يكشنبه سوري

[touraj atef]

مي گويند كه خداوند جهان را در هفت شبانه روز آفريد اما نمي دانم كه چرا بين همگان, روزهاي خدا را فرق نهاده اند در بين مسلمانها آدينه را روز ويژه اي دانستند يهوديان به شنبه آويختند و روز شنبه را روز رهائي از كار دنيا ناميدند و مسيحيان نيز به يكشنبه الهي اعتقاد داشته و دارند و نمي دانم در بين پيروان ديگر مذاهب و فرقه هاي متفاوت باز هم اين گونه قصه ها وجود دارد يا نه ؟اما دوست دارم امروز را چون روزهاي ديگر خدا يك روز ويژه بنامم اين يكشنبه آخرين يكشنبه از سال خواهد بود قصه يكشنبه آخر براي من و تو و همه ما مي تواند قصه آغازي ز آخرين هفته سال باشد آري پنجاه و يك هفته گذشت تا به يكشنبه آخر رسيديم و شايد اكنون كه اينجا رسيديم به 51 هفته پيش مي انديشيم جائي كه سفره هفت سين بود و رفيق و دوست و قوم و خويش و بزرگتر و كوچك تر بودند و از همه مهمتر اين بود كه اميد به آغازسالي ديگر وجود داشت سالي كه با شنبه آغازشد وباز در شنبه اي پايان خواهد يافت و يكشنبه آغازي براي سالي جديد خواهد بود كه اميد كه بسيار متفاوت باشد اگر همه ما در اندرون خود به درستي به آن بنگريم بي ترديد قصه متفاوتي برايمان خواهد داشت يكشنبه اي كه يزدان مهر به ما ارزاني دهد سال پيش در چنين زماني ,روزهاي سال را مزين به پسوند " سوري " كردم و دوست دارم امسال هم با " سوري " ها سال را به شمارش معكوس رسانم سالي كه حكايتهاي دلدادگي و دلشكستگي و غم و شادي و مهر و بي مهري و... همه آمدند و برفتند تا بدانيم كه هيچ چيزي تا به انتها باقي نمي ماند پس چه بجا است كه يادگاري ز آنها بنهيم سوري هائي كه از اين يكشنبه آخرين آغاز شده است و ديگر يكشنبه ديگري در سال 1388 خورشيدي را نخواهيم داشت دوست دارم يكشنبه سوري را با پيشوندش يعني " يك " شروع كنم يكي كه براي يكشنبه و براي بسياري از كلمات آيد يكي كه يگانگي اولين آن است آري در يكشنبه سوري به " يك " انديشم به يگانگي كه هر كدام از ما داريم بيائيم با اين اميد به سراغ حضور در يكشنبه سوري رويم كه هر كدام از ما " يك " هستيم آري يك و منحصر به فرد با رفتارهائي كه در اندرون ما است و نبايد اين تصور را داشته باشيم كه بايد بسوزيم چون فردي معمولي و بي ارزشي ,چون ميلياردها انسان ديگري كه در جهان وجود دارد,بوده و خواهيم بوديم نمي خواهيم سخن از غرور نمايم از خود خواهي و نخوت هم صحبت نمي كنم از كشيدن حصار ها به دور خويشتن هم حكايت ندارم مي خواهم از " يك" شدن خويشتن با خود سخن رانم بيائيم در چنين روزي با آشتي با خود سخن گوئيم آشتي كه مي گويد اين گونه خودت را تحقير نكن به خود سخت نگير و به دنبال سر كوب خويشتن مباش تو يگانه موجود خدائي پس بيا يگانگي را با خود تجربه كن زندگي ما هم به يكديگر وابسته و هم فارغ از همديگر است پس نيائيم براي همديگر و خوشبختي و عشق ورزيهايمان شرط بگذاريم بيائيم بپذيريم كه با تمامي به هم وابسته بودن ها در نوع خود " يگانه " هستيم و صاحب ارزشي كه ارجي در حد " انسان بودن " دارد پس بهر اين انسان بودن و انسان ماندن و مهر باني و عشق ورزي و شجاعت .. را در گروي ديگري قرار ندهيم بيائيم يگانگي را خود تجربه كنيم با بخشش, آري بيائيم بي بهانه بخشيم و نخستين بخشش ما عشق باشد عشق بخشيم بهر عهدي كه در اين يكشنبه مي بنديم كه ما " يگانه ايم " پس بايد يگانگي را با بي بهانه عشق ورزيدن ياد دهيم يعني مي بخشم عشق را و مهر را نه بهر يار كه يار او است چه ترا يار خواند و چه در پشت ديوار فراموشي و خاطره دور و بي توجهي و..از يارخواندن تو شود پشيمان
بيائيم يگانگي را بياموزيم نه با بخشش كه با جوشش عشق ز اندرون جوششي به اندازه تمامي عشقي كه دروجودمان هست بيائيم در اين يكشنبه سوري آخر به يار پيام دهيم يگانه اي و بهر يگانگي تو من يك تنه عشق دهم بي بهانه تا تو با من و من با تو يگانه شوم يكشنبه سوري را سوري ديگر است اين جشن و سرور بر همگان شادمانه
جشن يگانگي را مي توان همين دم برقرار كرد
جشن " يك " بر اي همه شما شادمانه
/ /tourajatef@hotmail.com/ www.lonelyseaman.wordpress.com