توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پروژه های اسرار آمیز
schrodinger
31st January 2010, 01:03 PM
پروژه اسرار آمیز فیلادلفیا و تونل زمانی که همچنان فعال است
پروژه فیلادلفیا Philadelphia Experiment یا ”پروژه رنگین کمان” یکی از آزمایشات مخفی آمریکا در سال ۱۹۴۳برای ایجاد کردن تونل زمان و مکان بود. این آزمایش به طرز وحشتناکی پایان یافت و اگرچه اثرات آن هنوز در نقاط اطراف بندر فیلادلفیا دیده می شود نیروی دریایی آمریکا که مسئول این پروژه بود همچنان آن را انکار می کند.
آزمایشی که در فیلادلفیا صورت گرفت بعدها به طرز اسرار آمیزی یا پروژه مشابهی به نام ” پروژه مونتاک” در سال ۱۹۸۳ پیوند خورد و حتی پای انسانهای عصر آینده و گذشته و حتی بیگانگان را به میان کشید.
برای مشاهده گزارش پرونده نیروی دریایی اینجا را کلیک کنید (http://go2.wordpress.com/?id=725X1342&site=ramtinlike.wordpress.com&url=http%3A%2F%2Fwww.history.navy.mil%2Ffaqs%2Ffaq 21-1.htm).
پیش از جنگ و در طول جنگ جنگ جهانی دوم نیروی دریایی آمریکا دست به آزمایشاتی برای نامرئی کردن کشتی ها و هواپیماها زد. این نامرئی کردن به گونه ای بود که رادارها دیگر قادر به ردیابی این وسایل نباشند و به این منظور کل جرم وسیله مورد نظر باید کاملا وارد بعد دیگری از زمان-فضا می شود تا جرم آن قابل ردیابی و بمباران شدن نباشد. تحت نظر بزرگترین فیزیکدانان قرن از جمله “نیکلاس تسلا” و “ جان ون نیومن” این پروژه در مساحتی بیش از ۵۰ هکتار در کنار بندر فیلادلفیا شروع به کار کرد.
http://i39.tinypic.com/ru6tg2.jpg
نیکلاس تسلا در میان امواج الکتریسیته…زندگی پر از راز او و مرگ جعلی اش توسط دولت آمریکا بسیار شک برانگیز است در حالیکه اعلام شد او در سال ۱۹۵۷ مرده است جسدش به هیچ کس نشان داده نشد و شاهدان عینی او را در سال ۲۰۰۱ نیز زنده دیده اند در حالیکه همچنان دست به آزمایشات غیر قابل بخشش و قربانی کردن انسانها می زند.
جان فوون نیومن – همکار تسلا که مسئول برژه فیلادلفیا و مونتاک بود. بیش از ۴۰۰ دانشمند یهودی – آلمانی روی این پروژه کار می کردند که انیشتن نیز در میان آنها بود.
در آزمایشات اولیه با کمک دستگاههای بسیار عجیبی که تسلا ساخته بود تیم پژوهشی قادر بود وسایل کوچکی مثل میز و صندلی را ناپدید کند – به بعدی ناشناخته وارد کند و سپس آنها را بازگرداند.
این آزمایشات پیش از آغاز جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و کاملا واضح است که جنگ جهانی دوم پیش بینی شده و با برنامه ریزی قبلی صورت گرفته بود. در این میان تعداد کثیری از یهودیان آلمان و آمریکا مخارج این پروژه عظیم را می پرداختند!
بعد از آزمایشات اولیه که تحت فرمان نیروی دریایی آمریکا صورت می گرفت تصمیم بر آن شد که تعدای حیوان از جمله گوسفند و بز را در داخل یک کشتی قرار دهند و آن را به بعد دیگری بفرستند. این حیوانات داخل قفسهای فلزی و در عرشه کشتی بودند. کشتی برای چند دقیقه کاملا ناپدید شد ولی وقتی برگشت تعدای از حیوانات گم شده بودند و بقیه هم آثار سوختگی روی بدنشان دیده می شد. قرار بر این شد که تا کامل شدن پروژه هیچ انسانی مورد تست قرار نگیرد ولی با این حال در ۱۲ آگوست ۱۹۴۳ کشتی USS Eldridge با تمام خدمه اش مورد تست قرار گرفت.
ملوانان خبر نداشتند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. دستگاهها شروع به کار کردند و کلید ها زده شدند. کشتی با کلیه مردان داخلش ناپدید شدند. تا چهار ساعت بعد که دوباره در بندر فیلادلفیا ظاهر گشتند. شاهدان ماجرا گزارش می دهند که یک هاله سبز فسفری تمام کشتی را احاطه کرده بود.
http://i42.tinypic.com/16hnurr.jpg
خدمه کشتی در آتش می سوختند ..تعدادی دیوانه شده بودند..تعدادی دچار حمله قلبی بودند…تعدادی در بدنه و دیوارهای کشتی ذوب شده بودند و زنده جان می دادند. بقیه خدمه مرده بودند. گزارشات نیروی دریایی حکایت از این دارد که چند ملوانانی که زنده مانده بودند در عرض چند هفته در جلوی چشم حاضران ناپدید شدند. ( یا بخار شدند یا به بعد دیگری انتقال یافتند).
سوال این بود که در این چهار ساعت کشتی به کجا رفته بود؟ دو بازمانده ای که در این کشتی حضور داشتند ادعا می کنند که در این چهار ساعت کشتی در یک تونل زمانی ۴۰ ساله وارد شده بود. یعنی از سال ۱۹۴۳ به سال ۱۹۸۳ و دقیقا در زمان آزمایش مشابهی به نام ” پروژه مونتاک” وارد شده بود. چرا و چگونه ؟ معتقدند که بیگانگان یعنی فضاییان در این میان نقشی فعال داشته اند. اگرچه گزارشات حضور چندین کشتی فضایی از انسانهای آینده را نیز در زمان این آزمایش تایید می کنند.
قضیه از این قرار است که ۴۰ سال بعد از آزمایش فیلادلفیا همان دانشمندانی که نامشان ذکر شد دست به آزمایش مشابه دیگری در مکانی نزدیک فیلادلفیا زدند. نام این پروژه در پرونده های نیروی دریایی ” پروژه مونتاک” است. کشتی ای که در سال ۱۹۴۳ ناپدید شده بود در تونل زمان به سال ۱۹۸۳ و در زمان انجام پروژه مونتاک جهش کرده بود. در این میان دو نفر از خدمه به نامهای “دانکن” و ” بیلک” از کشتی بیرون پریدند و در سال ۱۹۸۳ باقی ماندند در حالیکه خود کشتی و سایر خدمه به سال ۱۹۴۳ بازگشت و تمام آنها جان باختند.
این دو بازمانده عضو خدمه نیروی دریایی نبودند بلکه دو محقق و دانشمند فیزیکدان و از دوستان “جان فون نیومن” و “نیکلاس تسلا” بودند که به هر دلیلی آن روز در عرشه کشتی Eldridge حضور داشتند و در زمان مناسب به ۴۰ سال در آینده سفر کردند. طبق گزارشات خودشان ” جان فون نیومن” دو قایق نجات را از پیش برای گرفتن آنها از آب آماده کرده بوده است. آلبک می گوید” وقتی ما را از آب گرفتند و پیش فون نیومن بردند او پیر شده بود و به ما گفت که چهل سال است منتظر رسیدن شما هستم”. مشخص است که این سفر ۴۰ ساله در زمان با موفقیت و همانطور که این دانشمندان پیش بینی کرده بودند انجام شده است. به گفته ” دانکن” و ” بیلک” یک نفر سوم هم همراه آنها بوده است ولی به سبب اشتباهی که در ساعت زمانی او اتفاق افتاده بود پس از ورود به سال ۱۹۸۳ او در هر ساعت به اندازه یک سال پیر می شد و ظرف چند روز مرد.
“دانکن” و ” بیلک ” هم اکنون در نیویورک زندگی می کنند و چند مصاحبه خصوصی بدون ذکر نام انجام داده اند. به گفته ایشان این اولین باری نبوده که سفر در زمان صورت گرفته است. ” دانکن” با دادن مشخصات و مدارک بسیاری ثابت کرده است که برای سفر در زمان تنها به سه وسیله نیاز است و بعد از گشوده شدن تونل به هر زمانی امکان سفر هست.
نیازی به لباس مخصوص یا هیچ گونه امکانات عجیب و غریب نیست. این وسایل و آنتها هم روی زمین و هم مایلها زیر زمین در “مونتاک” کشیده شده اند. ” بیلک ” نشان داد که در سال ۱۹۴۳ آنها به مریخ فرستاده شده بودند تا شهرهای متروک و تونلهای زیر زمینی مریخ را بازرسی کنند. به گفته او مریخ هزاران سال است که متروک شده و سکنه ندارد ولی هوای آن قابل تنفس و زندگی است.
http://i40.tinypic.com/f811z.gif این شکلی است که دهانه فرضی تونل زمان خواهد داشت. از داخل دهانه می توان همه چیز را در سال مورد نظر مشاهده کرد.
به گفته دانکن یک تیم ۲۰ نفره به همراه او به آینده و سال ۶۵۳۵ میلادی فرستاده شدند. آنجا سکنه ای دیده نشده بوده. آنها در میدانی عظیم که یک مجسمه غول آسا از یک اسب طلایی در وسط آن قرار داشته دیدن کردند. بنا بر این اظهارات این آزمایش بارها تکرا شده و هر بار آنها در همین مکان وارد شده بودند گویی که جای دیگری در سال ۶۵۳۵ وجود ندارد.
همچنین گزارش می دهند که در زمان آزمایشات آنها چند کشتی فضایی بر فراز مونتاک پدیدار شدند که قصد هیچ نوع دخالتی نداشتند فقط مشاهده می کردند. متاسفانه تونل زمانی که ایجاد شده بود یکی از این یوفو ها را به داخل خودش کشید و به سال ۱۹۴۳ انتقال داد. در این شرایط افرادی که در سال ۱۹۴۳ بودند یوفو را یافتند. به گزارش ” دانکن” چند یوفویی که در سال ۱۹۸۳ بودند از آینده آمده بودند تا کارها را زیر نظر داشته باشند. همچنین اطلاعات فوق العاده سری در مورد ” اوریون” و ” گری ها” و نقش آنها در دادن این تکنولوژی به زمینیان برای سفر در زمان وجود دارد که قابل ذکر در اینجا نمی باشد.
تونل زمانی که در بندر مونتاک فعال است سبب اتفاقات غیر منتظره و عجیبی شده است که حتی مردم عادی هم آن را مشاهده کرده اند. از آن جمله است یافته شدن جسد هیولا یا موجود افسانه ای در سواحل مونتاک. با توجه با جریان داشتن سفرهای زمانی و آزمایشات بسیاری که در این بندر رخ می دهد کاملا طبیعی است که تونلی در ماقبل تاریخ یا در زمان باستان گشوده شده باشد و این هیولا از آن زمان به این زمان پرتاپ شده است.
http://i41.tinypic.com/11114p4.jpg
اگرچه این اولین بار نیست که موجودی عجیب و غریب در مونتاک پیدا می شود. طبق گزارشات بارها اجساد موجوداتی مشابه گاهی کوچکتر از این در سواحل مونتاک به گل می نشینند و می توان حدس زد که فقط یکی از هزار جسد از اقیانوس به ساحل کشیده می شود. طبق اطلاعاتی که ” دانکن” و ” بیلک” می دهند چندین بار در زمانی که آنها مشغول فعالیت در کانالهای زیر زمینی مونتاک بودند هیولاهایی از کنترل خارج شده و از تونل بیرون می آمدند که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از دانشمندان شده بود.
منبع:www.limbolegacy.blogfa.com
schrodinger
31st January 2010, 01:06 PM
پروژه هارپ (http://njavan.ir/forum/showthread.php?t=35434)
در همین فروم
schrodinger
31st January 2010, 01:17 PM
پروژه LHC
دانش- همشهری آنلاین - رشید عسگری:
شاید این روزها خبرها و عکسهایی از برخورد دهنده بزرگ هادرون (Large Hadron Collider:LHC) دیده باشیدتعداد زیادی دانشمند و مهندس که در همه عکسها در حال نگاه کردن یا اشاره کردن به یک تونل بزرگ هستند!
خوب به هر حال این آدمهای به ظاهر بیکار حتماً در حال تلاش برای هدفی مهم هستند که رسانهها کار آنها را «آزمایش مهبانگ(Big Bang)» یا «بزرگترین آزمایش تاریخ» میخوانند. بیایید در اینجا کمی بیشتر در مورد این آزمایش و این همه تجهیزات غول پیکر بدانیم و یک قدم از دوستان خود جلو بزنیم.
این آزمایش حاصل کار یک تونل و یک شتاب دهنده در 100متر زیر مرز فرانسه و سوئیس است. LHC قسمتی از پروژه آزمایشی سازمان تحقیقات هستهای اروپا یا CERN است و تمام پروژه 6میلیارد دلار هزینه برده است.
چند لحظه بعد از شروع این آزمایش آهنرباهای الکتریکی غول پیکری اتمها و شعاعهای اتمی را با سرعتی نزدیک به سرعت نور به حرکت در میآورد و با هم برخورد میدهد.[گزارش شروع به کار بزرگترین اتم شکن جهان (http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=66793)]
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/LHC2-1-7.jpg
در جستجوی راز هستی
9هزار فیزیکدان، متخصص و مهندس از سراسر جهان در این مرکز با زیر نظر گرفتن رفتار ذرات و آثار این برخوردها به مطالعه چگونگی بوجود آمدن جهان و حتی دلیل بوجود آمدن آن میپردازند. هر لحظه از این آزمایش به ما در درک جهان کمک میکند و هزاران راز خلقت را آشکار میسازد.
دانشمندان برای درک بهتر این اسرار از نظریهای به نام مدل استاندارد استفاده میکنند. این نظریه ترکیبی از نظریه نسبیت (http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=46010) اینشتین (http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=43036) و تئوری کوانتوم است. این نظریه با سه تا از چهار نیروی اساسی جهان یعنی نیروی قوی هسته، نیروی ضعیف هسته و نیروی الکترومغناطیس سر و کار دارد و با نیروی چهارم که نیروی جاذبه است سر و کاری ندارد.
این نظریه توضیحاتی در مورد چندین پدیده فیزیکی دارد که درستی بسیاری از آنها با انجام آزمایشهای فراوان به اثبات رسیده و یا تا حد قابل قبولی به اثبات درستی آنها نزدیک شدهایم. ولی جنبههای دیگر این نظریه همچنان در ابهام قرار دارد. یکی از ذرات زیر اتمی که توضیحی برای آن ارائه نشده است ذره «هیگز» (Higgs) است.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/PeterHiggs-1-7.jpg
پیتر هیگز، ذره هیگز به افتخار فرضیه او نام گذاری شده است
تحقیق بر روی این ذره میتواند به این سوال پاسخ دهد که چرا جرم وجود دارد؟ چرا اجسام جرم دارند؟
دانشمندان ذراتی را میشناسند که جرمی ندارند. مانند نوترون. ولی در مقابل ذراتی وجود دارند که جرم دارند. دانشمندان برای توضیح این پدیده به سراغ مکانیزم هیگز رفتهاند. بر اساس این قسمت از نظریه باید ذرهای وجود داشته باشد و به همراه آن یک نیرو که به اجرام جرم بدهد. این درحالی است که بعضی از دانشمندان معتقدند که ممکن است این ذره حتی وجود نداشته باشد و بعضی هم معتقدند که این آزمایش نه تنها ما را به حقایقی از این قبیل میرساند بلکه ممکن است چیزهایی را به ما نشان دهد که ما حتی آنها را در نظر نگرفتهایم.
موضوع دیگری که دانشمندان به دنبال کشف آن هستند ریشه در پیدایش جهان ماده دارد. در ابتدا انرژی و ماده با هم در آمیخته بودند. بعد از اینکه ماده و انرژی در ابتدای خلقت از هم جدا شدند ذرات ماده و پادماده یکدیگر را خنثی کردند. اگر این دو مقدار مساوی بود آنوقت دیگر مادهای برای ما باقی نمیماند و این دو ذره یکدیگر را کاملاً از بین میبردند. ولی خوشبختانه بیشتر از مقدار پاد ماده، ماده وجود داشت.
دانشمندان امیدوارند که این فرایند و وجود پاد ماده را در آزمایش LHC مشاهده کنند و به این سوال پاسخ دهند که چرا تفاوتی در مقدار ماده و پاد ماده وجود داشته است.
«ماده تاریک» نیز یکی از مقاصد مهم دانشمندان در این آزمایش است. درک کنونی ما از جهان نشان میدهد که مقدار مادهای که میبینیم و در اطراف ما و کهکشان ما قرار دارد تنها 4درصد کل ماده در جهان است و دانشمندان از روی حرکات کهکشانهای اطراف ما حدس میزنند که مقدار مادهای وجود دارد که ما قادر به رویت آن نیستیم و نام ماده تاریک را بر آن نهادهاند.
با این حال تمام مادهای که در جهان وجود دارد، یعنی ماده قابل رویت و ماده تاریک تنها 25درصد از جهان را تشکیل میدهند. فرضیات میگویند که باقی جهان از انرژی که نام آن را «انرژی تاریک» میگذارند تشکیل شده است. دانشمندان با انجام آزمایشها و مشاهدات مختلف در LHC امیدوارند که اثباتی برای این فرضیات پیدا کنند و یا به نتایجی برسند که توضیحات متفاوتی برای این پدیدهها ارائه بدهد.
این پیش بینیهای عجیب و تکان دهنده تنها بخشی از اهداف آزمایشات دانشمندان در LHC است و ممکن است آزمایشات آنها به نتایج باورنکردنی دیگری نیز برسد.
اگر به نظر شما ماده - پاد ماده و ماده و انرژی تاریک خیلی هم عجیب نیستند شاید بخواهید بدانید که بعضی دانشمندان معتقدند که LHC به آنها کمک میکند تا به ابعادی بیشتر از ابعاد فعلی دنیای ما برسند. ما تا به حال تحت چهار بعد، یعنی 3 بعد فضایی طول و عرض و ارتفاع ؛ و زمان زندگی کردهایم و یا شاید تنها اینطور فکر میکنیم و ابعاد دیگری نیز وجود دارند!
بعضی از نظریههای فیزیک تنها در ابعادی بیشتر از ابعاد 4گانه ما درست هستند. برای مثال حالتی از نظریه ریسمان (StringTheory) تنها در ابعاد بالای 11تا به نتیجه میرسد.
نظریهٔ ریسمان شاخهای از فیزیک نظری و بیشتر مربوط به حوزه فیزیک انرژیهای بالاست .این نظریه در ابتدا برای توجیه کامل نیروی قوی به وجود آمد ولی پس از مدتی با گسترش کرومودینامیک کوانتومی کنار گذاشته شد و در حدود سالهای ۱۹۸۰ دو باره برای اتحاد نیروی گرانشی و برطرف کردن ناهنجاریهای تئوری ابر گرانش وارد صحنه شد. بنا بر آن ماده در بنیادینترین صورت خود نه ذره بلکه ریسمان مانند است. یعنی تمام ذرات بنیادین (مثل الکترون، پوزیترون و فوتون) اگر با بزرگنمایی خیلی خیلی زیاد نگریستهشوند ریسماندیس هستند. ریسمان میتواند بسته (مثل حلقه) یا باز (مثل بند کفش) باشد. توضیح اینکه چرا ابعادی بیشتری برای طرح این نظریه و وجود ریسمانها لازم است مربوط به مباحث فیزیک نظری و نظریه گروهها در ریاضی است.
این نظریه در بین فیزیکدانان و دانشمندان طرفداران زیادی دارد و آنها امیدوارند که LHC به آنها کمک کند تا نظر منتقدان را کمی تغییر دهند و قسمتهایی از درستی نظریه ریسمان را ثابت کنند.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/insideatom-1-7.jpg
LHC و حساب و کتاب آن!
تمام اینها به تاسیسات عظیمی در مرز بین فرانسه و سوئیس وابسته است. محیط تونل شتابدهنده و سالنها برخورد دهنده 27 کیلومتر است و در 100متری زیر زمین قرار دارد. تأسیسات کنترل و محل کار دانشمندان و مهندسین بالای این دستگاهها و در سطح زمین است و دسترسی به تونلها از طریق آسانسور و پله انجام میپذیرد.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/LHC3-1-7.jpg
شتابدهنده با آهنرباهای بسیار قوی کار میکند و به ذرات سرعتی برابر 99.99درصد سرعت نور میدهد. این آهنرباها از نوع ابر رسانا هستند و صدها تون وزن دارند. در ساخت تونل شتابدهنده از 9600 قطعه از این آهنرباها استفاده شده است. برای سرد کردن آهنرباها دمای آنها را به 271.25 درجه سلسیوس زیر صفر میرسانند. این دما حتی از خلأ خارج از جو نیز سردتر است.
نامی از خلأ بردیم و بهتر است بدانید که مسیر تونل شتابدهنده برای گذر شعاع ذرات عاری از هرگونه مولکول اضافی است. حتی یک مولکول مزاحم نیز میتواند مسیر حرکت شعاعها را تغییر دهد و پمپهای تخلیه بسیار پرقدرتی وظیفه تخلیه تونلها را دارند که حتی یک مولکول گازی شکل را نیز از قلم نمیاندازند.
LHC و تمام آزمایشهای آن دارای 150میلیون حسگر و شناساگر هستند. اطلاعاتی که این حسگرها در هر ثانیه به کامپیوترها و مراکز پردازش اطلاعات میفرستند 700مگابایت است! این به این معنی است که اگر LHC به طور بی وقفه در یک سال کار کند 15میلیون گیگابایت اطلاعات از آزمایشات آن جمع آوری میشود.
شاید به فکر انرژی که این مرکز مصرف میکند نیز افتاده باشید. پیش بینی میشود که LHC سالانه 800هزار مگاوات ساعت برق مصرف کند. هزینه این مقدار برق 19میلیون یورو تخمین زده میشود!
اساس کار این آزمایش به این گونه است که دو شعاع ذرات را از دو جهت مخالف به سمت یکدیگر میفرستند و بعد از برخورد آنها به هم رفتار آنها را مشاهده میکنند.
در قلب LHC
بیایید به سفر یک پروتون در LHC نگاهی بیندازیم. ابتدا دانشمندان از اتم هیدروژن الکترون را خارج میکنند تا پروتون از آن باقی بماند. سپس پروتونها وارد LINAC2 میشوند. این دستگاهها پروتونها را به داخل شتابدهندهای به نام PS Booster شلیک میکند. از فرکانسهای رادیویی خاصی برای شتاب دادن به پروتون و از آهنرباهای ابر رسانا برای نگاه داشتن آنها در مسیر استفاده میشود.http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/superconductingmagnet-1-7.jpg
وقتی پروتون به سرعت مناسب میرسد، PS Booster آن را به دستگاه دیگری به نام SuperProtonSynchrotron میفرستد. در این مرحله پروتونها به گروههایی تقسیم بندی میشوند و در همین گروهها حرکت میکنند. هر گروه دارای 11^10×1.1 پروتون است و در هر شعاع 2808گروه وجود دارد. این دستگاه شعاعها را در جهتی مخالف یکدیگر حرکت میدهد.
در داخل LHC و بعد از 20دقیقه شعاعها 11245 بار در داخل تونل میچرخند و در یک ثانیه 600میلیون بار برخورد میکنند.
با برخورد پروتونها با هم ذراتی کوچکتر تشکیل میشوند. از فروپاشی پروتون ذراتی شکل میگیرند که عمر آنها چند هزارم ثانیه است. حسگرها اطلاعات تشکیل و تبدیل این ذرات زیر اتمی را دریافت و آنها را به مراکز پردازش اطلاعات میفرستند.
در این میان بعضی از پروتونها با یکدیگر برخورد نمیکنند و تا جایی که به مرحله فروپاشی برسند به حرکت ادامه میدهند. در این مرحله پروتونهای اضافی توسط پردهای از گرافیت جذب میشوند.
پردازش اطلاعات
طراحان سیستم کامپیوتری و پردازشی CERN به جای استفاده از ابر کامپیوترها برای انجام محاسبات، از روش پردازش موازی یا Parallel Computing استفاده میکنند. به این ترتیب که اطلاعات به جای پردازش در داخل مرکز به چندین کامپیوتر در نقاط مختلف فرستاده میشود و هر کامپیوتری قسمتی کوچک از پردازش را انجام میدهد ولی در عوض مجموع این پردازشها، انبوهی از اطلاعات پردازش شده و آماده مطالعه میشود.
گروه اول کامپیوترهای این شبکه در داخل CERN قرار دارد و اطلاعات را برای پردازش به قسمتهای کوچکی تقسیم میکند. دوازده گروه کامپیوتر دیگر در دوازده کشور شامل: کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، سوئیس، تایوان، هلند، انگلستان، آمریکا و یکی از کشورهای اسکاندیناوی اطلاعات را با استفاده از اتصالهای که سرعتشان به 10گیگابایت بر ثانیه میرسد، دریافت و پردازش میکند.
در مرحلهای دیگر گروهی از کامپیوترهای کوچکتر شامل کامپیوترهای دانشگاهها و مراکز علمی به کمک کامپیوترهای دیگر میآیند و بعد از اتمام کار پردازش اطلاعات را به کامپیوترهای بالایی خود میفرستند و سرانجام به CERN. [هکرها به LHC نفوذ کردند (http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=67347)]
آیا LHC زندگی ما را تهدید میکند؟
گروهی از مردم معتقدند که آزمایشاتی از این قبیل ممکن است مشکلات جدی برای سیاره ما بوجود آورد. دو نفر از بازنشستههای بازرسان هستهای در مارچ 2008 شکایتی را به دادگاه ایالتی هاوایی بردند و با مطرح کردن شکایت خود خواستار توقیف LHC شدند.
این نگرانی ناشی از این دیدگاه است که آزمایشات LHC باعث ایجاد سیاه چالههایی میشود. سیاه چالهها اجسام یا ناحیههایی غیر شناخته شده و غیر مطالعه شده هستند که اجرام را در خود فرو میبرند و آنها را به انرژی و مادههایی با چگالی بی نهایت تبدیل میکند.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8707/collapse-1-7.jpg
مسئولین CERN نیز با قدرت تمام این حرفها را تأیید کردند! ولی به مردم این اطمینان را دادند که مقدار سیاه چالههای ایجاد شده در LHC آنقدر کم است که در کمتر از ثانیه نابود میشوند.
دیدگاهی که از سیاه چالهها وجود دارد، مربوط به نابود شدن ستارهها در کهکشانهای دیگر است. ولی روشن است که جرم نابود شده با مقدار سیاه چاله مرتبط است و مقدار پروتون در LHC با جرم ستاره ها قابل مقایسه نیست.
نگرانیهای دیگری نیز وجود دارد. بعضیها از Strangelets ها حرف میزنند. گیتی شناسها بر این باورند که این ناحیهها باعث ایجاد میدان گرانشی قوی میشود که ممکن است زمین را به ویرانهای تبدیل کند.
مسئولین CERN بار دیگر با قدرت و اطمینان به این اعتراضات نیز پاسخ دادند! آنها میگویند که اولاً Strangelets ها تنها زایده یک فرضیه هستند و هیچ مشاهدهای وجود آنها و اثراتشان را ثابت نمیکند. دوماً اینکه اگر هم همچنین ناحیههای بوجود آیند بسیار ضعیف و نا پایدار خواهند بود. جواب تقریباً قانع کننده دیگری نیز به این اعتراضات داده شدهاست. بعضی میگویند که این Strangelets ها زایده تشعشعات کیهانی هستند و اگر وجود هم داشته باشند حتما تا به حال به زمین نزدیک شدهاند و با توجه به اینکه زمین هنوز زمین است و ما انسانها هنوز هم در آن زندگی میکنیم، Strangeletsها را خیلی هم نباید جدی گرفت!
اکثریت دانشمندان و صاحب نظریان بر این باورند که این آزمایش افق دید ما را در درک بهتر جهان گسترس میدهد. تلسکوپی که گالیله ساخته بود در حد دوربینهایی که امروزه همه جا میتوان آنها را خریداری کرد، قدرت بزرگنمایی داشت ولی با این حال ما را به درک بهتر کهکشانمان رساند. آزمایشهایی مانند LHC با اینکه ممکن است در اول راه خود باشند ولی با این حال میتواند در آینده، علم دانش بشری را به دوردست ببرد.
schrodinger
1st February 2010, 01:34 PM
پروژه اوزما:
فراي گزارشات متعدد كه از وجود بشقاب پرنده ها حكايت دارند، هم اكنون بسياري از دانشمندان فعالانه در جست وجوي زندگي هوشمند فرازميني اند، كه اين نيز به كمك تلسكوپ هاي قدرتمند و برنامه هايي به منظور دريافت امواج ارسالي از سوي ديگر تمدن هاي پيشرفته صورت مي پذيرد. يكي از نخستين پروژه هاي اجرا شده در اين راستا- كه مجموعاً «SETI» (Search for Extra- Terrestrial Intelligence) نام گرفته اند-پروژه «اوزما» (Ozma)، يك پروژه استراق سمع است كه «فرانك دريك» اخترشناس آن را به اجرا درآورد. او در جست وجوي خود بر معادله اي اتكا داشت كه براساس آن هفت عامل به منظور محاسبه رقم احتمالي تمدن هاي پيشرفته به لحاظ تكنولوژيك كه قادر و خواستار آن باشند كه امواج راديويي زمين را دريافت دارند، به كار گرفته مي شود. اين عوامل شامل نرخ تولد ستارگان جديد، رقم سيارات موجود در اطراف يك ستاره، سياراتي كه از قابليت پذيرش زندگي برخوردارند، محيط هاي مساعد زندگي هوشمند، جوامع فضايي مرتبط با يكديگر و مدت زمان لازم براي چرخش حيات يك تمدن، مي شوند.
حل معادله «فرانك دريك» اين نتيجه را عايد مي سازد كه 250 تمدن فرازميني در كهكشان وجود دارد كه مايل به برقراري ارتباط راديويي با زمين هستند. اگرچه اين معادله هنوز چيزي را به اثبات نرسانده، اما بسياري از اخترشناسان مدعي اند كه احتمال وجود زندگي فرازميني بسيار است.
بسياري نيز براين مهم تاكيد دارند كه با توجه به سرعت نور (300 هزار كيلومتر در ثانيه) و اين كه نزديكترين كهكشان به ما «آندروما» است كه لبه آن تا كره زمين 2 ميليون سال نوري فاصله دارد، احتمال اين كه موجوداتي از ساير كهكشان ها به زمين آمده باشند، در عمل غيرممكن مي نمايد. و با فرض براين كه چنين موجوداتي به لطف تكنولوژي برتر خود به زمين نزديك شده باشند، منطقي وجود ندارد كه نشان دهنده آنها صرفا با هدف ايجاد رعب و وحشت در زمين دراين كره فرود آمده و سپس به سياره خود بازگشته اند. اين دانشمندان براين اساس زندگي فرازميني را كاملا مردود مي شمارند.
تاریخچه پروژه اوزما و ماجراهای دریافت سیگنال های رادیویی:
۲۸ آگوست ۱۹۲۸، روزنامه نیویورک تایمز از کشف حیرتآوری سخن به میان آورد: ارتباط مستقیم رادیویی یک هواپیما با زمین. اما چنین کشفی چرا تا این حد مورد توجه قرار گرفت؟
دلیل آن این بود که طبق مطالعات «هنریش هرتز» امواج رادیویی را معمولاً میشد با سیم از نقطهای به نقطهی دیگر انتقال داد و این موضوع آنچنان بین متخصصین جا افتاده بود که انگار تنها راه انتقال امواج رادیویی، همین است.
اما چنین خبری خود گویای این بود که اگر امواج رادیویی را میتوان بدون نیاز به سیم از زمین به یک هواپیما ارسال کرد، پس همین کار را میتوان در فضای بین سیارات نیز انجام داد؛ حتی در تمامی طول کهکشان!
در خلال سال های ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰، تلاشهای در خور توجهی در رابطه با پیشنهاد و بهکارگیری روشهای مختلف برای کشف حیات فرازمینی صورت گرفت؛ اما این بار تمامی این پروژهها حساب شده و دقیق بود.
برای نخستین بار تلاش برای کشف موجودات فضایی از حالتی کیفی و حتی فلسفی، نمودی عددی و حسابشده مییافت.
در ۱۹ سپتامبر ۱۹۵۹، دو فیزیکدان جوان از دانشگاه کرنل ایالات متحده به نامهای «فیلیپ موریسون» و «جوزپه کاولوی» مقالهای را تحت عنوان «در جست و جوی ارتباطات بین سیارهای» در نشریه نیچر منتشر کردند.
هر چند این مقاله، برآورد احتمال وجود تمدنهای فرازمینی را تا حدی غیر ممکن دانسته بود، اما با تکیه بر یک مورد موجود، یعنی زمین خودمان، آنها مدعی شده بودند که نمیتوان امکان وجود تمدنهای پیشرفته در نقاط دیگر کیهان را رد کرد.
در این مقاله بیان شده بود که عاقلانهترین راه انتخاب موجودات فرازمینی برای ارتباط با ما زمینیان، استفاده از فرکانس یک تا ۱۰ هزار مگاهرتز موج الکترومغناطیسی است؛ چرا که جو سیارات، کمترین تأثیر را بر این منطقه از طیف نوری داشته و سیگنالهای طبیعی کهکشانی نیز در این ناحیه مزاحمتی ایجاد نمیکنند.
با این حال گستره فرکانسهای یک تا ۱۰ هزار مگاهرتز، منطقه کوچکی از طیف را شامل نمیشود و بررسی سراسری آسمان در این منطقه وسیع از طیف آسان نیست.
به همین منظور، کاولوی و موریسون پیشنهادی را ارائه دادند که اساس کار سیستم امروزی پروژه SETI را شکل داد: به احتمال فراوان، بیگانگان با فرکانس ۱۴۲۰ مگاهرتز با ما ارتباط برقرار خواهند کرد.
دلیل آنها هم این بود که این فرکانس، اثر انگشت فراوانترین عنصر کیهان یعنی هیدروژن است و اگر تمدنهای فرازمینی بخواهند منطقی عمل کنند، از زبان مشترک کل کیهان برای ارتباط استفاده خواهند کرد. از این رو، هر جست و جوی هدفمندی را باید در این ناحیه از طیف انجام دهیم.
برای درک بهتر این موضوع، رادیویی را تصور کنید که قادر به دریافت کل امواج رادیویی آسمان باشد. از بمترین صداها شروع میکنیم. آنچه در ابتدا میشنویم، نعره پس از مرگ ستارگان پیر، فریاد کمکخواهی گازهای محکوم به مرگ در سیاهچالههای غولپیکر و سرانجام ضربان زنگمانند قلب خورشید ماست و کمی که جلوتر برویم، نوفههای رادیویی سیاره مشتری را خواهیم شنید.
اما اگر عقربه امواج را به انتهای دیگر بکشانیم و به امواج ریز یا مایکروویو برسیم، تقریباً صدایی نخواهیم شنید. آنتنهای رادیویی ما نیز بایستی بر این قسمت طبف متمرکز شوند و گوش به زنگ باشند؛ چرا که دانشمندان حدس میزنند اگر موجودات هوشمندی تمایل به برقراری ارتباط با ما داشته باشند، قاعدتاً باید از همین کانالهای ساکت موج رادیویی استفاده کنند.
چند سال بعد دانشمندی به نام برنارد الیور، فرکانس دیگری را نیز معرفی کرد: ۱۶۶۲ کیلوهرتز یا چاله آب! این فرکانس، اثر انگشت ترکیب هیدروکسیل بود؛ ترکیبی که با واکنش با یک اتم هیدروژن (که فراوان ترین عنصر کیهان است) یک مولکول آب را میسازد و در تلاش برای جست و جوی حیات فرازمینی، چه چیز بهتر از آب!؟
در ۱۹۶۰ فرانک دریک، ستارهشناس دانشگاه کرنل ایالات متحده با استفاده از تأسیسات رادیویی گرینبنک در ویرجینیای شرقی، نخستین جست و جوی سیستماتیک حیات ماورای زمینی یا SETI را آغاز کرده و آن را پروژه اوزما نامید.
او با فرکانس شاخص ۱۴۲۰ مگاهرتز، دو ستاره «تاو - قیطس» و «اپسیلون - نهر» را که هر دو مشابه خورشید ما هستند، مورد بررسی قرار داد.
در هشتم آوریل ۱۹۶۰ نوعی سیگنال غیرعادی دریافت گردید اما بلافاصله منشأ آن یک هواپیمای با ارتفاع بالا مشخص شد.
پس از ۱۵۰ ساعت رصد مداوم در طول چهار ماه، هیچ نشانهای از موجودات فرازمینی یافت نشد.
در همین سال، نشستی غیر رسمی با حضور جمعی از ستارهشناسان، فیزیکدانان، زیستشناسان، جامعهشناسان و صنعتگران برجسته در گرینبنک انجام شد که پروژه SETI را رنگ و رویی کاملاً علمی و به دور از خیالپردازی و بلندپروازی بخشید. این نشست، نتیجه بسیار جالب دیگری نیز داشت: معادله دریک.
در سال ۱۹۵۰ انریکو فرمی، فیزیکدان برجسته ایتالیاییالاصل در گفت و گویی غیر رسمی گفته بود که اگر احتمال تشکیل حیات در منظومه شمسی ما را میتوان در هر سیستم ستارهای مشابه دیگری نیز دید، پس چرا هیچ نشانی از تمدنهای فرازمینی نمیبینیم؟
این سؤال، بعدها به پارادوکس فرمی مشهور شد. اما دریک در نشست گرینبنک تا حدی پاسخ این سؤال را داد: تمدنهای پیشرفته، بیشتر علاقه به نابودی سریع خودشان دارند!
قریب به یکصد میلیارد۱ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fquickfreesite.info %2Fbrowse.php%3Fu%3DOi8vd3d3LnphbWFhbmVoLmNvbS9zY2 llbmNlLzIwMDkvMTAvcG9zdF8yNC5odG0%253D%26b%3D3%23f n1) ستاره در کهکشان راه شیری ما وجود دارد که هر ساله هفت ستاره جدید به این جمع اضافه میشود. از این میان، در حدود ۱۰ درصد از آنها از لحاظ سن، جرم و ترکیب شیمیایی تقریباً مشابه خورشید ما هستند و طبق آخرین بررسیهای مادون قرمز انجام گرفته بر این ستارهها، نزدیک به ۲۰ تا ۶۰ درصد از این ستارگان خورشیدمانند نیز تمایل به سیارهسازی دارند.
از میان این همه سیاره تازه تشکیلشده نیز احتمال میرود ۰.۵٪ از آنها برای پذیرایی از حیات آمادگی داشته باشند. فرآیند تشکیل حیات نیز آنچنان پیچیده نیست. کافی است صاعقهای در ابرهای پیچ در پیچ موجود در جو اولیه یک سیاره نوزاد شکل بگیرد تا جانسختترین مولکولها نیز به هم پیوند خورده و ترکیبات مورد نیاز برای حیات را فراهم سازند.
طبق مطالعات اخیر چارلز لاینویور از دانشگاه نیو ساوتولز و تامارا دیویس از مرکز اخترزیستشناسی استرالیا، در بیش از ۱۳ درصد این سیارات عملاً حیات، سیر تکوینیاش را آغاز میکند.
اما اگر یکدرصد از این حیات نوپا به تمدنی هوشمند ختم شود و باز یکدرصد از همین تمدنهای هوشمند نیز علاقهمند به برقراری ارتباط با ما باشند، با فرض اینکه به مدت ۱۰ هزار سال حماقت نکرده و خود را از میان نبرده باشند، آنگاه به طور کاملاً منطقی و علمی و با یک محاسبه ساده در احتمالات، در بدبینانهترین حالت در خواهیم یافت که حداقل دو تمدن هوشمند در کهکشان ما وجود دارد! این، همان معادله انقلابی دریک بود.
این معادله نتایج منفیای نیز در پی داشت و مخالفان بسیاری پیدا کرد؛ اما دریک در پاسخ میگفت: «هیچوقت جواب چنین معادلهای صفر نخواهد شد؛ چون حداقل ما وجود داریم!»
در سال ۱۹۶۱، اتحاد جماهیر شوروی تصمیم گرفت تا نخستین مأموریت اکتشافی تاریخ را روانه مریخ سازد. هدف این کاوشگر، تأیید وجود حیات در مریخ بود. چند روز پیش از پرتاب مأموریت توسط موشک پروتون، متخصصین تصمیم به آزمایش تجهیزات در دشتهای قزاقستان گرفتند.
کاوشگر، هیچ اثری از حیات زمینی نشان نمیداد! هنوز فناوری نوپای بشر نمیتوانست پاسخ سؤال دیرینه حیات در مریخ را بدهد. این تلاش تا سه سال بعد انجام نپذیرفت.
در ۲۸ نوامبر ۱۹۶۴؛ با صدای غرش موتورهای موشک اطلس - D از سکوی پرتاب شماره ۱۲ پایگاه فضایی کیپ کاناورال نیروی هوایی ایالات متحده، نخستین سفیر بشر عازم سیاره سرخ شد؛ سیارهای که با شنیدن نامش، ناخواسته به یاد موجودات فرازمینی میافتیم: مریخ.
هفت ماه پر تب و تاب گذشت و مارینر - ۴ میرفت تا سلام زمینیان را به همسایگان مریخیمان برساند.
عصرگاه ۱۵ ژوییه ۱۹۶۵، شور و هیجان عجیبی پایگاه کنترل مأموریت را فراگرفته بود. قرار بود نخستین تصاویر مداری از مریخ به زمین مخابره شود.
در ساعت ۷ و ۱۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه بعدازظهر، آرام آرام صداهایی از چاپگر اتاق کنترل شنیده شد ...
مارینر - ۴، مجموعاً ۲۲ تصویر از مریخ به زمین ارسال کرد و نشان داد که مریخ سرزمینی خاموش، سرد و البته مرده است؛ سطح آن با ماه هیچ تفاوتی نداشت. ۵۵۴ میلیون دلار هزینه شد تا در مقابل سؤال دیرینه بشر یک جواب دو کلمهای گذاشته شود: ما تنهاییم.
در تابستان ۱۹۶۷، «جوسلین بل» دانشجوی دکترای ستارهشناسی رادیویی دانشگاه کمبریج و استادش «آنتونی هیویش»، سیگنال رادیویی عجیبی را از جانب آسمان دریافت کردند که ارتباطی با کانالهای میکروویو نداشت. انگار کسی به زمینیان علامت میداد! سیگنال مزبور به طرز خارقالعاده دقیقی خاموش و روشن میشد؛ هر ۱.۳۳۷۳ ثانیه، به مدت ۰.۰۴ ثانیه روشن میماند. تیم تحقیقاتی، جرم مربوطه را LGM-۱ نام نهاد؛ مخفف عبارت «آدم کوچولوی سبز – ۱.»
اما هیجان ناشی از این کشف حیرتآور دوام زیادی نداشت، چراکه دانشمندان دریافتند که آنچه به حیات فرازمینی نسبت داده شده، در واقع لاشه یک ستاره پرجرم است که بواسطه چرخش فوقالعاده سریع و گسیل مداوم تابش رادیویی سینکروترونی، سیگنالهای رادیویی دریافتی از آن با وقفههای مشخصی دریافت میشود.
آنها این جرم را پالسار یا تپ اختر نامیدند. حتی اگر حیاتی هم وجود داشت، در چنین محیط وحشی و افسارگسیختهای بدون شک از میان میرفت! اما با این حال هیویش نیمی از نوبل فیزیک ۱۹۷۴ را بواسطه این کشف از آن خود کرد.
جستجوی حیات فرازمینی رفته رفته در دو فاز پیگیری میشد: یکی انتظار و گوش سپردن به آسمان؛ و دیگری ارسال مأموریتهای روباتیک به منظور تحلیل حیات میکروسکوپی در سیارات منظومه شمسی. مأموریتهای پایونیر و مارینر که در دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی رهسپار مریخ شده بودند؛ با وجود رد نظریه وجود مریخیها، شواهد شگفتانگیزی از وجود عوارضی همچون بستر رودخانههای خشک را در سطح مریخ به دست آورده بودند؛ که همین امر، دانشمندان را امیدوار به کشف نوعی از حیات اولیه و تکوین نیافته در این سیاره ساخته بود.
واقعیت دیگری اما در این میان شگفتی همگان را برانگیخت و به طور قاطعانهای دانشمندان را به کشف حیات میکروسکوپی در خارج از زمین خوشبین ساخت.
در خلال سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۸، سازمان فضایی آمریکا (ناسا) با هدف شناسایی هر چه دقیقتر سطح ماه برای مأموریتهای فرود آپولو؛ دست به انجام دو پروژه به نامهای رینجر و سرویر زد. مأموریتهای رینجر، همچون هواپیماهای کامیکازی ژاپن به سمت ماه شیرجه رفته و در همان حال مستقیماً تصاویری را به زمین ارسال میکردند. هر چند سرنوشت این کاوشگرها چیزی جز انهدام نبود، اما همین تصاویر دریافتی نیز به درک دانشمندان از ساختار سطحی ماه کمک بسیاری کرد.
اما از طرفی مأموریتهای سرویر به آرامی بر سطح ماه فرود میآمدند و تا مدت زمان بیشتری به انجام آزمایشات مورد نظر دانشمندان میپرداختند. یکی از آنها، سرویر- ۳ بود که در ۱۷ آوریل ۱۹۶۷ به فضا پرتاب شد و سه روز بعد بر سطح ماه با موفقیت فرود آمد ...
۱۴ نوامبر ۱۹۶۹، موتورهای غولآسای موشک ۱۱۰ متری ساترن - ۵ فعال شده و سه فضانورد را به مقصد ماه از زمین جدا کردند. این سه فضانورد، در مأموریتی با عنوان آپولو - ۱۲ قرار بود در کنار سرویر - ۳ که ماهها بود مأموریتش را به پایان رسانده بود فرود بیایند.
آنها با موفقیت بر خاک ماه قدم برداشته و مأمور شدند تا به عنوان یکی از اهداف مشخص شده برای پروژه آپولو - ۱۲، تعدادی از قطعات از کار افتاده سرویر - ۳ را به منظور بررسی تأثیرات طولانی مدت محیط خلأ بر اجسام مصنوعی، به زمین انتقال دهند.
یکی از آنها، دوربین اصلی ماهنشین بود. دوربین، پس از انتقال به زمین تحت شرایط ویژهای به آزمایشگاههای مجهز ناسا تحویل داده شد.
دانشمندان اندکی بعد، با شگفتی وهمآلودی در زیر چشمان تیزبین میکروسکوپهایشان، صحنه خارقالعادهای را دیدند: دستهای از باکتریها موسوم به «استرپتوکوکوس میتیس»، پس از آنکه بصورت کاملاً اتفاقی در سال ۱۹۶۷ بر روی دوربین چسبیده و بدین ترتیب ناخواسته به ماه انتقال داده شده بودند؛ پس از تحمل ۲.۵ سال شرایط سخت فضا (اعم از خلأ و تابشهای مرگبار خورشیدی و فضایی)، آرام آرام با ورود به زمین در حال زنده شدن بودند!
بدین ترتیب حیات، بسیار بیشتر از آنچه تصورش میرفت پیچیده و غیرقابل پیشبینی است؛ پس چرا نتوان موارد مشابهی را در مریخ یافت؟
در اواسط دههی ۷۰، ناسا پروژهای موسوم به وایکینگ را کلید زد؛ بار دیگر هدف مریخ بود اما اینبار، فرود بر سطح مریخ. ۲۰ آگوست ۱۹۷۵، مریخ نشین وایکینگ- ۱ و بیست روز بعد، وایکینگ- ۲ سفر ۱۰ ماههشان را به سمت مریخ آغاز کردند.
این دو مأموریت هر کدام متشکل از یک سطحنشین و یک مدارگرد؛ کاروانی از چهار کاوشگر بودند که به منظور پردهبرداری از رازهای دیرین سیاره سرخ، عازم مریخ میشدند.
۲۰ ژولای ۱۹۷۶، سطح نشین وایکینگ - ۱،= به آرامی در یکی از مناطق استوایی مریخ فرود آمد. زمانیکه مریخنشین نخستین تصاویر سیاه و سفید خود را به زمین ارسال کرد، دانشمندان با دشت لمیزرعی از خاک و سنگ پراکنده مواجه شدند. اما این تصاویر رنگی بود که در روز بعد از فرود، همه را به شگفتی واداشت؛ مریخ دقیقاً مانند زمین بود، با آسمانی سراسر آبی و زمینی قهوهای رنگ که از خاکی همچون خاک زمین پوشانیده شده بود!
تمام امیدها به کشف حیات شدت گرفت اما ناگهان ماجرا به کلی تغییر کرد ...
در تنظیم فیلترهای رنگی دوربین اصلی تصویربرداری، مشکلی پیش آمده بود!
در واقع فیلتر قرمز در این تصاویر اعمال نشده بود تا ترکیب رنگهای سری RGB (قرمز، سبز، آبی) کامل شود و تصویر واقعی را به دست بدهد.
زمانی که این مشکل برطرف شد، تصاویر از دنیایی حکایت میکردند که همچون جهنمی قرمز رنگ با آسمانی سرخ فام بود؛ دوربینها هیچ امیدی از کشف حیات را برآورده نساختند؛ اما آزمایشگاه کوچک ۱۵.۵ کیلوگرمی وایگینک نیز با چهار ابزار مجزا موفق به کشف هیچ میکروارگانیسمی در خاک این سیاره نشد؛ مریخ مرده بود ...
شب ۱۵ آگوست ۱۹۷۷، رادیوتلسکوپ «گوش بزرگ» (Big ear) متعلق به دانشگاه ایالتی اوهایو، مثل هر شب دیگری مشغول کاوش آسمان در پنجاه کانال مختلف با هدف کشف نشانهای از حیات فرازمینی بود و مستقیماً نتایج مشاهداتش را به شیوهای کدگذاری شده بر طوماری کاغذی بلندی ثبت میکرد.
در حین خروج کاغذ از خروجی چاپگر، ناگهان کد مسلسل EQUJ56، توجه پروفسور جری اهمن که در آن شب مشغول بررسی داده ها بود را به خود جلب کرد. پهنای باند این سیگنال مرموز، کمتر از ۱۰ کیلوهرتز بود و تنها میشد دو فرکانس را به آن نسبت داد: ۱۴۲۰.۳۶۵ مگاهرتز و ۱۴۲۰.۴۵۶ مگاهرتز.
این در حالیست که سیگنال معروف هیدروژن خنثی که از آن به عنوان زبان جهانی ارتباطات فرازمینی یاد شده بود، ۱۴۲۰.۴۰۶ مگاهرتز است! پروفسور اهمن در حالی که بر جای خود میخکوب شده بود، ۷۲ ثانیه مداوم این سیگنال را دریافت کرد و بعد با حالتی وحشت زده قلمش را به دست گرفت؛ دور کد مربوطه را خط کشید و در کنار آن نوشت : WOW!
نزدیکترین جرم آسمانی به محل دریافتی سیگنال، ۲۲۰ سال نوری با ما فاصله دارد و اگر کسی بخواهد از این فاصله چنین سیگنال پرقدرتی را حتی با بزرگترین آنتن رادیویی روی زمین ارسال کند، به فرستندهای ۲.۲ گیگاواتی نیاز خواهد داشت!
بیش از یکصد جستجو در این منطقه از آسمان صورت گرفت، اما هیچ نشانه دیگری یافت نشد.
موضوع جالب این است که رادیو تلسکوپ گوش بزرگ، رادیوتلسکوپی ثابت است و در آن واحد قادر به تشخیص هدف رصدیاش نیست؛ بلکه این زمین است که با چرخش خود هدفها را پیش پای تلسکوپ میگذارد.
با توجه به تواناییهای گوش بزرگ، این گیرنده رادیویی قادر است هر نقطه از آسمان را به مدت ۷۲ ثانیه پوشش دهد. بنابراین اگر فرستندهای متعلق به تمدنی فرازمینی سیگنالی را به سمت زمین ارسال کند، گوش بزرگ ۷۲ ثانیه فرصت خواهد داشت آن را دریافت کند و جالبتر اینکه چون سیگنالهای مصنوعی دارای شدت ثابتی هستند، گیرنده گوش بزرگ بایستی ۳۶ ثانیه اول شدت سیگنال را افزاینده و ۳۶ ثانیه دوم بصورت کاهنده ثبت کند و این مشاهدات دقیقاً با سیگنال مربوطه همخوانی داشت!
اگر چنانچه منشأ این سیگنال را فرازمینی فرض کنیم، عدم مشاهده مکرر آن، خود موضوعی متقاعد کننده است چراکه رادیوتلسکوپی همچون گوش بزرگ در هر لحظه یک میلیونیم آسمان را تحت پوشش قرار میدهد و اگر چنانچه فرستندهای فرازمینی نیز مشابه همین ابزار هر لحظه یک میلیونیم آسمان را پوشش دهد؛ شانس هم خط شدن آنها یک در تریلیون خواهد بود! تاکنون هیچکس موفق به توضیح دقیق این سیگنال نشده است.
۲۱ روز بعد، نخستین کاوشگر از مأموریتهای دوگانه و افسانهای ویجر، به قصد ملاقات با سیارات دور دست منظومه شمسی روانه فضا شد. هدف از این پروژه کشف شواهد حیات نبود؛ اما هر کدام از این دو، محمولههای جالبی را با خود حمل میکردند: دایرةالمعارف کوچکی از زمین؛ برای تمدنهای هوشمند فرازمینی!
این دیسکهای گرامافون مسی ۱۲ اینچی که با پوششی از طلا اندود شده بودند، صداها و تصاویر منتخبی را با خود همراه دارند که ترسیم کننده تنوع حیات و فرهنگ بر روی سیاره ماست. مضمون این دیسک توسط کمیتهای با سرپرستی دکتر کارل ساگان از دانشگاه کرنل، یکی از برجستهترین سیارهشناسان جهان و زیر نظر ناسا انتخاب شد.
ساگان و دستیارانش، ۱۱۵ تصویر و مجموعهای از صداهای طبیعی همانند امواج دریا، باد و رعد، صدای پرندگان، نهنگها و دیگر جانوران را در کنار هم گرد آوردند. گلچینی ۹۰ دقیقهای از قطعات موسیقی متعلق به فرهنگها و دورانهای مختلف، شامل موسیقی کلاسیک شرقی و غربی؛ پیامهای درودی از طرف مردمان زمین به پنجاه زبان (از زبان آکدی که توسط قوم سومر در ۶۰۰۰ سال پیش به کار برده میشد؛ تا زبان وو که لهجه نوینی از زبان چینی است) و نیز پیامهایی کتبی از طرف جیمز کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده و کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل نیز در این دیسک وجود دارد.
هر دیسک به همراه یک کارتریج و سوزن، با پوششی آلومینیومی پوشانده شده است. راهنمای استفاده از آن نیز به زبان سمبلیک بوده و مبدأ حرکت کاوشگر و چگونگی راهاندازی دیسک را توضیح میدهد. تمامی ۱۱۵ تصویر به شیوهای آنالوگ رمزگذاری شدهاند و قطعات صوتی نیز هر دقیقه ۱۶.۶ بار تکرار میشوند.
ویجر ها امروز از بیرونیترین مرزهای منظومه شمسی ما نیز به کلی خارچ شدهاند و در فضای میان ستارهای به سفرشان ادامه میدهند. پنجاه هزار سال دیگر باقیست تا هر کدام از آنها به اولین منظومه ستارهای در مسیرشان برسند!
کارل ساگان در جملهای گفته بود:
«رها ساختن این بطری در اقیانوس کیهان، موضوعی بسیار امیدبخش درباره حیات هوشمند سیاره ماست.»
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.