touraj atef
8th February 2010, 01:49 PM
حكايتهاي زنگي شهر نشيني آنقدر تلخ و ناگوار است كه شايد تكرار آنها سبب دلتنگي هاي بيشتر شود اما شايد اشاره اي كوتاه به برخي از نكته هاي زندگي در قرن 21 كه به واقع حكايت 21 طلائي آن بازي معرف را نداشته و همه را سوزانده بتواند گره اي از در گيريهاي روزمره را باز كند ياد ش بخير روزگار ي در همه شهرها آنقدر كوچه و خيابان و جود داشت كه مردمان براحتي مي توانستند قدمي بزنند و بدوند و يا دوچرخه سواري كنند و اگر هم به نوعي از ورزش كردن در مجامع عمومي خجالت مي كشيدند حياطي بود حتي به اندازه حياط پيرزن مهربان قصه هاي دور كه شبهاي باراني حيواناتي خيس را به داخل خانه مي كشاند كه در آن حياط مي توانستند كمي بدوند و يا تخته شنا بود و يا ميل زورخانه اي و نواي شير خدا و حكايتهاي زيباي شاهنامه و پهلواناني چون گيو و گودرزو اسفنديار و رستم و زال و...
اما آن روزها گذشت آن خانه هاي زيبا همه به مشتي ساختمانهاي بي قواره تبديل شد كوچه ها تبديل به مكاني براي عبور اتوموبيلها شدند و حتي در يك نقطه جائي براي يك قدم زدن با خيال راحت نمي بيني و تازه اگر باغ و باشگاهي و پولي ... باشد باز زماني براي آن گونه ورزش كردن نيست و به همين دليل است كه حكايت فشار خون و قند و كلسترول و چربي ... زياد شده است و براي خيلي ها فكر اضافه كردن وسيله اي جديد به اسباب خانه و يا جهيزيه دختر خانمها بسيار پررنگ است از ترد ميل صحبت مي كنم دستگاهي بي قواره كه گوشه خيلي از خانه ها مشغول خاك كردن پس از مدتي استفاده است اين دستگاه يك قرقره غلطان دارد با كلي دايره هاي رنگي روي صفحه كنترل آن كه وقتي روي آن مي ايستي مي تواني شرايط سرعت و شيب ... را تعيين كني و يك دلخوشكنك هم كنارش دارد كه مقدار كالري سوزانده شده را نشان مي دهد نمي دانم چند نفري از خوانندگان اين مقال نوشتاري از ترد ميل استفاده كرده و يا خود صاحب اين تحفه نطنز زندگي مدرن در بين اسباب خانه هايشان به صورت مفيد و غير مفيد هستند اما همه آنها مي دانند كه اين وسيله علي رغم تكنولوژي و حتي اگر صاحب ذوقي صاحب آن باشد و در جلوي پنجره و يا مونيتوري كه تصاوير طبيعت را نشان داده قرار گيرد باز نمي تواند فضا و حس آن دويدن هاي توي باغ و بوستان و كنار دريا را دهد و يا اندكي آن حس ورزش در بالكن و حياط و در جلوي باغچه اي كه پر از گلهاي دست پرورده حاج خانمهاي سا لهاي دور بود را به آدمي القا كند دويدن بر روي ترد ميل حكايت اجبار دارد و طعمي چون ميوه هاي خوشگل و خوش و آب و رنگي اين دوره كه نه طعم و نه مزه آن قديمي را القا مي كند ترد ميل يك گونه ورزش قلابي است نه نشاطي دارد و نه مي تواند حس ورزش كه يك فعاليت جمعي است را بدهد بر روي ترد ميل دويدن حكايت تنهائي آدمي است آدمي كه اسير تكنولوژي بوده و حالا در حاليكه هنوز اندكي از طبيعت و غرقه شدن در آن را دارد باز آن را پس مي زند و حكايت آن بي نوائي را نشان مي دهد كه در جنگلي بود مي گفت درختان نمي گذارند كه جنگل را ببيند غرض از بيان حكايت ترد ميل اين بود كه بگوئيم اين ورزش كردن قلابي حتي اگر باعث سوزاندن كالري و آب كردن چربي و كمتر كردن اندازه قند خون شود اما آن حس ورزش را نمي دهد و زندگي ما آدميان در روزگار امروز چنين است و همه حكايتهاي ما قصه " ترد ميلي " دارد خيلي از ما فكر مي كنيم با گفتن و اظهار نظر ها ئي و اصرار بر آنها مي توانيم باور را هم به وجود آوريم در حاليكه مي دانيم اين گونه نيست خيلي از ما حكايت عشق و عاشقي و ازدواج و داشتن يار و دلدار ... را در حلقه اي ديده ايم كه بر دستهايمان داريم و به قول فروغ نازنين
زن پريشان شد و ناليد كه واي
واي ,اين حلقه كه در چهره او
بازهم تابش و رخشندگي است
حلقه بردگي و بندگي است ..
و اين نگاه بندگي و بردگي را بارها حس كرده ايم نگاهي به اظهار نظرهاي عاميانه شهر بياندازيم مي گويند " طرف گوشهايش دراز شده " يعني ازدواج كرده است آيا اين نگاه به ازدواج كه تنها در يك حلقه انگشت و چهار كلمه كه خيلي از ما حتي معني آن را نمي دانيم و در يك سند و از ترس مهريه و بي پنهاي بعد از رفتن آقا باشد همان نگاه ترد ميلي به ازدواج نيست ؟آيا حكايت طلاق خاموش كه اين روزها بيش از طلاق هاي پر سرو صداي دادگاههاي خانواده عيان است همان ترد ميلي ازدواج نمي تواند باشد ؟ فكر مي كنيم همه عاشقي و دوست داشتن در گروي حلقه فيزيكي زر و طلاي سپيد و بلرياني و.. و بي شمار حلقه هاي ترس در اجتماع است ؟ افسوس كه خود حلقه بر ذهن خود و اعمال و رفتار و كردارمان افكنديم حلقه اي سهمگين تر از حلقه رستم در هفت گانه اش و يا حلقه اسفنديار بر گرده امثال ارجاسپ ها
روزگاري بچه ها را دوست داشتيم پسركان و دختران با قصه و حكايت نخودچي و كشمش مادر بزرگ عشق را مي گرفتند بچه هاي آن روزگار كه حالا شايد پدر بزرگ و مادر بزرگ و يا حداقل پدر و مادر شده اند بخوبي آن عشق را مي دانند و هنوز به ياد آن روزها يواشكي توي پستوي تنهائي اشك مي ريزند اما حالا دوست داشتن فرزند را " ترد ميلي " كرده ايم بچه هايمان را باج مي دهيم كه دوستمان داشته باشند ؟ حاضريم همه چيز به آنها بدهيم كه دست از سر ما بردارند ؟ چند نفر ما قصه براي آنها خوانديم ؟ كدامين از ما برايشان از روزگاران قديم آواز سر داديم ؟ همه به دنبال رهائي از اين ارباب كوچك و بزرگيم اين حكايت " عشق فرزندي ترد ميلي " است و يا حكايت دوست داشتن ها را بنگريد مگر دوست داشتن بهانه مي خواهد ؟ روزگار را بهر دوست داشتن يار مي گذرانيم چند بار به صرف دوست داشتن يار طعنه يار را شنيده ايم ؟ اگر او را بهر خودش دوست داشتي گناه است ؟ اگر خوبي و زيستن و آرامش او را حتي به قيمت هجرش طلب كردي عشق نمي تواند باشد ؟آيا به گوشه هجر خود را افكندي تا يار گله از حضور بي حضورت نكنند گناه است ؟روزگار به گونه اي شده است كه خوبي طعم شك و بي مهري مي دهد ؟ افسوس
قصه ترد ميلها زيادند در كارهايمان و در تجارتهايمان و تحصيل و دوستي ها و قهركردني ها و... اما چگونه بايد از روي ترد ميل هاي زندگي پايين آييم رو به ورزش و دويدن و نوازش باد بر گونه و حس سرماي زمستاني بر پوست و در پي اش لذت نوازش آفتاب را بچشيم ؟ حكايت ساده است
براي عوض كردن ميوه بايد هسته آن را تغيير داد
بايد خود بخواهيم و از قفس ترد ميلي در آئيم بايد خود از قلابي زندگي كردنها دست بكشيم بايد باورهايمان را بيابيم حكايت ورزش لذت است نه سوزاندن كالري و قند و چربي .. دست از نگريستن به آن اعداد ديجيتالي كه ما را از ديدن برف و برگهاي درختان و .. باز يم دارد بكشيم بيائيم ببينيم و بشنويم و كمتر گوئيم بيائيم قضاوت نكنيم بيائيم خود باشيم آري خود انساني كه مي داند عشق است كه همه چيز را معني دهد پس بيائيم
عاشق باشيم
عاشقي كنيم بي بهانه و با بهانه
رها باشيم و درپي عشق
/تورج عاطف
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com
.
اما آن روزها گذشت آن خانه هاي زيبا همه به مشتي ساختمانهاي بي قواره تبديل شد كوچه ها تبديل به مكاني براي عبور اتوموبيلها شدند و حتي در يك نقطه جائي براي يك قدم زدن با خيال راحت نمي بيني و تازه اگر باغ و باشگاهي و پولي ... باشد باز زماني براي آن گونه ورزش كردن نيست و به همين دليل است كه حكايت فشار خون و قند و كلسترول و چربي ... زياد شده است و براي خيلي ها فكر اضافه كردن وسيله اي جديد به اسباب خانه و يا جهيزيه دختر خانمها بسيار پررنگ است از ترد ميل صحبت مي كنم دستگاهي بي قواره كه گوشه خيلي از خانه ها مشغول خاك كردن پس از مدتي استفاده است اين دستگاه يك قرقره غلطان دارد با كلي دايره هاي رنگي روي صفحه كنترل آن كه وقتي روي آن مي ايستي مي تواني شرايط سرعت و شيب ... را تعيين كني و يك دلخوشكنك هم كنارش دارد كه مقدار كالري سوزانده شده را نشان مي دهد نمي دانم چند نفري از خوانندگان اين مقال نوشتاري از ترد ميل استفاده كرده و يا خود صاحب اين تحفه نطنز زندگي مدرن در بين اسباب خانه هايشان به صورت مفيد و غير مفيد هستند اما همه آنها مي دانند كه اين وسيله علي رغم تكنولوژي و حتي اگر صاحب ذوقي صاحب آن باشد و در جلوي پنجره و يا مونيتوري كه تصاوير طبيعت را نشان داده قرار گيرد باز نمي تواند فضا و حس آن دويدن هاي توي باغ و بوستان و كنار دريا را دهد و يا اندكي آن حس ورزش در بالكن و حياط و در جلوي باغچه اي كه پر از گلهاي دست پرورده حاج خانمهاي سا لهاي دور بود را به آدمي القا كند دويدن بر روي ترد ميل حكايت اجبار دارد و طعمي چون ميوه هاي خوشگل و خوش و آب و رنگي اين دوره كه نه طعم و نه مزه آن قديمي را القا مي كند ترد ميل يك گونه ورزش قلابي است نه نشاطي دارد و نه مي تواند حس ورزش كه يك فعاليت جمعي است را بدهد بر روي ترد ميل دويدن حكايت تنهائي آدمي است آدمي كه اسير تكنولوژي بوده و حالا در حاليكه هنوز اندكي از طبيعت و غرقه شدن در آن را دارد باز آن را پس مي زند و حكايت آن بي نوائي را نشان مي دهد كه در جنگلي بود مي گفت درختان نمي گذارند كه جنگل را ببيند غرض از بيان حكايت ترد ميل اين بود كه بگوئيم اين ورزش كردن قلابي حتي اگر باعث سوزاندن كالري و آب كردن چربي و كمتر كردن اندازه قند خون شود اما آن حس ورزش را نمي دهد و زندگي ما آدميان در روزگار امروز چنين است و همه حكايتهاي ما قصه " ترد ميلي " دارد خيلي از ما فكر مي كنيم با گفتن و اظهار نظر ها ئي و اصرار بر آنها مي توانيم باور را هم به وجود آوريم در حاليكه مي دانيم اين گونه نيست خيلي از ما حكايت عشق و عاشقي و ازدواج و داشتن يار و دلدار ... را در حلقه اي ديده ايم كه بر دستهايمان داريم و به قول فروغ نازنين
زن پريشان شد و ناليد كه واي
واي ,اين حلقه كه در چهره او
بازهم تابش و رخشندگي است
حلقه بردگي و بندگي است ..
و اين نگاه بندگي و بردگي را بارها حس كرده ايم نگاهي به اظهار نظرهاي عاميانه شهر بياندازيم مي گويند " طرف گوشهايش دراز شده " يعني ازدواج كرده است آيا اين نگاه به ازدواج كه تنها در يك حلقه انگشت و چهار كلمه كه خيلي از ما حتي معني آن را نمي دانيم و در يك سند و از ترس مهريه و بي پنهاي بعد از رفتن آقا باشد همان نگاه ترد ميلي به ازدواج نيست ؟آيا حكايت طلاق خاموش كه اين روزها بيش از طلاق هاي پر سرو صداي دادگاههاي خانواده عيان است همان ترد ميلي ازدواج نمي تواند باشد ؟ فكر مي كنيم همه عاشقي و دوست داشتن در گروي حلقه فيزيكي زر و طلاي سپيد و بلرياني و.. و بي شمار حلقه هاي ترس در اجتماع است ؟ افسوس كه خود حلقه بر ذهن خود و اعمال و رفتار و كردارمان افكنديم حلقه اي سهمگين تر از حلقه رستم در هفت گانه اش و يا حلقه اسفنديار بر گرده امثال ارجاسپ ها
روزگاري بچه ها را دوست داشتيم پسركان و دختران با قصه و حكايت نخودچي و كشمش مادر بزرگ عشق را مي گرفتند بچه هاي آن روزگار كه حالا شايد پدر بزرگ و مادر بزرگ و يا حداقل پدر و مادر شده اند بخوبي آن عشق را مي دانند و هنوز به ياد آن روزها يواشكي توي پستوي تنهائي اشك مي ريزند اما حالا دوست داشتن فرزند را " ترد ميلي " كرده ايم بچه هايمان را باج مي دهيم كه دوستمان داشته باشند ؟ حاضريم همه چيز به آنها بدهيم كه دست از سر ما بردارند ؟ چند نفر ما قصه براي آنها خوانديم ؟ كدامين از ما برايشان از روزگاران قديم آواز سر داديم ؟ همه به دنبال رهائي از اين ارباب كوچك و بزرگيم اين حكايت " عشق فرزندي ترد ميلي " است و يا حكايت دوست داشتن ها را بنگريد مگر دوست داشتن بهانه مي خواهد ؟ روزگار را بهر دوست داشتن يار مي گذرانيم چند بار به صرف دوست داشتن يار طعنه يار را شنيده ايم ؟ اگر او را بهر خودش دوست داشتي گناه است ؟ اگر خوبي و زيستن و آرامش او را حتي به قيمت هجرش طلب كردي عشق نمي تواند باشد ؟آيا به گوشه هجر خود را افكندي تا يار گله از حضور بي حضورت نكنند گناه است ؟روزگار به گونه اي شده است كه خوبي طعم شك و بي مهري مي دهد ؟ افسوس
قصه ترد ميلها زيادند در كارهايمان و در تجارتهايمان و تحصيل و دوستي ها و قهركردني ها و... اما چگونه بايد از روي ترد ميل هاي زندگي پايين آييم رو به ورزش و دويدن و نوازش باد بر گونه و حس سرماي زمستاني بر پوست و در پي اش لذت نوازش آفتاب را بچشيم ؟ حكايت ساده است
براي عوض كردن ميوه بايد هسته آن را تغيير داد
بايد خود بخواهيم و از قفس ترد ميلي در آئيم بايد خود از قلابي زندگي كردنها دست بكشيم بايد باورهايمان را بيابيم حكايت ورزش لذت است نه سوزاندن كالري و قند و چربي .. دست از نگريستن به آن اعداد ديجيتالي كه ما را از ديدن برف و برگهاي درختان و .. باز يم دارد بكشيم بيائيم ببينيم و بشنويم و كمتر گوئيم بيائيم قضاوت نكنيم بيائيم خود باشيم آري خود انساني كه مي داند عشق است كه همه چيز را معني دهد پس بيائيم
عاشق باشيم
عاشقي كنيم بي بهانه و با بهانه
رها باشيم و درپي عشق
/تورج عاطف
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com
.