engeneer_19
5th April 2010, 01:38 AM
حدود يك سالي بود كه با كمبود فضا بر روي كامپيوترم مواجه شده و به همين دليل من مجبور بودم بر اساس نيازم بازيها،دادهها، برنامههاي كاربردي و عكسهاي ديجيتال موجود در سيستم خود را مدام جابجا و يا حذف كنم. روي دو درايو سيستم اصلا" جاي كافي وجود نداشت و وقت آن فرا رسيده بود كه چارهاي انديشيده شود.. و اين همان مطلبي است كه در اينجا مطرح ميكنم: يعني افزودن يك هارد درايو جديد به سيستم لينوكس.
من يك هارد IDE از شركت Western Digital مدل WD1200JB با حجم 120 گيگابايت و با سرعت 7200 rpm كه داراي يك حافظه cache 8 مگابايتي بود را به اين منظور انتخاب نمودم. هارد مزبور را به صورت ساده (بدون هيچ كابل يا ابزاري براي نصب آن) بر روي اينترنت با يك قيمت مناسب يافته و سفارش دادم. قيمت نهايي آن 131.99 دلار بود كه البته اين قيمت شامل هزينه حمل آن نيز ميشد.
مشكلاتي كه چند سال پيش هنگام يك ارتقاي مشابه اين در سيستم برايم به وجود آمد را به خاطر داشتم. اما اين بار اميدوار بودم كه روند كار كمي سادهتر پيش رود. و اين كار البته با يكسري مسائل حاشيهاي انجام شد. شايد خواندن راهنماهاي HowTo در آن هنگام كارم را سادهتر نمود. به اين منظور نسخه آموزشي Linux Planet را تحت عنوان "افزودن يك هارد جديد (خالي)" دنبال كردم. براي شروع، بايد در مورد محل نصب درايو جديد تصميم ميگرفتم. كامپيوترم با پيكربندي فعلياش توانايي استفاده از چهار درايو IDE را دارا بود، كه سه تا از اين مكانها توسط دو هارد درايو موجود و درايو CD-RW مدل 9100 از كمپاني HP اشغال شده بود. كنترلر IDE اصلي به درايو بوت به عنوان master و درايو HP CD-ROM به عنوان slave متصل شده بود. لينوكس اين دو ابزار را به عنوان /dev/hda و /dev/hdb شناسايي كرده بود و من آنها را به عنوان هارد درايو a و هارد درايو b ميشناختم. كنترلر IDE ثانويه نيز (هر كنترلر فقط قادر به پشتيباني دو درايو ميباشد) به هارد درايو دوم به عنوان master متصل بود و قبلا براي مدتي يك درايو DVD را نيز به عنوان درايو ثانويه به آن متصل كرده بودم.
قوانيني همچون DMCA يك درايو DVD را بر روي سيستم لينوكس كمي ناكارآمد ميكند. بنابراين تصميم گرفتم كه بيشتر از اين از درايو DVD مزبور استفاده نكنم. لينوكس به هارد درايو دوم من به عنوان /dev/hdc نگاه ميكرد. بر طبق الگويي كه قبلا ديديد حتما ميتوانيد بفهميد كه من اين درايو را به عنوان هارد درايو C در نظر گرفته بودم. حال اگر توانستيد پيش بيني كنيد كه لينوكس هارد درايو جديد من را هنگامي كه آن را به عنوان slave به كنترلر ثانويه متصل كردم با چه نامي شناخت؟ درست است، اين درايو به عنوان /dev/hdd شناخته شد. هنگامي كه به سخت افزار موجودم نگاهي انداختم اين فكر به ذهنم خطور نمود كه بهتر است ابتدا از اين موضوع اطمينان يابم كه آيا بايستي درايو جديد را به كانكتور مياني كابل وصل كنم يا كانكتور انتهايي كابل. پس براي يافتن پاسخ خود به يكي از كانالهاي help موجود در irc.freenode.net مراجعه كردم. نتيجه آنكه به شرطي كه درايو را به صورت صحيح به عنوان master يا slave به سيستم متصل كرده باشيد اين مسئله اهميتي ندارد. اما اگر آنرا در حالت Cable Select به سيستم ببنديد آنگاه اين موضوع فرق ميكند. سالها پيش، زمانيكه درايو هاي جديد 20 مگابايتي Seagate MFM را به سيستم 80286 خودم ميافزودم فكر ميكنم اين موضوع اهميت داشت. اما اين مسئله در مورد درايوهاي IDE امروزه صادق نيست. جامپر درايو جديد من روي CS به عنوان Cable Select تنظيم شده بود. پس من جامپر آن را از پين هاي CS به پين هاي SL (براي حالت Slave) منتقل كردم. سپس كامپيوترم را خاموش كرده و شروع به نصب سختافزاري درايو جديد كردم. چون در اينجا كانكتوري كه در ميانه كابل قرار داشت در دسترس بود (كانكتور انتهايي كابل به هارد درايو دومي كه بر روي سيستم نصب بود وصل شده بود) پس براي انجام كارم از آن استفاده كردم. لبه رنگي كابل كه سمت پين شماره 1 را مشخص مينمايد، هميشه به طرف كابل برق در پشت درايو قرار ميگيرد. با وجود اين قاعده كلي ديگر جاي هيچ اشتباهي براي من وجود نداشت. پس از آن يك كابل برق را كه از منبع تغذيه خارج ميشد به پشت درايو وصل نمودم. پس از نصب آن در جاي خود، بخش سختافزاري نصب درايو به اتمام رسيد. زمان صرف شده براي اين مرحله حدود پنج دقيقه بود. بعد از راه اندازي سيستم، ادامه راهنماي HowTo را دنبال نموده و بخش نرمافزاري كار را آغاز كردم. اولين گام از مرحله نصب نرمافزاري درايو، پارتيشن بندي آن بود. كه به اين منظور fdiskرا به كار بردم. براي آغاز fdisk دستور زير را بعد از login كردن با كاربر root تايپ كردم :
#/sbin/fdisk /dev/hdd
اگر با نحوه استفاده از fdisk آشنا نيستيد، به سادگي و با تايپ دستور m ميتوانيد ليست تمامي دستوراتي را كه در دسترس شما قرار دارند مشاهده نماييد. اولين دستوري كه من وارد كردم دستور p بود كه براي نمايش جدول پارتيشن موجود به كار ميرود. اما در اين حالت به دليل نو بودن درايو نصب شده هيچ چيز نمايش داده نشد. سپس با وارد كردن دستور n يك پارتيشن جديد ايجاد كردم و پس از آن به وسيله دستور P آن را به يك پارتيشن اصلي (primary) تبديل كرده و عدد 1 را به عنوان شماره پارتيشن وارد نمودم. به سادگي آب خوردن، و تا اينجا تقريبا به نيمه راه رسيديم. پس از آن در جواب fdisk، حجم مورد نظر خود را براي پارتيشن وارد كردم. براي انجام اين كار چندين راه مختلف وجود دارد اما روش پيش فرض، دادن يك شماره براي سيلندر شروع و يك شماره به عنوان سيلندر پايان است. دستور fdisk در اين مرحله براي هر كدام از اين دو گزينه از شما سوال ميكند و اولين سيلندر را به عنوان نقطه شروع، آخرين سيلندر را به عنوان نقطه پايان به شما پيشنهاد مينمايد. تنها كاري كه در اين مرحله انجام دادم، زدن كليد Enter و تاييد هر دو پيشنهاد بود. حال تنها يك مسئله باقي مانده بود و آن نوشتن جدول پارتيشن جديد توسط fdisk بود. تا به اينجا اگر اشتباهي در خط فرمان باعث ناراحتي شما شده، احتمالا دانستن اين مطلب كه هيچ كدام از كارهاي انجام گرفته توسط شما در دستور fdisk به سيستم اعمال نميشود مگر آنكه به fdisk بگوييد يك پارتيشن جديد بنويسد، به آرام شدن شما كمك خواهد كرد. اين ويژگي به شما امكان كنترل بيشتر هر مرحله از fdisk را به منظور كسب اطمينان از صحت انجام آن را ميدهد. حال مجددا دستور نمايش جدول پارتيشن را به منظور حصول اطمينان از وجود پارتيشن شماره 1 بر روي درايو صادر كردم، و پس از آن دستور w را براي ذخيره جدول وارد نمودم. حال نوبت به فرمت كردن درايو جديد رسيده بود. براي انجام اين قسمت من از مثال "دستور mkfs براي ايجاد يك سيستم فايل ext3" موجود در راهنماي HowTo به وسيله تايپ خط زير در root استفاده كردم:
mkfs –t ext2 –j /dev/hdd1
به خاطر داشته باشيد كه ما علاوه بر اينكه به دستور mkfs اعلام ميكنيم كه قصد فرمت كدام درايو را داريم، بايستي پارتيشن مورد نظر خود را نيز براي آن مشخص كنيم. كه در اين حالت تنها يك پارتيشن يعني پارتيشن شماره 1 بر روي درايو جديد قرار داشت. و اين دليل تايپ كردن دستور /dev/hdd1 به جاي دستور سادهتر /dev/hdd در فرمان بالا است. اكنون فقط دو كار كوچك باقي مانده بود و پس از آن ديگر درايو جديد من به طور كامل نصب و آماده استفاده ميشد. در اين مرحله من تصميم گرفتم به دليل اندازه آن نسبت به درايوهاي قديمي موجود در سيستم درايو جديد را bigdog بنامم. اولين قدم ايجاد يك دايركتوري بود كه بتوانم از آن به عنوان يك نقطه اشتراكي استفاده كنم. من اين عمل را به وسيله وارد كردن دستورات زير در ريشه انجام دادم. دستور اولي دايركتوري را ايجاد ميكند در حاليكه دستور دوم تمام حقوق دسترسي مربوط به آن را به من ميدهد:
mkdir/bigdog
chown warthawg.warthawg /bigdog
حال براي انجام آخرين مرحله نصب آماده بودم: افزودن bigdog به /etc/fstab كه نتيجه انجام اين كار شناسايي آن در هنگام بوت ميشود. در اين صورت من مجبور نبودم تا هر بار در هنگام راه اندازي سيستم آن را به صورت دستي بشناسانم. اين عمل به سادگي افزودن اين خط به پايان فايل انجام گرفت:
/dev/hdd1 /bigdog ext3 defaults 1 2
در نهايت سيستم را بوت كرده و آغاز كار درايوها را تماشا كردم. من قادر به استفاده از درايو جديد بلافاصله پس از نصب آن بودم، در واقع همه چيز دقيقا همانگونه كه تصور ميشد پيش رفت. تمام فرايند مزبور تنها حدود 15 يا 20 دقيقه طول كشيد. مطمئنا انجام آن براي اولين بار كار سادهاي به نظر نميرسيد اما حالا من ميدانم كه خيلي بيشتر از قبل در مورد لينوكس آموختهام، البته ناگفته نماند كه از نظر من در اين ميان افتخار اصلي نصيب راهنماي HowTo كه براي انجام اين كار از آن كمك گرفتم، شد.
من يك هارد IDE از شركت Western Digital مدل WD1200JB با حجم 120 گيگابايت و با سرعت 7200 rpm كه داراي يك حافظه cache 8 مگابايتي بود را به اين منظور انتخاب نمودم. هارد مزبور را به صورت ساده (بدون هيچ كابل يا ابزاري براي نصب آن) بر روي اينترنت با يك قيمت مناسب يافته و سفارش دادم. قيمت نهايي آن 131.99 دلار بود كه البته اين قيمت شامل هزينه حمل آن نيز ميشد.
مشكلاتي كه چند سال پيش هنگام يك ارتقاي مشابه اين در سيستم برايم به وجود آمد را به خاطر داشتم. اما اين بار اميدوار بودم كه روند كار كمي سادهتر پيش رود. و اين كار البته با يكسري مسائل حاشيهاي انجام شد. شايد خواندن راهنماهاي HowTo در آن هنگام كارم را سادهتر نمود. به اين منظور نسخه آموزشي Linux Planet را تحت عنوان "افزودن يك هارد جديد (خالي)" دنبال كردم. براي شروع، بايد در مورد محل نصب درايو جديد تصميم ميگرفتم. كامپيوترم با پيكربندي فعلياش توانايي استفاده از چهار درايو IDE را دارا بود، كه سه تا از اين مكانها توسط دو هارد درايو موجود و درايو CD-RW مدل 9100 از كمپاني HP اشغال شده بود. كنترلر IDE اصلي به درايو بوت به عنوان master و درايو HP CD-ROM به عنوان slave متصل شده بود. لينوكس اين دو ابزار را به عنوان /dev/hda و /dev/hdb شناسايي كرده بود و من آنها را به عنوان هارد درايو a و هارد درايو b ميشناختم. كنترلر IDE ثانويه نيز (هر كنترلر فقط قادر به پشتيباني دو درايو ميباشد) به هارد درايو دوم به عنوان master متصل بود و قبلا براي مدتي يك درايو DVD را نيز به عنوان درايو ثانويه به آن متصل كرده بودم.
قوانيني همچون DMCA يك درايو DVD را بر روي سيستم لينوكس كمي ناكارآمد ميكند. بنابراين تصميم گرفتم كه بيشتر از اين از درايو DVD مزبور استفاده نكنم. لينوكس به هارد درايو دوم من به عنوان /dev/hdc نگاه ميكرد. بر طبق الگويي كه قبلا ديديد حتما ميتوانيد بفهميد كه من اين درايو را به عنوان هارد درايو C در نظر گرفته بودم. حال اگر توانستيد پيش بيني كنيد كه لينوكس هارد درايو جديد من را هنگامي كه آن را به عنوان slave به كنترلر ثانويه متصل كردم با چه نامي شناخت؟ درست است، اين درايو به عنوان /dev/hdd شناخته شد. هنگامي كه به سخت افزار موجودم نگاهي انداختم اين فكر به ذهنم خطور نمود كه بهتر است ابتدا از اين موضوع اطمينان يابم كه آيا بايستي درايو جديد را به كانكتور مياني كابل وصل كنم يا كانكتور انتهايي كابل. پس براي يافتن پاسخ خود به يكي از كانالهاي help موجود در irc.freenode.net مراجعه كردم. نتيجه آنكه به شرطي كه درايو را به صورت صحيح به عنوان master يا slave به سيستم متصل كرده باشيد اين مسئله اهميتي ندارد. اما اگر آنرا در حالت Cable Select به سيستم ببنديد آنگاه اين موضوع فرق ميكند. سالها پيش، زمانيكه درايو هاي جديد 20 مگابايتي Seagate MFM را به سيستم 80286 خودم ميافزودم فكر ميكنم اين موضوع اهميت داشت. اما اين مسئله در مورد درايوهاي IDE امروزه صادق نيست. جامپر درايو جديد من روي CS به عنوان Cable Select تنظيم شده بود. پس من جامپر آن را از پين هاي CS به پين هاي SL (براي حالت Slave) منتقل كردم. سپس كامپيوترم را خاموش كرده و شروع به نصب سختافزاري درايو جديد كردم. چون در اينجا كانكتوري كه در ميانه كابل قرار داشت در دسترس بود (كانكتور انتهايي كابل به هارد درايو دومي كه بر روي سيستم نصب بود وصل شده بود) پس براي انجام كارم از آن استفاده كردم. لبه رنگي كابل كه سمت پين شماره 1 را مشخص مينمايد، هميشه به طرف كابل برق در پشت درايو قرار ميگيرد. با وجود اين قاعده كلي ديگر جاي هيچ اشتباهي براي من وجود نداشت. پس از آن يك كابل برق را كه از منبع تغذيه خارج ميشد به پشت درايو وصل نمودم. پس از نصب آن در جاي خود، بخش سختافزاري نصب درايو به اتمام رسيد. زمان صرف شده براي اين مرحله حدود پنج دقيقه بود. بعد از راه اندازي سيستم، ادامه راهنماي HowTo را دنبال نموده و بخش نرمافزاري كار را آغاز كردم. اولين گام از مرحله نصب نرمافزاري درايو، پارتيشن بندي آن بود. كه به اين منظور fdiskرا به كار بردم. براي آغاز fdisk دستور زير را بعد از login كردن با كاربر root تايپ كردم :
#/sbin/fdisk /dev/hdd
اگر با نحوه استفاده از fdisk آشنا نيستيد، به سادگي و با تايپ دستور m ميتوانيد ليست تمامي دستوراتي را كه در دسترس شما قرار دارند مشاهده نماييد. اولين دستوري كه من وارد كردم دستور p بود كه براي نمايش جدول پارتيشن موجود به كار ميرود. اما در اين حالت به دليل نو بودن درايو نصب شده هيچ چيز نمايش داده نشد. سپس با وارد كردن دستور n يك پارتيشن جديد ايجاد كردم و پس از آن به وسيله دستور P آن را به يك پارتيشن اصلي (primary) تبديل كرده و عدد 1 را به عنوان شماره پارتيشن وارد نمودم. به سادگي آب خوردن، و تا اينجا تقريبا به نيمه راه رسيديم. پس از آن در جواب fdisk، حجم مورد نظر خود را براي پارتيشن وارد كردم. براي انجام اين كار چندين راه مختلف وجود دارد اما روش پيش فرض، دادن يك شماره براي سيلندر شروع و يك شماره به عنوان سيلندر پايان است. دستور fdisk در اين مرحله براي هر كدام از اين دو گزينه از شما سوال ميكند و اولين سيلندر را به عنوان نقطه شروع، آخرين سيلندر را به عنوان نقطه پايان به شما پيشنهاد مينمايد. تنها كاري كه در اين مرحله انجام دادم، زدن كليد Enter و تاييد هر دو پيشنهاد بود. حال تنها يك مسئله باقي مانده بود و آن نوشتن جدول پارتيشن جديد توسط fdisk بود. تا به اينجا اگر اشتباهي در خط فرمان باعث ناراحتي شما شده، احتمالا دانستن اين مطلب كه هيچ كدام از كارهاي انجام گرفته توسط شما در دستور fdisk به سيستم اعمال نميشود مگر آنكه به fdisk بگوييد يك پارتيشن جديد بنويسد، به آرام شدن شما كمك خواهد كرد. اين ويژگي به شما امكان كنترل بيشتر هر مرحله از fdisk را به منظور كسب اطمينان از صحت انجام آن را ميدهد. حال مجددا دستور نمايش جدول پارتيشن را به منظور حصول اطمينان از وجود پارتيشن شماره 1 بر روي درايو صادر كردم، و پس از آن دستور w را براي ذخيره جدول وارد نمودم. حال نوبت به فرمت كردن درايو جديد رسيده بود. براي انجام اين قسمت من از مثال "دستور mkfs براي ايجاد يك سيستم فايل ext3" موجود در راهنماي HowTo به وسيله تايپ خط زير در root استفاده كردم:
mkfs –t ext2 –j /dev/hdd1
به خاطر داشته باشيد كه ما علاوه بر اينكه به دستور mkfs اعلام ميكنيم كه قصد فرمت كدام درايو را داريم، بايستي پارتيشن مورد نظر خود را نيز براي آن مشخص كنيم. كه در اين حالت تنها يك پارتيشن يعني پارتيشن شماره 1 بر روي درايو جديد قرار داشت. و اين دليل تايپ كردن دستور /dev/hdd1 به جاي دستور سادهتر /dev/hdd در فرمان بالا است. اكنون فقط دو كار كوچك باقي مانده بود و پس از آن ديگر درايو جديد من به طور كامل نصب و آماده استفاده ميشد. در اين مرحله من تصميم گرفتم به دليل اندازه آن نسبت به درايوهاي قديمي موجود در سيستم درايو جديد را bigdog بنامم. اولين قدم ايجاد يك دايركتوري بود كه بتوانم از آن به عنوان يك نقطه اشتراكي استفاده كنم. من اين عمل را به وسيله وارد كردن دستورات زير در ريشه انجام دادم. دستور اولي دايركتوري را ايجاد ميكند در حاليكه دستور دوم تمام حقوق دسترسي مربوط به آن را به من ميدهد:
mkdir/bigdog
chown warthawg.warthawg /bigdog
حال براي انجام آخرين مرحله نصب آماده بودم: افزودن bigdog به /etc/fstab كه نتيجه انجام اين كار شناسايي آن در هنگام بوت ميشود. در اين صورت من مجبور نبودم تا هر بار در هنگام راه اندازي سيستم آن را به صورت دستي بشناسانم. اين عمل به سادگي افزودن اين خط به پايان فايل انجام گرفت:
/dev/hdd1 /bigdog ext3 defaults 1 2
در نهايت سيستم را بوت كرده و آغاز كار درايوها را تماشا كردم. من قادر به استفاده از درايو جديد بلافاصله پس از نصب آن بودم، در واقع همه چيز دقيقا همانگونه كه تصور ميشد پيش رفت. تمام فرايند مزبور تنها حدود 15 يا 20 دقيقه طول كشيد. مطمئنا انجام آن براي اولين بار كار سادهاي به نظر نميرسيد اما حالا من ميدانم كه خيلي بيشتر از قبل در مورد لينوكس آموختهام، البته ناگفته نماند كه از نظر من در اين ميان افتخار اصلي نصيب راهنماي HowTo كه براي انجام اين كار از آن كمك گرفتم، شد.