moji5
25th February 2010, 09:43 PM
روزی مردی (http://googlea4.com/) داخل چاهی افتاد و بسيار دردش آمد.
او منتظر کمک بود و نگاهش بر در چاه …
یک دانشمند (http://googlea4.com/) زمین شناس آمد و عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت و بهش اطلاع داد.
یک سیاستمدار لبخند ملیحی زد و گفت تا انتخابات صبر کن ،من با تو هستم
یک تاجر محاسبه هزینه بیرون آوردنش را کرد و از آنجا دور شد
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت.
یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام دادهای و این کفاره گناهانت است.
یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد.
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد و منتظر حادثه اي برای او بود تا تیترش کند
يك نظامي كنار چاه ايستاد و محكم گفت: با سه سوت بايد بند كفشهايت را ببندي و از چاه خارج شوي
یک یوگيست به او گفت: این چاله و همچنين درد فقط در ذهنت هستند و در واقعيت وجود ندارند.
دانشجویان به نشانه اعتراض به وجود چاه در آن قسمت پنج میتینگ سیاسی ، سه تریبون آزاد و دو روز تحصن در اطراف چاه برگزار می کنند.
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایل رفتاري پدر و مادرش را كه باعث افتادن او به داخل چاه شده در ضمیر ناخود آگاه خود جستجو کند.
مدیر یک اداره وعده داد در جلسه هفته آینده کارشناسان موضوع را مطرح کند تا با توجه به طرح تکریم ارباب رجوع ،فکری به حال او بکنند.
یک زن فیمینیست جیغ مردانه ای زد و گفت: همه مردها باید بیایند کنار تو تا جملگی با هم بمیرید.
يك معتاد به او گفت: صبر كن تا كره زمين طبق حركت وضعي خود اونقدر بچرخه تا چاه سر و ته بشه و تو بیفتی بيرون
یک فرد خوشبين به او گفت : خدا را شکر کن وگرنه ممکن بود یکی از پاهایت بشكنه.
یک پیرمرد روستایی از آنجا می گذشت ، دست او را گرفت و از چاه بيرون آوردش…!!
او منتظر کمک بود و نگاهش بر در چاه …
یک دانشمند (http://googlea4.com/) زمین شناس آمد و عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت و بهش اطلاع داد.
یک سیاستمدار لبخند ملیحی زد و گفت تا انتخابات صبر کن ،من با تو هستم
یک تاجر محاسبه هزینه بیرون آوردنش را کرد و از آنجا دور شد
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت.
یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام دادهای و این کفاره گناهانت است.
یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد.
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد و منتظر حادثه اي برای او بود تا تیترش کند
يك نظامي كنار چاه ايستاد و محكم گفت: با سه سوت بايد بند كفشهايت را ببندي و از چاه خارج شوي
یک یوگيست به او گفت: این چاله و همچنين درد فقط در ذهنت هستند و در واقعيت وجود ندارند.
دانشجویان به نشانه اعتراض به وجود چاه در آن قسمت پنج میتینگ سیاسی ، سه تریبون آزاد و دو روز تحصن در اطراف چاه برگزار می کنند.
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایل رفتاري پدر و مادرش را كه باعث افتادن او به داخل چاه شده در ضمیر ناخود آگاه خود جستجو کند.
مدیر یک اداره وعده داد در جلسه هفته آینده کارشناسان موضوع را مطرح کند تا با توجه به طرح تکریم ارباب رجوع ،فکری به حال او بکنند.
یک زن فیمینیست جیغ مردانه ای زد و گفت: همه مردها باید بیایند کنار تو تا جملگی با هم بمیرید.
يك معتاد به او گفت: صبر كن تا كره زمين طبق حركت وضعي خود اونقدر بچرخه تا چاه سر و ته بشه و تو بیفتی بيرون
یک فرد خوشبين به او گفت : خدا را شکر کن وگرنه ممکن بود یکی از پاهایت بشكنه.
یک پیرمرد روستایی از آنجا می گذشت ، دست او را گرفت و از چاه بيرون آوردش…!!