ریپورتر
21st March 2010, 04:08 PM
باز باران بي ترانه... باز باران با تمام بي کسي هاي شبانه... مي خورد بر مرد تنها ...می چکد بر فرش
خانه... باز مي آيد صداي چک چک غم... باز ماتم... من به پشت شيشه ي تنهايي
افتادم... نمي دانم...نمي فهمم کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟... نمي فهمم, چرا مردم نمي
فهمند که ان کودک... که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد...
کجاي ذلتش زيباست؟
خانه... باز مي آيد صداي چک چک غم... باز ماتم... من به پشت شيشه ي تنهايي
افتادم... نمي دانم...نمي فهمم کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟... نمي فهمم, چرا مردم نمي
فهمند که ان کودک... که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد...
کجاي ذلتش زيباست؟