آبجی
25th March 2010, 12:25 AM
آن وقت ها بچه های مدرسه با این که یکدیگر را مرتب می دیدند اما نزدیک عید نوروز به هم کارت تبریک می دادند و بر آن می نوشتند: «این جشن باستانی را» یا «این عید سعید باستانی را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم.» و به دنبال آن، پس از آرزوی سالی خوب، شعارهایی از قبیل «ای گل سرخ و سفید ارغوانی / فراموشم نکن تا می توانی» نوشته می شد.
غرض این که همه می دانستیم عید نوروز جشنی باستانی است اما از چه زمانی این عید در ایران برگزار می شده و سبب وجودی آن چیست؟
از شواهدی که در دست است، جشن نوروز در زمان هخامنشیان، در تخت جمشید برگزار می شده است و حتی شکل کاخ و نگاره هایی که بر دیواره های تخت جمشید نقش بسته نشان از برگزاری جشن نوروز داشته است. ملت های همه سرزمین های زیر فرمانروایی هخامنشی در چنین روزی در آن جا گرد می آمدند تا پیشکش های خود را تقدیم کنند. اما آن چنان که از برخی منابع برمی آید، نوروز قبل از هخامنشیان نیز وجود داشته است. البته در اوستا مطرح نمی شود چون اوستا دینی است و جشن های خاص خودش را دارد. ولی از دوره ادبیات میانه، نوشته های پهلوی و مانوی از نوروز بسیار سخن گفته می شود که مربوط به اول سال است و غیر ممکن است که در اول سال، عید باشد اما مراسمی وجود نداشته باشد. نقش برجسته های تخت جمشید نیز این نظر را القا می کند که جشن سالانه در ایران وجود داشته است که با تغییر فصل ها مربوط بوده است. پس ریشه های این جشن در گذشته های بسیار دور ایران است و تنها جشنی است که تا این اندازه در میان مردم مورد توجه بوده است. چون نوروز جشن ملی بود و از میان جشن های باستانی ایران، تنها جشنی بود که در چهار دیواری خانه ها نفوذ کرد.
اسطوره های گوناگونی گرد این جشن ملی را فراگرفته اند، از جمله اسطوره زیبای آفرینش در ایران باستان. بنابراین اسطوره، اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه و آرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسما ن، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آفرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آيين ايران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار مي كردند.
جشن سالگرد آفرينش آسمان از 11 تا 15 ارديبهشت، نخستين گاهانبار است. دومين گاهانبار سالگرد آفرينش آب از 11 تا 15 تير است.
سومين گاهانبار كه سالگرد آفرينش زمين و فصل گردآوري غله است، از 26 تا 30 شهريور برگزار مي شود.
چهارمين گاهانبار سالگرد آفرينش گياه و از 26 تا 30 مهر است.
پنچمين گاهانبار سالگرد آفرينش چهارپاي مفيد جشن ميان زمستان است و زماني است كه براي دام انبار زمستاني مي شود.
آخرين گاهانبار سالگرد آفرينش انسان است كه در پنج روز آخر سال يعني پنج روز كبيسه برگزار مي شود. سالگرد اين پنج روز پاياني سال كه دوازده ماه سي روزه را در پشت دارد، مدخلي بر نوروز است. پس جشن نوروز سالگردي است از آفرينش انسان، عزيزترين موجود آفرينش براي آفريدگار بزرگ كه آفرينش اهورايي را پاسداري خواهد كرد و رقيبي براي اهريمن و آفريده هاي ديوي اش خواهد شد. به همين مناسبت، سالگرد آن با شكوه بيشتري برگزار مي شود.
اسطوره ديگري نيز آيين هاي نوروزي را همراهي مي كند، يكي از آنها آيين نيايش به ايزد «رپيتوين» است. «رپيتوين» سرور گرماي نيمروز و ماه هاي تابستان است و در زمستان، در زير زمين جاي مي گيرد و آب هاي زيرزميني را گرم نگاه مي دارد تا گياهان و درختان نميرند و به خصوص ريشه هاي درختان را در برابر يورش سرماي زمستاني پاس مي دارد. بازگشت سالانه او در بهار است كه نمادي است از پيروزي نهايي نيكي ها بر بدي ها و بهارها بر زمستان ها. به همين مناسبت جشن ويژه اي و نيايشي كه تقديم رپيتوين مي شد، بخشي از مراسم نوروزي را تشكيل مي دهد و از اين ديد، نوروز نمادي از پيروزي عنصر نيك است در نبرد فصل ها.
نوروز همچنين نمادي است از سالگرد بيداري طبيعت از خواب زمستاني و مرگي است كه به رستاخيز و زندگي منتهي مي شود و به همين مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نيز بوده است. «فروهر» يا «فروشي» گونه اي از روان است و نوعي همزاد آدميان كه پيش از آفرينش مردمان در آن جهان به وجود مي آيد و پس از مرگ مردمان به دنياي ديگر مي شتابد و از كيفرهاي خاصي كه روان مي بيند به دور است. فروهرها سالي يك بار در طليعه ماه فروردين (= ماه فروهرها) به زمين باز مي گردند و هر يك به خانه خود فرود مي آيند. آنان از ديدن پاكيزگي و درخشندگي خانه دلخوش مي شوند و بر شادكامي خانواده و بر بركت خانه دعا مي كنند و اگر خانه را آشفته و در هم، پاك نشده و نا آراسته ببينند غمگين مي شوند و دعا نكرده و بركت نخواسته خانه را ترك مي كنند. مراسم خانه تكاني از همين جا نشات گرفته است. ايرانيان در آغاز سال نو همه جاي خانه را تميز و پاكيزه مي كنند تا فروهرهاي درگذشتگان به خانه آنان بيايند و براي خانواده بركت بياورند.
آنان كه بر اين باورند، روز نوروز از خانه بيرون نمي روند، چون نمي خواهند كه فروهرها صاحبخانه را در خانه نيابند و ناخشنود گردند. چراغ خانه ها در اين شب ها بايد روشن باشد و براي اين كه راه را بر فروهرها بهتر بنمايانند، در آغاز پنج روز آخرين گاهانبار و به روايتي در پايان اين پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزي بر بام ها انجام مي دادند كه هم راهگشاي فروهرها باشد و هم به دور و نزديك خبر دهند كه سال نو مي آيد. اين آتش افروزي بعد از آمدن اسلام نيز در ميان ايرانيان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمي نخستين بار در شب چهارشنبه انجام شد، اين رسم در شب چهارشنبه پاي بر جا ماند و چهارشنبه سوري يكي از جشن هاي جنبي نوروز شد. به روايتي «سوري» به معني «سرخ» است و سرخي دليل انرژي و تحرك. پس از جشن سوري، بايد بتوانيم بيرون بياييم، روي زمين كار كنيم و خواب زمستاني را كنار بگذاريم.
افسانه هاي بسياري پيدايش جشن نوروز را به دوران جمشيد نسبت مي دهند. از جمله مناسبت هايي كه در افسانه ها براي پيدايش جشن نوروز برمي شمرند، مي توان به موارد زير اشاره كرد: تجديد دين با به پادشاهي رسيدن جمشيد، پيروزي جمشيد بر اهريمن، درخشش چهره جم زماني كه بر تختي نشست و ديوان به فرمان او تخت را برداشتند و به گردون افراشتند، ديوان جمشيد را سوار بر گردونه اي در نخستين روز ماه فروردين به يك روز از دماوند به بابل بردند و مردمان به سبب چيز شگفتي كه ديدند، اين روز را جشن گرفتند (سبب برتاب نشستن در نوروز به تقليد به اين افسانه معمول گشت)، در نوروز جم اوزان و مقادير را تعيين كرد، نيشكر در دوران جم در اين روز كشف شد (از اين روست كه در اين روز همه به هم شيريني هديه مي دهند)، پس از يك دوره خشكسالي، در اين روز با بر تخت نشستن جمشيد باران باريد (رسم به هم آب پاشيدن كه يكي از آيين هاي نوروزي است با اين افسانه بي ارتباط نيست)، و نيز جم دستور كندن جوي ها و آبراهه ها را در اين روز داد. (كه اين هم با رسم شستن خود در سپيده دم نوروز و پاك شدن از گناهان بايد مرتبط باشد.)
با درهم آميختگي كه ميان شخصيت هاي افسانه اي به دلايل اجتماعي پيش مي آيد، در دوران اسلامي، جم با حضرت سليمان آميخته مي شود و از مجموعه اين آميختگي ها افسانه اي درست مي شود كه بنيانگذاري نوروز را به سليمان نسبت مي دهد. دوبو (Dubeux) در كتاب خود به نام «ايران» كه گزارش هاي جهانگردان اروپايي قرن هفدهم و هجدهم و آغاز قرن نوزدهم را درباره اين كشورخلاصه مي كند، مطلبي هم درباره نوروز دارد. او مي نويسد ايرانيان پس از اسلام توانستند بهانه اي بيابند تا اين جشن بسيار قديمي خود را حفظ كنند و گفتند اين جشن به ياد به خلافت رسيدن حضرت علي (ع) است. به هر حال، آن چه مهم است باقي ماندن و حفظ شدن اين جشن فرخنده تا روزگار ماست.
در زمان ساسانيان دو نوروز جشن گرفته مي شد و اين رسم تا قرن ها بعد هم باقي ماند. نوروز اول فروردين كه نوروز عامه بود و نوروز بزرگ در ششم فروردين كه بيشتر مشهور به نوروز خاصه بود. به روايتي خدا جهان را در نوروز آفريد و به روايت ديگري آدم نيز در همين روز آفريده شد. از اين رو، نخستين روز، نوروز عامه كه روز اعتدال بهاري است، پرشكوه ترين روز اين جشن است.
پادشاهان ساساني «هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه كه شش روز باشد، حاجت هاي مردمان را برآوردندي و زندانيان را آزاد كردندي و مجرمان را عفو فرمودندي و به عيش و شادي مشغول بودندي» (به نقل از برهان قاطع).
و اما ايرانيان تقسيم بندي ديگري هم براي سال داشتند و آن تقسيم سال به دوازده ماه سي روزه بود. در پايان سال پنج روز باقي مي ماند كه به آن پنجه دزديده مي گفتند. اين پنج روز از نظم و قانوني برخوردار نبوده و معمولا تجسم آشوب ازلي بوده است. دوازده روز نوروز معرف دوازده ماه سال است و سيزده نوروز معرف آشوب ازلي پيش از آفرينش است و از آن جا كه هر نوع آشوب پيش از نظم گرفتن، نحس محسوب مي شد و بي نظام به شمار مي آمده، روز سيزده نوروز هم نحس است. چون دنيا پس از برقراري نظم است كه مقدس مي شود. در اين روز خانه را جارو نمي كنند و همه مردم از خانه خارج مي شوند. اگر خانه از ساكنان آن كاملا خالي نشود، سال نو نوعي بدبختي به همراه مي آورد. سيزده نوروز جشن واقعي بهار است. درختان با سرسبزي تازه خود جلوه گرند، گل هاي صحرايي مي رويند، ياس ها گل مي دهند و شاعران ايران براي غزل سرايي توصيف اين فصل را ترجيح مي دهند.
ايرانيان در قديم، به عنوان شگون، هفت «سيني» از دانه هايي كه بركت به سفره ها مي آورد، مي روياندند و بر خوان نوروزي خود مي نهادند. «سيني» معرب «چيني» است كه در قديم به طبق هاي بزرگي كه از چين آورده بودند، گفته مي شد.
به احتمالي هفت «سين» مي تواند بازمانده همين هفت «سيني» باشد و يا نمادي از «سبزه»و «سرسبزي». اگر در درازاي زمان هفت «سيني» با هفت ميوه يا گل يا سبزي كه با «سين» آغاز مي شوند و هر يك نشانه اي از باروري و تندرستي هستند، تلفيق شده است، در آن بايد جاي پاي ذوق لطيف ايراني را جست و جو كرد. «سبزه» نودميده است، «سنبل» خوش بر و خوشبو، «سيب» ميوه اي بهشتي و نمادي از زايش، «سمنو» مائده تهيه شده از جوانه گندم كه يادآور بخشي از آيين هاي باستاني ماست، «سنجد»كه بوي برگ و شكوفه درخت آن محرك عشق و دلباختگي است، «سير» داروي تندرستي، دانه هاي «سپند» به معني «مقدس» كه دافع چشم بد است. همچنين بر اين خوان، آينه مي گذاريم كه نور و روشنايي مي تاباند، شمع مي افروزيم كه روشنايي و تابش آتش را به ياد مي آورد، و تخم مرغ مي گذاريم كه تمثيلي از نطفه و باروري است (و نيز در اسطوره هاي ايران باستان، آسمان و زمين همچون تخم مرغ توصيف شده اند كه زمين همسان زرده در ميان آسمان كه همسان سفيده است، قرار دارد _ يعني اعتقاد به كرويت زمين). آب زلال به نشانه همه آب هاي خوب جهان و ماهي زنده در آب به نشانه تازگي و شادابي (همچنين ماه اسفند برابر با برج «حوت» به معني «ماهي» است) و نقل و شيريني براي شيرين بودن سال جديد نيز در اين خوان قرار دارند. در بسياري از خانه ها گذاشتن نمونه اي از غلات و حبوبات و همچنين شير و فرآورده هاي شيري به نشانه تضمين بركت خانه، متداول است.
از جمله رسم هاي متداول نوروز در بيشتر خانواده هاي ايراني آن است كه پس از تحويل سال شخص خوشقدمي از اهل خانه بيرون مي رود و سبزه و سكه در دست مي گيرد و به خانه وارد مي شود. اهل خانه مي پرسند، «چه آوردي؟ و او پاسخ مي دهد: «سلامتي، خوشبختي، ثروت و...» و با اين حركت نمادين، خانواده براي خود سال خوب و پرباري را آرزو مي كنند.
با همه اين توضيحاتي كه گفته شد و نمادهايي كه گشوده شد، در پايان بايد گفت كه نوروز حتي بي آن كه چيزي از نمادها و اسطوره هاي آن بدانيم، زيباست. آغاز سال نو ايراني، هماهنگ با باززايي طبيعت است و حركات نمادين و خوان نمادين اين جشن بر زيبايي آن مي افزايد. اين انتخاب و اين مراسم نمادين همه ريشه در فرهنگي بسيار غني و كهن دارد و ايرانيان مي توانند به خود ببالند كه در ميان ملت هاي جهان براي سال نو خود بهترين انتخاب را داشته اند، چرا كه از غني ترين فرهنگ و تفكر برخوردار بوده اند.
هر روزتان نوروز، نوروزتان پيروز باد!
منابع:
1. آموزگار، ژاله، «نوروز»، كلك، ش 24_23، بهمن و اسفند 1370، ص ص19-31.
2. كريستن سن، آرتور، «نمونه هاي نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اي ايرانيان»، ترجمه و تحقيق: احمد تفضلي و ژاله آموزگار، تهران: نشر چشمه، 1377.
3. بهار، مهرداد، «نوروز: جشن باززايي» در مجموعه مقالات وي به نام «از اسطوره تا تاريخ»، تهران: نشر چشمه، 1376، ص ص 339_360.
4. موله، ماريان، «ايران باستان» ترجمه ژاله آموزگار، تهران: توس، 1365 _ چاپ سوم.
غرض این که همه می دانستیم عید نوروز جشنی باستانی است اما از چه زمانی این عید در ایران برگزار می شده و سبب وجودی آن چیست؟
از شواهدی که در دست است، جشن نوروز در زمان هخامنشیان، در تخت جمشید برگزار می شده است و حتی شکل کاخ و نگاره هایی که بر دیواره های تخت جمشید نقش بسته نشان از برگزاری جشن نوروز داشته است. ملت های همه سرزمین های زیر فرمانروایی هخامنشی در چنین روزی در آن جا گرد می آمدند تا پیشکش های خود را تقدیم کنند. اما آن چنان که از برخی منابع برمی آید، نوروز قبل از هخامنشیان نیز وجود داشته است. البته در اوستا مطرح نمی شود چون اوستا دینی است و جشن های خاص خودش را دارد. ولی از دوره ادبیات میانه، نوشته های پهلوی و مانوی از نوروز بسیار سخن گفته می شود که مربوط به اول سال است و غیر ممکن است که در اول سال، عید باشد اما مراسمی وجود نداشته باشد. نقش برجسته های تخت جمشید نیز این نظر را القا می کند که جشن سالانه در ایران وجود داشته است که با تغییر فصل ها مربوط بوده است. پس ریشه های این جشن در گذشته های بسیار دور ایران است و تنها جشنی است که تا این اندازه در میان مردم مورد توجه بوده است. چون نوروز جشن ملی بود و از میان جشن های باستانی ایران، تنها جشنی بود که در چهار دیواری خانه ها نفوذ کرد.
اسطوره های گوناگونی گرد این جشن ملی را فراگرفته اند، از جمله اسطوره زیبای آفرینش در ایران باستان. بنابراین اسطوره، اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه و آرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسما ن، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آفرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آيين ايران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار مي كردند.
جشن سالگرد آفرينش آسمان از 11 تا 15 ارديبهشت، نخستين گاهانبار است. دومين گاهانبار سالگرد آفرينش آب از 11 تا 15 تير است.
سومين گاهانبار كه سالگرد آفرينش زمين و فصل گردآوري غله است، از 26 تا 30 شهريور برگزار مي شود.
چهارمين گاهانبار سالگرد آفرينش گياه و از 26 تا 30 مهر است.
پنچمين گاهانبار سالگرد آفرينش چهارپاي مفيد جشن ميان زمستان است و زماني است كه براي دام انبار زمستاني مي شود.
آخرين گاهانبار سالگرد آفرينش انسان است كه در پنج روز آخر سال يعني پنج روز كبيسه برگزار مي شود. سالگرد اين پنج روز پاياني سال كه دوازده ماه سي روزه را در پشت دارد، مدخلي بر نوروز است. پس جشن نوروز سالگردي است از آفرينش انسان، عزيزترين موجود آفرينش براي آفريدگار بزرگ كه آفرينش اهورايي را پاسداري خواهد كرد و رقيبي براي اهريمن و آفريده هاي ديوي اش خواهد شد. به همين مناسبت، سالگرد آن با شكوه بيشتري برگزار مي شود.
اسطوره ديگري نيز آيين هاي نوروزي را همراهي مي كند، يكي از آنها آيين نيايش به ايزد «رپيتوين» است. «رپيتوين» سرور گرماي نيمروز و ماه هاي تابستان است و در زمستان، در زير زمين جاي مي گيرد و آب هاي زيرزميني را گرم نگاه مي دارد تا گياهان و درختان نميرند و به خصوص ريشه هاي درختان را در برابر يورش سرماي زمستاني پاس مي دارد. بازگشت سالانه او در بهار است كه نمادي است از پيروزي نهايي نيكي ها بر بدي ها و بهارها بر زمستان ها. به همين مناسبت جشن ويژه اي و نيايشي كه تقديم رپيتوين مي شد، بخشي از مراسم نوروزي را تشكيل مي دهد و از اين ديد، نوروز نمادي از پيروزي عنصر نيك است در نبرد فصل ها.
نوروز همچنين نمادي است از سالگرد بيداري طبيعت از خواب زمستاني و مرگي است كه به رستاخيز و زندگي منتهي مي شود و به همين مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نيز بوده است. «فروهر» يا «فروشي» گونه اي از روان است و نوعي همزاد آدميان كه پيش از آفرينش مردمان در آن جهان به وجود مي آيد و پس از مرگ مردمان به دنياي ديگر مي شتابد و از كيفرهاي خاصي كه روان مي بيند به دور است. فروهرها سالي يك بار در طليعه ماه فروردين (= ماه فروهرها) به زمين باز مي گردند و هر يك به خانه خود فرود مي آيند. آنان از ديدن پاكيزگي و درخشندگي خانه دلخوش مي شوند و بر شادكامي خانواده و بر بركت خانه دعا مي كنند و اگر خانه را آشفته و در هم، پاك نشده و نا آراسته ببينند غمگين مي شوند و دعا نكرده و بركت نخواسته خانه را ترك مي كنند. مراسم خانه تكاني از همين جا نشات گرفته است. ايرانيان در آغاز سال نو همه جاي خانه را تميز و پاكيزه مي كنند تا فروهرهاي درگذشتگان به خانه آنان بيايند و براي خانواده بركت بياورند.
آنان كه بر اين باورند، روز نوروز از خانه بيرون نمي روند، چون نمي خواهند كه فروهرها صاحبخانه را در خانه نيابند و ناخشنود گردند. چراغ خانه ها در اين شب ها بايد روشن باشد و براي اين كه راه را بر فروهرها بهتر بنمايانند، در آغاز پنج روز آخرين گاهانبار و به روايتي در پايان اين پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزي بر بام ها انجام مي دادند كه هم راهگشاي فروهرها باشد و هم به دور و نزديك خبر دهند كه سال نو مي آيد. اين آتش افروزي بعد از آمدن اسلام نيز در ميان ايرانيان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمي نخستين بار در شب چهارشنبه انجام شد، اين رسم در شب چهارشنبه پاي بر جا ماند و چهارشنبه سوري يكي از جشن هاي جنبي نوروز شد. به روايتي «سوري» به معني «سرخ» است و سرخي دليل انرژي و تحرك. پس از جشن سوري، بايد بتوانيم بيرون بياييم، روي زمين كار كنيم و خواب زمستاني را كنار بگذاريم.
افسانه هاي بسياري پيدايش جشن نوروز را به دوران جمشيد نسبت مي دهند. از جمله مناسبت هايي كه در افسانه ها براي پيدايش جشن نوروز برمي شمرند، مي توان به موارد زير اشاره كرد: تجديد دين با به پادشاهي رسيدن جمشيد، پيروزي جمشيد بر اهريمن، درخشش چهره جم زماني كه بر تختي نشست و ديوان به فرمان او تخت را برداشتند و به گردون افراشتند، ديوان جمشيد را سوار بر گردونه اي در نخستين روز ماه فروردين به يك روز از دماوند به بابل بردند و مردمان به سبب چيز شگفتي كه ديدند، اين روز را جشن گرفتند (سبب برتاب نشستن در نوروز به تقليد به اين افسانه معمول گشت)، در نوروز جم اوزان و مقادير را تعيين كرد، نيشكر در دوران جم در اين روز كشف شد (از اين روست كه در اين روز همه به هم شيريني هديه مي دهند)، پس از يك دوره خشكسالي، در اين روز با بر تخت نشستن جمشيد باران باريد (رسم به هم آب پاشيدن كه يكي از آيين هاي نوروزي است با اين افسانه بي ارتباط نيست)، و نيز جم دستور كندن جوي ها و آبراهه ها را در اين روز داد. (كه اين هم با رسم شستن خود در سپيده دم نوروز و پاك شدن از گناهان بايد مرتبط باشد.)
با درهم آميختگي كه ميان شخصيت هاي افسانه اي به دلايل اجتماعي پيش مي آيد، در دوران اسلامي، جم با حضرت سليمان آميخته مي شود و از مجموعه اين آميختگي ها افسانه اي درست مي شود كه بنيانگذاري نوروز را به سليمان نسبت مي دهد. دوبو (Dubeux) در كتاب خود به نام «ايران» كه گزارش هاي جهانگردان اروپايي قرن هفدهم و هجدهم و آغاز قرن نوزدهم را درباره اين كشورخلاصه مي كند، مطلبي هم درباره نوروز دارد. او مي نويسد ايرانيان پس از اسلام توانستند بهانه اي بيابند تا اين جشن بسيار قديمي خود را حفظ كنند و گفتند اين جشن به ياد به خلافت رسيدن حضرت علي (ع) است. به هر حال، آن چه مهم است باقي ماندن و حفظ شدن اين جشن فرخنده تا روزگار ماست.
در زمان ساسانيان دو نوروز جشن گرفته مي شد و اين رسم تا قرن ها بعد هم باقي ماند. نوروز اول فروردين كه نوروز عامه بود و نوروز بزرگ در ششم فروردين كه بيشتر مشهور به نوروز خاصه بود. به روايتي خدا جهان را در نوروز آفريد و به روايت ديگري آدم نيز در همين روز آفريده شد. از اين رو، نخستين روز، نوروز عامه كه روز اعتدال بهاري است، پرشكوه ترين روز اين جشن است.
پادشاهان ساساني «هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه كه شش روز باشد، حاجت هاي مردمان را برآوردندي و زندانيان را آزاد كردندي و مجرمان را عفو فرمودندي و به عيش و شادي مشغول بودندي» (به نقل از برهان قاطع).
و اما ايرانيان تقسيم بندي ديگري هم براي سال داشتند و آن تقسيم سال به دوازده ماه سي روزه بود. در پايان سال پنج روز باقي مي ماند كه به آن پنجه دزديده مي گفتند. اين پنج روز از نظم و قانوني برخوردار نبوده و معمولا تجسم آشوب ازلي بوده است. دوازده روز نوروز معرف دوازده ماه سال است و سيزده نوروز معرف آشوب ازلي پيش از آفرينش است و از آن جا كه هر نوع آشوب پيش از نظم گرفتن، نحس محسوب مي شد و بي نظام به شمار مي آمده، روز سيزده نوروز هم نحس است. چون دنيا پس از برقراري نظم است كه مقدس مي شود. در اين روز خانه را جارو نمي كنند و همه مردم از خانه خارج مي شوند. اگر خانه از ساكنان آن كاملا خالي نشود، سال نو نوعي بدبختي به همراه مي آورد. سيزده نوروز جشن واقعي بهار است. درختان با سرسبزي تازه خود جلوه گرند، گل هاي صحرايي مي رويند، ياس ها گل مي دهند و شاعران ايران براي غزل سرايي توصيف اين فصل را ترجيح مي دهند.
ايرانيان در قديم، به عنوان شگون، هفت «سيني» از دانه هايي كه بركت به سفره ها مي آورد، مي روياندند و بر خوان نوروزي خود مي نهادند. «سيني» معرب «چيني» است كه در قديم به طبق هاي بزرگي كه از چين آورده بودند، گفته مي شد.
به احتمالي هفت «سين» مي تواند بازمانده همين هفت «سيني» باشد و يا نمادي از «سبزه»و «سرسبزي». اگر در درازاي زمان هفت «سيني» با هفت ميوه يا گل يا سبزي كه با «سين» آغاز مي شوند و هر يك نشانه اي از باروري و تندرستي هستند، تلفيق شده است، در آن بايد جاي پاي ذوق لطيف ايراني را جست و جو كرد. «سبزه» نودميده است، «سنبل» خوش بر و خوشبو، «سيب» ميوه اي بهشتي و نمادي از زايش، «سمنو» مائده تهيه شده از جوانه گندم كه يادآور بخشي از آيين هاي باستاني ماست، «سنجد»كه بوي برگ و شكوفه درخت آن محرك عشق و دلباختگي است، «سير» داروي تندرستي، دانه هاي «سپند» به معني «مقدس» كه دافع چشم بد است. همچنين بر اين خوان، آينه مي گذاريم كه نور و روشنايي مي تاباند، شمع مي افروزيم كه روشنايي و تابش آتش را به ياد مي آورد، و تخم مرغ مي گذاريم كه تمثيلي از نطفه و باروري است (و نيز در اسطوره هاي ايران باستان، آسمان و زمين همچون تخم مرغ توصيف شده اند كه زمين همسان زرده در ميان آسمان كه همسان سفيده است، قرار دارد _ يعني اعتقاد به كرويت زمين). آب زلال به نشانه همه آب هاي خوب جهان و ماهي زنده در آب به نشانه تازگي و شادابي (همچنين ماه اسفند برابر با برج «حوت» به معني «ماهي» است) و نقل و شيريني براي شيرين بودن سال جديد نيز در اين خوان قرار دارند. در بسياري از خانه ها گذاشتن نمونه اي از غلات و حبوبات و همچنين شير و فرآورده هاي شيري به نشانه تضمين بركت خانه، متداول است.
از جمله رسم هاي متداول نوروز در بيشتر خانواده هاي ايراني آن است كه پس از تحويل سال شخص خوشقدمي از اهل خانه بيرون مي رود و سبزه و سكه در دست مي گيرد و به خانه وارد مي شود. اهل خانه مي پرسند، «چه آوردي؟ و او پاسخ مي دهد: «سلامتي، خوشبختي، ثروت و...» و با اين حركت نمادين، خانواده براي خود سال خوب و پرباري را آرزو مي كنند.
با همه اين توضيحاتي كه گفته شد و نمادهايي كه گشوده شد، در پايان بايد گفت كه نوروز حتي بي آن كه چيزي از نمادها و اسطوره هاي آن بدانيم، زيباست. آغاز سال نو ايراني، هماهنگ با باززايي طبيعت است و حركات نمادين و خوان نمادين اين جشن بر زيبايي آن مي افزايد. اين انتخاب و اين مراسم نمادين همه ريشه در فرهنگي بسيار غني و كهن دارد و ايرانيان مي توانند به خود ببالند كه در ميان ملت هاي جهان براي سال نو خود بهترين انتخاب را داشته اند، چرا كه از غني ترين فرهنگ و تفكر برخوردار بوده اند.
هر روزتان نوروز، نوروزتان پيروز باد!
منابع:
1. آموزگار، ژاله، «نوروز»، كلك، ش 24_23، بهمن و اسفند 1370، ص ص19-31.
2. كريستن سن، آرتور، «نمونه هاي نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اي ايرانيان»، ترجمه و تحقيق: احمد تفضلي و ژاله آموزگار، تهران: نشر چشمه، 1377.
3. بهار، مهرداد، «نوروز: جشن باززايي» در مجموعه مقالات وي به نام «از اسطوره تا تاريخ»، تهران: نشر چشمه، 1376، ص ص 339_360.
4. موله، ماريان، «ايران باستان» ترجمه ژاله آموزگار، تهران: توس، 1365 _ چاپ سوم.