diamonds55
19th October 2008, 10:34 AM
خبرگزاري فارس: وقتي كه درد به سراغت ميآيد، ساعتها كش ميآيند، آن قدر كه يك ساعت به اندازه يك سال طول ميكشد، درد شبها شديدتر است و بيشتر آزارت ميدهد و شايد به همين دليل باشد كه هميشه قبل از طلوع خورشيد بيماراني جلوي درمانگاهها و بيمارستانها براي ورود پزشكان لحظهشماري ميكنند.
به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، ساعت 5 صبح است كه براي درمان بيماري مادرم به درمانگاه بيمارستان شريعتي ميآيم. در اصلي درمانگاه بسته است. از ورودي بيمارستان وارد ميشوم و در كنار تعدادي از بيماران بخشهاي مختلف بيمارستان ميايستم.
فهرست دستنويسي وجود دارد كه بيماران اسامي خود را به ترتيب مينويسند. ساعت 6 در باز ميشود و هر كدام از بيماران در جايگاه ويژه خود مينشينند. لامپهاي بخش روماتولوژي خاموش است. حدود ساعت 7 برقها روشن ميشود و منشيهاي بخشهاي مختلف ميآيند و بر اساس فهرست دستنويس به بيماران شماره ميدهند. بعد از دريافت شماره، مسير هميشگي طي ميشود، صندوق و بعد صف طولاني بايگاني.
بايد منتظر بمانيم تا پروندهها به بخش روماتولوژي برسند. حدود ساعت 8 و 45 دقيقه رزيدنتها و پزشكان متخصص ميآيند. كمي بعد پروندهها هم ميآيند. سربازي كه جلوي در ورودي بخش روماتولوژي نشسته است اسامي پروندهها را ميخواند و بيماران داخل ميشوند اما ...
ساعت حدود 10صبح است كه سر و صداي تعدادي از بيماران بلند ميشود، شماره پروندههايي كه وارد ميشوند را مرور ميكنم 52 ـ 60 ـ 85 به اعتراضها گوش ميدهم، خانمي 30 ساله ميگويد: از ساعت 6 صبح منتظرم، شمارهام 20 است اما هنوز پروندهام نيامده است، دختر 6 ماههام را به همسايه سپردهام و آمدهام، اين چه نوع پذيرش بيمار است؟
زن ميانسالي كه دستهاي دختر نوجوانش را ميمالد، ميگويد: از ساعت 5 و 30 دقيقه اينجا هستم. دخترم درد دارد. اما هنوز پروندهام نيامده است. اعتراض ميكنم، در حال ارائه گزارش به يكي از همكاران خبرگزاري هستم كه اميري (سرپرستار) صدايم ميكند. موضوع را برايش توضيح ميدهم. كمي اعتراض دارد كه چرا قبل از صحبت با وي خبر را به خبرگزاري دادهام. كمي كه آرام ميشود به سوي كاظمي، رئيس درمانگاه راهنماييام ميكند.
جلوي در دفتر وي كه ميرسم بدون هيچ هماهنگي در ميزنم و وارد ميشوم در اتاق چند نفر نشستهاند، دكتر حرفهايم را گوش ميكند و با آرامش ميگويد از صبح چند نفر اعتراض كردهاند. مشكل بخش روماتولوژي به بايگاني مربوط ميشود. امروز مسئول بخش بايگاني در جلسه است. بخش بايگاني به رغم اينكه در مجموعه درمانگاه است اما زير نظر بيمارستان فعاليت ميكند. شما بايد با دكتر شاهي مدير بيمارستان صحبت كنيد.
سري به دفتر شاهي ميزنم. او جلسه دارد. مشخص نيست كه جلسهاش چه موقع تمام ميشود. به مسئول دفترش ميگويم كه خبرنگارم و براي صحبت با دكتر آمدهام.
باز به دفتر سرپرستار بر ميگردم و ميگويم كه دكتر جلسه دارد. سري به بخش روماتولوژي ميزنم، ساعت 11 است اما هنوز پرونده نيامده است. آقايي كه پا درد شديدي دارد در حال اعتراض است، او ميگويد: از ساعت 6 منتظرم اما هنوز پروندهام نيامده است.
كمي مينشينم. سرپرستار به مسئول حراست بيمارستان معرفيام ميكند و وي من را مجدد به دفتر مدير بيمارستان ميبرد. مسئول رسيدگي به مشكل را مسئول درمان بيمارستان معرفي ميكند.
به همراه مسئول حراست به دفتر مسئول درمان بيمارستان ميرويم، او از من درخواست كارت خبرنگاري ميكند، كارت كه ارائه ميشود، پس از ديدن كارت ميگويد: ميدانيد كه براي ورود به اماكن دولتي نيازمند كسب مجوز هستيد؟ شما بدون كسب مجوز وارد شديد و عمل غير قانوني انجام داديد؟
كمي درباره شغل خبرنگاري توضيح ميدهم، فايدهاي ندارد. ميگويد بدون هماهنگي قبلي صحبت نميكند. ساعت حدود 12 است و هنوز پرونده بالا نيامده است. زني كه كودك 6 ماهاش را در خانه گذاشته ديگر نميتواند بايستد، كمي سر و صدا ميكند اما بي نتيجه به سوي خانه حركت ميكند.
شايد مصاحبه مدير يا رئيس بيمارستان با يك خبرنگار نياز به گرفتن دهها مجوز و مدرك و كارت و ... داشته باشد، شايد مسئول درمان بيمارستان اجازه نداشته باشد بدون رئيس بالادست خود توضيحي دهد، شايد هم جوابي نداشته باشد، شايد معطلي، بينظمي و ... به بيماران براي پرسنل بيمارستانها كمي عادي باشد و هزاران شايد ديگر اما هر چه هست و با هر توضيحي كه مسئولان ارائه كنند هر روز بيماران متعددي در بيمارستانها اين چنين آزرده ميشوند
به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، ساعت 5 صبح است كه براي درمان بيماري مادرم به درمانگاه بيمارستان شريعتي ميآيم. در اصلي درمانگاه بسته است. از ورودي بيمارستان وارد ميشوم و در كنار تعدادي از بيماران بخشهاي مختلف بيمارستان ميايستم.
فهرست دستنويسي وجود دارد كه بيماران اسامي خود را به ترتيب مينويسند. ساعت 6 در باز ميشود و هر كدام از بيماران در جايگاه ويژه خود مينشينند. لامپهاي بخش روماتولوژي خاموش است. حدود ساعت 7 برقها روشن ميشود و منشيهاي بخشهاي مختلف ميآيند و بر اساس فهرست دستنويس به بيماران شماره ميدهند. بعد از دريافت شماره، مسير هميشگي طي ميشود، صندوق و بعد صف طولاني بايگاني.
بايد منتظر بمانيم تا پروندهها به بخش روماتولوژي برسند. حدود ساعت 8 و 45 دقيقه رزيدنتها و پزشكان متخصص ميآيند. كمي بعد پروندهها هم ميآيند. سربازي كه جلوي در ورودي بخش روماتولوژي نشسته است اسامي پروندهها را ميخواند و بيماران داخل ميشوند اما ...
ساعت حدود 10صبح است كه سر و صداي تعدادي از بيماران بلند ميشود، شماره پروندههايي كه وارد ميشوند را مرور ميكنم 52 ـ 60 ـ 85 به اعتراضها گوش ميدهم، خانمي 30 ساله ميگويد: از ساعت 6 صبح منتظرم، شمارهام 20 است اما هنوز پروندهام نيامده است، دختر 6 ماههام را به همسايه سپردهام و آمدهام، اين چه نوع پذيرش بيمار است؟
زن ميانسالي كه دستهاي دختر نوجوانش را ميمالد، ميگويد: از ساعت 5 و 30 دقيقه اينجا هستم. دخترم درد دارد. اما هنوز پروندهام نيامده است. اعتراض ميكنم، در حال ارائه گزارش به يكي از همكاران خبرگزاري هستم كه اميري (سرپرستار) صدايم ميكند. موضوع را برايش توضيح ميدهم. كمي اعتراض دارد كه چرا قبل از صحبت با وي خبر را به خبرگزاري دادهام. كمي كه آرام ميشود به سوي كاظمي، رئيس درمانگاه راهنماييام ميكند.
جلوي در دفتر وي كه ميرسم بدون هيچ هماهنگي در ميزنم و وارد ميشوم در اتاق چند نفر نشستهاند، دكتر حرفهايم را گوش ميكند و با آرامش ميگويد از صبح چند نفر اعتراض كردهاند. مشكل بخش روماتولوژي به بايگاني مربوط ميشود. امروز مسئول بخش بايگاني در جلسه است. بخش بايگاني به رغم اينكه در مجموعه درمانگاه است اما زير نظر بيمارستان فعاليت ميكند. شما بايد با دكتر شاهي مدير بيمارستان صحبت كنيد.
سري به دفتر شاهي ميزنم. او جلسه دارد. مشخص نيست كه جلسهاش چه موقع تمام ميشود. به مسئول دفترش ميگويم كه خبرنگارم و براي صحبت با دكتر آمدهام.
باز به دفتر سرپرستار بر ميگردم و ميگويم كه دكتر جلسه دارد. سري به بخش روماتولوژي ميزنم، ساعت 11 است اما هنوز پرونده نيامده است. آقايي كه پا درد شديدي دارد در حال اعتراض است، او ميگويد: از ساعت 6 منتظرم اما هنوز پروندهام نيامده است.
كمي مينشينم. سرپرستار به مسئول حراست بيمارستان معرفيام ميكند و وي من را مجدد به دفتر مدير بيمارستان ميبرد. مسئول رسيدگي به مشكل را مسئول درمان بيمارستان معرفي ميكند.
به همراه مسئول حراست به دفتر مسئول درمان بيمارستان ميرويم، او از من درخواست كارت خبرنگاري ميكند، كارت كه ارائه ميشود، پس از ديدن كارت ميگويد: ميدانيد كه براي ورود به اماكن دولتي نيازمند كسب مجوز هستيد؟ شما بدون كسب مجوز وارد شديد و عمل غير قانوني انجام داديد؟
كمي درباره شغل خبرنگاري توضيح ميدهم، فايدهاي ندارد. ميگويد بدون هماهنگي قبلي صحبت نميكند. ساعت حدود 12 است و هنوز پرونده بالا نيامده است. زني كه كودك 6 ماهاش را در خانه گذاشته ديگر نميتواند بايستد، كمي سر و صدا ميكند اما بي نتيجه به سوي خانه حركت ميكند.
شايد مصاحبه مدير يا رئيس بيمارستان با يك خبرنگار نياز به گرفتن دهها مجوز و مدرك و كارت و ... داشته باشد، شايد مسئول درمان بيمارستان اجازه نداشته باشد بدون رئيس بالادست خود توضيحي دهد، شايد هم جوابي نداشته باشد، شايد معطلي، بينظمي و ... به بيماران براي پرسنل بيمارستانها كمي عادي باشد و هزاران شايد ديگر اما هر چه هست و با هر توضيحي كه مسئولان ارائه كنند هر روز بيماران متعددي در بيمارستانها اين چنين آزرده ميشوند