PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعري زيبا از سهراب سپهري با ترجمه انگليسي



moji5
24th March 2010, 05:02 PM
صدا کن مرا
صداي تو خوب است.
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي‌رويد.
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم.
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش‌بيني نمي‌كرد.
و خاصيت عشق اين است.
كسي نيست،
بيا زندگي را بدزديم، آن وقت
ميان دو ديدار قسمت كنيم.
بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم.
بيا زودتر چيزها را ببينيم.
ببين، عقربك‌هاي فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردي بدل مي‌كنند.
بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشي‌ام.
بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را.
مرا گرم كن
(و يك‌بار هم در بيابان كاشان هوا ابر شد
و باران تندي گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت يك سنگ،
اجاق شقايق مرا گرم كرد.)


Call me
Sweet is your voice
Sweet is the foliage of the strange plant
Grown in the farthest edge of sorrow
Within the space of this silent age
Lonelier am I than the test of a song
Within the scope of the alley’s conception
Come, let me tell you how vast is my loneliness?
My loneliness didn’t predict this ambush of your stature
And this is the characteristic of love
Nobody is here
Come, let us steal life and then
Divide it between two meetings
Together let us pore
The morning of the state of a pebble
Quick, let us see things
The dials of a the fountain clock turns time into dust
Come, melt lake a word in a line of my silence
Come, melt the bright weight of love in my palms
Make me warm
(And once upon Kashan’s plain the sky grow clouded
And a shower fell
And chilled men, then behind a rock
The hearth of anemone warmed me)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد