بانوثریا
7th February 2010, 05:11 PM
http://violet.special.ir/archives/020731121600after_the_fall.JPG
روزی لب ساحل بودم و منتظر خدا....؟
به انتظار نشسته بودم که خدا امد و با هم همقدم شدیم ردپای ما کنار ساحل نقش می بست..
مدت ها بود که هر روز لب ان ساحل با خدا قدم می زدم و به سرعت زمان را فراموش می کردم
چند سال به همین منوال گذشت و من به انتظار خدا بودم که چشمم به ردپای چندین ساله مان روی شن ها افتاد
با چشم ردپا را تعقیب کرده و سپس بلند شدم و رد پا را دنبال کردم همه جا ردپای من و خدا به چشم می خورد
ولی در مرحله ای فقط یک رد پا به جا مانده بود ...؟؟!!
خوب که فکر کردم دیدم این ردپا مال زمانی است که من دچار مشکلات فراوانی بودم...؟؟
ولی فقط یک ردپا به چشم می خورد یعنی خدا مرا در هنگام سختی ها تنها گذاشته بود..؟؟
بسیار ناراحت شدم و وقتی خدا امد مساله را با او در میان گذاشتم
خدا گفت بنده من در هنگام شادی ها با تو همراه بودم و شادی ات را افزون کردم..
اما در دوره های سختی بدین جهت فقط یک ردپا در ساحل می بینی چرا که در هنگام سختی ها من تو را به اغوش می گرفتم تا گزندی به تو نرسد
بسیار خجالتزده شدم و بار دیگر به عظمت خدا پی بردم....!!!
روزی لب ساحل بودم و منتظر خدا....؟
به انتظار نشسته بودم که خدا امد و با هم همقدم شدیم ردپای ما کنار ساحل نقش می بست..
مدت ها بود که هر روز لب ان ساحل با خدا قدم می زدم و به سرعت زمان را فراموش می کردم
چند سال به همین منوال گذشت و من به انتظار خدا بودم که چشمم به ردپای چندین ساله مان روی شن ها افتاد
با چشم ردپا را تعقیب کرده و سپس بلند شدم و رد پا را دنبال کردم همه جا ردپای من و خدا به چشم می خورد
ولی در مرحله ای فقط یک رد پا به جا مانده بود ...؟؟!!
خوب که فکر کردم دیدم این ردپا مال زمانی است که من دچار مشکلات فراوانی بودم...؟؟
ولی فقط یک ردپا به چشم می خورد یعنی خدا مرا در هنگام سختی ها تنها گذاشته بود..؟؟
بسیار ناراحت شدم و وقتی خدا امد مساله را با او در میان گذاشتم
خدا گفت بنده من در هنگام شادی ها با تو همراه بودم و شادی ات را افزون کردم..
اما در دوره های سختی بدین جهت فقط یک ردپا در ساحل می بینی چرا که در هنگام سختی ها من تو را به اغوش می گرفتم تا گزندی به تو نرسد
بسیار خجالتزده شدم و بار دیگر به عظمت خدا پی بردم....!!!