touraj atef
6th March 2010, 02:11 PM
" خسته شدم "
اين يك جمله كليدي است نه براي شما كه آن را مي خوانيد بلكه براي بسياري از نگارندگان و خوانندگان و گويندگاني كه اين جمله را بارها و بارها تكرار كرده اند و باز هم تكرار مي كنند حكايت خستگي چند گانه است خستگيهاي جسمي و خستگيهاي روحي هر كدام به نوعي آزار دهنده هستند و عجيب است كه به گونه اي سخت شگرف به هم وابسته اند آن كه خستگي روحي دارد نمي تواند كه خستگي جسمي خود را با استراحت تسكين دهد زيرا هيچ روح متلاطمي قادر نيست كه اندكي بياسايد از سوي ديگر خستگي جسمي هم توان روح كافي به انسان نمي دهد هر از چند گاهي شخص را به آستانه خشم و رها كردن همه چيز وامي دارد و جالب اينجا است كه با تمامي اين وابستگيها رسيدن به آسايش جسمي در صورت آرامش روحي آسان است شايد چند ساعت خواب و يا حتي چند دقيقه اي استراحت سرپائي و نشستن بتواند جسم را آرامش بخشد اما خستگي روحي به اين راحتي ها درمان ندارد روح پيچيدگي هاي خاص خود را دارد و شايد اگر آن را به عنوان عامل انرژي مهم در كنار غذا و آب و .. بدانيم بايد گفت بيشتر خستگي روحي ما اين است كه دوست داريم با باطري روح خود را تغذيه كنيم و كمتر آن را شارژ مي كنيم شايد اين واژه هائي كه در مورد روح و لزوم شارژ آن گفته ام كمي عجيب باشد اما به عنوان كسي كه سالهاي زيادي از عمرم را در دايره اكترونيك گذراندم اين اصلاح " شارژ" شباهت زيادي به معقوله " خستگي و يا شادابي "روح دارد جهان تحت تسلط الكترونيك بخوبي معقوله تفاوتهاي شارژ و دشارژ را عيان ساخته است و همه ما مي دانيم تلفن همراه و كامپيوتر و ديگر ادواتي كه با باطري كار مي كنند اگر هر از چند گاهي شارژ نشوند از قابيليتهاي خود كاسته مي شوند و به مرور به نقطه اي مي رسند كه خاموش مي شوند و بايد در بسياري از موارد اين وسايل را به برق وصل كرد تا اندكي هواي تازه و يا با اصلاح غير شاعرانه از انرژي تازه استشمام كنند حكايت روح آدمي نيز چنين است ما ,انسانها در زندگي شلوغ امروز خود به واقع فرصت كمي به باطري هاي روح خود مي دهيم كه كمي به خود آيد و دائما از جسم و روح خود مي خواهيم كه مداوم به ما سرويس دهد اما جسم شانسي كه دارد اين است كه وقتي احساس گرسنگي مي كند با معده درد وقتي خسته است چشمها و ديگر اعضاي بدن درد مي گيرند و اظهار بي تواني مي كنند و به گونه اي آژير مي دهند اما روح اين گونه نيست و شايد هم باشد اما آژيرش چندان شنوائي ندارد اما بايد بدانيم كه روح هم نيازمند شارژ شدن است اين شارژ شدن مي تواند نخست با نگاه كردن بجاي ديدن باشد اين روزها درختان خيابانهاي شهر همه غرق در آستانه بهار هستند و هر روز صبح در پياده رويهاي من و دخترم هر دو در مسابقه اي سخت نفس گير سعي مي كنيم كه درختاني كه آماده شكوفه دادن هستند و يا بيد مجنونها و ديگر درختاني كه رنگ سبز به خود گرفته اند را به هم نشان دهيم دومين قدمي كه مي توانيم در جهت شارژ باطري روح استفاده كنيم خوب شنيدن است اين روزها پرندگان نجواهاي عاشقانه اي سر مي دهد و به گونه اي نواي بهار را با تمامي قوا و در جنگ با سر و صداهاي هيولاي زشت تكنولوژي به ما مي رسند شايد شنيدن و اندكي رهائي از بسياري از صداهاي نا مخرب اندروني و بيروني بتواند باطري روح ما را باطراوت سازد سومين قدم ما مي تواند لمس باشد اين لمس مي تواند نوازشي باشد كه بر دستها و گونه ها عزيزانمان مي زنيم بوسه بر گونه يار و فرزند و پدر و مادر و دوست يك راه ديگر براي يافتن نقطه شارژ ديگري بر روي مونيتور روح ما باشد مي توانيم دست يار را بگيريم و با او در خيابان قدم بزنيم و مي توانيم كمي او را در آغوش بگيريم بي بهانه و حتي اگر او با تعجب ما را نگريست باز خسته نشويم و زود به ما بر نخورد روي سخنم در اين مجال بيشتر با آقايان است باور كنيد يارحتي با اخم و خشم و شايد بي حوصلگي ظاهريش باز هم از اين در آغوش گرفتنش لذت مي برد پس سعي كنيم با حوصله باشيم و صحبتهاي غير عادي " ديگر از ما گذشته " و " اين لوس بازي ها يعني چه " و... را كنار نهيم باور كنيد تا نفسي هست عشق ورزي نخواهد گذشت قدم بعدي ما بايد تنفسي باشد با تمامي شوق از اين كه هنوز مي توانيم نفسي كشيم اگر كمي شانس داشته باشيم حتي در ميان اين هواي پر دود و دم تهران باز هم نفحه گلي و يا پياز داغ آش مادري مي تواند كمي شارژمان كند و مهمترين كلامي شارژ است اين كلام است كه مي تواند بيشترين بهره را نصيب ما كند اما قبل از اين كه كلام خوبي داشته باشيم بايد نخست به پالايش ذهنمان بپردازيم مي دانم كه حرفها تكراري است فضاي روزهاي ما ظاهري بس ناهنجار دارد اما با فكر ناهنجار مي توان ناهنجاري را پاك كرد ؟مي دانيم كه اين كار نشدني است پس بيائيم اميد را ايمان داشته باشيم اين ايمان و اميد و عشق به خوبي ها باطري روح ما را حسابي شارژ مي كند اين شارژ زماني واقعي است كه باور بكنيم به گفته هايمان به آن چيزهائي كه زيبا است به زيبائي هائي كه عشق سر فصل همه آنها است ووقتي عشق حاكم بر ذهن شد مطمئنا حاكم بر لبها و كلام خواهد شد مي تواند با عشق لبخند زد مي توان با عشق بوسه ها داد مي توان با عشق گفت با عشق گفتگوها را ادامه دادو..
آري بيائيم به فكر باطري روحمان باشيم كه ساز و نواي عشق مي تواند به اندازه عمري خستگي را از روحمان جدا سازد همان گونه كه حافظ گفت
مطرب عشق عجب ساز و نوائي دارد
نقش هر پرده كه زد ره به جائي دارد
آري بيائيم با شارژ روح خود به استقبال بهار رويم با اميد و ايمان و عشق به آن چيزي هائي كه داريم و خواهيم داشت بيائيم به گذشته ها با زيبائي بنگريم حتي اگر تلخ و يا همراه با هجر بوده باشد بيائيم حال را در يابيم و بدانيم هردم پر از اميد مي تواند باشد و بيائيم اميد و ايمان به آِينده داشته باشيم بيائيم همراه هم سرود اميد و ايمان و عشق را سر دهيم
تورج عاطف/www.lonelyseaman.wordpress.com/www.tourajatef.blogfa.com/tourajatef@hotmail.com
اين يك جمله كليدي است نه براي شما كه آن را مي خوانيد بلكه براي بسياري از نگارندگان و خوانندگان و گويندگاني كه اين جمله را بارها و بارها تكرار كرده اند و باز هم تكرار مي كنند حكايت خستگي چند گانه است خستگيهاي جسمي و خستگيهاي روحي هر كدام به نوعي آزار دهنده هستند و عجيب است كه به گونه اي سخت شگرف به هم وابسته اند آن كه خستگي روحي دارد نمي تواند كه خستگي جسمي خود را با استراحت تسكين دهد زيرا هيچ روح متلاطمي قادر نيست كه اندكي بياسايد از سوي ديگر خستگي جسمي هم توان روح كافي به انسان نمي دهد هر از چند گاهي شخص را به آستانه خشم و رها كردن همه چيز وامي دارد و جالب اينجا است كه با تمامي اين وابستگيها رسيدن به آسايش جسمي در صورت آرامش روحي آسان است شايد چند ساعت خواب و يا حتي چند دقيقه اي استراحت سرپائي و نشستن بتواند جسم را آرامش بخشد اما خستگي روحي به اين راحتي ها درمان ندارد روح پيچيدگي هاي خاص خود را دارد و شايد اگر آن را به عنوان عامل انرژي مهم در كنار غذا و آب و .. بدانيم بايد گفت بيشتر خستگي روحي ما اين است كه دوست داريم با باطري روح خود را تغذيه كنيم و كمتر آن را شارژ مي كنيم شايد اين واژه هائي كه در مورد روح و لزوم شارژ آن گفته ام كمي عجيب باشد اما به عنوان كسي كه سالهاي زيادي از عمرم را در دايره اكترونيك گذراندم اين اصلاح " شارژ" شباهت زيادي به معقوله " خستگي و يا شادابي "روح دارد جهان تحت تسلط الكترونيك بخوبي معقوله تفاوتهاي شارژ و دشارژ را عيان ساخته است و همه ما مي دانيم تلفن همراه و كامپيوتر و ديگر ادواتي كه با باطري كار مي كنند اگر هر از چند گاهي شارژ نشوند از قابيليتهاي خود كاسته مي شوند و به مرور به نقطه اي مي رسند كه خاموش مي شوند و بايد در بسياري از موارد اين وسايل را به برق وصل كرد تا اندكي هواي تازه و يا با اصلاح غير شاعرانه از انرژي تازه استشمام كنند حكايت روح آدمي نيز چنين است ما ,انسانها در زندگي شلوغ امروز خود به واقع فرصت كمي به باطري هاي روح خود مي دهيم كه كمي به خود آيد و دائما از جسم و روح خود مي خواهيم كه مداوم به ما سرويس دهد اما جسم شانسي كه دارد اين است كه وقتي احساس گرسنگي مي كند با معده درد وقتي خسته است چشمها و ديگر اعضاي بدن درد مي گيرند و اظهار بي تواني مي كنند و به گونه اي آژير مي دهند اما روح اين گونه نيست و شايد هم باشد اما آژيرش چندان شنوائي ندارد اما بايد بدانيم كه روح هم نيازمند شارژ شدن است اين شارژ شدن مي تواند نخست با نگاه كردن بجاي ديدن باشد اين روزها درختان خيابانهاي شهر همه غرق در آستانه بهار هستند و هر روز صبح در پياده رويهاي من و دخترم هر دو در مسابقه اي سخت نفس گير سعي مي كنيم كه درختاني كه آماده شكوفه دادن هستند و يا بيد مجنونها و ديگر درختاني كه رنگ سبز به خود گرفته اند را به هم نشان دهيم دومين قدمي كه مي توانيم در جهت شارژ باطري روح استفاده كنيم خوب شنيدن است اين روزها پرندگان نجواهاي عاشقانه اي سر مي دهد و به گونه اي نواي بهار را با تمامي قوا و در جنگ با سر و صداهاي هيولاي زشت تكنولوژي به ما مي رسند شايد شنيدن و اندكي رهائي از بسياري از صداهاي نا مخرب اندروني و بيروني بتواند باطري روح ما را باطراوت سازد سومين قدم ما مي تواند لمس باشد اين لمس مي تواند نوازشي باشد كه بر دستها و گونه ها عزيزانمان مي زنيم بوسه بر گونه يار و فرزند و پدر و مادر و دوست يك راه ديگر براي يافتن نقطه شارژ ديگري بر روي مونيتور روح ما باشد مي توانيم دست يار را بگيريم و با او در خيابان قدم بزنيم و مي توانيم كمي او را در آغوش بگيريم بي بهانه و حتي اگر او با تعجب ما را نگريست باز خسته نشويم و زود به ما بر نخورد روي سخنم در اين مجال بيشتر با آقايان است باور كنيد يارحتي با اخم و خشم و شايد بي حوصلگي ظاهريش باز هم از اين در آغوش گرفتنش لذت مي برد پس سعي كنيم با حوصله باشيم و صحبتهاي غير عادي " ديگر از ما گذشته " و " اين لوس بازي ها يعني چه " و... را كنار نهيم باور كنيد تا نفسي هست عشق ورزي نخواهد گذشت قدم بعدي ما بايد تنفسي باشد با تمامي شوق از اين كه هنوز مي توانيم نفسي كشيم اگر كمي شانس داشته باشيم حتي در ميان اين هواي پر دود و دم تهران باز هم نفحه گلي و يا پياز داغ آش مادري مي تواند كمي شارژمان كند و مهمترين كلامي شارژ است اين كلام است كه مي تواند بيشترين بهره را نصيب ما كند اما قبل از اين كه كلام خوبي داشته باشيم بايد نخست به پالايش ذهنمان بپردازيم مي دانم كه حرفها تكراري است فضاي روزهاي ما ظاهري بس ناهنجار دارد اما با فكر ناهنجار مي توان ناهنجاري را پاك كرد ؟مي دانيم كه اين كار نشدني است پس بيائيم اميد را ايمان داشته باشيم اين ايمان و اميد و عشق به خوبي ها باطري روح ما را حسابي شارژ مي كند اين شارژ زماني واقعي است كه باور بكنيم به گفته هايمان به آن چيزهائي كه زيبا است به زيبائي هائي كه عشق سر فصل همه آنها است ووقتي عشق حاكم بر ذهن شد مطمئنا حاكم بر لبها و كلام خواهد شد مي تواند با عشق لبخند زد مي توان با عشق بوسه ها داد مي توان با عشق گفت با عشق گفتگوها را ادامه دادو..
آري بيائيم به فكر باطري روحمان باشيم كه ساز و نواي عشق مي تواند به اندازه عمري خستگي را از روحمان جدا سازد همان گونه كه حافظ گفت
مطرب عشق عجب ساز و نوائي دارد
نقش هر پرده كه زد ره به جائي دارد
آري بيائيم با شارژ روح خود به استقبال بهار رويم با اميد و ايمان و عشق به آن چيزي هائي كه داريم و خواهيم داشت بيائيم به گذشته ها با زيبائي بنگريم حتي اگر تلخ و يا همراه با هجر بوده باشد بيائيم حال را در يابيم و بدانيم هردم پر از اميد مي تواند باشد و بيائيم اميد و ايمان به آِينده داشته باشيم بيائيم همراه هم سرود اميد و ايمان و عشق را سر دهيم
تورج عاطف/www.lonelyseaman.wordpress.com/www.tourajatef.blogfa.com/tourajatef@hotmail.com