توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مراحل اخلاق در قرآن
آبجی
11th March 2010, 01:50 AM
اتحاد
بالاتر از مرحله توحید، مرحله «اتحاد» است. اتحاد بدین معنا نیست که «عبد» با «مولا» یکی بشود. اتحاد به این معنا امری محال و چنین پنداری باطل، و رهزن است، نه سیر و سلوک . نیز اتحاد، به این معنا نیست که آن طور که گروهی از ترسایان یا یهودیان پنداشتند، خدا در چیزی یا کسی «حلول» کرده باشد:
«و قالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح بن الله» (1)
زیرا این معنا نیز شرک و کفر است؛ بلکه مراد از اتحاد، اتحاد شهودی است نه وجودی و به این معناست که انسان سالک، سراسر جهان را آیت، نشانه و مظهر آن ذات بداند و برای غیر او سهمی از هستی قائل نباشد و همه جا صدای او را بشنود و اثر او را ببیند.
این که موسای کلیم از درختی
«إننی أنا الله لا إله إلا أنا» (2)
شنید، معنایش این نیست که آن درخت خداست، بلکه معنایش «سلب أنانیت» از خود و اثبات الوهیت برای حق است؛ بدین معنا که درخت، خود را نمیبیند و از خود سخن نمیگوید و گوینده نیز درخت نیست، بلکه درخت آیینه کلام حق است. همان طور که «صورت دیدنی» ، آئینه دارد «صوت شنیدنی» ، «بوی استشمام کردنی» و «نرمی لمس شدنی» نیز آیینه دارد.
آیینه حسی تنها برای نشان دادن صورتهای «مبصر» است، ولی آیینههای معنوی «مبصرات» ، «مسموعات» ، «مشمومات» ، «مذوقات» ، «ملموسات» ، «متخیلات» ، «موهومات» ، «معقولات» و بالاتر از همه، «مشهودات» قلبی را نیز ارایه میکند. درخت آیینه کلام حق است و در حقیقت، خداست که میگوید: «إننی أنا الله» ؛ اما موسای کلیم ( علیه السلام) آن کلام را از آیینه درخت شنید؛ نه این که درخت گفته باشد: «إننی أنا الله» . نیز اکنون هم اگر کسی چون موسای کلیم باشد، این زمزمه را از آیینه هر درختی میشنود:
موسیای نیست که تا صوت «انا الحق» شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست
آیینه کلام حق بودن نیز، اختصاصی به درخت ندارد. سراسر جهان، منادیان توحید الهی هستند .
قرآن کریم در سوره «اسراء» میفرماید:
«و إن من شیء إلا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (3)
هر موجودی «سبحان الله» و «الحمد لله» میگوید و چون تسبیح و تحمید از تکبیر و تهلیل جدا نیست پس هیچ موجودی نیست که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» نگوید. بنابراین، «تسبیحات اربع» ذکر هر موجودی است و اگر سمع شنوای کلیم حق بهره کسی باشد این صوتها را میشنود :
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
خطاب «ولکن لا تفقهون تسبیحهم» به توده انسانهاست؛ نه اوحدی از آنها؛ بیشتر مردم، تسبیح و تحمید موجودات را نمیشنوند و فقط اوحدی از انسانها شنوای آنند.
همان طور که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت ( علیهم السلام) میشنیدند، اولیای خاص الهی نیز به تبع اینها آهنگ تسبیح و نغمه تحمید را میشنوند، ولی هر کسی به اندازه شعاع ولایت خود آنها را میشنود و قهرا سراسر جهان را تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر بر عهده میگیرد و بر این اساس، هر موجودی از خود و دیگران، نفی انانیت میکند و میگوید: من مستقل نیستم و تو هم مستقل نیستی، بلکه فقط دیگری هست که ما آیینه دار هستی اوییم. اگر «آیینه» بتواند سخن بگوید، سخنش این است که من از خود چیزی ندارم و تنها صاحب صورت را نشان میدهم و اگر کسی اهل معنا باشد و سخن آیینهها را بشنود، میداند که همه حرکاتی که در چهره آیینه مصور است نشانه کارهای صاحب صورت است.
بنابراین، انسان سالک در مرحله اتحاد، از خود و دیگران نفی انانیت میکند و تنها یکی را میبیند؛ بدون این که از جهان چیزی حذف یا منزوی یا شریعت و تکلیفی کم یا زیادشود . منتها دید عارف تغییر میکند؛ یعنی، سراسر جهان و عالم و آدم، موجود، محفوظ و مکلفند و سنتها هست، ولی همه اینها آیینهدار جمال و جلال اراده حق هستند.
پینوشتها:
.1 سوره توبه، آیه .30
.2 سوره طه، آیه .14
.3 سوره اسراء، آیه .44
آبجی
11th March 2010, 01:50 AM
اخلاق قرآن قابل عمل و درخور توانایی است ! بانام و یاد خداوند مهربان
اسلام در آغوش خود پیشوایان و مردانی پرورش داده است که مایه افتخار عالم بشریت شده و نامهایشان زینت بخش صفحات تاریخ گردیده است . کارهایی که اینان انجام داده اند گاهی چنان به اوج تقوی و حسن نیت می رسد که مایه تعجب می گردد.
آنگاه که حضرت علی (ع ) با قاتل و دشمن سرسخت و لجوج خود عبدالرحمن بن ملجم مواجه میشود به فرزندان خود توصیه می کند که در مقام قصاص عدالت را مراعات نمایند و با آن که قاتلش جرم بسیار بزرگی را مرتکب شده و با قتل آن حضرت ضربت بسیار سختی بر پیکر اسلام وارد آورده بود باز از حدود " فان عاقبتم فعاقبوابمثل ما عو قبتم " پا فراتر نگذاشت و در همان لحظات آخر زندگی وصیت کرد که به مضمون آیه " و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل " در قصاص زیاده روی نشود.
در تاریخ اسلام صدها از این قبیل قضایای حیرت انگیز به چشم می خورد که نمودار غایت فضایل بشر است . تمام مکارم اخلاق چه کوچک و چه بزرگ توسط مسلمین مورد آزمایش قرار گرفته و سرانجام ثابت شده است که دستورات متین این کتاب آسمانی قابل عمل بوده و ار حیطه قدرت بشر خارج نیست .
در موارد مختلفی خداوند بیان می کند که در دستورات اسلامی تسامح وجود دارد و سختگیری و فشار و زور معمول نشده است : خداوند به کسی جز به اندازه توانایی او تکلیف نمی کند (بقره 286).
در سوره انعام پس از بیان یک رشته سخنان اخلاقی چنین می فرماید : به مال یتیم جز از راهی که بهتر است نزدیک نشوید مگر اینکه به حد رشد برسد و در پیمانه و وزن عدالت را از دست ندهید و آن ها را کامل کنید . ما کسی را جز به اندازه توانایی او مکلف نمی سازیم .
- بر گرفته از کتاب اخلاق از نظر قرآن - دکتر جعفر شعار
آبجی
11th March 2010, 01:50 AM
اعتدال ! اغلب مقررات اخلاقی در ادیان و مذاهب جنبه افراط یا تفریط دارد. مثلا یکی از فضایلی را که مسیحیان از شاهکارهای انجیل می شمارند این است : " اما من به شما می گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنهایی که از شما نفرت کنند احسان کنید . هر که به رخساره راست تو طپانچه زند دیگری را نیز به سوی برگردان " (آخر فصل پنجم از انجیل متی ). با مختصر توجهی به افراطی بودن این حکم پی می بریم - مخصوصا عمل به قسمت اخیر که " هرکس به رخ تو سیلی زد گونه دیگر را نیز به سوی او برگردان " از خصایص اقوام پست و خوار است و با عزت نفس مباینت دارد - و نمی توان ان را به کار ست . بعلاوه ما می بینیم آنانی که در درجه اول از عمل به این حکم شانه خالی کرده و حتی بکلی خلاف آن را انجام داده اند خود مسیحیان اند! اگر این دستور مورد اجرا قار گیرد دستاویزی برای اعمال زور و تعدی اقویا بر ضعفا می شود و از این راه مفاسد زیادی دامنگیر اجتماع می گردد.
در مقایسه این حکم مفسده بر انگیز با آیات قرآن - این آیه را باید ذکر کرد :
"کیفر بدی -بدی است همانند آن . اما هر که عفو و اصلاح کند اجرش بر خداست . خداوند ستمکاران را دوست نمی دارد " ( شوری 40)
این دستور مطابق سائقه فطری و طبیعی و ضامن انتظام جامعه و جلوگیری از مفاسد ناشی از زور و تعدی است . دستور فوق به کسی که بدی دیده حق می دهد که مقابله به مثل کند و این قدرت را به او می بخشد که به مقام تلافی برآید ولی جنبه عفو و اصلاح را ترجیح می دهد تا دشمنی ها به دوستی تبدیل شود.
مسئله غلو و افراط و تفریط که در اخلاقیات انجیل مشهود است در قرآن دیده نمی شود. در انجیل در باره تعصب دینی بحدی غلو شده است که به عقیده ما بعدها در میان سخنان آن کتاب داخل شده و در انجیل حقیقی و جود نداشته است .
دیگر از آثار اعتدال ر قوانین اسلام این است که تحلیل حرام و تحریم حلال هر دو موجب سرزنش و عقوبت است - مچنان که حلال شمردن یک حرام موجب ملامت و کیفر است - حرام شمردن یک حلال نیز مجازات دارد. ( برای نمونه بخوانید سوره تحریم آیه 1 را)
در باب بخشش و کمک مالی به بینوایان صدها آیه در قرآن میتوان پیدا کرد و در اهمیت اتفاق کافی است که بگوئیم در همه جا " اقیمواالصلوه با آتو االزکوه " توام آمده است . ولی زیاده روی در این کار نیکو که تا این اندازه حائز اهمیت است نهی شده است : دستت را به گردن خود مبند و آن را به طور کامل مگشای زیرا که مورد سرزنش واقع شده و حسرت زده می نشینی .
در جای دیگر مومنان را با صفت اعتدال می ستاید : مومنان کسانی هستند که موقع انفاق اسراف نکردند و مضایقه هم ننمودند و در آن میان اعتدال را در پیش گرفتند .
نتیجه اینکه اعتدال و مراعات حد وسط در مضامین اخلاقی قرآن کاملا حکم فرمایی می کند و این موضوع به تنهائی کافیست که امتیاز اخلاقیات قرآن را بر دیگر اخلاقیات اثبات نماید.
بر گرفته از کتاب اخلاق از نظر قرآن - دکتر جعفر شعار
آبجی
11th March 2010, 01:50 AM
پرهیزکاری یا منشا ء فضایل اخلاقی .
بیان تقوی را بر تمام فضایل دیگر مقدم می دانیم . زیرا محرک اصلی برای احراز نیکی ها و دوری از بدی ها و به عبارت دیگر سر چشمه تمام ملکات فاضله که انسان را به کمالیات سوق می دهد تقوی است : " التقی رئیس الاخلاق " . قر آن نیز تقوی را منشاء و پایه اصلی برای اصلاح معرفی مینماید و در بیشتر از صد مورد از پرهیزکاری و پرهیزکاران یاد میکند. بنیاد اعمال از نظر قرآن باید بر تقوی باشد و هر که از این اصل چشم بپوشد مثل این است که روی یک پایه ویران - بنایی برقرار ساخته است : " آیا کسی که پایه اعمال خود را بر روی پرهیزکاری و خشنودی خدا بنا نهاده بهتر است یا کسی که پایه کارهایش را بر کناره بنای فروریخته قرار داده و در نتیجه در آتش دوزخ فرو افتاده است ".(توبه 109)
قرآن کتابی نیست که فقط یک تئوری دینی را بیان کند و یک فلسفه نظری را تعقیب نماید - بلکه کتابی است علمی - و با بیان دو اصل اساسی پیروان خود را تهذیب و تربیت می کند . این دو اصل عبارتند از : باز داشتن مردم از پیروی خواهش نفس و آراستن ایشان به اخلاق نیک و پرهیزکاری .( همانا گرامی ترین شما در پیشگاه خداوند پرهیزکارترین شماست ).
از نظر قران بهترین ذخیره دنیوی تقوی است : " در این سفر دنیا که بشر در پیش دارد یگانه توشه ای که او را از هلاکت واقعی نجات داده - به رستگاری سوق می دهد توشه پرهیزکاری است. اگر پرهیزکاری را دارد همه چیز دارد و گرنه رو به فنا و بدبختی است ."(بقره 197)
نتیجه پرهیزکاری ایجاد نیرویی است که در آیه شریفه به لفظ فرقان بیان شده : " ای آن کسانی که ایمان آورده اید اگر از خداوند تقوی کنید برای شما نیرویی می بخشد که با آن حق را از باطل و سود حقیقی را از زیان تشخیص می دهید .
با توجه به مطالب بالا مفهوم آیه انما یتقبل الله من المتقین نیز کاملا روشن می گردد. در این آیه می فرماید : اعمال نیکو را خداوند از پرهیزکاران می پذیرد زیرا کار نیکی که گاهی از شخص مفسد سر می زند نتیجه مطلوب را نخواهد داد. مثلا ممکن است چنین شخصی از همنوع خود دستگیری بکند نه برای رضای خدا بلکه برای این که خشنودی مردم را جلب کند . اگر چه ظاهرا عمل این شخص مفید است ولی چون نیت پاکی ندارد در مورد دیگر نیز ممکن است برای وصول به منافع شخصی مثلا با غیبت در باره وی - میانه او و دوستش را به هم زده نفاق و دشمنی شدیدی تولید کند و یا کسی - مثلا بیمارستانی از روی ریا می سازد اگر چه بیماران زیادی در نتیجه این عمل او بهبودی می یابند ولی چون این شخص ریاکار است و خلوص نیت ندارد قطعا از راههای دیگری مانند احتکار ارزاق عمومی و غیره ... زیان های جبران ناپذیری بر پیکر اجتماع می زند.
اما شخص پرهیزکار که دارای نیتی خالص است در همه جا تقوی را نصب العین قرار می دهد .در عین حال که به همنوع کمک می کند و یا بیمارستانی می سازد از غیبت یا احتکار نیز خودداری میکند.
همچنانکه در قرآن به لزوم تقوی اهمیت زیادی داده شده - از پیروی هوی و هوس نیز شدیدا نهی به عمل آمده است به طوری که در بیش از 30 آیه این موضوع مکرر بیان شده است .
برگرفته از کتاب اخلاق از نظر قرآن - دکتر جعفر شعار
آبجی
11th March 2010, 01:51 AM
اخلاص
به تعبیر لطیف محقق طوسی «پارسی اخلاص، ویژه کردن باشد» (1) ؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نیابد و البته اگر انسان محب شود، صحنه نفس را برای محبوب، خالص میکند؛ چون میداند که محبوب با مبغوض، جمع نمیشود.
کسی که کاری را هم برای خدا وهم برای غیر خدا انجام دهد، خدا آن کار را نمیپذیرد؛ زیرا دین کما و کیفا مخصوص خداست. قرآن کریم در مورد کمیت میفرماید:
«و له الدین واصبا» (2).
«واصب» به معنای پر، تام، جامع و کامل است و آیه شریفه بدین معناست که مجموعه دین را خدا تنظیم میکند و بنابراین، همه قوانین و مقررات باید از راه وحی تدوین شود و حتی کلمهای از آن کم و یا بر آن افزوده نشود؛ در نتیجه حذف هر چیزی به نام نسخ و نیز اثبات هر چیزی به عنوان شریعت نو باید از راه وحی باشد.
در باره کیفیت نیز میفرماید:
«ألا لله الدین الخالص» (3)
فقط به نام و یاد خدا باید این مجموعه را فهمید و به آن عمل کرد و آن را به دیگران آموخت .
بنابراین، تنها کسانی متدین واقعی و دیندارند که مخلص باشند. از اینروخدای سبحان میفرماید :
«و ما أمروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء» (4)
مردم هیچ مأموریتی ندارند جز این که دستورهای دین را مخلصانه برایخدا انجام دهند؛ یعنی فهمشان و عملشان برای خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقای بهشت است. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«من قال لا إله ألا الله مخلصا دخل الجنة و إخلاصه أن تحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله عزوجل» (5)
و برتر از آن نیز «لقاء الله» است:
«فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا» (6)
کسی که امید لقای حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهی است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود، چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد.
معنای «لقاء الله» این نیست که انسان تنها بعد از مرگ، جمال الهی را مشاهد میکند؛ بلکه قبل از مرگ نیز میتواند شاهد جمال الهی باشد و فیضهای خاص او را دریافت کند و کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
«من أخلص لله أربعین صباحا فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» (7)
ناظر به همین بخش است. کسی که چهل شبانه روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمههای حکمت را در قلب او میجوشاند و بر قلم و زبانش جاری میکند و در حقیقت، این شخص، علم الهی را ملاقات و اسمی از اسمای حسنای حق را مشاهده میکند و البته مراحل برتر ممکن است بعد از مرگ حاصل شود.
اربعین گیری
اولیای دین برای دستیابی انسانها به رهآورد سیر و سلوک و بهره مندی از نتایج اخلاص راههایی را به ما ارائه کردهاند که بهترین آنها «اربعین گیری» یا «چله گرفتن» است و منظور از اربعینگیری این نیست که انسان، چهل روز از مردم و کار اجتماعی، جدا شود؛ بلکه مقصود این است که چهل روز از ما سوای خدا جدا شود و با این که مشغول کار است، آن را جز به دستور خدا و برای رضای او انجام ندهد.
در حدیث مزبور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که چهل شبانهروز، با اخلاص در راه خدا قدم بردارد، خدای سبحان چشمههای حکمت را از قلب او بر زبانش جاری میکند. حرفهای صحیح و نو از قلم و زبان او شنیده و استفاده میشود و نو آوریهای زیادی دارد که در کتابها و سخنان دیگران نیست؛ چون این چشمه جوشان حکمت در دلهای دیگران نیست .
«اربعین گرفتن» به این معنا نیست که انسان چهل شبانهروز، کوشش کند تا به مقام اخلاص برسد و نیز به این معنا نیست که چهل شبانه روز، یکسان، همه کارها را با اخلاص برای خدا انجام بدهد، بلکه برداشت اولی از نصوص اربعینگیری این معناست که او چهل شبانه روز، همراه با حصول اخلاص است؛ یعنی شخص در چهل شبانه روز با اخلاص همراه است و اگر چهل شبانه روز، همه کارها را با حد معین از اخلاص انجام بدهد، مستلزم توقف و سکون در اخلاص میشود؛ بلکه معنایش آن است که انسان، چهل شبانه روز در درجات چهلگانه خلوص حرکت کند؛ زیرا اخلاص درجاتی دارد. بنابراین، اخلاص روز اول، ابتداییترین و اخلاص روز چهلم، عالیترین درجه اخلاص است.
غرض آن که در معنای حدیث اربعینگیری سه احتمال میرود که تنها معنای سوم صحیح است:
.1 در مدت چهل شبانه روز اصلا خلوص حاصل نباشد و فقط بعد از چهل روز، پدید آید.
.2 از ابتدا تا پایان اخلاص باشد، لیکن در حد خاص و بدون افزایش.
.3 خلوص در همه این چهل شبانه روز حاصل باشد، ولی تکامل روزافزون داشته باشد.
جوشش حکمت از سرچشمه اخلاص
کسی که چهل شبانه روز در مراتب چهلگانه خلوص قدم بردارد، فیض علمی حق که دائمی است، از قلب او خواهد جوشید. که ذات اقدس خداوند میفرماید:
«ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فی الأرض» (8)
خداوند آب را در زیر زمین با راهنماییهای خاص خود، جاری میکند و هر جای مناسبی از زمین شکافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا میجوشد. علومی که مربوط به ارواح و نفوس است، نیز چنین است. رگهها و راههای تشخیص فجور و تقوا در زمینه دلهای آدمی با هدایت خدای سبحان حرکت میکند و این چشمهها جوشان است؛ اما اگر کسی با خیالهای باطل یا کارهای ناروا یا رین و چرک، مجاری و روزنهها را ببندد:
«کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» (9)
در آن صورت این علوم فطری دفن میشود و جوششی ندارد، ولی اگر کند و کاو کند و نگذارد در زمینه دل او تیرگی راه پیدا کند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد بود و از آنها علوم فطری که همان الهام تقواست، خواهد جوشید.
در این صورت، چنین انسانی سخنان عالمانه و مؤثری دارد و از زبان و قلم او حکمت نظری میجوشد، چنانکه از دست و قدم چنین انسان خیری کارهای خیر و حکمت عملی نشئت میگیرد .
تذکر: درباره حدیث مشهور:
«من أخلص لله أربعین صباحا...» ، اشاره به دو نکته سودمند است:
.1 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث فرمودند: «أربعین صباحا» و نفرمودند: «اربعین مساء» یا «عشیة» ذکر کلمه صباح در این حدیث شریف بدین معناست که انسان سالک به سوی خدا، باید تصمیم را از شب بگیرد و سفرش، را مانند سفرهای ظاهری، ازصبح شروع کند و این نکته با معارفی که قرآن کریم در باره شب و برکات آن به بشر آموخته نیز، هماهنگ است؛ نشئه شب از نظر قرآن کریم برای کسب «پایگاه محکم» و «سخن مستحکم» مناسبتر است:
«إن ناشئة الیل هی أشد وطئا و أقوم قیلا» (10).
.2 گرفتن اربعین و چهل روز مواظبت و پرهیز از حرام و مکروه و انجام دادن واجب و مستحب، اگر برای جوشش و ریزش چشمههای حکمت باشد، اخلاص نیست و «مشوب» است و در حقیقت، آن شخص مانند گدایی است که به «شرط مزد» ، کار کرده است و بنابراین، او مخلص نیست، بلکه اجیر و مزدور است.
بر همین اساس اگر کسی درس بخواند تا حکیم شود، درسش با اخلاص همراه نیست و این از قبیل
«حسنات الأبرار، سیئات المقربین» (11)
است. اسوههای سلوک در ابتدا به انسان گویند: کسی که برای دستیابی به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نیست و این سخن حق است؛ اما معرفت دقیقتری که پس از آن میآموزند این است که اگر کسی برای این که عالم ربانی و خدمتگزار خلق بشود و مردم را از ضلالت برهاند و خودش با انبیا ( علیهم السلام) محشور شود درس بخواند، او نیز مخلص نیست: «ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا» ! او باید علم را تنها برای رضای خدا فرا بگیرد؛ در این صورت خداوند هم، توفیق تبلیغ و ارشاد را نصیب او خواهد کرد و چون عالم ربانی شده با انبیا و اولیا محشور میشود.
از این برتر، آن است که نه تنها تحصیل علم را وسیله برای آن هدف قرار ندهد، بلکه این مطلب را هم از خاطره خود بزداید که این خیلی دشوار است. در این صورت، صحنه با صفای دل چنین عالم و متعلمی، خالص است. البته هر کاری چنین است. معنای اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چیزی ملحوظ و مشهود انسان سالک نباشد.
اخلاص پنداری
افراد زیادی تحت ولایت شیطانند، ولی خود را مخلص میپندارند؛ مثلا، ما گاهی کارهای خوبی میکنیم، ولی هنگامی که آن کار را از ما میگیرند و به دیگری میدهند، نگران میشویم . معلوم میشود ما کار خوبی را میخواهیم که به ما ارتباط داشته باشد و از ما صادر شود، نه اصل کار خوب را و این، خطر بزرگی است و در این صورت ما خودخواهیم، نه خیر خواه. آنگاه در قیامت و هنگام نقادی، ما چون خیر را نمیخواستیم، خیر را به ما نمیدهند و در مقابل، همان خودخواهی را که مطلوب ما بود، به ما میدهند که زمینه
«نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة» (12)
را فراهم میکند و درون سوزی انسان آغاز میشود.
پینوشتها:
.1 أوصاف الأشراف، ص .65
.2 سوره نحل، آیه .52
.3 سوره زمر، آیه .3
.4 سوره بینه، آیه .5
.5 توحید صدوق، باب ثواب الموحدین، ص .27
.6 سوره کهف، آیه .110
.7 بحار، ج 67، ص .249
.8 سوره زمر، آیه .21
.9 سوره مطففین، آیه .14
.10 سوره مزمل، آیه .6
.11 بحار، ج 25، ص .205
.12 سوره همزه، آیات .7
آبجی
11th March 2010, 01:51 AM
منظور از «اخلاص» همان خلوص نیت است، و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیری تنها خدا باشد و بس.
ممکن است کسانی دارای ارادههای محکم برای انجام مقاصدی باشند، ولی انگیزه آنها رسیدن به اهداف مادی باشد; اما سالکان راه خدا کسانی هستند که اراده نیرومند آنان آمیخته با خلوص نیت، و برخاسته از انگیزههای الهی است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی، به کمتر چیزی به اندازه اخلاصنیت اهمیت داده شده است. در جای جای قرآن مجید و کلمات معصومین(ع) سخن از اخلاصنیتبه میان آمده، و عامل اصلی پیروزی در دنیا و آخرت شمرده شده است; و اصولا از نظر اسلام هر عملی بدون اخلاصنیتبیارزش است. این از یک سو.
از سوی دیگر، مساله اخلاص از مشکلترین کارها شمرده شده به گونهای که تنها اولیاء الله و بندگان خاص خدا به اخلاص کامل میرسند، هرچند اخلاص در هر مرحلهای محبوب و مطلوب است.
بهتر است در اینجا نخستبه سراغ قرآن مجید برویم و گوشهای از آیات مربوط به اخلاص را که ویژگیهای خاصی دارد از نظر بگذرانیم:
در آیات متعددی از قرآن، سخن از مخلصین (خالصان) یا مخلصین (خالص شدگان!) به میان آمده، و آنها را با تعبیرات گوناگون و پرمعنی توصیف و تمجید میکند، از جمله:
1- در آیه5 سوره بینه میخوانیم: «و ماامروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة و ذلک دین القیمة; به آنها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند; و این است آیین مستقیم و پایدار!»
با توجه به این که دین مفهوم گستردهای دارد که عقاید و اعمال و درون و برون را همگی شامل میشود، و با توجه به این که ضمیر در «ما امروا» به همه پیروان مذاهب آسمانی برمیگردد، و با توجه به این که: اخلاص و نماز و زکات در آیه به عنوان تنها دستورهای الهی به همه آنها است، اهمیت این موضوع کاملا روشن میشود، این تعبیر نشان میدهد که همه دستورهای الهی از حقیقت توحید و اخلاص سرچشمه میگیرد.
2- در جای دیگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و میفرماید: «فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون; خداوند (یگانه) را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آیه14)
3- در جای دیگر، شخص پیامبراسلام صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور میدهد: «قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین; بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم!» (سوره زمر، آیه11)
از این آیات و آیات متعدد دیگر که همین معنی را میرساند بخوبی استفاده میشود که اخلاص اساس دین و شالوده محکم و رکن رکین آن است.
درباره مخلصان (خالص شدگان) که تفاوت آن را مخلصین (خالصان) شرح خواهیم داد، تعبیراتی از این مهمتر دیده میشود:
1- در آیه39 و 40 سوره حجر میخوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خیره سری عرض میکند: «و لاغوینهم اجمعین - الا عبادک منهم المخلصین; من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»
این تعبیر نشان میدهد که موقعیتبندگان مخلص آن چنان تثبیتشده است که حتی شیطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بریده است.
2- در آیه39 و40 سوره صافات، وعده پاداش فوقالعادهای که جز خدا از آن آگاه نیستبه آنان داده شده، میفرماید: «و ما تجزون الا ما کنتم تعملون - الا عباد الله المخلصین; شما جز به آنچه انجام میدادید جزا داده نمیشوید، مگر بندگان مخلص خدا (که رابطهای میان اعمال و جزای آنها نیست، و بر سرخوان نعتالهی بیحساب پاداشمیگیرند.)»
3- در آیه127 و 128 همین سوره (صافات) مقام مخلصین را چنان والا شمرده که از حضور در دادگاه الهی در قیامت معافند (و یکسره به بهشت جاویدان پروردگار روانه میشوند!)
4- در آیه159 و 160 همین سوره تنها بیان و توصیف مخلصین را شایسته ذات پروردگار شمرده است، که نشان عمق واقعی معرفت آنان است; میفرماید: «سبحان الله عما یصفون - الا عباد الله المخلصین; منزه استخداوند از آنچه آنها توصیف میکنند، مگر (توصیف) بندگان مخلص خدا!»
5- در آیه24 سوره یوسف، هنگامی که سخن از حمایت الهی در برابر وسوسههای خطرناک همسر عزیز مصر به میان میآورد، میفرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین; اینچنین کردیم، تا بدی و زشتی را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
در این که میان «مخلص» و «مخلص» («خالصان» و «خالص شدگان») چه تفاوتی وجود دارد؟ سخنهایی گفته شده است; ولی شاید بهترین تفسیر در این زمینه این باشد که «مخلصان» کسانی هستند که خود در راه خالص سازی خویشتن از هرگونه آلودگی به شرک و انگیزههای غیر الهی، و رذائل اخلاقی گام مینهند، و تا آنجا که در توان دارند پیش میروند; اما «مخلصان» کسانی هستند که امدادهای الهی و عنایات ربانی، آخرین ناخالصیهای وجودشان از میان میبرد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص میشوند.
توضیح این که: ناخالصیها در وجود انسان در واقع دو گونه است:
گونهای از آن طوری است که انسان از آن آگاه میشود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، ودر اینراه میکوشدوتلاش میکند وموفقبه اخلاصنیت وعقیدهو عمل میشود.
اما گونهای دیگر از آن بقدری مخفی و مرموز است که انسان توانایی بر تشخیص، و در صورت تشخیص، توانایی بر پاکسازی آن ندارد; همانگونه که در روایت معروف نبوی وارده شده: «ان الشرک اخفی من دبیب النمل علی صفاة سوداء فی لیلة ظلماء; شرک (و نفوذ آن در اعمال) مخفی تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک!» (1)
در این گونه موارد هرگاه لطف الهی شامل حال سالکان راه نشود، از این گذرگاه صعبالعبور گذر نخواهند کرد، و در ناخالصیها میمانند; اما گویی خداوند جایزه کسانی را که در اخلاص خویش تا آخرین مرحله توان و قدرت میکوشند، این قرار داده که باقی مانده راه را تنها با عنایت او بپویند، و این مخلصان را مخلص کند.
هنگامی که انسان به این مرحله برسد دیگر در برابر وساوس شیاطین و هوای نفس بیمه خواهد شد، و طمع شیطان از او بریده میشود، و شیطان در برابر این افراد رسما اظهار عجز میکند.
اینجاست که از خوان نعمت الهی بیحساب بهره میگیرند، و توصیف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحید خالص به خود میگیرد، و طبیعی است که در قیامت نیز بدون حساب وارد بهشت میشوند چرا که حساب خود را در این جهان صاف کردهاند.
این همان است که امیرمؤمنان علی علیه السلام طبق بعضی از خطب نهجالبلاغه بدان اشاره کرده، و در توصیف بندگان شایسته پروردگار میفرماید: «قد اخلص لله فاستخلص; یکی از صفات برجسته آنان این است که خویش را برای خدا خالص کرده، و خداوند خلوص او را پذیرفته (و به مرحله نهایی رسانیده است). (2)
به همین دلیل درباره پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی چنین آمده است: «فعند ذلک استخلص الله عزوجل لنبوته و رسالته من الشجرة المشرفة الطیبة ... محمدا صلی الله علیه و آله اختصه للنبوة و اصطفاه بالرسالة; در این هنگام خداوند بزرگ محمد صلی الله علیه و آله را برای نبوت و رسالتش از شجره پر ارزش پاک برگزید و خالص گردانید.» (3)
و در حدیث دیگری که از بعضی معصومان: روایتشده میخوانیم: «وجدت ابن آدم بین الله و بین الشیطان فان احبه الله تقدست اسمائه، خلصه و استخلصه و الا خلی بینه و بین عدوه; فرزندم آدم را در میان خدا و شیطان میبینم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و کوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش میسازد، وگرنه او را در برابر شیطان، رها میسازد.» (4)
کوتاه سخن این که: مساله خلوص و اخلاص در نیت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترین گامها و اساسیترین پایههای تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است.
اخلاص در روایات اسلامی
این معنی در روایات اسلامی نیز فوقالعاده مورد بحث قرار گرفته است که گوشههایی از آن را در ذیل از نظر میگذرانیم:
1- در حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم: «ثلات لایغ-ل علیهن قلب رجل مسلم اخلاص العمل لله عزوجل و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم; سه چیز است که قلب هیچ مسلمانی نباید درباره آن خیانت کند (و همه مسلمین باید آن را رعایت کنند): خالص کردن عمل برای خدا، و خیرخواهی برای پیشوایان اسلام و ملازمت جماعت مسلمین و جدا نشدن از آن.» (5)
2- در حدیث دیگری از آن حضرت میخوانیم که اخلاص از اسرار الهی است: «الاخلاص سر من اسراری استودعه قلب من احببته من عبادی; اخلاص یکی زا اسرار من است و آن را در قلب هر کس از بندگانم را که دوستبدارم به ودیعه میگذارم.» (6)
3- امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «الاخلاص اشرف نهایة; اخلاص باارزشترین مقامی است که انسان به آن میرسد.» (7)
4- و در تعبیر بلند دیگر میفرماید: «الاخلاص اعلی الایمان; اخلاص برترین مقام ایمان است. » (8)
5- و در تعبیر پرمعنای دیگری از همان امام میخوانیم: «فی اخلاص الاعمال تنافس اولوا النهی و الالباب; رقابت عاقلان و اندیشمندان با یکدیگر در اخلاص عمل است.» (9)
6- این مساله تا آنجا اهمیت دارد که رسولاکرم صلی الله علیه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص میشمرد و میفرماید: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین» (10)
7- امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز آخرین مرحله یقین را اخلاص معرفی میکند و میفرماید: «غایة الیقین الاخلاص» (11)
8- اخلاص بقدری اهمیت دارد که مقدار مختصری از عمل که با آن باشد سبب نجات انسان میگردد، چنانکه در حدیث رسولخدا صلی الله علیه و آله آمده است: «اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل» (12)
9- اخلاص تا آن حد اهمیت دارد که علی علیه السلام آن را عبادت مقربان درگاه خدا میشمرد، و میگوید: «الاخلاص عبادة المقربین.» (13)
10- این بحث دامنهدار را با حدیث جالب دیگری از علی علیه السلام به پایان میبریم که فرمود: «طوبی لمن اخلص لله العبادة و الدعاء ولم یشغل قلبه بما تری عیناه، و لم ینس ذکر الله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطی غیره; خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه میبیند مشغول ندارد، و یاد خدا را با آنچه میشنود، به فراموشی نسپرد، درونش به خاطر نعمتهایی که به دیگران داده شده است، غمگین نشود.» (14)
حقیقت اخلاص
مرحوم فیض کاشانی در محجةالبیضاء در این زمینه چنین مینویسد: «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفی و جلی پاک باشد»، قرآن مجید میفرماید: و ان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین; در وجود چهارپایان برای شما درسهای عبرتی است، چرا که از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم. (15)
«شیر خالص آن است که نه رگههای خون در آن باشد، و نه اثری از آلودگی درون شکم و نه غیر آن، صاف و پاک و بدون غل و غش باشد; نیت و عمل خالص نیز همانگونه است، باید هیچ انگیزهای جز انگیزه الهی بر آن حاکم نگردد.» (16)
در روایات اسلامی نیز تعبیرات بسیار لطیفی درباره حقیقت اخلاص و نشانههای مخلصین بیان شده که به بخشی از آن اشاره میکنیم:
1- در حدیثی از رسولخدا صلی الله علیه و آله میخوانیم که فرمود: «ان لکل حق حقیقة و مابلغ عبد حقیقة الاخلاص حتی لا یحب ان یحمد علی شیء من عمل لله; هر حقیقتی نشانهای دارد، هیچ بندهای به حقیقت اخلاص نمیرسد مگر زمانی که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهیاش بستانید.» (17)
2- در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اما علامة المخلص فاربعة; یسلم قلبه، و تسلم جوارحه، و بذل خیره و کف شره; اما علائم مخلص چهار چیز است: قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم میگذارد و شر خود را باز میدارد.» (18)
3- در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام میخوانیم: «لایکون العبد عابدا لله حق عبادته حت-ی ینقطع عن الخلق کله الیه، فحینئذ یقول هذا خالص لی فی-تقبله بکرمه; هیچ عبادت کنندهای حق عبادت خدا را بهجا نمیآورد، مگر این که از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجه او شود; در این هنگام، خداوند میفرماید: این برای من خالص شده است; پس به کرمش او را میپذیرد.» (19)
4- و بالاخره امام صادق علیه السلام جان سخن را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده، و درباره اخلاص میفرماید: «ما انعم الله عزوجل علی عبد اجل من ان لایکون فی قلبه مع الله غیره; خداوند متعال نعمتی بزرگتر از این به بندهای نداده است که در قلبش با خدا، دیگری نباشد. » (20)
اکنون با توجه به اهمیت فوقالعاده اخلاص، و تاثیر عمیق آن در پیمودن راه حق، و وصول به مقامات عالیه قرب الی الله، این سؤال پیش میآید که اخلاص را چگونه میتوان به دست آورد؟
بی شک اخلاصنیت همیشه برخاسته از ایمان و یقین و عمق معارف الهیه است; هر قدر یقین انسان به توحید افعالی خدا بیشتر باشد و هیچ مؤثری را در عالم هستی، جز ذات پاک او نشناسد، و همه چیز را از او و از ناحیه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملی در عالم امکان وجود دارد، آن را نیز سر بر فرمان او ببیند چنین کسی اعمالش توام با خلوص است; زیرا جز خدا مبدا تاثیری نمیبیند که برای او کار کند.
