PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قلب و شگفتيهاي آن



آبجی
19th February 2010, 01:40 AM
بدان که شريفترين پاره ي تن آدمي قلب اوست. همانا قلب عالِم به خداوند است ،عامل از بهر اوست،بسوي او در سعي و کوشش است،و جوارح تنها پس روان و خدمتگذارارن اويند وبس،که به کارشان ميبندد بسان اربابي که بردگانش را به خدمت مي گمارد.وهر که قلبش را شناخت خدايش را شناخت،وبيشينه ي مردم نسبت به قلبها و نفوس خود غافل و نادانند، همانا خداوند ميان آدمي و قلبش جدايي مي افکند،آنگونه که اين جدايي انسان را از شناخت و مراقبت قلب خود منع مي کند،و شناخت قلب و صفات آن اصل دين و اساس راه سالکين است.




بدان که قلب بنابر اصل فطرت خود هدايت پذير است،و بنابر آنچه که از شهوت و هوي در اوست،سرشار از شهوت و هوي وآرزوست .،پيکار ميان سرباز و ملائکه وسرباز شياطين در قلب جاودان و هميشگي است،تا زماني که دروازه ي قلب بر يکي ازآن دو گشوده خواهد شد،آنگاه چيره و توانا مي شود،وسکني و استراحتگاهي درآن مي گزيند،بدنبال آن گذر و هجوم سرباز مغلوب درحد اختلاس وربودن خواهد بود،همانگونه که خداي تعالي مي فرمايند«من شر الوسواس الخناس»،و شيطان آنکسي است که هر گاه ياد خدا شود مي گريزد و پنهان مي شود،و هرگاه غفلتي شود گستاخ مي گردد،و سرباز شيطان را جز ذکرخدااز قلب نمي راند،زيرا او را با ذکر خداوند آرام و قرار نيست.قلب در مثل به دزي ماند،وشيطان چون دشمني باشد که مي خواهد به اندرون راه يابد،وآن قلعه را تصاحب کند و بر آن چيره گردد و امکان حفاظت از قلعه وجود نخواهد داشت مگراز راه حراست از دروازه هايش،وآن که دروازه هايش را نشناسد توان پاسداري ازآنها را نخواهد داشت ،و دفع شيطان جز باشناخت مداخل او ممکن نخواهد بود،مداخل شيطان و دروازه هاي وروداو ،همان صفات بندگان هستند،اين دروازه ها بسيارند،که در اينجا تنها به دروازه هاي عظيم و پر تردد اشاره مي کنيم که همچون راهي فراخ بر کثرت سربازان شيطان تنگي نخواهدکرد.




درزمره ي اين دروازه هاي بزرگ و فراخ قلب:دروازه حسد و حرص و طمع است،تا زماني که بنده برشيئي حريص باشد،حرصش،اورا کور وکر خواهد کرد،و نور بصيرتي که با آن مداخل شيطان راباز مي شناسد،خاموش مي شود.آنگاه که بنده حسادت ورزد،احوالش به همين سان خواهد بود.و (به هنگام حرص) شيطان فرصت مي يابد،ودر نزد حريص هر آنچه که او را به شهوتش برساند،زيبا و مزين مي گرداند،هر چند که منکر و از بديها باشد.




وازدروازه بزرگ وفراخ آن:خشم و تندخويي است،خشم،خمار عقل است و آنگاه که سرباز عقل سست و ناتوان گرديد فرزند آدم بازيچه ي دست شيطان مي شود،روايت است که ابليس مس گويد:هرگاه بنده،خشمگين و تند خو گرديد،اورامي غلتانيم بسان کودکي که توپش را مي غلتاند.




واز دروازه هاي آن:عشق به آراستن منزل و لباس واثاث است،پيوسته به ساختن خانه وکاشانه وتزيين سقفها و ديواره هايش فرا مي خواند ونيز خودارايي در لباس و اثاث،انسان اينگونه عمر طولانيش را در اين راه از دست مي دهد و تباه مي گرداند.




واز دروازه هاي آن:تشبع و شکم سيري است،که همانا شهوت را قوي مي کند و از اطاعت خداوند باز مي دارد.




واز دروازه هاي آن:طمع در مردم است،آنکس که در شخصي طمع کند،در ستايش او جنان مبالغه مي کند که در حد او نباشد، در مقابل او تملق مي ورزد،واو را به نيکي امر نميکند واز بدي ها باز نمي دارد.




واز دروازه هاي آن:شتابزدگي وعدم ثبات وآرامش است،و رسول خدا صلي الله عليع و سلم فرموده اند:«عجله از شيطان است و آرامش و تاني از خداوند است»{الترمزي في البروالصله(2012)وقال:«غريب»و عفه الشيخ الالباني}




واز دروازه هاي آن:دوستي مال و منال است،هرگاه حب مال بر قلب چير گشت آن را فاسد مي کند و او را بسوي طلب مال فرا مي خواند.ليک از راهي که ناروا وبيراهه باشد،واو رابه بخل وآزمندي مي رساندواز فقط و تنگدستي مي ترساند،تا جاييکه ديگر حقوق واجب از مالش را نمي پردازد.




واز دروازه هاي آن:فراخواندن عوام است به سمت تعصب در پيروي از مذاهب دريغ از عمل به مقتضا و واجبات آنها.




واز دروازه هاي آن:مردم را فراخواندن بسوي تفکر درذات خداوند تعالي،وصفات او،در اموري که عقل ها به آن نمي رسند،تا بدينوسيله آنان را به اصل دين،مردد و بدگمان کنند.




واز دروازه هاي آن:بد گماني نسبت به مسلمانان است،پس هر کس که با سوظن خود در مورده مسلماني حکم صادرکند،او را خار و حقير مي شماد،.بند زبانش را عليه او رها مي سازد،وخود را از او بهتر مي داند،.بد گماني تنها ناشي از خباثت شخص بد گمان است،زيرا مومن در طلب عذر و بهانه ي مومن است و منافق در طلب عيوب او،و نيز شايسته است براي انسان که از مکانهاي تهمت وافترا بپرهيزد،تا مورد بدگماني واقع نشود،.اين ها تنها بيان جنبه اي از جوانب مداخل شيطان است.


آندم که ريشه هاي اين صفات از قلب کنده شد،شيطان به خطر کردن و حملات خود ادامه مي دهد تا زماني که انسان را زا ذکرخدا وبناي قلب بر تقوي باز مي دارد.مثَلَ شيطان همچون سگي گرسنه است که به شما نزديک مي شود،اگر در مقابلت گوشت و ناني نباشد،تنها با چخ گفتني از شما دور مي شود،حال اگر سگ گرسنه به پيش شما گوشت يا ناني را بيند،تنها تنها با صدا و چخ کردن از شما دور نخواهد شد .قلب خالي از قوت شيطان نيز چنين است و بمجرد ذکر کردن،شيطان از آن قلب دور مي شود.آن قلبي که هوس بر آن غالب گردد،ذکر خالق درآن رو به حواشي مي نهد،و ديگر نتواند که بر گوشه هاي قلب مسلط گردد،آنگاه شيطان در سويداي قلب جاي گيرد وآرام و قرار مي يابد.

اگر خواهي مصداق آن داني ،اين را در نمازت تامل کن و بنگر که چگونه شيطان در چنين جايگاهي با قلبت سخن مي گويد و چگونه بازار و حساب معاملان وتجار و تدبير امور دنيا را متذکر مي شود.

بدان که خداونداز حديث نفس گذشت فرموده و آنچه از بدي هاکه در دل بر انجام آن همت کرده اي .چشيمان شدي نيز مورده عفو وبخشايش است اوست.هر کس از ترس خدا و تقوا از انجام محرمات منصرف شود او را از جانب خداوند اجر و پاداشي است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد