Isengard
4th April 2010, 11:10 PM
برگرفته از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت سیاسی
نویسنده: مهدی بخشی
تاریخچه حضور آمریکا در لبنان
در اواسط ۱۹۵۸، جمهوری متحده عربی که از اتحاد ۳ کشور مصر، سوریه و یمن تشکیل شده بود با دخالت در امور لبنان سعی در به راه انداختن جنگ داخلی و نهایتا سرنگونی دولت «کامیل شمعون» داشت. این در حالی صورت می گرفت که جمهوری اتحاد شوروی نیز در جهت جلوگیری از نفوذ آمریکا در منطقه و از طرفی گسترش دامنه دخالتهای خود در دوران جنگ سرد از اقدامات جمهوری متحده عربی حمایت می کرد. در اولین روزهای بروز جنگ داخلی، دولت لبنان در تاریخ ۲۲ می ۱۹۵۸ به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرده و خواستار برخورد بین المللی با اقدامات جمهوری متحده عربی شد. عدم ارائه پاسخ صریح و جدی از سوی شورای امنیت، وقوع کودتای ملی به رهبری ژنرال «عبد الکریم قاسم» در عراق و از طرفی سعی وی در الحاق عراق به جمهوری متحده عربی، لبنان را واداشت که در ۱۴ ژوئن همان سال از ایالات متحده آمریکا در خواست کمک کند.
آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا که همواره از گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه هراس داشت بلافاصله دستور اعزام ۱۴ هزار سرباز به لبنان را صادر کرد تا آنچه را که به عنوان تهدید و نیز به عنوان یک کودتای «الهام گرفته از کمونیسم» قلمداد شده بود سرکوب نماید. حضور این نیروی بزرگ در لبنان به عملکرد جمال عبد الناصر در مصر و عبد الکریم قاسم در عراق تاثیر گذارده و در نتیجه در طول چند ماه، عراق از تلاش برای عضویت در جمهوری متحده عربی دست برداشت. جمال عبد الناصر نیز پس از سفر به مسکو در هنگام بحران لبنان و آگاهی از این حقیقت که حمایت شوروی از اعراب تنها جنبه زبانی دارد ناگزیر شد در مساله لبنان کوتاه بیاید. در نتیجه با پایان گرفتن بحران، نیروهای آمریکایی در مدت چند ماه لبنان را ترک کردند. در ژوئن ۱۹۸۲ اسرائیل که چراغ سبزی را از «الکساندر هیگ»، وزیر امورخارجه آمریکا در یافت کرده بود به نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در لبنان حمله کرد. پس از چند روز بر اثر بروز اختلافاتی در کادر تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا، الکساندر هیگ از کار برکنار شد. جرج شولتز که جایگزین وی شده بود بلافاصله رئیس جمهور ریگان را تشویق کرد که یک شروع تازه در مذاکرات صلح خاورمیانه را اعلام کند در اول سپتامبر ۱۹۸۲ ریگان راه حل «صلح در برابر زمین» را پیشنهاد کرد. بر اساس راه حل مزبور، اسرائیل باید کرانه غربی اردن را به «یک وطن فلسطینیان در کنفدراسیونی با اردن» واگذارد و همسایگان عربش نیز روابط عادی با اسرائیل برقرار کرده و امنیت آن را تضمین نمایند. اما هیچکدام از دولتهای اسرائیل و عرب این طرح را نپذیرفتند. در پی ترور بشیر جمیل، رهبر حزب فالانژ مسیحی که به تازگی رئیس جمهور لبنان شده بود اوضاع به کلی دگرگون شد. یک روز پس از وقوع این حادثه، ارتش اسرائیل در ۱۵ سپتامبر بخش غربی مسلمان نشین بیروت را اشغال کرد. دور روز بعد، شبه نظامیان مسیحی حزب فالانژ در محدوده تحت کنترل نیروهای اسرائیلی وارد دو اردوگاه پناهندگان فلسطینی شدند و به کشتاری خونین که به «قتل و عام صبرا و شتیلا» معروف شد دست زدند. آنان در این حادثه حدود هشتصد مرد و زن و کودک فلسطینی را کشتند. بلافاصله پس از آن، نیروهای چند ملیتی مرکب از تنفگداران دریایی آمریکا، فرانسه و ایتالیا به منظور میانجی گری در جنگ اسرائیل و نیروهای ساف وارد بیروت شدند. این برای نخستین بار پس از مداخله نظامی امریکا در لبنان در سال ۱۹۵۸ بود که ایالات متحده نیروهایی را به این کشور می فرستاد.
نویسنده: مهدی بخشی
تاریخچه حضور آمریکا در لبنان
در اواسط ۱۹۵۸، جمهوری متحده عربی که از اتحاد ۳ کشور مصر، سوریه و یمن تشکیل شده بود با دخالت در امور لبنان سعی در به راه انداختن جنگ داخلی و نهایتا سرنگونی دولت «کامیل شمعون» داشت. این در حالی صورت می گرفت که جمهوری اتحاد شوروی نیز در جهت جلوگیری از نفوذ آمریکا در منطقه و از طرفی گسترش دامنه دخالتهای خود در دوران جنگ سرد از اقدامات جمهوری متحده عربی حمایت می کرد. در اولین روزهای بروز جنگ داخلی، دولت لبنان در تاریخ ۲۲ می ۱۹۵۸ به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرده و خواستار برخورد بین المللی با اقدامات جمهوری متحده عربی شد. عدم ارائه پاسخ صریح و جدی از سوی شورای امنیت، وقوع کودتای ملی به رهبری ژنرال «عبد الکریم قاسم» در عراق و از طرفی سعی وی در الحاق عراق به جمهوری متحده عربی، لبنان را واداشت که در ۱۴ ژوئن همان سال از ایالات متحده آمریکا در خواست کمک کند.
آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا که همواره از گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه هراس داشت بلافاصله دستور اعزام ۱۴ هزار سرباز به لبنان را صادر کرد تا آنچه را که به عنوان تهدید و نیز به عنوان یک کودتای «الهام گرفته از کمونیسم» قلمداد شده بود سرکوب نماید. حضور این نیروی بزرگ در لبنان به عملکرد جمال عبد الناصر در مصر و عبد الکریم قاسم در عراق تاثیر گذارده و در نتیجه در طول چند ماه، عراق از تلاش برای عضویت در جمهوری متحده عربی دست برداشت. جمال عبد الناصر نیز پس از سفر به مسکو در هنگام بحران لبنان و آگاهی از این حقیقت که حمایت شوروی از اعراب تنها جنبه زبانی دارد ناگزیر شد در مساله لبنان کوتاه بیاید. در نتیجه با پایان گرفتن بحران، نیروهای آمریکایی در مدت چند ماه لبنان را ترک کردند. در ژوئن ۱۹۸۲ اسرائیل که چراغ سبزی را از «الکساندر هیگ»، وزیر امورخارجه آمریکا در یافت کرده بود به نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در لبنان حمله کرد. پس از چند روز بر اثر بروز اختلافاتی در کادر تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا، الکساندر هیگ از کار برکنار شد. جرج شولتز که جایگزین وی شده بود بلافاصله رئیس جمهور ریگان را تشویق کرد که یک شروع تازه در مذاکرات صلح خاورمیانه را اعلام کند در اول سپتامبر ۱۹۸۲ ریگان راه حل «صلح در برابر زمین» را پیشنهاد کرد. بر اساس راه حل مزبور، اسرائیل باید کرانه غربی اردن را به «یک وطن فلسطینیان در کنفدراسیونی با اردن» واگذارد و همسایگان عربش نیز روابط عادی با اسرائیل برقرار کرده و امنیت آن را تضمین نمایند. اما هیچکدام از دولتهای اسرائیل و عرب این طرح را نپذیرفتند. در پی ترور بشیر جمیل، رهبر حزب فالانژ مسیحی که به تازگی رئیس جمهور لبنان شده بود اوضاع به کلی دگرگون شد. یک روز پس از وقوع این حادثه، ارتش اسرائیل در ۱۵ سپتامبر بخش غربی مسلمان نشین بیروت را اشغال کرد. دور روز بعد، شبه نظامیان مسیحی حزب فالانژ در محدوده تحت کنترل نیروهای اسرائیلی وارد دو اردوگاه پناهندگان فلسطینی شدند و به کشتاری خونین که به «قتل و عام صبرا و شتیلا» معروف شد دست زدند. آنان در این حادثه حدود هشتصد مرد و زن و کودک فلسطینی را کشتند. بلافاصله پس از آن، نیروهای چند ملیتی مرکب از تنفگداران دریایی آمریکا، فرانسه و ایتالیا به منظور میانجی گری در جنگ اسرائیل و نیروهای ساف وارد بیروت شدند. این برای نخستین بار پس از مداخله نظامی امریکا در لبنان در سال ۱۹۵۸ بود که ایالات متحده نیروهایی را به این کشور می فرستاد.