Admin
15th February 2010, 06:45 AM
پيامبر (ص) بر اثر مرگ طبيعى
از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟
http://www.mobin-group.com/image/reg/images/9823k2fr5y_2.jpg
.: سوال:
آيا پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر مرگ طبيعى از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟
.: پاسخ:
درباره اين موضوع و نيز درباره تاريخ شهادت نبى اكرم صلى الله عليه و آله، در ميان نويسندگان و مورخان، اختلاف است. بعضى از نويسندگان، فقط به بيان اين جمله اكتفا كردهاند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مريض شد و از دنيا رفت.
در كتابهاى تاريخى نقل شده است كه يهوديان چندين مرتبه تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به شهادت برسانند؛ ولى هر مرتبه پيامبر صلى الله عليه و آله توسط جبرئيل از اين توطئه آگاه مىشد و يهوديان به مقصود خود نمىرسيدند. در پايان جنگ خيبر نيز گروهى از بزرگان قوم يهود، زينب، دختر حارث را كه از اشراف يهود بود و پدر، برادر و شوهرش را از دست داده بود، تحريك كردند تا شايد به مقصود خود كه نابودى رسول خدا صلى الله عليه و آله و در نتيجه نابودى دين تازه تأسيس اسلام بود، نايل شوند؛ ولى اگر چه اين عمل نيز به شهادت فورى آن حضرت منجر نشد، ولى باعث مسموميت آن حضرت شد و سرانجام در درازمدت، به شهادت آن حضرت انجاميد.
مورخ بزرگ، «محمد بن عمر واقدى» در كتاب مغازى، واقعه رحلت پيامبر را چنين نقل مىكند:
«چون رسول خدا صلى الله عليه و آله خيبر را فتح كرد و آرام گرفت، زينب، دختر حارث، از افرادى سؤال كرد كه محمد كدام قسمت گوسفند را بيشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را. زينب، گوسفندى را كشت و سپس زهر كشنده تبآورى را كه با مشورت يهود فراهم آورده بود، به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم كرد. چون غروب شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله به منزل آمد، زينب را ديد و از او پرسيد: كارى دارى؟ او گفت: اى ابوالقاسم! هديهاى برايت آوردهام. هر گاه چيزى را به پيامبر صلى الله عليه و آله هديه مىكردند، وى از آن مىخورد و اگر صدقه بود، از آن نمىخورد؛ از اين رو، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور فرمود تا هديه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نزديك بياييد و شام بخوريد! ياران آن حضرت كه حاضر بودند، نشستند و شروع به خوردن كردند. همين كه پيامبر صلى الله عليه و آله از گوشت بازوى گوسفند خورد به ياران خود فرمود: از خوردن اين گوشت، دست برداريد كه اين بازو به من خبر مىدهد كه مسموم است. بشر بن براء گفت: اى رسول خدا! به خدا سوگند! من هم از همين يك لقمه فهميدم و علّت آنكه آن را از دهان بيرون نينداختم، اين بود كه خوراك شما را ناگوار نسازم و چون شما لقمه خود را خورديد، جان خودم را عزيزتر از جان شما نديدم و علاوه بر اين، اميدوار بودم كه اين لقمه، كشنده نباشد. بشر هنوز از جاى خود بلند نشده بود كه رنگش مانند عباى سياهى شد. او يك سال بيمار بود و نمىتوانست حركت كند و بعد هم به همين علّت، درگذشت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله زينب را فرا خواند و پرسيد: شانه و بازوى گوسفند را مسموم كرده بودى؟ گفت: چه كسى به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت: آرى. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه چيزى تو را به اين كار واداشت؟ گفت: پدر، عمو و همسرم را كشتى و بر قوم من رساندى، آنچه رساندى. با خود گفتم كه اگر پيامبر باشد كه خودِ گوشت به او خبر مىدهد كه چه كردهام و اگر پادشاه باشد، از او خلاص مىشويم.
در مورد سرنوشت زينب، مطالب مختلفى نقل شده است. برخى از راويان گفتهاند: رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور فرمود تا او را كشتند و به دار آويختند و برخى از راويان گفتهاند: پيامبر صلى الله عليه و آله او را عفو فرمود.
گفته شده كه مادر بُشْر بن براء گفت: در مرضى كه منجر به مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله شد، به ديدنش رفتم. رسول خدا صلى الله عليه و آله كه تب شديدى داشت، فرمود: همان طور كه اجر و پاداش ما دو برابر است، بلا و سختى ما هم دو چندان است. مردم مىپندارند كه من گرفتار ذات الجنب شدهام و حال آنكه چنين نيست و خداوند آن بيمارى را بر من مسلط نكرده است و اين ريشخندى شيطانى است. اين، اثر لقمهاى است كه من و پسرت خورديم و از آن روز، بيمارى در من ريشه دوانده است؛ تاكنون كه پاره شدن رگ قلبم نزديك شده است. بنابراين، رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت؛ در حالى كه شهيد بود».1
علاوه بر «واقدى»، «ابن هشام»2، «طبرى»3 و «ابن اثير»4 نيز اين واقعه را نقل كردهاند؛ ولى اين سه مورّخ بيان كردهاند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله لقمه را بيرون انداخت و از آن گوشت، چيزى تناول نكرد؛ ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى الله عليه و آله مخلوط شد و همين، باعث شهادت آن حضرت شد. «يعقوبى»، مورّخ بزرگ جهان اسلام نيز اين جريان را در تاريخ خود ذكر كرده، ولى فقط به مسموميت آن حضرت اشاره كرده، از شهادت آن حضرت، سخن نگفته است.5
مورّخان و محدّثان شيعه نيز بيشتر به اين سمت رفتهاند كه علت مرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله، همان گوشت مسمومى بوده است كه زينب، دختر حارث، به آن حضرت خورانيده بود. علامه مجلسى در كتاب «جلاء العيون» چنين نقل مىكند: «در احاديث معتبر، وارد شده است كه آن حضرت، با شهادت از دنيا رفت. چنانكه «صفار»، به سند معتبر، از حضرت صادق عليهالسلام روايت كرده است».6 «ثقةالاسلام كلينى» نيز در «اصول كافى»، به اصل توطئه، از قول امام باقرعليهالسلام اشاره كرده است.7
در كتاب «فروغ ابديت» نيز بعد از نقل اين واقعه، در پاورقى، چنين آمده است:
«معروف اين است كه پيامبر در كسالت خود فرمود: اين بيمارى، از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح براى من آورد؛ زيرا اگرچه پيامبر صلى الله عليه و آله اولين لقمه را بيرون انداخت، ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى الله عليه و آله مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت، اثر خود را گذاشت».8
بنابراين، از مجموع آنچه بيان شد، مىتوان نتيجه گرفت كه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله طبيعى نبوده، آن حضرت، با شهادت از دنيا رحلت كرده است.
-------------------------------
پی نوشت :
1. محمد بن عمر واقدى، مغازى، ترجمه دكتر مهدوى دامغانى، نشر دانشگاهى، جلد دوم، ص، 517-519.
2. ابن هشام، السيرهَ النبويّه، دارالقلم بيروت، جلد 3، ص 352.
3. محمد بن جرير طبرى، تاريخ الطبرى، دارالكتب العلميه، جلد 2، ص 138.
4. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، دارالاحياء التراث العربى، جلد 1، ص 598-599.
5. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، انتشارات علمى و فرهنگى، جلد اول، ص 416.
6. محمد باقر مجلسى، جلاءُ العيون، ص 82-83.
7. كلينى، اصول كافى؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 2.
8. جعفر سبحانى، فروغ ابديت، دفتر تبليغات اسلامى، ج 2، ص 664.
از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟
http://www.mobin-group.com/image/reg/images/9823k2fr5y_2.jpg
.: سوال:
آيا پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر مرگ طبيعى از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟
.: پاسخ:
درباره اين موضوع و نيز درباره تاريخ شهادت نبى اكرم صلى الله عليه و آله، در ميان نويسندگان و مورخان، اختلاف است. بعضى از نويسندگان، فقط به بيان اين جمله اكتفا كردهاند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مريض شد و از دنيا رفت.
در كتابهاى تاريخى نقل شده است كه يهوديان چندين مرتبه تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به شهادت برسانند؛ ولى هر مرتبه پيامبر صلى الله عليه و آله توسط جبرئيل از اين توطئه آگاه مىشد و يهوديان به مقصود خود نمىرسيدند. در پايان جنگ خيبر نيز گروهى از بزرگان قوم يهود، زينب، دختر حارث را كه از اشراف يهود بود و پدر، برادر و شوهرش را از دست داده بود، تحريك كردند تا شايد به مقصود خود كه نابودى رسول خدا صلى الله عليه و آله و در نتيجه نابودى دين تازه تأسيس اسلام بود، نايل شوند؛ ولى اگر چه اين عمل نيز به شهادت فورى آن حضرت منجر نشد، ولى باعث مسموميت آن حضرت شد و سرانجام در درازمدت، به شهادت آن حضرت انجاميد.
مورخ بزرگ، «محمد بن عمر واقدى» در كتاب مغازى، واقعه رحلت پيامبر را چنين نقل مىكند:
«چون رسول خدا صلى الله عليه و آله خيبر را فتح كرد و آرام گرفت، زينب، دختر حارث، از افرادى سؤال كرد كه محمد كدام قسمت گوسفند را بيشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را. زينب، گوسفندى را كشت و سپس زهر كشنده تبآورى را كه با مشورت يهود فراهم آورده بود، به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم كرد. چون غروب شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله به منزل آمد، زينب را ديد و از او پرسيد: كارى دارى؟ او گفت: اى ابوالقاسم! هديهاى برايت آوردهام. هر گاه چيزى را به پيامبر صلى الله عليه و آله هديه مىكردند، وى از آن مىخورد و اگر صدقه بود، از آن نمىخورد؛ از اين رو، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور فرمود تا هديه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نزديك بياييد و شام بخوريد! ياران آن حضرت كه حاضر بودند، نشستند و شروع به خوردن كردند. همين كه پيامبر صلى الله عليه و آله از گوشت بازوى گوسفند خورد به ياران خود فرمود: از خوردن اين گوشت، دست برداريد كه اين بازو به من خبر مىدهد كه مسموم است. بشر بن براء گفت: اى رسول خدا! به خدا سوگند! من هم از همين يك لقمه فهميدم و علّت آنكه آن را از دهان بيرون نينداختم، اين بود كه خوراك شما را ناگوار نسازم و چون شما لقمه خود را خورديد، جان خودم را عزيزتر از جان شما نديدم و علاوه بر اين، اميدوار بودم كه اين لقمه، كشنده نباشد. بشر هنوز از جاى خود بلند نشده بود كه رنگش مانند عباى سياهى شد. او يك سال بيمار بود و نمىتوانست حركت كند و بعد هم به همين علّت، درگذشت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله زينب را فرا خواند و پرسيد: شانه و بازوى گوسفند را مسموم كرده بودى؟ گفت: چه كسى به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت: آرى. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه چيزى تو را به اين كار واداشت؟ گفت: پدر، عمو و همسرم را كشتى و بر قوم من رساندى، آنچه رساندى. با خود گفتم كه اگر پيامبر باشد كه خودِ گوشت به او خبر مىدهد كه چه كردهام و اگر پادشاه باشد، از او خلاص مىشويم.
در مورد سرنوشت زينب، مطالب مختلفى نقل شده است. برخى از راويان گفتهاند: رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور فرمود تا او را كشتند و به دار آويختند و برخى از راويان گفتهاند: پيامبر صلى الله عليه و آله او را عفو فرمود.
گفته شده كه مادر بُشْر بن براء گفت: در مرضى كه منجر به مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله شد، به ديدنش رفتم. رسول خدا صلى الله عليه و آله كه تب شديدى داشت، فرمود: همان طور كه اجر و پاداش ما دو برابر است، بلا و سختى ما هم دو چندان است. مردم مىپندارند كه من گرفتار ذات الجنب شدهام و حال آنكه چنين نيست و خداوند آن بيمارى را بر من مسلط نكرده است و اين ريشخندى شيطانى است. اين، اثر لقمهاى است كه من و پسرت خورديم و از آن روز، بيمارى در من ريشه دوانده است؛ تاكنون كه پاره شدن رگ قلبم نزديك شده است. بنابراين، رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت؛ در حالى كه شهيد بود».1
علاوه بر «واقدى»، «ابن هشام»2، «طبرى»3 و «ابن اثير»4 نيز اين واقعه را نقل كردهاند؛ ولى اين سه مورّخ بيان كردهاند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله لقمه را بيرون انداخت و از آن گوشت، چيزى تناول نكرد؛ ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى الله عليه و آله مخلوط شد و همين، باعث شهادت آن حضرت شد. «يعقوبى»، مورّخ بزرگ جهان اسلام نيز اين جريان را در تاريخ خود ذكر كرده، ولى فقط به مسموميت آن حضرت اشاره كرده، از شهادت آن حضرت، سخن نگفته است.5
مورّخان و محدّثان شيعه نيز بيشتر به اين سمت رفتهاند كه علت مرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله، همان گوشت مسمومى بوده است كه زينب، دختر حارث، به آن حضرت خورانيده بود. علامه مجلسى در كتاب «جلاء العيون» چنين نقل مىكند: «در احاديث معتبر، وارد شده است كه آن حضرت، با شهادت از دنيا رفت. چنانكه «صفار»، به سند معتبر، از حضرت صادق عليهالسلام روايت كرده است».6 «ثقةالاسلام كلينى» نيز در «اصول كافى»، به اصل توطئه، از قول امام باقرعليهالسلام اشاره كرده است.7
در كتاب «فروغ ابديت» نيز بعد از نقل اين واقعه، در پاورقى، چنين آمده است:
«معروف اين است كه پيامبر در كسالت خود فرمود: اين بيمارى، از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح براى من آورد؛ زيرا اگرچه پيامبر صلى الله عليه و آله اولين لقمه را بيرون انداخت، ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى الله عليه و آله مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت، اثر خود را گذاشت».8
بنابراين، از مجموع آنچه بيان شد، مىتوان نتيجه گرفت كه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله طبيعى نبوده، آن حضرت، با شهادت از دنيا رحلت كرده است.
-------------------------------
پی نوشت :
1. محمد بن عمر واقدى، مغازى، ترجمه دكتر مهدوى دامغانى، نشر دانشگاهى، جلد دوم، ص، 517-519.
2. ابن هشام، السيرهَ النبويّه، دارالقلم بيروت، جلد 3، ص 352.
3. محمد بن جرير طبرى، تاريخ الطبرى، دارالكتب العلميه، جلد 2، ص 138.
4. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، دارالاحياء التراث العربى، جلد 1، ص 598-599.
5. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، انتشارات علمى و فرهنگى، جلد اول، ص 416.
6. محمد باقر مجلسى، جلاءُ العيون، ص 82-83.
7. كلينى، اصول كافى؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 2.
8. جعفر سبحانى، فروغ ابديت، دفتر تبليغات اسلامى، ج 2، ص 664.