يعني اول ببينيم كه نياز رواني افراد در دروه هاي مختلف چيه كه اگه اونا نباشه فرد به بيماري ميرسه .. و دوم بعد تشخيص و درمان .. و همونطور كه امير جان گفتن دوره سلامت روان در مدارس به دليل اينكه شكل گيري روان در اجتماع بدليل بيشترين برخوردهاي كه با اجتماع داره در محيط مدارس شكل ميگيره و به طبع بعد از خانواده تو مدارس بيشترين تاثير پذيري افراد تو محيط مدرسه شكل ميگيره ... و در حقيقت بناي شخصيت رواني افراد از اينجا شكل ميگيره و اگه بگيم كه هر فرد عضوي از يه جامعه است بنابراين سلامت رواني جامعه هم به اين مبحث مربوط ميشه .. پس بايد هم بايد به نيازهاي رواني دردوره هاي مختلف تو مدارس اگاه باشيم و براش برنامه ريزي كنيم و هم اگه به مشكلي برخورد كرديم راه حل مشكل رو بلد باشيم .. اين اگاهي هم بايد در تاليف كتب اموزشي مدارس لحاظ بشه و در درجه بالاتر به معلمان و كادر اموزشي درگير با دانش اموزان داده بشه .. منكه تو دوره خودم همچين چيزي رو حساب شده و برنامه ريزي شده نديدم يعني اينكه كتابي يا كسي يا حتي معلم ما به طور خاص واقف به همه اين موارد باشه .. فك كنم نزديكترين دبير ها تو دوره راهنمايي به بچه ها از اين بعد معلم پروروشي بوده .. كه خوب اونم به اين وجه تخصصي رو اين مسئله كار نميكرده .. از وضعيت الان مدارس نميدونم ولي از برخورد با بچه ها ميشه فهميد كه اين مشكل همچنان باقيست .. يه سوال اينجاست كه واقعان بهترين راه حل ها چيه و چطور ميشه يك پسر يا دختر با سليقه و دنياهاي متفاوت رو براي جامعه فردا ساخت .. چطوري ميشه مشكلات رواني فراتر از بعد مدرسه مثلا تو خونه و يا جامعه اونها رو شناخت و حل كرد .. كشورهاي ديگه چه شكلي اين كار رو كردند ؟

امير آشنا
9th April 2010, 04:26 PM
بهداشت روانی یک مسئله بسیار مهمه و با اینکه در مدارس ما اکثرا معلم پرورشی چنین نقشی رو ایفا میکنه ولی به نظرم اکثریتشون یا علم به این کار رو ندارن یا تجربه این چنین کاری رو ندارن .


بله متاسفانه هنوز تفاوت بین معلم پرورشی و روانشناس کودک در مدارس مورد توجه نیست . مسلما کادر آموزشی و پرورشی مدارس می بایست آموزش های حداقلی روانشناختی در برخورد با دانش آموزان رو کسب کنند اما وجود سیستم ارزیابی علمی روانشناسی در مدارس مقوله ایه که جز با بکارگیری افراد متخصص و مجرب در این زمینه امکانپذیر نیست

امير آشنا
9th April 2010, 04:32 PM
به نظر من معلم اگه معلم باشه همون اول صبح با یه نگاه میتونه بفهمه شاگردش حالت عادی همه روزشو ندارهمدیریت زمان درسو کلاس هم بسته به شرایط دانش آموز خیلی مهمه مثلا وقتی که بچه تو شرایط مناسب روحی نیست همش به فکر وقت کم آوردن و تموم کردن مبحث خودش نباشه میتونه با بچه ها در مورد چیزهای دیگه حرف بزنه باهاشون دوست باشهدر عوض تو موقع مناسب دیگه ای میتونه درسش رو هم تموم کنهمثلا ما تو دبیرستان یه معلم حسابان داشتیم که یه روز که بچه ها پکر بودن گفت بریم تو حیاط برف بازی .از طرف دیگه متاسفانه بعضی معلم ها فقط درسی رو که ابتدای سال تحصیلی عهده دار شدنو درس میدن که به نظر من هر معلمی باید کنار درس خودش درسهاو نکات ریز و جالب توجهی رو که البته برای پس فردای بچه ها که وارد جامعه و عهده دار زندگی میشن بسیار مهم و مفیده آموزش بده. اونم در قالب نکات کوتاه و جالب و صحبتهای راحت و دوستانه طوریکه واسه بچه ها جالب باشه

خب واقعا همین طوره . ولی عده معلم های اینچنینی در حدی که خودم تجربه کردم واقعا کمه چون این افراد هم عمدتا تنها بر اساس تجربیات شخصی خودشون مسایل کلاس رو مدیریت می کنند . باید دنبال راهکاری بود که آموزش های روانشناختی حداقلی رو برای همه معلمین شامل بشه

امير آشنا
9th April 2010, 04:35 PM
به نظر من اگر بتونند معلمهای پرورشی متخصص داشته باشیم توی مدارس خوبه ولی این معلمهای پرورشی بیشتر توی فکر پیچوندن هستند و مسخره بازی و البته باید روی فرهنگ مردم هم خیلی کار کرد


دیگه داداش مهدی همه معلم های پرورشی که اینجوری نیستن بنده های خدا {big green}
ولی واقعا اگه حداقل در انتخاب معلمین پرورشی و تخصص و نحوه ارتباط اونها با دانش آموزان دقت بیشتری بشه شاید بخشی از مشکلات برطرف بشه

