LaDy Ds DeMoNa
20th March 2010, 08:20 AM
آيينهاي نوروز در آذربايجان
امروزه با توسعه زندگي شهرنشيني اين حركت و فرهنگ عمومي چندان ملموس نيست اما در گذشتهاي نه چندان دور كه بيشتر مردم روستانشين بودند و از امكانات رفاهي چون آب لولهكشي و برق در روستاها خبري نبود، تمام لوازم قابل شستوشوي مردم در كنار رودها، چشمهها و آبهاي روان شسته ميشد. به عبارتي ديگر مردم هرگونه ناپاكي و آلودگي را از لوازم زندگي خود زدوده و به رود ميسپارند.
در برخي از نقاط ايران در چهارشنبه آخر سال مادران چند تار موي كودكان خود را چيده و در صحرا به باد و يا به آب رودخانه ميدهند تا همراه تارهاي مو، درد و رنج و بلا از تن فرزندانشان دور شود.
در گذشته سپيدهدم چهارشنبه آخر سال قبل از طلوع آفتاب، زنان و دختران جوان كوزه به دست به طرف چشمه يا رودخانه ميرفتند و كوزهها را پر از آب كرده و مقداري از آن را در كوچه و حياط خانه و نيز روي نان، برنج و ساير مواد غذايي ميپاشيدند تا بركت در آنها پايدار شود و كوزه را با آب باقي مانده در جايي از منزل به يمن روشنايي آويزان ميكردند.
آتشافروزي شب چهارشنبهسوري رسم ديگري است كه در آذربايجان غربي نيز همانند ساير نقاط كشور رواج دارد. چهار آتشافروزي در چهار، چهارشنبه اسفندماه در اين استان رايج بوده است. نخستين چهارشنبه <خبرچي>، دومين چهارشنبه <كوله> يعني كوتاه، سومين چهارشنبه <قره> (سياه) و چهارمين چهارشنبه <آخر چهارشنبه> ناميده ميشد. در هريك از اين روزها جوانان هر محله خود را آراسته و با لباس نو از اوايل شب به آتش بازي و آتشافروزي ميپردازند و از روي آتش ميپرند تا غم و محنت را از خود بزدانيد و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند.چهارشنبهسوري در آذربايجان غربي به آتشافروزي ختم نميشد شالاندازي، فالگوشنشيني، فال كوزه و … آيينهاي سنتي دوستداشتني بودند كه به محكمتر شدن رشتههاي مهر و محبت مردم كمك ميكرد.در اين رابطه استاد شهريار شاعر بلندآوازه چنين سروده است:
با كيچي نين سوزي، سووي، كاغذي اينك لرين بولاماسي، آغزي چرشنبهنين گردكاني، مويزي قيزلار ديرآتيل باتيل چرشنبه
آينا تكين بختيم آچيل چرشنبه
بايرامي دي، گئجه قوشي او خوردي
آداخلي قيز، بيگ جو را بين تو خوردي
هركس شالينبيرباجادانسوخوردي
آي! نه گؤزل قايدادي شال ساللاماق
بيگ شالينا بايرامليخين باغلاماق
يومورتاني گؤيچك گوللي بويارديق
چاقيشديريب سينانلارين سويارديق
اويناما قدان بيرجه مگر دو يارديق
علي منه ياشيل آشيق وئرردي
ارضا منه نوروز گلي درردي
سون چرشنبه گئديب آچار سالار دوخ
دام دووارين دالداسيندا قالاردوخ
اوردان بوردان آيين اوين آلاردوخ
قوي داماغي شيرين اولسون چاق اولسون
دئير ديلر آچار سالان ساقاولسون
استاد شهريار در بند اول اين شعار به همان ترانهاي اشاره دارد كه مردم هنگام پريدن از روي آتش ميخوانند. بند دوم به سنت شالاندازي (شال سالاّماق) دلالت دارد. آيين شالاندازي پس از فروكش كردن شعلههاي آتش شبچهارشنبه انجام ميشد به اين صورت كه كودكان و جوانان به پشت بام خانه همسايهها رفته و با انداختن يك شال يا پارچهاي از روزنه پشتبام يا مقابل پنجره خانه كه معمولاً باز بود، هدايايي چون بادام، گردو، آجيل، تخممرغ رنگ شده و پول دريافت ميكردند. در خانههايي كه دختر دمبخت داشتند، وقتي صاحبخانه ميخواست هديهاي به شال ببندد وقتي ميديد بند شال بالا ميرود متوجه ميشد كه صاحب شال نيت كرده است و به شال او مقداري از سبزهاي را كه سبز كرده بود، ميبست.
بند سوم شعر استاد شهريار به بازيهاي كودكانه نوروز اشاره دارد. بازي تخممرغ رنگ شده و بازي آشيق (آشيق از استخوان مچ پاي چهارپايان به دست ميآيد) و همچنين <نوروز گلي> نوعي گياه با ارتفاع كمتر از 5 سانتيمتر است كه در نوروز قبل از اين كه ساير رستنيها در چمنزار ديده شوند <نوروز گلي> شكوفه ميدهد. شكوفه نوروز گلي سفيد متمايل به بنفش است.
و سرانجام در بند چهارم به آيين فالگوش ايستادن اشاره ميكند كه در آن زنان و دختران آرزومند در شب چهارشنبه به طور ناشناس در گوشهاي از گذر و در برخي از مناطق پشت در و پنجره اتاق نشيمن همسايه ايستاده و كليدي زير پا ميگذاشتند و به اين نيت كه اگر حرف خوب بشنوند آرزويشان برآورده ميشود و معمولاً افراد نيز با اطلاع از اين موضوع سعي ميكردند در آن شب حرفهاي خوب زده و از سخنان ناروا پرهيز كنند.
رسم ديگري از نوروز كه تقريباً حفظ شده و همچنان اجرا ميشود فرستادن عيدي به خانه دختران تازه ازدواج كرده است. اين عيدي اگرچه بسته به توانايي مالي پدرو مادر دختر متفاوت است اما فقيرترين خانوادهها به دليل پايبندي به اين آيين و رسوم هديهاي به خانه دختر خود ميفرستند، و اينگونه عنوان ميكنند كه دم عيدي دخترمان چشم براه است.گفتني است؛ آيينه، شيريني، سبزه و پارچه از اجزاي اصلي اين عيدي بود و دقيقاً عصر روز چهارشنبه سوري به مقصد ميرسيد. هرچند امروزه زمان و نحوه اجراي اين آيين شيرين و پسنديده قدري با گذشته تفاوت كرده است اما اصل قضيه كه همان دادن هديه و ديدار دختر است همچنان پابرجاست.
هنوز هم دختران آذري چهارشنبهسوري عيدي خود را از دست پدر ميگيرند و اگر پدرشان در قيد حيات نباشد اين وظيفه را مادر يا برادران انجام ميدهند. بعد از تحويل سال كوچكترها به ديدن بزرگترها ميروند و عيد مباركي ميكنند و عيدي ميگيرند.
ديدار از كساني كه به تازگي عزيزي را از دست دادهاند در روز اول عيد رسمي است كه همچنان در استان اجرا ميشود.
ديد و بازديدهاي سال نو در اين استان تا 12 فروردين ادامه دارد و روز 13 فروردين با عنوان <سيزدهبدر> همه مردم به صحرا رفته و به جشن و شادي و طبيعتگردي ميپردازند.در اين روز مردم سبزههاي خود را كه در نوروز سبز كردهاند به آب رودخانه و چشمه ميسپارند و دختران با آرزوي ازدواج سبزه گره ميزنند.
امروزه با توسعه زندگي شهرنشيني اين حركت و فرهنگ عمومي چندان ملموس نيست اما در گذشتهاي نه چندان دور كه بيشتر مردم روستانشين بودند و از امكانات رفاهي چون آب لولهكشي و برق در روستاها خبري نبود، تمام لوازم قابل شستوشوي مردم در كنار رودها، چشمهها و آبهاي روان شسته ميشد. به عبارتي ديگر مردم هرگونه ناپاكي و آلودگي را از لوازم زندگي خود زدوده و به رود ميسپارند.
در برخي از نقاط ايران در چهارشنبه آخر سال مادران چند تار موي كودكان خود را چيده و در صحرا به باد و يا به آب رودخانه ميدهند تا همراه تارهاي مو، درد و رنج و بلا از تن فرزندانشان دور شود.
در گذشته سپيدهدم چهارشنبه آخر سال قبل از طلوع آفتاب، زنان و دختران جوان كوزه به دست به طرف چشمه يا رودخانه ميرفتند و كوزهها را پر از آب كرده و مقداري از آن را در كوچه و حياط خانه و نيز روي نان، برنج و ساير مواد غذايي ميپاشيدند تا بركت در آنها پايدار شود و كوزه را با آب باقي مانده در جايي از منزل به يمن روشنايي آويزان ميكردند.
آتشافروزي شب چهارشنبهسوري رسم ديگري است كه در آذربايجان غربي نيز همانند ساير نقاط كشور رواج دارد. چهار آتشافروزي در چهار، چهارشنبه اسفندماه در اين استان رايج بوده است. نخستين چهارشنبه <خبرچي>، دومين چهارشنبه <كوله> يعني كوتاه، سومين چهارشنبه <قره> (سياه) و چهارمين چهارشنبه <آخر چهارشنبه> ناميده ميشد. در هريك از اين روزها جوانان هر محله خود را آراسته و با لباس نو از اوايل شب به آتش بازي و آتشافروزي ميپردازند و از روي آتش ميپرند تا غم و محنت را از خود بزدانيد و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند.چهارشنبهسوري در آذربايجان غربي به آتشافروزي ختم نميشد شالاندازي، فالگوشنشيني، فال كوزه و … آيينهاي سنتي دوستداشتني بودند كه به محكمتر شدن رشتههاي مهر و محبت مردم كمك ميكرد.در اين رابطه استاد شهريار شاعر بلندآوازه چنين سروده است:
با كيچي نين سوزي، سووي، كاغذي اينك لرين بولاماسي، آغزي چرشنبهنين گردكاني، مويزي قيزلار ديرآتيل باتيل چرشنبه
آينا تكين بختيم آچيل چرشنبه
بايرامي دي، گئجه قوشي او خوردي
آداخلي قيز، بيگ جو را بين تو خوردي
هركس شالينبيرباجادانسوخوردي
آي! نه گؤزل قايدادي شال ساللاماق
بيگ شالينا بايرامليخين باغلاماق
يومورتاني گؤيچك گوللي بويارديق
چاقيشديريب سينانلارين سويارديق
اويناما قدان بيرجه مگر دو يارديق
علي منه ياشيل آشيق وئرردي
ارضا منه نوروز گلي درردي
سون چرشنبه گئديب آچار سالار دوخ
دام دووارين دالداسيندا قالاردوخ
اوردان بوردان آيين اوين آلاردوخ
قوي داماغي شيرين اولسون چاق اولسون
دئير ديلر آچار سالان ساقاولسون
استاد شهريار در بند اول اين شعار به همان ترانهاي اشاره دارد كه مردم هنگام پريدن از روي آتش ميخوانند. بند دوم به سنت شالاندازي (شال سالاّماق) دلالت دارد. آيين شالاندازي پس از فروكش كردن شعلههاي آتش شبچهارشنبه انجام ميشد به اين صورت كه كودكان و جوانان به پشت بام خانه همسايهها رفته و با انداختن يك شال يا پارچهاي از روزنه پشتبام يا مقابل پنجره خانه كه معمولاً باز بود، هدايايي چون بادام، گردو، آجيل، تخممرغ رنگ شده و پول دريافت ميكردند. در خانههايي كه دختر دمبخت داشتند، وقتي صاحبخانه ميخواست هديهاي به شال ببندد وقتي ميديد بند شال بالا ميرود متوجه ميشد كه صاحب شال نيت كرده است و به شال او مقداري از سبزهاي را كه سبز كرده بود، ميبست.
بند سوم شعر استاد شهريار به بازيهاي كودكانه نوروز اشاره دارد. بازي تخممرغ رنگ شده و بازي آشيق (آشيق از استخوان مچ پاي چهارپايان به دست ميآيد) و همچنين <نوروز گلي> نوعي گياه با ارتفاع كمتر از 5 سانتيمتر است كه در نوروز قبل از اين كه ساير رستنيها در چمنزار ديده شوند <نوروز گلي> شكوفه ميدهد. شكوفه نوروز گلي سفيد متمايل به بنفش است.
و سرانجام در بند چهارم به آيين فالگوش ايستادن اشاره ميكند كه در آن زنان و دختران آرزومند در شب چهارشنبه به طور ناشناس در گوشهاي از گذر و در برخي از مناطق پشت در و پنجره اتاق نشيمن همسايه ايستاده و كليدي زير پا ميگذاشتند و به اين نيت كه اگر حرف خوب بشنوند آرزويشان برآورده ميشود و معمولاً افراد نيز با اطلاع از اين موضوع سعي ميكردند در آن شب حرفهاي خوب زده و از سخنان ناروا پرهيز كنند.
رسم ديگري از نوروز كه تقريباً حفظ شده و همچنان اجرا ميشود فرستادن عيدي به خانه دختران تازه ازدواج كرده است. اين عيدي اگرچه بسته به توانايي مالي پدرو مادر دختر متفاوت است اما فقيرترين خانوادهها به دليل پايبندي به اين آيين و رسوم هديهاي به خانه دختر خود ميفرستند، و اينگونه عنوان ميكنند كه دم عيدي دخترمان چشم براه است.گفتني است؛ آيينه، شيريني، سبزه و پارچه از اجزاي اصلي اين عيدي بود و دقيقاً عصر روز چهارشنبه سوري به مقصد ميرسيد. هرچند امروزه زمان و نحوه اجراي اين آيين شيرين و پسنديده قدري با گذشته تفاوت كرده است اما اصل قضيه كه همان دادن هديه و ديدار دختر است همچنان پابرجاست.
هنوز هم دختران آذري چهارشنبهسوري عيدي خود را از دست پدر ميگيرند و اگر پدرشان در قيد حيات نباشد اين وظيفه را مادر يا برادران انجام ميدهند. بعد از تحويل سال كوچكترها به ديدن بزرگترها ميروند و عيد مباركي ميكنند و عيدي ميگيرند.
ديدار از كساني كه به تازگي عزيزي را از دست دادهاند در روز اول عيد رسمي است كه همچنان در استان اجرا ميشود.
ديد و بازديدهاي سال نو در اين استان تا 12 فروردين ادامه دارد و روز 13 فروردين با عنوان <سيزدهبدر> همه مردم به صحرا رفته و به جشن و شادي و طبيعتگردي ميپردازند.در اين روز مردم سبزههاي خود را كه در نوروز سبز كردهاند به آب رودخانه و چشمه ميسپارند و دختران با آرزوي ازدواج سبزه گره ميزنند.