باستان شناس
17th March 2010, 11:48 PM
آداب و رسوم نوروز در سنندج
امير صادقي _
عيد نوروز داراي قدمتي بس کهن است. جشن سال نو، که ما آن را نوروز ميناميم، نزد سومريان نيز شناخته شده بود و عناصر اصلي آن در ميان مردم مصر نيز رواج داشته است. پيشينه نوروز نه تنها به دوران مشترک هند و اروپايي باز ميگردد، بلکه در ميان اقوام کهنتر نيز وجود داشته است.
در اساطير ايران، پيدايش نوروز را به بر تخت نشستن جمشيد پيشدادي نسبت دادهاند. اما در نزد مردم کُرد، رأي غالب مربوط به داستان کاوه آهنگر و ضحاک ميشود. هنگامي که کاوه بر ضحاک پيروز شد مردم به مناسبت اين پيروزي بر کوهها آتش افروختند و دست در دست هم به شادماني پرداختند. از آن سال تاکنون مردم کُرد هر ساله در اول بهار به بزرگداشت آن روز فرخنده،آتش روشن ميکنند و به شادماني و شادخواري ميپردازند. از طرفي ديگر در افسانههاي مردم کُرد، «خاتو زمهريري» که نماد زمستان است دو پسر داشته که با رسيدن فصل بهار ميمُردند و سال ديگر در زمستان متولد ميشدند. اين افسانه با توجه به وضع اقليمي کردستان توجيهپذير است.
در مناطق کُردنشين رسمهاي ديگري نظير ميرنوروزي و کوسهگردي نيز در نزديکيهاي بهار انجام ميشده است که همگي آنچه گفته شد نشان از اهميت آمدن بهار براي قوم کُرد دارد.
اما اينکه چگونه و به چه نحو اهالي سنندج به پيشواز نوروز رفته و آن را برگزار کردهاند، داستاني است که آقاي ايازي در کتاب آينه سنندج به صورتي بسيار مفيد به آن پرداخته است که ما نيز در اينجا گوشههايي از آن را آوردهايم.
در شهر سنندج از نيمههاي اسفندماه و شايد زودتر خانوادهها دست به تدارک نوروز ميزدند. از جمله اين تدارکات تهيه سمنو بود. خانمهاي خانه گندم، عدس و کنجد را در پارچهاي ريخته و در ظرفي مسي قرار ميدادند. بعد از ريختن آب بر روي آن در جلوي نور ملايم خورشيد ميگذاشتند تا دانهها جوانه بزند.
پدر خانواده در اين فرصت اندکِ قبل از عيد به بازار ميرفت تا براي اهالي خانه لباس و کفش تهيه کند. از ديگر چيزهايي که قبل از عيد آماده ميشد آجيل، شيريني، ميوه، برنج، روغن و گوشت بوده است.
لازم به ذکر است مردم سنندج به مانند اعياد مذهبي که روز قبلِ آن را عرفه مينامند، روز قبل از عيد نوروز را نيز عرفه ميناميدند. اين روز شلوغترين روز سنندج بوده است. خانواده، لباسهايشان را از خياطي ميگرفتند، مردمها به سلماني ميرفتند، و زنها در پي خريد تخم مرغ بودند. در خانوادههاي سنندجي کمتر از يک تغار (30 عدد) تخممرغ نميخريدند. تعداد اين تخم مرغها گاهي به سه تا چهار تغار نيز ميرسيد. تخممرغها آبپز ميشد و همگي اعضاي خانواده دست به رنگ کردن آنها ميزدند تا با برابر قرار دادن زمين و تخممرغ، با رنگ کردن آن، زمين را نيز رنگ زده باشند.
چند روز قبل از عيد، جوانان روستا، بوتههاي خار را جهت فروش به شهر ميآوردند. خانوادهها آن را تهيه کرده و بر پشت بام ميگذاشتند. از ديگر موارد جهت آتشبازي فيشک (فشفشه)، ماتاو، تقه، کوزي و تيزان بود.