این حقیقت در روایات اسلامی در عبادات کوتاه و پر معنایی منعکس است: امام علیبنابیطالب علیهما السلام در حدیثی میفرماید: «الاخلاص ثمرة الیقین; اخلاص میوه درختیقین است.» (21)
و از آنجا که عبادت به مقتضای واعبد ربک حتی یاتیک الیقین یکی از اسباب یقین میباشد، در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است که «الاخلاص ثمرة العبادة; اخلاص میوه درخت عبادت است.» (22)
و نیز از آنجا که علم و معرفتیکی از سر چشمههای یقین است، و یقین چنانکه گفتیم سرچشمه اخلاص است، در حدیثی از همان حضرت آمده است که فرمود: «ثمرة العلم اخلاص العمل; میوه علم، اخلاص عمل است.» (23)
و بالاخره در گفتار جامعی از مولی علی علیه السلام به سرچشمههای اخلاص چنین اشاره شده است: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له; سرآغاز دین معرفتخداست، و کمال معرفتش تصدیق ذات اوست، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگی او میباشد; و کمال توحید او اخلاص است. » (24)
موانع اخلاص
بزرگان علم اخلاق در این زمینه اشارات روشن و دقیقی دارند، بعضی معتقدند اخلاص موانع و آفات آشکار و نهان دارد; بعضی بسیار قوی و خطرناک و بعضی ضعیفتر است، و شیطان و هوای نفس برای مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده کردن اعمال به ریا نهایت تلاش و کوشش را میکنند.
بعضی از مراحل ریا کاری و آلودگی نیتبه قدری روشن است که هر کسی آن را در مییابد; مثل این که شیطان در نمازگزار نفوذ میکند و میگوید نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانی مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غیبت تو آلوده نشوند، این یک فریب آشکار از ناحیه شیطان است!
گاه این وسوسههای شیطانی به شکل مخفیتری صورت میگیرد، و در لباس اطاعت ظاهر میشود; مثلا، میگوید: تو انسان برجستهای و مردم به تو نگاه میکنند، اگر نماز و اعمالت را زیبا سازی دیگران به تو اقتدا کرده و در ثواب آنها شریک خواهی شد، و انسان بیخبر گاه تسلیم چنین وسوسهای میشود، و در دره هولناک ریا سقوط میکند.
گاه وسوسههای شیطان از این هم پیچیدهتر و پنهان تر است; مثل این که به نماز گزار میگوید انسان مخلص کسی است که در خلوت و جلوت یکسان باشد، کسی که عبادتش در خلوات کمتر از جلوات باشد، ریا کار است، و به این ترتیب او را وادار میکند که در خلوت نماز خود را جالب و جاذب کند تا بتواند در بیرون و در مقابل مردم نیز چنین کند و به اهداف خود برسد این نیز یک نوع ریا کاری خفی است که ممکن استبسیاری از آن غافل شوند و از درک آن عاجز گردند. و همچنین مراحل مخفیتر و پنهانتر. (25)
براستی موانع و آفات اخلاص به قدری زیاد و متنوع و پنهان است که هیچ انسانی جز از طریق پناه بردن به لطف الهی از آن رهایی نمییابد.
در روایات اسلامی نیز هشدارهای مهمی درباره آفات اخلاص آمده است:
از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام میخوانیم: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه الهوی; چگونه توانایی بر اخلاص دارد کسی که هوای نفس بر او غالب است؟» (26)
در حقیقت، عمدهترین آفت اخلاص و مهمترین مانع آن در این حدیثشریف بیان شده است. آری! هوای نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره و تاریک میسازد.
در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار میخوانیم: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال; آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهای دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!» (27)
این نکته حائز اهمیت است که گاه انسان در این مورد، گرفتار وسواس میشود که آن خود یکی دیگر از نیرنگهای شیطان است، به او میگوید به نماز جماعت مرو، چرا که در آنجا ممکن است نیتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، یا هنگامی که در میان جمعیتبه نماز بر میخیزی مستحبات را ترک کن و نماز را بسیار سریع و دست و پا شکسته بخوان مبادا آلوده ریا گردی. و بسیار دیدهایم افرادی را که به خاطر همین گرفتاری از مستحبات مؤکدی که شرع، به آن دعوت کرده استباز ماندهاند.
و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشکار هر دوکرده است.میفرماید:«الذین ینفقوناموالهم باللیلوالنهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون;آنها که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.» (28)
این بحث را با ذکر نکته دیگری پایان میدهیم و آن اینکه داشتن اخلاص در خلوت و تنهایی. چندان افتخار نیست، مهم آن است که انسان در جلوت و در میان مردم و در مرئی و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.
آثار اخلاص
از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا میشود، آثار فوقالعاده مهمی نیز دارد که در روایات اسلامی با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی به آن اشاره شده است.
در حدیث معروفی از رسولخدا صلی الله علیه و آله میخوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه; هیچ بندهای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمیسازد مگر این که چشمههای حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاری میشود.» (29)
در حدیث دیگری از امام علی بن ابیطالب علیهما السلام میخوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر; به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانی میشود.» (30)
در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «فی اخلاص النیات نجاح الامور; در اخلاصنیت پیروزی در کارها است.» (31)
این نکته روشن است که هر قدر نیتخالصتر باشد به باطن کارها اهمیتبیشتری داده میشود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کاری در حداعلی خواهد بود; به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده میشود و کارها و برنامهها توخالی میگردد و همین امر سبب شکست است.
و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام میخوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال; اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد.» (32)
ریا کاری
نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامی از آن مذمتشده است و آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانهای از نشانههای منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کردهاند.
ریاکاری تخریب کننده فضائل اخلاقی و عاملی برای پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکاری اعمال را تو خالی و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز میدارد.
ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسانهاست.
با این اشاره به آیات قرآن باز میگردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسی میکنیم.
1- یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شیء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین (سوره بقره، آیه264)
2- فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه اح-دا (سوره کهف، آیه110)
3- ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه142)
4- و الذین ینف-قون اموال-هم رئ-اء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه38)
5- و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه47)
6- فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات 4 تا7)
ترجمه:
1- ای کسانی که ایمان آوردهاید بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمیآورد (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند، آنها از کاری که انجام دادهاند چیزی به دست نمیآورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمیکند!
2- پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
3- منافقان میخواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب میدهد و هنگامی که به نماز بر میخیزند با کسالتبر میخیزند و در برابر مردم ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند.
4- و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی دارد.
5- و مانند کسانی نباشید که از روی هوا پرستی و غرور و خود نمائی در برابر مردم از سرزمین خود (به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز میداشتند (و سرانجام شکستخوردند) و خداوند به آنچه عمل میکنند احاطه (و آگاهی) دارد.
6- پس وای بر نماز گزارانی که، در نماز خود سهل انگاری میکنند، همان کسانی که ریا میکنند، و دیگران را از وسائل ضروری زندگی منع مینمایند!
شرح و تفسیر
در نخستین آیه، منت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودی صدقات (و اعمال نیک) معرفی میکند بلکه تعبیراتی از این آیه نشان میدهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد; میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید انفاقهای خود را با منت و آزار باطل نکنید!» (یا ایها الذین آم-نوا لات-بطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی) سپس اینگونه افراد را به کسی تشبیه میکنند که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق مینماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)
در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائی برای اینگونه اشخاص زده و میفرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگی است که بر آن قشر نازکی از خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالی از همه چیز رها سازد)!» (فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا)
اینگونه اشخاص (به یقین) «از کاری که انجام دادهاند بهرهای نمیگیرند و خداوند کافران را هدایت نمیکند!» (لایقدرون علی شیء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین)
در این آیه تلویحا یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفی کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش میشمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کاری پاشیده شده که هیچگونه آمادگی برای رشد و نمو ندارد.این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگی هستند که قشر نازکی از خاک بر آن است و هیچگونه بذر مفیدی را پرورش نمیدهد; آری! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بیریشه و نیاتشان آلوده است.
جالب این که در آیهای که پشتسر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغی پر برکت تشبیه میکند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافی بر آن میبارد و نور آفتاب از هر سو به آن میتابد و نسیم باد از هر طرف به آن میوزد و میوه و ثمره آن را مضاعف میسازد.
در دومین آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور میدهد مساله توحید خالص را به عنوان اصل اساسی اسلام به مردم برساند; میفرماید: «بگو من بشری همچون شما هستم (تنها امتیاز من این است که) به من وحی میشود که معبود شما تنها یکی است» (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد)
سپس نتیجه گیری میکند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالی از شرک باشد و میفرماید: «پس هر کس امید به لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد!» (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)
به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران میسازد و هم اعتقاد به معاد را; و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.
قابل توجه این که در شان نزول این آیه آمده است که مردی به نام «جندب بن زهیر خدمت رسولخدا صلی الله علیه و آله عرض کرد من کارهایم را برای خدا بهجا میآورم و هدفم رضای اوست اما هنگامی که مردم از آن آگاه میشوند مسرور و شاد میشوم; پیامبر فرمود: «ان الله طیب و لایقبل الاالطیب و لایقبل ما شورک فیه; خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمیپذیرد و عملی که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آیهفوق نازل شد. (33)
در شان نزول دیگری آمده است که مردی خدمتش عرض کرد: «من جهاد فی سبیل الله را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیت مرا در جهاد بدانند.» در این هنگام آیهفوق نازل شد. (34)
شبیه همین معنی در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است (35) و نشان میدهد که آیهبالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائی نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسی که ایمان محکمی به آخرت ندارد، معرفی گردیده است.
در حدیث دیگری نیز از رسولخدا صلی الله علیه و آله میخوانیم که فرمود: «من صلی یرائی فقد اشرک و من صام یرائی فقد اشرک و من تصدق یرائی فقد اشرک ثم قرء فمن کان یرجوا لقاء ربه ...; کسی که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسی که روزه را برای ریا به جا آورد مشرک شده و کسی که صدقه و انفاق را برای ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: فمن کان یرجوا لقاء ربه ... را تلاوت فرمود.» (36)
در سومین آیه، ریا را یکی از اعمال منافقان شمرده میفرماید: «منافقین میخواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب میدهد و هنگامی که به نماز میایستند از روی کسالت است و در برابر مردم ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند!» (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا)
این نکته قابل توجه است که نفاق نوعی دوگانگی ظاهر و باطن است و ریاکاری نیز شکل دیگری از دوگانگی ظاهر و باطن میباشد چرا که ظاهر عمل الهی و باطن آن شیطانی و ریائی است و به خاطر جلب توجه مردم! بنابراین، طبیعی است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.
در چهارمین آیه، اعمال ریائی را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینی با شیطان شمرده میفرماید: «آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین اوستبد قرینی انتخاب کرده است» (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا ).
به این ترتیب، ریاکاران دوستشیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدا و معاد هستند.
در پنجمین آیه، خداوند مسلمانان را از همسوئی با کفار که اعمالشان ریاکارانه و از روی هوا پرستی و خود نمائی بوده است نهی میکند،میفرماید: «مانند کسانی نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستی و غرور و خودنمائی در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز میداشتند و خداوند به آنچه عمل میکنند احاطه (کامل) دارد.» (و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط)
طبق قرائنی که در آیه موجود استبتصدیق مفسران، آیه اشاره به حرکتسپاهیان قریش به سوی میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکه آلات لهو و لعب و بعضی از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتی اگر دم از بت پرستی میزدند آنهم ریاکارانه و عملا برای جلب نظر بت پرستان بود.
بعضی ازمفسران نیزگفتهاند ازآنجا کهبدر یکیاز مراکز تجمع و از بازارهای عرب بود و درعرض سالگاهی در آنجا اجتماع میکردند، ابوجهل مخصوصا وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانی که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.
به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهی میکند و به آنها دستور میدهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بیتقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.
در آخرین آیهمورد بحث، باز هم از ریاکاری به بیان دیگری نکوهش میکند و میفرماید: «وای بر نماز گزارانی که نماز را به دست فراموشی میسپارند و از آن غفلت میکنند، آنها که ریا میکنند و مردم را از ضروریات زندگی باز میدارند» (فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون ، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون ).
تعبیر به «ویل» در قرآن مجید در27 مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدت زشتی عمل آنها میکند.
از آنچه در آیات بالا آمد زشتی این گناه و خطرات آن برای سعادت انسان آشکار میشود و بخوبی روشن میگردد که یکی از موانع مهم تهذیب نفس و پاکی قلب و روح همین ریا کاری است که نقطه مقابل آن خلوص نیت و پاکی دل است.
ریا در روایات اسلامی
در احادیث اسلامی فوقالعاده به این مساله اهمیت داده شده و ریاکاری به عنوان یکی از خطرناکترین گناهان معرفی شده است که به گوشهای از آن در ذیل اشاره میشود:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم میخوانیم: «اخوف ما اخاف علیکم الریا والشهوة الخفیة; خطرناکترین چیزی که از آن بر شما میترسم ریاکاری و شهوت پنهانی است!» (37)
ظاهرا منظور از شهوت پنهانی همان انگیزههای مخفی ریاکاری است.
2- در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «ادنی الریاء شرک; کمترین ریا شرک به خداست.» (38)
3- باز از همان حضرت آمده است که فرمود: «لایقبل الله عملا فیه مقدار ذرة من ریاء; خداوند عملی را که ذرهای از ریا در آن باشد قبول نمیکند!» (39)
4- در حدیث دیگری از همان بزرگوار آمده است «ان الم-رائی ی-نادی ع-لیه ی-وم القیامة یا فاجر یا غادر یامرائی ضل عملک و حبط اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له; روز قیامتشخص ریا کار را صدا میکنند و میگویند ای فاجر! ای حیلهگر پیمان شکن! و ای ریاکار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشتبرو و پاداش خود را از کسی که برای او عمل کردی بگیر!» (40)
5- یکی از اصحاب میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه میکنید؟ فرمود: «انی تخوفت علی امتی الشرک، اما انهم لایعبدون صنما و لا شمسا و لا قمرا و لا حجرا، و لکنهم یرائون باعمالهم; من بر امتم از شرک و چند گانه پرستی بیمناکم! بدانید آنها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولی در اعمالشان ریا میکنند (و از این طریق وارد وادی شرک میشوند).» (41)
6- در حدیث دیگری از همان حضرت صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: ان الملک لیصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته یقول الله عزوجل اجعلوها فی سجین انه لیس ایای اراد بها; فرشته عمل بندهای را با شادی به آسمان میبرد هنگامی که حسنات او را به بالا میبرد خداوند عزوجل میفرماید آن را در جهنم قرار دهید، او عمل خود را به نیت من انجام نداده است!» (42)
7- باز در حدیث دیگری از همان حضرت صلی الله علیه و آله میخوانیم: «یقول الله سبحانه انی اغنی الشرکاء فمن عمل عملا ثم اشرک فیه غیری فانا منه بریء و هو للذی اشرک به دونی; خداوند سبحان میفرماید: من بینیازترین شریکانم، هرکس عملی بجا آورد و غیر مرا در آن شریک کند من از او بیزارم، و این عمل از آن کسی است که شریک قرار داده نه از آنمن! » (43)
این هفتحدیث پر معنی و تکان دهنده که همه از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده استبخوبی نشان میدهد گناه ریا به قدری عظیم است که چیزی با آن برابری نمیکند و این به خاطر آثار بسیار بدی است که ریا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ایجاد میکند.
از امامان معصوم علیهم السلام احادیث تکاندهندهای دیده میشود، از جمله:
8- در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که از جدش نقل میکند: «سیاتی علی الناس زمان تخبث فیه سرائرهم و تحسن فیه علانیتهم، طمعا فیالدنیا لایریدون ما به عند ربهم یکون دینهم ریاء، لایخالطهم خوف یعمهم الله بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلایستجیب لهم; زمانی بر مردم فرا میرسد که باطن آنها آلوده و ظاهرشان زیبا است، و این به خاطر طمع در دنیا میباشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمیکنند، دین آنها ریا است، و خوف خدا در قلبشان نیست، خداوند مجازاتی فراگیر بر آنها میفرستد و آنها همچون فرد غریق او را میخوانند ولی دعای آنان را اجابت نمیکند!» (44)
9- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «کل ریاء شرک انه من عمل للناس کان ثوابه للناس و من عمل لله کان ثوابه علی الله; هر ریائی شرک است، هر کس برای مردم عمل کند پاداش او بر مردم است، و هر کس برای خدا عمل کند ثوابش بر خداست!» (45)
10- در حدیثی از امام امیرالمؤمنین علیه السلام میخوانیم: «المرائی ظاهره جمیل و باطنه علیل ...; ریا کار ظاهر عملش زیبا و باطنش زشت و بیمار است!» (46)
و نیز فرمود: «ما اقبح بالانسان باطنا علیلا و ظاهرا جمیلا; چه زشت است که باطن انسان خراب و بیمار و ظاهرش زیبا باشد»! (47)
و در این زمینه روایات از رسولخدا صلی الله علیه و آله و ائمه هدی بسیار فراوان است.
فلسفه تحریم ریا
شاید افراد ظاهر بین هنگامی که به این روایات تکاندهنده نگاه میکنند از عظمت گناه ریا و آثار وحشتناک آن در شگفتی فرو روند و تصورشان این باشد که اگر عمل انسان خوب باشد چه فرق میکند نیت او هر چه میخواهد باشد، فرض کنید انسانی بیمارستان، مسجد، جاده و پل یا مانند اینها برای رفاه مردم بسازد، نیتش هرچه باشد بالاخره عمل او نیکو است، به فرض که قصدش ریاکاری باشد خدمت او به مردم در جای خود ثابت است. بگذاریم مردم کار خیر و خدمت کنند نیتشان هر چه میخواهد باشد.
ولی این اشتباه بسیار بزرگی است; زیرا اولا، هر عملی دارای دو نوع تاثیر است: تاثیری در خود انسان میگذارد، و تاثیری در بیرون. ریاکار با عمل خود درون خود را ویران میسازد و از مقام والای توحید دور میشود و در قعر دره شرک پرتاب میگردد; مردم را وسیله عزت و احترام خود میبیند و قدرت خدا را به دست فراموشی میسپارد و این ریاکاری که نوعی بت پرستی استسر از مفاسد بیشمار اخلاقی در میآورد.
ثانیا، از نظر عمل بیرونی و خدماتی که به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و ریاکاری بوده نیز جامعه دچار خسارت میشود چرا که سعی او این است که ظاهر عملش را درست کند و اهمیتی به باطن عمل نمیدهد و چه بسا این امر سبب میشود که آن اسباب رفاه تبدیل به اسباب عذاب برای مردم گردد و لطمههای جبران ناپذیری از آن ببینند.
به عبارت دیگر، هنگامی که جامعهای عادت به ریاکاری و تظاهر کند همه چیز او از محتوا تهی میشود، فرهنگ و اقتصاد و سیاست و بهداشت و نظم و نیروهای دفاعی همه تو خالی و تهی میگردد و همه جا به ظاهرسازی قناعت میکنند، دنبال خیر و سعادت جامعه نیستند بلکه به سراغ چیزی میروند که ظاهرجالبی داشته باشد، و این طرز کار، ضربات هولناکی بر جامعه وارد میکند که بر هوشمندان مخفی و پنهان نیست.
نشانههای ریاکاران
بسیاری از افراد بعد از مطالعه و بررسی احادیثبالا و مانند آن که شدیدترین تعبیرات را درباره ریاکاران دارد در تشخیص موضوع ریا گرفتار وسوسه میشوند، البته جا دارد که انسان در مورد ریا سختگیر باشد، چرا که نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفی است، چه بسا انسان سالها عملی را انجام میدهد بعدا میفهمد که عمل او ریائی بوده است، مثل داستان معروفی که درباره یکی از مؤمنین پیشین نقل میکنند که نماز جماعتسالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صف اول میایستاد، یکروز دیر بهجماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر میبینند، باید همیشه در صف اول باشد!
ولی افراط و تفریط در این مساله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پی به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولی وسواس غلط است.
علمای اخلاق در این زمینه بحثهای جالبی دارند; از جمله، مرحوم فیض کاشانی در «محجةالبیضاء» سؤالی به اینصورت طرح میکند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته میگوید: «این امر نشانههائی دارد، از جمله این که اگر واعظی بهتر از او و آگاهتر و مقبولتر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آری! مانعی ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
«نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیتها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییری حاصل نشود).
«نشانه دیگر این که اگر گروهی از مستمعین پشتسر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد.» (48)
بهترین محک برای شناخت اعمال ریائی از غیر ریائی همان معیارهائی است که در روایات اسلامی آمده است; از جمله:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم که فرمود: «اما علامة المرائی فاربعة: یحرص فی العمل لله اذا کان عنده احد و یکسل اذا کان وحده و یحرص فی کل امره علی المحمدة و یحسن سمته بجهده; اما علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامی که کسی نزد اوست تلاش میکند اعمال الهی انجام دهد و هنگامی که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعی میکند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.» (49)
2- در حدیث دیگری همین معنی با تعبیرات جالب دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است فرمود:
«للمرائی اربع علامات:
یکسل اذا کان وحده
وینشط اذا کان فی الناس
و یزید فی العمل اذا اثنی علیه
وینقص منه اذا لم یثنی علیه;
ریا کار چهار علامت دارد:
اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام میدهد،
و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام میدهد،
هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش میافزاید،
و هرگاه ثنا نگویند از آن میکاهد!» (50)
شبیه همین معنی از لقمان حکیم نیز نقل شده است. (51)
خلاصه، هرکاری که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگی برخورد انسان به اعمالی که در خلوت و جلوت انجام میدهد میتوان دریافت.
این مطلب به اندازهای ظریف و مرموز است که گاه انسان برای فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام میدهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همانگونه انجام دهد و دوگانگی در آن نباشد در حالی که هم عملی را که در اجتماع انجام میدهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعی ریا است.
اما همانگونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مساله جایز نیست چرا که دیده شده افرادی از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم میشوند به این عنوان که میترسیم عملما ریائی باشد.
در روایات اسلامی نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملی انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالی که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضرری به قصد قربت و عمل الهی او نمیزند. (52)
از اینجا روشن میشود که تشویق نیکوکاران نسبتبه اعمال صالحی که انجام دادهاند در یک مجلس عمومی یا در وسائل ارتباط جمعی به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعی ندارد، بلکه از کارهائی است که بزرگان همیشه انجام میدادهاند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمیشود، مشروط به این که انگیزهاش از آغاز چنین مطلبی نبوده باشد.
در آیات قرآنی و روایات اسلامی نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانی و آشکار شده است، و این نشان میدهد که انسان میتواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزههای الهی خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سرا وعلانیة» یعنی بخشش در پنهان و آشکار یا «سرا و جهرا» که همان معنا را میدهد شده است. (53)
اصولا قسمتی از عبادات اسلامی بطور آشکار انجام میشود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجخانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن; درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهی باشد ولی اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک میکند و این نیز ضایعه بزرگی است.
طریق درمان ریا
راه مبارزه با ریا کاری، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجه به علل و ریشههای آن برای خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهای آن برای آگاه شدن از عواقب دردناکی که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
گفتیم ریشه ریا همان «شرک افعالی» و عدم توجه به حقیقت توحید است.
اگر پایههای توحید افعالی در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزت و ذلت و روزی و عمتبه دستخداست و دلهای مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضای این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمیکنیم!
اگر به یقین بدانیم کسی که با خداست همه چیز دارد، و کسی که از او جداست فاقد همه چیز است، و به مصداق «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده; اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یاری شما بر دارد هیچ کس نمیتواند شما را یاری کند!» (54)
و اگر به این حقیقت قرآنی توجه کنیم که تمام عزت نزد خدا و به دستخداست: «ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا; آیا کسانی که با دشمنان خدا طرح دوستی میریزند میخواهند عزت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزتها از آن خداست!» (55)
آری! اگر ایمان به این امور در اعماق جان مستقر شود دلیلی ندارد که انسان برای جلب توجه مردم و کسب وجاهت و آبرو یا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود کند!
بعضی از علمای اخلاق گفتهاند ریشه اصلی ریاکاری حب جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز میگردد: علاقه به ستایش مردم، فرار از مذمت و نکوهش آنها، و طمع ورزیدن به آنچه در دست مردم است.
سپس مثالی برای آن در مورد جهاد فی سبیل الله میزنند که انسان گاه به جهاد میرود برای این که مردم از شجاعت و قهرمانی او سخن بگویند، و گاه به جهاد میرود تا او را به ترس و جبن متهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگی قدم در میدان میگذارد! تنها کسی میتواند از جهادش بهره بگیرد که برای عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند.
ایناز یکسو، و از سوی دیگر، هنگامی که انسان به آثار مرگبار ریاکاری بیندیشد که:
ریا همچون آتش سوزانی است که در خرمن اعمال انسان میافتد و همه را خاکستر میکند; نه تنها عبادات و طاعات انسان را بر باد میدهد بلکه گناه عظیمی است که مایه روسیاهی صاحب آن در دنیا و آخرت است.
ریا همچون موریانهای است که ستونهای کاخ سعادت انسان را از درون تهی میکند و بر سر صاحبش ویران میسازد.
ریا کاری نوعی کفر و نفاق و شرک است.
ریاکاری شخصیت انسان را در هم میکوبد و آزادگی و حریت و کرامت انسانی را از او میگیرد و بدبخترین مردم در قیامت ریاکارانند!
توجه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمی بر ریاکاران دارد.
این نکته نیز قابل توجه است که پنهان کردن نیتهای آلوده به ریا، برای مدت طولانی ممکن نیست، و ریاکاران غالبا در همین دنیا شناخته و رسوا میشوند و از لابهلای سخنان و رفتار آنها آلودگی نیت آنها فاش میشود، و ارزش خود را نزد خاص و عام از دست میدهند; توجه به این معنی نیز اثر باز دارنده مهمی دارد.
لذتی که از عمل خالص و نیت پاک به انسان دست میدهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، و همین امر برای خلوص نیت کافی است.
بعضی از علمای اخلاق گفتهاند: یکی از طرق درمان عمل ریا این است که انسان تلاش برای پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود کند و به هنگام عبادت در را بر روی خود ببندد، و هنگام انفاق و کارهای خیر دیگر سعی بر کتمان آن نماید تا تدریجا به این کار عادت کند.
ولی این به آن معنا نیست که از شرکت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعی دیگر خودداری نماید که آن نیز ضایعهای استبزرگ!
آیا نشاط در عبادت منافات با اخلاص دارد؟
این سؤالی است که بسیاری از خود میکنند که بعد از انجام یک عبادت خوب احساس نشاط میکنیم آیا این نشانه ریا نیست؟ و پاسخ آن این است که اگر سرچشمه نشاط توفیقی باشد که خدا به او داده و نورانیت و روحانیتی باشد که از ناحیه عبادات در وجود انسان حاصل میشود هیچ منافاتی با خلوص نیت ندارد; آری! اگر این نشاط از مشاهده مردم از اعمال او حاصل گردد منافات با خلوص دارد هر چند موجب بطلان عمل نمیشود مشروط به این که مقدار یا کیفیت اعمال خود را بر اثر مشاهده مردم به هیچ وجه تغییر ندهد.
این معنی در روایات اسلامی نیز آمده است:
در حدیثی از امام باقر علیه السلام میخوانیم: که در پاسخ سؤالی که یکی از یارانش در این زمینه عنوان کرد و عرضه داشت کسی عمل خیری انجام داده و دیگری آن را میبیند و صاحب عمل خوشحال میشود، آیا این معنی با خلوص نیت منافات دارد؟ فرمود: لا باس، ما من احد الا و هو یحب ان ی-ظهر ل-ه فی الن-اس الخیر اذا ل-م یکن صن-ع ذلک ل-ذلک! ; اشکالی ندارد، هر کسی دوست دارد که در میان مردم کار خیر او آشکار گردد (و مردم او را به نیکوکاری بشناسند) مشروط بر این که عمل خیر را برای این هدف انجام نداده باشد. (56)
در حدیث دیگر میخوانیم که «ابوذر» شبیه این سؤال را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود و عرض کرد انسان عملی برای خویش (به قصد قربت) انجام میدهد و مردم او را دوست میدارند; پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «تلک عاجل بشری المؤمن; این بشارت سریعی است که نصیب مؤمن (در دنیا) میشود.» (57)
تفاوت ریا و سمعه؟
در اینجا سؤال دیگری مطرح است و آن این که در میان ریا و سمعه چه تفاوتی وجود دارد؟ و آیا هر دو با خلوص نیت منافات دارد، و موجب بطلان عمل است؟!
درجواب عرضمیکنیم:«ریا» آناست که عمل را طوری انجام دهد که دیگران ببینند و از این طریق کسب وجاهت و موقعیتبرای عمل کننده حاصل شود، ولی «سمعه» آن است که عمل نیکی دور از چشم مردم انجام دهد به این هدف که بعدا به گوش مردم برسد و موقعیتی در جامعه برای او فراهم شود، بنابراین هر دو عمل، انگیزه غیر الهی دارد منتها یکی از طریق مشاهده به اطلاع مردم میرسد، و دیگری از طریق شنیدن و اشتهار و در واقع هیچ تفاوتی از نظر فساد و بطلان عمل و فقدان قصد قربت و آلودگی نیت در میان این دو نیست.
ولی اگر سمعه را این چنین تفسیر کنیم که فاعل در حین انجام عمل قصد قربت داشته بعدا که مردم از آن آگاه میشوند و او را میستایند شاد و خوشحال میشود، این حالتبه یقین موجب بطلان عمل نخواهد شد.
و هرگاه عملی را با قصد قربت انجام دهد و بعد به این فکر بیفتد که انجام آن را اینجا و آنجا بازگو کند تا کسب موقعیت کند (و این کار را ریای بعد از عمل مینامند) موجب بطلان عمل نمیگردد هرچند ارزش کار او را بسیار پائین میآورد و از نظر اخلاقی موجب انحطاط است.
بعضی از بزرگان فقهاء چگونگی ورود ریا را در عمل انسان به ده صورت ترسیم کردهاند:
نخست این که، انگیزه او بر عمل فقط ارائه به مردم باشد که قطعا عمل او باطل است.
دوم این که، هدفش هم خدا باشد و هم ریا و آن نیز موجب بطلان عمل میشود.
سوم این که، تنها در بعضی از اجزاء واجب عمل خود قصد ریا کند مثل این که رکوع یا سجود نماز واجب را به قصد ریا انجام دهد این نیز موجب بطلان عمل است هرچند محل تدارک آن جزء باقی باشد، به همین جهت ریا را تشبیه به باطل شدن وضو هنگام نماز کردهاند، هرچند احتیاط آن است که جزء ریائی را دوباره بهجا آورد و بعد از پایان، نماز را اعاده نماید.
چهارم این که، در بعضی از اجزاء مستحب مانند قنوت قصد ریا کند و آن را نیز موجب بطلان عمل دانستهاند.
پنجم این که، اصل عمل برای خداست ولی آن را در مکانی (مانند مسجد) بهجا میآورد که انگیزه الهی ندارد، آن هم موجب بطلان عمل است.
ششم اینکه، درمورد زمان عمل، ریا میکند; مثلا، اصل نماز بقصد خداست اما انجام آن در اول وقتبه نیت ریا میباشد آن هم مانند ریای در مکان موجب فساد عمل است.
هفتم این که، در مورد بعضی از ویژگیها و اوصاف عمل قصد ریا دارد; مثل این که انجام نماز را با جماعتیا با حالتخضوع و خشوع به قصد ریا باشد هرچند نسبتبه اصل نماز به راستی قصد خدا دارد، آن هم موجب بطلان عمل است; زیرا این ویژگیها از اصل عمل جدا نیست و به تعبیر دیگر این اوصاف با موصوف خود متحد میباشد.
هشتم این که، اصل عمل به نیتخداست اما مقدمات آن جنبه ریائی دارد; مثل این که نماز را در مسجد به قصد خدا بهجا میآورد ولی حرکتبه سوی مسجد به قصد ریا است، بسیاری از فقهاء این نوع ریا را موجب بطلان عمل نمیدانند زیرا مقدمات ریائی خارج از عمل بوده است، و قاعده فقهی نیز همین را اقتضا میکند.
نهم این که، بعضی از اوصاف بیرونی را به نیت ریا انجام میدهد، مثل این که اصل نماز را به قصد خدا انجام میدهد ولی انداختن تحتالحنک را به قصد ریا، این نوع ریا هر چند کار زشت و مذمومی است ولی موجب بطلان اصل عمل نمیشود. (58)
دهم این که انجام عمل فقط برای خداست ولی اگر مردم او را ببینند خوشحال میشود بی آنکه هیچ تاثیری در کیفیت انجام عمل داشته باشد این قسم نیز موجب بطلان عمل یستبلکه در حقیقت ریا محسوب نمیشود، زیرا ریا آن است که انگیزهای برای عمل شود.
پینوشتها:
1- بحارالانوار، جلد69، صفحه93.
2- نهج البلاغه، خطبه87.
3- بحار، جلد 14، صفحه 520 .
4- بحار، جلد 5، صفحه 55 .
5- محجةالبیضاء، جلد 8، صفحه 125 - حدیثبطور کامل در خصال شیخ صدوق، باب الثلاثه، صفحه167، نیز آمده است.
6- محجةالبیضاء، جلد 8، صفحه 125.
7- تصنیف الغرر، صفحه197، رقم 3894.
8- غرر الحکم، جلد 1، صفحه 30.
9- غرر الحکم، جلد 2، صفحه513.
10- میزان الحکمه، ماده خلص جلد 1، صفحه 754.
11- غرر الحکم، جلد 2، صفحه503.
12- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 175 ذیل حدیث 15.
13- غرر الحکم، جلد 1، صفحه 25 (رقم 718).
14- اصول کافی، جلد، صفحه16.
15- سوره نحل، آیه66.
16- المحجةالبیضاء، جلد 8،صفحه 128 (باتلخیص).
17- بحار، جلد69، صفحه 304.
18- تحف العقول، صفحه16.
19- مستدرک الوسائل، جلد 1، صفحه 101.
20- همان مدرک.
21- غرر الحکم جلد 1، صفحه 30 (شماره903).
22- غرر الحکم، جلد1، صفحه17 (شماره 444).
23- غرر الحکم، جلد 1، صفحه 361 (شماره 55).
24- نهج البلاغه، خطبه 1.
25- محجةالبیضاء، جلد 8، صفحه133.
26- غرر الحکم، جلد 2، صفحه553، شماره 4.
27- غرر الحکم، حدیث2906.
28- سوره بقره، آیه274.
29- عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه69; بحارالانوار، جلد67، صفحه 242.
30- غرر الحکم، جلد 2،صفحه 490، شماره 12.
31- غرر الحکم، جلد 2، صفحه 14، شماره 68.
32- غرر الحکم، جلد 2، صفحه603، شماره 11.
33- و 34- و 35- تفسیر قرطبی، جلد6، صفحه 4108، و4109
36- الدر المنشور (طبق تفسیر المیزان، جلد13، صفحه407)
37- محجةالبیضاء، جلد6، صفحه 141 .
38- و39- و40- و 41- محجةالبیضاء، جلد6، صفحه 141 .
42- کافی، جلد2، صفحه 295.
43- میزان الحکمه، جلد 2، صفحه1017، چاپ جدید.
44- کافی، جلد 2، صفحه296.
45- همان مدرک، صفحه293.
46- امالی صدوق، صفحه 398 - غرر الحکم جلد 1، صفحه 60، شماره 1614.
47- غرر الحکم، جلد 2،صفحه749، شماره209.
48- محجةالبیضاء، جلد6، صفحه 200.
49- تحف العقول، صفحه17.
50- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، جلد 2، صفحه 180.
51- خصال (مطابق نقل میزان الحکمة، جلد 2، صفحه 1020 چاپ جدید.)
52- وسائل الشیعه، جلد 1، ابواب مقدمة العبادات، باب 15، صفحه 55.
53- بقره - 274; رعد - 22; ابراهیم - 31; نحل - 75; فاطر -29.
54- سوره آل عمران، آیه160.
55- سوره نساء، آیه139.
56- و 57- وسائل الشیعه، جلد 1، صفحه 55.
58- توجه داشته باشید استحباب تحت الحنک در نماز ثابت نیست، آنچه در روایات معتبر آمده است مربوط به تمام حالات است و آن نیز در شرایط فعلی شبهه لباس شهرت دارد.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.