PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی به نمایش «زیر درخت سیب» به کارگردانی محمد بی‌ریا



LaDy Ds DeMoNa
17th February 2010, 11:40 PM
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/54377.jpg
‏پدر او حاج داوود بازاری سخت‌گیری است که کار او را اهانت به مقدسات می‌داند و تحمل رفتارهای لاقید ‏پسرش را ندارد. در این میان عباس نقشه‌ای می‌چیند تا از طریق آن...
با توجه به مضمون نمایش "زیر درخت سیب" می‌توان آن را نوعی ملودرام‌ مذهبی خواند. ملودرامی که در آن به ‏سرگذشت درهم پیچیده ‌خانواده‌ای اشاره می‌شود که با توسل به معصومین گره از مشکلاتشان باز می‌شود.
عباس پسر خانواده از راه زدن ساز و شرکت در مراسم عروسی دیگران و اجرای برنامه روزگار می‌گذراند. ‏پدر او حاج داوود بازاری سخت‌گیری است که کار او را اهانت به مقدسات می‌داند و تحمل رفتارهای لاقید ‏پسرش را ندارد. در این میان عباس نقشه‌ای می‌چیند تا از طریق آن بتواند از پدرش مقداری پول بگیرد و به ‏سفر خارج‌ برود. امیرحسین داماد خانواده از نقشه ‌او مطلع می‌شود و عباس پس از برخوردهای تند پدرش ‏تصور می‌کند که امیرحسین نقشه‌ او را لو داده است. این موضوع باعث می‌شود که در یک لحظه ‌عصبانیت به امیرحسین حمله‌ور شود و این حمله باعث رفتن امیرحسین به اغما و سپس مرگ او می‌شود. در ‏این میان حاج داوود که عاقبت سخت‌گیری‌های بی‌اندازه ‌خود را می‌بیند دست به دامن پدر امیرحسین ‏می‌شود تا از او به عنوان ولی دم رضایت بگیرد.‏


با وجود این که نمایش"زیر درخت سیب" یک داستان واحد و یک روند منسجم را دنبال می‌کند، به نظر می‌رسد ‏این نمایش در اجرا و نیز در شکل نوشتار دو پاره شده است. بخش اول نمایش کلاً در فلاش بکی می‌گذرد که در ‏آن روابط امیرحسین و عباس و نیز روابط عباس با پدر و نامادری جوانش تصویر می‌شود. این فلاش بک بزرگ ‏تا جایی پیش می‌رود که در آن درگیری امیرحسین و عباس به نمایش در می‌آید. پس از این صحنه، نمایش به ‏زمان حال باز می‌گردد و می‌توان در آن صحنه‌های به زندان رفتن عباس و تلاش حاج داوود برای آزادی‌اش ‏را پی گرفت. ‏

این دو پارگی با وجود این که در قالب داستانی متحد روایت می‌شود اما ظاهراً بافت کلی اثر را برهم می‌ریزد. ‏در صحنه‌های نخست با فضایی شاداب و سرزنده روبرو هستیم که در آن دیالوگ‌ها و شیوه‌ بازی‌ها واقع ‏گرایانه و قابل باور هستند اما در پاره ‌دوم به نظر می‌رسد که نویسنده و کارگردان نمایش چندان چیزی برای ‏ارائه ندارند. در پاره ‌دوم نمایش، پدر داغدیده نمی‌تواند ‏رضایت به آزادی قاتل فرزندش دهد و دیگری که فرزند خود را پای چوبه‌‌دار می‌بیند دائماً از او تمنای ‏بخشش دارد. عنصری که این پاره ‌دوم را ضعیف‌تر از پاره ‌اول به نظر می‌آورد، افتادن نویسنده و ‏کارگردان نمایش در دام کلیشه‌هایی است که به کلیشه‌های تلویزیونی شبیه‌ترند. پایانی که می‌توانست با تمهیدی دیگر گره از ماجرا بگشاید نه این که ‏همچون اکثر نمایش‌هایی که مضمونی چنین دارند، گره‌‌گشایی را به سادگی بر دوش خوابی بگذارد که یکی از ‏کاراکترهای تاثیرگذار می‌بیند. ‏


این موضوع که دیدن خواب می‌تواند گره ‌نمایش را به آسانی بگشاید موضوعی است که در بسیاری از نمایش‌‏هایی با مضامین مذهبی به ساختار نمایش صدمه‌ای جدی می‌زند. شاید اگر نویسندگان و کارگردانان این گونه ‏نمایش‌ها به روند تحولی غیر از این در کاراکترها بیندیشند نمایش‌هایی به مراتب قوی‌تر از آنچه اکنون بر ‏صحنه‌ تئاتر ایران می‌بینیم، داشته باشیم. ‏
علاوه بر این که گره‌گشایی نمایش به سادگی و با استفاده از کلیشه‌های رایج اتفاق می‌افتد، پاره‌ دوم ‏نمایش به طور کلی کشش و گیرایی پاره‌ اول را دارا نیست. این موضوع که پدری برای درخواست بخشش ‏فرزند خود از پدری داغدیده تمنای بخشش کند، موضوع حساسی است که می‌تواند وجوه دراماتیک مختلفی را ‏به وجود بیاورد. وجوهی که در هر کدام آن‌ها داستان به نوعی دیگر می‌تواند دنبال شود و اگر نویسنده‌ این ‏نمایش به اشکال دیگری که می‌توانست داستان این نمایش را در قالب آن‌ها ادامه دهد فکر می‌کرد، نتیجه ‌به ‏دست آمده تا این حد کلیشه‌ای و با ریتم کند و یکنواخت و نیز پایانی ساده نمی‌بود. اما رها کردن بخش دوم ‏نمایش باعث می‌شود که کاراکترها روند تحولی سریع‌تر از آنچه تماشاگر انتظار دارد را طی کنند، همه چیز ‏ناگهانی و بدون مقدمه اتفاق می‌افتد و کاراکترهایی که ویژگی‌های خاص خود را دارند، همچون کاراکتر عباس و ‏حاج داوود بی‌مقدمه و ناگهان تغییر می‌کنند و ویژگی‌های خود را از دست می‌دهند. این موضوع باعث می‌شود ‏تا کاراکترها شبیه به هم به نظر بیایند. نتیجه این می‌شود که نمایش در فضایی یکنواخت ادامه ‏می‌یابد که در آن کاراکترها انگیزه‌های لازم برای حفظ ویژگی‌های خود و دنبال کردن اهدافشان را ندارند. ‏

ریتم کند نمایش در پاره ‌دوم، اتفاقاتی که تکرار می‌شوند بدون آ‌نکه بر روند دراماتیک کار تاثیری بگذارند‌‏‏(همچون صحنه‌های مکرر التماس‌های حاج داوود و همسرش به آقای مستوفی)، تحول و تغییر کاراکترها بدون ‏آنکه پایه‌های آن در متن نمایشنامه پیش‌بینی و نگاشته شده باشد و نیز تحول ساده و سردستی پدر امیرحسین ‌‏‏(آقای مستوفی) همه و همه دست به دست هم می‌دهند تا با نمایشی روبرو شویم که در پاره ‌اول برای ‏مخاطب جذاب و با تعلیق کافی و در پاره ‌دوم کسل کننده و بدون کشش برای پیگیری نظر می‌آید.‏


بازی‌ها در نمایش "زیر درخت سیب" از حال و هوایی رئالیستی برخوردارند و بازیگران در حد توان خود تلاش ‏کرده‌اند فضایی باورپذیر را به وجود آورند. این موضوع با توجه به ضعف متن در پاره‌ دوم، قابل تقدیر است. ‏کارگردانی نمایش نیز از فضایی رئالیستی برخوردار است که همچنان بر باورپذیر بودن داستان تاکید دارد. همه ‏‌این‌ها با کمک دکوری که از چند پاراوان و حجم تشکیل شده ‌تکمیل می‌شوند. دکوری که در آن پاراوان‌‏ها با چرخانده شدن، تصویری دیگر را در معرض چشم مخاطب قرار می‌دهند. تنوع دکور یکی از عواملی است که ‏در ایجاد تنوع بصری و در برخی اوقات محدود در شکستن فضای یکنواخت پاره دوم تاثیرگذار است.‏

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد