توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قانون دیوان عدالت اداری
MR_Jentelman
18th February 2010, 10:59 PM
فصل اول ـ تشکيلات (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2703/2226)
فصل اول ـ تشکيلات
ماده1 ـ در اجراء اصل يکصد و هفتاد و سوم (173) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به منظور رسيدگي به شکايات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورين و ادارات و آئيننامههاي
دولتي خلاف قانون يا شرع يا خارج از حدود اختيارات مقام تصويبکننده، ديوان عدالت اداري زيرنظر رئيس قوه قضائيه تشکيل ميشود.
ماده2ـ ديوان عدالت اداري که در اين قانون « ديوان» ناميده ميشود، در تهران مستقر ميباشد. تعيين تعداد شعب ديوان، به پيشنهاد رئيس ديوان و تصويب رئيس قوه قضائيه است.
ماده3ـ قضات ديوان بايد داراي پانزده سال سابقه کار قضائي باشند. در مورد قضات داراي مدرک کارشناسي ارشد يا دکترا در يکي از گرايشهاي رشته حقوق يا مدارک حوزوي معادل، داشتن ده
سال سابقه کار قضائي کافي است.تبصره ـ قضات شاغل در ديوان و قضاتي که حداقل پنج سال سابقه کار قضائي در ديوان دارند، از شمول اين ماده مستثني هستند.
ماده4ـ رئيس ديوان که با حکم رئيس قوه قضائيه منصوب ميشود، رئيس شعبه اول ديوان نيز ميباشد و به تعداد مورد نياز معاون و مشاور خواهد داشت. قضات ديوان بهپيشنهاد رئيس ديوان و يا
حکم رئيس قوه قضائيه منصوب ميشوند.
ماده5 ـ تشکيلات قضائي و اداري ديوان توسط رئيس ديوان پيشنهاد و به تصويب رئيس قوه قضائيه ميرسد.
ماده6 ـ بودجه ديوان در رديف مستقل ذيل رديف بودجه قوه قضائيه منظور خواهد شد.
ماده7ـ هر شعبه ديوان داراي يک رئيس و دو مستشار خواهد بود. ملک در صدور رأي، نظر کثريت است. آراء صادره توسط شعب ديوان قطعي است.
ماده8 ـ در صورت مرخصي يا عدم حضور رئيس شعبه به مدت بيش از دو هفته متوالي، يکي از دادرسان عليالبدل با ابلاغ رئيس ديوان جايگزين وي ميشود. همچنين هرگاه رئيس شعبه اول در
رأي شرکت نداشته باشد، با ابلاغ وي يکي از دادرسان عليالبدل در رسيدگي و صدور رأي مشارکت مينمايد.
ماده9ـ تعدادي کارشناس از رشتههاي موردنياز ديوان که حداقل داراي ده سال سابقه کار اداري و مدرک کارشناسي يا بالاتر باشند، به عنوان مشاور ديوان تعيين ميشوند.
در صورت نياز به مشاوره و کارشناسي، به درخواست شعبه، پرونده به مشاور يا مشاوران ارجاع ميشود. شعبه پس از ملاحظه نظر مزبور مبادرت به صدور رأي مينمايد.
تبصره1ـ مشاوران موضوع اين ماده لازم است علاوه بر شرط علمي و سابقه کار مندرج در اين ماده، داراي شرايط مذکور در بندهاي (1) تا (4) ماده واحده قانون شرايط انتخاب قضات
مصوب14/2/1361 نيز باشند.
تبصره2ـ مشاوران مزبور پس از احراز صلاحيت با حکم رئيس قوه قضائيه بهصورت استخدام رسمي يا قراردادي منصوب ميشوند و حقوق و مزاياي آنان برابر با حقوق و مزاياي دادرسان عليالبدل
ديوان خواهد بود.
ماده10ـ به منظور تجديدنظر در آراء شعب ديوان در مواردي که در مواد بعدي اين قانون مشخص شده است، شعب تشخيص ديوان از يک رئيس يا دادرس عليالبدل و چهار مستشار تشکيل
ميشود و ملک در صدور رأي، نظر موافق حداقل سه عضو است.
شعب تشخيص علاوه بر صلاحيت مذکور در اين ماده، صلاحيت رسيدگي به ساير پروندهها را نيز دارند.
ماده11ـ هيأت عمومي ديوان به منظور ايفاء وظايف و اختيارات مندرج در اين قانون، با شرکت حداقل دو سوم قضات ديوان به رياست رئيس ديوان و يا معاون قضائي وي تشکيل ميشود و ملک در
صدور رأي، نظر کثريت اعضاي حاضر ميباشد.
تبصره ـ مشاوران موضوع ماده (9) اين قانون ميتوانند با دعوت رئيس ديوان بدون حق رأي، در جلسات هيأت عمومي شرکت کرده و در صورت لزوم نظرات کارشناسي خود را مطرح نمايند.
ماده12ـ به منظور اجراء احکام صادره از شعب ديوان، واحد اجراء احکام زيرنظر رئيس ديوان يا يکي از معاونان وي تشکيل ميشود و تعدادي دادرس عليالبدل اقدام بهاجراء احکام صادره
مينمايند.
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:01 PM
فصل دوم ـ صلاحيت و اختيارات ديوان (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2704/2227)
فصل دوم ـ صلاحيت و اختيارات ديوان
ماده13ـ صلاحيت و حدود اختيارات ديوان به قرار زير است:
1ـ رسيدگي به شکايات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقيقي يا حقوقي از:
الف ـ تصميمات و اقدامات واحدهاي دولتي اعم از وزارتخانهها و سازمانها و مؤسسات و شرکتهاي دولتي و شهرداريها و تشکيلات و نهادهاي انقلابي و مؤسسات وابسته به آنها.
ب ـ تصميمات و اقدامات مأموران واحدهاي مذکور در بند (الف) در امور راجع به وظايف آنها.
2ـ رسيدگي به اعتراضات و شکايات از آراء و تصميمات قطعي دادگاههاي اداري، هيأتهاي بازرسي و کميسيونهايي مانند کميسيونهاي مالياتي، شوراي کارگاه، هيأت حل اختلاف کارگر و
کارفرما، کميسيون موضوع ماده (100) قانون شهرداريها، کميسيون موضوع ماده (56) قانون حفاظت و بهرهبرداري از جنگلها و منابع طبيعي و اصلاحات بعدي آن منحصراً از حيث نقض قوانين و
مقررات يا مخالفت با آنها.
3ـ رسيدگي به شکايات قضات و مشمولين قانون استخدام کشوري و ساير مستخدمان واحدها و مؤسسات مذکور در بند (1) و مستخدمان مؤسساتي که شمول اين قانون نسبت به آنها
محتاج ذکر نام است اعم از لشکري و کشوري از حيث تضييع حقوق استخدامي.
تبصره1ـ تعيين ميزان خسارات وارده از ناحيه مؤسسات و اشخاص مذکور در بندهاي (1) و (2) اين ماده پس از تصديق ديوان به عهده دادگاه عمومي است.
تبصره2ـ تصميمات و آراء دادگاهها و ساير مراجع قضائي دادگستري و نظامي و دادگاههاي انتظامي قضات دادگستري و نيروهاي مسلح قابل شکايت در ديوان عدالت اداري نميباشد.
ماده14ـ در صورتي که تصميمات و اقدامات موضوع شکايت، موجب تضييع حقوق اشخاص شده باشد، شعبه رسيدگيکننده، حکم مقتضي مبني بر نقض رأي يا لغو اثر از تصميم و اقدام مورد
شکايت يا الزام طرف شکايت به اعاده حقوق تضييع شده، صادر مينمايد.
تبصره ـ پس از صدور حکم براساس ماده فوق، مراجع طرف شکايت علاوه بر اجراء حکم، مکلف به رعايت مفاد آن در تصميمات و اقدامات بعدي خود ميباشند.
ماده15ـ در صورتي که شکي ضمن طرح شکايت خود يا پس از آن مدعي شود که اجراء اقدامات يا تصميمات يا آراء قطعي يا خودداري از انجام وظيفه توسط اشخاص و مراجع مذکور در ماده (13)،
سبب ورود خسارتي ميگردد که جبران آن غيرممکن يا متعسر است، شعبه رسيدگي کننده در صورت احراز ضرورت و فوريت موضوع، برحسب مورد دستور موقت مبني بر توقف اجراء اقدامات،
تصميمات و آراء مزبور يا انجام وظيفه، صادر مينمايد.
تبصره ـ دستور موقت تأثيري در اصل شکايت ندارد و در صورت رد شکايت يا صدور قرار اسقاط يا ابطال يا رد دادخواست اصلي، ملغيالاثر ميگردد.
ماده16ـ در صورتي که حداقل يکي از دو قاضي يا دو قاضي از سه قاضي صادرکننده رأي، متوجه اشتباه شکلي يا ماهوي در رسيدگي خود شوند، ضمن اعلامنظرمستند و مستدل مکتوب،
پرونده را جهت ارجاع به شعبه تشخيص به دفتر رئيس ديوان ارسال مينمايند.
تبصره ـ صدور حکم اصلاحي در مورد سهوالقلم يا اشتباه محاسبه و يا رفع ابهام که توسط شعبه صادرکننده رأي انجام ميشود، مشمول اين ماده نميباشد.
ماده17ـ در صورتي که يکي از طرفين دعوي بعد از صدور رأي، مدارک جديدي تحصيل نمايد که مؤثر در رأي باشد، ميتواند با ارائه مدارک جديد از شعبه صادرکننده رأي، تقاضاي اعاده دادرسي
نمايد. شعبه خارج از نوبت به موضوع رسيدگي ميکند.
تبصره ـ در صورتي که شعبه تقاضاي مزبور را موجه تشخيص دهد، دستور توقف اجراء رأي را صادر مينمايد.
ماده18ـ در صورتي که رئيس قوه قضائيه يا رئيس ديوان، آراء ديوان را واجد اشتباه بيّن شرعي يا قانوني تشخيص دهد، موضوع جهت بررسي به شعبه تشخيص ارجاع ميشود. شعبه مزبور در
صورت وارد دانستن اشکال، اقدام به نقض رأي و صدور رأي مقتضي مينمايد.
تبصره ـ آرائي که به موجب اين ماده صادر شده بجز مواردي که خلاف بين شرع است، قابل رسيدگي مجدد نميباشد.
آئین نامه اجرائی این ماده
ماده19ـ حدود صلاحيت و اختيارات هيأت عمومي ديوان به شرح زير است:
1ـ رسيدگي به شکايات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقيقي يا حقوقي از: آئيننامهها و ساير نظامات و مقررات دولتي و شهرداريها از حيث مخالفت مدلول آنها با قانون و احقاق حقوق
اشخاص در مواردي که تصميمات يا اقدامات يا مقررات مذکور به علت برخلاف قانون بودن آن و يا عدم صلاحيت مرجع مربوط يا تجاوز يا سوء استفاده از اختيارات يا تخلف در اجراء قوانين و مقررات
يا خودداري از انجام وظايفي که موجب تضييع حقوق اشخاص ميشود.2ـ صدور رأي وحدت رويه در مورد آراء متناقض صادره از شعب ديوان.
3ـ صدور رأي وحدت رويه در صورتي که نسبت به موضوع واحد، آراء مشابه متعدد صادر شده باشد.
تبصره ـ رسيدگي به تصميمات قضائي قوه قضائيه و مصوبات و تصميمات شوراي نگهبان قانون اساسي، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس خبرگان، شوراي عالي امنيت ملي و شوراي
عالي انقلاب فرهنگي از شمول اين ماده خارج است.
ماده20ـ اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رأي هيأت عمومي است مگر در مورد مصوبات خلاف شرع يا در مواردي که به منظور جلوگيري از تضييع حقوق اشخاص، هيأت مذکور اثر آن را از زمان تصويب مصوبه اعلام نمايد.
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:03 PM
فصل سوم ـ ترتيب رسيدگي در ديوان
ماده 21 تا 30 (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2705/2706/2228)
ماده21ـ رسيدگي در ديوان مستلزم تقديم دادخواست است که به زبان فارسي و بر روي برگههاي چاپي مخصوص نوشته ميشود. دادخواست و تصوير مصدق کليه مدارک و مستندات پيوست
آن، بايد به تعداد طرف دعوي به علاوه يک نسخه باشد.
تبصره1ـ در مورد پروندههاييکه با قرار عدم صلاحيت از مراجع قضائي ديگر ارسال ميشود، نياز به تقديم دادخواست نيست.
تبصره2ـ هزينه دادرسي در شعبه ديوان پنجاه هزار (50،000) ريال و در شعبه تشخيص يکصدهزار (100،000) ريال ميباشد.
تبصره3ـ چنانچه دادخواست تسليم شده به ديوان فاقد امضاء يا يکي از شرايط مقرر در قانون آئيندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) باشد، مديردفتر شعبه مطابق قانون مزبور
عمل مينمايد.ماده22ـ دادخواست توسط رئيس ديوان به يکي از شعب ارجاع ميشود. دفتر شعبه يک نسخه از دادخواست و ضمائم آن را به طرف شکايت ابلاغ مينمايد. طرف شکايت موظف
است ظرف يک ماه از تاريخ ابلاغ، نسبت به ارسال پاسخ اقدام کند. عدم وصول پاسخ، مانع رسيدگي نبوده و شعبه با توجه به مدارک موجود، به پرونده رسيدگي و مبادرت به صدور رأي
مينمايد.
ماده23ـ وکالت در ديوان وفق مقررات قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (درامورمدني) است.
ماده24ـ شعبه رسيدگي کننده ميتواند هرگونه تحقيق يا اقدامي را که لازم بداند انجام دهد يا انجام تحقيقات و اقدامات لازم را از ضابطين قوه قضائيه و مراجع اداري بخواهد و يا به ساير مراجع
قضائي نيابت دهد. ضابطين و مراجع مزبور مکلفند ظرف مهلتي که شعبه ديوان تعيين ميکند، تحقيقات و اقدامات خواسته شده را انجام دهند. تخلف از اين ماده حسب مورد مستلزم مجازات
اداري يا انتظامي است.
ماده25ـ مرجع رسيدگي به تقاضاي دستور موقت موضوع ماده (16) قانون، شعبهاي است که به اصل دعوي رسيدگي ميکند لکن در مواردي که ضمن درخواست ابطال مصوبات از هيأت
عمومي، تقاضاي دستور موقت شده باشد، ابتدا پرونده جهت رسيدگي به تقاضاي مزبور به يکي از شعب ارجاع ميشود و در صورت صدور دستور موقت در شعبه مرجوعاليه، پرونده در هيأت
عمومي خارج از نوبت رسيدگي خواهد شد.
ماده26ـ سازمانها، ادارات، هيأتها و مأموران طرف شکايت پس از صدور و ابلاغ دستور موقت، مکلفند بر طبق آن اقدام نمايند و در صورت استنکاف، شعبه صادرکننده دستور موقت، متخلف را به
انفصال موقت از شغل به مدت شش ماه تا يک سال و جبران خسارت وارده محکوم مينمايد.
ماده27ـ شعبه ديوان موظف است در صورت صدور دستور موقت، نسبت به اصل دعوي خارج از نوبت رسيدگي و رأي مقتضي صادر نمايد.
ماده28ـ در صورت حصول دلايل مبني بر عدم ضرورت ادامه دستور موقت، شعبه رسيدگي کننده نسبت به لغو آن اقدام مينمايد.
ماده29ـ مقررات مربوط به ورود ثالث، جلب ثالث، اعتراض ثالث و استماع شهادت شهود در ديوان عدالت اداري، مطابق قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (درامور مدني) است.
ماده30ـ در صورتي که محتواي شکايت و دادخواست مطروحه در شعبه ديوان، حاوي مطالبي عليه شخص ثالث نيز باشد، اين امر مانع رسيدگي شعبه به پرونده نخواهد بود.
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:04 PM
ماده 31 تا 39 (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2705/2707/2229)
ماده31ـ شعبه ديوان ميتواند هر يک از طرفين دعوي را براي اخذ توضيح دعوت نمايد و در صورتي که شکايت از ادارات و واحدهاي مذکور در ماده (13) اين قانون باشد، طرف شکايت مکلف به
معرفي نماينده است.
تبصره1ـ در صورتي که شکي پس از ابلاغ براي اداء توضيح حاضر نشود يا از اداء توضيحات مورد درخواست استنکاف کند، شعبه ديوان با ملاحظه دادخواست اوليه و لايحه دفاعيه طرف شکايت يا
استماع اظهارات او، اتخاذ تصميم مينمايد و اگر اتخاذ تصميم ماهوي بدون اخذ توضيح از شکي ممکن نشود، قرار ابطال دادخواست را صادر ميکند.
تبصره2ـ در صورتي که طرف شکايت شخص حقيقي يا نماينده شخص حقوقي باشد و پس از احضار بدون عذر موجه، از حضور جهت اداء توضيح خودداري کند، شعبه او را جلب نموده يا به
انفصال موقت از خدمات دولتي به مدت يک ماه تا يکسال محکوم مينمايد.
تبصره3ـ عدم تعيين نماينده توسط طرف شکايت يا عدم حضور شخص مسئوول در مهلت اعلام شده از سوي شعبه ديوان، موجب انفصال موقت وي از خدمات دولتي از دو ماه تا يکسال
ميباشد.
ماده32ـ در صورت درخواست رئيس ديوان يا هر يک از شعب ديوان، کليه واحدهاي دولتي، شهرداريها و ساير مؤسسات عمومي و مأموران آنها، مکلفند ظرف يک ماه از تاريخ ابلاغ نسبت به
ارسال اسناد و پروندههاي مورد مطالبه اقدام نمايند و در صورتي که ارسال اسناد ممکن نباشد، دلايل آن را به ديوان اعلام کنند. متخلف به حکم شعبه به انفصال موقت از خدمات دولتي از يک
ماه تا يکسال يا کسر يک سوم حقوق و مزايا به مدت سه ماه تا يکسال محکوم ميشود.
ماده33ـ موارد رد دادرس در ديوان و نحوه ابلاغ اوراق، آراء و تصميمات ديوان، طبق قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) ميباشد.
ماده34ـ کليه اشخاص و مراجع مذکور در ماده (13) اين قانون مکلفند آراء ديوان را پس از ابلاغ فوراً اجراء نمايند.
ماده35ـ در صورت استنکاف شخص يا مرجع محکومعليه از اجراء رأي، شعبه صادرکننده رأي، به درخواست محکومله، موضوع را به رئيس ديوان منعکس ميکند. رئيس ديوان يا معاون او مراتب را
جهت اجراء به يکي از دادرسان واحد اجراء احکام ارجاع مينمايد.
ماده36ـ دادرس اجراء احکام از طرق زير مبادرت به اجراء حکم ميکند:
1ـ احضار مسئوول مربوطه و اخذ تعهد بر اجراء حکم يا جلب رضايت محکومله در مدت معين.
2ـ دستور توقيف حساب بانکي محکوم عليه و برداشت از آن به ميزان مبلغ محکومبه در صورتي که حکم يک سال پس از ابلاغ اجراء نشده باشد.
3ـ دستور توقيف و ضبط اموال شخص متخلف به درخواست ذينفع بر طبق مقررات قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امورمدني).
4ـ دستور ابطال اسناد يا تصميمات اتخاذ شده مغاير با رأي ديوان.
ماده37ـ در صورتي که محکومعليه از اجراء رأي استنکاف نمايد با رأي شعبه صادرکننده حکم، به انفصال موقت از خدمات دولتي تا پنج سال و جبران خسارت وارده محکوم ميشود. رأي صادره
ظرف بيست روز پس از ابلاغ قابل تجديدنظر در شعبه تشخيص ديوان ميباشد.
ماده38ـ در مورد درخواست ابطال مصوبات، مشخص نمودن علل درخواست و ذکر موارد مغايرت مصوبه با شرع يا قانون يا خروج از اختيارات و همچنين ماده قانوني يا حکم شرعي که اعلام
مغايرت مصوبه با آن شده است، ضروري ميباشد.
تبصره ـ در صورت عدم رعايت مفاد اين ماده، مديردفتر هيأت عمومي موظف است ظرف پنج روز پس از ثبت درخواست با ذکر نقائص موجود، اخطار رفع نقص صادر کند. هرگاه متقاضي ظرف ده روز
پس از ابلاغ نسبت به رفع نقص اقدام نکند، مدير دفتر قرار رد درخواست را صادر مينمايد. اين قرار قطعي است.
ماده39ـ در مواردي که به تشخيص رئيس ديوان، رسيدگي به درخواست ابطال مصوبه موضوعاً منتفي باشد، مانند موارد استرداد درخواست از سوي متقاضي يا وجود رأي قبلي ديوان در مورد
مصوبه، رئيس ديوان قرار رد درخواست را صادر ميکند. اين قرار قطعي است.
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:05 PM
ماده 40 تا 48 (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2705/2708/2230)
ماده40ـ در صورتي که رئيس قوه قضائيه يا رئيس ديوان به هر نحو از مغايرت يک مصوبه با شرع يا قانون يا خروج آن از اختيارات مقام تصويبکننده مطلع شود، موظف است موضوع را در هيأت
عمومي مطرح و ابطال مصوبه را درخواست نمايد.
آئیننامه اجرائی این ماده
ماده41ـ در صورتي که مصوبه به لحاظ مغايرت با موازين شرعي براي رسيدگي مطرح باشد، موضوع جهت اظهارنظر به شوراي نگهبان ارسال ميشود، نظر فقهاي شوراي نگهبان براي هيأت
عمومي، لازمالاتباع است.
ماده42ـ هيأت عمومي، در اجراء بند (1) ماده (19) اين قانون ميتواند تمام يا قسمتي از مصوبه را ابطال نمايد.
ماده43ـ هرگاه در موارد مشابه، آراء متناقض از يک يا چند شعبه ديوان صادر شود، رئيس ديوان موظف است به محض اطلاع، موضوع را در هيأت عمومي ديوان مطرح نمايد و هيأت پس از بررسي
و احراز تعارض، نسبت به صدور رأي اقدام مينمايد. اين رأي براي شعب ديوان و ساير مراجع اداري مربوط در موارد مشابه لازمالاتباع است. اثر رأي مذکور نسبت به آينده است و موجب نقض آراء
سابق نميشود لکن در مورد احکامي که در هيأت عمومي مطرح و غيرصحيح تشخيص داده ميشود شخص ذينفع ظرف يک ماه از تاريخ درج رأي در روزنامه رسمي حق تجديدنظرخواهي در
شعب تشخيص را دارد و شعبه تشخيص موظف به رسيدگي و صدور رأي بر طبق رأي مزبور است. مفاد اين ماده در مورد آرائي که از نظر فقهاي شوراي نگهبان خلاف شرع تشخيص داده
ميشود مجري نخواهدبود.
ماده44ـ هرگاه در موضوع واحدي حداقل پنج رأي مشابه از شعب مختلف ديوان صادر شده باشد با نظر رئيس ديوان، موضوع در هيأت عمومي مطرح و رأي وحدت رويه صادر ميشود. اين رأي
براي شعب ديوان، ادارات و اشخاص حقيقي و حقوقي ذيربط لازمالاتباع است.
تبصره ـ پس از صدور رأي وحدت رويه، رسيدگي به شکايات موضوع اين ماده در شعب ديوان به صورت خارج از نوبت و بدون نياز به تبادل لوايح انجام ميگيرد.
ماده45ـ هرگاه پس از انتشار رأي هيأت عمومي ديوان در روزنامه رسمي کشور، مسؤولان ذيربط از اجراء آن استنکاف نمايند به تقاضاي ذينفع يا رئيس ديوان و با حکم يکي از شعب ديوان،
مستنکف به انفصال موقت موقت از خدمات دولتي از سه ماه تا يک سال و يا پرداخت جزاء نقدي از يک ميليون (1.000.000) ريال تا پنجاه ميليون (50.000.000) ريال و جبران خسارت وارده
محکوم ميشود.
ماده46ـ مرجع حل اختلاف در صلاحيت بين شعب ديوان و ساير مراجع قضائي پس از کسب نظر مشاوران ديوان عدالت اداري، ديوان عالي کشور است.
ماده47ـ پس از لازمالاجراءشدن اين قانون، رسيدگي به کليه پروندههاي مطروحه در شعب تجديدنظر سابق ديوان همچنين رسيدگي به اعتراضات وارده نسبت به آراء غيرقطعي شعب بدوي
سابق با رعايت قانون ديوان عدالت اداري مصوب 1360 و اصلاحات بعدي، در شعب تجديدنظر ادامه مييابد.
ماده48ـ قوه قضائيه موظف است ظرف شش ماه لايحه آئين دادرسي ديوان را تهيه و از طريق دولت تقديم مجلس شوراي اسلامي نمايد. تا زمان تصويب آئين دادرسي مزبور، بر طبق اين قانون و
قوانين سابق عمل خواهدشد.ماده49ـ از تاريخ لازمالاجراءشدن اين قانون، قانون ديوان عدالت اداري مصوب سال1360 و اصلاحات بعدي آن و کليه قوانين مغاير با رعايت مواد(47) و (48) لغو
ميشوند.
قانون فوق مشتمل بر چهل و نه ماده و بيست تبصره در جلسه علني روز سهشنبه مورخ نهم خردادماه يکهزار و سيصد و هشتاد و پنج مجلس شوراي اسلامي تصويب و با جايگزيني ماده (13)
و بند (1) ماده (19) مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام در تاريخ 25/9/1385 از سوي آن مجمع موافق با مصلحت نظام تشخيص داده شد.
رئيس مجلس شوراي اسلامي ـ غلامعلي حدادعادل
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:07 PM
قانون اصلاح موادي از قانون ديوان عدالت اداري - مصوب 1360 (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2709/2231)
قانون اصلاح موادي از قانون ديوان عدالت اداري - مصوب 1360
ماده 1 - ماده (1) قانون ديوان عدالت اداري مصوب 1360.11.4 به شرح زير اصلاح ميگردد:
ماده 1 - ديوان عدالت اداري كه در اين قانون ديوان ناميده ميشود در تهران مستقر و داراي بيست و پنج شعبه خواهد بود. هر شعبه از يك رئيس ياعضو عليالبدل تشكيل ميگردد. رئيس شعبه اول، رئيس كل ديوان بوده و ميتواند به تعداد لازم معاون و مشاور داشته باشد. تعداد معاونين ومشاورين و ازدياد شعب به پيشنهاد رئيس ديوان و تصويب رئيس قوه قضائيه تعيين ميگردد.
تبصره 1 - رئيس يا عضو عليالبدل هر شعبه ديوان در مواردي كه نياز به مشاور داشته باشند از رئيس ديوان درخواست مشاور مينمايند در اين صورترئيس ديوان مكلف است يك مشاور به شعبه معرفي نمايند و راي رئيس شعبه پس از كسب نظر كتبي مشاور انشاء ميگردد.
تبصره 2 - رئيس ديوان ميتواند بعضي از اختيارات خود را به معاونين تفويض نمايد.
ماده 2 - ماده (18) به شرح زير اصلاح ميگردد:
ماده 18 - آراي شعب بدوي ديوان به درخواست يكي از طرفين يا قائم مقام يا وكيل و يا نماينده قانوني آنان قابل تجديد نظر ميباشد. مهلت درخواستتجديدنظر براي اشخاص مقيم ايران بيست روز و براي اشخاص مقيم خارج از كشور دو ماه از تاريخ ابلاغ خواهد بود. هزينه دادخواست به ديوان درمرحله بدوي ده هزار (000 10) ريال و در مرحله تجديدنظر بيست هزار (000 20) ريال ميباشد.
ماده 3 - ماده (19) به شرح زير اصلاح ميگردد:
ماده 19 - به منظور تجديدنظر در آراي شعب بدوي ديوان تعداد پنج شعبه تجديدنظر، كه هر شعبه مركب از يك رئيس و دو مستشار است تشكيلميگردد. ازدياد شعب تجديدنظر به پيشنهاد رئيس كل ديوان و تصويب رئيس قوه قضائيه خواهد بود. رئيس كل ديوان رئيس شعبه اول تجديدنظر نيزميباشد
تبصره 1 - رؤسا و مستشاران از بين قضات ديوان كه حداقل دو سال سابقه خدمت قضايي در ديوان داشته باشند منصوب ميشوند.
تبصره 2 - شعبه تجديدنظر با حضور حداقل دو عضو رسميت يافته و رأي اكثريت به وسيله رئيس يا يكي از اعضاء انشاء ميگردد.
ماده 4 - ماده (20) به شرح زير اصلاح ميگردد:
ماده 20 - هرگاه در موارد مشابه، آراء متناقض از شعب بدوي يا تجديدنظر ديوان صادر شود رئيس كل مكلف است به محض اطلاع، موضوع را درهيأت عمومي ديوان مطرح نمايد. براي تشكيل هيأت عمومي حضور حداقل سه چهارم رؤساي شعب بدوي و رؤسا و مستشاران شعب تجديدنظر لازماست. رأي اكثريت هيأت عمومي در موضوعاتي كه قطعي شده، بياثر است ولي براي شعب ديوان و ساير مراجع مربوط در موارد مشابه لازمالاتباعاست.
ماده 5 - ماده (21) به شرح زير اصلاح ميگردد:
ماده 21 - واحدهاي دولتي اعم از وزارتخانهها و سازمانها و مؤسسات و شركتهاي دولتي و شهرداريها و تشكيلات و مؤسسات وابسته به آنها ونهادهاي انقلابي مكلفند احكام ديوان را در آن قسمت كه مربوط به واحدهاي مذكور است اجراء نمايند و در صورت استنكاف با حكم رئيس كل ديوانبه انفصال از خدمات دولتي به مدت يك تا پنج سال محكوم ميشوند.
ماده 6 - ماده ذيل به عنوان ماده (26) و تبصره آن به قانون مزبور الحاق ميگردد:
ماده 26 - موارد رد دادرس در ديوان همان است كه در آئين دادرسي مدني مقرر است.
تبصره - تبصره 2 الحاقي به ماده (18) ديوان عدالت اداري مصوب 1372.2.26 و قوانين مغاير لغو ميگردد و پروندههايي كه در اجراي تبصره مذكوردر ديوان مطرح و تاكنون منتهي به صدور راي نشده است در شعب تجديدنظر رسيدگي خواهد شد.
تاريخ تصويب 1378.2.1
تاريخ تاييد شوراي نگهبان 1378.2.9
MR_Jentelman
18th February 2010, 11:09 PM
آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (http://www.irbar.com/laws-databank/42/2702/2710/2232)
ماده 1- رسيدگي درديوان عدالت اداري محتاج به تقديم دادخواست كه بايد به زبان فارسي وباخط خواناروي برگ رسمي دادخواست به تعداد طرف شكايت به اضافه يك نسخه نوشته شود و به امضاءيااثرانگشت شاكي يا نماينده قانوني اوبرسد. امضاء يا اثرانگشت شاكي يانماينده قانوني او برسد. امضاء يا اثرانگشت شاكي يا نماينده قانوني اوبه وسيله دفتر شعب ديوان يا دفتر يكي از دادگاهها يا دفتراسناد رسمي ياشوراي محلي يا يكي ازادارات دولتي يانهادهاي انقلابي ودر مورد افراد مقيم خارج ازكشور به وسيله مامورين كنسولي جمهوري اسلامي ايران گواهي شود. به دادخواست بايد طبق مقررات قانوني تمبر قانوني الصاق و ابطال شود.
ماده 2- در دادخواست بايد نكات زير قيد گردد:
الف : نام و نام خانوادگي ونام پدر وشغل واقامتگاه شاكي بامشخصات كامل به نحوي كه ابلاغ اوراق به سهولت ممكن باشد.
ب : نام وزارتخانه ياموسسه ياواحد طرف شكايت ويانام ونام خانوادگي وشغل واقامتگاه مامور مربوطه .
پ: موضوع شكايت وخواسته .
ت: ذكر مدارك ودلائل مورد استناد.
تبصره (الحاقی 1384/8/4ـ در دادخواستهاي موضوع ماده 25 قانون علاوه بر جهات مذكور در این ماده رعایت موارد زير نيز ضروري است:
الف) مشخص نمودن مصوبهايكه تقاضاي ابطال آن شده است.
ب) مشخص نمودن اينكه دليل درخواست ابطال مغايرت با شرع يا قانون يا خروج از حدود اختيارات است.
ج) مشخص نمودن ماده قانوني يا حكم شرعي كه ادعاي مغايرت مصوبه با آن شده است.
ماده 3- هرگاه اقامتگاه شاكي دردادخواست معلوم نباشدوياموردشناسايي قرارنگيرد وياشاكي شناخته نشود،مدير دفتر وياجانشين اوقرارداد دادخواست راصادر مي كند.
ماده 4- شاكي بايد رونوشت يا تصوير خواناي مصدق مدارك خود رابه تعداد طرف شكايت به اضافه يك نسخه پيوست دادخواست نمايد. مطابقت رونوشت ياتصوير مدارك بااصل آنها بايدبه تصديق يكي ازمراجع مذكور درذيل ماده يك برسد.چنانچه اسناد به زبان فارسي نباشد، بايدترجمه آنها به گواهي مترجم رسمي يامامورين كنسولي جمهوري اسلامي ايران رسيده وبه تعداد طرف شكايت به اضافه يك نسخه ضميمه شود.
ماده 5- هرگاه دادخواست توسط وكيل يانماينده قانوني ياولي ياوصي ياقيم يامديرعامل شركت داده شده باشدبايدرونوشت ياتصويرسند مثبت سمت دادخواست دهنده نيز ضميمه گردد.
تبصره -دادخواست وضمائم آن وهمچنين اوراق مربوط به رفع نقص و تكميل دادخواست بايد به وسيله پست سفارشي به نشاني دبيرخانه ديوان ارسال و يا توسط شاكي درقبال اخذ رسيد به دبير خانه ديوان تسليم گردد.
ماده 6- طرفين مي توانند براي طرح شكايت درديوان ويادفاع ازشكايتي عليه آنان به ديوان تسليم شده شخصا" اقدام و يايك وكيل ازطرف خود تعيين ومعرفي نمايند.
تبصره - واحدهاي مذكوردربندالف ماده (11)قانون ديوان عدالت اداري مي توانندجهت پاسخگويي يااداءتوضيح درخصوص شكاياتي كه عليه آنان درديوان طرح مي شود نماينده معرفي نمايند.
ماده 7- شرايط وكالت درديوان به شرح زيراست :
الف : وكيل بايستي ازبين وكلاء رسمي دادگستري وياداراي وكالتنامه رسمي باشد.
ب - به موجب رای شماره 323 مورخ 1380/10/9 هیات عمومی دیوان عدالت اداری باطل شده است.
پ - چنانچه وكالتنامه درخارج ازكشور تنظيم شده باشد،امضاء يااثر انگشت موكل بايد به گواهي مامورين كنسولي برسد.
ت- تصريح به وكالت درديوان يامراجع قضايي دروكالتنامه .
ماده 8- درامور زير اختيارات وكيل بايد دروكالتنامه تصريح شود:
الف : وكالت درطرح شكايت درديوان عدالت اداري يا پيگيري آن .
ب- وكالت دراسترداد شكايت ياانصراف ازشكايت .
پ - وكالت براي درخواست تجديدنظر ازراي ديوان درمواردي كه قابل تجديدنظراست .
ماده 9-دادخواست وارده دردفتر ثبت دادخواست كل ديوان ونيزدردفتر ويژه اي (رپرتواركل )براساس حرف اول نام خانوادگي شاكيان ثبت مي گردد وسپس ازطرف رييس كل يامعاون ديوان كه به اوتفويض اختيار شده به يكي ازشعب ديوان ارجاع مي شود.
تبصره :دبيرخانه مكلف است قبل ازآنكه پرونده جهت ارجاع به نظررييس كل ديوان برسدبامراجعه به دفتررپرتوار كل چنانچه سابقه اي حاكي ازطرح قبلي شكايت و ياازمشتكي عنه وجود داشته باشد مشخصات آن رادرذيل دادخواست ذكرنمايد.
ماده 10- پس ازوصول وثبت دادخواست درصورت ملاحظه عدم رعايت هريك ازمواردمقرر دراين آيين نامه مدير دفترمكلف است ظرف دوروزموارد نقص راكتبا" به شاكي اطلاع دهد،درصورتي كه شاكي ظرف پنج روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه بارعايت مسافت قانوني نسبت به رفع نقص اقدام نكند ازطرف مدير دفتر قرار رددادخواست صادر وبه شاكي ابلاغ مي شود وشاكي مي تواند تجديددادخواست نمايد.
تبصره (الحاقی 1384/8/4) - در دادخواستهاي موضوع ماده 25 قانون اخطار رفع نقص توسط مدير دفتر هیات عمومي انجام ميشود و در صورت صدور قرار رد در اين مورد قرار مزبور ظرف ده روز پس از ابلاغ قابل اعتراض نزد رئيس كل ديوان يا معاون وي ميباشد.
ماده 11- درصورت تكميل دادخواست مديرشعبه مكلف است ظرف دوروزيك نسخه ازدادخواست وضمائم آن رابراي ابلاغ به طرف شكايت ارسال دارد تابارعايت مسافت برطبق آيين دارسي مدني ظرف ده روز پاسخ خودرا اعلام نمايد.طرف شكايت بايد به پاسخ كتبي خودتصويريارونوشت مصدق كليه مدارك مورداستناد رانيز ضميمه كند.باانقضاي مدت مزبورمدير دفتربايد پرونده رابه ضميمه گزارش خود مبني بركامل بودن داخواست وضمائم و نتيجه ابلاغ به طرف شكايت و وصول ياعدم وصول پاسخ طرف شكايت به نوبت به نظر رييس شعبه ديوان برساند.
تبصره - رييس شعبه ديوان مي تواند درمواردي كه ضروري تشخيص دهد به پرونده خارج ازنوبت رسيدگي نمايد.
ماده 12- درمواردي كه دراجراي تبصره يك ماده يك اصلاحي قانون مشاور تعيين مي شود،قبل ازاتخاذ تصميم شعبه مشاور مكلف است پرونده را دقيقا"مطالعه ونظر كتبي خود رابه شعبه مستدلا"اعلام نمايد.
ماده 13- هرگاه شاكي ضمن طرح شكايت مدعي گردد كه اجراي تصميمات ويا اقدامات مراجع مصرح درماده 11قانون ديوان عدالت اداري موجب ورود خسارتي خواهد شد كه جبران آن درآتيه متعسر است مي تواند تقاضای دستورموقت مبني برتوقف عمليات واقدامات راتاتعيين تكليف قطعي بنمايد.
تبصره 1- تقاضاي صدوردستورموقت بايد ضمن طرح دعوي اصلي دردادخواست بدوی مطرح شود . درخواست صدور دستور موقت در دادخواست جداگانه پس ازتقديم دادخواست نسبت به اصل ادعادرصورتي مسموع است كه موجب آن بعدا"حادث شده باشد.
تبصره 2- درصورت تقاضاي دستورموقت مديردفترشعبه مربوطه مكلف است بلافاصله پرونده رابه ضميمه گزارش لازم به نظر رئيس شعبه برساند.
ماده 14- مرجع رسيدگي به تقاضاي دستور موقت شعبه اي است كه به اصل دعوي رسيدگي مي كند ودرصورت اتخاذتصميم به رددرخواست ،موضوع قابل طرح ورسيدگي مجدد نخواهد بودمگرآنكه امرحادثي ضرورت رسيدگي مجدد را ايجاب نمايد.قبول يارددستورموقت قابل تجديدنظر نيست .
ماده 15- درصورتي كه ازناحيه شاكي دلائل ومدارك لازم درجهت احراز فوریت و ضرورت امرارايه شده باشدوموضوع عمليات خاتمه نيافته باشد،شعبه پس ازبررسي تقاضا،دلائل ومدارك مربوطه دستور موقت صادرمي نمايد. این دستور از تاریخ تقدیم دادخواست قابل اجراء است.
تبصره (الحاقی 1384/8/4)ـ استنكاف از اجراي دستور موقت از سوي شعبه صادركننده به رئيس ديوان گزارش داده ميشود و رئيس ديوان پس از احراز تخلف بر طبق ماده 21 اقدام خواهدنمود.
ماده 16- دستورموقت تاثيري دراصل دعوي نداردودرصورت ردشكايت يا صدور قرار اسقاط يا ابطال يارددادخواست اصلي ياقرار عدم صلاحيت وقطعيت آن بلااثر مي گردد.
ماده 17- شعبه ديوان موظف است درصورت صدوردستورموقت ،نسبت به اصل دعوي خارج ازنوبت رسيدگي وراي مقتضي صادر نمايد.
ماده 18- تصميم شعبه بدوي ديوان مبني برقبول دستور موقت ياردآن به صورت دادنامه مي شود،مدير دفترمكلف است آنرابراي ابلاغ واجرا به مرجع طرف شكايت ارسال نمايد.
ماده 19- دراجراي تبصره هاي( 1و3)الحاقي به ماده (18) قانون ديوان عدالت اداري منحصرا"به اعتراضاتي رسيدگي مي شود كه پس ازتاريخ اجراي اين قانون وظرف مهلت دوماه ازتاريخ ابلاغ راي معترض عنه واصل شده باشد.آراءقطعيت يافته ديوان كه ازتاريخ لازم الاجراءشدن اين قانون بيش ازدوماه ازتاريخ ابلاغ آن گذشته باشدازشمول تبصره 1خارج است .
ماده 20- درمواردزير قراررد شكايت صادرمي شود.
الف :درصورتي كه شاكي براي طرح شكايت اهليت قانوني نداشته وياسمت اودرطرح شكايت محرز نباشد.
ب:وقتي شكايت متوجه مشتكي عنه نباشد .
پ :هرگاه كسي به عنوان نمايندگي طرح شكايت كرده ازقبيل وكالت يا ولايت ياقيمومت وسمت اومحرز نباشد.
ت :وقتي كه شكايت طرح شده بين همان اشخاص يااشخاصي كه طرفين شكايت قائم مقام آنهاهستند رسيدگي ونسبت به آن حكم قطعي صادرشده باشد.
تبصره (الحاقی1384/8/4 ) ـ در صورتيكه در دادخواستهاي موضوع ماده 25 قانون بدليل الغاء يا اصلاح مصوبه مورد شكايت از سوي مقام يا مرجع صادركننده يا صدور رأي قبلي از سوي هيئت عمومي در مورد آن يا استرداد دادخواست و امثال آن موضوع رسيدگي منتفي باشد، مدير دفتر موضوع را به رئيس يا معاون ديوان منعكس ميكند و با احراز موارد فوق از سوي رئيس يا معاون ديوان قرار رد دادخواست صادر خواهدشد.
ماده 21- درمواردي كه ديوان تشخيص دهدكه رسيدگي به شكايات درصلاحيت ديوان نيست باصدور قرارعدم صلاحيت و قطعيت آن پرونده رابه مرجع صالح ارسال مي دارد.
ماده 22- موارد رد دارسي درديوان همان است كه درآيين دادرسي مدني مقرراست وحسب موردپرونده جهت تعيين تكليف به نظر رئيس كل ديوان مي رسد.
ماده 23- شعبه ديوان مي تواند درصورتي كه مقتضي بداندهريك ازطرفين شكايت رابراي رسيدگي واخذ توضيح دعوت نمايدوهمچنين شعبه ديوان درصورت لزوم ميتواندپرونده ها وسوابق واسنادي راكه در واحدهاي دولتي وموسسات وابسته وشهرداريهاست مطالبه كرده وملاحظه ومطالعه نمايد.واحدي كه پرونده ياسندنزداوست مكلف است درمدت مقررپرونده ياسوابق ياسندمورد مطالبه راارسال نمايد،مگراينكه ارسال ياابراز پرونده ياسند منافي بامصالح سياسي كشور ياانتظامات عمومي باشد كه دراين صورت بايد پاسخ لازم ياتوضيح كافي به شعبه ديوان بدهد وچنانچه شعبه ديوان بالحاظ توضيح مزبور ارسال وياابراز سند يا پرونده رالازم دانست اسناد ياپرونده مورد مطالبه راارائه نمايد والاكسي كه مسئوليت عدم ارسال ياابراز سند يا پرونده متوجه او است به حكم شعبه ديوان به انفصال موقت ازخدمات دولتي ونهادهاي انقلابي تا يكسال محكوم مي شود. همين مجازات مقرراست براي موردي كه شعبه ديوان احتياج به اخذ توضيح ازنماينده واحدهاي مذكوردر بندالف ماده 11 قانون دیوان داردومسئول مربوط ازنعيين نماينده خودداري كند يا نماينده تعيين شده ازحضور در ديوان واداءتوضيحات مورد نياز استنكاف نمايد.
ماده 24- درمواردي كه عزل يا استعفاي وكيل يا فوت ياممنوعيت او ازوكالت به ديوان اعلام شود،رسيدگي ديوان به تاخير نخواهدافتاد واگر توضيحي لازم باشدموكل مي تواند شخصا" براي اداءتوضيح حاضر شودوياوكيل ديگري معرفي نمايد.
ماده 25- ديوان مي تواندهرگونه تحقيقي راكه براي رسيدگي به شكايت وصدور حكم ضروري است به عمل آورده وياآن راازهريك ازمراجع قضايي ياواحدهاي ذيربط تقاضا نمايد ومراجع مزبور مكلف به انجام آن در مهلت مقررمي باشند.
ماده 26- موضوع شكايت وخواسته بايدمنجز وبدون ابهام باشدودرصورت وجود ابهام شاكي مكلف است ظرف پنج روزازتاريخ ابلاغ اخطاريه ديوان با رعايت مسافت قانوني نسبت به رفع ابهام اقدام نمايدوالا دادخواست درقسمتي كه مبهم است ويامنجز نيست ازطرف ديوان ردميشودوسپس شاكي مي تواند پس ازرفع ابهام تجديد دادخواست نمايد.
ماده 27- شكايت متعدد راكه منشاومبناي آنها مختلف است نمي توان به موجب يك دادخواست اقامه كرد مگرآنكه ديوان بتواندبه تمام آنها ضمن يك دادرسي رسيدگي نمايدوهمچنين اشخاص متعددنمي توانندشكايت خود راكه موضوع ومنشاومبناي مختلف داردبه موجب يك دادخواست اقامه نمايند.درصورت عدم رعايت اين ماده دادخواست ازطرف ديوان رد مي شود.
ماده 28- كليه شكايات مطروحه درشعبه ديوان كه موضوعا" واحد يا مرتبط باشد به دستور رئيس كل ديوان جهت رسيدگي به شعبه اي كه ازلحاظ تاريخ ارجاع مقدم است ارجاع مي شود.
ماده 29- درصورتي كه شاكي يامشتكي عنه فوت يامحجورشود دادرسي تا تعيين ومعرفي قائم مقام قانوني اومتوقف مي شود،مگر پرونده معد براي صدور راي باشد.
ماده 30- شاكي مي تواند دادخواست خودرادرمرحله بدوي قبل ازوصول پاسخ طرف شكايت يا انقضاي مهلت آن مستردداردكه دراين صورت قرار ابطال دادخواست صادرمي شود و شاكي مي تواند يك مرتبه ديگردادخواست خود راتجديدنمايد.
ماده 31- شاكي مي تواند قبل ازاعلام پايان رسيدگي ديوان درمرحله بدوي وتجديدنظرازشكايت خود به كلي صرف نظرنمايدكه دراين صورت قرار اقساط شكايت صادر مي شودو ديگر شكايت قابل تجديد نيست .
ماده 32- هرگاه رسيدگي ديوان منوط به ثبوت امري در مرجع صلاحيتدار ديگري است رسيدگي ديوان تا اعلام نتيجه قطعي رسيدگي ازطرف مرجع مزبور متوقف و مراتب به طرفين ابلاغ مي شود.ذينفع بايد ظرف يكماه از تاريخ ابلاغ اخطاريه ديوان به مرجع صلاحيتدار مراجعه وگواهي دفتر مرجع مزبور رامبني برطرح موضوع به ديوان تسليم نمايد والا در مورد شاكي قرار ابطال دادخواست صادر ودرمورد مشتكي عنه ادعاي وي در آن قسمت بلااثرتلقي خواهد شد.
ماده 33- درصورت حدوث اختلاف درصلاحيت ديوان عدالت اداري ومحاكم دادگستري ، حل اختلاف باديوان عالي كشور است .
ماده 34-رئيس يادادرس علي البدل شعبه بدوي ديوان بايد پس ازانجام رسيدگي و تكميل تحقيقات وانجام مشاوره و ملاحظه نظر مشاور در مواردي كه مشاور تعيين شده است ،ختم دادرسي رااعلام وظرف يك هفته به صدور حكم مبادرت نمايد.
ماده 35- راي ديوان دردفتر مخصوص ثبت ورونوشت آن ظرف سه روز به تعداد طرف شكايت به اضافه دونسخه تهيه وارسال مي شود.
ماده 36- دادنامه بايد حاوي نكات زير باشد:
الف :تاريخ وشماره دادنامه وشماره پرونده .
ب:مرجع صادركننده راي .
پ:نام ونام خانوادگي ومحل اقامت طرفين شكايت ونماينده قانوني آنها.
ت:خواسته .
ث :نام رئيس ياعلي البدل ومشاور درمواردي كه مشاور تعيين شده باشد وتصريح به انجام مشاوره .
ج:شرح شكايت ودفاع طرف وخلاصه اقدامات انجام شده .
چ:راي ديوان .
ح:امضاءرئيس شعبه ومهر شعبه .
تبصره -دادن رونوشت ازاوراق پرونده منوط به اجازه رييس شعبه مي باشد.
ماده 37- مديردفتر شعبه مربوطه بايد ظرف سه روز پس ازآنكه دادنامه به امضاءرسيد،نسبت به ابلاغ آن و تسليم يك نسخه رونوشت گواهي شده آن به طرفين اقدام نمايد.ابلاغ اوراق واحكام وتصميمات ديوان به وسيله مامورين ابلاغ واجراء دادگستري باضوابط آيين دادرسي مدني مي باشد.
ماده 38- هرگاه درمفاد راي ديوان ابهام واجمالي باشد يادر تحرير آنهااشتباه و سهو قلم پيش آمده باشد ديوان مي تواندراسا" يابه درخواست ذينفع ازراي رفع اجمال وابهام كرده ياآنراتصحيح نمايد. تصميم ديوان دراين مورد به طرفين ابلاغ مي شود واعطاي رونوشت دادنامه بدون انضمام تصميم اصلاحي ديوان ممنوع است .
ماده 39- آراءشعب بدوي ديوان به درخواست يكي ازطرفين وياقائم مقام ياوكيل ويا نماينده قانوني آنان قابل تجديد نظر ميباشد.مهلت و مرجع تجديدنظر درپايان راي قيد ميگردد.
ماده 40- مهلت درخواست تجديدنظر براي اشخاص مقيم ايران بيست روز وبراي اشخاص خارج از كشوردو ماه ازتاريخ ابلاغ راي است. چنانچه دادخواست تجديدنظر خارج ازمهلت قانوني داده شود،شعبه تجديد نظر قرار رد آنرا صادرمي كند.
ماده 41- دادخواست تجديدنظر بايد به زبان فارسي وباخط خواناروي اوراق چاپي مخصوص نوشته و معادل بيست هزار ريال تمبر قانوني به آن الصاق وابطال شود و حاوي نكات زيل باشد:
الف :مشخصات طرفين شكايت واقامتگاه آنان .
ب:مشخصات راي مورد تقاضاي تجديدنظر وتاريخ ابلاغ آن .
پ:ذكر كليه اعتراضات نسبت به راي شعبه بدوي .
ت:تصوير يا رونوشت مصدق مدارك مورد استنادوراي مورداعتراض .
ماده 42- دادخواست تجديدنظر به دبيرخانه ديوان داده مي شود.دفاتر شعب بدوي و تجديد نظر نيز در صورت وصول دادخواست تجديد نظرآن راثبت وبايد به دبيرخانه ارسال دارند.دبيرخانه مكلف است ظرف دو روزاز تاريخ ثبت به نظررئيس كل ديوان برساند تابه يكي ازشعب تجديدنظر ارجاع شود.ملاك احتساب درمهلت ،تاريخ اولين ثبت درمراجع مزبوريا تحويل به پست (پست سفارشي )مي باشد.
ماده 43- اگر مشخصات تجديد نظرخواه دردادخواست معين نشده باشديا محل اقامت او معلوم نباشد دادخواست بلااثر مي ماند وپس ازانقضاي مدت تجديدنظر خواهي توسط مدير دفتر رد خواهد شد مگر اينكه قبل از انقضاي مهلت مقرردادخواست خود را تكميل يا تجديد نمايد.
ماده 44- هرگاه دادخواست تجديدنظر ازجهت نكات و شرايط مقرردراين آيين نامه ناقص و يا فاقد سندمثبت دادخواست دهنده باشد مديردفتر شعبه تجديدنظر ظرف دو روز از تاريخ ثبت دادخواست موارد نقص را كتبا" به متقاضي تجديد نظر اطلاع مي دهد تا ظرف 5 روز از تاريخ ابلاغ اخطار رفع نقص بارعايت مسافت برطبق آيين دادرسي مدني نسبت به رفع نقايص اقدام كند. در صورت عدم رفع نقص درمهلت قانوني دادخواست ازطرف مدير دفتر شعبه تجديد نظر رد خواهدشد.
ماده 45- درصورت تكميل پرونده مدير دفتر مكلف است پرونده تجديد نظر را به ضميمه پرونده بدوي به نوبت به نظر شعبه برساند.چنانچه شعبه براي اتخاذ تصميم انجام تحقيقات يا اخذ توضيحاتي از طرفين ياملاحظه اسناد و مداركي را لازم بداند طبق مقررات اقدام مي كند.
ماده 46- شعبه تجديدنظر مركب ازيك رئيس ودومستشاراست كه باحضور دونفر رسميت مي يابدو رایي كه به اتفاق صادر مي شود قطعي است . در صورت عدم حصول اتفاق آراء، مستشار ديگري به انتخاب رئيس كل ديوان دررسيدگي وصدور راي شركت مي كند وراي اكثريت قطعي است .
ماده 47- شعبه تجديدنظر پس ازرسيدگي وتكميل تحقيقات بااعلام ختم رسيدگي ظرف يك هفته راي بدوي را درصورتي كه مطابق قانون تشخيص دهدتاييد والا بافسخ آن راي مقتضي صادرمي نمايد.
ماده 48- راي شعبه تجديد نظرظرف يك هفته ازتاريخ صدور بايد پاكنويس شود ودادنامه بايدحاوي نكات زيل باشد:
الف : شماره وتاريخ دادنامه وكلاسه تجديدنظر.
ب: مشخصات شعبه تجديدنظر.
پ: مشخصات كامل طرفين .
ت: موضوع اعتراض .
ث : گردش كارحاوي مفاد دادخواست بدوي و مدافعات طرف شكايت وخلاصه راي بدوي وموارد اعتراض وپاسخ آن .
ج: متن راي تجديدنظر.
دادنامه پس از امضاء اعضاء صادر كننده راي قطعي و مهر شعبه تجديدنظر به طرفين ابلاغ مي شود.
ماده 49- واحدها ومراجع دولتي مذكور درماده 11قانون ديوان عدالت اداري مكلفند احكام ديوان رادرآن قسمت كه مربوط به واحدهاي مذكور است بلافاصله پس از ابلاغ دادنامه به مورد اجراء گذارند. درصورت استنكاف مرتكب با حكم رئيس كل ديوان به انفصال از خدمت دولتي و قانوني به مدت يك تاپنج سال محكوم مي شوند.
تبصره 1 (الحاقی 1384/8/4)ـ شعب ديوان پس از قطعيت حكم آنرا به طرفين ابلاغ مينمايند و در صورتيكه محكوم له استنكاف محكوم عليه را به شعبه گزارش نمايد و يا محكوم عليه معاذيري را در خصوص اجراي حكم مطرح كند كه با صدور حكم اصلاحي و رفع ابهام از سوي شعبه مشكل حل نشود موضوع را به رئيس يا معاون ديوان اعلام ميكند.
تبصره2 (الحاقی 1384/8/4)ـ اجراي حكم توسط رئيس يا معاون ديوان بر حسب مورد ميتواند به يكي از طريق زير انجام شود:
1ـ احضار و ابلاغ مجدد حكم و اخذ تعهد بر اجراي آن.
2ـ دعوت از طرفين دعوي و اقدام به حل مشكل اجرائي از طريق ايجاد تصالح بين طرفين به نحو مقتضي يا اخذ تعهد از محكوم عليه نسبت به جلب رضايت محكوم له در مدت معين.
تبصره3 (الحاقی 1384/8/4)ـ در صورت اجراء نشدن حكم از طريق تبصره2 فرد مستنكف احضار و حكم صادره و مفاد ماده 21 كتباً بهوي تفهيم ميشود و در صورت عدم تمكين وي نسبت به اجراي دادنامه رئيس ديوان مكلف است ظرف يكماه بر اساس ماده 21 قانون ديوان حكم به انفصال وي صادر نمايد اين حكم قطعي است و پس از صدور كتباً به فرد مستنكف و مقام بالاتر وي ابلاغ ميشود.
ماده 50 - درمورد تخلفات موضوع ماده 23 اين آيين نامه شعبه ديوان پس ازرسيدگي حكم مقتضي صادر مي نمايد.حكم شعبه ديوان درموردانفصال پس ازابلاغ به واحد مربوط بايد بلافاصله به مورد اجراءگذاشته شود.
ماده 51- اين آيين نامه كه در51 ماده و 7 تبصره دراجراي ماده 23 قانون ديوان عدالت اداري توسط هيات عمومي ديوان عدالت اداري تنظيم وپيشنهاد شده وبه تصويب رئيس قوه قضائيه رسيده است جايگزين آيين دادرسي ديوان مصوب 1362 واصلاحات والحاقات مربوط به آن مي شود و از تاريخ اجراي اين آيين نامه مقررات مذكور ملغي است.
ماده52 (الحاقی 1384/8/4)ـ در موارد اعلام اشتباه بيّن در مورد آراء قطعي شعب ديوان عدالت اداري از سوي رئيس قوه قضائيه، پرونده به هيأت عمومي ارسال ميشود و هيأت عمومي موضوع را خارج از نوبت در دستور قرار داده و پس از بررسي در صورتيكه اعلام اشتباه را وارد تشخيص دهد دادنامه را نقض و پرونده جهت رسيدگي به شعبه همعرض ديوان ارجاع ميشود.
ماده53 (الحاقی 1384/8/4 )ـ آراء هيأت عمومي براي شعب ديوان و كليه مراجع قضائي و اداري ذي ربط لازمالاتباع است و جز بموجب قانون يا رأي ديگر هيأت عمومي قابل تغيير نيست و در صورتيكه رئيس قوه قضائيه يا رئيس ديوان يا بيست نفر از قضات ديوان يكي از آراء و هيأت عمومي را مغاير با قانون تشخيص دهند ميتوانند درخواست طرح مجدد مسئله را در هيأت عمومي مطرح كنند در اينصورت هيأت عمومي موضوع را خارج از نوبت در دستور قرار داده و پس از بررسي دلائل ابراز شده در جهت رد تقاضا و رأي بر ابقاء دادنامه مورد اعتراض يا وارد دانستن ايراد و نقض كامل دادنامه يا صدور دادنامه اصلاحي يا تكميلي تصميم مقتضي اتخاذ خواهند نمود. ملاك در اتخاذ تصميم رأي اكثريت است.
منبع:www.irbar.com
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.