آبجی
14th February 2010, 04:10 AM
در امتحان پایان ترم دانشگاه پرستاری استاد ما سوال عجیبی مطرح كرده بود
من دانشجوی زرنگی بودم و داشتم به سوالات به راحتی جواب می دادم تا به
آخرین سوال رسیدم نام كوچك خانم نظافتچی دانشگاه چیست ؟
سوال به نظرم خنده دار می آمد در طول چهار سال گذشته من چندین بار این
خانم را دیده بود ولی نام او چه بود ؟!
من كاغذ را تحویل دادم در حالی كه آخرین سوال امتحان بی جواب مانده بود
پیش از پایان آخرین جلسه یكی از دانشجویان از استاد پرسید : استاد منظور شما از طرح آن سوال عجیب چه بود؟
استاد جواب داد : در حرفه شما افراد زیادی را خواهید دید همه آنها شایسته تو جه و مرا محبت شما هستند باید به انها محبت كنید .
حتی آگر این محبت فقط یك لبخند یا یك سلام دادن ساده باشد
من هر گز آن درس را فرا موش نخواهم كرد !
این داستان بر گرفته از كتاب لیاقت عشق بود
من دانشجوی زرنگی بودم و داشتم به سوالات به راحتی جواب می دادم تا به
آخرین سوال رسیدم نام كوچك خانم نظافتچی دانشگاه چیست ؟
سوال به نظرم خنده دار می آمد در طول چهار سال گذشته من چندین بار این
خانم را دیده بود ولی نام او چه بود ؟!
من كاغذ را تحویل دادم در حالی كه آخرین سوال امتحان بی جواب مانده بود
پیش از پایان آخرین جلسه یكی از دانشجویان از استاد پرسید : استاد منظور شما از طرح آن سوال عجیب چه بود؟
استاد جواب داد : در حرفه شما افراد زیادی را خواهید دید همه آنها شایسته تو جه و مرا محبت شما هستند باید به انها محبت كنید .
حتی آگر این محبت فقط یك لبخند یا یك سلام دادن ساده باشد
من هر گز آن درس را فرا موش نخواهم كرد !
این داستان بر گرفته از كتاب لیاقت عشق بود