PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک گفت‌وگوی آخر سالی با موضوع عشق با بنیامین!



LaDy Ds DeMoNa
18th March 2010, 09:57 PM
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56796.jpg
نمی‌خواهد دست از سر عشق بردارد. اگر آلبوم دومش را گوش کرده باشید؛ می‌دانید که درست مثل سه سال پیش؛ عاشق است و همان طور...
آقای دوستت دارم
خواننده ای که در هر دو آلبوم پر طرفدارش از عشق خواند و بعید است به این زودی‌ها دست از سر عشق بردارد.
نمی‌خواهد دست از سر عشق بردارد. اگر آلبوم دومش را گوش کرده باشید؛ می‌دانید که درست مثل سه سال پیش؛ عاشق است و همان طور در برابر عشق؛ دست به سینه است و از غم یار می‌نالد. هنوز هم (دوستت دارم) از زبانش نمی‌افتد. بنیامین بهادری، اول سال با آلبوم 88 به میدان آمد تا بلکه بتواند خاطره (دنیا دیگه مث تو نداره) را تکرار کند. آن روز‌ها خیلی از فروشگاه‌های محصولات فرهنگی، کتاب فروشی‌ها، مراکز موسیقی و حتی سوپر مارکت‌ها بنیامین فروختند و نگذاشتند داغ جمله قشنگ (دوستت دارم) به دل کسی بماند. اگر عاشقانه‌های بنیامین را گوش نکرده اید و از آن آدم‌هایی هستید که (آلبوم، گریه، نامه، عاشق) می‌خواهید، بدانید که بنیامین توی هیر و ویر ترانه‌های واسوخت و لعن و نفرین هنوز عاشقانه می‌خواند. باید از خودش پرسید چرا این قدر گیر داده به عشق.

اصلا چرا عشق؟ آن هم میان این همه موسیقی اعتراضی که باب شده و طرفدار هم دارد؟
من این موسیقی‌هایی را که شما می‌گویید چندان گوش نداده ام. اما می‌خواهم بپرسم که مخالفتی با عاشقانه خواندن دارید؟

ببین؛ سبک موسیقی بنیامین برای جوان‌های زیر 20 سال ایده‌آل است. خوش بینی زیادی که در کار‌های بنیامین به عشق وجود دارد، ایمان به عشق را در جوانان کم سال به یاد می‌آورد اما این دوره می‌آید و می‌گذرد. آدم‌ها در گیر اتفاقات دیگر می‌شوند. دیگر چندان با عشق کاری ندارند. کافی است یک شکست عشقی بخورند تا دیگر اعتقادشان را به تمام این حرف‌ها از دست بدهند.
این حرفی که من می‌زنم شاید کلیشه ای باشد اما عشق یک داروی قشنگه. من احساس می‌کنم عشق حتی می‌تواند آفت‌های اجتماعی را از بین ببرد. خشونت‌ها، تنبلی‌ها و حتی اعتیاد. ما مشکلاتی در جامعه داریم که به راحتی می‌توانیم با عشق حلشان کنیم. چیزی قشنگ‌تر از این نیست که ما با صدای آرام و لحن عاشقانه مشکلاتمان را حل کنیم و احتیاجی هم نباشد که داد و فریاد راه بیندازیم.

بنیامین 85 کاملا عاشقانه بود. استدلالت هم این بود که (من در زندگی از عشق بدی ندیدم) حالا بنیامین 88 باز هم عاشقانه است؛ یعنی هنوز هم از عشق بدی ندیده ای؟
با این تعبیری که من دارم، اصلا نمی‌توانم از عشق بدی ببینم. عشق در هر وضعیتی به من انرژی می‌دهد. حتی در بدترین حالت.

اما در این مدت یک فضای کاملا ضد عشق در موسیقی ایران شکل گرفت. ترانه‌های واسوخت و خواننده‌هایی که عشق را نفرین می‌کردند. در این مدت وسوسه نشدی برای این که استقبال بیشتری از کارهایت بشود، تو هم یکی دو تا کار ضد عشق بخوانی؟
ببینید اگر این جور کار‌ها هوادار زیادی داشت که تا الان باید چند تا آلبوم ضد عشق پر فروش داشتیم. قبول دارم که پیش آمده یک آهنگی با دید منفی به عشق چند ماه پر شنونده باشد. حتی قبول دارم که ما کارهای خوبی با این دیدگاه داریم. اما این یک جریان دائمی‌ نبوده. البته این را هم اضافه کنم که اصلا این جور کار‌ها ضد عشق نیستند. کسی که می‌خواند (به خاطر عشق رگم را زدم) یا (به خاطر عشق خودکشی کردم) این کار یک کار عاشقانه است. من این جور کار‌ها را نمی‌پسندم اما نباید فراموش کرد که باز هم عاشقانه است. عاشقانه ای که تلخ بیان می‌شود. حتی من هم چند تا کار دارم که تلخ است. با وجود این غالب فضای کارم نگاه خوش بینانه به عشق است.

البته در بنیامین 88 این فضای خوش بینانه ملموس‌تر است در حالی که بنیامین 85 چند تا کار تلخ داشت اما این جا دیگر خبری از دید منفی به عشق نیست.
برای خود من جالبه. در چند روز گذشته چند نفری این بحث را با من داشتند اما من هنوز نفهمیدم این آلبوم تلخ‌تر است یا آلبوم قبلی. هر کسی یک چیزی می‌گوید. من خودم هم نمی‌دانم. فقط این را توضیح می‌دهم که فضای آلبوم جدیدم نسبت به قبلی پخته تر شده.

این دیدگاه بنیامین تا کی دوام می‌آورد؟ همین آدمی ‌می‌مانی که نگاه خوش بینانه به عشق دارد و احساس می‌کند (عشق بر هر درد بی درمان دواست)؟
من دکتر دارو ساز نیستم. تخصصی هم ندارم که بخواهم کار عاشقانه ای به وجود بیاورم تا مردم را مداوا کنم. من فقط می‌خواهم درد‌های خودم را درمان کنم. این آهنگ‌ها هم بیان احساسات تیمی ‌است که داریم کار می‌کنیم. حالا اگر مردم هم از این نوع بیان احساسات ما استقبال کنند که چه بهتر و این یعنی موفقیت.

حالا برویم سراغ یک موضوع دیگر، ترانه در کار‌های تو تاثیرگذارترین فاکتور است. ترانه‌هایت یک جوری داستانگوست و اصلا شخصیت بنیامین با ترانه‌هایش شکل گرفته تا نوع صدا یا حتی سبک موسیقی.
این ویژگی موزیک پاپ است. موسیقی پاپ کلام محور است. در موزیک پاپ اصلا نمی‌بینید که قطعات بی‌کلام گل کند. همیشه کارهایی که گل می‌کنند، به خاطر کلامشان است. در این سال‌ها ریتم‌های شبیه به هم می‌شنویم. آن چیزی گل می‌کند که کلامش فرق می‌کند. در موسیقی اگر تو سبک هم عوض کنی، شاید در بر خورد اول ملموس نباشد اما ترانه را به سرعت می‌فهمند.

پس با این حساب باید با ترانه سرای کارهایت خیلی نزدیک باشی. وقتی کارهایت این قدر حسی است، فرید احمدی باید برای چیزی که درون تو اتفاق می‌افتد؛ ترانه بگوید. یا حتی ترانه‌هایی که فرید می‌سراید، باید در تو بازخورد خوبی داشته باشد.
ما با هم زندگی می‌کنیم.

ترانه‌هایی که می‌خوانی اوریجینال بنیامین است. ترانه‌هایی را که تو می‌خوانی، خواننده دیگری نمی‌تواند بخواند. از یک طرف دیگر هر ترانه ای هم روی صدای تو نمی‌نشیند. نمی‌خواهی این کلیشه را بشکنی؟
من ماجرا را این قدر انحصاری نمی‌بینم. ترانه‌های زیادی برای من می‌خوانند اما من عادت دارم پس از این که ترانه ای را بشنوم، یک سری پیشنهاد روی ترانه داشته باشم. یعنی از بعضی ترانه‌ها خوشم می‌آید اما می‌خواهم یک جاهایی از آن عوض شود. تا حالا این اتفاق نیفتاده. برای همین هم سخت است که با ترانه سرای دیگری غیر از فرید کار کنم. اختلافش با ترانه سرای بعدی در این روزگار زیاد است. من هیچ کاری بلد نباشم؛ ترانه خوب را تشخیص می‌دهم. شاید سلیقه ای هم عمل کنم اما با وجود این من هنوز کسی را ندیده ام که 16 بگیرد. آن هم در وضعی که ترانه‌های فرید 20 می‌گیرند. شاید این حرفی که زدم به ترانه سراهای دیگر بر بخورد اما به این موضوع اعتقاد دارم.

آلبوم‌هایت را که می‌شنویم، شاید این فرضیه هم شکل بگیرد که بنیامین اصلا این طور آدمی‌ نیست و برای این که آلبومش پرفروش شود این طوری می‌خواند.
این فرضیه شما از کجا آمده.

الان خواننده‌های زیادی داریم که صدایشان را کلفت می‌کنند. خواننده‌هایی داریم که به چیزی که می‌خوانند اعتقادی ندارند؟
می‌فهمم، به هر حال وقتی تو یک آهنگ را می‌شنوی، اگر بتوانی با آن ارتباط بر قرار و همذات پنداری کنی، ثابت می‌شود که کار از دل خواننده بیرون آمده اما وقتی آهنگ عاشقانه می‌شنوی ولی هیچ حسی را در تو بر نمی‌انگیزد، معلوم می‌شود از این کار‌هایی است که شما می‌گویید.

پس خودت ضمیر اول شخص تمام ترانه‌هایت هستی؟
کاملا. البته در بازیگری یک اصطلاح هست که (Living in the moments) من در خوانندگی هم به این موضوع ایمان دارم. برای همین در لحظه‌هایی که آهنگ‌ها را می‌سازیم و ضبط می‌کنیم، کاملا این حس را دارم.

برای موسیقی گوش دادن چه سلیقه ای داری؟ باز هم کار‌های عاشقانه گوش می‌دهی یا فرقی ندارد؟
همه چیز گوش می‌دهم. من کار عاشقانه دوست دارم. الان هم بگویم که دیگر مدل‌های کار جذاب دیگری وجود ندارد. اگر وجود دارد به من بگویید تا بروم و گوش بدهم. کار اجتماعی- اعتراضی اصلا دوست ندارم. هر چند اگر بخواهم کار اعتراضی بخوانم، خوب بلدم. حتی اتودهایی زده ایم اما کار‌های عاشقانه را بیشتر دوست دارم.

باز خورد کارهایت بین مردم چقدر برایت اهمیت دارد؟
ببینید، ما یک سری هنرمند داریم؛ وقتی کاری را منتشر می‌کنند که با استقبال مردم همراه نمی‌شود، موضع می‌گیرندکه مردم نمی‌فهمند و این کار برای قشر خاص است و حتی بحث این را پیش می‌کشند که من برای دل خودم این کار را کردم و انتظاری ندارم تا مردم از آن استقبال کنند. من اصلا این بحث را قبول ندارم. مگر می‌شود تو یک آلبومی ‌را بیرون بدهی و تمایلی نداشته باشی که بین مردم تاثیرگذار باشد؟ وقتی من موزیک پاپ کار می‌کنم، باید آهنگ‌هایی بخوانم که مردم دوست داشته باشند. این اصلا مبنای موزیک پاپ است. به هر حال ما برای ادامه حیاتمان به مخاطب نیاز داریم.

این ریتم تند آهنگ‌هایت از کجا آمده؟ خودت دوست داری یا فکر می‌کنی که اقتضای زمانه و سلیقه مردم است؟
ببینید، این ریتم تند و تندخوانی جذاب است. جذابیت بخش مهمی ‌از کار ماست. یکی از اولین گونه‌های جذابیت، این است که مخاطب به محض گوش دادن، از آن خوشش بیاید. حالا این جذابیت باعث شاد کردن می‌شود، باعث به حرکت در آوردن می‌شود و...! حالا بگذارید من سوال کنم. به نظرتان این ریتم تند با کار عاشقانه، تناقضی دارد؟

شاید این تصور شخصی خیلی‌ها باشد که باید آهنگ عاشقانه، ریتمی ‌ساده و آرام داشته باشد.
به نظر من این‌ها در جهت همدیگر هستند. من برای ریتم‌های تند، ترانه‌هایی را در نظر گرفته ام که خودشان هم مثل آهنگ، حرکت دارند، مثل (لکنت) که در شعر و فرم آن، حرکت وجود دارد، مخصوصا وقتی که به لکنت می‌افتی، ترجیع بندها تند می‌شوند، چون وقتی کسی به لکنت می‌افتد، ضرباهنگ حرف زدنش تندتر می‌شود. به هر حال ممکن است که کمی ‌تنوع در شعر و نوع آهنگ, وجود داشته باشد اما در راستای همدیگر هستند.

در بنیامین 85، آهنگ (دنیا دیگه مث تو نداره) آن قدر محبوب بود که باعث شد مخاطب‌ها به گوش دادن بقیه قطعات هم تشویق شوند. حالا کدام آهنگ می‌تواند این نقش را بپذیرد؟
ما در آلبوم اصلا دنبال این نبودیم که چیزی را دکور کنیم و همه برای آن، آلبوم را بخرند. بنیامین قبل از (دنیا دیگه مث تو نداره) تریبون نداشت و این آهنگ باعث شد که تریبون خودش را پیدا کند ولی الان جایگاهش وجود دارد و مخاطب می‌داند بنیامینی هست که می‌خواند.

طبق باز وردهایی که تا به حال داشتی، کدام آهنگ‌های آلبوم بیشتر از همه محبوب شده؟
تراک دو و تراک پنج قعلا بیشتر از همه شنیده شده اند و در مورد استقبال قرار گرفته اند.

یعنی همان تراک‌هایی که ریتم تند هم دارند.
بله، البته تراک 12 و 14 هم هست که ریتم خیلی تندی هم ندارد.

آلبومت، 17 تراک دارد. فکر نمی‌کنی این تعدد و تنوع باعث گیج شدن مخاطب شود؟
اگر چه زمان کل این آلبوم نزدیک به استاندارد زمان‌بندی آلبوم‌های دیگر است اما ممکن است این اتفاق بیفتد. ما نمی‌خواهیم این گیج شدن، عمدی باشد اما من با کشف شدن آهنگ‌ها توسط مخاطبان مشکلی ندارم. گیج شدن تا زمانی که تو را وادار به کشف کردن کند؛ خوب است. اما اگر آن قدر گیج شوی که به قول معروف عطایش را به لقایش ببخشی، دیگر خوب نیست. امیدوارم برای آلبوم 88 این اتفاق نیفتد.

آهنگ‌هایی هم هست که دلت بخواهد در آلبوم باشد ولی نیست؟
یکی از بهترین آهنگ‌هایم بود که بنا به صلاحدید ارشاد حذف شد و آهنگی بود که من دوست داشتم در آلبوم باشد.

چند آهنگ بیرون ماند؟ بالاخره سه سال نبودی و همه فکر می‌کردند در پشت پرده خیلی اتفاقات می‌افتد.
بیشتر کارها؛ کارگاهی و تحقیقاتی بود. شاید آهنگ تنظیم شده، دو تا بیشتر نبودند. بیشتر کارها تحقیقاتی بود تا نهایی.

تحقیقاتی یعنی چی؟ چه تحقیقی؟
تحقیق روی نوع خواندن و ملودی‌ها و... اما بیشتر آن‌ها قبل از این که به جایی برسند, به بایگانی‌ها یا افراد دیگر سپرده می‌شدند. این جوری نبود که کاری را بسازیم، آماده کنیم، تنظیم شود و بعد آن را کنار بگذاریم. در همه آهنگ‌ها سه جا این اتفاق افتاد.

در آلبوم جدید، کدام یک از تجربه‌های آلبوم قبلی را تکرار کردی؟
مختصات آلبوم 85 از هر نظر دیگر برای ما یک آرم شده بود، البته قبل از آن هم برای ما یک آرم بود ولی مخاطب نشنیده بود. می‌گویند هنر یک فرایند است، خصیصه نیست. وقتی مردم با آن مواجه می‌شوند، بروز می‌کند. بعد از سال 85 دیگر آرم ما شکل گرفت چون مردم دیدند و شنیدند. حالا در مورد آلبوم جدید؛ ما پایه را همان گذاشتیم و فقط دکور را عوض کردیم. ما داریم موسیقی پاپ کار می‌کنیم و باید اگر تجربه ای خوب بوده از آن دوباره استفاده کنیم و با سر و شکلی دیگر تکرارش کنیم. ما شاکله را داشتیم و فقط تغییراتی در نوع ارائه اش دادیم. ما موسیقی پاپ کار می‌کنیم و نتیجه و استقبال مخاطبان برایمان خیلی مهم است. اگر کسی پاپ کار کند و بگوید که استقبال مخاطبان برایش مهم نیست، دروغ محض گفته. مثل تیمی ‌که وقتی می‌بازد، بگوید بازی برایش مهم نبوده. این را نگوید، چه بگوید. هر کسی در موسیقی پاپ، کار می‌کند؛ بدانید دنبال مخاطب است. هر کس ادعا کند برای من مخاطب و فروش مهم نیست و به دنبال کار خاص هستم دروغ می‌گوید. اصلا ادامه حیات موسیقی پاپ به وجود مخاطب است. مطمئن باشید او کار خاص کرده تا متفاوت باشد و بگیرد اما نگرفته، حالا می‌گوید که برایش کار خاص و متفاوت مهم بوده. ما حیاتمان به مخاطب است این را انکار نمی‌کنم.

با این اوصاف می‌شود انتظار داشت که عوض شدی؟ حالا بر اساس درونت یا تغییر ذائقه مخاطب یا حتی مشورت یا فرید؟
من اساسا آدم مطلق گرایی نیستم، بنابراین هر کدام از این دلایل می‌تواند من را تغییر دهد و اصلا چیز عجیب و دور از انتظاری نیست. شاید دیدید ما اصلا آرممان را عوض کردیم؛ اما فعلا که خوب است. هر وقت قالب دیگری پیدا کنیم که مطمئن باشیم برای گوش مخاطب ما اولویت دارد و در ضمن ما هم می‌توانیم با آن ارتباط بر قرار کنیم، مطمئن باشید که از آن استفاده خواهیم کرد. هر قدر هم که می‌خواهد متفاوت باشد.

پس خیلی چشمت پی مخاطب است، نه؟
من دست به سینه مقابل مخاطبم. مخاطب عام برای من خیلی مهم است. اگر آلبوم بعدی من آمد و نفروخت و من گفتم که برایم مخاطب، فروش، گیشه و ... مهم نبوده؛ بدانید دروغ گفته ام. کسی غلط می‌کند که موسیقی پاپ کار کند و آلبوم هم بیرون دهد و مخاطب و فروش برایش مهم نباشد. خب آلبوم را برای چه منتشر می‌کنید؟ بنشینید در خانه آهنگ‌هایتان را گوش بدهید و حالش را ببرید و برای فک و فامیل هم بگذارید. اصلا پیروزی موسیقی پاپ، به استقبال مردم بر می‌گردد.

کنسرتت در چه مرحله ای است؟
هنوز معلوم نیست. به خیلی چیز‌ها بستگی دارد. از اول هم توافق کرده بودیم که بعد از انتشار آلبوم دوم، کنسرت‌های ایران را شروع کنیم و بالطبع کنسرت‌های آمریکا و اروپا را.

برای آلبوم بعدی هم با توجه به ماجرای تحقیق و این حرف‌ها 3 سال دیگر باید صبر کرد؟
نه, قرار نیست که این اتفاق بیفتد. البته اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک بگذارند. ببینید، تیم ما آمادگی اش را دارد که زودتر از این حرف‌ها یک آلبوم خوب بیرون بدهد و در مورد این آلبوم هم ما آمادگی اش را داشتیم که زود تر از این‌ها آن را منتشر کنیم اما دلایلی وجود داشت که ترجیح دادیم ما تاخیر آلبوم دوم را به گوش مخاطب برسانیم.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنرسیمرغ

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد