PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزش کار آفرینی(روش kab)



ریپورتر
5th March 2010, 10:57 AM
سلام خدمت دوستان عزیز در اینجا قصد دارم آموزش کارافرینی به روش kab رو راه بندازم امیدوارم مورد توجه قرار بگیره

ریپورتر
5th March 2010, 11:18 AM
اول این چند تا اسلاید رو ببینید تا مبحث رو شروع کنم

http://uploading.com/files/24cd4f7d/Today.pps

http://uploading.com/files/5m9d3156/difficultchoice.pps/

ریپورتر
5th March 2010, 11:39 AM
آموزش کار آفرینی به روش kab:
وازه kab یعنی:Know about business


كارآفريني واژه جديدي است كه نمي توان از طريق معني به مفهوم واقعي آن دست يافت . اين واژه به جاي لغت Entrepreneurship كه اصل آن از لغت Entreprendre به معني " متعهد شدن " گرفته شده است. مفهوم و واقعيت اصلي هنوز شناخته شده نيست و نمي توان تعريف جامعي از آن ارائه كرد . اما مي توان گفت كارآفريني شكل ويژه اي از نوآوري است و از پياده سازي موفقيت آميز ايده هاي خلاق براي ايجاد يك كسب و كار جديد يا يك ابتكار جديد در درون يك كسب به وجود مي آيد



كارآفرين كيست ؟
بطور ساده مي توان گفت كارآفرين به شخص حقيقي يا حقوقي گفته مي شود كه توانايي تحمل ريسك را دارد و مي تواند يك ايده را به فعاليت اقتصادي تبديل كند . كارآفرين كسي است كه متعهد مي‌شود مخاطره‌هـاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي ، اداره و تقبل كند. در حقیقت شخص کارآفرین فرصت‌های موجود در بازار را به ثروت تبدیل نموده و در این راستا ارزش پایدار برای جامعه ایجاد می‌نماید. زندگی کارآفرینانه، زندگی است تؤام با هیجان، خطرپذیری، تنوع، تغییر، شکست تا پیروزی، شوق، تلاش، خلاقیت و فرصت گرایی. زندگی که در آن از سکون و رخوت و ناامیدی خبری نیست. به عبارتی دیگر کارآفرینی یعنی شیوه‌ای از تفکر، استدلال و کارکردن که پایه‌اش فرصت طلبی است. زندگی شغلی کارآفرینانه را افرادی انتخاب می‌کنند که دوست دارند از دیگران موفق‌تر باشند. این افراد نه از رئیس داشتن خوششان می‌آید و نه از ریاست کردن به دیگران.

چگونه یک کارآفرین شویم؟
امروز زیر تغییرات پر شتاب، گذشته و آینده در یک سازمان خلاصه شده اند. آینده به حال تبدیل شده است، پس آینده را امروز باید به خدمت درآورید. در دنیایی زندگی می کنیم که اطلاعات با سرعت نور به هر جایی فرستاده می شود. می توانید در کمتر از 24 ساعت به هر نقطه از کره زمین سفر کنید. معنایش این است که زمان فشرده شده است. باید به خود بیاییم و پرواز کنیم یا پرواز کردن را بیاموزیم. برخي ها, راه انجام كارها را بهتر مي دانند آموزش ببينيم, تقليد كنيم, تماشا كنيم, امتحان كنيم, فقط بياموزيم. مقاومت در برابر تغيير گمراهياست، با خود دشمني مي كنيم, چون زندگي, گلوله هاي شليک شده به طرف ماست و زندگي سپراست از فرصت ها براي ما. حتي تهديدها را هم مي توان به فرصت ها تبديل نمود. برخي ها, راه انجام كارها را بهتر مي دانند آموزش ببينيم, تقليد كنيم, تماشا كنيم, امتحان كنيم, فقط بياموزيم. مقاومت در برابر تغيير گمراهياست، با خود دشمني مي كنيم, چون زندگي, گلوله هاي شليک شده به طرف ماست و زندگي سپراست از فرصت ها براي ما. حتي تهديدها را هم مي توان به فرصت ها تبديل نمود.
گمان مي كنم, موضوع روشن شد. كارآفرين كيست كه هوشمندانه تهديدها را به فرصت ها تبديل مي كند. او مي داند كه با رشد فردي و سازگاري بي درنگ ومداوم با تحول, فرصت ها را از دست نبايد بدهد. زمان ارزشمند را از دست نمي دهد, چون نخستين شليك آخرين آن است, تكرار نمي شود.او گام هاي كوتاه بر نمي دارد. اگر امروزگام هاي كوتاه بردارد, فردا بايد سريع تر بدود.
او مي داند زندگي جهاني در انتظار كسي نمي ماند. مهارت هايكه سال پيش باعث موفقيت او شده است, امروز ديگر بدرد نمي خورد.
كارآفرين مي داند, همه انسان ها در هر صورتي, خواه و ناخواه در چنگ بازار هستند و بايد در جهت تقاضاي مردم و بازار و نياز آنها رشد نمايد. بنا براين به ابزارهاي نو, به فكر نو خود را مجهز مي كند.او چيزهاي مهم را فداي چيزهاي بي اهميت نمي كند. خلاق است, نوآور است و ريسك پذير است. او مي داند درگذشته سازمان ها در پي رقابت ها بودند و ‌در آينده سازمان ها در پي برتري در همكاري خواهند بود.
كارآفرين مي داند كه امروزه عمر مدل قديمي مديريت (تفكر دربخش بالاي سازمان و عملكرد در بخش پايين سازمان) به سر آمده است. ديگر زمان مديريت نمودن به روش ديوان سالاري و قدرت طلبانه به سر آمده است. امروزه با استفاده ازتفكر هوشمند, مشاركت انسان ها در اداره امور, مديريت صورت ميگيرد.كارآفرينان درآينده زندگي مي كنند, علاقه به تغيير دارند و هميشه خلق مي كنند. كارآفريني, يعني ايجاد چيزي ارزشمند از هيچ. كارآفريني يك سبك زندگي است. كارآفريني ارثي نيست, علم و دانشي است كه بايد با هنر به كارگيري آن تلفيق گردد.








یک کار آفرین:
1:محیط را مشاهده میکند
2:فرصت ها را در محیط تجاری یا غیر تجاری شناسایی میکند
3:منابع لازم را جمع آوری میکند
4:فعالیت را اجرا میکند
5:پاداشهای مالی یا اجتماعی را دریافت میکند

ریپورتر
5th March 2010, 11:58 AM
وظایف کار آفرینانه در کسب و کار:

الف: کار آفرینان محرکهای اصلی بخشهای تجاری یا اجتماعی هستن بدون کار آفرینان توسعه تجاری یا اجتماعی امکان پذیر نیست . کار افرینان تنها کسانی هستند که خلا های موجود در بازار رو شناسایی میکنند و سپس انها را به فرصت کسب و کار تبدیل میکنند.

ب:کار افرین منابع مالی را برای کسب و کار فراهم میکند.وی بعد از شناسایی فرصت کسب و کار منابع را برای بهره برداری از ان فرصت جمع اوری و بسیج مینماید و از این رو فراهم اورنده سرمایه کسب و کار محسوب میشود. البته نیازی نیست کارافرین تنها با استفاده از پس انداز شخصی خود این سرمایه را تامین کند. او میتواند این سرمایه را قرض بگیرد.

ج:وظیفه دیگر کارافرین مدیرین کسب و کار است . کارافرین میتواند وظیفه مدیریت رو به دیگری محول کند.
اما حتی اگر او افراد دیگری را استخدام کند تا مدیریت کسب و کار رو بر عهده بگیرند باز هم مسئولیت نهایی مدیریت بر عهده کار افرین خواهد بود.
امور مدیریتی طیف وسیعی از فعالیتهای گوناگونی را در بر میگیرد که برخی از انها
عبارتند از:سازماندهی و هماهنگی و رهبری و استخدام و...است.


د: همچنین تحمل شرایط ناممکن و مخاطرات کسب و کار نیز بر عهده کار افرین است
کارافرینان حتی الامکان سعی میکنند از شرایط پرمخاطره پرهیز کنند.
انها فقط ریسکها سنجیده را می پذیرند.

ح: عملکرد کارافرینانه" مشاغل متعددی را در اقتصاد خلق میکند به علاوه فعالیتهای
کار افرینان باعث میشود که ثروت در اختیار فرد -منطقه و جامعه قرار بگیرد.
کارافرینان مشوق رقابت هستند و رقابت برای پایداری نظام ازاد ضروری است و موجب رونق اقتصادی میشود.
کار افرینی ساز و کاری اثر بخش برای تضمین نواوری و خلاقیت و نیز دستیابی برای توسعه اقتصادی برای همه مردم است

kab
5th March 2010, 03:28 PM
ببین با اسم ما چه کارها که نمیکنن {big green}
البته kab ==>kazem ali bakhshi

ریپورتر
9th March 2010, 10:29 PM
نقشهای کارافرینانه در کسب و کار


بهبود محیط کسب و کار

الف:از طریق
ایجاد شغل
پیشبرد کسب و کار ازاد
ترویج رقابت سالم
تولید ثروت
ترویج رفاه و سعادت
حفظ گسترش و نواوری و خلاقیت
تشویق توسعه همگانی
بهبود شرایط اجتماعی
کمک به رشد اقتصادی


ب:با استفاده از

مشاهده و شناسایی فرصتها در محیطهای تجاری و غیر تجاری
جمع اوری منابع لازم
اجرای فعالیتهای مورد نیاز و دریافت پاداشهای مالی و اجتماعی

ریپورتر
21st March 2010, 03:22 PM
اهمیت کارآفرینی


1.اشتغال زایی:کارآفرینان برای خود و دیگران اشتغال زایی می کنند.از انجایی که انها کارفرما هستند و افرادی را استخدام می کنند می توانند در رفع معضل بیکاری نقش داشته باشند

2.منابع محلی :وقتی کارافرینان از منابع محلی استفاده می کنند ارزش این منابع افزایش می یابد

3.تمرکز زدایی و تنوع کسب و کار:کارافرینان می توانند فرصت های کسب و کار را شناسایی کنند و کسب و کارها را در مناطق مناسب از جمله روستاها راه اندازی کنند

4.ترویج فناوری:کارافرینان به دلیل خلاقیتی که دارند می توانند به استفاده از فناوری های مناسب و توسعه انها کمک کنند

5.تشکیل سرمایه:کارافرینی شکل گیری سرمایه و سرمایه گذاری در کسب و کار های جدید و رو به رشد را افزایش می دهد

6.ارتقا فرهنگ کارافرینی:کارافرینان با معرفی چهره های موفق مو توانند الگوی سایر افراد باشند

ریپورتر
21st March 2010, 03:24 PM
منابع کارافرینانه:
کار افرینان از منابع اقتصادی و انسانی زیر برای پیاده سازی ایده های خود استفاده می کنند

منابع اقتصادی:
پول:کارافرینان برای پیاده سازی ایده های خود به پول نیاز دارند.پس اندازهای فردی و قرض کردن از دوستان اعضای خانواده و موسسات وام دهنده اصلی ترین منابع تامین مالی یک کسب و کار محسوب میشوند

تجهیزات:تجهیزات میتوانند ابزارهای ساده ای مانند چاقو و گیره کاغذ را شامل شوند.دستگاه هایی مظیر تلفن همراه اجاق گاز یا رایانه نیز جزو تجهیزات مجسوب میشوند.ارزش هر یک از تجهیزات به کارایی انها بستگی دارد.اما حتی بهترین تجهیزات نیز به تنهایی قدرت فکر کردن ندارند و نمی توانند کاری از پیش ببرند.



منابع انسانی:

انرژی:سلامت جسمانی برای حفظ انرژی در سطحی مطلوب ضروری است تغذیه مناسب استراحت کافی و ورزش ملزومات اصلی سلامتی هستند
نگرش های فردی نیز در انرژی کار افرینان تاثیر به سزایی دارد.افرادی که از روحیه کارافرینانه برخوردارند
با استفاده از نگرش های مثبت و اهداف خاصی که به انها انگیزه می دهند می توانند در زمینه های بسیاری موفق شوند.

مهارتها:وقتی فردی یاد بگیرد که چگونه کاری را متبحرانه و به طور مناسبی انجام دهد در ان کار مهارت پیدا کرده است.مهارت ها به چند گروه تقسیم می شوند.

1-مهارتهای کاربردی روزانه نظیر نگارش با خط خوانا یا انجام کارها منزل
2-مهارت های حرفه ای که به شما امکان می دهند شغل خاصی را انجام دهید
3-مهارتهای سرگرم کننده مانند خوانندگی ورزش و ....


دانش:اشتیاق واقعی به زندگی و کنجکاوی فعالانه باعث تهییج و تحریک یادگیری فرد می شوند.مطالعه مشاهده و گوش دادن روش هایی برای ماندن در جریان اصلی زندگی هستند.کارافرینان با توسعه مهارتهای ارتباطی خود نظیر خواندن و نوشتن و صحبت کردن و گوش دادن مسئولیت کسب و دانش و معلومات خود را بر عهده می گیرند.

زمان:زمان منبع منحصر به فردی است.همه انسانها به یک اندازه از زمان بهره مند هستند.اما
بیشترین مقدار از این زمان صرف فعالیتهای روزانه نظیر خوردن و خوابیدن و رفتن به مدرسه و کارکردن و رسیدگی به بهداشت فردی می شود .زمان باقی مانده نیز برای فعالیتهای سرگرم کنند و علائق خاصی که برای فرد رضایت بخش هستند صرف شود.

ریپورتر
21st March 2010, 03:26 PM
منابع لازم برای کارافرینان جهت پیاده سازی ایدهپ



پول

تجهیزات

انرژی

مهارت

دانش

زمان













دلایل کارآفرینی در کسب و کار
گفته میشود :اگر فردی تله موش بهتری بسازد همه دنیا راهی به سوی او می یابند.
در اقتصاد بازار برای افرادی که از قوه تخیل انرژی و انگیزه برای انجام بهتر کار و ارائه خدمات بهتر برخوردارند فرصت کسب سود و شهرت و خدمت وجود دارد. جوهر نظام کسب و کار رقابت است.این رقابت است که باعث می شود افراد برای این که کار خود را بهتر انجام دهند بیشتر تلاش کنند.

رقابت با ارائه گزینه های مختلف باعث بهبود استانداردهای زندگی مصف کنند گان می شود.
مصرف کنندگان کالاها و خدماتی را که دارای بالاترین کیفیت و ارزش باشند ((می خرند))
هربار که خریدی صورت می گیرد پولی که پرداخت می شود به نفع ان کالا یا خدمت ((رای)) می دهد. کالاها فروشگاهها و خدماتی که از حمایت کافی مشتریان (فروش کافی) به شکل ((آرای پولی)) برخوردار نباشند شکست خواهند خورد.

ریپورتر
21st March 2010, 03:27 PM
کارآفرینانی که خواهان موفقیت هستند خدماتی بیشتر از خدمات رقبا وکالایی بهتر از کالای انها را ارائه می دهند.هر سال کسب و کارهای بسیاری با شکست مواجه می شوند اما کسب و کارهای بسیاری نیز به موفقیت دست می یابند.این کسب و کارها کالاها و خدمات را به گونه ای ارائه می دهند که رضایت مشتریان را جلب کنند.
با افزایش جمعیت نیاز به کسب و کارهای بیشتر نیز افزایش می یابد.هر سال میلیون ها نوزاد متولد می شوند و این نوزادان کسب و کارهای بزرگی هستند.زیرا وقتی رشد کنند و بزرگ شوند به کودکان و دانش اموزان و فراگیران و کارگران و مدیران و در واقع مشتریان فردا تبدیل خواهند شد.
نیازی نیست که یک کار افرین بهترین مدیر باشد یا بزرگترین فروشگاه را داشته باشد تا در رقابت موفق شود. اگر کارافرین در جامعه رو به رشد نیاز به یک فروشگاه جدید را حس کند و قبل از دیگران دست به کار شود می تواند گوی رقابت را از ان خود کند.
هر فردی که از قوه تخیل خود استفاده کند و کمی هم شهامت داشته باشد تا بر اساس توانایی و بلند همتی خود دست به مخاطره بزند عموما می تواند در کسب و کار موفق شود به شرط انکه تا حدی پیش رود که ریسک پذیری او به نفعکسب و کار باشد.برای کاهش احتمال شکست باید از سوابق آموزشی و مهارت و دانش و تجربه و بلوغ لازم برخوردار باشد.
تمامی کسب و کارهای با مخاطره همراه هستند.اما می توان احتمال شکست را با یاد گیری
دانش و مهارتهای لازم کسب تجربه و تمرین ارزیابی و تشخیص صحیح و دقیق تا حد زیادی کاهش داد.
البته تمام کسب و کارها به عنصر شانس نیز بستگی دارند.برخی از کارافرینان خوش شانس هستند اما شما نباید صرفا به شانس خود متکی باشید.

ریپورتر
25th March 2010, 05:53 PM
الزامات کار آفرینی
اصول اقتصادی:
بازار واقتصاد ازاد
کسب وکارهای خصوصی
ارزش افزوده
کالاها یا خدمات مورد نیاز
بازارهای اقتصادی

قابلیت های کار آفرینانه:
نوآوری داشتن
رقابت پذیری بالا
بهره جستن از تغییرات
از پس شایط ناپایدار و بی ثبات بر آمدن
در جستجوی فرصتها بودن

پاداش ها وتلاشهای کارآفرینانه

پاداش های حاصل از کارآفرین بودن:

خود شکوفایی یا کامیابی فردی
احساس آزادی و استقلال
خلق فرصتهای شغلی و مزایا
کالاهای اقتصادی

تلاشهای فردی لازم برای کار آفرین شدن:
کار برای ساعات طولانی
انرژی زیاد
چشم پوشی از دیگر ابعاد مهم زندگی
محدود کردن زندگی اجتماعی
صرف زمان اندک با دوستان و اعضای خانواده
سرمایه گذاری مالی قابل توجه

ریپورتر
5th April 2010, 02:02 PM
ارزیابی فردی
1-کارافرینان هنگام مواجهه با مشکل احتمالا
الف:به دوست صمیمی خود مراجعه و درخواست کمک می کنند
ب:از فرد غریبه ای که تخصص دارد کمک می گیرند
ج:سعی می کنند به تنهایی برای حل مشکل تلاش کنند

2- کارافرین بیشتر شبیه به دونده ای است که می دود تا

الف: از انرژی خود استفاده کند و سلامت جسمانی خود را حفظ کند
ب: از شکست رقبا در مسابقه به رضایت فردی دست پیدا کند
ج:به رکورد زمانی بهتری نسبت به رکورد قبلی خود دست یابد

3- انگیزه کارافرینان این است که

الف:قدر و ارزش خودشان را افزایش دهند
ب:توجه و تحسین همگان را بر انگیزند
ج:ثروت و همچین سایر افراد را کنترل کنند

4- کار افرینان معتقدند که موفقیت یا شکست یک کسب و کار جدید در وهله اول به …… بستگی دارد

الف:شانس و اقبال
ب:حمایت و تایید دیگران
ج:فقاط قوت و توانایی های خود

5- اگر به کارافرینان شانسی داده شود که پاداش قابل توجهی را به دست اورند واکنش احتمالی آنها چه خواهید بود؟

الف:به طور شانسی راه حلی را که احتمال موفقیت آن 1 به 3 است انتخاب کنند
ب:در مدت زمان داده شده با شانس موفقیت 1 به 3 تلاش می کنند مشکل را حل کنند
ج:هیچ کدام از این موارد زیرا شانس موفقیت بسیار کم است

6- کارافرین احتمالا کاری را انتخاب می کند که

الف:سطح مخاطره ان متوسط است اما با این وجود چالش زا است
ب: مخاطره بالایی دارد اما پاداش مالی ان چشمگیر است
ج: تقریبا ساده است و مخاطره کمی دارد

7-سود برای کارافرین اهمیت دارد زیرا

الف:پولی را در اختیار او قرار می دهد تا سایر ایده های خود را از قوه به فعل در اورده و از فرصتهای دیگر بهره برداری کند
ب: سود در واقع میزان موفقیت او را نشان می دهد
ج: دلیل اصلی او برای پذیرش مخاطره راه اندازی یک کسب و کار جدید این است که از فرصتهای دیگر بهره برداری کند

8- کدام یک از این موارد برای کارافرینان ارزش بیشتری دارد

الف:لیاقت و شایستگی در اداره و مدیریت کسب و کار
ب: ازادی در شیوه استفاده از زمان
ج: فرصت خلق و انجام کارهای جدید

ریپورتر
23rd April 2010, 04:10 PM
انگیزه ها و نگرشها



کار افرینانی که بسیار با انگیزه هستند می توانند محیط خود را کنترل کنند نگرش ذهنی مثبت



به ایجاد انگیزه در انها برای تمرکز روی فعالیتها رویدادها و نتایج مورد نظرشان کمک می



کند . انگیزه حاصل داشتن نگرش ذهنی مثبت است.




کارافرینان سعی می کنند از هر تجربه خود بهره برده و از ان درس بگیرند.




توانایی ایجاد انگیزه و نگرش ذهنی مثبت به زمان زیادی نیاز دارد. به عوامل زیر که به




کارافرینان برای کسب نگرش ذهنی مثبت کمک می کنند توجه کنید:




بر هر فرصتی متمرکز شوید تا از تجربه ی خود چیزی بیاموزید




در فعالیتهای مثبت و سودمند شرکت کنید




اهدافی را برای خود تعیین کنید که دست یافتنی بوده و تاثیر خوبی داشته باشند




با سایر کارافرنان روابط دوستانه برقرار کنید




تفکر اخلاق و ویژگی های کارافرینان موفق را کسب کنید




کارافرینان موفق را به عنوان الگو و مربی انتخاب کنید




از افکار و ایده های منفی اجتناب کنید




از فرصتها بهره برداری کنید و موقعیت خود را با بهبود در زندگی شخصی و زندگی شغلی یا زندگی افراد جامعه ارتقا بخشید




محیط بر عملکرد شما تاثیر میگذارد.اگر محیط برای نیازهای شما مناسب نیست ان را تغییر دهید یا به محیط دیگری نقل مکان کنید که مثبت بوده و برای دستیابی شما به اهداف مورد نظرتان مناسبتر باشد




به خود ایمان داشته باشید.موفقیت نصیب افرادی می شود که از استعدادها و توانایی های خود به طور کامل استفاده می کنند




عملگرا و نتیجه گرا باشید. روی هر مسئله ای به طور خاص تمرکز کنید و به محض اینکه به تصمیم مشخصی رسیدید برای حل ان اقدام کنید.




داشتن نگرش ذهنی مثبت برای دستیابی به اهداف ضروری است. رفتار کارافرینان منعکس کننده ی نگرش انها نسبت به خود و محیطشان است

ریپورتر
23rd April 2010, 04:12 PM
عادتهای کارافرینانه


برخی از کار افرینان عادت دارند که کارشان را صبح زود اغاز کنند. شروع کار زودتر از وقت معمول روشی برای کسب انگیزه است. اما عادت کردن به سحرخیزی به تلاش و انگیزه زیادی نیاز دارد.اگر کارافرینی بتواند سحرخیزی را به مدت دو ماه تمرین کند به این کار عادت خواهد کرد.



برای این که بتوانید از اوقات صبحگاهی خود حداکثر استفاده را ببرید بهتر است شب قبل تعیین کنید که چه کارهایی را باید انجام دهید. این کار به شکل گیری عادت خوب دیگری نیز کمک میکند:برنامه ریزی در مورد فعالیتهای مهم قبل از رفتن به رختخواب عادتهای خوب و باعث انگیزه در کارافرینان می شوند.



وقتی فردی فعالیتی را به مدت دو ماه به طور روزانه تمرین کند بعد از یک ماه احتمالا انگیزه دارد که همیشه به ان فعالیت ادامه دهد.در این صورت ان فعالیت به عادت خوبی تبدیل خواهد شد و به فرد انگیزه خواهد داد که عملکرد خود را افزایش دهد.



باید عادتهای فعلی خود را در رابطه با اهداف اینده تان مرور کنید.شاید لازم باشد برای ایجاد انگیزه جهت اطمینان از موفقیت در اینده عادتهای قدیمی را به عادتهای جدید جایگزین کنید.



تعدا کمی از افراد مایل اند که برای تغییر زندگی خود و بهبود ان ریسک کنند.این افراد کارافرین هستند زیرا فرصت ها برای راه اندازی واداره کسب و کار بهره برداری می کنند.کارافرینان واقعی همواره در حال تغییر ورشد هستند. داشتن نگرش های مثبت و خود انگاره مناسب و سالم برای تمام کارافرینان ضروری است

ریپورتر
23rd April 2010, 04:18 PM
تمرین:


افراد چگونه مي‌توانند در موقعيت‌هاي زير فردي جسور در كسب و كار باشند؟





• گردهمايي اجتماعي؟


• بازديد از يك پارك ملي؟


• كشاورزي؟


• مبارزات سياسي؟


• زندگي روستايي؟


• بيكاري زياد در جامعه؟


• كار برد اينترنت؟


• آموزش‌هاي حرفه اي؟


• گرسنگي/ خشكسالي؟


• خانه و خانواده ؟


• زندگي در كشور خارجي ؟


• كسب و كار خانوادگي؟

*میشا*
6th June 2010, 04:26 PM
انگیزه های ذهنی


کارآفرینان نسبت به زندگی خوشبین هستند. آنها تمام تجربیات را به شیوه ای مثبت نگاه می کنند. کارآفرینان از کار خود رضایت دارند و به موفقیت های خود افتخار می کنند. شما نیز باید نسبت به شغلتان نگرش ذهنی مثبتی داشته باشید، زیرا نگرش شما، انگیزه ی موفقیت شما را تعیین خواهد کرد.
هر روز، زمان مشخصی را به فکر کردن اختصاص دهید. اجازه دهید ذهنتان به آن دسته از فعالیت های مرتبط با کسب و کار که نیاز به فکر کردن دارند، بپردازد. افکار خود را به مشکلات و فعالیت های روزمره محدود نکنید. انگیزه ی توسعه و گسترش الگوهای فکری را در خود ایجاد کنید و «بزرگ» فکر کنید. افرادی که «تصویری کلی و بزرگ» را می بینند، کارآفرینان و رهبران بالقوه ی کسب و کار و جامعه خواهند بود.
ذهن خود را سازماندهی کنید تا بتوانید روی مسائل مختلف تمرکز کنید. باید بتوانید توجه خود را به سادگی از مساله ای به مساله ی دیگر معطوف کنید.
نگرش ذهنی مثبت نسبت به شغلتان، برای داشتن انگیزه، بسیار حائز اهمیت است. کارآفرینان موفق بسیار با انگیزه هستند و از شغل خود لذت می برند و وقتی کاری انجام می دهند، خود را کاملا وقف آن می کنند. این انگیزه و نگرش مثبت آنهاست که باعث می شود شغل آنها به فعالیتی جذاب، جالب و با ارزش تبدیل شود.


http://img4up.com/images/69203435628696495567.jpg

ریپورتر
6th June 2010, 05:10 PM
سلام
بايد به اطلاع برسونم از اين به بعد به دليل داشتن مشغله زياد بنده مطلب جور ميكنم و زهره خانم لطف نموده و تايپ ميكنند و در سايت قرار ميدهند
باز هم از لطف ايشون ممنونم[golrooz]

*میشا*
7th June 2010, 03:55 PM
کارآفرینان باید بسیار با انگیزه باشند



کارآفرینان در توسعه ی اقتصادی نقش حیاتی دارند. آنها برای فعال کردن و حرکت دادن به فعالیت های اقتصادی، انگیزه ایجاد می کنند. هر چه تعداد کارآفرینان بیشتر باشد، نظام های اقتصادی، پیشرفته تر خواهند بود. محیطی که از نظر اقتصادی و قانونی مناسب و مساعد باشد، باعث ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنها در جهت کارآفرینی و راه اندازی کسب و کارهای مستقل می شود.
کارآفرینان، انرژی، خلاقیت و انگیزه را برای راه اندازی کسب و کارهای جدید ایجاد می کنند. آنها به دنبال فرصت های کسب و کار هستند و سعی دارند با برطرف کردن نیازهای برطرف نشده ی مشتریان به موفقیت دست یابند. آنها نیازهای مشتریان را شناسایی کرده و روش هایی را برای برطرف کردن آنها پیدا می کنند.
کارآفرینان، بسیار با انگیزه، خوش بین و آینده نگر هستند. آنها معتقدند که موفقیت، غیرممکن نیست و تمایل دارند مخاطرات یک کسب و کار را بپذیرند. آنها انعطاف پذیر هستند و می توانند متناسب با اطلاعات جدید، خود را به سرعت تغییر دهند. کارآفرینان برای دستیابی به موفقیت، پشتکار داشته و قاطعانه عمل می کنند.
انگیزه، باعث برتری کارآفرینان نسبت به رقبایشان می شود. آنها همواره انگیزه دارند تا روش های منحصر به فردی را برای فروش کالاها و خدماتشان پیدا کنند.
کارآفرینان انگیزه دارند تا کسب و کارشان را به صورت قانونی و در چارچوب مقررات دولتی اداره کنند.
کارآفرینان رویه های کاربردی و عملی کسب و کار را به کار می گیرند و می توانند بر وضعیت مالی خود به دقت نظارت داشته باشند. آنها به طور مرتب، فروش، جریان نقدینگی و درآمد کسب و کارشان را بررسی می کنند.
کارآفرینان، مهم ترین افراد در اقتصاد و بازار هستند، زیرا فرصت های کسب و کار، فرصت های شغلی و ثروت توسط آنها خلق می شود. آنها شکوفایی اقتصادی یک ملت را رقم می زنند.


کارآفرینان بالقوه باید پرسش های زیر را از خود بپرسند:

· کدام سه فرصت کسب و کار را امروز می توانم شناسایی کنم؟
· چگونه می توانم کالاها یا خدمات جدیدی را ارائه دهم که مردم خواهان آنها باشند، به آنها نیاز داشته باشند و بتوانند هرینه ی آنها را بپردازند؟
· بهترین فرصت های کسب و کار در کجا هستند؟
· چگونه می توانم افراد، سرمایه و سایر عوامل را گردآوری کنم و کالاها و خدمات جدید و موردنیاز مردم را تولید کنم؟
· چگونه می توانم به جای پول، از خلاقیت استفاده کنم تا روش های جدید، بهتر و ارزان تری برای فروش کالاها، خدمات یا کاهش هزینه های عملیاتی پیدا کنم؟
· چگونه می توانم از مخاطرات راه اندازی کسب و کار اجتناب کنم یا آن را به حداقل برسانم؟

*میشا*
8th June 2010, 03:07 PM
هدف گذاری کارآفرینانه

دستورالعملهایی برای هدف گذاری

الف) اهداف شما باید مختص خودتان باشد. شما باید اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که واقعا دوست دارید به آنها دست یابید.

ب) اهداف باید مشخص، شفاف، ملموس و نوشته شده باشند.

ج) اهداف باید قابلیت اندازه گیری داشته باشند. شما باید بتوانید تشخیص دهید که چه زمانی به هدفی دست یافته اید.

د) اهداف را به صورت دوره ای بازبینی کنید تا بتوانید میزان دستیابی به آنها را ارزیابی کنید.

ه) اهداف باید برای یک دوره ی زمانی مشخص تهیه شوند. تعیین مهلت برای هر هدفی، می تواند به دستیابی بر آن کمک کند.

و) اهداف باید هم اهداف کوتاه مدت و هم اهداف بلند مدت را شامل شوند.

نکته: می توانید با استفاده از دستورالعمل های بالا، هنگامی که مشغول تحصیل هستید، هدف گذاری را تمرین کنید. اگر در آینده کارآفرین شدید، تمرین این دستورالعمل ها در هدف گذاری کارآفرینانه ی شما اهمیت بسزایی خواهند داشت.

*میشا*
8th June 2010, 04:32 PM
مطالعه موردی


آقای «قهرمانی»، همیشه عاشق هنر و درست کردن کاردستی بوده است. او کلاس های هنری مختلفی را به پایان رسانده، اما هیچ یک از آنها را دنبال نکرده است. در واقع او از یادگیری تکنیک های جدید لذت می برد، اما به محض آن که در یکی از آنها مهارت پیدا می کند، حس چالش پذیری خود را از دست می دهد. از آن جا که او پول کمی دارد، احساس می کند باید کمی محدودتر عمل کند. برای آن که بتواند به درست کردن صنایع دستی ادامه دهد، به این نتیجه رسیده که باید برای خرید تجهیزات خاصی سرمایه گذاری کند. به علاوه متوجه شده که باید کارش را به یک نوع صنایع دستی محدود کند. آقای «قهرمانی»، از مدت ها قبل عاضق منبت کاری و ساخت مجسمه بوده است. او در استفاده از ابزارهای این کار مهارت داشته و استفاده از ابزارهای برقی آن را نیز تجربه کرده است. او از ساخت این تابلوها و مجسمه های مختلف لذت می برد و دوست دارد برخی تابلوهایی را که خودش طراحی کرده بسازد.




http://img4up.com/images/42433153946216708026.jpg


آقای «قهرمانی»، می خواهد به تدریج ابزارهای دستی و برقی لازم را برای راه اندازی یک کارگاه کوچک صنایع چوبی تهیه کند. او تقریبا مطمئن است که تولید تابلوهای معرق و منبت به اندازه ی کافی وسیع است که همیشه برایش چالش زا باشد. در حال حاضر فقط می خواهد این کار را برای سرگرمی ادامه دهد، اما شاید در نهایت تصمیم بگیرد که وارد کسب و کار هم بشود.

