آبجی
19th February 2010, 01:05 AM
به رگ هاي دروني انسان پاره ي گوشتي آويخته که شگرف ترين اعضاي دروني اوست و آن قلب است که چيزهايي از حکمت و چيزهايي متفاوت با آن در اووجود دارد. پس اگر در دل اميدي پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد، حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدي بر آن چيره شود، تأسف خوردن آن را از پاي درآورد، اگر خشمناک شود کينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد. اگر به خشنودي دست يابد خويشتن داري را از ياد برد و اگر ترس آن را فرا گيرد پرهيز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشي برسد دچار غفلت زدگي شود و اگر مالي به دست آورد بي نيازي آن را به سرکشي کشاند و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد، بي صبري رسوايش کند و اگر به تهيدستي مبتلا گردد، بلاها اورا مشغول سازد و اگر گرسنگي بي تابش کند، ناتواني آن را از پاي درآورد و اگر زيادي سير شود، سيري آن را زيان رساند . پس هرگونه کندروي
براي آن زيانبار و هرگونه تندروي براي آن فساد آفرين است.
نهج البلاغه
براي آن زيانبار و هرگونه تندروي براي آن فساد آفرين است.
نهج البلاغه