Mobarake
6th March 2010, 09:23 PM
تاب مي خورم
تاب مي خورم
مي روم به سوي مهر
مي روم به سوي ماه
در کجا به دست کيست
بند گاهواره ام ؟
برگهاي زرد
برگهاي زرد
روي راهي از ازل کشيده تا ابد
مثل چشم هاي منتظر نگاه ميکنند
در نگاهشان چگونه بنگرم
چگونه ننگرم ؟
از ميانشان چگونه بگذرم
چگونه نگذرم ؟
بسته راه چاره ام
از درون آينه
چهرهاي شکسته خسته
بانگ مي زند که
وقت رفتن است
چهره اي شکسته خسته
از برون جواب مي دهد
نوبت من است؟
من در انتظار يک شاياره ام
حرفهاي خويش را
از تمام مردم جهان نهفته ام
با درخت و چاه و چشمه هم نگفته ام
مثل قصه شنيده آه
نشنود کسي دوباره ام
اي که بعد من درون گاهواره ات
سالهاي سال
مي روي به سوي مهر
مي روي به سوي ماه
يک درنگ
يک نگاه
روي راهي از ازل کشيده تا ابد
در ميان برگهاي زرد
مي تپد به ياد تو هنوز
قلب پاره پاره ام
تاب مي خورم
مي روم به سوي مهر
مي روم به سوي ماه
در کجا به دست کيست
بند گاهواره ام ؟
برگهاي زرد
برگهاي زرد
روي راهي از ازل کشيده تا ابد
مثل چشم هاي منتظر نگاه ميکنند
در نگاهشان چگونه بنگرم
چگونه ننگرم ؟
از ميانشان چگونه بگذرم
چگونه نگذرم ؟
بسته راه چاره ام
از درون آينه
چهرهاي شکسته خسته
بانگ مي زند که
وقت رفتن است
چهره اي شکسته خسته
از برون جواب مي دهد
نوبت من است؟
من در انتظار يک شاياره ام
حرفهاي خويش را
از تمام مردم جهان نهفته ام
با درخت و چاه و چشمه هم نگفته ام
مثل قصه شنيده آه
نشنود کسي دوباره ام
اي که بعد من درون گاهواره ات
سالهاي سال
مي روي به سوي مهر
مي روي به سوي ماه
يک درنگ
يک نگاه
روي راهي از ازل کشيده تا ابد
در ميان برگهاي زرد
مي تپد به ياد تو هنوز
قلب پاره پاره ام