AvAstiN
17th February 2010, 10:22 PM
دستياران دندانپزشکي هم جزيي از خانواده دندانپزشکي هستند. آنها هميشه در مطبها و کلينيکهاي دندانپزشکي حضور دارند و اتفاقاتي را تجربه ميکنند که ممکن است ناخوشايند و لجدرآر باشد. اينها سياههاي از اين رخدادهاست که به ذهن من رسيد و ممکن است به حق يا ناحق لج آنها را در بياورد:
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشکشان در تنگنا قرار ميگيرد و آنها مجبورند به خاطر او به بيماران دروغ بگويند که مثلا کار از لابراتوار نرسيده يا هزينه چنين است و براي دکتر فلان مشکل پيش آمده و شما به تمامياين دلايل مجبوري منتظر بماني يا هزينه بيشتري را پرداخت کني.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي کارفرما حاضر به بيمه کردن آنها نيست و هزار و يک ترفند براي فرار از مامور بيمه سوار ميکنند و آنها مجبور به پيروي از آنها هستند. مثلا چند نفر تحت يک نام به مامور بيمه معرفي ميشوند يا تنها براي يک نيم روز در ماه بيمه ميشوند تا صرفا دفترچه خدماتدرماني را در دست داشته باشند.
حتما لجشان ميگيرد وقتي احساس ميکنند امنيت شغلي ندارند و کوچکترين فعل و انفعالي از احوال و خلق و خوي کارفرماشان ممکن است شغل آنها را از دستشان در بياورد.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي مجبورند در رابطه سه ضلعي با بيمار و دندانپزشک نقش آدم بد ماجرا را بازي کنند؛ چون بناست نقش آدم خوب به دندانپزشک سپرده شود و آنها بايد تمام تقصيرات را بهگردن بگيرند تا در موقع مقتضي دندانپزشک در نقش يک منجي ظاهر شود و گره کار را به نفع بيمار باز کند.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي مجبورند ريخت و پاشهاي زير دست دکترشان را جمعوجور کنند. دندانپزشکان بيملاحظه هم که انگار نه انگار، مثل قوم مغول محيط کارشان را شخم ميزنند و ميگذرند.
دستياران لجشان ميگيرد وقتي سهمي در تشکر و احترام به دليل موفقيت طرح درمان يک بيمار ندارند؛ در حاليکه اگر نه به اندازه دکتر، که به اندازه وظيفه خود در اين موفقيت سهيم بودهاند.
لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشک حتي حين جراحي دست از گوشي همراهاش برنميدارد يا وقتي اصرار دارد دو کار را همزمان انجام دهد و با يک دست گوشي تلفن را ميگيرد و با دست ديگر ابزار دندانپزشکي را در دهان بيمار ميچرخانند.
لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشک کار بيمار را به امروز و فردا مياندازد و کش ميدهد و آنها مجبورند غرولند بيمار را به دليل رفتوآمدهاي بيجا و اضافه تحمل کنند.
نويسنده: رهام رهگشاي
مجله سپيد
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشکشان در تنگنا قرار ميگيرد و آنها مجبورند به خاطر او به بيماران دروغ بگويند که مثلا کار از لابراتوار نرسيده يا هزينه چنين است و براي دکتر فلان مشکل پيش آمده و شما به تمامياين دلايل مجبوري منتظر بماني يا هزينه بيشتري را پرداخت کني.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي کارفرما حاضر به بيمه کردن آنها نيست و هزار و يک ترفند براي فرار از مامور بيمه سوار ميکنند و آنها مجبور به پيروي از آنها هستند. مثلا چند نفر تحت يک نام به مامور بيمه معرفي ميشوند يا تنها براي يک نيم روز در ماه بيمه ميشوند تا صرفا دفترچه خدماتدرماني را در دست داشته باشند.
حتما لجشان ميگيرد وقتي احساس ميکنند امنيت شغلي ندارند و کوچکترين فعل و انفعالي از احوال و خلق و خوي کارفرماشان ممکن است شغل آنها را از دستشان در بياورد.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي مجبورند در رابطه سه ضلعي با بيمار و دندانپزشک نقش آدم بد ماجرا را بازي کنند؛ چون بناست نقش آدم خوب به دندانپزشک سپرده شود و آنها بايد تمام تقصيرات را بهگردن بگيرند تا در موقع مقتضي دندانپزشک در نقش يک منجي ظاهر شود و گره کار را به نفع بيمار باز کند.
دستياران دندانپزشکي لجشان ميگيرد وقتي مجبورند ريخت و پاشهاي زير دست دکترشان را جمعوجور کنند. دندانپزشکان بيملاحظه هم که انگار نه انگار، مثل قوم مغول محيط کارشان را شخم ميزنند و ميگذرند.
دستياران لجشان ميگيرد وقتي سهمي در تشکر و احترام به دليل موفقيت طرح درمان يک بيمار ندارند؛ در حاليکه اگر نه به اندازه دکتر، که به اندازه وظيفه خود در اين موفقيت سهيم بودهاند.
لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشک حتي حين جراحي دست از گوشي همراهاش برنميدارد يا وقتي اصرار دارد دو کار را همزمان انجام دهد و با يک دست گوشي تلفن را ميگيرد و با دست ديگر ابزار دندانپزشکي را در دهان بيمار ميچرخانند.
لجشان ميگيرد وقتي دندانپزشک کار بيمار را به امروز و فردا مياندازد و کش ميدهد و آنها مجبورند غرولند بيمار را به دليل رفتوآمدهاي بيجا و اضافه تحمل کنند.
نويسنده: رهام رهگشاي
مجله سپيد