از جمله چيزهايي که قبل از عيد توسط بچهها تهيه ميشد، «نوروزنامه» بود. نوروزنامه عبارت از يک صفحه سفيد بود که در بالاي آن اشکالي مانند سماور، قليان، سمنو، تخممرغ رنگ شده، شيريني و ماهي نقاشي ميشد و پايين آن در چهار ستون اشعاري که هر مصرع در يکي از سطرهاي اين ستونها جاي ميگرفت مينوشتند. بچهها اشکال را رنگآميزي کرده و موقع تحويل سال به پدر و مادر خود ميدادند و عيدي طلب ميکردند.
در نوروز خوانچههايي براي عروسهاي نامزد شده يا دخترهايي که به خانه شوهر رفته بودند ميبردند. گاه تعداد اين خوانچهها به دوازده نيز ميرسيد. طلا، عطر، دستمال، جوراب، تخممرغ رنگ شده، صابون، پارچه، ماهي، شربت، سمنو، شيريني و آجيل و از همه مهمتر سيب سرخ زرورق زده شده، از اقلامي بود که در خواچهها وجود داشت.
در شب نوروز بوتههاي خارِ آماده شده توسط پدر خانواده آتش زده ميشد و بچهها نيز شروع به آتشبازي ميکردند. لازم به ذکر است در مناطق کُردنشين، آتش مخصوص نوروز بوده و در چهارشنبه سوري (چوارشهمه کوله) به هيج وجه آتش روشن نميشد. بعد از خاموش شدن آتش، خانواده به خانه رفته و شام ميخوردند. در سنندج معمولاً اين شام حلوا بوده و غذاي اصلي که پلو خورشت است را براي فرداي آن صرف ميکردند.
در قديم که راديو و تلويزيون در سنندج نبود، مردم از روي تقويمهاي جيبي منجمباشي يا تقويم پيوندي کردستاني ساعت و دقيقه سال تحويل را ميدانستند.
مردم سنندج به هنگام تحويل سال، آينه تمام قد سنگي يا نيم قد را به ديوار تکيه داده و در دو طرف آن شمعداني با شمع روشن قرار ميدادند. جلوي آينه سفره کوچک سفيدي پهن ميکردند که روي آن سمنوي تزئين شده با روبان قرمز، تخم مرغ رنگ شده، ماهي، شيريني، آجيل و تنگهاي رنگارنگ شربت قرار ميدادند. پدر خانواده وضو ميگرفت و با تحويل سال براي خانواده و آشنايان دعا ميکرد.
بچهها «نوروزنامه»ها را ميدادند و عيدي ميگرفتند. خانوادههايي که دختر شوهر داده يا عروس داشتند منتظر عيد ديدني بچههايشان ميشدند و کوچکترها نيز به عيد ديدني بزرگترها ميرفتند. بچهها هر يک سهم خود را از تخممرغها دريافت ميکردند و جهت انجام «هيلکه شکينه» به کوچه ميروند. رسم تخممرغ شکستن در سنندج به اين نحو است که هر يک از دو نفر تخممرغهايشان را در دست گرفته و بر روي هم ميزنند. تخممرغ هر کدام شکست، بايد آن را به طرف ديگر که تخممرغاش سالم مانده بدهد. اين رسم به صورت ديگري نيز اجرا ميشود. چند نفر که در اين کار شرکت ميکنند تخممرغهايشان را به هم ميزنند و هر تخممرغي شکسته شد آن را روي زمين گذاشته و اين کار را تا زماني که تنها يکنفر تخم مرغ نشکسته داشته باشد ادامه ميدهند. تمام تخممرغهاي روي زمين ازان کسي است که تخم مرغ سالم دارد.
در مناطق ديگر کُردنشين رسمهاي زيادي در رابطه با نوروز وجود دارد. از جملهي اين رسمها به کوه و دشت رفتن مردم در صبح زود است. آنها دست خود را با شبنم تر کرده و بر صورت و لباس خود ميکشند و اعتقاد دارند اگر کسي مريض باشد شفا مييابد. در ديگر مناطق مردم صبح زود از روستا به راه افتاده و با خود آرد ميبردند.
وقتي به کوه رسيدند آرد را خمير کرده و دستهاي گُل در آن فرو ميکنند. خمير و گل را به روستا آورده و روي درب منزلشان ميگذارند. آنها اعتقاد دارند با اين کار بهار را به خانهشان آورده و باعث خير و برکت ميشود.
