آبجی
24th February 2010, 04:23 PM
محرم:
در لغت از ریشه ی «حَرَّمَ »به معنای «حرام کرد» گرفته شده است و نخستین ماه از ماه های قمری است.
برخی می گویند «وجه تسمیه آن است که، در این ماه در ایام جاهلیت جنگ بر مردم حرام بوده است». اما با توجه به اینکه نام پیشین آن صفر الأوّل بوده و در آن نیز جنگ می شده به این نظر می توان خُرده گرفت .
«چون محرم و صفر و بعد از ماه ذی الحجه یعنی بعد از حج است و آنجا که بعد ازمراسم حج، مکه تقریباً خالی از سکنه و خجاج میشد، نام دو ماه محرم و صفر را به نام صفران گذاشته که به معنی خالی و «ان» برای مثنی بودن ماهها است و بعدها، نام ماه اول محرم و ماه دوم صفر ماند».
و به طور کلی و به اختصار باید گفت که: به جهت حرام بودن جنگ و خونریزی در این ماه، به آن محرم یعنی حرام شده گفتهاند. مُحَرَّمٌ فیه الحرب . یعنی جنگ در آن حرام است .این نام بعد از اسلام بر این ماه نهاده شد .
صفر:
در لغت از ریشه صِفر و به معنای خالی و تهی شدن است و در باره ی وجه تسمیه اش چند نظر آمده است :
1- همان گونه که در مورد واژه ی محرم گفته شد از آنجا که پس از مراسم حج، مکه تقریباً خالی از جمعیت و حاجیان میشد و چون پس از محرم، صفر است به سبب خالی شدن از حاجیان، به این اسم نامیده شد.
2- نظری دیگر در مورد صفر چنین است :«در این ماه بود که وبا آمد و شهر مکه از مردم خالی شد، بنابر این به این اسم نامیده شد و بنابر سخنی ، به خاطر خالی شدن مَشکهای آنان از شیر بود».
3- «علت نام گذاری ماه صفر، آن است که در ماه، دزدی زیاد روی میداد و چون کاروانها با بار خالی (صفر) برمیگشتند، افزون بر علت شد تا به این نام خوانده شود.»
ربیعالاول و ربیعالثانی:
ربیع در لغت از ریشه ر ب ع به معنای بهار و خوشی و خرمی است و سومین و چهارمین ماه از ماه های قمریاند و همان گونه که از ظاهر آنه پیداست به این جهت ربیع الاول و ربیع الثانی نامیده شدهاند، که فصل روییدن گیاهان بود و طبیعت زیبا می شد. البته اولین کسی که ماهها را چنین نامیده قطعاً نمی دانسته که سال بر مبنای ماه متغیر است و علم جغرافی آن قدر پیشرفته نبوده که دریابند ماهی را که ربیع یا ...می نامند با توجه به اینکه سال قمری بر اساس 12چرخش ماه به دور زمین می باشد 11 روز کم دارد و لذا این ماه مثلاً پس از 16 سال در زمستان واقع می شود و از طرفی خنکی هوا را نوعی خوشی و ربیع گونگی می دانستند . فراموش نکنیم فصلها همه جای زمین مانند ایران ما نیست . در نیمکره جنوبی مانند برزیل و استرالیا اصلاً زمستان ندارند .«ازسالیان دراز، این ماهها را به علت خوش هوا بودن به این نامها که به معنی بهار است، نامیدهاند.»
جُمادَی الاولی و جُمادَی الآخِرة :
جُماد در لغت از ریشه ج م د به معنای جامد و یخ بستن است و پنجمین و ششمین ماه از ماه های قمری است.
در این دو ماه از آنجا که هوا سرد و یخبندان بود، به این عنوان نامگذاری شده است.«چون در این ماه ها، آب و هر چیز دیگر از شدت سرما یخ میبست، به این ماهها نامگذاری شدهاند.» باز هم یادآور می شوم که امروزه ما می دانیم که ماههای قمری با شمسی هماهنگ نیست .
رجب:
در لغت از ریشه ر ج ب به معنای بزرگ است و هفتمین ماه از ماه های قمری می باشد. این ماه را گرامی می داشتند و در آن نمی جنگیدند و آن را رجب نامیدند به معنی بزرگ . رجب در دوران جاهلیت، گرامی بود.
شعبان:
در لغت از ریشه ش ع ب و به معنای، شعبه و گروه است.
شعبان، هشتمین ماه از ماه های قمری است که در وجه تسمیه آن دو نظر بیان شده است:
1- «به علت اختلاف عربها در طلب آب بود که هر کدام به راهی میرفتند و پس آنها تفرقه ایجاد میشد.»
2- به سبب آن که در این ماه، قبایل شعبه شعبه یعنی پراکنده میشدند .
رمضان:
در لغت از ریشه ر م ض به معنای گرم و سوزان و از درون سوختن می باشد و نهمین ماه از ماههای قمری است .رمضان از رَمضاء به معنی ریگستان گرم و سوزان است و از آنجا که در این ماه گرما به اوج خود می رسیده آنرا چونین نامیدند.
شَوّال:
از ریشه شالَ به معنی برداشت ، بلند کرد می باشد .
درباره وجه تسمیه شوال نیز، چند نظر وجود دارد . که اولی را اغلب درست تر می دانند.
1 – در این ماه شتران ماتده برای جفتگیری دم خود را بالا می بردند و شالَ یعنی بالا برد و شوال یعنی بالا برنده. ناگفته نماند در زبان های عامیانه عربی هنوز فعل شیلْ به معنی بردار به کار می رود .
2 - «به جهت زیاد شدن شیر شتران آبستن، یا قطار کردن شتران به جهت سفر به این عنوان نامیده شد.»
2- دیگر آن که، در تسمیه آن گفتهاند: «در این ماه، سیر و شکار میکردند و از خانههای خود، بیرون میرفتند. شوال را ماه عید فطر نیز نامیدهاند.»
ذو القَعدة
ذو یعنی صاحب و دارنده و قعدة نیز به معنی نشستن است و از آنجاکه در دوره جاهلیت در این ماه دست از جنگ می کشیدن ؛ آن را چونین نامیدند.
ذو الحِجّـة:
ذو یعنی دارای و الحِجّة به معنی حج است . از آنجاکه این آخرین ماه سال بود و در آن دست از جنگ بر می داشتند و این ماه را مقدس می دانستند و برای سفر حج آماده می شدند ؛ آن را این گونه نامیدند . در فارسی نیز اسفند به معنی مقدس است .
نکته ی آخر اینکه قطعاً نفر اولی وجود داشته که نزد همگان محترم بوده و این نامگذاریها توسط وی انجام شده و همگان آنرا پذیرفته اند و بعدها وجه تسمیه ی آنها نیز به فراموشی سپرده شده است .
در لغت از ریشه ی «حَرَّمَ »به معنای «حرام کرد» گرفته شده است و نخستین ماه از ماه های قمری است.
برخی می گویند «وجه تسمیه آن است که، در این ماه در ایام جاهلیت جنگ بر مردم حرام بوده است». اما با توجه به اینکه نام پیشین آن صفر الأوّل بوده و در آن نیز جنگ می شده به این نظر می توان خُرده گرفت .
«چون محرم و صفر و بعد از ماه ذی الحجه یعنی بعد از حج است و آنجا که بعد ازمراسم حج، مکه تقریباً خالی از سکنه و خجاج میشد، نام دو ماه محرم و صفر را به نام صفران گذاشته که به معنی خالی و «ان» برای مثنی بودن ماهها است و بعدها، نام ماه اول محرم و ماه دوم صفر ماند».
و به طور کلی و به اختصار باید گفت که: به جهت حرام بودن جنگ و خونریزی در این ماه، به آن محرم یعنی حرام شده گفتهاند. مُحَرَّمٌ فیه الحرب . یعنی جنگ در آن حرام است .این نام بعد از اسلام بر این ماه نهاده شد .
صفر:
در لغت از ریشه صِفر و به معنای خالی و تهی شدن است و در باره ی وجه تسمیه اش چند نظر آمده است :
1- همان گونه که در مورد واژه ی محرم گفته شد از آنجا که پس از مراسم حج، مکه تقریباً خالی از جمعیت و حاجیان میشد و چون پس از محرم، صفر است به سبب خالی شدن از حاجیان، به این اسم نامیده شد.
2- نظری دیگر در مورد صفر چنین است :«در این ماه بود که وبا آمد و شهر مکه از مردم خالی شد، بنابر این به این اسم نامیده شد و بنابر سخنی ، به خاطر خالی شدن مَشکهای آنان از شیر بود».
3- «علت نام گذاری ماه صفر، آن است که در ماه، دزدی زیاد روی میداد و چون کاروانها با بار خالی (صفر) برمیگشتند، افزون بر علت شد تا به این نام خوانده شود.»
ربیعالاول و ربیعالثانی:
ربیع در لغت از ریشه ر ب ع به معنای بهار و خوشی و خرمی است و سومین و چهارمین ماه از ماه های قمریاند و همان گونه که از ظاهر آنه پیداست به این جهت ربیع الاول و ربیع الثانی نامیده شدهاند، که فصل روییدن گیاهان بود و طبیعت زیبا می شد. البته اولین کسی که ماهها را چنین نامیده قطعاً نمی دانسته که سال بر مبنای ماه متغیر است و علم جغرافی آن قدر پیشرفته نبوده که دریابند ماهی را که ربیع یا ...می نامند با توجه به اینکه سال قمری بر اساس 12چرخش ماه به دور زمین می باشد 11 روز کم دارد و لذا این ماه مثلاً پس از 16 سال در زمستان واقع می شود و از طرفی خنکی هوا را نوعی خوشی و ربیع گونگی می دانستند . فراموش نکنیم فصلها همه جای زمین مانند ایران ما نیست . در نیمکره جنوبی مانند برزیل و استرالیا اصلاً زمستان ندارند .«ازسالیان دراز، این ماهها را به علت خوش هوا بودن به این نامها که به معنی بهار است، نامیدهاند.»
جُمادَی الاولی و جُمادَی الآخِرة :
جُماد در لغت از ریشه ج م د به معنای جامد و یخ بستن است و پنجمین و ششمین ماه از ماه های قمری است.
در این دو ماه از آنجا که هوا سرد و یخبندان بود، به این عنوان نامگذاری شده است.«چون در این ماه ها، آب و هر چیز دیگر از شدت سرما یخ میبست، به این ماهها نامگذاری شدهاند.» باز هم یادآور می شوم که امروزه ما می دانیم که ماههای قمری با شمسی هماهنگ نیست .
رجب:
در لغت از ریشه ر ج ب به معنای بزرگ است و هفتمین ماه از ماه های قمری می باشد. این ماه را گرامی می داشتند و در آن نمی جنگیدند و آن را رجب نامیدند به معنی بزرگ . رجب در دوران جاهلیت، گرامی بود.
شعبان:
در لغت از ریشه ش ع ب و به معنای، شعبه و گروه است.
شعبان، هشتمین ماه از ماه های قمری است که در وجه تسمیه آن دو نظر بیان شده است:
1- «به علت اختلاف عربها در طلب آب بود که هر کدام به راهی میرفتند و پس آنها تفرقه ایجاد میشد.»
2- به سبب آن که در این ماه، قبایل شعبه شعبه یعنی پراکنده میشدند .
رمضان:
در لغت از ریشه ر م ض به معنای گرم و سوزان و از درون سوختن می باشد و نهمین ماه از ماههای قمری است .رمضان از رَمضاء به معنی ریگستان گرم و سوزان است و از آنجا که در این ماه گرما به اوج خود می رسیده آنرا چونین نامیدند.
شَوّال:
از ریشه شالَ به معنی برداشت ، بلند کرد می باشد .
درباره وجه تسمیه شوال نیز، چند نظر وجود دارد . که اولی را اغلب درست تر می دانند.
1 – در این ماه شتران ماتده برای جفتگیری دم خود را بالا می بردند و شالَ یعنی بالا برد و شوال یعنی بالا برنده. ناگفته نماند در زبان های عامیانه عربی هنوز فعل شیلْ به معنی بردار به کار می رود .
2 - «به جهت زیاد شدن شیر شتران آبستن، یا قطار کردن شتران به جهت سفر به این عنوان نامیده شد.»
2- دیگر آن که، در تسمیه آن گفتهاند: «در این ماه، سیر و شکار میکردند و از خانههای خود، بیرون میرفتند. شوال را ماه عید فطر نیز نامیدهاند.»
ذو القَعدة
ذو یعنی صاحب و دارنده و قعدة نیز به معنی نشستن است و از آنجاکه در دوره جاهلیت در این ماه دست از جنگ می کشیدن ؛ آن را چونین نامیدند.
ذو الحِجّـة:
ذو یعنی دارای و الحِجّة به معنی حج است . از آنجاکه این آخرین ماه سال بود و در آن دست از جنگ بر می داشتند و این ماه را مقدس می دانستند و برای سفر حج آماده می شدند ؛ آن را این گونه نامیدند . در فارسی نیز اسفند به معنی مقدس است .
نکته ی آخر اینکه قطعاً نفر اولی وجود داشته که نزد همگان محترم بوده و این نامگذاریها توسط وی انجام شده و همگان آنرا پذیرفته اند و بعدها وجه تسمیه ی آنها نیز به فراموشی سپرده شده است .