moji5
9th March 2010, 12:08 AM
1- he woke up on the wrong side of the bed today
1- او امروز سر حال نیست.
2- I don’t want to be a burdon to you.
2- نمي خواهم باعث زحمت شما بشوم (سربار شما بشوم).
3- She has shouldered a heavy load because of her expensive family problems.
3- او بخاطر مشکلات سنگین خانوادگی زحمات زیادی را متحمل شده است. (بار زیادی را بر دوش کشیده است).
4- I don’t have anything to do in return.
4- من نمی توانم محبت شما را جبران کنم (در ازاء محبتتان کاری برایتان انجام دهم).
5- Why do you make such a big deal out of this?
5- چرا مسئله را اینقدر بزرگش می کنی؟
6- We are dealing with a random killer.
6- ما با قاتلی طرفیم که بدون نقشه ای مشخص دست به جنایت می زند.
7- O. K You have got a deal.
7- باشه موافقم , قبول دارم.
8- I have got the deal of life-time for you.
8- بهترین معامله (فرصت ) زندگیتو می خواهم بهت پیشنهاد کنم.
9- I am flattered
9- این لطف شماست (شرمنده می فرمائید).
توضيح:
وقتی فردی از شما تعریف می کند و نکات مثبتی را به شما نسبت می دهد می توانید از این جمله استفاده کناید و از او تشکر کنید حال به دو مثال دیگر که جنبه منفی دارند توجه کنید:
He is not easily flattered.
او کسی نیست که به با تعریف و تمجید (چاپلوسی) باهاش کنار اومد
Don’t flatter me.
تعريف الكی (چاپلوسی) از من نکن.
10- they take it for granted.
آنها خیلی متوقع شدند (از کار انجام شده قدر دانی نمی کنند).
لغات:
take somebody/something for granted: to expect that someone or something will always be there when you need them and never think how important or useful they are : متوقع شدن عدم توجه و یا قدردانی از کسی یا چیزی 11- That was unlike you.
11- آن ( مسئله مورد نظر) از شما بعيد بود (آن عملتان دور از انتظار بود)
12- I know what you are going through.
۱۲- شما را درك مي كنم ( اصطلاحا: مي دانم چه مي كشيد.
13- He was found guilty of the charge.
13- او گناهكار شناخته شد.
توضيح:
كلمة “charge ” به معني جرم به كار رفته بدين مفهوم كه او نسبت به جرمي كه متهم شده بود گناهكار شناخته شد.
14- We’ve talked a lot about it. Lest’s just drop it.
14- خيلي در اين رابطه حرف زديم بيا ديگه بس كنيم.
15- I was set up. 15- به من كلك زدند. لغات: set somebody up: informal to trick someone in order to achieve what you want, especially to make it appear that they have done something wrong or illegal كلك زدن گول زدن 16- He isn’t guilty; He was framed. 16- اون گناهكار نيست براش پاپوش دوخته شده است. 17- A: He made a complaint. B: Who gives a shit? 17- A: او شكايت كرده B: كي اهميت ميده؟ توضيح : بجاي جمله غير رسمي و غير ادبي عبارت B ميتوان از عبارت مؤدبانه تر “Who cares” استفاده كرد. 18- I am sure deep down your father loves you so much. 18- من يكجورائي مطمئنم كه پدرت تو را خيلي دوست دارد. لغات: deep down: if you know or feel something deep down, you secretly know or feel it even though you do not admit it يك جورائي از قضيه با خبر بودن 19- You don’t have guts to hear the truyh. 19- شهامت شنيدن حقيقت را نداري ( جيگرش را نداري) 20- Cut the crap. 20- دست از اين حرفهاي الكي بر دار.(اين شر و ور ها را تموم كن). 21- You scared the shit out of me. 21- از ترس مردم. 22- It must cost a fortune.
22- خيلي بايد گران قيمت باشد. (خيلي بايد ارزش داشته باشد).
23- It’s no use trying to talk to him, his mind is made up.
23- صحبت كردن با او ديگه فايده اي نداره اون تصميمش را گرفته.
24- No, I didn’t like it one bit.
24- اصلا خوشم نيامد (يك ذره هم دوست نداشتم).
25- I am working on it, I’ll get it done.
25- دارم روش كار مي كنم. دارم تمومش مي كنم.
26- This is way over my head.
26- اين ديگه از عقل من خارج است (عقلم ديگه قد نميده).
27- Are you nuts.
27- خل شدي.
28- I should remind you that you are under oath.
28- بايد به شما يادآوري كنم كه شما قسم خورده ايد.
29- You better hush.
تو بهتره ساكت باشي.
توضيح:
معمولا از طرف والدين به بچه ها با حالت اخطار گفته مي شود.
30- There was an argument and one of them blew the other away.
30- يك جر و بحثي بود و يكي از اونها او يكي را كشت (با اسلحه گرم).
31- You want to put me down in front of my friend.
31- می خواهی من را در جلوس دوستانم خراب کنی (کنف کنی).
32- We are working on the basis of "First come, First served".
۳۲- ما در اینجا بر اساس نوبت کار میکنیم( هر کس زودتر بیاید زودتر به کارش رسیدگی می شود).
33- You are overreacting.
۳۳- شما بی جهت دارید عکس العمل شدید نشان می دهید. ( بی جهت خود را ناراحت می کنید).
34- You picked on the wrong guy.
۳۴- دست روی بد کسی گذاشتی. (دست روی آدم بدی گذاشتی).
35- I am fixing to go.
۳۵- دارم آماده میشم که برم.
36- Don't bite my head off.
۳۶- کلمو نکن (نکش ما رو منظوری نداشتم).
توضیح:
این عبارت معمولا به حالت مزاح بین دوستان مطرح می شود که با این لحن او را دعوت به آرامش می کنید.
37- Put 2 and 2 together, and you can figure it out.
37- حساب دو دو تا چهار تا است دیگه خودت می تونی ازش سر در بیاری.
38- Hear me out first.
38- اول گوش کن ببین چی میگم.
39- Let's be paragmatic; 5 million means nothing on a grand scheme.
۳۹- بیا واقع بین باشیم پنج میلیون در رابطه با چنین مسئله بزرگی ارزشی نداره.
40- There is no need to get personal.
۴۰- وجهی نداره به خودت بگیری. (ناراحت بشی).
41- Don't worry we'll work it out somehow.
۴۱- نگران نباش. یک جوری حلش می کنیم.
42- His name is Jack. He's a pain in the neck.
۴۲- اسمش جکه (واقعا) مایه درد سره
43- Sorry, I didn't quite catch that.
۴۳- ببخشید دقیقا متوجه نشدم چی گفتید.
44- I'm sorry but, I have some work to catch up on.
۴۴- ببخشید باید برم به کارم برسم( کار عقب افتاده دارم باید برم انجام بدم).
لغات:
catch up on some thing: to do what needs to be done because you have not been able to do it until now به کارهای عقب افتاده رسیدن
45- A: May I make a suggestion?
B: by all means.
۴۵- A: میتونم یک پیشنهادی کنم؟
B: خواهش می کنم (حتما بفرمائید).
46- I'll tell you as soon as I catch my breath.
۴۶- اجازه بده نفسی تازه کنم الان بهت میگم.( به محظ اینکه نفسم سر جایش بیاد بهت میگم).
47- (He, she, it) caught my eye.
اون چشمم را گرفت. (ازش خوشم اومد).
48- I know what you are up to.
۴۸- میدونم چه کار میخواهی بکنی.
49- If you need me, I'll be chained to my desk.
۴۹- اگر کاری با من داشتی من همین جا پشت میزم هستم. (چسبیدم به میزم).
50- Excuse the mess.
۵۰- ببخشید که اینجا بهم ریخته است.
نوشته امروز را اختصاص مي دهم به ترجمه يكسير عباراتي كه در روزنامه ها مجلات و غيره وجود دارد و خواننده را هنگام ترجمه با مشكل مواجه مي كند. اين عبارات هرچند دربردارنده كلمات سخت و جديد نيستند ، ولي از تركيبي برخوردارند كه چه بسا به سختي مي توان به محتواي آنها پي برد.
1- Teachers have voted in favour of industrial action.
1- معلمين به حمايت از اعتصاب راي دادند.
لغات:
Industrial action : a strike or other protest at work
اعتصاب در محل كار
2- Younger workers tend to be at an advantage when applying for jobs.
2- كارگران جوان هنگام درخواست شغل مواظبند كه كه نفعي عائدشان شود.
لغات:
to be at an advantage: have an advantage
فائده اي داشتن، به صرفه بودن
3- 'He always does this,' said Isabelle, by way of apology.
3- ايزابل گفت: او هميشه براي اينكه بفهماند متاسف است ، اينگونه رفتار ميكند.
لغات:
by way of apology: in order to show you are sorry
براي نشان دادن تاسف براي معذرت خواهي.
4- My trousers were caked with blood.
5- شلوارم کاملا از خون رنگین شده بود.
لغات:
Be caked with blood: covered in dry blood.
مملو از خون خشک شده شدن
5- They work hard at school without giving the appearance of being particularly hard-working.
5- آنها به سختی کار میکنند بدون اینکه واقعا به نظر بیاید که سخت کوشند.
لغات:
give the appearance of something/give every appearance of something :seem to be something
شبیه کسی بودن - در ظاهر مانند کسی یا چیزی شدن
6- He was, to all appearances, a respectable, successful businessman.
5- او از هر جهت فردی محترم و تاجری موفق به نظر می رسید.
لغات:
to all appearances :based on the way someone or something seems to most people
به لحاظ ظاهر از هر جهت
7- The Council is currently reviewing the way it deals with planning applications.
7- مجلس در حال حاضر مشغول بازنگری در نحوه برخورد با تقاضانامه های ساخت و ساز است.
لغات:
planning application :a request for permission to build something
تقاضانامه ساخت و ساز
8- The President would appoint the Council of Ministers, subject to the approval of the National Assembly.
8- رئیس جمهور بر اساس موافقت سازمان ملل وزراء مجلس را منصوب می کند.
لغات:
subject to somebody's approval :if it is accepted by someone
بر اساس موافقت کسی
9- A number of employers have already given their seal of approval to the scheme.
لغات:
9- از لحاظ قانونی طرح تعدادی از کارفرمایان مورد تصویب قرار گرفته است.
seal of approval: if you give something your seal of approval, you say that you approve of it, especially officially
از لحاظ قانونی تائید کردن بر چیزی مهر تائید زدن
10- Dr Coleman has delivered hundreds of babies.
10- دکتر کلمن صدها بچه را به دنیا آورده است.
لغات:
deliver a baby: help a woman to give birth to a baby
کمک کردن به زن باردار برای دنیا آوردن فرزند.
11- premature babies need special medical care.
11- نوزادان به مواظبت پزشکی مخصوص احتیاج دارند.
لغات:
premature baby: a baby that is born too early.
بچه تازه به دنیا آمده - نوزاد
12- a powerful blow that knocked his opponent off balance.
12- مشتی محکم که بعد از کوفتن تعادل حریف را به هم زد.
لغات:
be off balance: unable to stay steady.
نداشتن تعادل
13- I've got a good sense of balance and learnt to ski quite quickly.
13- من از تعادل خوبی برخوردارم و اسکی را خیلی زود یاد
گرفتم.
لغات:
sense of balance: a state in which all your weight is so evenly spread so that you do not fall
تعادل خوب
14- The entertainment includes a disco and live band.
14- پذیرائی شامل دیسکو و موسیقی زنده است.
لغات:
live band: a band playing live music, not recorded music.
ارکستری که فقط موسیقی زنده پخش می کند.
15- We've tried to mend the fence several times, but we're fighting a losing battle.
15- چند بار سعی کردیم که حصار را تعمیر کنیم ولی سرکار بودیم. با چیز دست نیافتنی ای درگیر بودیم.
لغات:
a losing battle: something you cannot achieve.
چیز دست نیافتنی
16- Keeping the house tidy is an uphill battle .
15- تمیز نگه داشتن خانه خیلی سخت است.
لغات:
an uphill battle: something that is very difficult to do.
کار سخت و دشوار
17: Come and stay. The spare bed's available for you.
17- نزد ما بیا و بمان یک تخت خالی برای شما داریم.
لغات:
spare bed: a bed for visitors to your home.
تخت خالی برای میهمانان
18- It is a widely held belief that violent crime is increasing.
این یک عقیده فراگیر است که جرم همچنان در حال افزایش است. 18-
لغات:
a widespread/common/widely held belief: something that many people think.
عقیده فراگیر
19- a strongly held belief that stealing is wrong
19- اعتقادی راسخ به اینکه دزدی عملی اشتباه است.
لغات:
a deeply held/strongly held belief: something you believe very much.
اعتقاد راسخ چیزی که کاملا به آن اعتقاد داریم.
20- We're just beginning to reap the benefits of all our hard work.
20- تازه شروع کردیم که از مزایای کار سختمان بهره مند شویم.
لغات:
reap the benefits of something: enjoy the advantages of something.
از مزایای چیزی بهره مند شدن.
22- I always get the blame for his mistakes!
22- من همیشه بخواطر اشتباهات او ملامت میشوم.
لغات:
get the blame: be blamed.
مواخذه شدن
23- In my opinion, the blame lies with the police.
23- به نظر من تقصیر با پلیس است.
لغات:
the blame lies with somebody: used to say that someone did something.
تقصیر با کسی بودن
24- His mother's death was a shattering blow.
24- یک لطمه سخت موجب مرگ مادرش شد.
لغات:
shattering/devastating/bitter blow: something that makes you extremely disappointed and upset بدبیاری - لطمه - فاجعه - مصیبت .
25- the bitter border dispute between the countries.
25- یک مناقشه مرزی تلخ بین کشورها.
لغات:
border dispute: a disagreement about where the border should be.
اختلاف مرزی - مناقشه مرزی
26- The project was completed within budget.
26- پروژه درست به اندازه بودجه تعیین شده خرج گرفت.
لغات:
on/within budget :not costing more money than planned
به اندازه بودجه تعیین شده.
27- Feature movies always run over budget.
27- فیلمهای بلند همواره بیش از مقدار در نظر گرفته شده خرج بر می دارند.
لغات:
over budget :costing more money than planned
خرج برداشتن بیش از مقدار متصور
28- We have to keep within a tight budget.
28- ما باید با یک بودجه محدود سر کنیم.
لغات:
a tight budget :when there is not much money available
بودجه کاملا اندازه و حساب شده
29- a woman of slight build.
29- یک زن لاغر اندام
لغات:
slight build :a body shape that looks thin
لاغر اندام
30- It is by no means certain that the deal will be accepted.
30- ظاهرا معامله مورد قبول قرار خواهد گرفت.
لغات:
by no means certain/far from certain :not definite
احتمالا - ظاهرا
31- There's always the chance that something will go wrong.
31- همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی اشتباه از آب در آید.
لغات:
there's a chance that :it is possible that
امکان داشتن - محتمل بودن
32- Chances are they'll be out when we call.
32- احتمالا وقتی ما تماس بگریم آنها بیرون باشند.
لغات:
chances are :it is likely
احتمال دارد.
33- Police dropped the charges against him because of insufficient evidence.
33- پلیس بدلیل مدارکی که کافی نبود از اتهام علیه او صرفنظر کرد.
لغات:
drop the charges :decide to stop making charges
از اتهام صرفنظر کردن - دیگر فرد را متهم به انجام کاری نکردن.
34- Green was cleared of all charges against him.
34- گرین از هر اتهامی که علیه او بود تبرئه شد.
لغات:
be cleared/acquitted of a charge :when someone is officially not guilty at the end of a trial
lبی گناه شناخته شدن
35- I want you to get those plates as clean as a whistle.
35- میخواهم که آن بشقابها را کاملا تمیز کنی.
لغات:
as clean as a whistle :very clean
کاملا تمیز
36- The bank agreed to extend the loan if certain conditions were met.
36- بانک موافقت کرد که یکسری شرائط مورد توافق قرار گید مقدار وام را زیاد کند.
لغات:
meet/satisfy/fulfil a condition :do what has been agreed.
طبق قرارداد عمل کردن
37- Informed consent was obtained from all participants before the study began.
37- قبل از شروع پژوهش رضایت شرکت کنندگان از نحوه کار گرفته شد. همه راضی بودند
لغات:
informed consent :consent based on full information about what will happen
رضایت آگاهانه آگاهی از نحوه کار و رضایت
38- It is clear that the election will be a close contest.
38- کاملا واضح است که انتخابات رقابی تنگاتنگ خواهد بود.
لغات:
close contest :when someone wins by only a very small amount
رقابت تنگاتنگ
39- the 1975 Liberal leadership contest.
39- رقابت رهبران آزادیخواه در سال 1975
لغات:
leadership contest :when two politicians compete to become the leader of their party
رقابت رهبران سیاسی
40- The funds will just cover the museum's running costs.
40- بودجه مزبور فقط برای خرج اداره موزه کافی خواهد بود.
لغات:
running/operating costs :what it costs to organize an event or run a business.
هزینه اداره و سرپرستی کاری
با تشکر از گرداورنده
http://demned2.blogfa.com/
1- او امروز سر حال نیست.
2- I don’t want to be a burdon to you.
2- نمي خواهم باعث زحمت شما بشوم (سربار شما بشوم).
3- She has shouldered a heavy load because of her expensive family problems.
3- او بخاطر مشکلات سنگین خانوادگی زحمات زیادی را متحمل شده است. (بار زیادی را بر دوش کشیده است).
4- I don’t have anything to do in return.
4- من نمی توانم محبت شما را جبران کنم (در ازاء محبتتان کاری برایتان انجام دهم).
5- Why do you make such a big deal out of this?
5- چرا مسئله را اینقدر بزرگش می کنی؟
6- We are dealing with a random killer.
6- ما با قاتلی طرفیم که بدون نقشه ای مشخص دست به جنایت می زند.
7- O. K You have got a deal.
7- باشه موافقم , قبول دارم.
8- I have got the deal of life-time for you.
8- بهترین معامله (فرصت ) زندگیتو می خواهم بهت پیشنهاد کنم.
9- I am flattered
9- این لطف شماست (شرمنده می فرمائید).
توضيح:
وقتی فردی از شما تعریف می کند و نکات مثبتی را به شما نسبت می دهد می توانید از این جمله استفاده کناید و از او تشکر کنید حال به دو مثال دیگر که جنبه منفی دارند توجه کنید:
He is not easily flattered.
او کسی نیست که به با تعریف و تمجید (چاپلوسی) باهاش کنار اومد
Don’t flatter me.
تعريف الكی (چاپلوسی) از من نکن.
10- they take it for granted.
آنها خیلی متوقع شدند (از کار انجام شده قدر دانی نمی کنند).
لغات:
take somebody/something for granted: to expect that someone or something will always be there when you need them and never think how important or useful they are : متوقع شدن عدم توجه و یا قدردانی از کسی یا چیزی 11- That was unlike you.
11- آن ( مسئله مورد نظر) از شما بعيد بود (آن عملتان دور از انتظار بود)
12- I know what you are going through.
۱۲- شما را درك مي كنم ( اصطلاحا: مي دانم چه مي كشيد.
13- He was found guilty of the charge.
13- او گناهكار شناخته شد.
توضيح:
كلمة “charge ” به معني جرم به كار رفته بدين مفهوم كه او نسبت به جرمي كه متهم شده بود گناهكار شناخته شد.
14- We’ve talked a lot about it. Lest’s just drop it.
14- خيلي در اين رابطه حرف زديم بيا ديگه بس كنيم.
15- I was set up. 15- به من كلك زدند. لغات: set somebody up: informal to trick someone in order to achieve what you want, especially to make it appear that they have done something wrong or illegal كلك زدن گول زدن 16- He isn’t guilty; He was framed. 16- اون گناهكار نيست براش پاپوش دوخته شده است. 17- A: He made a complaint. B: Who gives a shit? 17- A: او شكايت كرده B: كي اهميت ميده؟ توضيح : بجاي جمله غير رسمي و غير ادبي عبارت B ميتوان از عبارت مؤدبانه تر “Who cares” استفاده كرد. 18- I am sure deep down your father loves you so much. 18- من يكجورائي مطمئنم كه پدرت تو را خيلي دوست دارد. لغات: deep down: if you know or feel something deep down, you secretly know or feel it even though you do not admit it يك جورائي از قضيه با خبر بودن 19- You don’t have guts to hear the truyh. 19- شهامت شنيدن حقيقت را نداري ( جيگرش را نداري) 20- Cut the crap. 20- دست از اين حرفهاي الكي بر دار.(اين شر و ور ها را تموم كن). 21- You scared the shit out of me. 21- از ترس مردم. 22- It must cost a fortune.
22- خيلي بايد گران قيمت باشد. (خيلي بايد ارزش داشته باشد).
23- It’s no use trying to talk to him, his mind is made up.
23- صحبت كردن با او ديگه فايده اي نداره اون تصميمش را گرفته.
24- No, I didn’t like it one bit.
24- اصلا خوشم نيامد (يك ذره هم دوست نداشتم).
25- I am working on it, I’ll get it done.
25- دارم روش كار مي كنم. دارم تمومش مي كنم.
26- This is way over my head.
26- اين ديگه از عقل من خارج است (عقلم ديگه قد نميده).
27- Are you nuts.
27- خل شدي.
28- I should remind you that you are under oath.
28- بايد به شما يادآوري كنم كه شما قسم خورده ايد.
29- You better hush.
تو بهتره ساكت باشي.
توضيح:
معمولا از طرف والدين به بچه ها با حالت اخطار گفته مي شود.
30- There was an argument and one of them blew the other away.
30- يك جر و بحثي بود و يكي از اونها او يكي را كشت (با اسلحه گرم).
31- You want to put me down in front of my friend.
31- می خواهی من را در جلوس دوستانم خراب کنی (کنف کنی).
32- We are working on the basis of "First come, First served".
۳۲- ما در اینجا بر اساس نوبت کار میکنیم( هر کس زودتر بیاید زودتر به کارش رسیدگی می شود).
33- You are overreacting.
۳۳- شما بی جهت دارید عکس العمل شدید نشان می دهید. ( بی جهت خود را ناراحت می کنید).
34- You picked on the wrong guy.
۳۴- دست روی بد کسی گذاشتی. (دست روی آدم بدی گذاشتی).
35- I am fixing to go.
۳۵- دارم آماده میشم که برم.
36- Don't bite my head off.
۳۶- کلمو نکن (نکش ما رو منظوری نداشتم).
توضیح:
این عبارت معمولا به حالت مزاح بین دوستان مطرح می شود که با این لحن او را دعوت به آرامش می کنید.
37- Put 2 and 2 together, and you can figure it out.
37- حساب دو دو تا چهار تا است دیگه خودت می تونی ازش سر در بیاری.
38- Hear me out first.
38- اول گوش کن ببین چی میگم.
39- Let's be paragmatic; 5 million means nothing on a grand scheme.
۳۹- بیا واقع بین باشیم پنج میلیون در رابطه با چنین مسئله بزرگی ارزشی نداره.
40- There is no need to get personal.
۴۰- وجهی نداره به خودت بگیری. (ناراحت بشی).
41- Don't worry we'll work it out somehow.
۴۱- نگران نباش. یک جوری حلش می کنیم.
42- His name is Jack. He's a pain in the neck.
۴۲- اسمش جکه (واقعا) مایه درد سره
43- Sorry, I didn't quite catch that.
۴۳- ببخشید دقیقا متوجه نشدم چی گفتید.
44- I'm sorry but, I have some work to catch up on.
۴۴- ببخشید باید برم به کارم برسم( کار عقب افتاده دارم باید برم انجام بدم).
لغات:
catch up on some thing: to do what needs to be done because you have not been able to do it until now به کارهای عقب افتاده رسیدن
45- A: May I make a suggestion?
B: by all means.
۴۵- A: میتونم یک پیشنهادی کنم؟
B: خواهش می کنم (حتما بفرمائید).
46- I'll tell you as soon as I catch my breath.
۴۶- اجازه بده نفسی تازه کنم الان بهت میگم.( به محظ اینکه نفسم سر جایش بیاد بهت میگم).
47- (He, she, it) caught my eye.
اون چشمم را گرفت. (ازش خوشم اومد).
48- I know what you are up to.
۴۸- میدونم چه کار میخواهی بکنی.
49- If you need me, I'll be chained to my desk.
۴۹- اگر کاری با من داشتی من همین جا پشت میزم هستم. (چسبیدم به میزم).
50- Excuse the mess.
۵۰- ببخشید که اینجا بهم ریخته است.
نوشته امروز را اختصاص مي دهم به ترجمه يكسير عباراتي كه در روزنامه ها مجلات و غيره وجود دارد و خواننده را هنگام ترجمه با مشكل مواجه مي كند. اين عبارات هرچند دربردارنده كلمات سخت و جديد نيستند ، ولي از تركيبي برخوردارند كه چه بسا به سختي مي توان به محتواي آنها پي برد.
1- Teachers have voted in favour of industrial action.
1- معلمين به حمايت از اعتصاب راي دادند.
لغات:
Industrial action : a strike or other protest at work
اعتصاب در محل كار
2- Younger workers tend to be at an advantage when applying for jobs.
2- كارگران جوان هنگام درخواست شغل مواظبند كه كه نفعي عائدشان شود.
لغات:
to be at an advantage: have an advantage
فائده اي داشتن، به صرفه بودن
3- 'He always does this,' said Isabelle, by way of apology.
3- ايزابل گفت: او هميشه براي اينكه بفهماند متاسف است ، اينگونه رفتار ميكند.
لغات:
by way of apology: in order to show you are sorry
براي نشان دادن تاسف براي معذرت خواهي.
4- My trousers were caked with blood.
5- شلوارم کاملا از خون رنگین شده بود.
لغات:
Be caked with blood: covered in dry blood.
مملو از خون خشک شده شدن
5- They work hard at school without giving the appearance of being particularly hard-working.
5- آنها به سختی کار میکنند بدون اینکه واقعا به نظر بیاید که سخت کوشند.
لغات:
give the appearance of something/give every appearance of something :seem to be something
شبیه کسی بودن - در ظاهر مانند کسی یا چیزی شدن
6- He was, to all appearances, a respectable, successful businessman.
5- او از هر جهت فردی محترم و تاجری موفق به نظر می رسید.
لغات:
to all appearances :based on the way someone or something seems to most people
به لحاظ ظاهر از هر جهت
7- The Council is currently reviewing the way it deals with planning applications.
7- مجلس در حال حاضر مشغول بازنگری در نحوه برخورد با تقاضانامه های ساخت و ساز است.
لغات:
planning application :a request for permission to build something
تقاضانامه ساخت و ساز
8- The President would appoint the Council of Ministers, subject to the approval of the National Assembly.
8- رئیس جمهور بر اساس موافقت سازمان ملل وزراء مجلس را منصوب می کند.
لغات:
subject to somebody's approval :if it is accepted by someone
بر اساس موافقت کسی
9- A number of employers have already given their seal of approval to the scheme.
لغات:
9- از لحاظ قانونی طرح تعدادی از کارفرمایان مورد تصویب قرار گرفته است.
seal of approval: if you give something your seal of approval, you say that you approve of it, especially officially
از لحاظ قانونی تائید کردن بر چیزی مهر تائید زدن
10- Dr Coleman has delivered hundreds of babies.
10- دکتر کلمن صدها بچه را به دنیا آورده است.
لغات:
deliver a baby: help a woman to give birth to a baby
کمک کردن به زن باردار برای دنیا آوردن فرزند.
11- premature babies need special medical care.
11- نوزادان به مواظبت پزشکی مخصوص احتیاج دارند.
لغات:
premature baby: a baby that is born too early.
بچه تازه به دنیا آمده - نوزاد
12- a powerful blow that knocked his opponent off balance.
12- مشتی محکم که بعد از کوفتن تعادل حریف را به هم زد.
لغات:
be off balance: unable to stay steady.
نداشتن تعادل
13- I've got a good sense of balance and learnt to ski quite quickly.
13- من از تعادل خوبی برخوردارم و اسکی را خیلی زود یاد
گرفتم.
لغات:
sense of balance: a state in which all your weight is so evenly spread so that you do not fall
تعادل خوب
14- The entertainment includes a disco and live band.
14- پذیرائی شامل دیسکو و موسیقی زنده است.
لغات:
live band: a band playing live music, not recorded music.
ارکستری که فقط موسیقی زنده پخش می کند.
15- We've tried to mend the fence several times, but we're fighting a losing battle.
15- چند بار سعی کردیم که حصار را تعمیر کنیم ولی سرکار بودیم. با چیز دست نیافتنی ای درگیر بودیم.
لغات:
a losing battle: something you cannot achieve.
چیز دست نیافتنی
16- Keeping the house tidy is an uphill battle .
15- تمیز نگه داشتن خانه خیلی سخت است.
لغات:
an uphill battle: something that is very difficult to do.
کار سخت و دشوار
17: Come and stay. The spare bed's available for you.
17- نزد ما بیا و بمان یک تخت خالی برای شما داریم.
لغات:
spare bed: a bed for visitors to your home.
تخت خالی برای میهمانان
18- It is a widely held belief that violent crime is increasing.
این یک عقیده فراگیر است که جرم همچنان در حال افزایش است. 18-
لغات:
a widespread/common/widely held belief: something that many people think.
عقیده فراگیر
19- a strongly held belief that stealing is wrong
19- اعتقادی راسخ به اینکه دزدی عملی اشتباه است.
لغات:
a deeply held/strongly held belief: something you believe very much.
اعتقاد راسخ چیزی که کاملا به آن اعتقاد داریم.
20- We're just beginning to reap the benefits of all our hard work.
20- تازه شروع کردیم که از مزایای کار سختمان بهره مند شویم.
لغات:
reap the benefits of something: enjoy the advantages of something.
از مزایای چیزی بهره مند شدن.
22- I always get the blame for his mistakes!
22- من همیشه بخواطر اشتباهات او ملامت میشوم.
لغات:
get the blame: be blamed.
مواخذه شدن
23- In my opinion, the blame lies with the police.
23- به نظر من تقصیر با پلیس است.
لغات:
the blame lies with somebody: used to say that someone did something.
تقصیر با کسی بودن
24- His mother's death was a shattering blow.
24- یک لطمه سخت موجب مرگ مادرش شد.
لغات:
shattering/devastating/bitter blow: something that makes you extremely disappointed and upset بدبیاری - لطمه - فاجعه - مصیبت .
25- the bitter border dispute between the countries.
25- یک مناقشه مرزی تلخ بین کشورها.
لغات:
border dispute: a disagreement about where the border should be.
اختلاف مرزی - مناقشه مرزی
26- The project was completed within budget.
26- پروژه درست به اندازه بودجه تعیین شده خرج گرفت.
لغات:
on/within budget :not costing more money than planned
به اندازه بودجه تعیین شده.
27- Feature movies always run over budget.
27- فیلمهای بلند همواره بیش از مقدار در نظر گرفته شده خرج بر می دارند.
لغات:
over budget :costing more money than planned
خرج برداشتن بیش از مقدار متصور
28- We have to keep within a tight budget.
28- ما باید با یک بودجه محدود سر کنیم.
لغات:
a tight budget :when there is not much money available
بودجه کاملا اندازه و حساب شده
29- a woman of slight build.
29- یک زن لاغر اندام
لغات:
slight build :a body shape that looks thin
لاغر اندام
30- It is by no means certain that the deal will be accepted.
30- ظاهرا معامله مورد قبول قرار خواهد گرفت.
لغات:
by no means certain/far from certain :not definite
احتمالا - ظاهرا
31- There's always the chance that something will go wrong.
31- همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی اشتباه از آب در آید.
لغات:
there's a chance that :it is possible that
امکان داشتن - محتمل بودن
32- Chances are they'll be out when we call.
32- احتمالا وقتی ما تماس بگریم آنها بیرون باشند.
لغات:
chances are :it is likely
احتمال دارد.
33- Police dropped the charges against him because of insufficient evidence.
33- پلیس بدلیل مدارکی که کافی نبود از اتهام علیه او صرفنظر کرد.
لغات:
drop the charges :decide to stop making charges
از اتهام صرفنظر کردن - دیگر فرد را متهم به انجام کاری نکردن.
34- Green was cleared of all charges against him.
34- گرین از هر اتهامی که علیه او بود تبرئه شد.
لغات:
be cleared/acquitted of a charge :when someone is officially not guilty at the end of a trial
lبی گناه شناخته شدن
35- I want you to get those plates as clean as a whistle.
35- میخواهم که آن بشقابها را کاملا تمیز کنی.
لغات:
as clean as a whistle :very clean
کاملا تمیز
36- The bank agreed to extend the loan if certain conditions were met.
36- بانک موافقت کرد که یکسری شرائط مورد توافق قرار گید مقدار وام را زیاد کند.
لغات:
meet/satisfy/fulfil a condition :do what has been agreed.
طبق قرارداد عمل کردن
37- Informed consent was obtained from all participants before the study began.
37- قبل از شروع پژوهش رضایت شرکت کنندگان از نحوه کار گرفته شد. همه راضی بودند
لغات:
informed consent :consent based on full information about what will happen
رضایت آگاهانه آگاهی از نحوه کار و رضایت
38- It is clear that the election will be a close contest.
38- کاملا واضح است که انتخابات رقابی تنگاتنگ خواهد بود.
لغات:
close contest :when someone wins by only a very small amount
رقابت تنگاتنگ
39- the 1975 Liberal leadership contest.
39- رقابت رهبران آزادیخواه در سال 1975
لغات:
leadership contest :when two politicians compete to become the leader of their party
رقابت رهبران سیاسی
40- The funds will just cover the museum's running costs.
40- بودجه مزبور فقط برای خرج اداره موزه کافی خواهد بود.
لغات:
running/operating costs :what it costs to organize an event or run a business.
هزینه اداره و سرپرستی کاری
با تشکر از گرداورنده
http://demned2.blogfa.com/