*میشا*
12th June 2010, 06:25 PM
تعیین اهداف کارآفرینانه



الف) اهداف کارآفرینانه ی شما باید مختص خودتان باشد.

شما باید اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که واقعا دوست دارید به آنها دست یابید. احتمال اینکه بتوانید به اهدافی که خودتان تعیین کرده اید دست یابید، بیشتر از زمانی است که بخواهید به اهدافی که دیگران از شما خواسته اند، نائل شوید. شما باید «قلباً» اهداف خود را دوست داشته باشید. گاهی ممکن است تمایل داشته باشید که اهداف فرد دیگری را بپذیرید. در این صورت باید آگاهانه تلاش کنید و در مورد مزایا و معایب این اهداف فکر کرده و با دیگران مشورت کنید. اگر نسبت به اهداف، احساس تعهد داشته باشید، خواه خودتان اهداف را تعیین کرده باشید یا فرد دیگری آنها را برای شما تعیین کرده باشد، در هر صورت احتمال موفقیت شما در دستیابی به آن اهداف بیشتر خواهد بود. یکی از نمونه های متداول پذیرفتن اهدافی که دیگران برای فرد تعیین می کنند، میان والدین و فرزندان رخ می دهد. برای مثال، والدین «میلاد» همیشه دوست داشتند که او وکیل شود. بنابراین از زمانی که «میلاد» کودک بود، بدون چون و چرا پذیرفته بود که در آینده وکیل خواهد شد. او در دبیرستان نمرات خوبی داشت، بنابراین در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی پذیرفته شد. اما بعد از گذشت چند ماه به این نتیجه رسید که علاقه ای به رشته ی حقوق ندارد. او می دانست که می تواند در این رشته موفق شود، اما قلباً به آن علاقه ای نداشت. او می دانست که اگر این رشته را رها کند، والدینش بسیار ناراحت خواهند شد، اما این را نیز می دانست که چقدر اهمیت دارد همان کاری را انجام دهد که دوست دارد. در نتیجه، برای اولین بار سعی کرد به اهداف خودش فکر کند.

*میشا*
12th June 2010, 06:26 PM
ب) اهداف باید مشخص باشند.

اهداف باید مشخص، شفاف، ملموس و نوشته شده باشند. نوشتن اهداف به شما کمک می کند که در ذهن خود به طور شفاف و مشخص بدانید چه می خواهید. نوشتن اهداف شما را وادار می کند خواسته های خود را درک کنید. فرآیند تبدیل اهداف به کلمات، به شما کمک می کند تا متوجه شوید چقدر برخی از افکار شما مبهم و نامشخص هستند. نوشتن اهداف روی کاغذ به شفاف سازی آنها کمک می کند و باعث می شود نسبت به آنها احساس تعهد بیشتری داشته باشید.
بسیاری از افراد، تعداد زیادی از اهداف مبهم و نامشخص را در ذهن خود دارند. به عنوان مثال «من باید منظم تر شوم»، «من باید اندام خود را متناسب کنم»، «من باید برای آینده آماده شوم»، «دیگر نباید وقتم را روی ... تلف کنم». یکی از دلایلی که این اهداف به ندرت به عمل تبدیل می شوند این است که بسیار کلی هستند. شما باید آنها را به جملاتی تبدیل کنید که بتوانید تصمیم بگیرید چگونه به آنها دست یابید. برای مثال، هدف «من باید اندام خود را متناسب کنم» را در نظر بگیرید. به تناسب افرادی که این هدف را دارند، این جمله می تواند فعالیت های مختلفی را در بر داشته باشد: رفتن به باشگاه ورزشی، رفتن به استخر، برنامه ریزی برای پیاده روی و ... نکته ی مهم این است که شما باید قبل از هر اقدامی بدانید منظورتان از متناسب کردن اندام چیست.

*میشا*
12th June 2010, 06:35 PM
ج) اهداف باید قابل اندازه گیری باشند.

وقتی به هدفی دست یافتید، باید بتوانید آن را تشخیص دهید. شاید آسان ترین اهداف از نظر قابلیت اندازه گیری، اهداف مالی باشند، زیرا می توان آنها را در قالب واحدهای پولی نظیر ریال یا تومان بیان کرد. اندازه گیری میزان پیشرفت سایر اهداف ممکن است دشوارتر باشد، اما اگر بتوانید شرایط دقیقی را که با دستیابی به هدف به وجود خواهد آمد توصیف کنید، ارزیابی هدف ساده تر خواهد شد. تعیین اهداف قابل اندازه گیری، به دو دلیل اهمیت دارد:
اول اینکه به شما کمک می کند دقیقاً بدانید به کدام جهت هدف گیری کنید. داشتن هدفی که قابل ارزیابی نیست، مانند پرتاب نیزه به سمت هدفی است که دقیقاً نمی دانید کجاست.
دومین دلیل این است که داشتن اهداف قابل اندازه گیری، برای شما فرصت درک موفقیت را فراهم می کند. در واقع شما دقیقاً خواهید دانست که چقدر موفق شده اید.
بسیاری از افراد تصور می کنند که همیشه باید کمی بیشتر کار کنند تا خود را موفق بدانند. یعنی همیشه فکر می کنند که با موفقیت فاصله دارند و هنوز به آن دست نیافته اند. این امر ممکن است برای افراد فوق بشری که هرگز ناامید نمی شوند کارآیی داشته باشد، اما باعث می شود افراد عادی به طور کلی از هدف گذاری برای خود صرف نظر کنند. مطالعات نشان داده که یکی از اثربخش ترین روش های ایجاد یک عادت، ارائه ی پاداش است. از طرفی، احساس رضایت ناشی از تحقق یک هدف نیز، نوعی پاداش است. بنابراین اگر اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که نتوانید آنها را اندازه گیری کنید، با نادیده گرفتن موفقیت هایی که داشته اید، احساس رضایت نکرده و پاداشی دریافت نکرده اید و خود را از عادت هدف گذاری دلسرد خواهید کرد.

*میشا*
12th June 2010, 06:41 PM
د) اهداف باید برای یک دوره ی زمانی مشخص تعیین شوند.

تعیین مهلت نهایی برای تکمیل اهداف، از اهمیت زیادی برخوردار است. بسیاری از مردم می گویند که وقتی تحت فشار هستند بهتر کار می کنند. آنها معمولاً کارها را برای دقایق پایانی نگه می دارند، هر چند که می دانند اگر زودتر شروع می کردند و برای وقتشان برنامه ریزی می کردند، احتمالاً دقیق تر می توانستند کار کنند. اما وقتی ما در مسیر دستیابی به اهداف خود فعالیت می کنیم، ممکن است هیچ فرد دیگری فشاری را بر ما تحمیل نکند. در این صورت، تعیین مهلت نهایی برای خودمان، می تواند محدودیتی را ایجاد کند و به ما در دستیابی به اهداف کمک کند. شاید اولین مانع رسیدن به اهداف، امروز و فردا کردن باشد. ضرب المثلی هست که می گوید: «فردا هرگز نخواهد آمد.» تعیین دوره های زمانی مشخص برای رسیدن به اهداف، از تعلل جلوگیری می کند. یکی دیگر از مزیت های مهم این فرآیند این است که ما را از تعلل خودمان آگاه می کند.

*میشا*
12th June 2010, 06:44 PM
ه) اهداف باید هم اهداف کوتاه مدت و هم اهداف بلند مدت را شامل شوند.

اهداف کوتاه مدت در واقع به دو نوع تقسیم می شوند. یکی از انواع اهداف کوتاه مدت، قدمی است که ما را به اهداف بلند مدت نزدیک می کند. برخی از افراد، این اهداف را «زیرهدف» می نامند، زیرا بخش کوچک تری از اهداف بزرگ تر هستند. نوع دیگر اهداف کوتاه مدت، مستقل از اهداف بلند مدت عمل می کنند. هر دوی این اهداف ضروری اند. نوع اول به شما کمک می کند به اهداف بلند مدتی که برایتان اهمیت دارند دست یابید و نوع دوم به شما کمک می کند که به توانایی خود برای موفقیت در اهداف دشوارتر و پیچیده تر ایمان بیاورید.



http://img4up.com/images/11120449892751809240.jpg

*میشا*
14th June 2010, 09:05 PM
مخاطره پذیری (Risk-Taking)





مخاطره پذیری سنجیده

بیشتر کارآفرینان دست به ریسک های سنجیده و متعادل می زنند. آنها از موقعیت هایی که ریسک کمی دارند اجتناب می کنند، زیرا چالش زا نیستند و از موقعیت های پر ریسک نیز اجتناب می کنند، زیرا می خواهند به موفقیت دست پیدا کنند. آنها اهداف والایی را تعیین می کنند و از هیجان چالش ها لذت می برند، اما دست به قمار نمی زنند. بنابراین از شرایط کم ریسک و پر ریسک اجتناب می کنند، زیرا این دو ریسک، رضایت آنها را جلب نمی کند. به طور خلاصه، کارآفرینان چالش های دشوار اما دست یافتنی را دوست دارند.

*میشا*
14th June 2010, 09:08 PM
تعریف موقعیت پرمخاطره یا ریسک دار

موقعیت پرمخاطره، به موقعیتی گفته می شود که باید انتخابی بین دو یا چند گزینه، که نتایج احتمالی آنها مشخص نیست و باید به طور فردی ارزیابی شوند، صورت گیرد. شرایط پرمخاطره، هم امکان موفقیت و هم احتمال شکست را دارد. هر چه احتمال شکست یا موفقیت بیشتر باشد، ریسک و خطر بیشتری وجود دارد (پر ریسک تر است).
ریسک پذیران، در شرایط نامطمئن تصمیم گیری می کنند و میان احتمال شکست و موفقیت، تعادل برقرار می کنند. انتخاب یک گزینه ی پرمخاطره به موارد زیر بستگی دارد:

الف) جذابیت آن گزینه چقدر است؟
ب) فرد ریسک پذیر چقدر برای پذیرش ضررهای احتمالی آمادگی دارد؟
ج) احتمال موفقیت یا شکست چقدر است؟
د) تلاش های خود فرد چه اندازه در افزایش احتمال موفقیت و کاهش احتمال شکست تاثیر دارد؟

برای مثال، فرض کنید که شما شغل مطمئنی دارید، حقوق خوبی دریافت می کنید و تقریبا هر دو سال یکبار ترفیع دارید. از طرفی فرصت خرید شرکتی برای شما پیش می آید که آینده ی آن نامعلوم است، اما درآمد مالک آن 50% بیشتر از حقوق فعلی شما به عنوان یک کارمند است. این شرکت ممکن است طی یک یا دو سال آینده، به موفقیت بزرگی دست یابد، اما احتمال دارد با شکست نیز مواجه شود. شما باید بین ماندن در موقعیت امن فعلی خود با حقوق متوسط و قابل پیش بینی و مزایای شغلی، یا ریسک پذیری و احتمال دستیابی به سود و مزایای شغلی بسیار بالا، یکی را انتخاب کنید.

اکثر اقراد، صرف نظر از احتمال موفقیت، به پذیرش چنین ریسکی فکر نخواهند کرد و ترجیح خواهند داد موقعیت امن فعلی خود را حفظ کنند. افرادی هم هستند که صبر و تحمل کمتری دارند، از شغل فعلی خود راضی نیستند و به دنبال «کوزه ی افسانه ای پر از طلا» می گردند تا ثروتمند شوند. آنها معمولاً تحت تاثیر درآمد و مزایای احتمالی چنین کاری قرار می گیرند و به این موضوع که احتمال موفقیت بسیار کم است، توجه زیادی ندارند و در مورد میزان تلاش و کوششی که باید انجام دهند فکر نمی کنند. این افراد که به امید سودی کلان و بدون نیاز به تلاش و کوشش هستند، در واقع قمار می کنند.

*میشا*
15th June 2010, 04:05 PM
ارزیابی شرایط مخاطره آمیز

کارآفرینان، شرایط را به گونه ای بسیار متفاوت از دو نوع افرادی که پیشتر توضیح دادیم، ارزیابی می کنند، هر چند که برخی از ویژگی های کارآفرینان با این افراد تشابه دارد. تفاوت اصلی کارآفرینان این است که آنها احتمال موفقیت شرکت و میزان تاثیر تلاش خود روی موفقیت آن را به صورت کاملاً منظم و دقیقی ارزیابی می کنند. آنها قبل از اتخاذ تصمیم نهایی، شرایط بازار، میزان سودآوری سایر کسب و کارها، تولیدات، ماشین آلات، فرآیندها و سرمایه گذاری را می سنجند و گزینه ها را با یکدیگر مقایسه می کنند. آنها تمایل دارند با تلاش های خود روی نتیجه ی نهایی تاثیر بگذارند و موفقیت را حس کنند. برنامه ریزی می تواند نشانه و شاخصی از رفتار حساب شده ی کارآفرینان در ریسک پذیری باشد. برنامه ریزی می تواند در برابر مشکلات احتمالی که پیش بینی می شوند، از کارآفرین محافظت کند. اگر کارآفرینان بتوانند بر موفقیت شرکت تاثیر بگذارند، به احتمال زیاد شرکتی را که در مثال بالا توصیف کردیم، خواهند خرید.
کارآفرینان تمایل دارند که مسئولیت عواقب تصمیم های خود را بپذیرند و مهم نیست که این عواقب، به نفع آنها باشد یا به ضررشان. برای سایرین ممکن است پذیرش مسئولیت فردی تصمیم هایی که احتمال دارد به شکست منجر شوند دشوار باشد و بیشتر وقایع زندگی شان را به شانس یا نیروهایی که از کنترل آنها خارج است، مانند رقابت یا دخالت دولت نسبت می دهند. این افراد شرایط پرمخاطره را نمی پذیرند، زیرا عقیده دارند که نمی توانند روی نتیجه تاثیرگذار باشند.

بیشتر ویژگی های کارآفرینانه با یکدیگر مرتبط هستند. رفتار ریسک پذیری نیز به ویژگی های زیر مرتبط است:

· خلاقیت و نوآوری، که در تبدیل ایده ها به واقعیت نقش حیاتی دارند.
· اعتماد به نفس. هر چه اعتماد شما نسبت به توانایی هایتان بیشتر باشد، توانایی شما در تاثیرگذاری روی نتیجه ی تصمیم گیری هایتان بیشتر خواهد بود و تمایل شما نیز برای پذیرش ریسک افزایش خواهد یافت.

عامل دیگر، شور و هیجان کارآفرین با توجه به شرایط ناپایدار و انگیزه و اشتیاق او برای اطمینان از موفقیت نهایی است.

*میشا*
16th June 2010, 02:47 PM
انواع ریسک پذیران

این که شما چه نوع ریسک پذیری هستید، تا حدی به این موضوع بستگی دارد که چقدر تحت تاثیر دیگران قرار می گیرید و تجربیات گذشته، وضعیت فعلی و انتظارات شما از آینده چگونه است. لازم است در یک کسب و کار، انواع گوناگونی از ریسک پذیران وجود داشته باشند.

· در سطح کارگران یا کارمندان، به افرادی نیاز دارید که ریسک های کم و ناچیز را بپذیرند تا بتوانند وظایف روزمره را انجام دهند و ثبات سازمانی را موجب شوند.

· در سطح مدیریت میانی، فضای بیشتری برای ریسک پذیری وجود دارد. یک مدیر میانی باید تا حدی آزادی داشته باشد تا بتواند نوآوری کند و رویه ها و عملکردها را تا حدی بهبود بخشد. این افراد را می توان ریسک پذیر خواند، اما تاثیر آنها بر کل سازمان، باید کم باشد.

· کارآفرینانی که در راس ساختار سازمانی قرار دارند، می توانند ایده های خلاقانه ای را ایجاد و به کار گیرند. کارآفرینان برای کسب و کارشان باید ریسک کنند تا ایده های خود را به واقعیت تبدیل کنند.
کارآفرینان هدف گرا هستند و به اندازه ی کافی اعتماد به نفس دارند که ریسک را بپذیرند و ایده ی خود را به عمل تبدیل کنند. به علاوه، به اندازه ی کافی واقع بین هستند که محدودیت های خود را بشناسند و فعالیت های خود را به «آن چه امکان پذیر است» محدود کنند.

کارآفرینانی که بسیار خلاق و نوآور هستند، ریسک های پرمخاطره را می پذیرند و از تغییر استقبال می کنند، گزینه های مختلف را می آزمایند و برای کالاها و خدمات در زمینه های جدید کسب و کار نوآوری می کنند. این کارآفرینان نوآور معمولاً رهبران کسب و کار هستند. آنها ایده هایی دارند و قادرند برای پیاده سازی این ایده ها، افراد و منابع مناسب را گردآوری کنند.

*میشا*
17th June 2010, 03:37 PM
اختیار و مسئولیت

کارآفرینان به این دلیل رهبران کسب و کار نامیده می شوند که فعالیت های دیگران را هدایت می کنند تا به اهداف سازمانی دست یابند. مسئولیت تشکیل تیم و دستیابی به اهداف سازمانی بر دوش کارآفرینان است. آنها به عنوان رهبر سازمانی که متشکل از افراد است، باید تمایل داشته باشند که اختیار و مسئولیت برخی از فعالیت ها را به کارمندان ارجاع دهند.

تفویض اختیار و مسئولیت به دیگران، ریسک های مسلمی را به دنبال دارد. این کار ممکن است تاثیرات منفی یا مثبتی داشته باشد و کارآفرینان باید نتایج آن را بپذیرند. برای دستیابی به حداکثر منافع، کارمندان باید تا اندازه ای قدرت و آزادی داشته باشند تا وظایف و مسئولیت های خود را انجام دهند. کارآفرینان به کمک دیگران نیاز دارند، اما احتمالاً زمانی برای نظارت دقیق بر کار آنها نخواهند یافت.
ریسک پذیری به ویژه هنگام تفویض (واگذاری) اختیارات و مسئولیت ها به کارمندان و تقسیم قدرت با آنها، اهمیت خاصی پیدا می کند. این خصوصیت، یکی از ویژگی های کارآفرینان رشدگرا و علاقه مند به رشد بیشتر است. هر چه تعداد مسئولیت هایی که با موفقیت به دیگران واگذار می شود بیشتر باشد، کارآفرین وقت بیشتری برای پرداختن به فعالیت هایی که تاثیر بیشتری روی موفقیت سازمان در آینده دارند، خواهد داشت.

*میشا*
18th June 2010, 04:28 PM
اعمال تغییرات


در هر فعالیتی، کارآفرینان ابتدا باید تعیین کنند که آیا ریسکی وجود دارد یا خیر. در شرایط پرمخاطره، ممکن است قدرت، موقعیت و اختیار کارآفرین با چالش مواجه شود. وقتی در کسب و کار مشکلی پیش می آید، کارآفرینان باید بتوانند شرایط را به طور واقع گرایانه ای ارزیابی کرده و برای حل مشکل تلاش کنند. کارآفرینان باید بتوانند اقدامات اصلاحی لازم را انجام دهند. وقتی شرایط پرمخاطره ای به وجود می آید، تصمیم در مورد ریسک کردن یا ریسک نکردن، بسیار اهمیت پیدا می کند. زمانی که کارآفرینان تصمیم به پذیرفتن ریسک می گیرند، باید برنامه ی معینی را برای اقدام دنبال کنند. با توجه به این که اولین برنامه، ممکن است موفقیت آمیز نباشد، برنامه های دیگری نیز تهیه می شوند. این طرح ها و برنامه ها، در صورت تغییر شرایط ریسک، انعطاف پذیری را میسر می سازند.

وقتی طرحی تهیه شد، باید اجرا شود. تنها زمانی می توان این طرح را به اجرا درآورد که کارآفرینان به واقع بدانند و بشناسند که چه ریسک هایی وجود دارند. در مراحل اولیه ممکن است، بازخورد اندکی در مورد تصمیم اتخاذ شده دریافت شود. این کمبود بازخورد، ممکن است باعث شک و تردید شود. طی مراحل اولیه ی بعد از اجرای تصمیم، کارآفرینان باید کاملا نسبت به تصمیم خود احساس تعهد کنند تا زمانی که مشکل کاملاً حل شود. به محض آن که آنها متقاعد شدند که اقدامات خاصی مشکل را حل خواهد کرد، می توانند با اجرای این اقدامات به نتیجه برسند. تشریح تصمیم اتخاذ شده برای دیگران و دریافت حمایت آنها نیز می تواند به موفقیت این تصمیم کمک کند.

*میشا*
19th June 2010, 06:48 PM
پرسش هایی که باید قبل از ریسک پذیری مطرح شوند:


· آیا هدف مورد نظر ارزش این ریسک را دارد؟

· چگونه می توان این ریسک را به حداقل رساند؟

· پیش از پذیرفتن این ریسک به چه اطلاعاتی نیاز است؟

· چه افراد و منابعی می توانند در به حداقل رساندن ریسک مورد نظر به شما کمک کنند؟

· آیا تمایل دارم که تمامی تلاش خود را برای دستیابی به این هدف صرف کنم؟

· با قبول این ریسک، به چه اهدافی دست خواهم یافت؟

· پیش از پذیرش این ریسک، باید چه اقداماتی را برای ایجاد آمادگی در خود انجام دهم؟

· چگونه پی ببرم (از لحاظ کمّی) که به اهداف خود دست یافته ام؟

· بزرگ ترین موانع موجود بر سر راه دستیابی من به اهدافم کدامند؟



http://img4up.com/images/57529273917736829614.jpg

*میشا*
20th June 2010, 05:20 PM
مراحل تحلیل شرایط پرمخاطره


اگر چه ریسک پذیری، یک سبک رفتاری است اما ریسک پذیری سنجیده مهارتی است که می توان آن را کسب کرد و ارتقا داد. ما مراحل زیر را برای تحلیل شرایط پرمخاطره، پیشنهاد می کنیم.


1- ریسک را ارزیابی کنید.

اولین قدم این است که مشخص کنید ریسکی وجود دارد یا خیر. آیا احتمال شکست در یکی از گزینه ها وجود دارد؟ برای مثال، ممکن است با نیاز به تولید بیشتر برای پاسخ به تقاضای بیشتر، مواجه شوید. گزینه های شما عبارتند از:

· بر اساس سطح فعلی تقاضا به فعالیت ادامه دهید.

· تجهیزات بیشتری را خریداری کنید تا بتوانید تقاضای بیشتری را برآورده سازید.

· تجهیزات بیشتری را کرایه کنید تا بتوانید تقاضای بیشتری را برآورده سازید.

· تولید را به صورت پیمانکاری به تولیدکنندگان کوچک تر واگذار کنید.

اگر کسب و کار، از جریان نقدینگی مناسب، ذخیره ی نقدی قابل توجه و تسهیلات اعتباری مناسبی برخوردار باشد، و اگر افزایش تقاضا در آینده ی نزدیک قطعی باشد، انتخاب هر یک این گزینه ها ریسک کمی دارد، البته انتخاب گزینه ی اول موجب می شود از فرصت افزایش سود بهره برداری نکنید. اما ادامه ی تقاضا را نمی توان تضمین کرد. برای مثال، کالا یا خدمتی ممکن است به دلیل نوآوری های رقبا از دور خارج شود، شرکت های بیشتری وارد این زمینه شوند یا بازار اشباع شود. به علاوه، ممکن است کسب و کاری نتواند (بدون تضمین بازگشت سرمایه) مقدار پولی را که برای سرمایه گذاری لازم است، تامین کند. در چنین شرایطی، تصمیم گیری در مورد افزایش حجم تولید، مسلماً با ریسک همراه است، با این وجود، ریسک درجات گوناگونی دارد و به همان اندازه احتمال موفقیت گزینه های گوناگون نیز متفاوت است. بنابراین چگونه می توانید این گزینه ها را ارزیابی کنید؟


2- اهداف را تعیین کنید.

مرحله ی بعد، در نظر گرفتن اهداف و سیاست های شرکت است. ممکن است هدف یک شرکت، رسیدن به رشد با سرعت پایین یا سرعت رشد ثابت یا عدم رشد یا رشد در سایر زمینه های تولید باشد.

آیا ریسک موجود، با اهداف هماهنگی دارد؟ در این صورت، فرآیند تصمیم گیری ادامه می یابد و بر روی آن گزینه، ارزیابی دقیقی انجام می شود.


3- گزینه ها را شفاف کنید.

با توجه به اینکه پذیرش این ریسک (یعنی تصمیم برای افزایش تولید)، تا حدی با اهداف شرکت هماهنگ است، قدم بعدی این است که در مورد گزینه های مختلف، مطالعه و بررسی می شود. جزئیات این گزینه ها باید به حد کافی مشخص شوند تا هزینه های آنها به طور عینی برآورد شوند. بیشتر هزینه ها مالی هستند، اما در صورت لزوم باید هزینه های فردی، اجتماعی و فیزیکی آنها را نیز در نظر گرفت. برای مثال، آیا این گزینه به تلاش زیاد کارکنان نیاز دارد؟ آیا شکست در آن، به شهرت و وجهه ی اجتماعی شما لطمه وارد می کند؟ هزینه های مالی و سایر هزینه ها باید برای هر یک از گزینه هایی که احتمال موفقیت دارند مشخص شوند.


4- اطلاعات را جمع آوری و گزینه ها را ارزیابی کنید.

مرحله ی بعد، جمع آوری اطلاعات کاملی است که بتوانید بر اساس آنها ارزیابی واقع گرایانه ای از احتمال موفقیت هر گزینه داشته باشید. باید تقاضای بازار را تحت شرایط مختلفی که پیش بینی می شود، تخمین بزنید. احتمال واکنش های رقابتی را نیز باید ارزیابی کرده و تاثیر آنها را برآورد کنید. باید عواقب گوناگون را تا دستیابی به نتایج منطقی دنبال کنید:


· اگر تقاضا به نقطه ی اشباع نزدیک شود، آیا بهبود محصول می تواند باعث افزایش نیاز در بازارهای جدید شود؟


· اگر فعالیت رقابتی، سهم فعلی بازار را کاهش دهد، آیا بازارهای جدیدی در دسترس هستند؟


· آیا می توان ماشین آلات را به آسانی بهبود داد تا به تولید سایر کالاها نیز بپردازند؟


· آیا در صورت افزایش تقاضا، تامین کنندگان و پیمان کاران نرخ بیشتری را مطالبه خواهند کرد؟


بازده احتمالی هر یک از گزینه ها برای شرکت را باید بر اساس این موارد ارزیابی کرد:

اطلاعات بازار، پیش بینی تقاضای آینده، ارزیابی واکنش های رقابتی و پیش بینی های دیگری نظیر رفتار آنهایی که در این موقعیت نقش دارند، از جمله شرکت های مالی یا تولیدکنندگان تجهیزات.


5- ریسک ها را به حداقل برسانید.

این مرحله ی حیاتی، ارزیابی واقع گرایانه ی میزان تاثیر کارآفرین بر شرایط نامساعد را شامل می شود. این مرحله، موارد زیر را در بر می گیرد:

· آگاهی دقیق از توانایی های کارآفرین و ظرفیت های شرکت.

· به کار گرفتن خلاقیت در تعیین اینکه چگونه می توان احتمالات را تغییر داد (به نفع کارآفرین).

· توانایی طراحی راهبرد و تاکتیک هایی برای تاثیر گذاشتن بر تغییر

· انگیزه، انرژی و اشتیاق و تمایل، برای پیاده سازی راهبرد



6- برای بهترین گزینه برنامه ریزی کرده و آن را اجرا کنید.

بعد از آن که یکی از گزینه ها را انتخاب کردید، برای اجرای آن به طرحی نیاز دارید. طرح شما می تواند شامل یک برنامه ی زمانی، تعریف دقیق هدف، مجموعه ای از برنامه های منسجم برای دستیابی به نتایج ممکن و فرآیندی جهت دریافت بازخورد باشد تا بر اساس آن بتوان به سرعت، تغییرات لازم را اعمال کرد.

*میشا*
21st June 2010, 09:31 PM
مراحل تحلیل شرایط مخاطره آمیز


http://img4up.com/images/27427426804443379884.jpg 1-ریسک را ارزیابی کنید.

http://img4up.com/images/00072972838012228853.jpg 2- اهداف را تعیین کنید.

http://img4up.com/images/61632882587674674819.jpg 3- گزینه ها را مشخص کنید.

http://img4up.com/images/35746099742454360884.jpg 4- اطلاعات را جمع آوری و ارزیابی کنید.

http://img4up.com/images/05303806953340491120.jpg 5- ریسک را به حداقل برسانید.

http://img4up.com/images/33585090781509417631.jpg 6- برای بهترین گزینه برنامه ریزی کرده و آن را اجرا کنید.

*میشا*
22nd June 2010, 04:48 PM
ریسک پذیری حسابگرانه

http://img4up.com/images/63097841546158020862.jpg در کسب و کار نیز مانند زندگی، هیچ راهی برای اجتناب از ریسک وجود ندارد.

http://img4up.com/images/63097841546158020862.jpg وقتی ریسکی را می پذیرید، توانایی های خود را کشف می کنید و بهتر می توانید آینده ی خود را در دست گیرید. همچنین خوداتکایی شما نیز بیشتر خواهد شد.

http://img4up.com/images/63097841546158020862.jpg وقتی به توانایی های خود ایمان داشته باشید، نگرش شما نسبت به ریسک پذیری، مثبت تر خواهد شد.

http://img4up.com/images/63097841546158020862.jpg در این صورت، ریسک ها را به عنوان چالش هایی خواهید پذیرفت که مستلزم تلاش شما برای دستیابی به اهداف هستند.

*میشا*
24th June 2010, 02:33 PM
چگونه میتوانم کارآفرین شوم؟


اهمیت کارآفرینی در جامعه



چگونگی عملکرد یک نظام اقتصادی



http://img4up.com/images/60687979978340489245.jpg


بخش اعظم فعالیت های اقتصادی در یک کشور، بر مبنای تصمیم گیری هایی است که در بخش اقتصاد خصوصی انجام می گیرد. پولی که توسط مصرف کنندگان و شرکت های تجاری هزینه می شود، در یک جهت (بازار ستاده یا محصول) جریان چرخشی یا دایره ای دارد، و کالاها و خدماتی که از سوی صاحبان منابع و بنگاه های کسب و کار (بازار داده یا منابع) وارد این چرخه می شود، در جهت مخالف حرکت می کند. جریان های بالا نشان می دهند که چگونه بازار منابع و بازار محصول به یکدیگر می پیوندند تا تعیین کنند منابع در اقتصادی که مبانی آن را بنگاه های خصوصی تشکیل می دهند، چگونه مورد استفاده قرار می گیرند. این جریان ها جایگاه دولت را نیز نشان می دهند که به طور معمول، متولی وضع قوانین و مقررات است و نقش داوری را بر عهده دارد. وقتی منابع پردازش شده و در قالب کالاها و خدمات درآیند و با موفقیت در بازارها عرضه شوند، ثروت در دسترس همگان قرار می گیرد.

*میشا*
24th June 2010, 02:35 PM
نقش کارآفرینی تجاری در جامعه


http://img4up.com/images/56279163340324438185.jpg

*میشا*
27th June 2010, 01:51 PM
نقش کارآفرینی تجاری در جامعه



امروزه دیگر این اصل به طور کلی پذیرفته شده که بخش خصوصی در مقایسه با بخش دولتی، در انجام برخی از فعالیت های اصلی اقتصادی، مقرون به صرفه تر عمل کرده و کارآیی بیشتری دارد. از طرفی، در انجام فعالیت های تجاری، این کارآفرینان هستند که نقش کلیدی ایفا می کنند و بخش اعظم ثروت در یک جامعه یا ملت، توسط این فعالیت های تجاری خلق می شود. کارآفرینان به این صورت به جامعه خدمت می کنند:


1- کالاها و خدمات
عملکرد اصلی اقتصادی یک کسب و کار، تولید و توزیع کالاها و خدمات مورد نیاز مردم است. کارآفرینان، هم در کشف نیازهای مصرف کنندگان و هم در انجام اقدامات لازم برای برطرف کردن این نیازها، نقش مهمی ایفا می کنند.


2- ایجاد اشتغال
کسب و کارهای مخاطره آمیز، بیشترین مشاغل واقعی را به وجود می آورند. منظور از مشاغل واقعی، ایجاد اشتغال برای افرادی است که به کار، نیاز دارند و خواهان کار کردن نیز هستند. سطح اشتغال درآمدزا و سودآور، در سعادت یک ملت نقش حیاتی دارد.


3- ایجاد درآمد
کسب و کار، از طریق اشتغالزایی و انجام فعالیت اقتصادی، منبع درآمدی برای سهامداران و ذینفعان در قالب حقوق، دستمزد، سود و مالیات، نیز تأمین می کند.

3-1- دستمزدها، حقوق ها و سودها
از طرفی، یک کسب و کار به کارکنان خود حقوق و دستمزد و سود پرداخت می کند. این موضوع در پرداخت مالیات هایی که افراد باید بپردازند و ایجاد درآمد برای تأمین هزینه ی مصرفی آنها یا پس انداز (سرمایه گذاری) نقش حیاتی دارد.


4- پرداخت مالیات ها
بدون مالیات بر درآمدی که افراد و کسب و کارها می پردازند، موسسات خدمات اجتماعی توانایی ارائه ی خدمات را نخواهند داشت.


5- تامین درآمد قابل مصرف
منظور از درآمد قابل مصرف، درآمد بعد از کسر مالیات است که می توان از آن برای خرید کالاهای مصرفی یا پس انداز، استفاده کرد.

5-1- تأمین هزینه های مصرفی
هزینه ی مصرفی نه تنها برای رفع نیازهای اساسی، بلکه برای ایجاد تقاضا برای تولید کالاها و خدمات نیز، ضروری است.

5-2- تأمین پس اندازهای فردی
پس اندازهای فردی، آن بخش از درآمد است که بلافاصله پس از ذخیره کردن، برای هزینه های مصرفی اختصاص نیافته اند.


6- سرمایه گذاری روی دارایی های مولد
سرمایه ی کسب و کار، از طریق منابع درآمد، دریافت وام، یا فروش سهام تأمین می شود. برای کسب و کارهای غیر انتفاعی، این منابع مالی محدودتر هستند. یک کسب و کار برای ایجاد ظرفیت بهره وری، یعنی استفاده از تکنولوژی های جدید برای بهره وری بیشتر، مدرنیزه شدن و توسعه ی دارایی های مولد، به سرمایه گذاری نیاز دارد.


7- رفاه ملی
بیشتر کالاهای سرمایه ای و خدمات تجاری و اجتماعی و نیز دانش فناوری روش انجام کارها، که برای برطرف کردن نیازهای ما ضروری هستند، از فعالیت های تجاری یعنی از طریق توسعه ی اقتصادی منابع توسط مالکیت خصوصی سرچشمه می گیرند.

*میشا*
30th June 2010, 12:13 AM
کارآفرینان به تقاضای جامعه پاسخ می دهند



· چه کالاها یا خدماتی باید تولید شوند؟
از آنجا که دو سوم مجموع کالاها و خدماتی که تولید می شوند بر بخش مصرفی تمرکز دارند، بنابراین مصرف کنندگانتعیین کننده ی کالاها و خدماتی هستند که باید تولید شوند.

· این کالاها و خدمات برای چه افرادی باید تولید شوند؟
در اقتصاد، منظور از برای چه افرادی این است که چه افرادی بیشترین پول را برای خرید اقلامی که توسط عوامل تولید، عرضه می شوند می پردازند. به طور کلی، افرادی که بیشترین پول را دارند، یا مالکان کسب و کارهای موفق هستند (که مصرف کنندگان خواهان کالاها و خدمات آنها می باشند) و یا افرادی هستند که فرصت های شغلی زیادی برای آنها وجود دارد زیرا کسب و کارها به مهارت آنها نیاز دارند.

· این کالاها و خدمات چگونه باید تولید شوند؟
این مساله را با در نظر گرفتن مصرف کنندگان، به ویژه از طریق تعاملات میان کسب و کارها و مصرف کنندگان، می توان تعیین کرد. برای مثال، بنز یا ماکسیما، خودروهایی تجملی هستند که با هزینه های بالایی تولید شده و مدت زیادی کارآیی دارند. اما بسیاری از مصرف کنندگان توانایی مالی خرید آنها را ندارند. کارآفرینان به این نکته دقت می کنند و خودروهایی با امتیازات کمتر و قیمتی پایین تر تولید می کنند تا نیاز و خواسته ی افرادی را که توانایی خرید بنز یا ماکسیما را ندارند، تأمین کنند. کالاهای ارزان قیمت چینی نیز نمونه هایی از تولید کالاها با هزینه های پایین می باشند.


پاسخ به این پرسش ها، باید با توجه به عملکرد بازار داده شده و در واقع بازخوردی باشد که از بازار دریافت می شود. برای مثال، اگر مصرف کنندگان، کالای خاصی را که تولید می شود خریداری نکنند، این موضوع نشان می دهد که کسب و کار باید تولید آنها را متوقف کند (چه کالایی باید تولید شود). اگر مصرف کنندگان حاضر نشوند قیمت کالایی را با وجود کیفیت فوق العاده ای که دارد بپردازند، تولیدکنندگان باید به دنبال روش هایی باشند تا با استفاده از فناوری های دیگری بتوانند آن کالا را با هزینه ی کمتری تولید کنند (کالا چگونه باید تولید شود). افرادی که وارد مشاغلی می شوند که تقاضای شغلی برای آنها بالاست یا کسب و کارهای جدیدی را راه اندازی می کنند و کالاها و خدماتی را که تقاضای بالایی دارند تولید می کنند، بخش اعظم محصولات را خواهند خرید (تولید برای چه افرادی).

*میشا*
30th June 2010, 05:24 PM
ویژگی های یک جامعه ی پیشرو


· پیوسته کالاها و خدمات مفیدی در آن تولید و ارائه می شود.

· کالاها و خدمات موردنیاز در سراسر جامعه به صورت وسیع توزیع می شود.

· به طور پیوسته ایده های جدیدی شکل می گیرند که موجب رشد و رونق بخشیدن به اقتصاد می شوند.

· نیازهای افراد جامعه به طور مستمر کشف و شناسایی می شوند.

· مشکلاتی که در جامعه احساس می شود، به طور مستمر حل و برطرف می گردد.

· با ایجاد فرصت نوآوری و خلاقیت برای تمام افراد، از رکود جلوگیری می شود.

*میشا*
30th June 2010, 05:32 PM
کارآفرینی، بنگاه های کوچکی را در جامعه ایجاد می کنند که:

· رشد کرده و به بنگاه های متوسط و بزرگ تبدیل می شوند.

· افرادی را که توان نوآوری دارند، برای ارائه ی خدمات جدید، فرآیندهای جدید، محصولات جدید و به طور کلی برای ایجاد رفاه در جامعه تشویق می کنند.

· نقش تأمین کننده، مشتری و پیمانکار فرعی سازمان های بزرگ را – که بازاری بزرگ در جامعه محسوب می شوند – ایفا می کنند.

· در سرتاسر نظام اقتصادی، میان شرکت های کوچک، متوسط و بزرگ، رقابت ایجاد می کنند که خود منجر به بهبود کالاها و خدمات و افزایش بهره وری در جامعه و به طور کلی رفاه جامعه می شود.

*میشا*
1st July 2010, 08:18 PM
اهداف اقتصادی یک جامعه


· اشتقال کامل

· رشد پایدار

· آزادی انتخاب

· فرصت های برابر برای زنان و مردان

· امنیت اقتصادی

· عدالت اقتصادی

· موازنه و تراز اقتصادی بین المللی

*میشا*
1st July 2010, 08:33 PM
نقش کارآفرینان در دستیابی به اهداف اقتصادی


· افزایش میزان منابع مولد با بهره گیری از منابعی که ممکن است از آنها بهره برداری نشده است

· بهبود کیفیت منابع با تبدیل آنها به محصولات بهتر

· پیشرفت در فناوری

· افزایش کارایی و بازدهی

*میشا*
4th July 2010, 11:10 PM
اهداف افراد و جامعه


تعیین اهداف و تلاش برای دستیابی به آنها، یکی از نشانه های بلوغ و مسئولیت پذیری در جامعه است، درست همان گونه که این ویژگی ها، بلوغ افراد را نیز نشان می دهند. مردم برای زندگی اقتصادی خود (طول مدتی که می توانند کار کنند) چه اهدافی را تعیین می کنند؟ و چه میزان به این اهداف دست می یابند؟ این ها پرسش هایی هستند که اینجا مورد بحث قرار می گیرند.

یکی از اهداف مهمی که مردم برای اقتصاد در نظر دارند، تولید کامل به منظور دستیابی به اشتغال کامل یعنی اشتغال تمام افراد جامعه است. ما می خواهیم از منابع مولد موجود، یعنی نیروی کار، سرمایه و منابع طبیعی استفاده ی کامل داشته باشیم و از آنها به طور کارآمد استفاده کنیم. در واقع مردم انتظار دارند که از منابع حداکثر استفاده و بهره برداری صورت گیرد و هیچ منبع مولدی بی استفاده نمانده یا به هدر نرود.

اما میزان دستیابی ما به اهداف تولید کامل و اشتغال کامل چگونه است؟ در واقع هیچ ملتی نمی تواند برای 100% زنان و مردانی که توانایی و تمایل کار کردن را دارند، اشتغال دائمی ایجاد کند. بیکاری همواره تا حدی وجود دارد و به طور تقریبی 2 تا 5 درصد نیروی کار، بدون شغل هستند. اما وقتی میلیون ها نفر بدون هیچ دلیلی بیکار باشند، به این معناست که این افراد نمی توانند در سازندگی کشورشان نقش داشته باشند و درآمدی هم ندارند. به همین دلیل، دستیابی به تولید کامل که مستلزم اشتغال کامل و کارآیی بالاست، یکی از مهم ترین اهداف اقتصادی جوامع محسوب می شود.

دومین هدف اصلی، دستیابی به رشد پایدار است. ما دوست داریم که وضعیت اقتصاد با گذشت هر سال، بزرگتر و بهتر شود. میزان کالاها و خدمات تولید شده در سطح جامعه با بررسی آمار تولید ناخالص ملی (gnp) اندازه گیری می شود. رشد اقتصادی به معنای افزایش تولید ناخالص سرانه ی ملی (یعنی کل تولید ناخالص ملی تقسیم بر جمعیت کشور) است. ما خواستار آن هستیم که تولید ناخالص ملی، با نرخ ثابتی که حدود 4 تا 5 درصد در سال است (برآورد بخش غیر رسمی) رشد کند و رکود کسب و کار، رشد سریع بالای قیمت ها (تورم) و یا افزایش بیکاری نداشته باشیم.

اندازه گیری میزان تولید، اشتغال و رشد gnp بسیار ساده است. اما وقتی می خواهیم اهداف اقتصادی دیگری را مشخص کنیم، باید اصطلاحات کلی را به کار ببریم. به این معنا که شاید همانند تولید ناخالص ملی به راحتی قابل اندازه گیری نباشند.

آزادی انتخاب هدفی است که عملاً همه آن را در اولویت قرار می دهند. اما منظور از آزادی انتخاب چیست؟ اقتصاددانان عقیده دارند که آزادی انتخاب برای مصرف کنندگان، کارگران و کسب و کارها حائز اهمیت است.

آزادی انتخاب برای مصرف کنندگان بدین معناست که مصرف کنندگان بتوانند از میان طیف وسیعی از کالاهای گوناگون، هر کالایی را که علاقه دارند، با توجه به نیازها و ترجیحات فردی خود انتخاب و خریداری کنند. ما با نظامی که در آن به مصرف کننده گفته می شود: شما می توانید هر اندازه و رنگی را که دوست دارید انتخاب کنید، البته به شرطی که سایز شما متوسط و رنگ دلخواهتان مشکی باشد! موافق نیستیم.

آزادی انتخاب شغل، یکی از زمینه های مهم آزادی اقتصادی است. مردان و زنان تمایل دارند هر شغلی را که به آن علاقه دارند و از انجام آن لذت می برند و دستمزد کافی و رضایت فردی آنها را به همراه دارد، انتخاب کنند.

و در نهایت، در مورد اهمیت کسب و کار یا اقتصاد آزاد گفتنی ها بسیار است. کسب و کار آزاد یکی از مهم ترین ابعاد آزادی انتخاب است و به مردم این اختیار را می دهد که کسب و کار مورد علاقه یشان را آغاز کنند و از عوامل تولید به شیوه ای استفاده کنند که سودآوری داشته باشد. بخش اعظم نظام های اقتصادی فعال، براساس این آزادی بنا شده است.

برابری فرصت ها برای زنان و مردان در جامعه، یکی دیگر از اهداف است. این هدف با آزادی انتخاب رابطه ی نزدیکی دارد، زیرا حاکی از آن است که همه ی افراد باید به طور تقریبی از آزادی انتخاب مساوی برخوردار باشند تا به عنوان مصرف کننده، کارگر یا صاحب کسب و کار، از حقوق خاص خود بهره مند شوند.

امنیت اقتصادی به این معناست که ما خواستار این هستیم که اعضای جامعه ی ما از پول کافی برای خرید غذای کافی، پوشاک، تأمین سرپناه و سایر ملزومات برخوردار باشند. گسترش فقر نه تنها به معنای شکست در دستیابی به هدف امنیت اقتصادی برای افراد جامعه است، بلکه این پرسش جدی را مطرح می کند که آیا هدف عدالت اقتصادی در جامعه محقق شده است یا خیر. البته همه با معنای عدالت و برابری در زندگی اقتصادی توافق نظر ندارند، اما این هدفی است که تقریباً همه افراد حس می کنند باید تعریف شود و برای دستیابی به آن تلاش می کنند.

در نهایت، هدف اقتصادی دیگری وجود دارد که به مرزهای یک کشور محدود نمی شود، بلکه تا سایر کشورها نیز گسترش دارد. این هدف، تعادل بین المللی است. ما خواهان برقراری رابطه ای منسجم و متعادل در تجارت خارجی و پرداخت های بین المللی هستیم. ناکامی در دستیابی به این هدف نه تنها مشکلات اقتصادی جدی را در داخل و خارج از کشور ایجاد می کند، بلکه تنش های بین المللی را افزایش خواهد داد که خود تهدیدی برای صلح جهانی محسوب می شود.

*میشا*
14th July 2010, 10:00 PM
کسب و کار آقای خردمند


آقای خردمند کمتر از چهل سال دارد و در حال حاضر در سمنان زندگی می کند. او وقتی جوانتر بود به سمنان رفت. پدرش آشپز بود و در رستوران کار می کرد. آقای خردمند پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، شرایط لازم برای ورود به دانشگاه را نداشت، اما به یک مرکز آموزش فنی و حرفه ای رفت و دوره ی خیاطی را گذراند. پس از تکمیل دوره، یک شرکت تولیدی در شهرک صنعتی او را استخدام کرد.
او به مدت دو سال برای این تولیدی کار کرد. سپس تصمیم گرفت کسب و کار مستقلی را برای خود راه اندازی کند. بنابراین از بانک یک وام گرفت و از آن برای سرمایه ی کسب و کارش استفاده کرد. البته پس اندازهای فردی خود را نیز به این سرمایه افزود.
سپس در مرکز خریدی در نزدیکی خانه اش اتاقی را اجاره کرد تا بتواند پیاده به سر کار برود. او چهار دستگاه گلدوزی خرید و پس از خرید پارچه، چهار فرد ماهر را استخدام کرد تا گلدوزی لباس ها را انجام دهند. ابتدا آنها فقط روی پیراهن، شلوار و بلوز گلدوزی می کردند. آقای خردمند، تولیدات خود را در فروشگاهش به نمایش می گذاشت تا مشتریان آنها را ببینند و خریداری کنند. بعدها آقای خردمند مشاهده کرد که برخی از فروشگاه ها در یکی از میدان های اصلی شهر، لباس های یک شکلی را با تعداد زیاد تولید می کنند. دو مورد از این کسب و کارها به او سفارش دادند تا بر روی این نوع لباس ها گلدوزی کند. آقای خردمند برای آن که بتواند این سفارشات را انجام دهد، پنج کارمند ماهر را به صورت تمام وقت و دو کارمند دیگر را به صورت نیمه وقت استخدام کرد. همچنین او به سه دستگاه گلدوزی دیگر نیز نیاز داشت. در نهایت او توانست سفارشات را انجام دهد و مشتریان او نیز از کارش راضی بودند.
آقای خردمند با رشد کسب و کارش به فضای بیشتری نیاز پیدا کرد. در نتیجه کارگاه بزرگتری را در منطقه ی معروفی اجاره کرد. در این منطقه او به مشتریان احتمالی و مشتریان فعلی خود نزدیکتر شده بود. او به تولید سفارشات ادامه داد و هم زمان پوشاک مورد نیاز مشتریان را نیز گلدوزی می کرد. در چنین شرایطی، او به یک کارمند حسابداری نیاز داشت که حساب ها را ثبت کرده و نقدینگی کسب و کار را کنترل کند. او به یک کارمند تحویل دار نیز نیاز داشت و خودش فقط مدیریت می کرد.
آقای خردمند نمایشگاهی را در تهران دایر کرد تا کالاهایش را هم برای مشتریان داخلی و هم بازارهای خارجی معرفی کند. بعد از دو نمایشگاه، او برخی از تولیدات خود را به کشورهای همسایه صادر کرد و درآمد خالص او به سرعت افزایش یافت.
در حال حاضر آقای خردمند با مشتریان خود رابطه ای صمیمانه دارد. آنها به دلیل کیفیت بالای تولیدات و صداقت آقای خردمند به او علاقه مند هستند. کارمندان او نیز به او علاقه دارند و نسبت به کارشان احساس وفاداری و تعهد می کنند. پنج نفر از کارمندان او بیش از ده سال است در تولیدی او کار می کنند. کارمندان و مشتریان، او را در اصطلاح آقای گل می نامند. او این اسم را دوست دارد و آن را پذیرفته است. آقای خردمند حقوق منصفانه ای به کارمندان خود می دهد. همچنین آنها را تحت پوشش خدمات بیمه ی درمانی نیز قرار داده است. او علاوه بر حقوق ماهیانه، حق عائله مندی و همچنین گاهی مواد غذایی و خوار و بار نیز به آنها می دهد. او معتقد است که باید کیفیت شغلی کارکنان خود را افزایش دهد.

*میشا*
15th July 2010, 12:20 PM
اهمیت کارآفرینی



1. اشتغال زایی: کارآفرینان، برای خود و دیگران شغل ایجاد می کنند. آنها کارفرما هستند و بنابراین می توانند در رفع معضل بیکاری موثر باشند.

2. استفاده از منابع: وقتی کارآفرینان از منابع محلی استفاده می کنند، ارزش این منابع افزایش می یابد.

3. تمرکز زدایی و تنوع کسب و کار: کارآفرینان قادرند فرصت های کسب و کار را شناسایی کنند و این کسب و کارها را در مناطق مناسب، از جمله نواحی روستایی، راه اندازی نمایند.

4. ترویج فناوری: کارآفرینان با استفاده از خلاقیت خود می توانند به توسعه ی فناوری و به کارگیری آن کمک کنند.

5. تشکیل سرمایه: کارآفرینان تشکیل سرمایه و سرمایه گذاری را افزایش می دهند.

6. ترویج فرهنگ کارآفرینی: کارآفرینان چهره های موفقی هستند که می توانند الگوی دیگران و به ویژه جوانان باشند.

*میشا*
17th July 2010, 10:21 PM
خود اشتغالی


ارزش ها، علایق و تجربیات فردی، چه ارتباطی با شغل و سبک زندگی منتخب شما دارد؟

ارزش ها و علایق فردی شما، مواردی هستند که از نظر شما بسیار اهمیت دارند. احتمالا شما شغلی را انتخاب می کنید که بر مبنای ارزش ها و علایق شما بنا شده باشد، زیرا:

1. شغلی که انتخاب می کنید ممکن است در انتخاب محل زندگی تان تأثیر داشته باشد. برای مثال، اگر جنگلبانی را انتخاب کنید، احتمالاً ناچار خواهید بود که در نزدیکی یک جنگل زندگی کنید یا اگر کارتان در زمینه ی سینما باشد، احتمالاً باید در نزدیکی یک شهر بزرگ زندگی کنید.

2. میزان درآمد شما ممکن است در شیوه ی زندگی تان تأثیر داشته باشد. برای مثال، اگر درآمد سالانه ی شما 30.000.000 ریال باشد، زندگی شما با فردی که سالانه 300.000.000 ریال درآمد دارد تفاوت خواهد داشت. شما باید در مورد اینکه پول تا چه اندازه برایتان اهمیت دارد، تصمیم بگیرید.

3. شغلی که انتخاب می کنید ممکن است شیوه ی زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال،
خانم شکیبا یک پرستار است و اغلب ناچار است در طول شب کار کند و نمی تواند همیشه خواب کامل شبانه را تجربه کند ولی دوست دارد به بیماران کمک کند تا به سرعت درمان شوند.
آقای اسفندیاری در یک کارخانه ی تولید پلاستیک کار می کند. او جزء کارکنان شیفت شب است و روزها می خوابد. اما از این جهت شیفت شبانه را دوست دارد که درآمد بیشتری دارد و ضمناً او از کار با ماشین آلات و ابزارها نیز لذت می برد.
آقای پویا، فروشنده است و اغلب 70 ساعت در هفته کار می کند و طی این مدت به مسافرت هم می رود. اما او از رفتن به مناطق جدید لذت می برد.

4. شغلی که انتخاب می کنید ممکن است بر نوع دوستانتان تأثیر داشته باشد. بسیاری از همکاران شما، به دوستان شما تبدیل خواهند شد و احتمال دارد رابطه ی شما با دوستان فعلی تان کمرنگ شود.

5. شغلی که انتخاب می کنید ممکن است بر زندگی خانوادگی شما تأثیر داشته باشد. برای مثال، خانم یزدانی مدیر یک هتل است و 80 ساعت در هفته کار می کند. مسلم است که او فرصت زیادی برای بودن در کنار اعضای خانواده یا فرزندانش ندارد.

6. شغلی که انتخاب می کنید ممکن است روی شخصیت شما تأثیر داشته باشد. برخی از مشاغل، فشار بیشتری را به شما تحمیل می کنند و این فشار ممکن است باعث عصبانیت یا بدخلقی شما شود.

تنها شما می توانید تصمیم بگیرید که چگونه زندگی کنید. شغلی را انتخاب کنید که با ارزش هایتان بیشترین هماهنگی را داشته باشد.

*میشا*
17th July 2010, 10:24 PM
مزایای خود اشتغالی


1. میتوانید خودتان رهبر باشید به جای اینکه مجبور باشید از دستورات دیگران اطاعت کنید.

2. امکان پیاده سازی ایده های شما وجود دارد.

3. می توانید خلاق باشید و ایده های جدیدی ارائه دهید.

4. درآمد شما می تواند بسیار زیاد باشد.

5. استقلال عمل دارید و کاری را که می خواهید انجام می دهید.

6. می توانید ابتکار عمل داشته باشید و راه های جدیدی را بیازمایید.

7. کنترل محیط کار در اختیار شماست.

8. می توانید به دیگران دستور بدهید که چه کارهایی انجام بدهند.

*میشا*
17th July 2010, 10:26 PM
چالش های خود اشتغالی


1. ساعات کاری شما ممکن است طولانی و نامنظم باشد.

2. مسئولیت زیادی بر دوش شما قرار می گیرد.

3. باید ریسک پذیر باشید.

4. درآمد شما مانند حقوق کارمندی ثابت و تضمین شده نخواهد بود.

5. از پاداش و مزایای جانبی هم خبری نیست!

6. همیشه با مسائل مالی سر و کار خواهید داشت.

7. همیشه از نظر زمانی در مضیقه خواهید بود.

8. آینده برای شما نامشخص خواهد بود.

9. باید همواره در حال یادگیری باشید.

10. تفویض و واگذاری کارها به دیگران برایتان مشکل خواهد بود.

11. کارهای دفتری بیش از حدی خواهید داشت.

12. به فعالیت و اقدامات کارکنان وابسته و متکی خواهید بود.

*میشا*
17th July 2010, 10:29 PM
مزایای حقوق بگیری

1. مسئولیت های مشخص و ثابتی خواهید داشت.

2. درآمد ثابت و پایداری خواهید داشت.

3. از مزایای جانبی نظیر پاداش برخوردار خواهید بود.

4. ساعات کاری ثابت و معینی خواهید داشت.

5. آینده ی مشخص تری خواهید داشت.

6. دامنه ی کنترل مشخص

7. با کمترین میزان ریسک مواجه هستید.

*میشا*
17th July 2010, 10:30 PM
چالش های حقوق بگیری

1. باید از دستورات پیروی کنید.

2. توانایی های شما مورد شناسایی قرار نمی گیرد.

3. درآمدتان مشخص و محدود خواهد بود.

4. مسئولیت های محدودی بر عهده ی شما خواهد بود.

5. در اجرای ایده های خود با مشکل مواجه خواهید بود و نمی توانید به راحتی یا بدون کسب اجازه ی کارفرمای خود آنها را اجرا کنید.

6. به کارفرمای خود وابسته خواهید بود.

*میشا*
20th July 2010, 05:40 PM
مزایا و معایب خود اشتغالی




1- مزایای کار کردن برای خود

افرادی که خود اشتغالی را انتخاب می کنند، معمولاً پنج دلیل اصلی برای این کار دارند: رضایت شخصی، استقلال، دستیابی به سود، امنیت شغلی و اعتبار.

الف) رضایت شخصی. از نظر برخی از افراد، مهم ترین مزیت کار کردن برای خود، خشنودی و رضایت شخصی است. رضایت شخصی به این معناست که آن کاری که دوست دارید در زندگی خود انجام دهید. خود اشتغالی به شما این امکان را می دهد که هر روز کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید. برای مثال، اگر به عکاسی علاقه داشته باشید، می توانید یک لابراتوار عکاسی راه اندازی کنید. هر بار که یک مشتری از عکس خود اظهار رضایت می کند، شما نیز به رضایت فردی دست می یابید.
می توانید از کمک به جامعه ای که در آن زندگی می کنید به خشنودی و رضایت فردی دست یابید. افراد خود اشتغال، کالاها و خدماتی را عرضه کرده و برای دیگران شغل ایجاد می کنند. همچنین از دیگر کسب و کارهای محل، کالاها و خدماتی را خریداری می کنند، از بانک های محلی وام می گیرند و مالیات می پردازند.

ب) استقلال. یکی دیگر از مزایای خود اشتغال بودن، استقلال است. استقلال، یعنی رهایی از کنترل دیگران. با خود اشتغالی می توانید از دانش، مهارت ها و توانایی های خود هر زمان که مناسب باشد استفاده کنید. وقتی خود اشتغال باشید، حس خود اتکایی و اینکه خودتان باید برای گذران زندگیتان تلاش کنید و به دیگران تکیه نکرده اید، انگیزه ی شما خواهد بود. افراد خود اشتغال، در مقایسه با افرادی که برای دیگران کار می کنند، از آزادی عمل بیشتری برخوردارند. آنها خودشان مسئول هستند و می توانند بدون آن که ابتدا منتظر تأیید فرد دیگری باشند، خودشان تصمیم گیری کنند.

ج) سود و درآمد. یکی از مهمترین مزایایی که از راه اندازی یک کسب و کار جدید انتظار می رود، دستیابی به سود است. سود، بخشی از درآمد است که بعد از پرداخت هزینه ها باقی می ماند. سود، متعلق به مالک کسب و کار است. وقتی خود اشتغال باشید، می توانید درآمد خود را کنترل کنید. در بیشتر مواقع، اگر زمان و تلاش بیشتری را برای کسب و کار صرف کنید، درآمد شما نیز افزایش خواهد یافت. در حالی که وقتی برای فرد دیگری کار می کنید معمولاً چنین نیست. پس از آن که کسب و کار شما روال عادی خود را پیدا کرد، دوست دارید سالانه چه میزان درآمد داشته باشید؟ 200.000.000 ، 300.000.000 یا 400.000.000 ریال. تصمیم گیری در مورد درآمد بسیار اهمیت دارد، زیرا درآمد کسب و کارهای گوناگون با یکدیگر متفاوت است. برای مثال، درآمد ممکن برای یک رستوران با یک کسب و کار تولیدی کوچک تفاوت دارد. شاید مورد هدف قرار دادن درآمدهای بالا، برای مثال 300.000.000 ریال در سال، شما را وسوسه کند. توجه کنید که بسیاری از کسب و کارها این امکان را دارند که تا مدتی نسبتاً طولانی سودآور بمانند، با این وجود بسیاری از کسب و کارها به سرعت به سودآوری نمی رسند. یک راه برای هدف گذاری در مورد درآمد مورد نظرتان، پاسخ به این پرسش است:
دوست دارم بعد از شش سال، (سالانه) چه میزان درآمد داشته باشم؟

د) امنیت شغلی. بسیاری از بنگاه های کسب و کار توسط افرادی راه اندازی می شوند که به دنبال امنیت شغلی به شیوه ای هستند که از هیچ روش دیگری به دست نمی آید. امنیت شغلی، همان تضمین اشتغال یا درآمد مستمر است. افراد خود اشتغال از کار بیکار نمی شوند، اخراج نمی شوند و نیازی نیست در سن خاصی بازنشسته شوند.

ه) مقام و منزلت اجتماعی. منزلت اجتماعی به رتبه و موقعیت اجتماعی افراد گفته می شود. افراد خود اشتغال، با برقراری ارتباط با مشتریان و عموم مردم، به افرادی شناخته شده و معتبر تبدیل می شوند. در نتیجه، می توانند از داشتن موقعیت اجتماعی بالاتر نسبت به بسیاری از کارگران دیگر لذت ببرند. افتخار کردن به مالکیت کسب و کار، ارتباط نزدیکی با موقعیت اجتماعی دارد. بسیاری از افراد از اینکه نامشان روی ساختمان ها، وسایل نقلیه، سربرگ یا تابلوهای تبلیغاتی باشد لذت می برند. همه ی مردم تا حدی به دنبال کسب اعتبار و موقعیت اجتماعی هستند. کسب و کارها نیز منزلت خاص خود را دارند. برخی کسب و کارها، منزلت بالا و برخی دیگر در رتبه های پایین تری قرار دارند. برای مثال، جمع آوری زباله جزء مشاغلی محسوب می شود که رتبه ی پایینی دارد. برخی از افراد به اعتبار کسب و کارشان، بسیار علاقه دارند، اما برخی دیگر اصلاً چنین نیستند. هنگام انتخاب نوع کسب و کار، توجه به منزلت و شأن آن ممکن است برای شما اهمیت داشته باشد. نکته ی کلیدی در انتخاب یک کسب و کار این است که توجه کنید منزلت و جایگاه اجتماعی آن به گونه ای باشد که شما از آن احساس خشنودی و رضایت کنید.

و) انعطاف پذیری. افرادی که خود اشتغال هستند، می توانند بر اساس توانایی های خود هر کسب و کاری را که دوست دارند، با هر نوع و اندازه ای آغاز کنند. خود اشتغالی به افراد امکان می دهد که به جای کارمند و پیرو بودن، کارفرما و رهبر شوند.



2- معایب و محدودیت های خود اشتغالی

علاوه بر مزایای خود اشتغالی، باید با معایب آن نیز آشنا شوید: احتمال از دست دادن پولی که سرمایه گذاری شده، درآمد کم یا نامطمئن، ساعات کاری طولانی و انجام کارهای روزمره، از جمله محدودیت های خود اشتغالی به حساب می آیند.

الف) احتمال از دست دادن سرمایه. یکی از مخاطرات خود اشتغال بودن، احتمال از دست دادن سرمایه است. منظور از سرمایه، پولی است که کارآفرین برای راه اندازی کسب و کار از آن استفاده کرده است. به عنوان یک قانون کلی، هر چه ریسک کسب و کار بیشتر باشد، سود احتمالی آن نیز بیشتر است. اگر کسب و کار موفق شود، سود چشمگیری عاید کارآفرین خواهد شد. اما اگر کسب و کار با شکست مواجه شود، ممکن است کارآفرین پس اندازهای یک عمر خود و خانواده اش را از دست بدهد. ممکن است بازپرداخت پول بانک، تأمین کنندگان یا افرادی که برای شروع کسب و کار به شما پول داده اند، سال ها طول بکشد.

ب) درآمد نامطمئن یا کم. یکی دیگر از معایب داشتن کسب و کاری برای خود، احتمال داشتن درآمد کم یا نامطمئن است. برخلاف حقوق کارگرانی که استخدام شده و درآمد ثابتی دارند، درآمد شما معمولاً هر ماه متفاوت خواهد بود. این موضوع حتی در کسب و کارهای بسیار با تجربه نیز رخ می دهد. گاهی وقتی درآمدی نیز وجود دارد، ممکن است باز هم برای رفع نیازهای فردی و خانوادگی کافی نباشد. این مسأله معمولاً طی شش یا دوازده ماه اول راه اندازی یک کسب و کار رخ می دهد.

ج) ساعات کاری طولانی. کارآفرینان، صرفاً چهل ساعت در هفته کار نمی کنند. آنها برای ثبت زمان کارشان، کارت حضور و غیاب نمی زنند. بسیاری از افراد خود اشتغال، روزی چهارده ساعت یا بیشتر، به مدت شش یا هفت روز در هفته کار می کنند. مالک کسب و کار، معمولاً اولین نفری است که صبح ها وارد کسب و کار می شود و آخرین نفری است که شب ها محل کارش را ترک می کند. ساعات کاری مطابق با نظر مشتریان تنظیم می شوند نه خواسته ی مالک کسب و کار. برای مثال، بسیاری از فروشگاه هایی که در بازار فعالیت دارند از 8 صبح تا 9 شب کار می کنند. برخی از کارآفرینان احساس می کنند که هیچوقت نباید بیشتر از یک یا دو روز پشت سر هم کار را تعطیل کنند.

د) کارهای روزمره. اداره ی یک کسب و کار مستقل ممکن است مستلزم انجام کارهای روزمره ای باشد که شما آنها را دوست ندارید. اما شما باید همه فن حریف باشید. اگر شریکی نداشته باشید یا پول کافی برای استخدام افراد دیگر نداشته باشید، این مسأله ممکن است چالش بزرگی برای شما باشد.

ه) ریسک ها (مخاطرات). اگر برای پذیرش مخاطرات سنجیده آماده باشید، احتمال موفقیت شما بسیار زیاد خواهد بود. ریسک های سنجیده، به شما این امکان را می دهد که بدون دست زدن به قمار، شانس شکست یا موفقیت خود را تخمین بزنید. کسب و کارهایی که ریسک بسیار کمی دارند، از نظر سوددهی نیز در سطح پایینی قرار دارند و این موضوع باعث ایجاد محدودیت در امکان ارائه ی ایده های شما و اجرای آنها می شود.

و) مشارکت زمانی. راه اندازی یک کسب و کار جدید به تلاش زیادی نیاز دارد. در حقیقت طی سال های اول، شاید بیشترین زمان شما صرف کار کردن شود. اما در دراز مدت، میزان تلاش و درگیری فردی مالک کسب و کار، ممکن است بسیار تغییر کند. در بسیاری از کسب و کارهای کوچک و دیرپا، می توان فعالیت های روزمره را به مدیر دیگری واگذار کرد. در مورد مشارکت فردی و تلاشی که تمایل دارید خودتان در آینده (بعد از شش سال) داشته باشید، تصمیم بگیرید. ممکن است بخواهید به مشارکت کامل خود ادامه دهید، شاید هم ترجیح می دهید تا حدی مشارکت داشته باشید یا اینکه مشارکتی نداشته باشید.

ز) روابط فردی. در مورد کار کردن با افراد دیگر چه احساسی دارید؟ آیا از این کار واقعاً لذت می برید یا آرزو دارید همیشه تنها کار کنید؟ یا شاید خواهان وضعیتی مابین این دو هستید؟ ارتباطات فردی در یک کسب و کار کوچک به سه دسته تقسیم می شوند: ارتباط با مشتریان، ارتباط با کارمندان و ارتباط با تأمین کنندگان. بسیاری از مالکان کسب و کارهای کوچک، به ارتباط با کارمندان و تأمین کنندگان توجه زیادی ندارند، زیرا معمولاً مالک در آن سوی راحت رابطه قرار دارد. اما رابطه ی میان مالک و مشتری، با توجه به نوع کسب و کاری که دارید بسیار متفاوت است. برای مثال، در یک بنگاه معاملات ملکی، توانایی در تأثیرگذاری روی نظر خریدار بسیار اهمیت دارد. اگر به فروشندگی و رفتارهای الزامی آن نظیر تعریف و تمجید از محصولات خودتان و سر و کله زدن با مشتری علاقه ندارید، کسب و کاری را که مستلزم آن است که خودتان این کار را انجام دهید، انتخاب نکنید. بسیاری از کسب و کارها، نیازی به تعریف و تمجید از کالاها برای فروش رفتن آنها یا سر و کله زدن با مشتری ندارند. برای مثال، در خرده فروشی ها، فروش به کیفیت کالا، قیمت عادلانه و تبلیغات بستگی دارد، نه به تعریف فروشنده. یک نمونه از کسب و کارهایی که به حداقل روابط فردی نیاز دارد، سفارش کالا توسط پست، اینترنت یا نامه ی الکترونیکی است که شما هرگز مشتری را نمی بینید (مشتری، سفارشات را ارسال و مالک، کالا را می فرستد).

*میشا*
21st July 2010, 09:41 PM
دلایل پرداختن به کسب و کار کارآفرینانه


برای سازگاری و انطباق با:

1- پیشامدها یا وقایع حساس و بحرانی (اقتصادی، روانی، اجتماعی)

· به شما ارث قابل توجهی رسیده یا اینکه کسب و کار خانوادگیتان به شما ارث رسیده است.

· شما از محل کار خود اخراج شده اید یا به دلیل تعدیل نیرو و یا بازنشستگی از کار بیکار شده اید.

· شما به شغل دیگر یا مکانی دیگر منتقل شده اید.

· دوست دارید که نسبت به آشنایان خود برتری جویید یا با آنها رقابت کنید. از مدیر یا همکاران خود ناراضی هستید.

· هیچ فرصت شغلی بعد از فارغ التحصیلی یا گذراندن دوره های آموزش فنی و حرفه ای برایتان وجود ندارد.


2- دلایل معقول و واقعی (اقتصادی، روانی، اجتماعی)

· باید برای امرار معاش خود درآمدی داشته باشید یا اینکه می خواهید ثروتمند شوید.

· می خواهید برای بازنشستگی آماده شوید. به این معنا که می خواهید در دوران بازنشستگی کاری داشته باشید یا درآمد بیشتری کسب کنید یا هر دوی این موارد.

· می خواهید درآمد مکملی داشته باشید یا برای خودتان سرمایه گذاری کنید. مثلاً دارایی های غیرمنقولی بخرید.

· می خواهید مالیات کمتری بپردازید.

· می خواهید برای اوقات فراغت خود مشغله ای داشته باشید (برای رهایی از ملالت و دلزدگی).

· می خواهید دلیل و انگیزه ی مشترکی برای اعضای خانواده ایجاد کنید تا در کنار یکدیگر باشند.


3- دلایل فردی انتزاعی (اقتصادی، روانی، اجتماعی)

· به دنبال پاداش های احساس، درک ارزش فردی، خودانگاره، مشاهده ی توسعه و شکوفایی خلاقیت خودتان هستید.

· دوست ندارید برای دیگران کار کنید.

· می خواهید ساعات کاری انعطاف پذیری داشته باشید. به این معنا که آزاد باشید کاری را که دوست دارید در هر زمانی که دوست دارید، انجام دهید.

· دوست ندارید مجبور باشید از دیگران پیروی کنید.

*میشا*
21st July 2010, 09:53 PM
دلایل پرداختن به کسب و کار کارآفرینانه


http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg الف) اقتصادی

http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg ب) روانی

http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg ج) اجتماعی

http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg د) پیشامدها یا وقایع حساس و بحرانی

http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg ه) دلایل معقول و منطقی

http://0k.03.img98.com/out.php/i180943_8.jpg و) دلایل فردی و احساسی

*میشا*
21st July 2010, 09:57 PM
بنگاه های کوچک


مفهوم کسب و کار کوچک


الف) عناصر تشکیل دهنده ی مفهوم کسب و کارهای کوچک

· مدیریت آن به طور مستقلی انجام می شود و به سازمان دیگری وابسته نیست.

· سرمایه ی مورد نیاز آن توسط مالک تأمین می شود.

· گستره ی فعالیت آن عمدتاً به صورت محلی و بومی است.

· اندازه ی نسبتاً کوچکی دارد.


ب) تعاریف کسب و کارهای کوچک

· کسب و کار در صورتی کوچک خوانده می شود که مالک با مدیران عملیاتی، مستقیماً در ارتباط بوده و با بخش بزرگی از نیروی کار، از جمله کارکنان اصلی و کلیدی، رابطه ی فردی داشته باشد.

· کسب و کاری که مالکیت و عملکرد آن فردی است.

· کسب و کاری که کمتر از 50 نفر در آن استخدام شده باشند (این رقم ممکن است در کشورهای مختلف متفاوت باشد).

*میشا*
25th July 2010, 01:39 PM
آمار و مشاهدات مربوط به کسب و کارهای کوچک


1) در بسیاری از کشورها، 99 درصد از کل کسب و کارها را کسب و کارهای کوچک تشکیل می دهند.

2) بیش از 40 درصد از کارمندان کسب و کارها در بیشتر کشورها، در کسب و کارهای کوچک کار می کنند.

3) تقریباً 40 درصد از مجموع فعالیت های تجاری در بسیاری از کشورها، توسط شرکت های کوچک انجام می شود.

4) تقریباً 75 درصد از مشاغل جدید توسط کسب و کارهای کوچک ایجاد می شوند.

5) 50 درصد از کسب و کارهای کوچک طی دو سال اول با شکست مواجه می شوند.

6) 60 درصد از پولی که برای راه اندازی کسب و کارهای کوچک صرف می شوند، از محل منابع شخصی مانند پس اندازهای شخصی کارآفرینان و دریافت وام از دوستان تأمین می شود.

7) هزینه ی ایجاد شغل توسط کسب و کارهای کوچک، بسیار کمتر از هزینه ی ایجاد شغل در بنگاه های بزرگ است.

8) بیشترین تعداد کارمندان در بخش های خرده فروشی، عمده فروشی و خدمات متعلق به بنگاه های کوچک می باشد.

9) بنگاه های کوچک در بخش های خاصی از تولید، بیشترین میزان فروش و تعداد کارمندان را دارند.

10) ضعف در مدیریت، بزرگترین دلیل شکست کسب و کارهای کوچک است.

11) شانس اینکه هر کسب و کاری بیش از 5 سال به فعالیت خود ادامه دهد، 1 به 4 است.

12) تقریباً در تمامی کشورها، کسب و کارهای کوچک، موطن و خاستگاه (محل رشد و توسعه) طبیعی کارآفرینی هستند. به این معنا که کارآفرینان کسب و کار خود را با راه اندازی یک کسب و کارهای کوچک آغاز می کنند.

*میشا*
25th July 2010, 01:41 PM
مثلث مقایسه ای



http://0k.04.img98.com/out.php/i192751_9.jpg

*میشا*
25th July 2010, 01:44 PM
دلایل علاقه و توجه به کسب و کارهای کوچک


· اداره کنندگان کسب و کارهای کوچک، گروهی هستند که می توانند فشار سیاسی بزرگی را تشکیل دهند و نمی توان حرف ها و دغدغه های آنها را نادیده گرفت.

· تعداد زیادی از مردم در بنگاه های کوچک فعالیت می کنند.

· کارمندان و گاهی مالکان بنگاه های کوچک، از گروه های محروم جامعه هستند.

· بنگاه های کوچک، فرصت های کسب و کار بسیاری را به ویژه برای خانم ها فراهم می کنند.

· کسب و کارهای کوچک، به فقرزدایی و توسعه کمک می کنند.

*میشا*
30th July 2010, 08:06 PM
نقاط ضعف بنگاه های کوچک

محدودیت های مالی

تراز کردن ورود و خروج نقدینگی به ویژه هنگام تکاپو برای توسعه ی کسب و کار، به زحمت و تلاش زیادی نیاز دارد. زمانی که مالکان کسب و کارهای کوچک درخواست وام می کنند، موسسات مالی و تأمین کنندگان سرمایه برای آنها فرش قرمز پهن نمی کنند (آنها را تحویل نمی گیرند) و همین موضوع باعث می شود این افراد تصور کنند که یک شهروند درجه دو هستند. بنگاه های کوچک نمی توانند از اعتبار خود به عنوان یک ابزار فروش، به سادگی شرکت هایی که ذخایر مالی بزرگی دارند استفاده کنند. به علاوه، بسیاری از بنگاه های کوچک، توان ادامه ی فعالیت هنگامی که منتظر مقبولیت کالاهایشان در بازار هستند را ندارند.

مشکلات کارکنان

شرکت های کوچک نمی توانند حقوق زیادی به کارمندان خود بپردازند و فرصت ها و موقعیت های شغلی که معمولاً در شرکت های بزرگ وجود دارد، در شرکت های کوچک وجود ندارد. همچنین مالکان بنگاه های کوچک باید روی مشکلات روزمره ی اداره ی کسب و کار تمرکز کنند و به طور کلی زمان کمی برای فکر کردن در مورد اهداف کسب و کار دارند.

بالاتر بودن هزینه های مستقیم

یک بنگاه کوچک نمی تواند مانند یک شرکت بزرگ، مواد اولیه، ماشین آلات یا منابع را ارزان تهیه کند یا مانند تولیدکنندگان بزرگ از مزایای اقتصادی مربوط به تولید با حجم انبوه (پایین آمدن هزینه ی تمام شده) استفاده کند. بنابراین تولید هر واحد، معمولاً برای یک بنگاه کوچک پر هزینه تر است، اما هزینه های بالاسری این بنگاه ها معمولاً کمتر از شرکت های بزرگ است.

به مخاطره افتادن همه ی دارایی ها در یک کار

شرکتی که فعالیت های متنوعی داشته باشد، حتی اگر در یکی از بخش های خود ناموفق شود (یکی از محصولاتش با شکست مواجه شود)، ممکن است لطمه ای نبیند و همچنان قدرت خود را حفظ کند. اما کسب و کار کوچکی که فقط چند خط تولید دارد، چنین نیست.یک شرکت کوچک، اگر نتواند مشتریان را به سوی کالاهایش جذب کند، یا اگر یکی از بازارهایش دچار رکود شدیدی شود، یا اگر یکی از محصولات با سابقه اش به طور ناگهانی از دور خارج شود، آسیب پذیر خواهد شد.

عدم اعتماد به بنگاه های کوچک

عموم مردم، کالاهای یک شرکت بزرگ را به دلیل نام مشهور و شناخته شده ای که دارد، می پذیرند. اما یک بنگاه کوچک، هر بار که کالای جدیدی را عرضه می کند یا وارد بازار جدیدی می شود، باید برای اثبات خود تلاش کند. شهرت و موفقیت های قبلی یک کسب و کار کوچک در بازار، نفوذ و تأثیر کمی دارد.

*میشا*
30th July 2010, 08:09 PM
نقاط قوت بنگاه های کوچک


امکان برقراری ارتباط فردی

اغلب مشتریان، بابت توجهی که به خود آنها می شود حاضرند مبلغ بیشتری را بپردازند. در واقع، در بسیاری از صنایعی که تفاوت زیادی میان انواع کالاها و قیمت های آنها وچود ندارد، عامل انسانی، مهمترین مزیت رقابتی محسوب می شود.

انگیزه ی بیشتر

مدیریت اصلی یک بنگاه کوچک معمولاً توسط خود مالک یا مالکان آن انجام می شود. به همین دلیل، آنها سخت تر، برای مدت طولانی تر و با مشارکت و دلسوزی بیشتری کار می کنند. سود و زیان برای آنها معنایی بیشتر از معنای حقوق و پاداش برای کارمندان شرکت های بزرگ دارد.

انعطاف پذیری بسیار زیاد

مهم ترین مزیت رقابتی یک بنگاه کوچک، انعطاف پذیری آن است. یک کسب و کار بزرگ نمی تواند کارخانه ای را بدون مخالفت کارگران اتحادیه تعطیل کند یا حتی قیمت ها را بدون دخالت از سوی دولت افزایش دهد. اما یک بنگاه کوچک می تواند به سرعت به تغییرات رقابتی پاسخ دهد. همچنین یک بنگاه کوچک، خطوط ارتباطی نزدیک تری دارد. خطوط تولید آن کمتر و نیز به هم نزدیک بوده، بازارهای آن محدودتر و کارخانجات و انبارهای آن نزدیک تر هستند. این کسب و کارها می توانند به سرعت، مشکل یا فرصت را شناسایی و اقدام مناسب را انجام دهند.

تشریفات اداری کمتر

درک تصویر بزرگ تری از موضوعات کسب و کار و مدیریتی شرکت، برای مدیران شرکت های بزرگ دشوار است. این نزدیک بینی مدیریتی منجر به انجام اقدامات غیرضروری و بازدهی کمتر ناشی از تشریفات اداری می شود. در یک کسب و کار کوچک، می توان مشکل را به سرعت تشخیص داد، تصمیمات لازم را اتخاذ کرد و به آسانی نتایج را بررسی نمود.

عدم جلب توجه کمتر (عدم ایجاد جار و جنجال)

از آنجا که شرکت های کوچک در معرض توجه کمتری قرار دارند، بدون جلب توجه یا مخالفت بی مورد می توانند تاکتیک های جدید فروش را امتحان کنند و کالاهای جدید را معرفی نمایند. شرکت های بزرگ همواره با موانع حقوقی، قوانین ضد انحصاری و مقررات دولتی دست و پنجه نرم می کنند. همچنین انعطاف لازم را ندارند و در نتیجه تغییر و تشکیل ساختار مجدد برایشان دشوار است.

*میشا*
30th July 2010, 08:13 PM
راهبردهای (استراتژی های) بنگاه کوچک کسب و کار

· هدف گیری به سوی بخش های تخصصی بازار

· بومی سازی کسب و کار متناسب با فرهنگ و دیگر الزامات مشتریان یک منطقه

· برقراری رابطه ی فردی

· عدم رقابت مستقیم با شرکت های خیلی بزرگ

· برآوردن نیازی که محدود به یک منطقه یا ناحیه است

· تولید برای کوتاه مدت یا افراد خاص

· ارائه ی خدمات تعمیر فنی

· ارائه ی خدمات شخصی

· موقعیت هایی که در آنها بازار به سرعت تغییر می کند

*میشا*
30th July 2010, 08:16 PM
ماهیت محلی و بومی کسب و کارهای کوچک


http://0k.04.img98.com/out.php/i206916_10.jpg

*میشا*
14th August 2010, 12:22 AM
عوامل کلیدی موفقیت در راه اندازی یک کسب و کار کوچک



http://up.iranblog.com/Files2/a9ca77f738ea4d9b927b.jpg

*میشا*
14th August 2010, 12:26 AM
عوامل کلیدی موفقیت در راه اندازی یک کسب و کار کوچک

من چگونه می توانم کارآفرین شوم؟ چگونه می توانم کسب و کار موفقی را راه اندازی کنم؟ اینها پرسش هایی هستند که بیشتر اوقات افراد می پرسند، اما متأسفانه هنوز پاسخ یا فرمول خطا ناپذیری برای آنها شناسایی نشده است. با این وجود، براساس تحقیقات، مشاهدات و تجربیات موجود، موفقیت، به توانایی خاصی در تشخیص فرصت ها در بازار و اقدام برای استفاده از آنها از طریق سازماندهی منابع لازم برای ارائه ی کالایی جذاب برای مشتریان و پذیرش ریسک های مرتبط با آن، بستگی دارد. این موارد، ماهیت کارآفرینی در بستر کسب و کار را تشکیل می دهند.
عنصر حیاتی در کل این فرآیند، کارآفرین است. اوست که ابتکار عمل به خرج می دهد و ریسک راه اندازی و یا سازماندهی کسب و کاری را که کالاها یا خدمات جذاب و ارزشمندی را به مشتریان بالقوه عرضه می کند را می پذیرد. توانایی کارآفرین برای انجام موفقیت آمیز این فعالیت ها، به چهار عامل بستگی دارد که عبارتند از:
انگیزه، توانایی، ایده و منابع. (کلمه ی mair که برگرفته از حروف اول این کلمات در زبان انگلیسی است، در صورتی که واژه های انگلیسی را به خاطر بسپارید، می تواند به یاد آوردن این عوامل موثر باشد. همچنین می توانید حروف اول این کلمات را در زبان فارسی در کنار هم قرار دهید: تاما). در این قسمت به ترتیب این عناصر را توضیح می دهیم.

ایده و بازار
مسأله ی مهمی که در اینجا باید مشخص کرد، امکان موفقیت ایده، پروژه، کالا یا خدمتی است که قرار است ارائه شود. به عبارت دیگر، آیا این ایده، کالا یا خدمت، نیاز یا خواسته ی مشتریان که توانایی مالی داشته و برای استفاده یا خرید این کالاها و خدمات به تعداد کافی تمایل داشته باشند، تا کل این پروژه ارزشمند شود (یعنی در بستر کسب و کار سودآور است) را برآورده خواهد ساخت؟ کالا یا خدمتی که قرار است عرضه شود از چه نظر نسبت به کالاها و خدمات موجود، بهتر و مطلوب تر است و واکنش رقبا چه خواهد بود؟

انگیزه
همگان بر این موضوع اذعان دارند که برای موفقیت، فرد یا گروه باید از انگیزه و اراده ی بالایی برای راه اندازی کسب و کار و تلاش جهت موفقیت آن برخوردار باشند. این انگیزه و اراده را می توان به عنوان مثال، در پایداری و استقامت آنها در غلبه بر موانعی که ممکن است سر راهشان قرار گیرد، این که چگونه به جستجوی اطلاعات ادامه می دهند و همچنین نحوه ی عملکرد آنها هنگام مشاهده ی فرصت ها، مشاهده کرد. تعهد و نگرش آنها نسبت به کار (کیفیت، کارایی، ساعات طولانی)، تلاش های قبلی آنها برای راه اندازی یک کسب و کار و حمایت اعضای خانواده یا شرکا، شاخص های دیگر این مسأله هستند.

توانایی
پرسش مهم دیگر این است که آیا این افراد یا دیگر دست اندرکاران، از توانایی های مشخص و مورد نیاز لازم برخوردار هستند؟ این توانایی ها عبارتند از: دانش و مهارت های مدیریتی یا فنی مرتبط با کسب و کار یا پروژه. یکی از راه های جبران کمبود هر یک از این موارد، این است که با افرادی که از تخصص لازم برخوردار هستند، همکاری کنید یا چنین افرادی را استخدام کنید.

منابع
در نهایت، این موضوع که فرد یا افراد مرتبط تا چه اندازه بتوانند منابع موردنیاز را به حد کافی جمع آوری کرده و سازماندهی کنند، نه تنها بر عملکرد کسب و کار تأثیر می گذارد، بلکه در برخی موارد، راه اندازی یا عدم راه اندازی کسب و کار را تعیین می کند. نمونه هایی از منابع عبارتند از: سرمایه، نقدینگی، ساختمان، مواد اولیه، تجهیزات و نیروی کار. دسترسی به زیرساخت های لازم (مانند خدمات شهری نظیر برق، تلفن و جاده) و خدمات حمایتی نیز می توانند نقش مهمی داشته باشند.

طرح کسب و کار
برای آن که چهار عنصر بالا به واقعیت تبدیل شوند، باید طرح و برنامه ای تهیه کرد. در کسب و کار به این طرح، طرح کسب و کار گفته می شود. طرح کسب و کار به طور کلی باید چهار مورد اصلی زیر را نشان دهد:
· در حال حاضر ایده، پروژه یا کسب و کار شما در چه مرحله ای است؟
· قصد انجام چه کاری را دارید؟
· چگونه قصد دارید این کار را انجام دهید؟
· و این که آیا پروژه ارزش راه اندازی و اجرا دارد؟

سازماندهی و مدیریت
در این مرحله، کسب و کار باید به طور واقعی فعالیت خود را آغاز کند و به محض شروع کار، باید آن را مدیریت کرد. هنگام راه اندازی کسب و کار یا قبل از شروع کار آن، قوانین و مقرراتی هستند که باید از آنها آگاه شده و الزامات آنها را برآورده کنید. ممکن است لازم باشد با مشاوران حرفه ای مانند وکلا، حسابداران، متخصصان و یا کارشناسان ادارات کار و امور اجتماعی که مرتبط با حمایت از بنگاه های کوچک و زودبازده می باشند، مشورت کنید. کل کسب و کار و فرآیندهای آن باید مدیریت شود و چگونگی مدیریت، به ویژه از نظر پیدا کردن مشتریان و ارتباط با آنها، مدیریت نقدینگی و مالی، بازاریابی، کنترل کارمندان، ارتباط با تأمین کنندگان و سیستم های کنترل، بر عملکرد کلی کسب و کار تأثیر می گذارد.

*میشا*
10th September 2010, 01:17 PM
عوامل تعیین کننده ی موفقیت در راه اندازی یک کسب و کار کوچک

مثالی از یک کافی نت

منابع

· رایانه ها، که به یکدیگر به صورت شبکه متصل شده اند
· ارتباط اینترنتی دایل آپ با پهنای باند وسیع یا بدون سیم (وایرلس)
· ارتباط با یک ارائه دهنده ی خدمت اینترنتی یا (isp) یا ارتباط اینترنتی ماهواره ای
· نرم افزاری برای مدیریت تعاملات و حساب ها
· میز و صندلی
· دستگاه تهویه ی مطبوع یا پنکه
· کارکنانی برای اداره و سرپرستی کافی نت

توانایی

· دانش و مهارت های رایانه ای و فناوری اطلاعات
· توانایی در نصب نرم افزار و تعمیر و رسیدگی روزانه
· حسابداری و سازماندهی امور کسب و کار در حد مقدماتی
· توانایی در آموزش کارمندان در زمینه ی مبانی رایانه و اینترنت
· آشنایی با موتورهای جستجو در اینترنت و همچنین پست الکترونیکی

انگیزه و اراده

· توانایی کار و فعالیت برای مدت زمان طولانی در 6 یا 7 روز در هفته
· نوآوری
· توانایی به کارگیری راهبردهای اثربخش یا با نفوذ
· حل مسأله
· ابتکار عمل
· توجه به کارایی

ایده و بازار

· پایداری کسب و کار: تعداد و ماهیت کافی نت هایی که در آن نزدیکی یا در شعاع 3 کیلوکتری قرار دارند. هر چه این تعداد کمتر باشد، بهتر است.
· سرعت و قیمت در مقایسه با سایر کافی نت های منطقه: سرعت و قیمت باید رقابت آمیز باشند.
· تعداد افرادی که در نردیکی منطقه، زندگی یا کار می کنند: هر چه این تعداد بیشتر باشد بهتر است.
· وضعیت اقتصادی افرادی که در منطقه، زندگی یا کار می کنند: اگر درآمد آنها پایین یا متوسط باشد بهتر است، زیرا اگر خیلی ثروتمند باشند می توانند خودشان رایانه بخرند یا به اینترنت متصل شوند. اما اگر خیلی هم فقیر باشند نمی توانند برای خدمات شما پولی بپردازند.
· محیط مطبوع و راحت: هنگام کار، نوشیدنی و میان وعده های غذایی نیز به فروش برسد و پخش موسیقی و تهویه ی مناسب فضا بسیار تأثیرگذار است.
· فراهم کردن خدمات جانبی برای فروش: برای مثال فکس، پرینت، فتوکپی، فروش حافظه ی جانبی (فلش)، لوح فشرده و ...

*میشا*
10th September 2010, 01:26 PM
چگونگی تصمیم گیری برای کارآفرین شدن


تصمیم برای کارآفرین شدن

یکی از پرسش های مهمی که اغلب اوقات هنگام مطالعه در مورد کارآفرینی طرح می شود، این است که چگونه یک نفر تصمیم می گیرد که کارآفرین شود. به عبارت دیگر، نیروها و عواملی که فرد را به سوی مخاطره پذیری و کارآفرینی سوق می دهند کدامند.
در تحقیقات و مطالعات، پاسخ های مختلفی به این پرسش داده شده که مهم ترین آنها را می توان تحت سه عنوان اصلی طبقه بندی کرد:
تغییر وضعیت موجود، وجود نمونه های موفق و معتبر و برخورداری از قابلیت های کارآفرینانه ی لازم. به علاوه، محیط مناسبی که از کارآفرینی حمایت می کند را نیز نباید نادیده گرفت.

تغییر وضعیت موجود

بسیاری از افراد، بعد از یک جابجایی و نقل مکان، تصمیم به راه اندازی کسب و کار می گیرند. برخی دیگر نیز دوست دارند کسب و کارهایی را در زمینه هایی مشابه با محیطی که قبلاً کار می کردند، آغاز کنند.

جابجایی و تغییر مکان

وقایع متعددی باعث می شوند کارآفربن به نقطه ی دیگری نقل و مکان کند و در نتیجه به خواست خود یا اجبار، کسب و کاری را راه اندازی نماید. نمونه های آشکار این مسأله را می توان در شرایط زیر مشاهده کرد:
وقتی کارآفرین شغل خود را از دست می دهد، یا وقتی به تازگی به نقطه ای مهاجرت می کند یا عضوی از گروه های اقلیت است که به دلیل مشکلاتی که از نظر زبان محاوره یا تعصبات نژادی دارند، نمی تواند شغل مناسبی پیدا کند، یا یک پناهنده است که قصد دارد زندگی را از صفر شروع کند.
نمونه های دیگر شامل افرادی هستند که مدت ها دور از وطن بوده اکنون بازگشته اند و از امکانات و تجهیزات و موقعیتی در خارج از کشور برخوردار بوده اند که در کشور خودشان موجود نیست. در این گروه، خصوصاً مدیران شرکت ها یا سازمان های بزرگی وجود دارند که در شغلشان ناکام بوده اند.


http://img.taq.ir/images/12jpj.jpg


وجود نمونه های معتبر و موفق

بهترین مثال برای نشان دادن الگوهای موفق و معتبر، اشتغال والدین کارآفرین نوپاست. تحقیقات نشان داده است که بین 25 تا 34 درصد از والدین کارآفرینان (به ویژه پدر آنها) مالک کسب و کار کوچک بوده اند و اگر کشاورزان و متخصصانی را که مستقل کار می کنند جزء مالکان کسب و کارهای کوچک در نظر بگیریم، این رقم تا 54 درصد رشد می کند. اما اعتبار، به عنوان یک انگیزه و مشوق، صرفاً به خانواده محدود نمی شود، بلکه شامل دوستان و همسالان نیز می باشد. به همین دلیل است که برای مثال، یکی از دلایلی که برای توسعه ی دره ی سیلیکون در آمریکا ذکر می شود، مهندسانی هستند که سازمان های بزرگ را ترک کرده اند تا با موفقیت کسب و کاری را برای خود راه اندازی کنند. الگوهای موفق و معتبر توضیح می دهد که چرا کارآفرینی، بیشتر در یک قوم یا ملیت خاص مانند لبنانی ها، کره ای های مقیم آمریکا، بیشتر گروه های آسیایی در بریتانیا و گجراتی ها در هند دیده می شود.
به تازگی سازمان دیده بان جهانی، تحقیقاتی را در زمینه ی شهرهایی که دارای بیشترین تعداد کارآفرینان هستند شروع کرده و قصد دارد از این شهرها و پایتخت ها الگویی برای دیگر شهرها در خصوص توسعه کسب و کار و کارآفرینی ایجاد کند. این سازمان به تازگی همکاری های خود را در ایران با دانشکده ی کارآفرینی دانشگاه تهران آغاز کرده است و در حال انجام تحقیقات بر روی موانع کارآفرینی و کسب و کار در ایران است.

برخورداری از قابلیت های کارآفرینانه

باید تأکید خاصی بر ویژگی ها و خصوصیات کارآفرینان موفق داشت. به این ویژگی ها و صفات، ویژگی های فردی کارآفرینانه می گویند.

زمینه ی کار قبلی

تعجبی ندارد که بسیاری از افراد، کسب و کارشان را در زمینه هایی مشابه کار قبلی خود راه اندازی می کنند. آنها می دانند که در این زمینه، تجربه، تخصص و روابطی دارند و فرصت هایی را مشاهده کرده اند که می خواهند از آنها استفاده کنند. تحقیق و توسعه و بازاریابی، دو مورد از این زمینه هاست که بنگاه های جدید بسیاری را ایجاد کرده است.

محیط مناسبی که از کارآفرینی حمایت کند

عواملی که در بالا ذکر شد، یعنی جابجایی، محیط کار، وجود الگوهای موفق و معتبر، همگی ارزشمند هستند، اما در صورت فقدان زیرساخت کافی، سرمایه ی قابل توجه، برق، جاده، مواد اولیه، تجهیزات و اطلاعات، برای راه اندازی کسب و کار جدید کافی نخواهند بود. کمبود نیروی کار ماهر، ساختار حمایتی، متعهد نبودن دولت به توسعه ی کارآفرینی و گاهی متضاد با کارآفرینی، موانعی برای توسعه ی کسب و کارهای کوچک، به ویژه آنهایی که قابلیت رشد دارند، محسوب می شود. تقاضای بازار و دانش و اطلاعات چگونگی بازاریابی، برای رفع نیازها و خواسته های مشتریان نقش مهمی در شکل گیری و عملکرد بنگاه ها دارد.

*میشا*
10th September 2010, 01:29 PM
تصمیم برای کارآفرینی




http://img.taq.ir/images/13srs.jpg

*میشا*
9th November 2010, 03:35 PM
اهمیت کارآفرینی


1. اشتغال زایی: کارآفرینان، برای خود و دیگران شغل ایجاد می کنند. آنها کارفرما هستند و بنابراین می توانند در رفع معضل بیکاری موثر باشند.

2. منابع محلی: وقتی کارآفرینان از منابع محلی استفاده می کنند، ارزش این منابع افزایش می یابد.

3. تمرکززدایی و تنوع کسب و کار: کارآفرینان قادرند فرصت های کسب و کار را شناسایی کنند و این کسب و کارها را در مناطق مناسب، از جمله نواحی روستایی، راه اندازی نمایند.

4. ترویج فناوری: کارآفرینان با استفاده از خلاقیت خود می توانند به توسعه ی فناوری و به کارگیری آن کمک کنند.

5. شکل گیری سرمایه: کارآفرینان تشکیل سرمایه و سرمایه گذاری را افزایش می دهند.

6. ترویج فرهنگ کارآفرینی: کارآفرینان چهره های موفقی هستند که می توانند الگوی دیگران و به ویژه جوانان باشند.

كارآفرين
17th March 2013, 10:56 PM
سلام
خيلي دوست دارم بدونم كاب يعني چي؟

minabboy22
19th March 2013, 12:17 AM
سلام
من موضوع پایان نامه م درباره برنامه آموزش کارآفرینی کب هستش. اگه منبع داری برام برست. ممنوم.
ایمیلم: ehsanzare_ee@yahoo.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد