PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق است



touraj atef
13th March 2010, 01:36 PM
قصه هاي ما و بزرگسالي و كودكيم گوئي تمامي ندارد از يك سو با تمامي وجود در آستانه هاي پر عشق آن روزگار زيبا و شيرين بچگي , تمامي پوچي هاي دوران بزرگسالي را از ياد مي بريم و هم نواي با نواي فروغ نازنين مي شوم و فرياد مي زنيم " آه اي زندگي از تو لبريزم و نه در پي آن كه از تو بگريزم " و از سوي ديگر خيلي زود به دنياي بزرگي بر مي گرديم و باز قصه شرط و شروط پاي به ميدان مي گذارد و مي گويد

لبخندي خواهم زد اگر به من بخندي
خواهم گريست به حالت اگر تو نيز با من گريه كني
و دوستت خواهم داشت اگر ..
و اين اگر گوئي تمامي ندارد به دنبال بهانه ها گرديم از يك سو همره فروغ و سهراب و حافظ فرياد زنم و از جاي ديگر شرط مي گذاريم و شروطي را تعيين كنم طعنه زنيم و بي محلي و بي اعتنائي به حرفها و گفته ها و سخنان و در دنياي بزرگساليمان چنان غرقم كه از ياد مي برم در آن دوران عشق ورزي خالص عاشق خانم معلم ما بهر لبخندش بوديم حتي اگر روزي مارا دعوا مي كرد باز هم به عشق آن لبخند بخشش را به تمامي در وجود مي كشيديم و يا يار دبستاني و كودكستاني را با تمامي بالاو پايين شدن هايش دوست داشتيم به ياد مي آوريم همان موقع ها بود كه دختر همسايه پهلوئي و يا پسر همسايه رو به روئي را به اندازه دلم دوست داشتيم و نمي دانستم كه كدامين مارا بيشتر دوست دارد و آيا اصلا دوست دارند يا نه ؟ و حالا هم كه پس از سالها از آن روزگار مي گذرد باز به ياد مي آوريم آن عشق بي بهانه چه حكايتي داشت اين شرط و شروط ذهن چه زماني سراغمان آمد ؟ چه هنگام طعنه زبان محاوره ما شد ؟ بي محلي كردن را چه كسي به ما آموخت ؟ اين همه بهانه گرفتن چگونه پديدار شد ؟ همين امروز اگر به يكي بگوئي چه هواي بهاري زيبا ئي است بلافاصله خيلي از آنها كه مورد پرسش ما قرار گرفته اند موضع مي گيرند و مي گويند
اي بابا دلت خوشه ها
و يا
بهار هم همان بهار هاي قديم
و يا
زمستان برف نيامد خدا بداد ما به تابستان برسه
و يا
بي آبي را چه كنيم
و يا بهار زود رس نشانه زلزله است
و...
ويكي نيست كه بگويد
بابا اين دم را بچسب اصلا چه كسي خبر دارد كه تابستاني باز هم ناخدائي باشد ؟
همين امروز صبح به دنبال كاشتن بنفشه در باغچه هاي جلوي در بودم اما هزاران بهانه شنيديم
كه
اي بابا زود است كه مي كاري
يكي ديگر مي گفت
حالا ديگه دير شده
آن يكي خبر از كندن بنفشه ها توسط كارگرهاي ساختمان و بچه ها را مي داد
و..
و هيچ كس نگفت ديدن بنفشه در همين دم اكنون را عشق است
قصه عاشقي هم زياد است يكي از عشق بي كران گفت آن يكي ز بي بهانه و سر انجام وقتي پاي سخن ها همه نشينيم صحبت هاي عشق هم همان حكايت
حساب حسابه كاكا برادر را تداعي مي كند
نمي دانم كسي حوصله دارد و يا نه كه دمي همراه ناخدا باشد و يك چند لحظه اي فرمان سكوت به اين ذهن بزرگسالي بدهد و بگويد
عشق است
آري عشق است به همين رفاقتهائي كه هنوز هست
آري عشق است به همين لبخندهائي كه به هم مي زنيم
آري عشق است به ياد همديگر بودند حتي اگر پشت ديوار تظاهر به نديدن ها مخفي شده ايم و يا شده اند
آري عشق است به اين عاشقانه هاي بي كلام
آري عشق است به ياد يار دور و نزديك بودن
آري عشق است بهر هم سخن گفتن
عشق است بوسه باران كردن حتي تو رويا
عشق است رهائي از زندان بزرگسالي
عشق است ورود به بوستان عاشقي
عشق است اصالت
عشق است يك رنگي
عشق است بي شعار
عشق است با شعور
و بي بهانه
عشق است
عشق است
عشق است



. www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com (http://www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد