توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كشور مصر
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:11 AM
درباره كشور مصر
درباره كشور مصر
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/69/LocationEgypt.png
http://fa.wikipedia.org/skins-1.5/common/images/magnify-clip.png
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d0/Egypt-CIA_WFB_Map.png/200px-Egypt-CIA_WFB_Map.png
http://fa.wikipedia.org/skins-1.5/common/images/magnify-clip.png
ِ جمهوری مِصر نام کشوری است در شمال قاره افریقا. مصریکی از پرجمعیتترین کشور افریقایی است و پایتخت آن شهر قاهره است.
فهرست مندرجات
۱ تاریخ
۲ تقسیمات کشوری
۳ جغرافیا
۴ مردم
۴.۱ قبیلههای مصر
۵ فرهنگ
۵.۱ جستارهای وابسته
۵.۲ منابع
۵.۳ پیوند به بیرون
//
تاریخ
مصر یکی از قدیمیترین کشورهای جهان و تمدن آن که در حاشیه رود نیل شکل گرفته در زمره کهنترین تمدنها محسوب میشود که از حدود 4 هزار سال قبل از میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فراعنه بود و آثار تاریخی مهمی چون اهرام سهگانه و معابد بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطورههای سامی محل ظهور پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین مصر آوردهاند.
دولت قدیم مصر در سال 524 ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود. نیای آنچه امروزه کانال سوئز نام دارد برای نخستین بار از سوی ایرانیان در مصر کنده و راهاندازی شد.
در سال 332 ق. م اسکندر این سرزمین را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفروا بودند. در سال 641 میلادی (19 هجری قمری) در زمان خلیفه دوم،، مسلمانان این کشور را فتح کردند.پس از فتح این سرزمین توسط عربها،بخش بزگی از فرهنگ و تمدن این سرزمین به یغما رفت و عربها زبان خودشان را به این مملکت تحمیل کردند. مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال 1517 میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود. در سال 1798 ناپلئون به آن لشکر کشید و در سال 1805 میلادی محمدعلی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شده و سلسله جدید مصر را تشکیل داد.
مدتها مصر تحتالحمایه انگلستان بود ولی پس از جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام کرد. در جنگ جهانی دوم طی سالهای 1941 تا 1943 با اینکه مصر بیطرفی خود را اعلام کرده بود اما سرزمینهای غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبردهای سنگین بین ارتش آلمان و ارتش بریتانیا بود و با انکه آلمانیها فاصله چندانی با کانال سوئز نداشتند، اما در منطقهای به نام العلمین شکست خوردند و همین شکست نقطه آغاز شکستهای دیگر آنها شد.
مصر در سال 1945 به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. در سال 1956 جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری فرانسه به مصر حمله کردند، اما با پشتیبانی شوروی پیشین و بی طرفی امریکا، بدون نتیجه خاتمه یافت. در طی سالهای بعد دو جنگ دیگر نیز بین مصر و دیگر کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد. (1967 و 1973)
تقسیمات کشوری
نوشتار اصلی: استانهای مصر
جغرافیا
مصر سرزمین و کشوری است در شمال و شمال شرقی قاره افریقا که مساحت آن 449،001،1 کیلومتر مربع بوده و از دیدگاه وسعت بیست و هشتمین کشور جهان محسوب میگردد.
در شمال مصر دریای مدیترانه و در شرق آن دریای سرخ قرار دارد. از سمت جنوب با سودان و از سوی باختر با کشور لیبی همسایه است. البته از ناحیه صحرای سینا به فلسطین نیز مرتبط میباشد. پایتخت مصر شهر قاهره است و از دیگر شهرهای مهم آن میتوان به اسکندریه، اسوان، جیزه، فیوم و پورت سعید اشاره کرد. شهرهایی مانند سلوم، بردیا، سیدی برانی، مطروح و العلمین نیز به سبب وقایعی که طی جنگ جهانی دوم در آنها به وقوع پیوست مشهور گشته اند.
در شرق و شمال شرقی این کشور شبه جزیرهای است که شبه جزیره سینا خوانده میشود و تا قبل از قرن نوزدهم در قسمتی به خاک مصر متصل بود. اما در سده بیستم کانالی حفر کردند که آن را خاک مصر جدا کرد و دریای سرخ را به دریای مدیترانه متصل مینمود. نام آن، کانال سوئز است که 168 کیلومتر طول دارد و چون مسیر ارتباطی میان سه قاره اروپا، آسیا و افریقا میباشد، از اهمیت بسیار زیادی بر خوردار است.
سرزمین مصر به سه قسمت تقسیم میشود:
1. صحرای شرقی یا عربی.
2. شبه جزیره سینا و زمینهای نیل.
3. صحرای غربی.
مصر آخرین کشوری است که رود نیل از آن میگذرد و سپس به دریای مدیترانه میریزد. به این خاطر در محل پیوستن آن به دریا، دلتای نیل بوجود آمده که سرزمین اصلی کشاورزی این کشور است. در اطراف این رود نیز کشاورزی رونق بسیار دارد به طوری که تنها نقاط آباد مصر سواحل نیل میباشد.
مردم
قبیلههای مصر
تیرهها و قبیلههای ساکن مصر از این قرارند:
تیرههای طواره
ترابین
مزینه
اولاد سعید
جبالیه
علیقات
صوالحه
تیرههای تیاهه
فرهنگ
جشنها و عیدها در مصر
جستارهای وابسته
مصر باستان
کانال سوئز
نشانههای ایرانی در مصر
__________________
forum.iranblog.com
}
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:13 AM
نگاهی به تمدن پر رمز و راز فراعنه در مصر
نگاهی به تمدن پر رمز و راز فراعنه
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11770&t=y&w=300&h=200&type=1
مصر سرزمین پر رمز و رازی است و تمدن مصر همیشه برای محققین از این نظر جالب و قابل تعمق است، شاید برای همین بود .که محققین خیلی از اسرار مصر را زودتر از کشورهای هم تمدن کشف و بررسی کردند. مردمانی با قدرت مافوق بشری؛ عجایبی را ساختند که هم کنون بعد از سالها استوار ایستاده است. طبیعت نیز گرچه بر مردمان مصر سخت گیر است اما با اهرام و سایر اثار باستانی مصر دوستی داشته که توانسته است اهرام را استوار نگه دارد. دنیای مصر باستان مملو از اسطوره و خرافات و آداب عجیب است. هنر مصر برخلاف هنر یونان و کمابیش ایران هنر زندگی نیست هنر مرگ و دنیای پس از مرگ است این تفکر بر تمام شئون زندگی و هنر مصر سیطره پیدا کرده است.
«چه بسیار زمان و فكر و كار سخت در بنای جامعه بشری با آن همه كلیسا، مسجد، فرودگاه، راه آهن، كتابخانه، بندرگاه و كارخانه اش صرف شده است . این بناها چنان سخت و پایدار مینماید كه پنداری همیشه میمانند. ممكن نیست كه حتی به خیال خود راه دهیم كه روزی این بناهای برجسته در دل خاك مدفون گردد. بشر آینده بر خرابه های جهان ما جهانی دیگر سازد. چه بسا مردم جوانی كه بیش از سه هزار سال پیش در مصر باستان كنار رود نیل میزیستند، نیز چنین فكری داشتند. شاید میپنداشتند كه جلال شاهانشان هرگز زوال نمیگیرد و فراموش نمیشود و معابد و قصر های بزرگشان هرگز زیر شن و خاك مدفون و مفقود نمیگردد .
مصریان قدیم مردمینجیب و سرفراز بودند. در میانشان معماران و مهندسان بزرگ فراوان بود. شاهان نیرومندشان در بحبوحه ی جلال بی پایان و ثروت بیكرانی میزیستند كه هرگز به جهان امروز ما شباهت نداشت. با این همه از آن مردم پیشین چیزی نماند و آخرین اثر آنان نیز در اقوام غالب، حل شد. فقط بزرگترین و مستحكم ترین بناهای ایشان اكثرأ نیمه خراب باقی مانده است تا مورخان را به تحقیق و جهانگردان را به اعجاب وا دارد. بشر عصر جدید تنها به دیدن اهرام نزدیك قاهره كه حتی هزاران سال وزیدن باد شن نیز نتوانسته است دفن یا خرابشان سازد قناعت نكرده و پیوسته به خود گفته است:
"نمیدانم كه این ها چیستند یا چنان عجایبی را چه كسانی میان صحرا ساختهاند. گویا هرگز این معما را نتوان گشود ". با گذشت سال ها كم كم قطعات پراكنده داستان این نژاد بزرگ و باستانی به هم پیوست و آثاری از تاریخ قدیمش در كتب پیشینیان و تراجم كتیبههایی كه بر سنگ و بر خرابه ها كنده بودند و حتی بر كاغذهایی از برگ نباتات آبی نوشته بودند، یافته شد. در این مدارك و اسناد، مصریان خود شرح رسوم و عادات مردم و پادشاهان خویش را داده بودند.» «چنانچه مكرر به بیان آمده است تاریخ با اختراع خط، یعنی حدود ۵۰۰۰ سال قبل، آغاز شد. این نشانه گذاری برای تعیین مبداء تاریخ پذیرش عمومییافته است، زیرا دو پدیده مورد بحث - یعنی اختراع خط و آغاز تاریخ- شاید فقط با اندك اختلافی همزمان بوده اند ؛ و از جهتی نیز فقدان مدارك خطی مسلماً یكی از اختلافات عمده ای است كه جامعه های قبل از تاریخ را از جامعههای تاریخی متمایز میدارد. اما چون بخواهیم وارد چون و چرای مطلب فوق شویم، با چند مسالهی غامض روبه رو میشویم. تمایز میان "تاریخ" با "قبل از تاریخ" تا چه اندازه میتواند معتبر باشد؟»
ادعای بزرگی است اگر بگوییم میخواهیم شما را باتمام جنبه های مصر آشنا سازیم اما گروه فرهنگی سیمرغ در نظر دارد هر چند در حد بضاعت اما با نگاهی جدید و متفاوت با کنار هم گذاشتن عناصر برجسته سرزمین مصر؛ شما را با گوشهای ناچیز از این سرزمین پهناور آشنا کند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:13 AM
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11760&t=y&w=300&h=200&type=1
« چه بسیار زمان و فكر و كار سخت در بنای جامعه بشری با آن همه كلیسا ، مسجد ، فرودگاه ، راه آهن ، كتابخانه ، بندرگاه و كارخانه اش صرف شده است . این بناها چنان سخت و پایدار می نماید كه پنداری همیشه می مانند . ممكن نیست كه حتی به خیال خود راه دهیم كه روزی این بناهای برجسته در دل خاك مدفون گردد . بشر آینده بر خرابه های جهان ما جهانی دیگر سازد . چه بسا مردم جوانی كه بیش از سه هزار سال پیش در مصر باستان كنار رود نیل می زیستند ، نیز چنین فكری داشتند . شاید می پنداشتند كه جلال شاهانشان هرگز زوال نمی گیرد و فراموش نمی شود و معابد و قصر های بزرگشان هرگز زیر شن و خاك مدفون و مفقود نمی گردد .
مصریان قدیم مردمی نجیب و سرفراز بودند . در میانشان معماران و مهندسان بزرگ فراوان بود . شاهان نیرومندشان در بحبوحه ی جلال بی پایان و ثروت بی كرانی می زیستند كه هرگز به جهان امروز ما شباهت نداشت . با این همه از آن مردم پیشین چیزی نمامد و آخرین اثر آنان نیز در اقوام غالب ، حل شد . فقط بزرگترین و مستحكم ترین بناهای ایشان اكثرأ نیمه خراب باقی مانده است تا مورخان را به تحقیق و جهانگردان را به اعجاب وا دارد . بشر عصر جدید تنها به دیدن اهرام نزدیك قاهره كه حتی هزاران سال وزیدن باد شن نیز نتوانسته است دفن یا خرابشان سازد قناعت نكرده و پیوسته به خود گفته است :
" نمی دانم كه این ها چیستند یا چنان عجایبی را چه كسانی میان صحرا ساخته اند . گویا هرگز این معما را نتوان گشود " . با گذشت سال ها كم كم قطعات پراكنده داستان این نژاد بزرگ و باستانی به هم پیوست و آثاری از تاریخ قدیمش در كتب پیشینیان و تراجم كتیبه هایی كه بر سنگ و بر خرابه ها كنده بودند و حتی بر كاغذ هایی از برگ نباتات آبی نوشته بودند ، یافته شد . در این مدارك و اسناد ، مصریان خود شرح رسوم و عادات مردم و پادشاهان خویش را داده بودند .» « چنانچه مكرر به بیان آمده است تاریخ با اختراع خط، یعنی حدود ۵۰۰۰ سال قبل، آغاز شد. این نشانه گذاری برای تعیین مبداء تاریخ پذیرش عمومی یافته است، زیرا دو پدیده مورد بحث - یعنی اختراع خط وآغاز تاریخ- شاید فقط با اندك اختلافی همزمان بوده اند ؛ و از جهتی نیز فقدان مدارك خطی مسلما یكی از اختلافات عمده ای است كه جامعه های قبل از تاریخ را از جامعه های تاریخی متمایز می دارد. اما چون بخواهیم وارد چون و چرای مطلب فوق شویم ، با چند مساله ی غامض روبه رو می شویم . تمایز میان "تاریخ" با "قبل از تاریخ" تا چه اندازه میتواند معتبر باشد؟»
تاریخچه مصر
« بسیاری از كتب تاریخ هنر، بهنگام پرداختن به هنر تمدن های كهن، یا تمدن بین النهرین را اولین مبحث قرار می دهند و یا تمدن مصر را . البته قدمت تمدن بین النهرین در قیاس با تمدن های دیگر بیشتر است لیكن تمدن بین النهرین همواره محل تاخت و تاز اقوام مختلف بوده و تاریخی آشفته دارد . همین آشفتگی در تنوع و تغییرات مدام در جلوه های هنری آن تمدن دیده می شود ، و لذا در آثار هنری باقی مانده از تمدن بین النهرین ، همان گونه كه دیدیم به رغم زیبایی و قدرت ، نمی توان به دنبال یك منشا و یك منبع الهام و حتی یك شیوه ی بادوام بود . تمدن بین النهرین به رغم سرگذشت پر نشیب و فراز خود در آثار هنری شكل گرفته در تمدن های دیگر تاثیراتی مهم گذاشته است . حتی در ابتدایی ترین تجلیات هنر مصر می توان آثاری از این تاثیر مشاهده كرد ، اما این تاثیرات ، به همان ادوار ابتدایی محدود می شود . هنر مصر در این زمینه سرنوشتی كاملا متفاوت و متضاد با سیر تاریخی بین النهرین دارد .
مصر با تاریخی نسبتا آرام و یكدست كه كمتر تحت هجوم قرار گرفته ، توانست در زمینه های هنری هویتی مستقل و با ثبات و دست نخورده را برای مدتی بسیار طولانی حفظ نماید .
رود نیل در طول تاریخ منشأ آبادانی و منبع حیات این سرزمین و ساكنان آن بوده است . با توجه به این كه این رودخانه از میان دو بیابان خشك " صحرای عربستان " (در شرق) و " صحرای لیبی " (در غرب) عبور كرده و نوار سبز و حاصلخیزی را در این پهنه خشك و سوزان ایجاد نموده ، می توان به جرأت نیل را شاهرگ حیاتی تمدن مصر دانست
« ساكنین مصر از دو تیره مختلف بوده اند . در قسمت شمالی ، در دلتای نیل انسانهایی از نژاد آسیایی با صورتهای گرد و پوست های روشن می زیسته اند . ساكنین دره نیل مردمی با جمجمه ها و صورت های كشیده و پوست قهوه ای از تیره آفریقا ییان بوده اند. این دو تیره در ابتدا حكومت های مجزا داشته اند و در نتیجه سرزمین مصر به دو قسمت مصر علیا و مصر سلفی نقسیم شده بود . پادشاه نارمر ((Narmer كه در این ایام حكمران مصر علیا و فرماندهی مقتدر بود توانست در سال ۳۲۰۰ ق.م. با تسلط بر مصر سفلی اتحادی میان دو منطقه به وجود آورد و تاریخ مدون و مستند مصر هم از همین زمان شروع می شود . هنر مصر را در عهد كهن می توان اجمالأ با صفات دینی، ابدیت گرا، كاهنی و ایستا توصیف نمود »2« تمدن مصر از دیر زمان چون خامدترین و محافظه كارترین تمدن روی زمین شناخته شده است . به گفته افلاطون هنر مصر در مدت ۱۰۰۰۰ سال تغییری نیافته بود .»
« مصریان باستان زندگی جهانی خود را بیشتر در اندیشه پایندگی و تامین سلامت و شادی در زندگی بعد از مرگ می گذرانیدند . انسان مصری میان روح و جسم جدایی نمی شناخت و معتقد بود كه از لحظه تولد یك "خود" دیگر با انسان همراه می شود. این "خود" دیگر كه "كا" نامیده می شد، به عقیده او بعد از مرگ در درون جسد لانه می گرفت و به حیات خود ادامه می داد ، و انسان مصری برای تامین امنیت زندگی "كا" می كوشید بدن مرده را تا حد امكان از صدمات و ضایعات حفظ كند . مومیایی كردن یكی از راههای حفظ جسد بود. اما كار به همین جا ختم نمی شد. می باید غذا و آشامیدنی ، و همچنین لباس و لوازم زندگی مورد نیاز "كا" شوند. دیوار نگاره های درون مقابر،عمدتا ، فعالیت های روزمره انسانی را در خود ثبت می كردند تا موجبات لذت "كا" را فراهم آورند. اما نكته ای كه باید تذكر بدهیم این است كه همه این اقدامات ، و همه این آثار هنری ، در خدمت قدرت نمایی فرمانروایان نیمه خدای مصری یعنی فرعونها و شخصیتهای مهم مذهبی و سیاسی قرار می گرفت .
گفتیم كه تندیس هایی از متوفی در داخل مقبره گذاشته می شد در این تندیس ها ، شباهت چهره مهم ترین مسایلی بود كه تندیس ساز باید آن را در نظر بگیرد . استحكام اسلوب و مسایل نیز ضرورت داشت . لذا ، بخصوص در مورد افراد سرشناس ، تندیس ها عموما از سنگ تراشیده می شد . تندیس یكی از فرعون ها به نام خفرن یكی از مجموعه تندیس های شبیه به هم است كه برای مقبره او ساخته شده بودند. در این تندیس ، خفرن بر تختی نشسته است كه در روی پایه هان آن نقشی تركیبی از ساقه های دو گیاه بومی مصر به نام "پاپیروس" و" لوتوس" كنده شده است .
بال های محافظ یك شاهین كه بر سر او گسترده شده اشاره به مقام الهی خفرن به عنوان پسر " خدای- خورشید " دارد . ظاهر قالبل گونه تندیس به خاطر ان است كه پیكر تراش مصری تندیس خود را به روش "تراش قسمت های اضافی از تخته سنگ " به وجود می آورد . آن ها در هنر چهره سازی تا حد امكان به طبیعت وفاداری نشان می داده اند . به طور كلی نقاشان مصری ، برای تجسم پیكره های انسانی قواعد و قراردادهایی را به كار می بردند كه بی شباهت به سنتهای تجسمی بین النهرین نبود
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:13 AM
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11722&t=y&w=300&h=200&type=1
پادشاه زوسر یا "شاه جوز" از پادشاهان سلسله سوم بود.در دوره زوسر آرامگاههای سلطنتی از آجر و به شكل راست گوشه ساخته میشد و سقف آنها راست و مسطح بود. این نوع آرامگاهها بعدها به آرامگاههای مصطبه ای معروف شد مصطبه در زبان عربی به معنی سكو میباشد.این آرامگاهها كه بر روی مقبره ای زیر زمینی ساخته میشد به وسیله هوا كشی با بیرون ارتباط پیدا میكرد. شكل مصطبه احتمالأ از تپه های خاكی یا سنگی كه مقبره های پیشین را میپوشانده است گرفته شده است.
http://www.seemorgh.com/images/egypt1.jpg
فرعون زوسر كه میدانست آجر دوام چندانی ندارد و با گذشت زمان از بین میرود، آرزو داشت آرامگاهی برای خود بسازد كه تا ابد باقی بماند. از این رو سر معمار و وزیر اعظمش،كه مردی برجسته به نام ایم حوتپ بود، به این فكر افتاد كه آرامگاه ابدی سرورش را به تمامیاز سنگ بسازد. ایم حوتپ دستور دادكه صخره های آهكی را بركنند و بتراشند و به شكل و قطع آجر در آورند. او با این آجر های سنگی مصطبه ای عظیم ساخت.بر فراز آن مصطبه ، مصطبه ای كوچكتر ،و روی مصطبه دوم مصطبه ای باز هم كوچكتر بنا كرد. در مجموع شش مصطبه بر روی همدیگر قرار دارد. مصطبه ها با ارتفاعی بیش از 60 متر همچون پلكانی غول آسا به نظر میرسید. این آرامگاه كه به آرامگاه پلكانی شهرت یافت،نخستین ساختمانی بود كه به تمامیاز سنگ ساخته میشد.
بدین ترتیب اولین هرم پا به عرصه وجود گذاشت. و ایم حوتپ از نظر نسل های آینده تبدیل به یك نیمه خدا گردید. بدون شك او اولین معمار بزرگ در كار با سنگ است كه بكارگیری سنگ آهك دقیقأ تراشیده شده را برای بالا بردن كل بناها ابداع كرد.
ایم حوتپ دور تا دور هرم زوسر را با مجموعه عظیمیاز محوطه ها و عبادتگاه های مربوط به مراسم تدفین احاطه كرد. و دور تا دور این مجموعه را دیوار حائلی به طول یك ونیم كیلو متر و به ارتفاع 11 متر كشید. این مجموعه نماد مراسمیبود كه شاه طی آن به قدرت رسیدن خود را جشن گرفته و درباریان معتقد بودند این جشن تا ابدیت ادامه خواهد یافت. باور عمیق مصریان به زندگی پس از مرگ، انگیزه اصلی روی هم قرار دادن سنگها و بر پایی چنین بنای تاریخی در این ابعاد بود."هرم پله ای" 60 متر ارتفاع دارد و هرم های بعدی ارتفاع بیشتری پیدا كردند. نكته مهم این نبود كه هرم حجیم باشد، بلكه مسئله اصلی استحكا م و پایداری آن تا ابدیت بود.
http://www.seemorgh.com/images/eg.jpg
(هرم پله ای زوسر)
http://www.seemorgh.com/images/egypt3.jpg
( مجسمه برنزی ایم حوتپ سر معمار فرعون زوسر از سلسله سوم)
http://www.seemorgh.com/images/egypt4.jpg
(هرم سخم خت از سلسه سوم در سقاره)
http://www.seemorgh.com/images/egypt5.jpg
(هرم خمیده در داشور)
http://www.seemorgh.com/images/egypt6.jpg
نمودار فوق نشان دهنده تغییرات در ساخت هرم و مقبره ها در مصر است .
اولین نوع این مقبره مصطبه mastaba که ساده ترین نوع مقبره است وجود دارد.
دوم هرم ۴ پلکانی و سوم هرم ۶ پلکانی است.
اهرام مصر
مشهورترین آثار باستانی، اهرام هستد كه شمار آنها بالغ بر 90 عدد میشود و اكنون اكثر آنها به صورت مخروبه در آمده اندو شكل اولیه آنها غیر قابل تشخیص است. با كیفیت ترین اهرام در شنزارهای "جیزه" و گورستانهای "سقاره" "داهشور" و"میدوم" واقع در اطراف جیزه قرار دارند. نكته جالب این است كه همین اهرام، قدیمیترین اهرامیهستند كه توسط فراعنه "پادشاهی"كهن" در طول 500 سال ازسال 2575 تاسال 2134 قبل از میلاد ساخته شده اند.
تعداد انگشت شماری از آثار تاریخی تمدنهای از میان رفته وجود دارند كه به اندازه اهرام پادشاهی كهن مصر الهام بخش و مرموزباشند.
http://www.seemorgh.com/images/egypt7.jpg
(اهرام بزرگ جیزه)
اهرام بزرگ جیزه
در جیزه،غرب قاهره امروزی، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم _خوفو (خئوپس یونانی)، خفرع( خفرن یونانی)، و منكورع(موكرینوس یونانی) وجود دارد. این هرمها پس از سال 2700 پیش از میلاد ساخته شده اند. اهرام جیزه، نقطه اوجی در تكامل آن شیوه معماری است كه با ساختن مصطبه ها آغاز شد.ساختمان این اهرام زاییده ضرورتی خاص نبود؛ پادشاهان میتوانستند مصطبه هارا تا بی نهایت بر روی هم انباشته و مقبره هایشان را سنگینتر كنند.
بلكه میگویند وقتی پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دایمیخود را به ممفیس انتقال دادندتحت تأثیر هلپو پولیس كه در مجاورتشان بود قرار گرفتند. این شهر مركز كیش نیرومند "رع" خدای آفتاب بود كه بتش به صورت یك سنگ هرمیشكل به نام بن_بن ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر،خود را فرزندان رع نامیدند و به همین علت از آن پس كوشیدند او را بر روی زمین مجسم كنند. بنابراین فراعنه دیگر فاصله ای با انتقال از اعتقاد به وجود روح و قدرت رع در سنگ هرمیشكل بن بن تا اعتقاد به امكان نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طریق مشابه در درون مقبره های هرمیشكل داشتند.
از اهرام سه گانه جیزه، هرم خوفو كهنترین و بزرگترین است. به استثنای راهروها و اتاقك تدفین،توده غول پیكری از بنایی با سنگ آهك یا كوهی از سنگ است كه مطابق همان اصول ساختمانی هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته شده است،فضای درونی موجود در كف و بالاتر از آن نسبتأ كوچكند، گویی در اثر فشار تنهای سنگ در نقسه اصلی ایجاد شده اند.
سنگ آهك از صخره های شرق نیل به دست میآمد وبا استفاده از طغیان های سالانه نیل به ساحل غربی آن انتقال داده میشد. پس از آنكه سنگتراشها كار تراش سنگ ها را به پایان میرساندند، برای آنكه جای هر قطعه سنگ را در بنا مشخص كرده باشند آن را با مركب قرمز علامت گذاری میكردند. آنگاه گروهای بزرگی از كارگران، دست به دست هم میدادندو سنگها را از روی خر پشته های موقتی بالا میكشیدند(چرخ تا ان زمان اختراع نشده بود) و رج رج روی هم مینهادند. سر انجام، نمای هرم با پوششی از سنگ آهك سفید مروارید رنگ پوشیده میشد؛ این سنگها رابا چنان ظرافتی میتراشیدند كه درزهای میانشان را به سختی میشدبا چشم تشخیص داد.
عظمت هرم خوفو را میتوان از روی برخی از ابعاد آن به عدد درست نشان داد: طول ضلع قاعده هرم 227 متر، طول هر یالش 217 متر، ارتفاع كنونیش 138 متر است و قاعده اش بیش از پنج هكتار زمین را در بر گرفته است. مطابق نظر فلیندرز پتری، این ساختمان از حدود 2 میلیون و 300 هزار قطعه سنگ ساخته شده است كه وزن متوسط هر یك به 2/1 2 تن میرسد؛ بنا به یك محاسبه، با این مقدار سنگ میشود دیواری كوتاه به گرداگرد فرانسه كنونی كشید.
http://www.seemorgh.com/images/egypt8.jpg
(هرم خوفو در جیزه)
اما هنر سازندگان این هرم فقط به عظمت كار و مهندسی موفقیت آمیزشان محدود نمیشود بلكه طراحی صوری_ تناسبهاو ابهت بیكران آن كه این چنین با كاركرد تدفینی و مذهبی اش سازگار بودو با محیط جغرافیایی اش جور در میآمد_ را نیز در بر میگیرد. چهار گوشه قاعده هرم به سوی چهار جهت قطبنماست و مقبره و توده ساده سنگ، بر چشم انداز گسترده افق مسلط است.نتیجه طنز آلود این تلاش طاقت فرسا را میتوان از روی مقطع عمودی هرم مشاهده كرد.در تصویر صفحه بعد خطوط نقطه چین موازی در قاعده هرم، نقبهایی را نشان میدهد كه دزدان عصر باستان برای ربودن اشیای گرانبهای داخل مقبره حفر كرده اند.دزدها كه نتوانسته بودند به راه ورودی بسته و كور شده مقبره برسند، از نقطه ای به ارتفاع تقریبأ 10 متر نقب تازه ای زدند و آن قدر پیش رفتند تا به راهروی صعودی آن رسیدند.بسیاری از مقبره های سلطنتی تقریبأ بلافاصله پس از پایان مراسم تدفین غارت شده بودند؛از همه طرف پیدا بودن هرم خود انگیزه ای بود كه دزدان را به یغماگری فرا میخواند. جانشینان هرم سازان پادشاهی كهن،از این وقایع ناگوار عبرت گرفتند؛آنها به تعداد كمتری هرم ساختند،كه اندازه شان كوچكتر بود واز همه طرف دیده نمیشد.
http://www.seemorgh.com/images/egypt9.jpg
1-نیمرخ سیاه با روکار سنگ اصل/ 6 - به اصطلاح اتاق ملكه
2- نقبهای دزدان / 7 - اتاق كاذب مقبره
3- راه ورود / 8 - سنگهای كمكی
4 - راهروی بزرگ / 9- میله هوا
5- اتاق پادشاه
پیکره نشسته خفرع یکی از چندین پیکره مشابه بود که برای معبد ابوالهول خفرع تاشیده شده بودند.این پیکره ها که یگانه شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودندبا تیرهای عمودی و افقی تخت شان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن میبخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش در هم بافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری- نماد مصر متحد- حکاکی شده است.بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشانده است و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوان پسر رع است.او دامن ساده مرسوم در دوره پادشاهان کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چین های ریز تا روی شانه اش رسیده است. چهره پادشاه از فردیتی نیرمند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار میرود.پیکره خفرع از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطع برآمده و شکستنی نیز دارد؛شکل هدف را که ماندن تا ابدیت است بیان میکند. بدن خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه ورانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.
حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبه رو جدی، و قرینه دار است.این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار میدهد که تمامأ با نمای رو به رو یا تمامأ بانمای نیمرخ نشان داده میشوند.
همچنان که پیکره مطابق نقشه تراشیده میشد، تناسبهای آن نیز پیشاپیش تعیین میشد. قانون تناسبهای کمال مطلوب، به عنوان قانون بازنمایی عظمت شاهانه ، کاملأ مستقل از واقعیت بصری پذیرفته و به کار بسته شده بود.نمایش کلی اندامهای بدن در هنر پیکر تراشی مصری حتی تا عصر بطالسه دوام آورد،و در آن زمان این احتمال پدید آمده بودکه نفوذ پیکر تراشی یونانی بتواندپیکر تراشی مصری را به سوی رئالیسم هدایت کند.پیکر تراش مصری ظاهرأنسبت به نمایش رئالیستی بدن بی تفاوت بوده و ترجیح میداده است در جهت وفا داری به طبیعت در هنر چهره سازی که مصریان را رقیبی در این رشته بود گام بردارد.
در تاریخ هنر، مخصوصأ در تاریخ چره سازی،تقریبأ پذیرفته شده استکه هر گاه موضوع کار یک شخصیت پر اهمیت نباشداز شدت شخصیت کاسته و بر درجه واقع نمایی افزوده شود.تندیس چوبی معروف به شیخ البلدیکی از این موارداست.
این تندیس، بازنمایی زنده گونه مردی است که وظیفه اش خدمت به پادشاه در جهان روح – مانند خدمت به او در جهان خاکی – بود.چهره به طرز حیرت انگیزی زنده نماست، و چشمان سنگ بلوریش بسی بر قدرت این تأثیر میافزاید. شیخ به شیوه سنت رو به بیننده ایستاده و پای چپش را جلو گذاشته است. هیکل پرش فاقد تناسبهای قهرمانانه و مطلوبی است که در شبیه سازی از اعضای خاندان سلطنتی و اشراف به چشم میخورد؛ زیرا شیخ مزبور یک مأمور دون پایه بوده است. چوبی بودن ماده کار ، به هنرمند امکان داده است که سنگ تکیه گاه پشتی را حذف کندو حالت آزادانه تری به این پیکره ایستاده بدهد. در واقعین آنچه ما میبینیم ، مغز چوبی است که در اصل با پرده یا گچ رنگ آمیزی شده پوشانده شده بود؛این روش زمانی به کار گرفته میشد که پیکر تراش از چوب نرم یا پست استفاده میکرد.پیکر تراش مصری که نسبت به زیبایی ذاتی ماده کارش حساسیت نشان میداد،چوب سخت را همچون سنگ سخت از کار در میآورد. این گونه چوبها را صیقل میداد ولی رنگ نمیزد
پس از مرگ خوفو پسر او خفرع و نوه اش منكورع دو هرم كوچكتر از هرم خوفو در فلات جیزه ساختند. در كنار اهرام مزبور، معابد، سنگ فرشها، و گورهای مكمل نیز بر پا شدند.
ابوالهول بزرگ
در كنار راه خاك ریز و مشرف بر معبد خفرع مجسمه ابوالهول بزرگ قرار داردكه به نشانه بزرگداشت فرعون از یك صخره طبیعی تراشیده شده است.این مجسمه به دستور شاه خفرع ساخته شد. این مجسمه 17 متر طول و 20 متر ارتفاع دارد. سر ابوالهول را غالبأ تجسمیاز چهره خفرع تلقی كرده انذ،ولی برجستگیها و خطوط سیمایش به قدری عام هستند كه فردیت خاصی در آن قابل تشخیص نیست. تنه مجسمه یاد آور یك شیر در حالت نشسته است.
مصریان باستان معتقد بودند این حیوان افسانه ای از اماكن مقدس نگاهبانی میكند.ممكن است جنبه های مهم دیگری نیز برای سازندگان مجسمه عظیم ابوالهول وجود داشته باشد كه بر ما پوشیده است. "لنر" مصر شناس آمریكایی نظر داده كه مجسمه ابوالهول همان خفرع است كه به صورت "حوروس"خدای سلطنت تغییر شكل داده است ودر حال تقدیم هدایایی به رع خدای خورشید است. برای اثبات نظریه خود،او به این نكته اشاره دارد كه كه مصریان در زمان حكمفرمایی خفرع به پرستش خورشید روی آورده بودند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:14 AM
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11276&t=y&w=300&h=200&type=1
سرزمین مصر ازمرداب دلتای شمالی آن گرفته تامرزهای بایر جنوبی،سرزمینی است كه به قول یكی از باستان شناسان معاصر "امكان ندارد بیل خود را در خاك فرو كنیدو چیزی نیابید".
این كشور باچنین گنجینه عظیمی قرنها است افراد كنجكاو را به خود جلب كرده است.در بین این افراد، كسانی بوده اندكه به قصد كسب ثروت،به حفاری پرداخته ودیگرانی كه خود را باستان شناس می نامیدند اما بر اساس معیارهای امروزی ،جز مشتی افراد مبتدی نبودند.بدترین اینان ،آن دسته افرادی بودند كه به خاطر طمع خویش بیش از آنكه به حال باستان شناسی مفید باشند مضر واقع شدند.آنان برای تخلیه سریع یك گور یا معبد،قرائن با ارزشی را نابود كردندكه چه بسا در حل معما هایی كه هنوز هم در مورد این اشیاء وجود دارد كمك می نمود.در بهترین حالت،محققان جز استادان برجسته،عاشقان تاریخ،و خادمین انسانیت نبودند.آنان درهایی را گشودند كه میان زمان حال و مصر باستان قرار داشت و به نیابت از سوی همه فریفتگان روزگار باستان،از میان آیینه سحرآمیزی عبور كرده وقدم در سرزمین شگفت انگیز فراعنه گذاشتند.
با توجه به خشكی حاكم بر این سرزمین،نه فقط اشیاء داخل گورها پس از سالها تا حدود زیادی دست نخورده باقی مانده بودندبلكه همراه با آنها اشیاء زیادی یافت شد كه اطلاعات زیادی را در مورد تمدن هزاران سال پیش آشكار ساخت.
مصر نه فقط یكی از اولین تمدنهای باستان است بلكه از طولانی ترین قدمت نیز برخوردار میباشد.علت این امر عمدتأ به موقعیت جغرافیایی مصر مربوط می شود.سرزمینی پرت كه در میان دو صحرا واقع شده و آن را قادر می ساخت تا بدون تأثیر و نفوذ خارجی،در اطراف دره نیل به شكوفایی دست یابد.این سرزمین سبز وحاصلخیز كه فقط از 3 تا 20 كیلو متر پهنا برخوردار بود،از آبشار نیل در آسوان آغاز شده و پس از پشت سر گذاشتن 1000 كیلو متر،در شمال به دلتای نیل خاتمه پیدا میكرد كه در این نقطه رود نیل از طریق آبراههای متعدد به دریای مدیترانه می ریخت.طغیان هر ساله این رود،گلولای قهوه ای تیره رنگی را پیشكش زمینهای كشاورزان می كردكه سبب نظم و ترتیب زندگی گشت. نام باستانی سرزمین مصر "كمت" به معنای سرزمین سیاه و به نعمتی كه آب ارزانی می دارد اشاره دارد.
نقطه پایانی تمدن مصر هنگامی است كه " سزار اگوستوس " آن را در سال 30 پش از میلاد فتح كرد و یكی از استانهای امپراطوری روم شد. یادگارهای آن تمدن بزرگ بیرحمانه و به آهستگی در میان شنها از بین رفت. طولی نكشید كه زبان مردمان آن نیز به فراموشی سپرد شد.
تا قرنها بعد،مصر باستان به صورت یك فرهنگ تقریباَ خاموش باقی ماند. مسافرین یونای و رومی آن ایام تا قرن نوزدهم، مجذوب آثار تاریخی آن شدند كه از دل توده های شنی سر برآورده بودند.اگر چه آنان قادر به خواندن سنگ نوشته های حكاكی شده مرموز و درك معنای آنها نبودند. لشكر كشی ارتش ناپلئون به مصر در سال 1798 بسیاری از گنجینه ها را مكشوف ساخت واین تمدن خفته دوباره بیدار شد.
كشف دوباره مصر باستان
صبح گرمی از ماه اوت سال 1799 بود. در مكانی نچندان دور از شهرك "روزتا" رشیدسربازان یك گردان فرانسوی مشغول حفر زمین بودند.آنها از افراد اعزامی نیروی ناپلئون بناپارت جوان به مصر بودندواز جانب دریا و خشكی مورد تهدید حملات دشمن قرار داشتند. ارتش فرانسه با فاجعه ای رو به رو بود. نبرد ناپلئون در مصر كه آغازی درخشان داشت اكنون به پایان مصیبت بارش نزدیك می شد.
درست دوازده ماه پیش، ناپلئون طی حمله برق آسایی كه فقط سه هفته طول كشید، مصر را به تصرف در آورده بود.اما از آن به بعد كارها به اشكال بر خورده بود . انگلستان از ترس آنكه مبادا تصرف مصر به دست فرانسویان،راههای مهم زمینی و دریایی آن كشور به هندوستان را به مخاطره اندازد به ناوگانش فرمان داد كه به سوی مدیترانه به حركت در آید. كمی پس از آنكه ناپلئون پیروزمندانه وارد قاهره شد، ناوگان انگلستان ناوهای فرانسوی را در لنگرگاه نزدیك اسكندریه غافلگیر كرد.طی یك نبرد شدید دریایی، انگلیسی ها فرانسویان را در هم شكستند و بیشتر كشتیهای آنها را غرق كردند.ناپلئون ونیروهایش در خاك مصر زمین گیر شدند و راه گریزشان بسته شد.
فرانسویان در پی این مصیبت با مصیبت دیگری نیز رو به رو شدند.در سال 1798 مصر به تركان تعلق داشت و بخشی از امپراطوری عثمانی به شمار می رفت. ناپلئون گمان می كرد كه امپراطوری سالخورده تركان ناتوان تر از آن است كه بتواند برای پس گرفتن دره نیل دست به جنگ بزند.اما بناپارت در اشتباه بود. كمی پس از اینكه انگلیسیان ناوگان فرانسه را نابود كردند، سلطان اهانت دیده ترك در قسطنطنیه به سردار فرانسه اعلام جنگ كرد. سربازان و كشتی های جنگی تركان به سمت جنوب گسیل شدند تا ناپلئون را از مصر بیرون اندازند.
و این تمام ماجرا نبود فرانسویان كه راه گریزشان به وسیله انگلیسیان مسدود شده بود و از جانب تركان هم به مخاطره افتاده بودند با دشمن دیگری نیز مواجه بودند.اشراف نظامی مصر یا همان ممالیك سواره نظام خشن و بیرحم حاضر به پذیرش شكست نبودند.آنها پس از نخستین شكستشان در برابر ناپلئون به صحرا گریختند تا دوباره نیروهایشان را سر وسامان دهند.
در برابر این سه دشمن نیرومند و سرسخت،فرانسویان در هر كجا كه استقرار می یافتند به حفر سنگر می پرداختند.
یكی از این سربازان فرانسوی در موقع كندن سنگر به دیوار كهنه ای برخورده بود.در میان آجرهای شكسته و زرد رنگ دیوار، قطعه سنگ درخشانی وجود داشت كه عرض آن بالغ بر 76 سانتیمتر و طول آن در حدود 107 سانتیمتر بود.
جریان پیدا كردن سنگ را به مقامات مافوق گزارش دادند.
سنگ بازالت سیاه به اسكندریه فرستاده شد.در واقع سربازان فرانسوی به یكی از هیجان انگیزترین اكتشافات باستان شناسی همه اعصار دست یافته بودند، زیرا آن قطعه سنگ بازالت كه به "سنگ روزتا" یا"لوح رشید" موسوم شد به كلیدی برای یافنت تاریخ گمشده مصر باستان تبدیل گردید.
در زمان ناپلئون ،مورخان تقریبأ هیچ چیز درباره فرعونهای بزرگ مصر نمی دانستند،و درباره مردمی هم كه طی هزاران سال پیش در دره نیل زندگی كرده بودند هیچ اطلاعی نداشتند. آن مردم وپادشاهانشان چگونه بودند؟ آنها كه را پرستش می كردند؟ زندگی روزمره شان را چگونه میگذراندند؟
ناپلئون می خواست كه پاسخ این پرسش ها را به تمامی بداند.این بود كه علاوه بر فراهم آوردن ارتشی برای حمله به دره نیل، بیش از 150 نفر دانشمند، هنرمند و پژوهشگر را هم ترغیب كرد كه با او به مصر بروند.بسیاری از آن اندیشمندان به دلیل هواداری پرشورشان از برنامه هاب ناپلئون برای نو سازی مصر به هیئت اعزامی پیوستند، و دیگران از كنجكاوی شدید ناپلئون نسبت به گذشته باستانی مصر الهام گرفتند و تقبل كردند كه ویرانه های بناهای تاریخی در سواحل نیل را مورد بررسی وتحقیق قرار دهند و مواد و مصالح لازم برای شناخت تاریخ مصر باستان را فراهم آورند.
انجام این كار اخیر مهمتر از آن بود كه ناپلئون و دانشمندانش فكر می كردند چون همانطور كه مورخان امروزه می دانند،برای شناخت تمدنهایی كه مدتها پیش از میان رفته اند فقط دو راه قابل اطمینان وجود دارد. راه نخست این است كه بتوانند زبان آن تمدن را بخوانند ودریابند. وراه دوم حفاری و خاك برداری از ویرانه های روستاها و شهرهایی است كه بیشترشان در زیر خاك مدفون شده اند،و آنگاه مطالعه و تجزیه وتحلیل دقیق آلات وابزار ساخت انسان،یا اشیائی كه مورد استعمال روزمره داشته اند و در آن ویرانه ها باقی مانده اند.
اما در زمان ناپلئون هیچ كس نمی توانست خط مصریان باستان را بخواند؛ 1500 سال بود كه راز هیروگلیف پنهان مانده بود؛ وباستان شناسی اگر میشد چنین نامیدش، تازه داشت پا به عرصه وجود می گذاشت.
همینكه ناپلئون مركز فرماندهی خود را در شهر به تصرف درآمده قاهره دایر كرد،فرهنگستان مصر را هم به عنوان مركزی برای فعالیتهای دانشمندانش در آن شهر تاسیس كرد.اندیشمندان فرانسوی به زودی بر روی طرحهای گوناگون خود سر سختانه به كار پرداختند. مدتی بعد رونوشتهایی از كتیبه حك شده بر لوح روزتا به فرهنگستان مصر رسید. از نوشته های روی آن سنگ دو مسئله فوراُ برای دانشمندان روشن شد. نخست آنكه سنگ رشید یكی از لوح های سنگی مسطحی بود كه مردم باستان فرمانها و بیانیه های مهم را روی آن كنده كاری می كردند؛ و دیگر اینكه لوح یاد شده سه زبانه بود،بدین معنا كه یك بیانیه به سه زبان مختلف برآن حك شده بود. و اگرخواندن یكی از آن سه زبان امكان پذیر می گشت، درآن صورت این احتمال وجود می داشت كه بتوانند دو زبان دیگر را هم از طریق مطابقه حروف و واژه هایشان با زبان اول كشف رمز كنند و بخوانند.
تمام دانشمندان ناپلئون به زبان یونانی تسلط داشتند. دقایقی نگذشت كه آنها پنجاه و چهار سطر حك شده در قسمت پایین سنگ را ترجمه كردند. آن نوشته بیانیه ای در ستایش بطلمیوس پنجم بود و او را به خاطر هدایایی كه در سال 196 قبل از میلاد به معابد مصری پیشكش كرده بود مورد ستایش قرار می داد.
نگاههای دانشمندان فورأ متوجه نگاره های هیروگلیفی شد كه از قسمت بالای سنگ رونویسی شده بود. آنها اكنون كاملأ می دانستند كه كل آن نوشته هیروگلیفی چه مطلبی را بیان می كرد، و آنچه باقی می ماند، به نظر آنان منحصر می شد به برابر نهادن نقوش آن نوشته با حروف یونانی پایین سنگ. به رغم موقعیت مخاطره آمیز ناپلئون در مصر، در فرصتی مناسب دستور داد تا نوشته روی لوح رشید را دقیقأ رونویسی كنند و برای مطالعه زبان شناسان به فرانسه بفرستند.
مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود كه خود ناپلئون و بیشتر دانشمندانش به فرانسه باز گشتند.نبرد مصر به ناكامی انجامیده بود وناپلئون را به فوریت به فرانسه احضار كردند.اندكی بعد هم ارتش فرانسه با انگلیسی ها و تركها به توافق رسید،و نیروی نظامی فرانسه به وطن باز گشت داده شد.لوح رشید به دست انگلیسی ها افتاد، و امروزه یكی از آثار گرانبها وباد آورده موزه لندن است
طی بیست سال بعد ذهن دانشمندان همچنان به هیروگلیف های لوح رشید باقی ماند.آنها بدون اشكال زیاد به كشف و باز خوانی نوشته ناشناخته میانی سنگ نایل آمده بودند.این نوشتار كه "دموتیك" نام داشت،شكل تغییر یافته و پیشرفته ای از خط هیروگلیف بود و مصریان زمان بطلمیوس پنجم در نوشته هایشان از آن استفاده می كردند.
اما دانشمندان هر چه كوشش كردند نتوانستند معنای هیروگلیف ها را به دست آورند.وقتی آن نقوش كوچك را با متن های یونانی و دموتیك برابر می نهادند،به هیچ وجه معنایشان آشكار نمی گشت.چنین به نظر می رسید كه دنیا هرگز نخواهد دانست مصریان باستان چه سخنانی درباره خود گفته اند.
تابستان سال 1822 فرا رسید _درست دوازده ماه پس از آنكه ناپلئون در تنهایی و تبعید جزیره سنت هلن در گذشته بود.
پس از ساله كار طاقت فرسا،سر انجام یك جوان فرانسوی به نام ژان فراسوا شامپولیون خط هیروگلف را كشف كرد. او توانست دستور زبان و شیوه جمله بندی را در نوشته های مصر باستان كشف و تنظیم كند.
آنچه شامپلیون از هیروگلیف كشف كرده بود این امید را بر می انگیخت كه شاید بتوان فرهنگ های مرده، یا دست كم یكی از آنها را جان دوباره بخشید.
در سالهای بعد مردمانی رنگارنگ به سوی مصر سرازیر شدند.بعضی از آنها تماشاگران ساده ای بودندكه با كشتی های بخاری تفریحی به بالای رودنیل سفر می كردند تا از بناهای باستانی دیدن كنند.بعضی دیگر دلال ها و مجموعه داران خصوصی بودند كه به دنبال اشیاء عتیقه و خرید و فروش آنها می رفتند.تعداد زیادی هم باستان شناس بودند.بعضی از این باستان شناسان به همت خودشان به مصر می رفتند و بعضی دیگر هم از طرف موزه های بزرگ اروپا و آمریكا به آن دیار فرستاده می شدند. آنعا مجهز و آماده می آمدند تا گذشته را بكاوند.
شامپولیون به باستان شناسان این توانایی را بخشیده بود كه كلام و سخن شاعران،قصه گویان، كاهنان، و فراعنه را بخوانند ودریابند.همین باستان شناسان بودند كه می بایست با بیل هایشان بقیه تاریخ مصر باستان را بنویسند.از زمان ناپلئون تا به حال حفاری ها و كاوشهای باستان شناسان در دره نیل،سرگذشت یكی از بزرگترین و نخستین تمدنها،یعنی سرگذشت مردم و فراعنه مصر باستان را بتدریج روشن كرده است.
مصریان نخستین
باستان شناسان به این نتیجه رسیده اند كه نخستین ساكنان مصر،به دلیل تغییراتی كه در فاصله میان 25000 تا 10000 سال قبل از میلاد در آب و هوای جهان به وجود آمد،اجبارأ به سوی این سرزمین كشیده شدند.پیش از آن،نیل نه به صورت رودخانه، بلكه به شكل دریاچه ای عظیم یا رشته ای از دریاچه ها بود.
صحرا های بی آب وعلفی كه هم اكنون در امتداد سواحل آفریقای شمالی گسترده است،پوشیده از دشتها و جنگلهای سبز و خرم بود. در آن سوی دریای مدیترانه،قسمت اعظم اروپا در زیر پوششی از یخ قرار داشت و منجمد بود.
سپس به دلایلی كه درست روشن نیست،آب و هوای جهان رو به گرمی و خشكی گذاشت.سرپوش یخی اروپا رفته رفته آب شد و پس نشست.بارش باران در جنوب متوقف شدو دشتها و جنگلهای سواحل شمالی آفریقا به دلیل فقدان آب كم كم خشك شدندو از بین رفتند. همچنانچه كه خشكی هوا شدت می یافت، دریاچه بزرگ نیل هم كوچكتر و كم آب تر می شد و سر انجام از آن دریاچه پهناور جز رودخانه ای باقی نماند.
انسانها و آدمیان در حال مرگ آفریقای شمالی به سمت این دره تنگ و طویل وبه سوی رودی كه رفته رفته به صورت تنها منبع آب آنها در می آمد،به حركت در آمدند. این رود خروشان از میان قاره آفریقا به سوی شمال و دریای مدیترانه سرازیر می شد و و هنگامی كه به مصر سفلی می رسید نیرو و فشارش كاهش می یافت،از این رو به جای آنكه ویرانگرانه دره را درهم كوبد وپیش رود فقط به آرامی طغیان می كرد، یعنی آب رود بالا می آمد و بر كف دره جاری می شد،و سواحل هر دو سویش، به مسافت سه ونیم تا حدود ده كیلومتر را در زیر خود می پوشاند. نیل در طی این سفر طولانیش به مصر گل و لای فراوانی در خود می انباشت و با خود می آورد،مدت چهار ماه به همان وضع باقی می ماند. این گل و لای در روزگار كهن یكی از بهترین و غنی ترین كودهای جهان بود.
پیش از متداول شدن آبیاری،اعقاب مصریان نخستین،در كنار نیل در روستاهای كوچكی گرد هم آمدند.در آن روستاها هر كس برای خودش كار می كرد،هر كس افزارها وظرفهای پخت وپز را خودش میساخت، و كلبه اش را با گل و نی های كنار رودخانه بنا می كرد.
آبیاری به تدریج همه چیز را تغییر داد، ساكنان دره نیل رفته رفته در كنار كارهای گوناگون صاحب تخصص شدند. و به این ترتیب رفته رفته و در طی سالیان دراز،داد و ستد پر جنب و جوشی در دره نیل پا گرفت. چنین تغییراتی دگرگونیهای سیاسی را هم به دنبال آورد.گروهی از روستاها تحت رهبری نیرومندترین مرمی كه از میان خودشان برخاسته بودباهم متحد شدند.این گروه از روستاها گسترش و توسه پیدا كردندو به ولایات و سپس به پادشاهی های كوچك تبدیل شد. تا سال 3200 قبل از میلاد،یا در آن حدود دره به سه قلمرو پادشاهی تقسیم شده بود و بر هر یك از آنها یكی از پادشاهان نیرومند پش از تاریخ حكومت می كرد.
نخستین قلمرو پادشاهی در مصر سفلی،در ناحیه،دلتای نیل قرار داشت. در اینجا "زنبور شاه" سلطنت می كردكه نشان و علم رسمی اش زنبور عسل یا زنبور سرخ بود. زنبور شاه تاج سرخی بر سر می گذاشت و مقر سلطنتش كاخ ساده و ابتدای بود كه" خانه سرخ" نامیده می شد.
دومین قلمرو در مصر وسطی نزدیك قاهره كنونی قرار داشت. این منطقه متعلق به "نی شاه "بود كه علم سلطنتی اش شاخه ای از گیاه پاپیروس بود.
او تاج بلند سفیدی بر سر می گذاشت و كاخش "خانه سفید "نامیده می شد.
سومین قلمرو پادشاهی در مصر علیا واقع شده بود. این منطقه نزدیك به محل نخستین آبشارها قرار داشت كه محلی صخره ای و پلكانی و شیب دار در مسیر رود نیل بود و مصر را از همسایه جنوبی اش نوبه جدا می كرد. این بخش از دره زیر فرمان" شاهین شاه" بود كه علم سلطنتی اش از شاهین هایی كه در اعماق آسمان بی ابر مصر پرواز می كردند اقتباس شده بود.
گفته شده است كه كمی پیش از سال 3200 قبل از میلاد، جنگجوی نیرومندی به نام "عقرب " بر سرزمین شاهین شاهان فرمان می راند. عقرب به مصر وسطی در شمال لشكر كشید و نی شاه را برانداخت.جانشین او هم كه در عین حال هم پادشاه مصر علیا بود و هم پادشاه مصر وسطی منطقه دلتا یا مصر سفلی را هم از چنگ زنبور شاه بیرون آورد. بدین ترتیب، دره نیل در تاریخ طولانی اش برای نخستین بار زیر تسلط پادشاه واحدی قرار گرفت و وحدت یافت.
نام این پادشاه "منس" بود منس نخستین فرعون مصر باستان است،و تاریخ مصر رسمأ با او آغاز می شود.
هنگامی كه فرعون منس بر مصر فرمانروایی می كرد، كل ساكنان دره به دو طبقه تقسیم میشدند: غنی و فقیر. اكثریت عظیم مصریان را شخم كاران و دهقانان ساده تشكیل می دادند كمی بالاتر از آنها،از لحاظ مرتبه اجتماعی،صنعت گران ماهر قرار داشتند.در سطح بالای اجتماع، درست پایین دست فرعونهای نیرومند، اشراف و نجبا قرار داشتندكه از خویشان فرعون و از اعقاب رهبران و پادشاهان پیش از تاریخ بودند.
مصریان تازه وحدت یافته،از لحاظ ظاهر با نیاكان دورشان _نخستین مردمی كه به دره نیل پا گذاشته بودند_ چندان تفاوتی نداشتند.آنها با قدی در حدود155 سانتیمتر احتمالأ كمی بلندتر از اجدادشان بودند.اما به همان لاغری ساكنان دره در سه هزار سال پیش،موی مجعد و پوست قهوه ای متمایل به قرمز داشتند.اگر چه طرز تفكر و شیوه زندگی آنها طی قرون متمادی بسیار تغییر كرده بود،اما اعتقادشان به زندگی پس از مرگ با اعتقاد اجدادشان تفاوتی نداشت.
مصر علیا و سفلی، اگر چه حكومت واحدی داشتند و رود بزرگی آنها را به هم پیوند می داد كه هر دو در آن سهیم بودن، باز آمادگی داشتند تا با مشاهده كوچكترین نشانی از ضعف و دشواری از نو به حكومتهای پادشاهی جدا گانه ای مبدل شوند.
با این حال، فرعون از لحاظ سیاسی عاقلانه می دانست كه تفاوتها و حقوق هر دو منطقه را به رسمیت بشناسد. از این روی، تاج رسمی او تركیبی از تاج سرخ مصر سفلی و تاج سفید مصر علیا بود. كاخ او همیشه با دو دروازه ساخته می شد: دروازه شمال و دروازه جنوب.فرعون هیچ گاه به عنوان پادشاه مصر نامیده نمی شد. از او همیشه با عنوان "پادشاه دو سرزمین " یا " پادشاه منس یا همان نارمر پادشاه می گویند منس همان نارمر پادشاه است كه تصویرش روی یك سنگ لوح در هیراكونپولیس به دست آمده است. سنگ لوح یا لوحه مزبور در اصل به عنوان لوحی برای تهیه داروی آرایش چشم مورد استفاده قرار می گرفت.لوحه آرایش پادشاه نارمر نمونه ای رسمی از یك وسیله كار در دوره پیش از سلسله ها است. این لوحه نه فقط به عنوان یك سند تاریخی كه وحدت دو بخش مصر و آغاز دوره سلسله ها را بر خود ثبت كرده است بلكه به عنوان نخستین فرمولی برای نمایش پیكره كه تا 3000 سال بر هنر مصر مسلط بود نیز اهمیت بسیار دارد. در پشت لوحه پادشاه در حالیكه تاج دراز و دوكی شكل مصر علیا را بر سر گذاشته،در صدد است دشمنی را به عنوان قربانی بكشد. در برابرش یك شاهین یعنی نماد هوروس خدای آسمان و نگهبان پادشاه،تكه زمین انسان _سری را كه بر سطحش پاپیروس می روید (نماد مصر سفلی)به اسارت گرفته است. زیر پای پادشاه،دو تا از نفرات دشمن بر زمین افتاده اندو بالای سرش دو سردیس هاثور، الهه ای كه نظر مساعد نسبت به نارمر دارد دیده می شوند.در سوی دیگر این لوحه نارمر با تاجی از مار كبرا كه مختص مصر سفلی است در حال سان دیدن از انبوه جسد های بی سر شده دشمن نمایانده شده است.
در هر دو مورد، مسئله مهم این است كه پادشاه، در جایی بالاتر از زیر دستان خود و دشمنانش _چون مقامش برتر است_ وظیفه آیینی اش را به تنهایی انجام می دهد.
در این اثر آنچه اهمیت دارد تمركز توجه بر شخص پادشاه به عنوان موجودی خدایی، جدا از همه انسانهای عادی و به مراتب برتر از ایشان است كه به تنهایی مسئول و عامل پیروزیهای خویش است. در پیكره نارمر تقلیدی از والا مقامی شاهانه را می بینیم كه با چندین تغییر جزیی در باز نمایی بعدی پادشاهان مصر بجز آخن آتون در سده چهاردهم [ق.م] تكرار خواهد شد. شاه با پرسپكتیوی مركب از نماهای نیم رخ سر، پاها،و دستها با نماهای رو به رویی چشم ها وبالاتنه دیده می شود.با آنكه ابعاد و نسبت های پیكره تغییر خواهد یافت، روش باز نمایی یا نمایش آن به صورتی استاندارد برای كل هنر مصر در سده های بعدی در خواهد آمد
لوحه آرایش پادشاه نارمر علاوه بر ثبت یك رویداد مهم تاریخی و وضع قواعدی بنیادی برای هنر های تصویری ، چندین مرحله از تكامل خط مصری را نیز تجسم بخشیده است. داستان پیروزی های نارمر در صحنه های مختلف با درجات متفاوتی ازنماد پردازی نمایانده شده است. از روایت صریح تصویری برای برای نشان دادن شاه در حالیكه از پی پرچم دارانش در یك رژه پیروزی می رود و از جسد های كشتگان دشمن سان می بیند استفاده شده است.این شیوه تصویر نگاری ساده وقتی نمادین می شود كه در صحنه پایین، پادشاه را به صورت گاوی می بینیم كه دیواره های یك دژ دشمن را در هم می شكند. نماد پردازی، در انبوه نفرات بی سر شده دشمن، انتزاعی تر می شود. در اینجا هر جسد در حالیكه سرش با آراستگی و زیبایی خاصی میان دو پا گذارده شده، احتمالأ نماد عددی برای نمایش تعداد معینی از نفرات كشته شده دشمن است. سر انجام، در علایمی كه نزدیك سر های پیكره های مهم تر ظاهر می شوند، علایم تصویر نگار دارای ارزش صوتی می شوند، چون اسامی افراد با هیروگلیف های حقیقی نوشته شده اند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:14 AM
هنر مصر باستان 1. هنر پادشاهی کهن
2. پادشاهی میانه
3. هنر پادشاهی جدید
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11687&t=y&w=300&h=200&type=1
هدف از تاریخ هنر یعنی شناخت و ارزیابی هنر از هر زمان ومكانی كه آمده باشد وبا هر دستی كه ساخته شده باشد مردم غالباً تاریخ را سند و تفسیر كار های گذشته ( انسان وهنر ) را بدرستی چیزی موجود در برابر بینایی ولامسه میپندارند كه البته رویدادهای از یاد رفته ومحو شده ای كه اجزای تشكیل دهنهد تاریخ به شمار میروند چنین نیستند واقعیت این است كه اثر هنری بدلیل مرئی وملموس بودنش گونه ای رویداد پایدار كننده است این اثر در زمان و مكان خاص و بدست اشخاص خاص آفریده شده است .این اثر ها با اینكه آفریده های آن متعلق به روزگاران سپری شده است تا مدت های طولانی پس از روزگار خویش باقی میماند .
(بركت نیل )
جغرافیای مصر ساده بود ، رودخانه ، صحرا ، صخره ، سرزمین های مسكونی وقابل كشت و زرع آن سواحل نیل را بطول 900و پهنای 16كیلومتر در بر میگرفت با وجود كمیباران زندگی به طغیان منظم و قابل پیش بینی این رودخانه كه هر ساله رسوبات پر حاصلی را برای كشاورزی با خود میآورد وابسته بود هردوت مورخ یونانی بخاطر همیمسئله این رسوبات را بركت نیل نام نهاده است حاصلخیزی زمین های كنار نیل در تضاد شدید صحرای وسعی بود كه در مجاور آن قرار داشت این امر مصریان را برآن داشت تا بگویند كشورشان بهشتی است كه توسط خدایان به آنها اهدا شده است صحرا یك مانع و محافظ طبیعی برای مصر از حملات بیگانگان بود ودر همان زمان هنر آن را از تأثیر هنر بیگانه بدور نگاه میداشت بدین ترتیب تمدن مصر فر صت یافت تا نه تنها در صلحی نسبی بلكه در جدایی نسبی پیشرفت نماید .طبیعت منابع كمیدر اختیار مصریان قرارداده بود ولی این فقدان را اولاً با انواع سنگ های عالی برای ساختمان و حجاری و ثانیاً با رودخانه ای كه از طریق آن حمل سنگ ها آسان میشد جبران كرده بود علاوه براینها جغرافیای مصر ریتم تكراری تداوم وتضادعناصر برای هنرمندان مصری را فراهم كرد و به آنها فرصت میداد تا ساختمان هایی به ابعاد عظیم بسازند هنر وتاریخ مصر به دوره های پادشاهی كهن ، پادشاهی میانه ، پادشاهی جدید تقسیم میشود .
پادشاهی كهن وسلسله ها ( معماری )
تاریخ سلسله های مصری تقریباً از 3100سال پیش از میلاد شروع میشود زمانی كه نارمر پادشاه مصر علیا ( جنوب مصر ) بر مصر سفلی ( شمال مصر غلبه یافت این دو قسمت با هم یكی شدند واتحادی همیشگی پیدا كردند در مصر تئوری سیاسی با مذهب به هم پیوسته بود و پیدایش سلطنت مطلقه در پادشاهی كهن با پیدایش آیین ( رع ) خدای خورشید همراه بود .در معماری ارتباط آن ها در تغییر شیوه ی مقابر پادشاهان به نحو احسن منعكس شده است .
مصریان با اعتقاد به اینكه حفظ بدن برای جاودانگی ضروری است اجساد را مومیایی میكردند و قبرهایی را بری حفظ آن ها طرح ریزی مینمودند امروزه گر چه بسیاری از مقابر سلطنتی بجا مانده ولی بیشتر اجساد مومیایی شده از بین رفته اند .
مصطبه
در دوره ی ماقبل تاریخ قبرهای گودالی بود كه بر روی آن خاكریزی شده بود بتدریج خاكریزی به خاطر دوام بیشتر با گل وآجر تقویت گردید ساختمان آجری به نوبه خود سر وصورتی پیدا كرد وشكل یك خانه ی معمولی یك طبقه را بخود گرفت این فرم معماری ابتدایی مصطبه نامیده میشود به عنوان خانه ی اموات مورد توجه مصطبه بنای كم ارتفاعی بود كه پهلو های شیب داری داشت تمام آن با استثنای یك یا دو حجره و یك چاه كه به گور در زیر زمین منتهی میشد تو پر بود و دیوار های حجره ها با نقش برجسته های زنگی از صحنه های زندگی روزانه تزئین یافته بود .
اهرام
در سلسله سوم آمنحویت معماری سلطنتی كه وزیر ، ریاضی دان ، منجم وكاهن (رع ) نیز بود هرم پله پله ی رو سر پادشاه را در سقاره مقدس ممفین مركز آیین (رع) طرح ریزی كرد .( این هرم بر روی پایه ای مستطیل شكل بنا شده ارتفاع آن 62متر است و شش پله دارد كه بتدریج كوچك میشوند در واقع این هرم از روی هم قرار گرفتن شش مصطبه بوجود آمده است گر چه این هرم تو پر است و از سنگ ساخته شده ولی سنگ های آن كوچك هستند و حاكی از استفاده محتاتانه سنگ به جای آجر است راهروهای پیچیده شیب داری به گورهایی كه در عمق 7/27متری هستند منتهی میشوند این هرم مشرف بر حیاط های عمارتهای تكی و ساختمان های فرعی است تبدیل گورهای گودالی به اهرام واقعی در سلسله چهارم با مقبره خوفو در نزدیگی جیزه صورت میگیرد این هرم بزرگترین هرم از سه هرم است كه هر یك از این سه هرم به یكی از شاهان به نام خوفو ، خفرع ومنكوع تعلق دارد وبه مرور زمان اطراف این سه هرم مصطبه مقبره ها هرم های كوچك اشراف و مجسمه ابوالهول كه تنه شیر و سر خفرع را دارد احاطه كردند .
آمار و ارقام مقبره ی خو فو مایه هیبت است این مقبره یك هرم واقعی است كه سطح قاعده آن مربعی به ضلع 243 متر
است و 13 جریب فرنگی را میپوشاند ارتفاع این هرم 137 متر ( دو برابر ) ارتفاع هرم پله پله است وبا بیشتر از یك میلیون سنگ كه هریك 5/2تن وزن دارد بوجود آمده است این سنگها از معادن مصر علیا از طریق نیل به جیزه آورده شده اند هر قایق یكی از آن ها را حمل میكرده تخمین زده میشود كه ساختمان این هرم بزرگ توسط صد هزار كارگر در مدت 20سال به پایان رسیده است در داخل این هرم سه حجره تدفین وجود دارد یكی از آنها زیر زمین و نا تمام است و دومی12متر بالا تر از اولی ودر محور هرم قرار دارد و سومیكه 24 متر بالاتر قرار دارد و از محور هرم بدور است هنوز هم دارای یك تابوت سنگی بزرگ است .هر یك از پهلوهای هرم در اصل صاف بوده وهم جهت با جهات قطب نما هستند رأس هرم با فلز براقی پوشانده شده بوده است .هرم بزرگ علاوه بر مقبره سمبل رع نیز میباشد سطوح شیب دار پهلو های آن انوار خورشید با فلز كه بر زمین میتابد نشان میدهد .هرم همچنین نشانه ای بود از نیروهای شاهان مصر .
تا كنون بیش از 80هرم كشف شده اند ساحلی كه خورشید غروب میكند یعنی ساحل اموات .
مجسمه
مهارت در معماری سنگی همراه با مهارت در مجسمه سازی با سنگ بود پیكر خفرع فرزند خوفو در نماز خانه میت در كنار هرم خوفو پیدا شده است .این مجسمه از سنگ چهار گوش دیوریت كه سنگ سخت و با دوامیاست تراشیده شده است در این مجسمه رسمینیروی محور تقارن و زوایای قائمه ی آن حاكی از والائی مقام پادشاه است مجسمه خفرع شبیه خودش است چهره ی او اجزا خودش را دارد و او را در حالتی از آرامش روحی نشان میدهد اما این مجسمه ای ایده آل و مفهومیاست ونسبت به ایده های انتزاعی كه از طریق فرم های انتزاعی بیان میشوند كمتر به ظاهر طبیعت پرداخته است .مجسمه ای چوبی از سلسله چهارم به جا مانده كه بخاطر پیدا نشدن آن در نزدیكی دهی كه كدخدای آن شیخ البلد نام داشت این مجسمه را یك پیكر رسمینیست و بدون این كه ایده های انتزاعی سلطنتی در آن بیان شده باشد حالتی رئالیستی دارد چوب كه نظیر گوشت زنده است طوری تراشیده شده كه بافت گوشت را دارد این مجسمه در اصل بالایه نازكی از گچ پوشانده شده بود كه به رنگ بدن رنگ آمیزی شده بوده است این دو مجسمه پادشاهی كهن یعنی ( شیخ البلد و خفرع ) توانایی مجسمه سازان مصری را در دو شیوه میتوان شیوه های رسمیو غیر رسمینامید .
نقاشی
از میان هنرهای مهم ( نقاشی ) بیشتر از هنر های دیگر از بین رفتنی است و به همین جهت اكثر آن ها آسیب دیده و از بین رفته اند نقاشی دوره پادشاهی میانه كه معمولا ً از آن صحبت میشود بخشی از فرسكی است كه غارهای مردم نامیده میشود در این نقاشی طبیعت سازی بسیار دقیق با نقوش مسطح و استیلزه شده تركیب گردیده اند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:14 AM
هنر مصر باستان 2. پادشاهی میانه
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11687&t=y&w=300&h=200&type=1
پادشاهی میانه 2123تا 1875قبل از میلاد
معماری :
پادشاهی كهن بواسطه مبارزات اشراف ثروتمند و پر توان ویا شاید بواسطه ضعف ناشی از مخارج ساختمان اهرام دیگر نتوانست در مقابل هجوم كشورهای غرب و جنوب تاب بیاورد این حملات به پادشاهی كهن پایان داد . پس از آن روزگار فترت فرارسید .دوران اغتشاش داخلی ، بهم ریختگی ، اشغال بیگانگان ،در دوران سلسله یازدهم مصر وحدت خود را باز یافت و مهاجمان تارومار شدند .هرم سازی از رونق افتاد وبجای آن مقبره های تخته سنگی رایج شد .بافت اجتماعی – سیاسی تغییر یافت و در نتیجه هنر نیز تغییر كرد .پادشاهان دیگر مطلقه نبودن بلكه وابسته به حمایت اشراف بودند ومقابر آنها نیز همانند مقابر اشراف فرم تونل داشت .بیشتر مقابر تونل مانند در صخره های بنی حسن در مصر علیا پدید آمده اند .اما ساختان هم هندی این دوره مقبره معبدی است متحوبت دوم در دیر ابحری .این معبد دیگر مثل مقابر غول آسای پادشاهی كهن بر طبیعت حاكم نبوده بلكه تابع صخره ای بود كه بر آن سایه افكنده بود از بین رفتن كامل هرم ها نشانه كاهش مركزیت حكومت و آیین رع بود .وجود ردیف ستون های جلو سر سر او را هرو ها معبد را مغایر با فرمیمادی ساخته است كه در فضا قرار دارد و داری حركت است .
مجسمه سازی :
تجارب اخیر این قرن ایمان مصریان را از آیین پر شكوه و غیر شخصی رع برگرداند و به سوی آیین احساسی و رستگاری متمایل ساخت . همدوش با این از ایده آل بودن فرعون كاسته شد ومقام خدا شبانی را از دست داد ومقام انسان – خدایی پیدا كرد این تغییرات در مجسمه سیوستریس سوم كه مظهر رنج تحمل شده توسط ملتش است بخوبی مشاهده میشود .پادشاه دیگر والا وبی تفاوت نبود بلكه چهره چروك خورده اش نمایشگر دودلی و آشفتگی است ،تأثیر زمان و زندگی نقش خود را بجا گذاشته اند .این چهره برخلاف چهره خفرع احوال و كیفیت انسان را دارد .
نقاشی :
در طی این دوره بی ثمر زحمات زیادی كشیده شد ولی از نظر تكنیكی تقلید هایی پر حاصل از نقاشی صورت گرفت بعضی از آثار كه خارج از كنترل رسمیو در بار صورت گرفته بلبداهگی و طبیعت سازی را نشان میدهد كه در پادشاهی میانه ناشناخته بود
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:15 AM
هنر مصر باستان
3. هنر پادشاهی جدید
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11687&t=y&w=300&h=200&type=1
پادشاهی جدید 1575تا 1050 قبل از میلاد
در حدود 1750قبل از میلاد چندین حمله توسط هیكسوسها ی غرب آسیا موجب سرنگونی پادشاهی میانه گردید هیكسوسها با ابزار های برتر جنگی شامل : اسب ، ارابه و سالاحهای آهنی بر مصریان غلبه كردند وكشورآن ها را در حدود 175سال اشغال نمودند .هیكسوسها بالا خره توسط آحموس اول در سلسله 18 بیرون رانده شدند كشور مصر با كسب مهارتهای جدید جنگی و تجدید قوای فرهنگی ورسیدن به قدرت با كشورهای بیگانه ارتباط برقرار كرد و در نتیجه ثروت ، قدرت و شخصیت آن به حد والایی رسید .
معماری :
در زمان سلسله 18 حتثب سوت یك زن برجسته نه تنها ملكه ای ساده بلكه فرعونی با كفایت بود معبدی در كنار معبد منتوحویت دوم در دیر البحری بر پا نمود این معبد اساسا ً ستایشی از معابد قبل هستند این معید كه فاقد هرم و مقبره است نه تنها برای مقاصد آیین تشیع بلكه الگویی برای معابد بزرگی بنام پیلون میگردد كه در دوران سلسله 19 پدید میآیند .
پیلون معبدی است با دیوارهای مستقل و پهلو های شیب داری كه سقفی كوچكتر از كف دارد .
پیلون واقع در لوكسور كه به خدای آمون اهدا شده سالمترین معبدی است كه برجا مانده است ساختمان این معبد كه طی دوران چندین پادشاه بطول انجامید در زمان را مسس دوم از سلسله 19 پایان یافت .
برای ورود به این معبد باید از خیابانی با شیوه های خمیده گذشت و پس از عبود از میان دو ستون هرمیودو پیلون وارد حیاطی شد و سپس از میان دو پیلون دیگر عبود كرد وبه سالنی رسید كه سقف آن در اصل با ستون های عظیمیبر پا نگه داشته میشد سالن ستونها پس از آن اندگی باید به سمت راست رفته تا به حجره های تیره و تاریك كوچكتری رسید .
بعد اوكسور را تجارت پی در پی معماری دانسته اند كه یاد اور معبد مراسم تدفین منتوحویت دوم و معبد حتثب سوت است معبد لوكسور در مقایسه با تركیب انتفاحی سقاره كاملا ً محوری وتقارن است .معابد مشابهی در ( گرنگ وادفونیر) ساخته شده اند .
مجسمه سازی :
گرایش به نئو كلاسیم در پادشاهی جدید شدید بود در مجسمه حتثب سوت جانشین او تو تمس سوم از الگوهای قدیمیپیروی شده ولی جزئیات با خطوطی دقیق اجرا گردیده اند اندك ابتكاری كه در این دوره به چشم میخورد اجرای تكنیكی دقیق و غیر قابل تقلید است .
موفقیت های سیاسی در پادشاهی جدید منجر به خلق مجسمه هایی با ابعاد بزرگ گردیده است .مجسمه های بزرگ ممنن در طبس و مجسمه های صخره ای رامسس دوم و ملكه اش را در ابو سمبل نمونه های خوبی از بازگشت مصر به سوی ظابطه ی ایجاد تأثیر بر بیننده از طریق بزرگی اندازه است .
نقاشی :
تقلید از گذشته قانون نقاشی است خوشبختانه در این دوره ناتورالیسم ( طبیت سازی ) پادشاهی میانه مورد تقلید قرار میگیرد .
نفریتی و آخناتون
هنر پادشاهی جدید خط پیشرفت مستقیمینداشت در دوران سلسله 18 نفریتی وارد دیار آمنحویت سوم شد و با پسر او آمنحویت چهارم ازدواج كرد .
در طول زندگی این ملكه تغییرات فوق العاده ای در مذهب و هنر اتفاق افتاد خدایی جدید به نام ( آتن ) شناخته شد كه سمبل قرص و خورشید بود آتن برخلاف رع از طبیعت و زندگی پر نشاط مسرور میشد در ضمن این كه رع وسایر خدایان مورد ستایش قرار میگرفتند آتن بجای آن ها را گرفت .پادشاه، كاهن ، و قائم آتن بر روی زمین بود .
آمنحوپت چهارم نام خود را به ( (ختا تون پرستنده آتن ) تغییر داد .توت عنچ آمون كه جانشینان وی بودند به تونا نحناتن مشهور شدند.
معماری :
آختاتون برای نشان دادن قطع رابطه خود با گذشته پایتخت جدیدی در عمارنه – در نیمه راه بین طبس و مممحین ساخ معبد بزرگ آتن كه نظیر پیلون ومحوری بود سقفی باز بسوی آسمان و خورشید داشت و محوطه آن توسط نور زندگ بخش و گرم آن منور میشد .
مجسمه سازی :
یك نقش برجسته كه امروز در برلین نگهداری میشود خانواده سلطنتی با دختران نازك گردنی را نشان میدهد كه در دامن والدینشان به بازی مشغولند هیكل غیر قهرمانی پادشاه كه فردی لاغر ولی شكم گنده است از زیر دامن مردانه اش مجنونی آشكار است پرتوهای نوری كه انتهای آنها به شكل دست های كوچكی است كه به دعای خیر مشغول اند و آرنج ( علامت زندگی ) در مقابل بینی شاه و ملكه نگاه داشته اند .نوارهایی كه به تاج متصل هستند با وزش نسیم دركك اهتزازند این صفحه یك صحنه صمیمیو اتفاقی است كه از نظر آزادی در استیلزه كردن قواعد بی سابقه است
نقاشی :
بخش های كوچكی از صحنه ی مرابها كه با شیوه ای غیر رسمیتند و سر دست ترسیم شده اند از قصر عمار نه بجا مانده است یك فر سك از دو شاهزاده كه هر دو كاملا ً برهنه هستند با خطوطی منحنی و پر احساس با رنگ های گرم از این دوره به جا مانده .عمر سبك نقاشی عمارنه بیشتر از عمر نفریتی نپایید و پس از مرگ وی ( در زمان سلطنت ( توت عنج آمون ) مصر بار دیگر خدایان سنتی و شیوه های عادی خود برگشت .
شكل نهایی :پادشاهی مصر با حمله های خارجیانی نظیر لیپائیها ، نوبه ای ، آشوریهای ، ایرانیها ، یونانیها و رومیها به پایان رسید در طی این دوران فرهنگ بخصوصی پدید آمد و مجسمه های زیبایی ساخته شد در این مجسمه ها شیوه ی مصری با شیوه خاص حكومتی كه قدرت را بدست داشت تركیب شده اند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:15 AM
ساخت اهرام مصرhttp://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=8128&t=y&w=300&h=200&type=1
اهرام مصر :
عهد دودمان سوم مصر معمار نابغه ای به نام ایم حوتپ Imhotep برای فرعون مصر، زوسر «جوزر» (حدود ٢٦٤٩ - ٢٦٦٣ ق م) مجتمع عظیمی در سقاره، و گورستان گروهی نزدیک تختگاه مصر؛ ممفیس می سازد. افزون بر این، هرمی پله پله از سنگ بنا ساخت مرقد و تأسیسات جانبی دیگری در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظیم زوسر که به منظور حفاظت از جسد فرعون مصر بنا گردید؛ کهن ترین اثر معماری باقی مانده از مصر باستان است. این معماری خود الگویی گشت تا آیندگان به تقلید و تبعیت از آن، دست به کار ساختمانی عظیمی بزنند که یکی از عجایب هفتگانه جهان شناخته شود.
معماری پادشاهی کهن، اهداف و انگیزه های آن دست مایه ای گردید تا مورخان و باستان شناسان بر این دوره پانصدساله و شرایط و اوضاع اجتماعی آن را بر مبنای بناهایی که به هر صورت از سنگ آهک و گرانیت در مقیاس بزرگ برای ساختن ساختمان ها در مقبره ها به کار می رفت، شناسایی کنند.
جالب اینکه در این دوره ، معابدی شبیه آنچه در دودمان یکم و دوم پادشاهی متداول بود، به ندرت ساخته می شد .
به طوریکه اشاره شد، در پایان دودمان سوم پادشاهی، ساختن اهرام آغاز و به تدریج گسترش پیدا کرد. اما کمال حشمت این معماری تنها مدیون دودمان چهارم پادشاهی است که در آن عهد احداث چنین آرامگاه های پادشاهی با عظمت و پرشکوه، رونقی فراوان یافت.
ساخت اهرام مهمترین و اصلی ترین سازندگی این دوره را تشکیل می دهد؛ این معماری بدیع خود موجد تحولی شگرف گردید و تمدن و فرهنگ فراعنه به یک شکوفایی بی نظیر دست یافت؛ به گونه ای که مشعل هدایتی برای صنعتگران مصری برای یک دوره سه هزار ساله بعدی شد. اهرام مصر نمایانگر اوج دستاوردهای فنی، معماری، طراحی و تزیینات است که تنها در سایه یک سازمانبندی منظم، استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با انگیزه های قوی، و مهم تر از همه امنیت کافی و ثروتی کلان امکان پذیر بود. دوره دودمان چهارم پادشاهی اندکی افزون بر یک سده دوام آورد (٢٤٩٨-٢٦١٣پ م) و شش پادشاه از این دودمان بر مصر فرمانروایی کردند.
هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه است البته این تنها بنایی است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز باقی مانده است.
زمانی که این هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن زمان محسوب می شدواین رتبه را تا ٤٠٠٠ سال حفظ کرد.
پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.یکی از این پادشاهان خفو بود. در حدود ٢٥٨٠سال قبل از میلاد مسیح این هرم بزرگ را برای محل دفن یاهمان آرامگاه فرعون ساخته اند.
خفو همان فرمانروایی است که یونانی ها اوراخئوپس می نامیدند.
وپس از مدتی پسر و نوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده اند که این هرم ها مطعلق به درباریان وملکه ها بوده است.
مصریان باستان اعتقاد داشته اند که انسان پس از مرگ دوباره زنده می شود وبه همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی مردگان خود موادغذایی ووسایل دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می کردن واهرام مصر نیز برای حفاظت ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است.
اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که درکنار آنها هرم های کوچکی نیز وجود دارند.وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.ولی در اصل هرم خفو که سمت چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است .
هرم ها درگورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که ٠٠٠/١٠٠ کارگر به مدت بیست وسه سال کارکردند ودر این هرم بیش از دوملیون نیم سنگ به کار رفته که وزن آن ها از٥/ ٢تن تا چهل تن وزن دارد را بنا کرده اند. یکی از طریقه هایی که احتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیکر را حمل می کردند شیوه ی غلطاندن و بلند کردن است
یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دکتر اسکارریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد کرده است او می گوید که مصریان برای حمل این سنگ ها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسی له ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندند و در این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که این سنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند.
وعده ای از باستان شناسان عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند وبه وسیله ی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند.
اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد.
-هرم به گونه ای ساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است.
-خط مداری که از روی جیزه می گذرد دقیقا خشکی ها وآب های روی کره ی زمین را دقیقا نصف می کندوهرم در چنین نقطه ای از نصف النهار ساخته شده است.
-فاصله ی میان مرکز زمین تا هرم کاملا برابر است.
-اندازه ی سطحی چهارجانبی حرم دقیقا برابراست با ارتفاع هرم.
-نوک هرم بزرگ دقیقا شمال واطرافش نیز طول استوا را تمثیل می نمایند.
تمامی این محاسبات بیان گر آن است که اهرام مصر با اندازگیری های دقیق ریاضی ونجومی همراه است که نشان می دهد درآن زمان مصریان از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده اند .
سنگ هایی که دراین هرم به کار رفته است از خود کشور مصر گرفته نشده اند وطبق نظر بعضی از کارشناسان وباستان شناسان سنگ ها به مدت ده سال توسط کارگران حمل می شده است وبعد از ده سال تازه به محل بنای اهرام مصر آورده شدند هنوز هیچ کس نمی داند که این سنگ ها مطعلق به چه کشوری است و یا مهندس یا معمار اهرام مصر چه کسی بوده است واز چه شیوه ای استفاده شده است.
نکته ای که باید دراینجا به آن اشاره کرد این است که کارگران اهرام مصربر اثاث یاداشت های هردوت گویا درعرض بیست سال متمادی حدود صد هزار کارگر در ساخت اهرام مشغول بودند. جالب اینکه هر
کارگر روزانه به اندازه ی یکصد گرم پیاز مصرف می کرده اند با این حساب مشخص می گردد که هر روز برای تامین غذای یکصدهزار کارگر معادل ده هزار کیلو پیاز نیاز بوده است. این رقم در ده روز به یکصد هزار کیلو می رسد.
(یکصدتن )ومسلما در ماه نیز به سیصد تن می رسد . بااین محاسبه مشخص است که درعرض شش ماه کار متوالی حدود هزاروهشتصدتن پیاز مصرف شده است.
باتوجه به آن که درآن زمان پیاز ها را با چه زحمات وسختی ای از اقصی نقاط جهان وارد مصر می کردند البته ما باید نیاز خود مردم مصر رانیز به این میزان بیفزاییم. اساس ارزیابی متر مکعب به اندازه ی فاصله ی میان خورشید و آلفا قنطوریس بوده واگر میزان گازهای حاصل از مصرف پیاز را که مردمان آن زمان دفع می کردند حساب کنیم به اندازه ی میزان پارگی به اندازه ی از بین رفتن لایه ی ازن اطراف کره ی زمین است.
● مجسمه ی ابولهول :
یکی از آثار بسیار زیبایی که در روبه روی هرم بزرگ قرار دارد مجسمه ی ابولهول است این مجسمه از لحاظ معماری بسیار زیبا می باشد و طبق مدارک به دست آمده این مجسمه وظیفه ی محافظت از اهرام مصر و قبر خفو را دارد.
▪ فرعون به خاک سپرده می شود :
مصریان قدیم می پنداشتند که وقتی کسی می میرد باید از بدن او نگهداری کرد تا روحش بتواند به زندگی پس از مرگ ادامه دهد. ازهمین رو اندام های داخلی بدن مردگان مانند قلب وکلیه و کبدو... را از بدن خارج می کردند وآن را با روشی مخصوص به نمک آغشته می کردند. سپس بدن را با پارچه های کتانی نوار پیچ می کردند بدین ترتیب بدن مرده مومیایی می شد. عاقبت شده به همراه لباس و غذا و وسایل دفایی مورد نیاز او به خاک سپرده می شود.یال هرم خفو ٢٣٠متراست ومساحت قاعده ی آن بزرگتر از مساحت نه زمین فوتبال است.
بعد از کشف جسد خفو در زیر هرم او یک کشتی پیدا شد که برای رد شدن خفو از رود نیل قرارداده شده بود.
بعد از خفو نیز فراعنه ای روی کار آمدند مانند: منقرع (نوه ی خفو).خفرع (پسرخفو)کفرع (پسرخفو).
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:18 AM
اهرام مصرhttp://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=7490&t=y&w=300&h=200&type=1
http://www.frogview.com/uploadimages2/48217263ee0971.00542847frogview-gallery.jpg
http://www.frogview.com/uploadimages2/4821726403cdd2.26973569frogview-gallery.jpg
http://www.frogview.com/uploadimages2/482172621c2a67.71495569frogview-gallery.jpg
http://www.frogview.com/uploadimages2/482172641c2465.95122199frogview-gallery.jpg
http://www.frogview.com/uploadimages2/4821726425e8f9.81745061frogview-gallery.jpg
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:19 AM
باستان
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=7178&t=y&w=300&h=200&type=1
اشكال هندسی، نمادها، حیوانات و اعداد در بسیاری از تمدنهای باستانی به گونهای شگفتآور با هم در ارتباط هستند. گاهی شاهد هستیم كه تفكرات مردمان دوران باستان تاكنون هم باقی مانده است.
گربه به خاطر عادت بازی با دم خود که با سر به دنبال دم خود کرده و شکلی از دایره را میسازد به عنوان دلیلی از نماد دایره قرار میگیرد.
از آنجائیکه دایره در خود مفهوم زندگی و قدرت عدد 9 را داراست لذا گفته میشود که گربه دارای 9 زندگی است. به هر حال لغت زیستن “lives” تنها به مفهوم ذاتی خود، یعنی زندگی برنمیگردد بلکه به 9 مرحله ظهور زندگی برمیگردد که از عدد 9 مشتق شده است.
"ایزد پشت(pasht) یا باشت(basht) در شمایلی از گربه بیان میشد. این حیوان به دلایل مختلفی مقدس بود، چراکه به عنوان سمبلهایی از ماه، چشمان ایزد اوزیریس(خداوند مردگان) و یا به عنوان سمبل خورشید در شب پنداشته میشد.
یکی از دلایل آن که ریشه عرفانی دارد فرم دایرهای شکل بدن گربه به هنگام خوابیدن اوست. در واقع طریقه خاص او در خوابیدن نشانه صدور فرمانهای مرموز و سری از طرف اوست. زندگی نهگانه گربه تصوریست عامیانه که براساس روانشناسی و دلایل پنهان بوجود آمده .
بنابراین خدای شو(shoo) که مظهر Ra است، کسی است که درقالب گربه بزرگ ظهور مییابد و در اکثر بناهای مصر باستان بهصورتیکه درحال نشستن صلیبی را نگه داشته و به یک دایره متصل است نمود یافته است.
در بین مصریان گربه به عنوان نمادی مقدس بود و این نه به خاطر فرم دایرهای شکل بدن او موقع خواب و نه بر خلاف تصور عام توانایی دیدن او در تاریکی بود بلکه به خاطر ارتباطی است که بین او با خدای "باشت" و ماه وجود دارد.
این یافته توسط پروفسور مکس مولر اینچنین شرح داده شد که چشمان گربه در تاریکی کاملا فرم دایرهای شکل مییابد و شروع به درخشش میکند همچنان که ماه در هنگام شب در بهشت تابناک میگردد. اما به هر حال دلیل معنوی آن توانایی این موجود در جذب نیروی مغناطیسی قوی اوست که او را از سایر حیوانات متمایز ساخته است. کمااینکه این گفته میتواند با توانایی حرکت و شکار او در تاریکی به اثبات برسد. مصریها میدانستند که این نیروی مغناطیسی که به صورت نیروی حیاتی در بیرون به ظهور میرسد، میتواند بر اساس یک روش مشخص توسط انسان دریافت گردد. آنها پی به این واقعیت بردند که انسان تنها از طریق قانون عشق و محبت است که میتواند خود را از مراحل پائینتر زندگی به بالا ارتقا داده و رشد كند.
بنابراین تعداد زیادی گربه در معابد نگهداری و پرورش داده میشد تا بهواسطه حرکت بدنشان که دارای اثری معنوی بود برای کشیشان و موبدان تصفیه و توازن معنوی را به همراه آورد. این تصور از گربه احتمالا منشا ایجاد خرافاتی است که جادوگران همیشه همزادی را که درقالب گربه سیاهی بود، درنظر میگرفتند که اثر قدرت جادویی آن به ارواح بد منتقل شود، همچنانکه در ارواح مقدس مورد استفاده قرار میگیرد.
با این تصور بسیاری از علوم سری و فالگیری بهوجود آمد که سبب شگفتی دانشمندان امروزی گردید، چراکه آنان معتقد بودند که گربه تنها یک شبگرد شکارچی موش است.
در خرابه های نزدیک به قبرستان زاگازینگ که بنام "تل باستا" نامیده میشود اجساد مومیایی شده گربه که وقف آن گردیده مشاهده میشود. در قبرستان بنی حسن و بعضی مکانهای دیگر تعدادی تصاویر کوچک به چشم میخورد که نه فقط به خدایان ایزیس ،اوزیریس، و هوروس مربوط نمیشود، بلکه در غالب تصاویر گربهای نشان داده میشود که در حال نظاره است و چشمان او بر روی مجسمه به گونهای مشخص بزرگ نمایی شده است. این تصاویر به زنجیرهای تابوت مومیایی و لباسهایی که مومیایی در آن پیچیده شده متصل است. این تصاویر بر خلاف تصور، تنها به منظور تزئین مومیایی بر آن قرار نگرفته بلکه گربه نماد نگریستن در تاریکی است و از آن گذشته به خاطر حساسیت فزاینده او در دریافت اثرات کیهانی و مشاهده آنهاست.
از این رو گربه به عنوان حیوان خانگی مورد توجه خاص بوده تا صاحب خود را از اثرات نامطلوب کیهانی آگاه و زندگی را از اثر ارواح خبیث به دور نگه دارد. آنها به همین دلیل در تابوت اجساد مومیایی قرار میگرفتند. به عبارت دیگر به منظور نگهداری از جسد و هشدار او برای به دور ماندن از اثرات شیطانی در عوالم زیرین است.
در بین مصریان گربه نر به خودی خود ایزد RA تلقی میشد.
در ایرلند و اسکاتلند این باور وجود دارد که گربه 3 رنگ که مانند پوشش لاکپشت است که در بردارنده خوشبختی است، بنابراین اگر چنین گربهای در خانهای اسکان یابد از نظر آنها نشانه مثبتی تلقی میشود. انتخاب این نوع خاص گربه بر اساس سه رنگ که ترکیبی از سفید، سیاه و زرد است، قرار گرفته. بنابراین، این خود نشانهای است که انسانهای باستانی درک شایستهای از رنگها و اعداد داشتهاند. همچنین گربه سه رنگ به عنوان وسیلهای جهت درک ماوراء طبیعت است، چنانکه رنگ سیاه بیانگر حس نهان بینی، زرد بیانگر آگاهی و سفید توانایی دریافت الهامات روحی و پیشگویی است.
به همین دلیل بچه گربههای سه رنگ به عنوان دوست و همبازی پایدار به کودکان عرضه میشد، با این امید که این سه رنگ بتواند به کودک توانایی مشاهده و درک تجربه را از این سه عالم بدهد.
اشاراتی وجود دارد كه ارتباط گربه بزرگ یا شیر با یهودیان و یهودا را مشخص میكند: گربه بزرگ که بنام C A T نامیده میشود بوجود آورنده خانواده گربههای مقدس است. نام CAT در میان سلتیها بیانگر خانه یا خانواده خدایان است و تصویر او همیشه معرف ایزد ماه بوده است. او سمبل خاص کیهان شناسی بوده که اثرات آنرا میتوان در شهر تیبز بر دیوارهها به شکل دایره که معرف C A T بزرگ است ببینید. شیر بیانگر الوهیت و کاهنی است. شیر مجسمه ابوالهول در مصر، به H U piter یا HU father معروف است. HU یا JU به تمامی مردمان نواحی دانمارک، آمریکا، انگلستان و سوریه گفته میشود و شیر JUDA (یهودا) نامی برگرفته از انجیل است که در زبان عبری آنرا JU میگویند.
در اینجا یادآوری میشود که در زمان خلقت تنها موجود با ارزش شیر یا گربه بزرگ بود که لایق گشودن کتاب خلقت و گشودن هفت قفل بسته آن بود، به عبارت دیگر او تنها موجودی بود که توانایی دید در تاریکی و قدرت به ظهور رساندن عدد نه از منشا آن که دایره بود را داشت.او همچنین توانایی مبارزه آگاهانه با همه اغتشاشات کیهانی را داشت که در نهایت انسان را از شیر خاندان یهودا بهوجود آورد و او را قدرتی بخشید تا قدرت گشودن قفلهای هفت گانه و پس از آن گشودن کتاب زندگی را داشته باشد.
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:19 AM
فراعنه مصر 1
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=5448&t=y&w=300&h=200&type=1
برخى واژه ها جادویى اند «فرعون» از جمله این واژه هاست. ولى به راستى فرعون چگونه آدمى بوده، چیزى در بین آسمان و زمین، نیل و صحارى به براى نخستین بار در فرانسه در یک نمایشگاه تاثیرگذار، که توسط «انستیتوى جهان عرب» برگزار شده، موضوع شناخت کامل پادشاه مصر و رازهاى آن به صورت جدى مطرح مى شود. صدها قطعه نایاب، برخى آثار و ابنیه تاریخى، جملگى سرشار از زیبایى افسون کننده و پر از رمز و راز در معرض دید مردمى قرار گرفته که افسون و جذبه مصر باستان برایشان حد و اندازه اى ندارد. اکسپرس در این مقاله در پى کلیدهاى این دنیاى رازگونه است، جایى که تقدس و افسانه پردازى انسان ها شانه به شانه یکدیگرند، هنر و سیاست کاملاً با یکدیگر هماهنگ اند، عظمت و صمیمیت با یکدیگر همسرند، و انسان با طبیعت در صلح و آشتى است دنیایى که از ازلیت با ما سخن مى گوید.در اینجا به اسراری درباره فراعنه می پردازیم از آنجا که اسرار زیادی درباره فراعنه وجود دارد و همه آنها جالب و بر اساس اکتشافات جدید در حال بررسی دوباره هستند موضوع جالبی برای تحقیق بسیاری از اندیشمندان و مصرشناسان و... می باشد ما سعی می کنیم در این مقالات به جمع آوری این اسرار بپردازیم.
پادشاه جوان مصر که آخرین بازمانده نسل سلطنتی پرقدرتی در این کشور به شمار می رفت،در حالی از دنیا رفت که هنوز سالهای زیادی از عمر او نگذشته بود.فرعون جوان باید قرنها در مقبره خود باقی می ماند تا قرنها بعد گروهی از باستان شناسان بتوانند آرامگاه او را پیدا کنند و مومیایی فرعون معروف مصر را در حالی بیابند که آسیب چندان زیادی به مقبره او وارد نشده بود.با کشف مومیایی این فرعون،عصر جدیدی در شناخت اسرار مصر باستان آغاز شد؛اما همانند هر یافته جدیدی که در علم مطرح می شود،پرسشهای بسیار زیادی را نیز با خود به همراه آورد.آیا فرعون جدید به قتل رسیده بود؟آیا بقایای جسد مومیایی شده او رازهای مرگ فرعون را با خود به همراه داشت؟اینها پرسشهایی است که زمان به آنها پاسخ می دهد.در تاریخ مصر باستان دوره های اوج فراوانی را می توان سراغ گرفت.شکوه معماری اهرام،اوج طراحی معابد،طراحی تقویم دقیق بر مبنای طلوع ستاره شباهنگ و دهها مورد دیگر؛اما همه این اوجها در قالب حکومت هایی رخ داد که در راس آن شخصی به نام فرعون قرار داشت.پادشاهان بزرگ مصر علی رغم تغییرات بنیادی،کودتاها و حملات نظامی و... همواره خود را در ساختار حکومتی فراعنه وارد می کردند و ادامه حکمرانی خود را در این قالب انجام می دادند،حتی وقتی ایرانیان در زمان هخامنشیان مصر را ضمیمه قلمروی حکمرانی خود کردند،سلسله ای به نام فراعنه ایرانی را بنیان گذاشتند.این سلسله فراعنه از دوران اساطیری آغاز می شود و تا پایان دوره تاریخی ادامه یافت،اما در این میان برخی سلسله ها به واسطه پادشاهان قدرتمند آن سلسله ها،با تغییرات بنیادینی که در آن رخ داده است،مورد توجه ویژه قرار دارد.یکی از مهمترین دوره های سلطنتی مصر باستان سلسله ای است که به عنوان هجدهمین سلسله عصر طلایی مصر از آن نام برده می شود.این پادشاهی در بازه 1539 تا 1075 پیش از میلاد بر سرزمین نیل حکم می راند و پادشاهان برجسته ای در این دوره حکمرانی کردند،یکی از پرقدرت ترین فراعنه این سلسله،آمون هوتپ سوم بود که به مدت 4 دهه بر مصر حکمفرمایی کرد؛اما جانشین او سرمنشاء تغییرات وسیعی در حکمرانی مصر شد،این فرعون سنت مذهبی مصری را که تا آن زمان بر پرستش آمون استوار بود،تغییر داد و پرستش آتون(قرص خورشید)را جایگزین آن کرد و نام خود را به آخن آتون(خدمتگزار آتون)تغییر داد.این فرعون پایتخت خود را از شهر باستانی تبس به شهر تازه ساز آخت آتن(یا به نام امروزی آن آمارنا) منتقل کرد و با یکی از زنان پرقدرت تاریخ مصر ازدواج کرد تا نام ملکه نفرتی تی در تاریخ مصر جاودانه شود،اگرچه نفرتی تی فرزند پسر نداشت،اما همسر دوم او فرزندی آورد که جانشین فرعون پرقدرت مصر آخن آتون شود.فرعون بعدی که به نام توت عنخ آمون شناخته می شود هیچ گاه مانند اجدادش سلطنت طولانی نداشت و در حالی که یک سال مانده بود تا دومین دهه زندگی اش را سپری کند جان خود را از دست داد تا یکی از رازهای بزرگ تاریخی شکل بگیرد.
3300 سال پس از آن که دوره سلطنت توت عنخ آمون به پایان رسید،گروهی از کاوشگران غربی وارد مصر شدند و تمرکز خود را بر جستجوی مقبره های فراعنه ای متمرکز کردند که از دستبرد دزدان آثار عتیقه جان سالم به در برده بود،هوارد کارتر،یکی از برجسته ترین این کاوشگران بود که در سالهای دهه 1920 موفق به انجام یکی از پرهیاهوترین کشفهای باستان شناسی شد.هوارد کارتر موفق شد در یکی از مقبره های قدیمی را در دره شاهان(آرامگاه فراعنه مصر)باز کند و با اتاق سالم و دست نخورده ای روبه رو شود که در میانه آن تابوتی عظیم قرار داشت.این تابوت چند لایه،جنازه مرد جوانی را مراقبت می کرد که با دقت ویژه ای مومیایی شده بود و در چندین لایه محافظ نگهداری می شد.هوارد کارتر درون این مقبره به پادشاه توت می نگریست.اگرچه این کشف بسیار باارزش تلقی می شد،اما از حاشیه نیز در امان نماند و داستان معروف نفرین فراعنه بسرعت بر اصل ماجرا سایه انداخت.مرگ مشکوک چند نفر از اعضای تیم اصلی کاوش باعث دامن زدن به قدرت جادویی فراعنه شد،اما این داستانی نبود که به این سادگی ها پایان پذیرد.در سال 1968 گروهی از پژوهشگران پزشکی که با بهبود روشهای تشخیص پزشکی عصر جدیدی را آغاز کرده بودند،به بررسی یک بیمار کهنسال پرداختند که با استفاده از ابزارهای رادیوگرافی به اسرار مرگ توت عنخ آمون پی ببرند.این گروه با احتیاط کامل جنازه فرعون مصر را از جعبه ای که هوارد کارتر او را در آن قرار داده بود،خارج کردند و زیر دستگاه تابش اشعه x بردند.یافته های اولیه پرتوی x مدارکی را از وضعیت استخوانی فرعون قدیم مصر آشکار می کرد که باعث شد بسیاری از محققان فرضیه قتل وی را تایید کنند.بر مبنای این داده ها،آثاری از یک ضایعه برخوردی در پشت جمجمه کشیده فرعون به چشم می خورد و همین امر دلیل شاید واضحی برای اثبات فرضیه قتل فرعون بود.به هر روی ،فرعون بار دیگر آرام گرفت تا این که قریب به 40سال بعد بار دیگر آرامش پادشاه بر هم خورد و این بار دانش آغاز هزاره سوم به یاری باستان شناسان آمد.عقربه های ساعت 6 بعدازظهر روز 5 ژانویه ۲۰۰۵ را نشان می داد که بار دیگر گروهی از دانشمندان به سراغ فرعون پرآوازه مصری رفتند شاید در طول تاریخ فراعنه هیچیک از آنها معروفیت فرعون جوان را به دست نیاورده اند.گروهی از محققان مصری مومیایی توت عنخ آمون را وارد یک دستگاه اسکن پیشرفته پزشکی کردند تا این بار اطلاعات باارزش تری به دست آورند.این بار نمای دقیق تری از آناتومی بدن این فرعون به دست آمد.بر مبنای نتایج این CT-Scan جدید مشخص شد،در قسمت جمجمه علاوه بر قسمتی که در تصویرهای اشعه X خود را نشان می داد در دو نقطه دیگر نیز ضایعه ای استخوانی وجود دارد و در حوالی سینوسها،در نزدیک گوش و در پشت گردن با حالت جمع شدگی مواد مواجه هستیم.این بررسی ها به جای این که نظریه قتل را تایید کند،بیشتر آن را زیر سوال می برد.تمام این آسیبها امکان داشت در حین جابه جایی فرعون در زمان کشف مومیایی از سوی گروه کارتر رخ داده باشد.برمبنای ساختار دندانها که در این اسکن به طور کامل و بوضوح مشخص شدند،سن توت عنخ آمون هم به طور دقیق تعیین شد،توت عنخ آمون در هنگام مرگ تنها 19سال سن داشته است و همانند همه اعضای خانواده سلطنتی از جمجمه های کشیده برخوردار بوده است.اعضای این خانواده بنا بر دلیلی که درباره آن مناقشه است،در دوره کودکی که جمجمه نازک و شکل پذیر بوده سر را در بین تخته های ویژه ای می گذاشتند تا به جای شکل طبیعی حالتی کشیده به خود گیرد و روی سایر استخوان ها نیز از عارضه ای غیرطبیعی نشان داشت.در ناحیه اتصال استخوان پا و همچنین در ناحیه گردن ضایعه ای به چشم می خورد که با توجه به سلامت اجزای اسکلت بعید است مربوط به یک بیماری فرعون باشد و بیشتر احتمال می رود نتیجه آسیبهایی باشد که در حین جابه جایی جنازه به آن وارد شده باشد.بررسی دقیق اندام 68/1 متری توت عنخ آمون واقعیات تازه ای درخصوص سلامت فرعون جوان آشکار کرد اما مهمترین دستاورد هنوز باقی بود.بر مبنای داده های این Scan پیشرفته،گروهی از دانشمندان،شروع به بازسازی چهره فرعون کردند،برجستگی های گونه،ساختار ماهیچه ای و اضافه کردن بافتهای فرسوده شده با کمک یک رایانه پیشرفته،باعث شد کم کم چهره افسانه ای این فرعون پس از 3300سال آشکار شود.با کمک دانش قرن 21رازهای دوره کهن شکل گرفتند و خود را آشکار کردند.اگر چه چهره نهایی اعلام شده با بسیاری از باورها تطابق کامل نداشت،اما به هرحال غیر از رنگ پوست همه چیز آن واقعی بود،دانشمندان هیچ مدرکی که بتواند رنگ واقعی پوست فرعون جوان را مشخص کند،نداشتند و به همین دلیل تصاویر رسم شده از مقبره فراعنه،مرجع انتخاب رنگ پوست قرار گرفت.اگر حالت جمجمه،حالت چشم و گونه ها همه مبتنی بر واقعیات بودند؛اما به هرحال رنگ چهره فرعون همیشه در هاله ای از ابهام قرار خواهد داشت...
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:20 AM
مصر 2
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=5452&t=y&w=300&h=200&type=1
آیا میدانید چرا مجسمه ابوالهول بینی ندارد؟
برخیها معتقدند ارتش ناپلئون برای تمرینهای نظامی خود بینی ابوالهول را نشانه میگرفتهاند اما حقیقت آن است كه 500 سال قبلتر از حضور ناپلئون "محمد ثائیم الدهر" از صوفیان متعصب آن عصر اقدام به تحریب بینی ابوالهول كرده است.
در سال 1800 بسیاری از مردم میپنداشتند كه اهرام توانایی نشان دادن آینده و پیشگویی دارند و میتوانند اجساد مردهها را حفظ كنند و حتی باعث تیز شدن تیغهای كند ریستراشها شوند.
در حقیقت اهرام همیشه همه چیز را به همراه داشتهاند و كاربرد آنها از ستارهشناسی و ریاضیات بوده تا حفظ اجساد و داشتن نقش گورستان شاهانه.
براساس روایتی ناپلئون پس از خارج شدن از اهرام صورتی رنگ پریده داشته و تمام بدن او میلرزیده اما سخنی نمیگفت و این درحالی است كه او از آینده خود مطلع شده بوده است.
یونانیان عهد باستان معتقد بودند اهرام در مدت 10 سال توسط 10 هزار برده ساخته شده اند اما اكنون معتقدند این اهرام به كمك 25 هزار مرد آزاد كه هر روز با گوشت و نوشیدنی تغذیه میشدند ساخته شده اندآن هم در مدت 5 سال!
دزدان مقبرههای فراعنه:
تقریباً تمام اهرام كشف شده در مصر و مقبره فراعنه بارها مورد سرقت قرار گرفتهاند به همین دلیل كشف مقبره سنگی توتآنخآمون از اهمیت بسیاری برخوردار است.
مقبره توتآنخآمون كمی بعد از مرگ او مورد سرقت قرار گرفت و دزدانی كه قصد ربودن اشیا قیمتی مقبره را داشتند كیفی مملو از حلقههای طلا را در میانه تونل كنده شده به جا گذاشتند.
"لرد كارناروون" كه در سال 1922 برای حفاری مقبره توتآنخ آمون سرمایهگذاری كرده بود یك سال بعد از این طرح فوت كرد كه به گفته شاهدان بعد از مرگ او در قاهره سگ دستآموزش فریادكشان به سمت خانه بازگشته بود كه این برای همه تعجبآور و باورنكردنی بود و آن را نفرین اهرام میخوانند.
در سال 1944 تعدادی از دزدان برای ربودن اشیا طلای داخل تابوت وارد مقبره شدند اما بعد از باز كردن در تابوت ناگهان در با ضربه بسته شد و آنها را پرتاب كرده و پس از آن با فرو افتادن سقف كشته شدند.
به گفته كارشناسان بسیاری از تابوتها و مومیاییها یافت شده در سال 1800 قبلاً هم مورد سرقت و حفاری قرار گرفته بودند چرا كه هیچ شئی ارزشمندی همراه آنها نبوده و این خلاف آئین مصریان باستان بوده است.
مومیاییها چگونه مومیایی شدند؟
مومیاییهای مصری در خانهها و مكانهای خاصی كه به خانه زیبایی شهرت داشتند بهوجود میآمدند كه البته این نامی آرامشبخش برای چنین قصابیهایی به شمار میرفته.
بیشتر راهبان كودن و دستپاچلفتی هنگامی كه انگشتان دست یا پای خود را از دست میداند آنها را با نمونههای مصنوعی كه از چوب ساخته میشدند جایگزین میكردند.
برای اجسادی كه مومیایی میشدند به جای چشم از سنگهای سیاه و یا پیازهای كوچك استفاده میكردند و بدن آنها را برای پاك و مطهر شدن در پودرهایی خاص میغلتاندند علاوه بر آنكه مغز آنها توسط لولههای فلزی بلند از داخل سوراخهای بینی خارج میشده است.
فراعنه و اسرار ناگفته
بسیاری از مورخان میپندارند اولین فراعنه مهاجمان و متجاوزانی از شرق بودهاند و همین فراعنه در طول دوران حكومت خود با تمام پرنسسهای سلطنتی ازدواج میكردند تا از تولد رقیبی جدید برای خود جلوگیری كنند.
شاه "پپی" دوم كه در نه سالگی به سلطنت رسید تا 100 سالگی حكومت كرد و توانست عجیبترین سیستم دفع حشرات را بسازد! او بردهها و زندانیان محكوم را با عسل میپوشاند و حشرات را به سمت آنها هدایت میكرد و بدین ترتیب خود در آرامش استراحت میكرد.
بد نیست بدانید: فرعون "هتچپسوت"، یك زن بوده كه برای سلطنت و مخفی نگه داشتن هویت زنانه خود ریش مصنوعی میگذاشته و نام خود ر بر روی بسیاری از آثار به جا مانده حك كرده است.
آیا میدانید: فرعون "تاتموس" دوم كه بزرگترین فرعون مصر بوده و دشمنان بسیاری را نابود كرده است، خود در سوریه در زیر لگدهای فیلهای وحشی از دنیا رفته است.
و یا اینكه كلئوپاترا، ملكه زیبا و مشهور مصر یك یونانی بوده است. یا اینكه فرعون آخناتون هنگامی كه با خواهرش اختلاف پیدا كرد حكم اعدام او را صادر نمود و با قطع كردن دستان او امكان سفر او به دنیای دیگر را از بین برد.
كشاورزان مصری:
آیا تاكنون شنیده بودید كه كشاورزان مصری هیچگاه اجازه نداشتند فراعنه را به اسم صدا كنند و حتماً باید با لقب خدایگان و یا فرعون كه معنای "خانه بزرگ" كه با توجه به اعتقاد آنها كه بدن فرعون را جایگاه خدا میدانستند میخواندند.
مصریان صاحبان نخستین نانواییهای دنیا بودند و حدود 2 هزار سال قبل از میلاد مسیح اولین نانواییها را راهاندازی كردند.
كشاورزان مصری برده نبودند اما همانند گلههای گاو و گوسفند جزیی از ثروت زمینداران به شمار میرفتند و آن دست از كشاورزانی كه تنبل بودند برای مجازات انگشتان پا و یا دستشان قطع میشده است.
فرزندان كشاورزان از زمانی كه قادر به حركت كردن و راه رفتن میشدند باید در زمین كار میكردند و یا بهعنوان مترسك در میان زمین استفاده میشدند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:20 AM
گزارش تصويری
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=12017&t=y&w=300&h=200&type=1
http://www.seemorgh.com/images/ege2.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege6.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege8.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege9.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege7.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege10.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege11.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege13.jpg
http://www.seemorgh.com/images/ege14.jpg
http://forum.mihandownload.com/images/statusicon/wol_error.gifThis image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 780x384 and weights 134KB.http://www.seemorgh.com/images/ege16.jpg
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:20 AM
مصر باستان
اشاره:
اولین فرهنگ عظیمی كه كل جامعه خود را با جادوی موسیقی و رقص درآمیخت، مصر باستان بود. مصریان باستان از زندگی به تمامی استفاده میكردند و در مصر باستان جشنی برگزار نمیشد، مگر اینكه در آن موسیقی و رقص وجود داشت. در مهمانیها خوانندگان و رقصندهها، همنوا با صدای چنگ، عود، طبل، فلوت، دایرهزنگی، قاشقك و سنج برنامه اجرا میكردند. در جشنوارهها، جمعیت كف میزدند و میخواندند و با ریتم اركسترهای مصری همنوایی میكردند، درحالیكه رقصندهها با حركات حیرتانگیزی با آنها همراهی میكردند.
اغلب مصریان باستان بیدین بودند و زندگی روحانی آنها منحصر به اجرای موسیقی و رقص بود. این جنبه مهم زندگی روزمره مصریها به دوران قبل از تشكیل سلسلهها برمیگردد. معماری و وسایل سفالی باقیمانده از آن دوران نشان میدهد كه موسیقی در مصر، حتی در دورههای بسیار كهن، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. این اهمیت از تعداد فراوان سازهای دوران كهن مصر باستان كه در موزههای مختلف دنیا وجود دارد نیز مشهود است.
در بسیاری از صحنههای ضیافتهایی كه در آرامگاههای مصر باستان بر دیوارها تصویر شدهاند، غیردینی بودن مهمانیها بهخوبی مشاهده میشود. این تصاویر بیش از آنكه وقایع حقیقی را نشان دهند، نشانهای از آرمانها و ایدهآلهای مصریان باستان هستند. اجزای اصلی این صحنهها در طول تاریخ، در مصر تغییر چندانی نكرده و تا دوران پادشاهی نوین همچنان به همان شكل باقی مانده است.
در حدود قرن هیجدهم، تغییری بنیادین در كاراكتر در ترانهخوانی و رقص و مفهوم و حس كلی كه از این صحنهها درك میشود، به وجود آمد. در این دوره، حس اروتیك در این هنرها به شكلی بارز جلوه میكند. گلهای نیلوفر آبی، مهر گیاه، كلاهگیسها و میوههای كاج و همچنین زنان و مردانی كه لباسهای بدننما به تن دارند و حركات و اطوارهای اغراقآمیز، این حس را در بیننده ایجاد میكنند. موسیقی، عشق و حساسیت در بیشتر تمدنها سینه به سینه منتقل میشود و این مسأله در دوران باستان هم مثل دنیای معاصر و در زمینههای مختلف دیده میشود. موسیقی در كلیت خود، جزء عمدهای از زندگی و بخش مهمی از زندگی روحانی و غیرروحانی بشر است.
احتمالاً بهترین نشانه لذتجویی مصریان باستان و ارزش موسیقی و رقص در تمدن مصر، نوعی پاپیروس كنایهآمیز است كه در آن یك قاطر را در حال نواختن هارپ، شیر را در حال نواختن چنگ، تمساح را در حال نواختن عود و یك میمون را در حال نواختن دونی نشان میدهد.
رقص در مصر باستان
رقص فقط یك گذران لذتبخش در مصر باستان نبود. از روزگاران بسیار كهن تصاویری از زنانی كه احتمالاً الهه یا راهبه هستند، به دست آمده است كه آنها را در حال رقصیدن با دستهای كشیده رو به بالا نشان میدهد. در این دوران رقص بیتردید جزء مهمی از آیینهای مذهبی و اعیاد در مصر باستان بوده است.
مردم عادی بسیار در معرض موسیقی قرار میگرفتند. بردهها با ترانهها و سازهای كوبهای، با حركات ریتمیك به صورتی موزون كار میكردند و افرادی در خیابانها میرقصیدند و رهگذرها را سرگرم میكردند. در زندگی عادی و روزمره، موسیقیدانها و رقصندهها بخش مهم و منسجمی از ضیافتها و جشنها بودند. گروههای رقصنده همیشه اجیر میشدند تا در مهمانیها، اقامتگاهها و معابدی كه در آنها مراسم مذهبی اجرا میشد، برقصند. برخی از زنان حرمسراها هم ناچار بودند موسیقی و رقص را یاد بگیرند، اما هیچ مصری اصیل زادهای در معرض عام نمیرقصید. اشراف و بزرگان، خدمتكارها یا بردگانی را اجیر میكردند تا در ضیافتهایشان، مهمانان آنها را سرگرم كنند. الیزابت آرتمیس مورات(1)، استاد حركات موزون، رقصهای مصر باستان را به شش دسته تقسیم میكند:
رقصهای مذهبی
رقصهای غیرمذهبی و جشنوارهای
رقصهای ضیافتی
رقصهای حرمسراها
رقصهای مبارزهای
رقصهای خیابانی
در مصر باستان رقصهای آیینی ویژهای وجود داشت كه برای موفقیت آیینهای دینی و مراسم تدفین، جنبه حیاتی داشت. این موضوع، بهویژه در مورد رقصندههای مو(2) واقعیت داشت. آنها كسانی بودند كه دامن مردانه میپوشیدند و تاجهای نیی بر سر میگذاشتند و در كنار تشییعكنندگان تابوت، برنامه اجرا میكردند.
با پیدایش آیین دینی واسیر(3) (در یونان اوسیریس(4))، رقص عنصری حیاتی در جشنوارههایی شد كه برای او و آست(5) (در یونان ایسیس(6))، خواهر ـ همسرش برگزار میشد. این جشنوارهها در تمام طول سال ادامه داشت. رقص در جشنوارههایی هم كه متعلق به آپیس(7) بود، اهمیت داشت.
رقص از موسیقی تفكیكناپذیر بود و بنابراین در تمام نقاشیهای مقابر فراعنه و معابد، رقصندهها همراه با گروه نوازندگان دیده میشوند و یا خودشان قاشقك میزنند تا ریتم را حفظ كنند. بین رقص و كاری كه امروز بهعنوان آكروبات مطرح است، تفاوت زیادی وجود نداشت. بسیاری از رقصندههایی كه در نقاشیهای معابد و مقابر تصویر شدهاند، حركات ورزشی ازجمله پشتكوارو و امثال آنها را انجام میدادند.
حركات رقصندههای مصری نامهایی چون «هدایت یك حیوان»، «به دست آوردن طلا» و «گرفتن پیروزمندانه قایق» را به خود گرفته بود.
در این نقاشیها هرگز رقصیدن زنان و مردان را با هم نمیبینیم، بلكه زنها بهصورت زوج میرقصیدند.
1. Elizabeth Artemis Mourat
2. Muu – Dancers
3. Wasir
4. Osiris
5. Aset
6. Isis
7. Apis
موسیقی احتمالاً از آغاز تمدن و فرهنگ مصر با آن عجین بوده است. نقاشیهای باقیمانده بر دیوارهای مقبرهها و قلعهها، انواع سازهای موسیقایی را در محیطهای مذهبی و غیر مذهبی نشان میدهند و بسیاری از موسیقیدانها، با سازهایشان دفن شدهاند. همین مسئله نشان میدهد كه موسیقی در مصر نه تنها بخش مهمی از آئینهای آنها را نشان میدهد، بلكه بخش مهمی از زندگی روزمره و تفریح و سرگرمی مصریها هم بوده است. متأسفانه هیچ اثر مكتوبی از مصریها بر جا نمانده است و گمان نمیرود كه نظام نتنویسی پیشرفتهای توسط مصریها اختراع شده باشد.
ظاهراً موسیقی هم مثل بسیاری از هنرها، در مصر باستان بهصورت سینه به سینه نقل میشده است. بسیاری از دانشگاهها و مؤسسات موسیقی در پی كشف واقعیتهای موسیقی باستانی مصر و تاریخچه سازهای بیشمار آنها هستند.
سازهای شناخته شده در مصر باستان هم دقیقاً به سازهایی كه اغلب ملل متمدن اختراع كردهاند، شباهت دارند. عود، چنگ، فلوت، نی، شیپور، طبل، دایره زنگی و سایر سازهای كوبهای از این قبیل هستند. به مرور زمان، سازهای جدیدی از سوی مردمان ملل دیگر به مجموعه سازهای مصری افزوده شدند.
سنت موسیقایی عرب به شكلی كه امروزه شناخته شده است در فاصله قرنهای هفتم تا سیزدهم میلادی در دربارهای خلفای اسلامی شكل گرفت. نخستین رنسانس بزرگ موسیقی عرب در سوریه و نواحی اطراف آن در دوران بنیامیه به وجود آمد (قرن هفتم ـ هشتم میلادی). در آن هنگام بغداد، مجمع بزرگ موسیقیدانها و نوازندگان بود. این توسعه و پیشرفت تا حد زیادی به طرز تفكر فرمانروای آنجا، هارونالرشید بستگی داشت.
موسیقی عرب، تا آنجا كه مستندات تاریخی نشان میدهند، ریشه در موسیقی قرن سوم ایران و امپراتوری بیزانس (قرن 4 تا 6 میلادی) دارد. موسیقی این ملل هم به نوبه خود به آثاری از یونانیان ارتباط پیدا میكنند كه عاشق شعر و موسیقی بودند.
در قرن دهم، موسیقیدان بزرگ ایرانی، فارابی، آثار بزرگ یونان باستان را به عربی ترجمه كرد. برخی از این آثار عبارتاند از: مسائل نوشته ارسطو، شرحی بر مسائل نوشته تمیستیوس1، هارمونی نوشته افلاطون و عناصر موسیقی نوشته اقلیدس. همین آثار، تأثیر عظیم موسیقی یونان را بر موسیقی عرب نشان میدهد؛ ولی در عین حال، بنیان محكمی را به دست فارابی برای موسیقی عرب، تدارك میبیند.
فارابی هم مثل اقلیدس، ریاضیدان و فیزیكدان بود و لذا میتوانست ساختار موسیقایی را از منظر علمی مورد بررسی قرار دهد. ولی از سوی دیگر، فارابی موسیقیدان هم بود و از نظر ذهنی به ابزار هنری مطالعه موسیقی مجهز بود و موسیقی را صرفاً از منظر سرد و بیروح ریاضیات نمیدید. او نه تنها بر علم صدا كه بر جنبه زیباییشناسی و لذت بردن از موسیقی هم تكیه میكرد و این نكتهای بود كه یونانیها از آن غافل مانده بودند.
ساختار موسیقی عرب
شكلهای موسیقایی در جهان اسلام و عرب، شكل ابتدایی موسیقی در مصر در تاریخ اخیر هستند (دو هزاره از نظر یك مورّخ، اخیر محسوب میشود!). در هر حال، عقیده راسخی در این مورد وجود دارد كه شكلهای موسیقایی عربی، درواقع محصول شكلهای موسیقایی مصری هستند. شكلهای عربی موسیقایی به راحتی قابل دسترسی و مطالعه هستند و ویژگیهای اولیه آنها در طی قرون و اعصار، تقریباً دستنخورده باقی ماندهاند. موسیقی عربی، همچون بسیاری از شكلهای موسیقایی سنتی افریقا، تا حد زیادی مبتنی بر واریاسیون و بداههخوانی و بداههنوازی و یك تم اصلی هستند. این مسئله، موسیقی عرب را از نظر ساختاری، به موسیقی جاز، كه آن نیز ریشههای عمیقی در موسیقی افریقا دارد، شبیه میكند. ساختار اصلی موسیقی عرب، یعنی مقامات را میتوان با سازهای مختلفی اجرا كرد. هرچند طبل و گیتار از همه متداولتر هستند.
در این چهارچوب، نوازندگان ملودیهای ناهماهنگی را به شكل دنبالهدار مینوازند، ریتم اصلی را تغییر میدهند و ریتمهایی را هم به شكل بداهه مینوازند.
یكی از عوارض جانبی و مداخلهجویانه موسیقی بداهه این است كه استفاده از نُت در شكلهای سنتی موسیقی عرب، جایی ندارد. در موسیقی عربی، به طرز بسیار گستردهای از میكروتُن استفاده میشود كه تنوع آنها از بسیاری از شكلهای موسیقایی غربی (غیر از جاز كه از نظر تكنیك اجرا، یك استثناست) بیشتر است.
در اجرای موسیقی سنتی عربی، نوازندگان و تماشاچیان نقش دارند. تماشاچی ساكت، از نظر نوازنده عرب یعنی تماشاچی ناراضی! برخلاف اجرای موسیقی در غرب، تماشاچی تمامعیار عرب باید همراه با نوازنده كف بزند، آواز بخواند و از او بخواهد بخشهایی از قطعه را تكرار كند. غالباً این درخواستها در فاصله اجرای قطعات صورت میگیرند و در نتیجه، ممكن است اجرای یك آهنگ ده دقیقهای، نیم ساعت طول بكشد و نوازندگان، بارها قطعه درخواستی تماشاگران را تكرار كنند.
اجرای موسیقی سنتی عربی، میتواند كاملاً غیر رسمی و دوستانه باشد و یك قطعه موسیقی قبل از آنكه بهصورت نوار ضبط شود و در اختیار مردم قرار گیرد، بارها در قهوهخانهها اجرا میشود و مردم، آن را حفظ میكنند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:20 AM
آداب عجیب زناشویی و ازدواج در مصر باستان
در دولت مصر زنا با محارم امری كاملاً عادی محسوب میشد. شاه اغلب خواهر و گاه دختر خود را به همسری خویش اختیار میكرد به این بهانه كه خون خاندان سلطنتی را پاك و پاكیزه نگاه دارد. به همین جهت عادت همسری با خواهران از شاه به همه طبقات مردم سرایت كرد در قرن دوم میلادی دو سوم ساكنان آرسینوئه از این قاعده پیروی میكردند. در شعر مصری قدیم كلمات (برادر) و (خواهر) همان معنی (عاشق) و (معشوق) زمان ما را داشته است و اگر زنی را به همسری اختیار میكردند او را خواهر خود میخواندند. فرعون علاوه بر خواهر خود زنان دیگری نیز داشته است كه از میان اسیران جنگی بر میگزیده یا بزرگان مملكت یا شاهزادگان بیگانه به او هدیه میكردهاند. پاره ای از اعیان مملكت در این كار از فرعون تقلید میكردهاند. البته هرگز نمیتوانستند در این باره به درجه شاه برسند به ناچار بایستی در مراعات اصول جاری اخلاقی سرمایه و درآمد مالی خویش را از نظر دور نداشته باشند. ولی توده مردم مانند همه افراد ملتهای دیگر كه در آمد متوسطی دارند به یك زن قناعت میورزیدند. ظاهرا چنان به نظر میرسد كه زندگی خانوادگی منظم بوده و از لحاظ اخلاقی وحدود تسلط افراد خانواده با آنچه در میان ملل متمدن این زمان وجود دارد اختلافی نداشته است. وضع اجتماعی زن در آن زمان از وضعی كه زنان بسیاری از ملتها در زمان حاضر دارند بالاتر بوده است. نقشهایى كه از زمانهای باستان بر جای مانده زنان را به صورتی نشان میدهد كه آزادانه در میان مردم میخورند و میآشامند و در كوچه و بازار بیآنكه كسی نگهبان ایشان باشد یا سلاحی در دست داشته باشند در پی كار خویش میروند و با آزادی كامل به كارهای صنعتی و بازرگانی میپردازند. سیاحان یونانی كه عادت داشتهاند بر زنان خود سخت بگیرند از مشاهده این آزادی زنان در مصر تعجب كرده و مردان مصری را كه در تحت تسلط زنان خویش بسر میبردند استهزا كرده اند. شاید این منزلت عالیی كه در مصر برای زنان بود از این پیدا شده كه كه در آن سرزمین تسلط زن یا مادر شاهی بر تسلط مرد یا پدر شاهی غالب بوده است. گواه بر این مطلب آن است كه نه تنها زن در خانه بزرگی كامل داشته بلكه تمام اراضی كشاورزی به زنان منتقل میشد. سبب زناشوئی با خواهر آن نبوده است كه برادر از عشق خواهر بیتاب میشده بلكه مردان میخواستهاند به این ترتیب از میراث خانواده كه از مادر به خواهر انتقال مییافته بهرهبرداری كنند و نمیخواستهاند كه این ثروت به چنگ بیگانگان بیفتد. حتی در مسئله نامزدی و اظهار عشق و زناشوئی و جنسی حق تقدم با زن بوده است گواه بر این غزلها و نامه های عاشقانه بازمانده از آن زمان است كه بیشتر از طرف زن به مرد خطاب شده و زن از مرد میخواسته است تا زمان و مكانی را برای قرار ملاقات معین كند یا از او با كمال صراحت خواستگاری میكرده و طالب همسری میشده است. در یكی از نامهها چنین آمده است ((ای دوست زیبای من من خواستار آنم كه همسر تو باشم و كدبانو و صاحب اختیار همه املاك تو باشم.)) به همین جهت كه حجب و حیا كه البته نباید با وفاداری اشتباه شود در نزد مصریان فراوان نبوده و ازمسائل جنسی با چنان صراحتی سخن میگفتهاند كه امروزه هرگز چنان سخنی نمیگوییم.
دركل در مصر زنان بر مردان ارشدتر بودند و شوهر پس از مدتی همه میراث خود را به همسر میبخشید.
لباس زنان نیز از پارچهای حریر تشكیل میشد كه فقط پایین تنه آنها را میپوشاند و اگر لباسی میپوشیدند كه سینه و شكمشان را میپوشاند آنها را بیشرم و حیا میدانستند!! چرا كه اعتقاد داشتند خدایان انسان را عریان آفریدهاند و نباید خود را بپوشانند. زنها موی سر را كاملاً میتراشیدند و از موی عاریه استفاده میكردند. جالب اینكه بزرگترین افتخار برای یك مرد این بود كه سر تراشیده یك زن را ببیند!
رقص نیز جزء لاینفك زندگی مصریان محوب میشد و در نقاشیها و نقش برحستههای باستان نیز ما این حركات نمایشی را میبینیم كه البته شاید به نظر ما هیچ شباهتی به رقص نداشته باشند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:22 AM
دين
دین در مصر بالای همه چیز و پایین همه چیز بود. دین در هر یك از مراحل و به هر شكل از اشكال آن از توتم تا فلسفه الهی وعلم لاهوت در آن سر زمین وجود داشت و اثر آن در ادبیات و شكل حكومت و هنر و هر چیز دیگر جز اخلاق آشكار بود. جز سرزمینهای روم و هند در هچ جای دیگر جهان به اندازه مصرخدایان متعدد وجود نداشت.
فرد مصری میگفت كه آغاز آفرینش از آسمان شروع شده و آسمان و رود نیل پیوسته بزرگترین ربالنوع او بشمار میرفت. ماه یكی از خدایان و شاید كهنهترین خدایی بود كه در مصر مورد پرستش بود ولی در مراسم دینی رسمیخورشید عنوان بزرگترین خدا را داشت. خورشید را گاهی به نام خدای برین ((رع)) میپرستیدهاند و آن را پدر درخشندهای میدانستند كه مادر زمین را با شعاعهای نافذ نور و حرارت خویش باردار ساخته است. گاهی نیز خورشید را همچون گوساله مقدسی تصور میكردند كه در هر بار ولادتش تجدید میشد و با جلال تمام برروی كشتی فلكی صفحه آسمان را طی میكرد و همان گونه كه مرد سال خورده به طرف گور خویش سرازیر میشد او نیز به طرف مغرب سرازیر میشد.
مصریان قدیم بز نر و گاو نر را به شكل خاصی تقدیس میكردند و آنهارا رمز و نماینده نیروی جنسی خلاق میدانستند. درپایان كار خدایان رنگ آدمی پیدا كردند اگر صحیحتر گفته شود انسانها به شكل خدایان در آمدند. این خدایان بشری مصری مانند خدایان یونانی چیزی جز مردان و زنان بر جستهای نبودند كه اندام درشت پهلوانی داشتند ولی همه آنان با استخوان و گوشت وخون آفریده شده بودند، گرسنه میشدند و خوراك میخوردند تشنه میشدند و آب مینوشیدند، عشق میورزیدند و زناشویی میكردند، دچار خشم و غضب میشدند و میكشتند و در آخر كار به سالخوردگی میرسیدند و از جهان میرفتند. این خدایان -یعنی رع و آمون و اوزیریس بزرگترین رب النوعهای مصری بودند. باگذشت زمان رع و آمون و خدای دیگری به نام پتاح درهم آمیخته شد و به صورت سه مظهر یاتجلی خدای یگانهای در آمد كه هرسه را فرا میگرفت.
مصریان راعقیده بر آن بود كه اوزیریس نیل دوباره زنده میشود و همه گیاهان پس از مرگ زندگی را از سر میگیرند. انسان نیز میتواند بعد از مردن دوباره به زندگی باز گردد. این كه جسد مردگان درخاك خشك مدتهای دراز صحیح و سالم میماند ازعواملی است كه عقیده خلود راهزاران سال در مصر باقی نگاه داشته است. باوجود این باید دانست كه دین مصری چندان توجهی به اخلاق نداشته است كاهنانی كه همه وقتشان مصرف فروختن افسون و خواندن عزایم و پرداختن به آداب سحر و جادو میشد وقت آن را پیدا نمیكردند كه اصول اخلاقی را به مردم بیاموزند.
خود خدایان برای آزردن یكدیگر از سحر و جادو و افسون مدد میگرفتند. ادبیات مصر قدیم پر از نام جادوگرانی است كه باگفتن یك كلمه دریاچهای را میخشكانیده یا دست و پای جداشدهای را به بدن میچسبانیده یامردگان رادوباره به رندگی باز میگردانیدند. هرشاه جادوگران خاصی داشت كه به او كمك و راهنمایی میكردند مردم چنان معتقد بودند كه فرعون را نیرویی جادوای است كه با آن میتواند از آسمان باران فرود آورد یاسبب فیضان رودنیل شود.
روایت دیگر مربوط به مصر باستان اين است که وقتی ملکه یا پادشاهی از دنیا میرفته نرده بانی برایش قرار داده میشده تا روحش به بهشت برود و معتقد بودند اگر کسی از زیر اين نردبان رد بشود آن روح در زمین اسیر مىشود و نمىتواند به آسمان برود. ديگر اينكه قبل از اختراع چوبه دار مجرمان را از نردبان آویزان میکردند و معتقد بودند که روح آنها زیر نردبان باقی میماند و همچنین اعتقاد داشتند وقتی یك فرعون میمیرد یك پرنده كه همانا روح اوست از دهان او خارج میشود
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:22 AM
زندگى پس از مرگ
مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و همه مردم از فقیر تا غنی و حتی فرعون تمام تلاششان بر ابن بود تا در طول حیات وسایل رفاه و آسایش خود را برای زندگی در جهان پس از مرگ تدارك ببینند. طبق همین اعتقاد بود كه در آرامگاه اشراف و فراعنه ظروف و اثاثیه و زیورآلاتی قرار میدادند تا در دنیای دیگر از آنها استفاده كنند. همچنین روی تابوت شاهان صحنه هایی از زندگی و جشن و شكار و پیروزی بر دشمن را ترسیم میكردند. آنها حتى از دوران جوانى به فكر تهيه و تدارك اسباب مرگ خود بودند و اعتقاد آنها به زندگى پس از مرگ چنان قوى بود كه به خاطر مرگ نزديكان خود نيز زياد گريه و زارى نمىكردند.
آنها معتقد بودند كه كا یا روح آزاد شده مرده برای زندگی جاودانه در سرزمین مغرب (دنیای مردگان) به كالبد و جسم سالم نیاز دارد تا در آن حلول كند به همین خاطر بدن مرده را مومیایی میكردند تا جسم او تا وقتی كه روح آزادش از راهروی مات برنگشته سالم بماند. همچنین پس از مومیایی جسد مرده را داخل تابوتی كه هم اندازه و قالب بدنش ساخته شده بود قرار میدادند تا كالبدی آماده برای بقای روح فرعون در سرزمین مغرب باشد.
مصریان باستان معتقد بودند هر موجود زنده همزادی دارد كه با مرگ او فوراً از بین نمیرود. به همین دلیل كنار جسد مومیایی غذاهای پیشكشی میگذاشتند تا همزاد (كا) از آنها تغذیه كرده و تا زمانی كه روح آزاد (با) از راهروی مات بازنگشته سالم بماند. با بازگشت روح آزاد همزاد (كا) هم در كالبد مومیایی وارد میشد تا با هم به بهشت ابدی سفر كنند.
هرودوت مورخ یونانی عهد هخامنشیان در كتاب "تواریخ" خود از مشاهدات خود درباره نحوه مومیاییهای مصریان چنین نوشته است:" مصریان پس از شستن مرده در رود نیل مغز مرده را با چنگكی از راه بینی بیرون میكشیدند و درون جمجمه را شستشو میدادند. سپس با سنگی لب تیز پهلوی مرده را میشكافتند و جگر، شش، معده و رودهها را در آورده و داخل چهار كوزه سفالین میگذاشتند. آنگاه درون شكم را با شراب خرما میشستند و بر آن داروهای معطر میپاشیدند و آن را با گیاههای خوشبو پر میكردند. سپس شكاف پهلو را میدوختند و جسد را به مدت هفتاد روز در حمامی از مایع دارویی قرار میدادند و بعد از این مدت آن را بیرون آورده و با نوارهای آغشته به موم جسد را محكم نوارپیچ میكردند و روی آن نشانههای طلسم قرار میدادند. راهبان در حین این كار مدام وردهای جادویی میخواندند تا روح شیاطین از مرده دور شود. "
گشودن دهان مومیایی یادآور دیدار هوروس با پدرش آزیریس است كه در آن هوروس با تیشهای چشم و گوش و زبان پدر مرده را باز كرد تا هم چشمی را كه در نبرد باست از دست داده بود به او نشان دهد و هم خبر پیروزی را به گوش پدر برساند و هم با لمس لبان پدر قدرت فرمانروایی بر خدایان را از او دریافت كند.
كارگزاران و خویشاوندان مرده مجبور بودند تا تمام جزئیات مراسم آیینی را به دقت انجام دهند. چرا كه معتقد بودند اگر بخشی از مراسم درست انجام نشود مرده در جهان زیرین به روحی خبیث بدل شده و بازماندگان را آزار خواهد داد. پس از این مراسم جسد را داخل تابوتی از سنگ یا چوب سخت قرار میدادند و داخل تابوت هم انواع لوازم و ابزار زندگی روزمره مرده را میگذاشتند. داخل بعضی از تابوتها پاپیروسهایی از كتاب مرگ قرار میدادند تا مرده در آن دنیا با خواندن كتاب مسیر رسیدن به راهروی مات را گم نكند.
كاهنان كتابهای مرگ را روی طوماری از برگ پاپیروس نوشته و در بازار میفروختند. مردم عادی هم به امید اینكه با داشتن این كتاب میتوانند به سوالات خدایان جواب داده و از دروازه ها عبور كنند آنها را خریده و در خانه نگهداری میكردند یا در مقبره خود قرار میداند.
كاهنان به احترام خدایان بر روی صورت مومیایی شده فرعون ماسكی طلایی قرار داده و بر درپوش تابوت او جملات جادویی برای حفاظت روح فرعون از شیاطین مینوشتند. در قدیم رسم بر آن بود كه همراه فرعون تعدادی از نوكران و برده ها را زنده زنده دفن میكردند تا فرعون در دنیای مردهها و به كمك آنها بتواند دوباره بر مردم حكومت كند. اما به مرور زمان این رسم برچیده شد و به جای آنها مجسمههایی از ساحران نوكران و خدایان را داخل تابوت فرعون قرار دادند.
روح آزاد مرده (با) مجبور بود از دروازه های خدایان عبور كند تا به قرارگاه آزیریس در راهروی مات برسد. از آنجا كه در هر دروازه خدایان نگهبانی وجود داشت مرده میبایست ثابت میكرد كه در طول زندگی چه كارهایی را در حق خدایان و فرزندان آنها (فراعنه) انجام داده تا اجازه عبور از دروازهها را به دست آورد. با عبور از دروازه های خدایان مرده به آخرین و مهمترین دروازه یعنی راهروی مات میرسید.
در این جا یكی از خدایان قلب مرده را در آورده و روی یكی از كفه های ترازوی مات قرار میدهد. اگر قلب مرده سبكتر از پر باشد یعنی در زندگی كارهای خوبی انجام داده و تمام عمر در خدمت فرعون و خدایان بوده پس لیاقت آن را دارد كه نزد آزیریس برود. اما اگر قلبش سنگینتر از پر باشد یعنی در دنیای زندهها كارهای بد و زشت زیادی انجام داده و به پسر خدایان (فرعون) خدمت نكرده پس مستوجب عذاب و نابودی است و باید توسط شیطان آموت (سگی با سر تمساح كه زیر وزنه نشسته است) بلعیده شود
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:22 AM
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=11684&t=y&w=300&h=200&type=1
مصریان باستان معتقد بودند که که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد . به علاوه اگر اجازه داده می شد تا بدن بعد از مرگ بپوسد ، روح یا "کا " محکوم می شد تا ابد به تنهایی بگردد . مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند ، جایی که بر اساس اعتقاد انها حاکم می توانست امنیت مردمش را برای ابد تضمین کند . به همین دلیل انها شیوه خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و و نیز اعضای خانواده او و اشراف برگزیده را که اجازه ورود به دنیای زیر زمین را داشتند ، حفظ می کرد.
اعتقاد به زندگی دوباره یکی از اجزای اساسی مذهب مصری ها بود. در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود . در یکی از این تفاسیر ، مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که ان را سرزمین " یارو " " Yaru" می نامیدند . در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود ، مرده در صلح و وفور ونعمت زندگی می کرد . بعضی از افراد که قادر نبودند به یارو برسند ، زیرا یارو را اب احاطه کرده بود ، برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی می کردند . جیمز هنری بریستد ، مصر شناس ، این سفر را بدین نحو توصیف می کند : " گاهی اوقات شخص متوفی از باز یا لک لک می خواهد تا او را از اب عبور دهند ... گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل می کند . اما اغلب ان ها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به " صورت وارو " یا " پس نگر " نیاز دارند ، زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا قایقش را به جلو براند . او همه کس را سوار قایقش نمی کند ، بلکه تنها کسانی را قبول می کند که در مورد انها گفته شده باشد : " او ، بر خلاف ظاهرش ، ابلیس نیست " .
http://www.seemorgh.com/images/momia.jpg
بر اساس نوشته های بسیاری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشته اند .
بعدها ، مصریها به این باور رسیدند که مردگان نیک در جهان زیرین به" ازیرویس " ( خدای دنیایمردگان ) می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند . حتی کسانی که در دایره نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیرزمین برسند ، مگر اینکه حاکم انها را هدایت می کرد . به این ترتیب ، به منظور نزدیکی به روح فرعون ، اشراف ارامگاهایشان را تا حد امکان نزدیک به ارامگاه فرعون می ساختند و معمولا فرعون ، زمین و مواد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان قرار می داد . مصری های عادی که نمی توانستند به زندگی دوباره برسند ، مردگانشان را در حفره های کم عمق در شن در کنار آرامگاه فراعنه و اشراف دفن می کردند .
مصریان باستان معتقد بودند که که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد . به علاوه اگر اجازه داده می شد تا بدن بعد از مرگ بپوسد ، روح یا "کا " محکوم می شد تا ابد به تنهایی بگردد . مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند ، جایی که بر اساس اعتقاد انها حاکم می توانست امنیت مردمش را برای ابد تضمین کند . به همین دلیل انها شیوه خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و و نیز اعضای خانواده او و اشراف برگزیده را که اجازه ورود به دنیای زیر زمین را داشتند ، حفظ می کرد.
"مصریان باستان معتقد بودند قلب شخص مرده را خدایان وزن می کنند ، تا ارزش شخص برای زندگی بعدی تعیین شود".
http://www.seemorgh.com/images/momia1.jpg
هنگامی که فرعون می مرد ، مستخدمان بدن او را به معبدی نزدیک آرامگاهش می بردند . ابتدا کاهن حنوط کننده بدن حاکم را به آرامی روی میز باریک قرار می داد و اندام های داخلی اش را تخلیه می کرد تا مانع پوسیدگی شود . سپس از طریق بینی با یک قلاب دراز مغز را قطعه قطه خارج می کردند . تنها اندامی که برداشته نمی شد ، قلب بود ، زیرا گمان می رفت که مرکز روح باشد .
بعد از تخلیه اندامها ، بدن فرعون با شراب خرما شستشو داده می شد و با صمغ مُرّ ( ماده ای که از نوعی درخت خاص به دست می اید و برای عطر سازی استفاده می شود ) ( کهربا ) و عطر ، پَُر و دوباره دوخته می شد . سپس حنوط گران ان را با "نَترون " ( سلیکات سدیم والومینیوم ) ، نوع خاصی از نمک ، می پوشاندند تا مایعات درون بافتهای بدن خشک شود . بعد از هفتاد روز بدن خشک شده را در رود نیل می شستند و روی پوست روغن وموم می مالیدند . سپس پیکر را در نوارهایی از کتان نازک می پیچیدند . اگر تمام این عملیات درست انجام می شد ، بر اساس اعتقاد مصریان ، فرعون مرده دوباره به زندگی باز می گشت . یک منبع باستانی می گوید : " پوستت باید به خاطر تو بلند شود ، استخوان هایت باید به خاطر تو باید به هم جوش بخورند ، اجزای بدنت باید خودشان را به خاطر تو گرد هم بیایند . پوستت باید به خاطر تو دوباره جفت شود ."
هنگامی که بدن مومیایی می شد ، وقت برگزاری مراسم فرا می رسید . جسد را در سه تابوت بزرگ تو در تو می گذاشتند . سپس هر سه تابوت را در یک تابوت بزرگ تر سنگی می گذاشتند و روی یک پایه تابوت قرار می دادند که به آرامگاه کشیده می شد . کاهنان پیشاپیش یک گروه بزرگ حرکت می کردند ، بخور مّرَُ می پراکندند و دعا می خواندند . بعد از کاهنان ، خانواده فرعون بودند که توسط ملکه گریان هدایت می شدند . او برای نشان دادن اندوهش روی صورتش گِل می مالید و پیراهنش را پاره می کرد .در پایان صف طویلی از عزاداران شامل خویشاوندان وکارگزاران دربار می امدند . مستخدمان لباس ها ، غذا ، اسلحه ، جواهرات ، اسباب و اثاثیه و سایر لوازمی را که فرعون در زندگی بعدی استفاده می کرد ، حمل می کردند .
بعد از قرار دادن فرعون در آرامگاه ، کاهن اعظم ، مراسم نهایی را به جا می اورد که با این کلمات پایان می یافت : " تو دوباره زندگی خواهی کرد ، تو همیشه زنده می مانی ، تو دوباره جوان می شوی ، تو دوباره جوان هستی برای همیشه ." برای تغذیه روح فرعون پس از مرگ ، کاهنان خاصی ائین مذهبی را در معبد سوگواری مجزایی اجرا می کردند .
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:23 AM
ملاحظات اقتصادي مصر
از جمله مهمترين صنايع كشور مي توان به صنايع نساجي، شيميايي، نفت و توليدات آن، سيمان، فلزكاري و فولادسازي، مواد غذايي و ماشين سازي اشاره نمود. گندم ، پنبه، نيشكر، برنج، خرماو ميوه جات نيز مهمترين محصولات كشاورزي كشور را تشكيل مي دهند. سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر 08/0% هكتار ميباشد. توليد سالانه گوشت گاو 243,000 تن، گوشت گوسفند 47,000تن و صيد ماهي 106,600تن ميباشد. ازمهمترين معادن مصر مي توان از نفت، فسفات، نمك، آهن، منگنز، سنگآهك، زغالسنگ، نقره، نيكل، تنگستن، مس وگوگرد ياد نمود. ذخايرزير زميني نفت آن بالغ بر 1/3ميليارد بشكه(1980) برآورد گرديده است. 13% نيروي كار كشور در حوزه صنايع ، 44% در بخش كشاورزي و 24% دربخش خدمات و تجارت مشغول به فعاليت مي باشند.واحد پول کشور ليره مصر (fE) معادل100 پياستر است كه هر يك واحد آن معادل 56/2 دلار است. نرخ توليد ناخالص ملي در سال 1978 حدود 20ميليارد دلار بوده (در آمد سرانه 492دلار) كه 22% آن از صنايع و معادن، 30% از كشاورزي بدست ميآيد. نرخ سالانه رشد توليد ناخالص ملي حدود 3/6% است. ازجمله مهمترين محصولات وارداتي کشور مصر مي توان به گندم ، نفت، ماشين آلات صنعتي، وسائط نقليه، روغن خوراكي و اسلحه اشاره نمود كه عمدتاً از كشورهاي امريكا(18% )، آلمان غربي (11% ) ايتاليا(8% )و فرانسه(8% ) وارد ميشود. مهمترين اقلام صادراتي كشور نيز بر پنبه و كالاهاي پنبهأي، برنج، نفت خام و توليدات نفتي، روغن موتور و فسفات مشتمل مي گردد که عمدتا به كشورهاي ايتاليا (27%)،هلند(8% ) و فرانسه و آلمان غربي صادر ميشود.بنادر مهم مصر اسكندريه، پرت سعيد، مرسي مطروح(در ساحل درياي مديترانه)، سوئز(در جنوب كانال سوئز) و سفاجه ( در درياي سرخ) ميباشند
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:23 AM
تصاویری از مصر http://www.galen-frysinger.ws/egypt/cairo35.jpg
http://www.azcanada.com/images/London/EgyptionStonePanel.jpg
http://www.inroozha.com/khabar/ajaaeb.jpg
LaDy Ds DeMoNa
15th February 2010, 12:23 AM
رود نیل
رود نیل با 6671 کیلومتر طول، طولانیترین رود جهان است. این رود از رشته کوههایی در مرکز قاره آفریقا سرچشمه میگیرد و راه طولانی خود را به سمت شمال آغاز میکند؛ در طی مسیر، رودهای زیادی که از کوههای غرب این قاره سرچشمه گرفتهاند، به آن میپیوندند. رود نیل از کشورهای اوگاندا، سودان و مصر و از شهرهای مهمی چون خارطوم، پایتخت سودان، و قاهره، پایتخت مصر، میگذرد و سرانجام به دریای مدیترانه میریزد.
نیل شاهراه حیاتی این کشورهای خشک و بیابانی و سبب برتری موقعیت آنها بر دیگر کشورهای آفریقایی است.
تمدنهای بزرگ دوران باستان همه در کنار رودهای بزرگ و پر آب پدید آمدهاند، مانند تمدن بین النهرین در اطراف رودهای دجله و فرات، و تمدن سند در حاشیه رود سند.
تمدن مصر باستان نیز چند هزار سال قبل از میلاد مسیح در کنار رود نیل شکل گرفت و آثار درخشانی از خود باقی گذاشت. بنا بر قول مشهور، این رود همان رودی است که برای عبور بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی علیه السلام به امر خدا شکافته شد و پس از ورود فرعون و سپاهیانش، به هم آمد و آنها غرق شدند.
در جایی که رود نیل به مدیترانه می ریزد، منطقه ای حاصلخیز به نام دلتای نیل قرار دارد. آغاز علم هندسه عملی نیز بدین صورت بود که:
در مصر باستان، زندگانی مردم از راه کشاورزی در سرزمینهای اطراف نیل میگذشت، اما هر سال در فصل بهار، نیل طغیان میکرد و زمینهای مردم زیر آب میرفت؛ و زمانی که شدت آب کم میشد، زمینها دوباره پیدا میشدند، اما تمام نشانههای مرز و حد هر زمین، به کلی از میان رفته بود. لذا مصریان قدیم برای حل این مشکل به محاسبه طول و عرض زمینها پرداختند و بدین صورت شالوده هندسه عملی را بنا کردند.
دانشمندان اسلامی مانند ابن سینا از رود نیل و مشخصات آن سخنان زیادی گفتهاند
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.