امير صادقي _
عيد نوروز داراي قدمتي بس کهن است. جشن سال نو، که ما آن را نوروز ميناميم، نزد سومريان نيز شناخته شده بود و عناصر اصلي آن در ميان مردم مصر نيز رواج داشته است. پيشينه نوروز نه تنها به دوران مشترک هند و اروپايي باز ميگردد، بلکه در ميان اقوام کهنتر نيز وجود داشته است.
در اساطير ايران، پيدايش نوروز را به بر تخت نشستن جمشيد پيشدادي نسبت دادهاند. اما در نزد مردم کُرد، رأي غالب مربوط به داستان کاوه آهنگر و ضحاک ميشود. هنگامي که کاوه بر ضحاک پيروز شد مردم به مناسبت اين پيروزي بر کوهها آتش افروختند و دست در دست هم به شادماني پرداختند. از آن سال تاکنون مردم کُرد هر ساله در اول بهار به بزرگداشت آن روز فرخنده،آتش روشن ميکنند و به شادماني و شادخواري ميپردازند. از طرفي ديگر در افسانههاي مردم کُرد، «خاتو زمهريري» که نماد زمستان است دو پسر داشته که با رسيدن فصل بهار ميمُردند و سال ديگر در زمستان متولد ميشدند. اين افسانه با توجه به وضع اقليمي کردستان توجيهپذير است.
در مناطق کُردنشين رسمهاي ديگري نظير ميرنوروزي و کوسهگردي نيز در نزديکيهاي بهار انجام ميشده است که همگي آنچه گفته شد نشان از اهميت آمدن بهار براي قوم کُرد دارد.
اما اينکه چگونه و به چه نحو اهالي سنندج به پيشواز نوروز رفته و آن را برگزار کردهاند، داستاني است که آقاي ايازي در کتاب آينه سنندج به صورتي بسيار مفيد به آن پرداخته است که ما نيز در اينجا گوشههايي از آن را آوردهايم.
در شهر سنندج از نيمههاي اسفندماه و شايد زودتر خانوادهها دست به تدارک نوروز ميزدند. از جمله اين تدارکات تهيه سمنو بود. خانمهاي خانه گندم، عدس و کنجد را در پارچهاي ريخته و در ظرفي مسي قرار ميدادند. بعد از ريختن آب بر روي آن در جلوي نور ملايم خورشيد ميگذاشتند تا دانهها جوانه بزند.
پدر خانواده در اين فرصت اندکِ قبل از عيد به بازار ميرفت تا براي اهالي خانه لباس و کفش تهيه کند. از ديگر چيزهايي که قبل از عيد آماده ميشد آجيل، شيريني، ميوه، برنج، روغن و گوشت بوده است.
لازم به ذکر است مردم سنندج به مانند اعياد مذهبي که روز قبلِ آن را عرفه مينامند، روز قبل از عيد نوروز را نيز عرفه ميناميدند. اين روز شلوغترين روز سنندج بوده است. خانواده، لباسهايشان را از خياطي ميگرفتند، مردمها به سلماني ميرفتند، و زنها در پي خريد تخم مرغ بودند. در خانوادههاي سنندجي کمتر از يک تغار (30 عدد) تخممرغ نميخريدند. تعداد اين تخم مرغها گاهي به سه تا چهار تغار نيز ميرسيد. تخممرغها آبپز ميشد و همگي اعضاي خانواده دست به رنگ کردن آنها ميزدند تا با برابر قرار دادن زمين و تخممرغ، با رنگ کردن آن، زمين را نيز رنگ زده باشند.
چند روز قبل از عيد، جوانان روستا، بوتههاي خار را جهت فروش به شهر ميآوردند. خانوادهها آن را تهيه کرده و بر پشت بام ميگذاشتند. از ديگر موارد جهت آتشبازي فيشک (فشفشه)، ماتاو، تقه، کوزي و تيزان بود.
از جمله چيزهايي که قبل از عيد توسط بچهها تهيه ميشد، «نوروزنامه» بود. نوروزنامه عبارت از يک صفحه سفيد بود که در بالاي آن اشکالي مانند سماور، قليان، سمنو، تخممرغ رنگ شده، شيريني و ماهي نقاشي ميشد و پايين آن در چهار ستون اشعاري که هر مصرع در يکي از سطرهاي اين ستونها جاي ميگرفت مينوشتند. بچهها اشکال را رنگآميزي کرده و موقع تحويل سال به پدر و مادر خود ميدادند و عيدي طلب ميکردند.
در نوروز خوانچههايي براي عروسهاي نامزد شده يا دخترهايي که به خانه شوهر رفته بودند ميبردند. گاه تعداد اين خوانچهها به دوازده نيز ميرسيد. طلا، عطر، دستمال، جوراب، تخممرغ رنگ شده، صابون، پارچه، ماهي، شربت، سمنو، شيريني و آجيل و از همه مهمتر سيب سرخ زرورق زده شده، از اقلامي بود که در خواچهها وجود داشت.
در شب نوروز بوتههاي خارِ آماده شده توسط پدر خانواده آتش زده ميشد و بچهها نيز شروع به آتشبازي ميکردند. لازم به ذکر است در مناطق کُردنشين، آتش مخصوص نوروز بوده و در چهارشنبه سوري (چوارشهمه کوله) به هيج وجه آتش روشن نميشد. بعد از خاموش شدن آتش، خانواده به خانه رفته و شام ميخوردند. در سنندج معمولاً اين شام حلوا بوده و غذاي اصلي که پلو خورشت است را براي فرداي آن صرف ميکردند.
در قديم که راديو و تلويزيون در سنندج نبود، مردم از روي تقويمهاي جيبي منجمباشي يا تقويم پيوندي کردستاني ساعت و دقيقه سال تحويل را ميدانستند.
مردم سنندج به هنگام تحويل سال، آينه تمام قد سنگي يا نيم قد را به ديوار تکيه داده و در دو طرف آن شمعداني با شمع روشن قرار ميدادند. جلوي آينه سفره کوچک سفيدي پهن ميکردند که روي آن سمنوي تزئين شده با روبان قرمز، تخم مرغ رنگ شده، ماهي، شيريني، آجيل و تنگهاي رنگارنگ شربت قرار ميدادند. پدر خانواده وضو ميگرفت و با تحويل سال براي خانواده و آشنايان دعا ميکرد.
بچهها «نوروزنامه»ها را ميدادند و عيدي ميگرفتند. خانوادههايي که دختر شوهر داده يا عروس داشتند منتظر عيد ديدني بچههايشان ميشدند و کوچکترها نيز به عيد ديدني بزرگترها ميرفتند. بچهها هر يک سهم خود را از تخممرغها دريافت ميکردند و جهت انجام «هيلکه شکينه» به کوچه ميروند. رسم تخممرغ شکستن در سنندج به اين نحو است که هر يک از دو نفر تخممرغهايشان را در دست گرفته و بر روي هم ميزنند. تخممرغ هر کدام شکست، بايد آن را به طرف ديگر که تخممرغاش سالم مانده بدهد. اين رسم به صورت ديگري نيز اجرا ميشود. چند نفر که در اين کار شرکت ميکنند تخممرغهايشان را به هم ميزنند و هر تخممرغي شکسته شد آن را روي زمين گذاشته و اين کار را تا زماني که تنها يکنفر تخم مرغ نشکسته داشته باشد ادامه ميدهند. تمام تخممرغهاي روي زمين ازان کسي است که تخم مرغ سالم دارد.
در مناطق ديگر کُردنشين رسمهاي زيادي در رابطه با نوروز وجود دارد. از جملهي اين رسمها به کوه و دشت رفتن مردم در صبح زود است. آنها دست خود را با شبنم تر کرده و بر صورت و لباس خود ميکشند و اعتقاد دارند اگر کسي مريض باشد شفا مييابد. در ديگر مناطق مردم صبح زود از روستا به راه افتاده و با خود آرد ميبردند.
وقتي به کوه رسيدند آرد را خمير کرده و دستهاي گُل در آن فرو ميکنند. خمير و گل را به روستا آورده و روي درب منزلشان ميگذارند. آنها اعتقاد دارند با اين کار بهار را به خانهشان آورده و باعث خير و برکت ميشود.