تاری
9th April 2010, 06:05 PM
یارب

با سلام
به نوبه خود از زحماتی که می کشید ممنونم تاپیک خوبیه.
از مجموع نظراتتون استفاده کردیم.
.....
متاسفانه موقعی که درد و بیماری چه روحی و چه جسمی خودشو نشون می ده به فکر چاره می افتیم. در مدارس واقعا جای خالی یک مشاور دیده می شه اگر چه در برخی مدارس به ظاهر مربی مشاور حضور دارد ولی به ظاهر... آنچه که از یک مربی پرورشی انتظار می رود در عمل کمتر به چشم می آید، کمتر کسی به شاگرد دلسوزی دارد نیتّها فرق کرده و مهم نیت درست است که نتیجه درست هم خواهد داشت. می تونیم به این فکر کنیم که از نسل پدرانمان که در مدارس حضور داشته و شخصیتشان شکل می گرفت چرا به افراد متعهدی تبدیل شدند و کمتر افرادی از این نسل به چالش افتادند. (؟)
و نسل ما
وقتی شاگرد بودم می دیدم شاگردانی که همراهانِ معلم پرورشی بودند، بچه های با اعتماد به نفس بالا هستند که در آینده هم این فعالیتشان مفید شد و به عنوان تجربه ی خوب یاد می برند در موفقیتشان ... اما شاگردان خجالتی و منزوی را نه معلم پرورشی درمی یافت و نه در آینده، جامعه ...!!!؟
و اما؛ آنچه در اندک تجربه ی آموزشی دریافتم دیدم همون فعالیت اندک معلمان مشاوره هم بر چه اساسی شکل می گیرد که واقعا متعجب شدم. تا اجباری در کار نباشد دلسوزی و محبت به روان نسل آینده که از مدارس شکل می گیرد هم وجود نخواهد داشت، این اجباری که مطرح کردم از ادراه ی آموزش و پرورش بود که مدام از معلمان گزارش کار و امورات فرهنگی را می خواستند و به صورت اتفاقی در مدارس حضور پیدا می کردند برای کنترل کلی؛
یه بار برای مراسمی مشتاقانه ایده های هنری و فرهنگی که بچه ها رو به علاقه وادار کنه کار می کردم که کار بزرگ و خوبی می شد بی منت. اما؛ با جملاتی چون؛ خودتو زیاد اذیت نکن همین کافیه، فقط از اداره اومدند ببینند که کار شده و... کلی توی ذوقم زدند و با خودم فکر می کردم یعنی واقعا شاگردان هیچ مفهومی برای مسئولین مدارس ندارن؟!
پس وجدان کاری و تعهد کجا رفته؟!
متاسفانه مربیان در مدرسه تبلیغ می کنند و شاگردان را به آموزشگاههای خصوصی خود دعوت می کنند!
اگر ریشه ها را جستجو کنیم به خیلی از مشکلاتی که مدام چون تار عنکبوت قشر زیادی از مشاغل متعدد را در خود می گیرد را باید مطرح کنیم که از نوع آموزش و رفتار معلمان و وجدان کاریشان نشات می گیرد و اما چرا وجدان کاری در معلمان سست شده؟

بر اساس نظر یکی از کاربران محترم که به نقش والدین اشاره کرده بودند هم باز به فرهنگ سازی مربوطه تا از والدین برای یک جلسه فرهنگی و همکاری با معلمان دعوت به عمل می یاد کمتر کسی به این جلسات اهمیت قائل شده و در مدرسه حضور پیدا می کنه اتفاقا با همکاری هر دو می توان بهتر به مشاوره ی کودک پرداخت چرا که خانواده در انتقال شناخت خود از فرزند خود به مربی می تونه کمک فوق العاده ای در نقش مشاور داشته باشه . اگر اهمیت بده و در جلسات شرکت کنه و با شرکت نکردنش مربی هنر باز ضایع نشه....




ممکنه تصور بشه صحبت هایی که اینجا میشه خیلی رویاپردازانه و بدون در نظرگرفتن واقعیات و امکانات موجوده در صورتی که اگه به هزینه های مادی و معنوی بی شماری که سالانه مردم بابت همین عدم توجه به بهداشت روانی در دوران تحصیل متحمل میشن نگاهی بندازیم متوجه میشیم که صرف بودجه و هزینه برای جلوگیری از این خسارات سنگین کاملا عملی و از هر نظر مقرون به صرفه و منطقیه . نظر شما چیه ؟




کاملا با حرف شما موافقم. حتی این بحث در تخصص رشته ی ما به عنوان مرمتگر آثار تاریخی هم ثابت شده است هزینه ای که برای بقای آثار در نظر گرفته می شود خیلی هزینه ی ناچیزیست در مقابل رفع بیماریها و درمان آنها و برگرداندن به سلامت قبلی اثر. متاسفانه تا اثری زنده و پاینده است از خرج کردن مبلغی برای حفظش خودداری می کنند تا وقتی که بیماری خودشو نشون داد شروع به چرا و چگونه ها می پردازند.

....
یاعلی

امير آشنا
10th April 2010, 09:28 PM
به نظر من اگه در ابتدای سال تحصیلی در تمامی مقاطع اولین برخورد بچه ها با معلمشون تو کلاس درس نباشه خیلی میتونه به روند اشنایی و باز شدنه روحیه هر دو طرف کمک کنه
مثلا" تمامی بچه های کلاس اول و معلم هاشون در اولین روز در یه جشن مختصر شرکت کنن و هر معلمی مقداری صحبت کنه و تئاتر یا مراسم طنز هم برگزار بشه تا جو از حالت ترس خارج بشه
برای دانشگاه هم میشه همین کار رو برای هر رشته انجام داد و در همون مراسم از دانشجویان برتر گذشته قدردانی کرد
به نظرم تا حدی میتونه به تحصیل هم هدف بده

درسته . البته این موضوع تو تهران تا حدودی تو کلاس اول داره انجام میشه تا اونجایی که اطلاع دارم

امير آشنا
10th April 2010, 09:34 PM
الان كه حدود بيست ودو سالمه بهتر مي تونم بفهمم كه در دوران مدرسه چه نيازهايي داشتم
دوران مدرسه به راحتي وبا تاسف مي تونم بگم دركي از خدا نداشتم كه نيمي از اين قضيه رو ميذارم به حساب برنامه ريزي درست آموزش و پرورش
به جاي اينكه بيان بهم بگن وقتي تنهايي يكي باهاته واون خداست بهم گفتن خدا صفات سلبيه و... داره يا اينكه معيار هاي نقلي وعقلي اثبات خدا چيه بعدم لا اقل نگفتن اينا رو بفهم گفتن اين صفحه رو حفظ كن تو امتحان مياد. منم از هرچي بينش و ديني بود متنفر شدم.
باز ماها بهتر بوديم تو خودمون بوديم
اما كودكان ونوجوانان امروز چي به چه راه ها كه كشيده نشدن.........
پسر سيزده ساله مد گروه هاي شيطان پرستي رو تقليد مي كنه وبهش فخر ميكنه در حاليكه ذره اي از باطن قضيه خبر نداره


البته اول بايد به خانواده ها پردا خت بعد مدرسه
چند تا از خانواده ها واقعا يك خانوادهان واز سلامت رواني برخوردارن

همه چي تو اين جامعه مادي شده
بچه ها ميرن مدرسه كه درس بخونن ويه كاره اي بشن و خودشونو تامين كنن
نمره نمره نمره
معلم ها هم كم نميارن
انگيزه ها همه از دست رفته روحيه ها مردن

معلم ها درس ميدن كه حقوق بگيرن
بچه ها درس مي خونن نمره بگيرن
بيست بگيرن


ابايي ندارم اينو بگم كه چرا يك بچه ي يازده ساله خودم رو ميگم واغراقي هم در كار نيست
چرا كلاس پنجم دبستان بايد بخوام خود كشي كنم
روزهام به اين فكر كنم كه خدايا كدوم راه خود كشي دردش كمتره؟
مي پرسين چرا مي خواستم خود كشي كنم؟ مشكل خانوادگي داشتم؟ نه نداشتم
مالي؟ نه درسي ؟نه

من يه خلا داشتم كه هيچ چيز جوابش رو نميداد
من تو يه عالم پوچي درگير بودم تو يه محيط بسته درون خودم
درس مي خوندم : خدا هدايت تشريعي دارد.هدايت تكويني داردوووووووووو
اما اينا به چه دردم خورد فهميدمشون ؟نه




ممنون از اینکه تجربیات خودت رو مطرح کردی فریده خانم {happy}@};-
اونچه که واقعا قصد داریم اینجا در موردش صحبت کنیم و هر کدوم از دوستان هم از زاویه ای به اون پرداختند و شما هم به صورت عینی به اون اشاره کردی همین ضرورت توجه به مسایل روانشناختی کودکانه . مقوله ای که ممکنه در صورت عدم توجه به اون عواقب غیر قابل اجتنابی رو در بزرگسالی شاهد باشیم

امير آشنا
10th April 2010, 09:37 PM
امير آقا اينا فقط درد دل بود اگه تايپيك شما رو خراب كرد عذر خواهي مي كنم
بقيه اش رو فكر مي كنم بعدا مي گم خيلي از درد دلام هم موند
بچه هامون رو تو مدرسه داريم پوچ وبي هدف بار مياريم مخصوصا تو اين سالهاي اخير..........

نه اصلا
خیلی هم خوب بود @};- اصل این تاپیک های مباحثه ای بر اینه که دوستان حرف های خودشون و اونچه که دیدگاه یا تجربه خودشونه مطرح کنند وگرنه صحبت های کتابی رو تو کتابها خیلی خوش آب و رنگ تر از بنده و امثال بنده می نویسن ;)

امير آشنا
10th April 2010, 09:46 PM
به نظرم این موضوع اهمیت فرهیخته بودن جامعه فرهنگی به خصوص معلمین رو مشخص می کنه والبته فکر میکنم این برمی گرده به نحوه تربیت و زندگی گذشته معلمین امروز که در چه محیطی تربیت شدند،آیا در محیطی که تربیت شدند به معنای واقعی ، انسانیت و توجه به تعالی انسان و توجه به کرامت انسانی وجود داشته یا خیر و بعد از اون اهمیت دادن آموزش و پرورش به استخدام معلمین متعهده
متشکرم

مسلما فرهیخته بودن معلمین می تونه باعث ظهور نسل فرهیخته و ارزشمندی از دانش آموزان فعلی در بزرگسالان فردا بشه . به واقع خیلی از معلمین هم از ویژگی های متعالی انسانی بهرمند هستند اما یه سوالی اینجا وجود داره و اونم اینه که آیا صرفا فرهیخته بودن معلمین می تونه بهداشت روانی دانش آموزان رو تضمین کنه ...؟ این مقوله نیاز به آموزش هم داره یا خیر ؟

LaDy Ds DeMoNa
10th April 2010, 11:08 PM
سلام
ممنون از بحث قشنگتون !!


از تجربیات خودم بگم بهتره :

ابتدایی

سال اول مدرسه مشکلی نداشتم همه چیز نو و برام تازگی داشت . یه دختره بود تو کلاسمون که یه انگشت بیشتر داشت و همیشه تو ذهن من موند .

سال دوم مدرسه مسخره ترین جای دنیا بود من همیشه کتابهای خواهر بزرگترم که رشته تجربی می خوند می بردم سرکلاس ، خواهرم مجبور می شد بدو بدو بیاد کتاباشو از مدرسون بگیره تا به موقع بره دبیرستان !!!
سر این موضوع توسط معلم تنبیه شدم و توی دستشویی معلمین مدرسمون به مدت چند ساعت . . .

سال سوم من با وجود اینکه کوچولوترین دختر کلاس از نظر قدی بودم دقیقا تو ردیف آخر می نشستم ( پیش کسانی که چند سال مردود شده بودند و به فکر ازدواج :-??)

سال چهارم به دلیل نداشتن دفتر نقاشی ، خط کش خوردم . البته نه اینکه بابام نمی خرید کلا علاقه ای به دفتر نقاشی سفید نداشتم دوست داشتم نقاشی ها رو تو دفتر خط دار بکشم !!
( این همون سالی بود که بچه های کل مدرسه مون سرخک گرفتند و به مدت 12 روز صبح و عصر آمپول می زدم )

سال پنجم با اینکه مودب بودم اما یه بار به خاطر کاری که نکردم از کلاس انداختنم بیرون !!
فقط یه معلم دینی اومد بهمون که خوب یاد داد که چطور حرف غ رو تو عربی تلفظ کنیم .


راهنمایی :

اول راهنمایی : چون کوچولوترین بجه کلاس بودم نقش حشرات رو تو نمایش ها بازی می کردم مقام هم نیاوردیم . عاشق معلم عربی بودم .
دوستام همه خیلی بزرگتر از خودمم بودن از بچه های کلاسمون نبودن خیلی باحال بودن همشون عضو تیم والبیال مدرسه و فقط سه سال از من بزرگتر بودن
دختر دایی ام راپورت داد به مامانم ، کتک نخوردم ولی می خوردم بهتر بود !!!

دوم راهنمایی : معلم پرورشی کلا با من لج بود منو که می دید انگار اعزاییل رو دیده منم ازش بدم می امد به نظرم شبیه باسیل بود ( یه آدم تک بعدی )
خانم رابط معلم علوم رو خیلی دوست داشتم . سالی بود که من شعر طنز می گفتم آخره خنده بود همه بچه ها عاشق شعرهام بودن ولی شکوفا نشد . . .

سوم راهنمایی : سال خانم خوشرو معلم زبان بود نحوه تدریس اش 20 بود نه 100 بود
چون دستور زبان انگلیسی و ترکی عین هم بود با زبان ترکی بهمون درس می داد .
سالی که اولین تجدید رو آوردم فنی و حرفه ای !!!
فکر کن باید شال می بافتیم تا قبول می شدیم
حالا بماند که سالاد اولیویه و شیرینی هم مجبور شدیم بپزیم اما تو بافتن شال مردود شدم
موند واسه تابستون که کاردستی دختر همسایه رو بردم .


دبیرستان :

اول دبیرستان : آلیس در سرزمین عجایب ! یهو قد کشیدم و .. . !!
پسرا متلک می گفتن بهمون . . .

دوم دبیرستان : به هیچ عنوان راهنمایی درست نشدم و رشته ای رفتم که اصلا به گروه خونی ام نمی خورد .
اما یه خانم معلمی داشتیم خانم خان محمدی خیلی ماه بود و از خانم تاریخ هم خوشم می اومد آخره کلاس بود . . .

سوم دبیرستان :مامانمو کشوندن مدرسه چون چهارتا عکس مو باز انداخته بودیم تو مدرسه یکی رفته بود لو داده بود مدیرمون چه فحش های ناموسی که بهمون نداد!!! ازمون هم تعهد گرفتند . . .
من جز بهترین شاگردان مدرسه بودم اما می گفتن انضباط ندارم !!!!!
با اینکه معلم ها دوستم داشتن ناظم ها ازم متنفر بودن !!!!!

.................................................. .....................
می خوام بگم من هیچی یاد نگرفتم !!!!!!
مشکل مدارس ما اینه که مباحثی نیستند یه معلم می آد سلام چطوری کی غایبه کی حاضر !! بعد درس میده زنگ زده می شه کلاس تموم !


کلاس های باید دایره ای شکل چیده شند اینو دیگه همه بهش اعتقاد پیدا کردن . . .

تو ابتدایی نماز هم درست حسابی یاد نمی دن
خدا به اون مهربونی رو به آدم معرفی نمی کنن فقط روی احکام خشک توجه دارن!!! ( سن تکلیف رو می گم )

تو راهنمایی اصلا راجب مسائل جنسی و اون اتفاقات صحبت نمی شه در حالی که همه بچه های باهاش درگیرن !!!!

تو دبیرستان اصلا به شخصیت آدم توجه نمی شه !!!
مشاوره صحیح در رابطه با انتخاب رشته هم صورت نمی گیره . . .

خیلی رو ظاهر بچه ها قضاوت می کنن اصلا به نگرش شاگردان اهمیتی داده نمیشه

یه بار تو دبیرستان تصمیم گرفتم برم مسیحی بشم اون موقع به نظرم رسید که مسلمان بودن من مثل اینکه یه میراث نا خواسته بهم رسیده باشه !!
زندگی مسیحی ها برام جالب تر بود

.........................................
یکی از کارمندان سازمان صنایع برام تعریف می کرد پسر یکی از آشناهاشون در دوران کودکی چندین بار از مدرسه اخراج شده بود و از نظر مدیران مدارس کم هوش شناخته شده بود . و قرار بود ببرنش مدرسه ای که واسه افراد کم هوشه
تااینکه خانواده اونها به آمریکا مهاجرت می کنن الان اون آقا پسره دوتا مدرک دکتری داره
سیستم امورشی ما ایراد داره توی کشورهای اروپایی معلمینی که مدارک دکترا دارند به سال اولی ها و دومی ها آموزش می دن در حالیکه در ایران . . .


بهر حال سرتون درد نیارم
خانه از پای بست ویران است !!!!

SaSaMc2
17th April 2010, 08:18 PM
گرگان - دانش آموز دبستان خرد در منطقه گنبد کاووس در شرایط بسیار سخت و با کمترین امکانات آموزشی در اتوبوسی که بوسیله تراکتور حمل می شود به تحصیل ادامه می دهند.

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524970_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524973_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)


http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524982_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524985_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524995_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525005_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525004_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524998_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524947_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524954_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524964_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524962_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524949_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524975_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524963_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525002_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524969_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524968_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525009_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525012_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)


http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/525015_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/03/524971_orig.jpg (http://www.payeganco.com/cheshmnavaz.htm)

امير آشنا
18th April 2010, 03:26 PM
من فکر میکنم گاهی مواقع بهداشت روانی در مدارس کمی مهمتر از بهداشت جسمی بچه ها باشه. چون فکرمیکنم خود خانواده ها بیشتر به بهداشت جسمی فرزندانشون تاکید دارند.
اما بیشتر مواقع فکر میکنند اگر فرزندانشون به لحاظ جسمی در وضعیت مطلوبی باشند و امکانات لازم رفاهی رو داشته باشند، همین کافی هست.

میشه در مناطق مختلف از یک استان، یک یا چند مدارس را به صورت آزمایشی گلچین کرد و به مدت مثلا چند ماه یا یک سال...نمیدانم، از متخصصین ماهر در روانشناسی کودکان و نوجوانان جهت برقراری ارتباط با آنها و بررسی مشکلاتشان و همون طور که گفته شد جهت بررسی بهداشت روانی آنهااستفاده کرد و تاثیر اون رو سنجید. مسلما استفاده از روانشناسان در این امر موثر است. در صورتی که این شرایط موفقت آمیز بود میشود با یک برنامه ریزی دقیق آن را به مدارس دیگر تعمیم داد.
منتها این مسئله نیاز به پیگیری مسئولین، صبر و دقت بسیار دارد که خوب متاسفانه چندان در نظام آموزش و پرورش به آن پرداخته نشده یا حتی به قول دوستمون مدارس پائین شهر به سلامت جسمی توجهی ندارند چه برسد به سلامت روان بچه ها.
در نهایت این مسئله خیلی مهم، نیازمند صرف وقت و هزینه هست..... که خوب، تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان............:-?


ممنون از صحبت های مفیدت @};-
کاملا موافقم
دقیقا باید توجه به این موضوع داشته باشیم که بهداشت روانی به خصوص از این نظر که اولا عوارض کم توجهی به اون معمولا دیر مشخص میشن و دوم اینکه این عوارض عموما اثرات موندگاری رو ویژگی های شخصیتی فرد دارن اهمیت بسیار زیادی داره
طرح پیشنهادی جالب شما هم واقعا راهگشاست چون مشخصا در بسیاری از کشورها با این متد تاثیر حضور متخصصین روانشناس رو در مدارس اثبات کردن

امير آشنا
18th April 2010, 03:36 PM
در كنار بهداشت جسمي يعني توجه به سلامت جسم نكته اي مهم هم به نام سلامت رواني مطرح شده كه هر چي جوامع شلوغ تر و صنعتي تر ميشه اين مقوله همنيتش بيشتر ميشه .. به نظرم سلامت رواني از دو بعد برسي ميشه كرد يكي نيازها و ديگه مسئله درمان يعني اول ببينيم كه نياز رواني افراد در دروه هاي مختلف چيه كه اگه اونا نباشه فرد به بيماري ميرسه .. و دوم بعد تشخيص و درمان .. و همونطور كه امير جان گفتن دوره سلامت روان در مدارس به دليل اينكه شكل گيري روان در اجتماع بدليل بيشترين برخوردهاي كه با اجتماع داره در محيط مدارس شكل ميگيره و به طبع بعد از خانواده تو مدارس بيشترين تاثير پذيري افراد تو محيط مدرسه شكل ميگيره ... و در حقيقت بناي شخصيت رواني افراد از اينجا شكل ميگيره و اگه بگيم كه هر فرد عضوي از يه جامعه است بنابراين سلامت رواني جامعه هم به اين مبحث مربوط ميشه .. پس بايد هم بايد به نيازهاي رواني دردوره هاي مختلف تو مدارس اگاه باشيم و براش برنامه ريزي كنيم و هم اگه به مشكلي برخورد كرديم راه حل مشكل رو بلد باشيم .. اين اگاهي هم بايد در تاليف كتب اموزشي مدارس لحاظ بشه و در درجه بالاتر به معلمان و كادر اموزشي درگير با دانش اموزان داده بشه .. منكه تو دوره خودم همچين چيزي رو حساب شده و برنامه ريزي شده نديدم يعني اينكه كتابي يا كسي يا حتي معلم ما به طور خاص واقف به همه اين موارد باشه .. فك كنم نزديكترين دبير ها تو دوره راهنمايي به بچه ها از اين بعد معلم پروروشي بوده .. كه خوب اونم به اين وجه تخصصي رو اين مسئله كار نميكرده .. از وضعيت الان مدارس نميدونم ولي از برخورد با بچه ها ميشه فهميد كه اين مشكل همچنان باقيست .. يه سوال اينجاست كه واقعان بهترين راه حل ها چيه و چطور ميشه يك پسر يا دختر با سليقه و دنياهاي متفاوت رو براي جامعه فردا ساخت .. چطوري ميشه مشكلات رواني فراتر از بعد مدرسه مثلا تو خونه و يا جامعه اونها رو شناخت و حل كرد .. كشورهاي ديگه چه شكلي اين كار رو كردند ؟

ممنون امیر جون از حضورت تو بحث @};-
نکات مهمی که اشاره کردی به طور خلاصه نشون میده ابتدا باید نیازهای روانی شناخته بشه
تشخیص این نیازها مدت هاست انجام شده ولی عمدتا در کتب روانشناسی !!! و نه در عرصه اجتماعی که ما نیازمند بکارگیری از این علوم هستیم . طبیعتا قدم اصلی شناخت و قدم بعدی پیشگیری از بروز ناهنجاری های روانیه که این مساله از درمان اونها بسیار راحت تره البته مشروط بر اینکه بستری فراهم بشه که دانش روانشناسی در عمل میدوندار باشه و نه صرفا در کلام

در خصوص سوالات اساسی که عنوان کردی هم اگه اجازه بدی در خاتمه با جمع بندی صحبت دوستان بهش می پردازیم@};-

امير آشنا
19th April 2010, 12:48 PM
متاسفانه موقعی که درد و بیماری چه روحی و چه جسمی خودشو نشون می ده به فکر چاره می افتیم. در مدارس واقعا جای خالی یک مشاور دیده می شه اگر چه در برخی مدارس به ظاهر مربی مشاور حضور دارد ولی به ظاهر... آنچه که از یک مربی پرورشی انتظار می رود در عمل کمتر به چشم می آید، کمتر کسی به شاگرد دلسوزی دارد نیتّها فرق کرده و مهم نیت درست است که نتیجه درست هم خواهد داشت. می تونیم به این فکر کنیم که از نسل پدرانمان که در مدارس حضور داشته و شخصیتشان شکل می گرفت چرا به افراد متعهدی تبدیل شدند و کمتر افرادی از این نسل به چالش افتادند. (؟)
و نسل ما
وقتی شاگرد بودم می دیدم شاگردانی که همراهانِ معلم پرورشی بودند، بچه های با اعتماد به نفس بالا هستند که در آینده هم این فعالیتشان مفید شد و به عنوان تجربه ی خوب یاد می برند در موفقیتشان ... اما شاگردان خجالتی و منزوی را نه معلم پرورشی درمی یافت و نه در آینده، جامعه ...!!!؟
و اما؛ آنچه در اندک تجربه ی آموزشی دریافتم دیدم همون فعالیت اندک معلمان مشاوره هم بر چه اساسی شکل می گیرد که واقعا متعجب شدم. تا اجباری در کار نباشد دلسوزی و محبت به روان نسل آینده که از مدارس شکل می گیرد هم وجود نخواهد داشت، این اجباری که مطرح کردم از ادراه ی آموزش و پرورش بود که مدام از معلمان گزارش کار و امورات فرهنگی را می خواستند و به صورت اتفاقی در مدارس حضور پیدا می کردند برای کنترل کلی؛
یه بار برای مراسمی مشتاقانه ایده های هنری و فرهنگی که بچه ها رو به علاقه وادار کنه کار می کردم که کار بزرگ و خوبی می شد بی منت. اما؛ با جملاتی چون؛ خودتو زیاد اذیت نکن همین کافیه، فقط از اداره اومدند ببینند که کار شده و... کلی توی ذوقم زدند و با خودم فکر می کردم یعنی واقعا شاگردان هیچ مفهومی برای مسئولین مدارس ندارن؟!
پس وجدان کاری و تعهد کجا رفته؟!
متاسفانه مربیان در مدرسه تبلیغ می کنند و شاگردان را به آموزشگاههای خصوصی خود دعوت می کنند!
اگر ریشه ها را جستجو کنیم به خیلی از مشکلاتی که مدام چون تار عنکبوت قشر زیادی از مشاغل متعدد را در خود می گیرد را باید مطرح کنیم که از نوع آموزش و رفتار معلمان و وجدان کاریشان نشات می گیرد و اما چرا وجدان کاری در معلمان سست شده؟

بر اساس نظر یکی از کاربران محترم که به نقش والدین اشاره کرده بودند هم باز به فرهنگ سازی مربوطه تا از والدین برای یک جلسه فرهنگی و همکاری با معلمان دعوت به عمل می یاد کمتر کسی به این جلسات اهمیت قائل شده و در مدرسه حضور پیدا می کنه اتفاقا با همکاری هر دو می توان بهتر به مشاوره ی کودک پرداخت چرا که خانواده در انتقال شناخت خود از فرزند خود به مربی می تونه کمک فوق العاده ای در نقش مشاور داشته باشه . اگر اهمیت بده و در جلسات شرکت کنه و با شرکت نکردنش مربی هنر باز ضایع نشه....







کاملا با حرف شما موافقم. حتی این بحث در تخصص رشته ی ما به عنوان مرمتگر آثار تاریخی هم ثابت شده است هزینه ای که برای بقای آثار در نظر گرفته می شود خیلی هزینه ی ناچیزیست در مقابل رفع بیماریها و درمان آنها و برگرداندن به سلامت قبلی اثر. متاسفانه تا اثری زنده و پاینده است از خرج کردن مبلغی برای حفظش خودداری می کنند تا وقتی که بیماری خودشو نشون داد شروع به چرا و چگونه ها می پردازند.

....
یاعلی



تاری گرامی از نظراتتون استفاده کردم همچنین از تجربیات کاری شما که حقایقی رو برای ما مشخص می کنه @};-
نکتب که های لایت شد برداشت بنده از مجموع فرمایشات شما بود ؛ برداشتی که ضرورت توجه به امر پیشگیری در سلامت روانی ، اهمیت نقش مشاور در شکل گیری و شکوفایی استعدادهای اجتماعی دانش اموزان و نیز راهکاری که این نقش رو بتونه تقویت کنه رو شامل میشه ...
اونچه که به عینه تو زمان تحصیل خودم شاهدش بودم واقعا به همین صورت بود . عموما این دانش آموز بود که جذب مشاور میشد و کمتر مشاور یا مربی پرورشی و یا معلمین راهنما ( مثلا در مدارس ما ) به خود این زحمت رو می دادن که به دانش آموزانی با ویژگی های متفاوت روحی ( مثل انزواطلبی ، درونگرایی شدید و ... ) نزدیک بشن و عموما تنها از اینکه تونستن عده ای از دانش آموزان رو به سمت خودشون جذب کنن احساس رضایت می کردن و در این بین وضعیت دانش آموزانی که نیاز به توجه یک سویه از سمت مشاور رو داشتن فراموش میشد . فکر نمی کنم اغلب این مشاورین قصد بی توجهی داشته باشن ؛ مشکل اینجاست که این افراد عمدتا تحت آموزش لازم برای برخورد با دانش آموزان خاص قرار نگرفتن . اینجاست که نقش یه مشاور متخصص در زمینه روانشناسی کودک و روانشناسان بالینی مجرب از جایگاه یه مربی پرورشی متمایز میشه

ممنونم {happy}

امير آشنا
21st April 2010, 10:42 PM
از تجربیات خودم بگم بهتره :

ابتدایی

سال اول مدرسه مشکلی نداشتم همه چیز نو و برام تازگی داشت . یه دختره بود تو کلاسمون که یه انگشت بیشتر داشت و همیشه تو ذهن من موند .

سال دوم مدرسه مسخره ترین جای دنیا بود من همیشه کتابهای خواهر بزرگترم که رشته تجربی می خوند می بردم سرکلاس ، خواهرم مجبور می شد بدو بدو بیاد کتاباشو از مدرسون بگیره تا به موقع بره دبیرستان !!!
سر این موضوع توسط معلم تنبیه شدم و توی دستشویی معلمین مدرسمون به مدت چند ساعت . . .

سال سوم من با وجود اینکه کوچولوترین دختر کلاس از نظر قدی بودم دقیقا تو ردیف آخر می نشستم ( پیش کسانی که چند سال مردود شده بودند و به فکر ازدواج :-??)

سال چهارم به دلیل نداشتن دفتر نقاشی ، خط کش خوردم . البته نه اینکه بابام نمی خرید کلا علاقه ای به دفتر نقاشی سفید نداشتم دوست داشتم نقاشی ها رو تو دفتر خط دار بکشم !!
( این همون سالی بود که بچه های کل مدرسه مون سرخک گرفتند و به مدت 12 روز صبح و عصر آمپول می زدم )

سال پنجم با اینکه مودب بودم اما یه بار به خاطر کاری که نکردم از کلاس انداختنم بیرون !!
فقط یه معلم دینی اومد بهمون که خوب یاد داد که چطور حرف غ رو تو عربی تلفظ کنیم .


راهنمایی :

اول راهنمایی : چون کوچولوترین بجه کلاس بودم نقش حشرات رو تو نمایش ها بازی می کردم مقام هم نیاوردیم . عاشق معلم عربی بودم .
دوستام همه خیلی بزرگتر از خودمم بودن از بچه های کلاسمون نبودن خیلی باحال بودن همشون عضو تیم والبیال مدرسه و فقط سه سال از من بزرگتر بودن
دختر دایی ام راپورت داد به مامانم ، کتک نخوردم ولی می خوردم بهتر بود !!!

دوم راهنمایی : معلم پرورشی کلا با من لج بود منو که می دید انگار اعزاییل رو دیده منم ازش بدم می امد به نظرم شبیه باسیل بود ( یه آدم تک بعدی )
خانم رابط معلم علوم رو خیلی دوست داشتم . سالی بود که من شعر طنز می گفتم آخره خنده بود همه بچه ها عاشق شعرهام بودن ولی شکوفا نشد . . .

سوم راهنمایی : سال خانم خوشرو معلم زبان بود نحوه تدریس اش 20 بود نه 100 بود
چون دستور زبان انگلیسی و ترکی عین هم بود با زبان ترکی بهمون درس می داد .
سالی که اولین تجدید رو آوردم فنی و حرفه ای !!!
فکر کن باید شال می بافتیم تا قبول می شدیم
حالا بماند که سالاد اولیویه و شیرینی هم مجبور شدیم بپزیم اما تو بافتن شال مردود شدم
موند واسه تابستون که کاردستی دختر همسایه رو بردم .


دبیرستان :

اول دبیرستان : آلیس در سرزمین عجایب ! یهو قد کشیدم و .. . !!
پسرا متلک می گفتن بهمون . . .

دوم دبیرستان : به هیچ عنوان راهنمایی درست نشدم و رشته ای رفتم که اصلا به گروه خونی ام نمی خورد .
اما یه خانم معلمی داشتیم خانم خان محمدی خیلی ماه بود و از خانم تاریخ هم خوشم می اومد آخره کلاس بود . . .

سوم دبیرستان :مامانمو کشوندن مدرسه چون چهارتا عکس مو باز انداخته بودیم تو مدرسه یکی رفته بود لو داده بود مدیرمون چه فحش های ناموسی که بهمون نداد!!! ازمون هم تعهد گرفتند . . .
من جز بهترین شاگردان مدرسه بودم اما می گفتن انضباط ندارم !!!!!
با اینکه معلم ها دوستم داشتن ناظم ها ازم متنفر بودن !!!!!





ممنون مهسا خانم @};-
خیلی قشنگ مارو بردی تو فضایی که لمس کرده بودی

اگه اجازه بدی به همین نکاتی که شما اشاره کردی یه گریزی بزنیم ببینیم هر کدوم از منظر یه فردی که تخصصی در روانشناسی نداره و فقط بلده به واقعیاتی که می بینه نگاه کنه ، چه نکته برجسته ای رو شامل میشه

1. اول ابتدایی : چرا باید یه مساله به این پیش پا افتاده ای سالها تو ذهن آدم بمونه ؟ همین موضوع شاید نشون دهنده ذهن به شدت فعال و پذیرای نکات ریز و درشت یه کودک تو این سن باشه

2. دوم ابتدایی : دلیل علاقه یه دختربچه به کتاب های درسی خواهر بزرگترش چی می تونه باشه ؟ این مساله به ظاهر ساده رو تو خیلی از اطرافیانم هم دیدم

3. سوم ابتدایی : همنشینی یه دختر با دخترانی که شرایط ذهنی و روانی متفاوتی رو با توجه به نزدیک شدن سن بلوغ می گذرونن به نظرتون نمی تونه مساله ساز باشه ؟

4. چهارم ابتدایی : به واقع علاقه و تمایلات ذاتی کودک باید مورد بازخواست و تنبیه قرار بگیره ؟ یکی از بستگانم که تخصصی تو روانشناسی کودک داره برای بچه 3 ساله خودش رو دیوار اتاق بچه تا جایی که قد بچه می رسید کاغذهایی نصب می کرد . می گفت پسرم دوست داره رو دیوار نقاشی بکشه و من نمی خوام این موضوع رو با تنبیه و مواخذه حل و فصل کنم . دوست دارم تو اتاق خودش براش این فضا رو فراهم کنم . به نظرتون تا چه حد با خواسته های بدون ضرر و البته ظاهرا غیر طبیعی کودکان برخورد مناسب انجام میشه ؟

5. پنجم ابتدایی : یه تنبیه نابجا و ناحق تا سالها رو ذهن اثر میذاره ، پس باید به تبعات برخورد با دانش آموزان خیلی دقیق تر نگاه بشه . این طور نیست ؟

6. اول راهنمایی : علت اصلی این که یه نوجوان تمایل داره با افراد بزرگ تر از خودش رابطه داشته باشه چیه ؟ آیا این مساله فی نفسه اشکال داره ؟ در هر صورت این موضوع تبعاتی داره . چگونه میشه در برابر این تبعات واکنش نشون داد ؟

7. دوم راهنمایی : چرا باید معلم پرورشی که با توجه به طبیعت کارش می بایست دانش آموزان رو جذب کنه تو یه دانش آموز چنین تلقیی ایجاد کنه ؟

8. سوم راهنمایی : چرا نباید همه معلمین خوشرو باشند ؟ این حق دانش آموزان نیست ؟ کدوم یک از ماها می تونه اثرگذاری یه معلم خوش اخلاق رو رو دانش آموزان انکار کنه ؟

9. اول دبیرستان : بهداشت بلوغ و آموزش های جنسی صحیح تو چند درصد از مدارس ما به درستی انجام میشه ؟ واقعا در قبال متلک گویی بعضی افراد دختران نوجوان چه آموزشی می بینن ؟ برخورد صحیح تو این موارد واقعا چیه ؟

10. دوم دبیرستان : انتخاب رشته تحصیلی که به واقع برای خیلی از افراد به نوعی انتخاب مسیر زندگی محسوب میشه نایاز به مشاوره آگاهانه نداره ؟ اونم تو سنی که عمده دانش آموزان از شرایط و تبعاتی که ادامه تحصیل تو هر گرایشی می تونه زندگی اونها رو تحت تاثیر قرار بده اطلاع کافی ندارن ...

11. سوم دبیرستان : پرورش آنتن و به قولی روحیه آنتن بازی !!! تا چه حد به نفع جامعه و ارتباطات موجود در اون می تونه باشه ؟


...


این سوالات ساده و بسیاری از موارد دیگه که به ذهن من و شما می رسه هر کدوم می تونن برای ما ضرورت توجه علمی به مقوله بهداشت روانی رو تبیین کنن . ان شاالله تو پست بعدی به چند مورد از مسایلی که خودم هم دو دوران تحصیل از نزدیک باهاش درگیر بودم اشاره می کنم


:)>-

LaDy Ds DeMoNa
21st April 2010, 11:15 PM
این سوالات ساده و بسیاری از موارد دیگه که به ذهن من و شما می رسه هر کدوم می تونن برای ما ضرورت توجه علمی به مقوله بهداشت روانی رو تبیین کنن . ان شاالله تو پست بعدی به چند مورد از مسایلی که خودم هم دو دوران تحصیل از نزدیک باهاش درگیر بودم اشاره می کنمهمیشه دلم می خواست بدونم تو دبیرستان پسرونه چی می گذره؟؟{big green}{tongue}

امير آشنا
26th April 2010, 02:45 AM
ان شاالله تو پست بعدی به چند مورد از مسایلی که خودم هم دو دوران تحصیل از نزدیک باهاش درگیر بودم اشاره می کنم





تو دوره ابتدایی واقعا معلمینی که داشتیم جوری نبودن که باهاشون احساس راحتی کنم . من کلا بچه خیلی عاطفی بودم ولی معلمینم فقط به این توجه می کردن که «پسر باهوشیه و باادب» . عبارات مشابه رو هم زمانی که پدر و مادرم رو می دیدن بکار می بردن خلاصه ازم خیلی راضی بودن ولی من چی ؟ همیشه دوست داشتم تو مدرسه هم یه مامان دوم داشته باشم به خصوص تو 3 سال اول . اما خبری از این حرفا نبود و ظاهرا اهمیتی نداشت که امیر کوچولو ... کار به جایی رسید که دوست داشتم معلم دوره دبستانم مرد باشه چون از خانم معلم ها ناامید شده بودم . البته خیلی خبر ندارم که الان چه وضعیتی وجود داره ولی زمانی که دبستانی بودم ، معلم مرد برای دبستان های پسرونه خیلی خیلی نادر بود !!! ولی خصوصا چون برادر بزرگترم که 1 سال با هم اختلاف سن داشتیم معلم پنجم دبستانش یه آقای خیلی دوست داشتنی بود در برقراری ارتباط با بچه ها ( البته تو ذهن کودکانه امیر ) ، این علاقه به معلم مرد تو امیر کوچولو تشدید شد ولی خب قسمت نشد :-??

دوره راهنمایی هم دوران عجیبی بود با انواع و اقسام سوال های عجیب و غریب که خوشبختانه تو مدرسه ما پر بود از معلمینی که حاضر بودن واقعا راهنمایی کنند و البته حاوی مسایل عجیب !!!
برای مثال تو مدرسه ما غدقن کردند که کسی با دانش آموزان دوره های دیگه کوچکترین صحبتی بکنه :-o مثلا من که سال اول بودم حتی حق نداشتم با برادر بزرگترم تو زنگ تفریح ها صحبت کنم و واقعا در صورت تمرد از این دستور تخیلی بازخواست می شدیم {i dont want to see} هیچ وقت هم دلیل این موضوع رو نفهمیدیم :-??
یه نمونه دیگه هم این بود که غدقن کرده بودن کسی حق نداره دست بندازه دور گردن دوستش و تو حیاط راه بره :-o آقایون مسوولین مدرسه می گفتن « این قصه گل سرخ گفتن ها کار دختراست و پسر نباید از این کارا بکنه » خدا می دونه این قریب به مضمون حرفی بود که می زدن و انقدر برام ... بوده که بعد از قرنی {tongue} هنوز بیاد دارم و ...
موردای این چنینی زیاد داشتیم
و البته مسایلی که قابل بیان تو فضای عمومی اینجا نیست

دوره دبیرستان هم که سال های بلوغ بحساب میومد . دبیرستان ما یه نظم دهی خاصی داشت و یه به طور حساب شده ای ( انصافا ) در خصوص مسایل و مشکلات دوران بلوغ آموزش داده می شد . البته در اینجا هم مسایل رو خیلی رسمی و خشک اموزش می دادن و دانش آموزان حق داشتن از افراد خاصی تو مدرسه ( که توسط مسوولین مدرسه دقیقا مشخص شده بودن ) سوالات و مسایل احتمالی که به ذهنشون می رسید بپرسن . اما همون زمان هم خیلی از دوستانم تو مدارس دیگه ساده ترین مسایل مربوط به بلوغ رو نمی دونستن چون هیچ آموزشی ندیده بودن:-?
یکی دیگه از مسایلی که تو دبیرستان باهاش مواجه بودیم این بود که بعضا از معلمین به خصوص معلمین پرورشی و ... به شدت سعی داشتند از کار و امور شخصی دانش آموزان سردربیارن و در این مسیر متاسفانه همه جوره بی اخلاقی می کردن ، سرک می کشیدن ، جاسوس تربیت می کردن :-o و ...

این نکات برجسته ترین مواردی بود که از اوضاع پیرامونیم تو دوره تحصیلات تا قبل از دانشگاه لمس کردم

ببخشید اگه خیلی مفصل شد @};-

LaDy Ds DeMoNa
26th April 2010, 10:29 AM
برای مثال تو مدرسه ما غدقن کردند که کسی با دانش آموزان دوره های دیگه کوچکترین صحبتی بکنه :-o مثلا من که سال اول بودم حتی حق نداشتم با برادر بزرگترم تو زنگ تفریح ها صحبت کنم


واقعا
مثل اینکه اوضاع ما دخترا بهتر از شما بوده ما می تونستیم تو وقت های استراحت با دخترای بزرگ تر ازخودمون والیبال بازی کنیم یا حرف بزنیم مشکلی نداشت اما خانواده هامون زیاد از مسئله خوششون نمی اومد .آخه نیست می ترسیدن ما هم از اونها چیزایی یاد بگیریم که . . .

امیر آقا تو دبیرستان شما هم تبعیض بود
آخه کنار دبیرستان ما یه دبیرستان پسرونه بود
یکی از پسرای این دبیرستان بچه مایه دار بود
صبحها ساعت 9 صبح تازه از خواب پا می شد با ماشین اش بدون گواهینامه رانندگی وارد حیاط مدرسه می شد
خیلی باحال بود
معلمها حق نداشتند ماشین اشون رو در دبیرستان پارک کنند اما این برادر می تونست ماشین اش رو داخل حیاط مدرسه پارک کنه {big green}

امير آشنا
26th April 2010, 02:58 PM
واقعا
مثل اینکه اوضاع ما دخترا بهتر از شما بوده ما می تونستیم تو وقت های استراحت با دخترای بزرگ تر ازخودمون والیبال بازی کنیم یا حرف بزنیم مشکلی نداشت اما خانواده هامون زیاد از مسئله خوششون نمی اومد .آخه نیست می ترسیدن ما هم از اونها چیزایی یاد بگیریم که . . .

امیر آقا تو دبیرستان شما هم تبعیض بود
آخه کنار دبیرستان ما یه دبیرستان پسرونه بود
یکی از پسرای این دبیرستان بچه مایه دار بود
صبحها ساعت 9 صبح تازه از خواب پا می شد با ماشین اش بدون گواهینامه رانندگی وارد حیاط مدرسه می شد
خیلی باحال بود
معلمها حق نداشتند ماشین اشون رو در دبیرستان پارک کنند اما این برادر می تونست ماشین اش رو داخل حیاط مدرسه پارک کنه {big green}

البته مدرسه ما این طور بود . این موضوع رو نمی تونم به مدارس دیگه تعمیم بدم ولی مدرسه ما به عنوان یکی از بهترین مدارس تهران ( البته به زعم خیلیا ) چنین وضعیتی داشت و حتی یادمه یه بار که با برادرم کاری داشتم بهم گفتن بیا دفتر مدرسه {i dont want to see} گفتن قانون قانونه و فرقی نمی کنه که شما برادر باشید یا نه و ...:-o{i dont want to see}
ولی از نظر تبعیضات این چنینی که شما گفتی نه خوشبختانه . حتی برعکس ؛ به شدت رو این جور رفتارها حساس بودن و اگه کسی می خواست از این کارا تو مدرسه بکنه کارش به آخر هفته نمی کشید {big green}

LaDy Ds DeMoNa
26th April 2010, 08:01 PM
البته مدرسه ما این طور بود . این موضوع رو نمی تونم به مدارس دیگه تعمیم بدم ولی مدرسه ما به عنوان یکی از بهترین مدارس تهران ( البته به زعم خیلیا ) چنین وضعیتی داشت و حتی یادمه یه بار که با برادرم کاری داشتم بهم گفتن بیا دفتر مدرسه {i dont want to see} گفتن قانون قانونه و فرقی نمی کنه که شما برادر باشید یا نه و ...:-o{i dont want to see}
ولی از نظر تبعیضات این چنینی که شما گفتی نه خوشبختانه . حتی برعکس ؛ به شدت رو این جور رفتارها حساس بودن و اگه کسی می خواست از این کارا تو مدرسه بکنه کارش به آخر هفته نمی کشید {big green}

آره یه خاطره بامزه یادم افتاد اون زمانی که اول راهنمایی بودم دختر همسایه مون سوم راهنمایی بود با پسر همسایه مون . . . {big green}

این شد که یه روزی پسر همسایمون اومد مدرسه دنبال دختر همسایه مدیر پرسیده بود شما؟؟؟؟ . .
اینقده این پسره همسایه ساده بود گفته بود داداششم:)) ( مدیر مدرسه می دونست دختر همسایه یه داداش داره اونهم شیرخواره است {big green})
مدیر ما زنگ زد به خانواده دختر همسایه . . . یه ضایع بازی رخ داد
از اونجاییکه دو تاشون همسایه مون بودن کاملا در جریان اتفاقات بودم
پسر همسایه به مدت یک هفته تو زیرزمین خونه شون زندانی شد{tongue}

تا مدتها این جک محله شد . . .

.................................................. .
راستی

برادرتون هم دکتر شدند{tongue}

امير آشنا
27th April 2010, 11:54 AM
راستی

برادرتون هم دکتر شدند{tongue}

بله از کجا فهمیدی ؟{big green}

LaDy Ds DeMoNa
27th April 2010, 12:37 PM
بله از کجا فهمیدی ؟{big green}

آخه می دونی
از حرفهای شما حس کردم که شما از نظر روحی وابستگی خاصی باید به برادرتون داشته باشید
و برادرتون یه جورایی الگوی شما بوده{big green} و همیشه در کنار هم بودید ( باید باشبد ) . . .

رو این حساب حدس زدم که باید باهم دکتر شده باشید

AvAstiN
16th July 2010, 01:54 PM
یه مطلب جالب تو یکی از مجلات خوندم :


دانش آموزان روستایی نسبت به دانش آموزان شهری سلامت روانی بیشتری دارند .

[porenerji]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد