PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه ای از نگارش و خط در جهان



Mobarake
29th January 2010, 11:37 PM
بشر زمانی كه خواست آنچه را می انديشد نقش كند، در حقيقت قدم به دنيای نگارش گذاشت . در مرحله نخست تصويرهای واقعی را برای ارتباط كتبی ترسيم كردوبا اين كار خط تصويری آغاز شد.
تعداد فراوان تصوير ها وعدم امكان نقش كردن مسائل عاطفی ، كمبودهای اين روش نگارش بود.
كم كم تصويرها شكل ساده تر و نمادين تری به خود گرفتند و برای مفاهيم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلا نقش دو پا نشانه راه رفتن وچشم اشك آلود نشانه اندوهگينی بود. مجموعه اين تلاشها نوعی خط انديشه نگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.
سپس در همين مسير خط"هيرو گليف" وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بيشتر در مصر و در دست كاهنان بود. يونانيان چون اين خط را اعجاب آور و پر از رمز و راز پنهانی كاهنان مصر يافتند، اين نام را بدان بخشيدند كه در زبان يونانی به معنی نوشته نشانه های مقدس است.
سابقه خط هيروگليف را تا هزاره چهارم پيش از ميلاد نيز ميتوان پيش برد. خط هيروگليف را بر پاپيروس می نوشتند. پاپيروس از ساقه های فشرده نوعی نی به دست می آيد و نيای كاغذ است. كلماتpaper, papier , … در زبانهای غربی با اين واژه ارتباط دارند.
مصريان نخستين مصرف كنندگان پاپيروس بودند و نوشت افزار آنها نيز نوعی قلم نئی بود كه آن را در مركب سياه يا قرمز فرو می بردند. اين خط بيشتر افقی و از راست به چپ نوشته می شود و به ندرت از چپ به راست وگاهی از بالا به پايين. تصويرانسان ها و حيوانات رو به آغاز خط دارد .1 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p1)
بعد ها خط هيروگليف در مصر تحول می يابد و به سادگی می گرايد و دو نوع خط هيراتيك (دينی) و دموتی (مردمی) از آن بوجود می آيد.
مرحله بعدی خط ، خط ميخی است.
كهن ترين اقوامی كه در بين النهرين زمينه خط ميخی را فراهم كرده اند سومری ها هستند، قومی متمدن كه از نژاد سامی نداشتند وبرخی اين احتمال را می دهند كه از كنار دريا به اين منطقه مهاجرت كرده باشند. رد پای آن ها از اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد در بين النهرين ديده می شود. علم نجوم ، تقسيم ساعت به 60 دقيقه و دقيقه به 60 ثانيه ، مسائل هندسی و اوزان ؛ ميراث های گرانبهايی هستند كه اين قوم برای آشوری ها و بابلی ها بر جای گذاشتند. سومری ها چون پيوندی با همسايگانشان نداشتند از ميان رفتند يا جذب اقوام سامی شدند. سومری ها چون مصری ها و چينی ها ، از نخستين اقوامی هستند كه تمايل به ضبط گفتار و انديشه هايشان داشتند و برای اين كار خط ميخی را برگزيدند .2 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p2) خط ميخی آغازين سومری ها شباهت به خط مصری دارد يعنی خط ميخی در اصل نوعی خط تصوير نگاری بوده است ، آن را بر روی لوح نقش می كردند و به همين دليل رفته رفته تصوير ها حالت ساده تر و زاويه مانندی به خود گرفتند و سرانجام علامت های تشكيل دهنده اين خط به صورت ميخ درآمد .3 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p3)
به جز تفاوت های ظاهری خط هيروگليف و خط ميخی ، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است . برای نگارش خط هيروگليف همان طور كه گفتيم از پاپيروس وقلم نی و مركب استفاده می شد درحالی كه برای نوشتن خطوط ميخی نياز به لوحه های گلی نرمی بود كه با قلم چوبی برآن می نگاشتند و سپس لوحه را می پختند.
از خط ميخی سومری نخستين ، خط ميخي ايلامی منشعب می شود كه برای نگارش زبان ايلامی كه جزو زبان های منفرد است به كار می رود.


خط ميخی اكدی (بابلی) نيز از منشعبات همين خط است. خط ميخی به جز منطقه بين النهرين درگستره وسيعی رواج می يابد: در آسيای صغير وبين النهرين شمالی و در ميان هيتی ها ، هوری ها، اورارتورها، لولوبی ها و كاسی ها وغيره .4 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p4)
خط ميخی كتيبه های فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط ميخی بابلی و ايلامی درست شده است كه نسبت به آنها علائم ساده تر و كم تری دارد.حروف هجايی هستند (يعنی مصوت به همراه صامت) و از چپ به راست نوشته می شوند. خط ميخی زبان فارسی را می توانيم صورت تكامل يافته خطوط ميخی ديگر بدانيم.
هم زمان با تكامل تدريجی خطوط ميخی و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگری در سرزمين فنيقيه پا به عرصه وجود می گذارد و آن خط فنيقی است. قديمی ترين نمونه اين خط در كاوش های شهر گوبله ، از شهرهای فنيقی باستان (حوالی سوريه كنونی) كه يونانيان آن را بيبلوس می ناميدند، به دست آمده است.
اين شهر در ميان يونانيان ، به عنوان داشتن بهترين پاپيروس ها ، شهرت داشت و مركز مهم بازرگاني مصر و يونان بود. چون يونانيان وسايل نوشتن خود را از اين شهر بدست می آورند نام بيبلوس در نزد آنها به معنی كتاب گرفته شده و بعدها Bible ، مفهوم كتاب دينی تورات و انجيل را يافت .5 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p5)
الفبای فنيقی با 22 علامت خطی كه تنها صامت ها را نشان می داد، از راست به چپ نوشته می شد. به زعم خط شناسان ،نشانه هايی از خط مصری باستان و خطوط تصويری را در الفبای فنيقی می توان يافت . اين خط برخلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخی كه تنها طبقه دبيران با آن سرو كار داشتند، براحتی در دسترس عامه قرار گرفت . چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود.
اين خط در آسيای غربی نفوذ يافت و جايگزين خط ميخی شد و به غرب (اروپای امروز) كه هنوز دارای خط و كتابت نبود راه يافت. اين مسئله از طريق يونان انجام گرفت كه با فنيقی ها ارتباط بازرگانی داشتند.
يونانيان اين الفبا را با اسم سامی آن كه نماينده دو حرف اول آن بود«آلفا بتا» ناميدند و برای استفاده خود تفييراتی در آن دادند و مصوت ها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبديل كردند و جهت نگارش را نيز تغيير دادند و از چپ به راست نوشتند.

Mobarake
29th January 2010, 11:38 PM
لازم به يادآوری هست كه كهن ترين نوشته ها معمولا از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و درآغاز نوعی روش شيار گونه متداول بوده است.

گونه ای از خط يونانی را، يونانيان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر اين مبنا، الفبای لاتينی به وجود آمد كه زبانهای گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد.

بخشی از اروپای شرقی كه به كليسای دوم وابسته بودند ، الفبای لاتينی را برای نگارش برگزيدند، مانند كشورهای لهستانی ، چك ها ، كروا ت هاو ...
اما در سده نهم ميلادی كشيشی از كليسای بيزانس به نام سيريل با تركيبی از الفبای يونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی به وجود آورد. گونه ای تعديل شده از اين الفبا كه سيريليك ناميده می شود برای نگارش زبان روسي و ديگر زبانهای هم جوار به كارمی رود .6 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p6)
الفبای فنيقی به نوعی شبه قاره هند را نيز در نورديد. دانشمندان خط برهمايی هند را از فرزندان همين خط می دانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبانهای هندی با آن نوشته می شود. متون دينی بودايی به زبان ختنی (سكايی) كه يكی از زبان های ايرانی شرقی دوره ميانه است به خط برهمايی نوشته شده است .7 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p7)

يكی ديگر از فرزندان خط فنيقی خط آرامی است كه به سرعت در خاور ميانه پخش شد .8 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p8)
آرامي‏ها اقوامی بودند كه از صحرای شمالی عربستان به سوی خاور ميانه مهاجرت كردند و دربين‏ النهرين مستقرشدند. دراوايل هزاره اول پيش از ميلاد ، حكومت‏هايی برای خود برپا كردند ولی به زودی مقهور و خراج گزار آشوري‏ها گشتند . اما از آنجا كه بازرگانان موفقی بودند نفوذ ريشه داری در منطقه كردند و محل استقرار خود را در بابل و نينوا قرار دادند و بر جمعيتشان نيز افزوده شد و زبان اين قوم زمانی دراز در اين منطقه پاييد و مهم‏تر اين كه بر مبنای الفبای فنيقی ، خط آرامی به وجود آمد كه به سرعت رواج يافت و تبديل به خط بين ‏المللی منطقه شد و زبان آرامی نيز كه چندان دور از زبان‏های سامی آن نواحی نبود ، تبديل به زبان ارتباطی خاورميانه گشت. پديد آمدن دولت هخامنشی كه سرزمينی گسترده از ماوراء‏النهر تا بين ‏النهرين را در برمي‏گرفت و نياز به يك زبان ارتباطی واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در اين راستا افزود .

خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبديل به زبان ديوانی شد و دبيران آرامی ‏نژاد و آرامی زبان دردستگاه‏های ديوانی ايالت‏های مختلف سرزمين هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان آرامی رسمی يا آرامی امپراطوری پا به پای زبان فارسی باستان و خط ميخی كه تنها در كتيبه‏ های هخامنشی به كار می ‏رفت در ارسال مراسلات به كار گرفته شد . بدين صورت كه نامه به زبان هر ايالتی تقرير می ‏شد. دبير آرامی زبان آن را به زبان و الفبای آرامی می ‏نوشت و نامه به ايالت‏های ديگر فرستاده می شد و در آنجا دبيرهايی از همين نوع آن را به زبان آن ايالت برمی ‏گرداندند و برمی ‏خواندند .

پس از دوران هخامنشی در دوره كوتاه مدت اسكندر و سلوكي‏ها زبان و خط يونانی در مراسلات رسمی و اداری به كار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان خط پهلوی اشكانی برای نوشتن زبان پهلوی اشكانی ، بر مبنای خط آرامی پايه ‏ريزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همين راستا به وجود آمد كه هركدام گونه ‏های كتيبه ه‏ای و تحريری دارند . اين خطوط صامت نگارند وحتی تعداد علامت‏ها نسبت به الفبای آرامی كم‏تر نيز هست و همين موضوع مشكلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ايجاد می ‏كند. اين خطوط از راست به چپ نوشته می ‏شوند .9 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p9)

خط اوستايی كه برای به تحرير در آوردن كتاب دينی زرتشتيان به كار رفته است و يكی از كامل‏ترين خطوط دنياست، برمبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است . اين خط آوانگار هست و با 53 يا 58 علامت صامت و مصوت از قابليت نگارشی بسيار بالايی برخوردار است . از راست به چپ نوشته می ‏شود و به نام‏های دين دبيره و دين دبيريه ، دين دفيره و . . . هم ناميده می ‏شود .10 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p10)

از نخستين سده‏ های اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشكلات آن بيشتر عيان شد و برای سهولت در خواند متون پهلوی آن را به الفبای اوستايی برگرداندند و اين نحوه نگارش پازند ناميده می ‏شود .11 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p11)

در دوره زبان‏های ايرانی ميانه خطی كه مانی در آثار خود به كار برده است نيز از اهميت ويژه‏ ای برخوردار است . مانی خط را بر مبنای خط سريانی ابداع كرد كه نسبت به خط پهلوی از امتيازات بهتری برخوردار است و در آن موازين زيبا شناختی خطی مراعات شده است .
زبان‏های سريانی يكی از زبان‏های گروه شرقی زبان آرامی است كه در دوران گذشته زبان علم بود. بسياری از آثار علمی يونانی و پهلوی و عبری به اين زبان برگردانده شده است . خط سريانی از فرزندان خط آرامی به شمار می ‏آيد .12 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p12)

نوشته ‏هايی كه به زبان سغدی ، يكی از زبان‏های شرقی ايران به دست ما رسيده است با خط‏های سغدی مانوی ، سغدی مسيحی و سغدی بودايی نوشته شده است كه خط اخير در حقيقت خط سغدی را نشان می ‏دهد . اين خط نيز از فرزندان شاخه ديگر آرامی است .13 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p13)

لازم به يادآوری است كه خط عبری نيز كه سابقه زبانی آن به سده چهارم پيش از ميلاد می رسد از اصل آرامی نشات گرفته است . عموم يهوديان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود به كار می گيرند.
خط عربی نيز با واسطه نبطيان از خط آرامی به وجود آمده است . نبطيان قومی از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگی می ‏كردند، از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه ‏ای از خط و زبان آرامی درميان ايشان رايج بود، از اين خط ،خطی موسوم به سينايی نو به وجود آمد كه از سده اول پيش از ميلاد تا سده چهارم ميلادی در شبه جزيره سينا رواج داشت. خط كوفی (در كوفه و حيره) و نسخ (در مكه ومدينه) از اين خط اقتباس شده اند .14 (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.nimrooz.net%2F iranistics%2Famouzgar%2Fnegaresh_khat.htm%23p14)
گونه ای از اين خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی است به كار رفته است.
ايرانيان نيز در سده های نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پايه گذاری كردند و سپس خط نستعليق و خط شكسته و ديگر خطوط ايرانی ابداع شد.


دكتر ژاله آموزگار – دانشگاه تهران

Mobarake
29th January 2010, 11:39 PM
منابع مقاله

منابع مقاله

1- فريدريش ، يوهان ، زبان های خاموش. ترجمه دكتر يدالله ثمره، دكتر بدرالزمان قريب، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی، 1365، ص 5،
2- همان، ص 10.
2a- Lecoq, P. Les Inscriptions de papers achemenide, 1997, p.59.
3- زبان های خاموش، ص 39، و همچنين بهار ، مهرداد. « خطوط باستانی از آغاز تا خط كوفی» ، از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه 1377، ص258.
4-زبان های خاموش ،ص48.
5- پورداود، فرهنگ ايران باستان ، تهران 1326، ص132 تا 136.
6- ناتل هانلری، پرويز، تاريخ زبان فارسی، جلد اول، چاپ دوم، 1366، ص 134.
7- گاور، البرئتن، تاريخ خط، ترجمه عباس ئخبر و دكتر كوروش صفوی،تهران، 1367، ص 133 به بعد.
8- تفضلی، احمد، «آرامی » دايرة المعارف بزرگ اسلامی ، جلد 1 ، تهران 1368، ص 287 تا289.
9- آموزگار ، ژاله، تفضلی ، احمد ، زبان پهلوی، ادبيات و دستور آن ، انتشارات معين ،چاپ سوم 1380، ص 44 تا 54.
10- Taffazzoli, A.”Dabire, Encyclopaedia Iranica IV, 5,1993,540-41.

11-آموزگار، ژاله، «گزارشی از پازند» ،مجله دانشكده ادبيات تهران، سال بيست وسوم، شماره چهارم1355،ص14 تا 19.
12- ابوالقاسمی ، محسن، تاريخ زبان فارسی، انتشارات سمت، 1373، ص 154.
13- قريب ، بدرالزمان، فرهنگ سعدی تهران 1374 ص 24 تا29.
14- ابوالقاسمی، تاريخ زبان فارسی، ص 155.

Mobarake
29th January 2010, 11:40 PM
این پرسشی است كه تمام خط‌شناسان دنیا دارند ، ولی تاكنون به جواب معینی نرسیده‌اند. در چگونگی پیدایش الفبا و حرف‌های هجایی سخن بسیار است ، اما در اینجا به بیان نگره‌های گوناگون می‌پردازیم:

نگرش نخست: تمام خط‌ها از سه خط چینی ، هندی و سامی شكل گرفته‌اند و خاستگاه خط‌های هیروگلیف و میخی جای دیگری است.

نگرش دوم: تمام خط‌ها برگرفته از خط فنیقی (فونتیک كنعانی) هستند.

نگرش سوم: خط فنیقی برگرفته از هیروگلیف است ، در حالی كه صورت‌نگاری هیروگلیف را مختصر و الفبایی كرده‌اند.

نگرش چهارم: خط فنیقی و عبری از خط اصلی و مادری كه در جزیره كرت پیدا شده ، گرفته شده است.

نگرش پنجم: خط فنیقی برگرفته از خط میخی است كه كنعانیان طی سالیان دراز ، آن را اصلا‌ح كرده و بصورت فنیقی درآوردند.

باید بخاطر داشت كه علت پیدایش و نوع نگارش هر خط بسته به نوع استفاده از آن خط برای هر ملتی است. در تمدن بین‌النهرین خط میخی پس از ابداع آن توسط سومریان مورد استفاده حكومت‌های آكد ، كلده ، بابل ، آشور و پارس بوده است و نوع استفاده آن در مورد قانون ، حكومت و نوشته‌های دولتی بوده است و این خط تا پایان حكومت هخامنشی مختصر شد. بعد از هخامنشی و نفوذ فرهنگ هلنی این نگارش فراموش شد.
خط هیروگلیف مصر نیز چندی بعد از برپایی حكومت سومریان بین‌النهرین در مصر پدیدار شد ، ولی مصریان خط جدیدی ابداع كردند تا كاهنان مصری بتوانند متن‌های مذهبی خدایان خود را به طرزی متفاوت و رمزآلود بنگارند. خط آرامی نیز جدا و مستقل از خط‌های دیگری است به‌گونه‌ای كه نه‌تنها در امور بازرگانی كاربرد داشت ، بلكه در كتابت صحف مقدس ادیان ابراهیمی استفاده شده است تا جایی كه این خط را خطی خدایی می‌نامیدند. خط و گویش آرامی در زمان حضرت مسیح (ع) كاربرد داشت. پیدایش الفبا خود نظمی در الفبا را پدید آورد. خط‌های تدمری ، نبطی ، عبری ، سریانی ، مندایی و فنیقی هر كدام تحول‌یافته و مشتق از آرامی هستند. خط‌های (تدمری ، نبطی و عبری) را آرامی غربی و خط‌های (سریانی ، مندایی و آرامی یهودی) را آرامی شرقی باید خواند. خط فنیقی در لبنان و شمال فلسطین به دلیل تبادلا‌ت بازرگانی در ساحل دریای مدیترانه شكل تجاری به خود گرفت. خط فنیقی را از این پس می‌توان در منطقه ایونیا (یونان) یافت كه خط فنیقی را مادر خط یونانی و سپس خط لا‌تین می‌توان نامید.

خط آرامی: خط آرامی را می‌توان مادر خط‌های غرب بین‌النهرین و تمدن‌های مغرب زمین دانست. خط آرامی در ناحیه شام و فلسطین رواج داشت و در مدت زمان كمی در بین‌النهرین و شمال مصر فراگیر شده كه بدلیل نوع مردمانی كه از آن استفاده می‌كردند ، نام تازه‌ای یافتند. مانند تدمری ، نبطی ، عبری ، سریانی ، مندایی و فنیقی. بدلیل مراوداتی كه بازرگانان فنیقی (لبنان امروزی) با یونانی داشتند ، خط هجایی بدانجا راه یافت ، خط یونانی تحول یافته خط فنیقی است. خط لا‌تین یا اروپایی از الفبای یونانی اقتباس و پس از حدود قرن 3 میلا‌دی انجیل‌ها با خط جدید نگاشته شدند.

خط‌های غرب بین‌النهرین:
خط آرامی 4000 سال پیش (غرب بین‌النهرین منطقه شام - فلسطین) ، خط آرامی غربی (تدمری ، نبطی و عبری) ، خط آرامی شرقی (سریانی ، مندایی و آرامی یهودی) ، خط فنیقی (فونتیک) ، خط یونانی

خط‌های شرق بین‌النهرین:
خط هند و ایرانی (اوستایی) 4000 سال پیش از میلا‌د (شرق بین‌النهرین منطقه ایران ، سغد ، بلخ و خوارزم و هند) ، خط عیلا‌می (حروف خط عیلا‌می خاص است و بیشتر جهت تجارت و مالكیت استفاده می‌شده و هنوز به‌طور كامل رمزگشایی نشده است) ، خط پارسی (میخی ایرانی) خط رسمی كتیبه‌ها به‌شمار می‌آید ،‌خط پهلوی اشكانی (پهلوانی پیشین) ، خط پهلوی ساسانی (پهلوانی پسین) ، خط مانوی (خط ابداعی مانی كه برگرفته از پهلوی ولی سر هم نگاشته می‌شد)

خط‌های ایرانی:‌
خط ایرانی شاخه‌ای از خط‌های آریایی (هند - ایرانی) است. زبان و خط هند - ایرانی به دو شاخه هندی و ایرانی تقسیم می‌شود و از دیدگاه تحول تاریخی می‌توان برای زبان‌های ایرانی سه دوره قائل شد. (خط هندی تغییریافته محلی خط اوستایی كهن است كه خود به گونه‌های مختلف تقسیم می‌شود): دوره باستان ، دوره میانه و دوره جدید.

خط اوستایی:‌ زرتشت پیامبر ایرانی است كه حدود 550 سال پیش از میلا‌د می‌زیسته است. این خط را به دلیل نگارش اوستا توسط زرتشتیان باستان ، خط اوستایی می‌نامیم. زبان اوستایی با پارسی باستان نزدیكی زیادی دارد. دارای 48 حرف است. سمت نگارش از راست به چپ بوده و از كامل‌ترین خط‌های جهان به‌شمار می‌رود. در زمان شاپور دوم ساسانی خط اوستایی توسط دانشمندان ایرانی ساده و روان‌تر شد. دوره باستان از دورانی كه نخستین آثار خط و زبان ایرانی وجود دارد ، یعنی زمان تالیف گات‌ها (گاهان) زرتشت است ، آغاز می‌شود. خط اوستایی بازمانده فرهنگ هند و ایرانی است كه در بین مردم ایران ویژه (خاستگاه اصلی و نخستین ایرانیان) رواج داشته است و هنگامی كه اشو زرتشت ظهور می‌كند از این خط كه در آن جامعه مورد استفاده بوده ، سعی در بیان رسالت خود به همگان كرده است. بعد از اشو زرتشت خط اوستایی مقدس شمرده می‌شود و ایرانیان ازآن فقط در كتابت اوستا استفاده می‌كنند. ایرانیان پارتی خط جدیدی را به نام خط پارتوی یا پهلوی ابداع می‌نمایند تا گفتمان خود را با این خط جاودان سازند.

خط پهلوی:‌ زبان‌شناسان عقیده دارند كه پارت (پرثو) به مرور (برهو) و بعد به (پهلو) تبدیل شده و خط مربوط به آن پهلوی نامیده می‌شود. پس از سلطه سلوكیان و برقراری حكومت اشكانیان ، پارتیان نظام نوشتاری منظمی براساس خط دیوانی هخامنشیان كه خط آرامی بود ، خطی جدید ابداع كردند و آن را پهلوی یا پارتوی نامیدند ، ولی تغییری در نگارش پهلوی برای ساده‌نگاشتن پدید آمد و خطی گشت كه تقریبا به مدت 1000 سال خط رسمی ایران شد. پهلوی اشكانی دارای 22 حرف است و در آذربایجان ، خراسان ، اصفهان ، كردستان و سواحل غربی و شرقی دریای مازندران و ارمنستان رواج داشت. نگارش پهلوی اشكانی از راست به چپ و جدا از هم بود و ساسانیان با تغییراتی توانمندی خط پهلوی را گسترش دادند و سر هم و متصل می‌نگاشتند.
باید یادآوری كرد خطی كه هخامنشیان به دلیل پهناوری حكومت خود و در برداشتن 23 ایالت ، در كتابت رسمی ، لوحه‌ها و سنگ‌نبشته‌های خود ، از خط میخی پارسی استفاده می‌كردند ، ولی بعد از فروپاشی هخامنشیان و برپایی حكومت اشكانیان كه از مردمان پارت بودند ، خط پارتوی پیشین (پهلوی) رواج یافت و فراگیر شد و پس از اشكانیان نیز ساسانیان با تغییری جزئی به خط پهلوی پسین می‌نگاشتند.

ظهور اسلا‌م و رشد خط‌های عربی و فارسی:
پس از ظهور اسلا‌م و گسترش دین اسلا‌م بدلیل اینكه گستره پادشاهی ایران ساسانی بیشترین مرز را با عرب‌ها داشت، نزدیك‌ترین تمدن بزرگ آن زمان به شبه‌جزیره عربستان بود. كوفه شهر بزرگ دوران اسلا‌می نزدیک به شهر تیسفون پایتخت ساسانیان بود ، خطی كه قرآن كریم در سال‌های نخستین اسلا‌م برای جلوگیری از تحریف بدان نگاشته شد ، خط كوفی نام گرفت كه خود برگرفته از خط‌های آرامی و پهلوی ساسانی است كه بعدها ابن مقله شیرازی با ابداع خطوط شش‌گانه یا اقلا‌م سته (نسخ ، ثلث ، محقق ، ریحان ، توقیع و رقاع) تحولی در نگارش آیات قرآن و متن عربی ایجاد كرد. پس از ورود اسلا‌م به ایران و نگارش قرآن به خط كوفی ، ایرانیان از آن خط به‌دلیل ساده و روان بودن استفاده كردند و به 28 حرف خط عربی ، 4 حرف پارسی (گ - چ - ب - ژ) اضافه و حروف خط پارسی جدید به 32 حرف رسید. ایرانیان خود به‌دلیل پذیرفتن دین مبین اسلا‌م نگارش جدید اسلا‌می را به‌كار بردند و خط فارسی نامیده شد. از این زمان دوره جدید نگارش خط ایرانی آغاز شد و تا به امروز ادامه داد.


منبع: روزنامه اعتماد ملی.( متن مقاله آرش اوژن )

Mobarake
29th January 2010, 11:42 PM
نباید پنداشت که خط یکباره در گوشه ای از جهان از طرف یک یا چند تن به طور کاملی اختراع شده و از آن جا به سایر جاها به ارمغان رفته است و یا هر قومی برای خود خطی کامل و زیبا ساخته آن را به دیگران آموخته اند، بلکه باید دانست که اصل خط های عالم، از نقش کردن پندار و تصور بشری با صورتی ساده و عاری از صنعت و کودکانه برخاسته است.

انسان از وقتی که به خود آمد و ارتباطی بین افراد صورت گرفت سعی داشت که اندیشه ها، مرادها و بویه های خود را به صورتی و شکلی به طرف بفهماند و ساده ترین طرزی را که برای به جا آوردن این مقصود پیشنهاد خاطر ساخت آن بود که آن خیال ها را بر روی صفحه ی سنگ یا پارچه ی تخته یا بر دیوار مغازه و اِشگفت مطابق صورت خارجی که در نظر است مجسم سازد، پس قدیم ترین خط های عالم قدیم ترین نقش هایی است که مردم برای مجسم کردن اندیشه های خود نگاشته اند و خط بدین طریق رفته رفته به وجود آمده است و خط هایی که بعدها نوشته شده و دنباله ی آن ها تا امروز پیوستگی یافته، خلاصه ی آن نقش ها و کامل شده ی زحمت هایی است که با نهایت سعی، آزمون، تکرار و اصلاحات پی در پی از طرف مردم و در ازای زمان دست به دست به ما رسیده است.

مطالعه در تاریخ خط و دانستن تاریخ خط های دنیا، بسیار مهم است و در این باب کتاب ها نوشته شده است و دانستن این علم انسان را به طرز معیشت، طرز فکر و طرز زندگانی قوم های مختلف جهان آشنا می سازد.

در کاوش های استادان طبقات الارض و کنجکاوی مغارهای قدیم که محل اقامت مردم وحشی بوده است، نقش ها و تصویرهایی از حیوانات و نباتات به دست آمده است که مظهر خیال های مردم بوده و بعضی از آن نقش ها را توانسته اند با اصل خیال نقاش مطابق ساخته بخوانند، و از این رو خط های وحشیانه ی دیگر را نیز خوانده و به خواندن خط های کامل تر موفق شده اند.
اینک ما مراحل تکمیل و تطور خط ها را در چهار مرحله وانمود می کنیم :

مرحله ی اول : خط ِنگاری یا نقشی

یعنی کسی خیال و اندیشه ی خود را به صورت نقش و نگار تجسم داده و آن را وسیله ی فهم دیگری قرار دهد و این خط دارای زبان خاصی نیست و خطی است که می توان آن را خط بین المللی دانست، خط «هیْریوغلف» مصر قدیم اصلاح شده ی این خط بوده است.
مرحله ی دوم : خط ِنموداری یا علامتی

یعنی خطی که برای هر اسم، خواه اسم ذات یا اسم معنی، نشانه و علامت خاصی قرار دهند، در چنین خطی باید به شماره ی مفاهیم لغت ها یا کلمه های معمول در آن زبان علامت هایی معین به کار برد و الفبا در این خط موردی ندارد، این گونه خط ها دارای شکل ها و علامت های بسیاری است که گاهی از هزار هم می گذرد مثل خط های مصری متأخرتر، بابلی و آشوری قدیم.
مرحله ی سوم : خط ِآهنگی یا صوتی

یعنی خطی که هر حرف یا شکل، نشانه ی یکی از صوت هاست، در زبان صاحبان این خط ها نیز غالبا واژگان با اصوات و مقطعات جدا جدا ساخته شده است و هر صوتی در مقصود گوینده تأثیری خاص داشته، یعنی اصوات حاکی مراد و قصد گوینده است و یک صوت با تغییر آهنگ تغییر معنی می دهد مثل لفظ «بَهْ» که در زبان فارسی به سبب تفاوت آهنگ گوینده اش، ممکن است چند مقصود مختلف را بفهماند و با تکرار آن باز چند مقصود دیگر را حالی کند و با نوشتن آن (به واسطه ی این که خط ما خط صوتی نیست) نمی توان این مقاصد را به طرف فهمانید. خط چینی امروز مخط هایی از خط علامتی و خط صوتی است.
مرحله ی چهارم : خط ِالفبایی

و آن چنان است که هر حرف نماینده ی یک مخرج است، و آن مخارج گاهی حروف مصوّته و گاهی حروف غیرمصوّته را ادا می کنند و از ترکیب مجموع حروف لغات و کلمات ساخته می شود و چون لغات و کلمات ساخته شده از چند مخرج مختصر بیش نیست با همان چند حرف که از سی چهل عدد تجاوز نمی کند می توان تمام لغت ها، معنی ها و مقاصد را وانمود ساخت. مانند خط های اسلامی، لاتینی، هندی و سامی که همه از خط ها الفبایی محسوب اند.
اصل خط های دنیا از کجا است ؟

تا اوایل قرن نوزدهم اهل تحقیق را گمان چنان بود که اصل و ریشه ی خط ها از سه خط برخاسته است و آن سه : خط چینی، خط هندی و خط سامی است و معتقد بودند که خط قدیم مصری (هیریوغلف) و خط میخی از اصلی دیگر است که از زبان های قدیم محفوظ مانده است. ولی بعدها به این عقیده گرویدند که تمام خط ها از روی خط فنیقی (کنعانیان) گرفته و ساخته شده و تنها خط مصری و چینی باقیمانده ی خط های نگاری قدیم است.
عقیده ی دیگر نیز پیدا شد که گفتند خط فنیقی از خط مصری که به تدریج از صورت نگاری و نقشی خارج شده بود استخراج و صورت الفبایی بدان داده شد. به این شکل که بیست و دو علامت از خط مصری که هر یک مخرج حرفی بود گرفته، الفبایی که بعد تنه ی سایر خط ها گردید از آن ترتیب دادند.
عقیده ی دیگری نیز هست که گویند خط فنیقی و خط عبری از خطی دیگر که نمونه ی آن در جزیره ی «کریت» پیدا شده است، گرفته شد.
عقیده ی دیگر می گوید که خط فیقی مأخوذ از خط میخی است که آن را اصلاح کرده و به صورت الفبایی درآوردند و هر کس در عقیده ی خود متوسل به قرائن و شباهت حروف و مرجحات دیگر می شود و آن چه مسلم است آن است که خط فنیقی قدیم ترین و سهل ترین خط های الفبایی دنیای قدیم بوده، خط عبری، سرُیانی، نَبَطی، عَرَبی، مُسنَدْ، آرامی، پهلوی، یونانی، لاتین، سنسکریت، سغدی، ایغوری، حبشی و سایر خط های موجود دنیا غیر از چینی از آن خط عاریت و تقلید شده است و این که آن خط از چه خطی گرفته شده و آیا اصل آن از خط میخی یا خط مصری است، تردید است.

پی نوشت :

بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی. تهران 1381 : زوار.

Mobarake
29th January 2010, 11:46 PM
ایرانیان خط را از کجا آموختند ؟

مردم ایرانی، که به فرموده ی زرتشت از سرزمین «اَیْرانَ وَ یِْچَ» بیرون رانده و برای پیدا کردن چراگاه و خورش به سوی خوارزم و ایران رهسپار شدند غالبا مردمی بیابانی، چوپان و برزیگر بیش نبودند و از خود خط، ادبیات، فرهنگ و آداب شهرنشینی نداشتند. این معنی از حالت آریایی های سکایی، تخاری، سَرْمَتْ و الَاّن، که بعدها از مشرق آسیا وارد ایران شده و برای به دست کردن چراگاه و خورش با برادران ایرانی خود که پیش تر از آنان وارد ایران یا هند شده بودند به زد و خوردهای خونین پرداختند، معلوم می شود و می بینیم که آن قوم نه خطی داشتند و نه دارای کتابی و شریعتی بودند و به جز پرسش قوای طبیعی و ستارگان کیشی نداشتند و از این رو دارای تربیت شهرنشینی که خط سرآمد آن است نبودند.
دیگر می بینیم که خط های پذیرفته شده ی این اقوام نیز خط های ملل سامی است یعنی همان خطی که سایر برادران آریایی ما چون هند، یونان، روم، فرنگ، روس، ژرمان و سایر شاخه های نژاد سفید آن را تقلید کردند.
در اسطوره ها و نامه های باستانی ایران نیز این معنی ثبت است که خط از طرف دیوان به پادشان باستان ایران مانند طهمورث زیناوند آموخته شد و این سخن در شاهنامه یاد شده است آنجا که گوید :
چون طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت و بشکست بازارشان
کشیدندشان خسته و بسته خوار به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نوهنر بیاموزی از ما کت آید به بر
نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی نگاریدن آن کجا بشنوی

از این روایت فردوسی که از روی روایات باستانی ایران گرفته شده است نیز به خوبی برمی آید که آریاهای آن روز که در ایران استقرار یافته اند، خود دارای تمدن و خط نبوده و این مبادی و اصول را از رعیت ها و زیردستان مغلوب خود آموخته اند و آن زیردستان مردم قدیم ایران بوده اند که بعدها از آنان به «دیو» تعبیر شده است و یا اسیران جنگی از نژادهای همسایه و یا اتباع ملل مجاور که مغلوب ایرانیان می شدند.
بالجمله آن چه از منابع صحیح و قراین روشن، ثابت و شواهد حسی به دست می آید آن است که در آغاز این گفتار بدان اشارت رفت. و می دانیم که ایرانیان (مادی ها) در طول مدتی که یوغ بندگی و رعیتی ملل مقتدر سامی (آشور) را به گردن داشتند، به خط آشوری که خط میخی است آشنا شدند و سپس که گردن از قید ذلت و بندگی آنان برتافتند و دولتی مستقل از خود برقرار ساختند خط میخی را تکمیل کردند و از این رو می بینیم که در بدو تشکیل دولت هخامنشی این خط مانند خط ملی مورد استعمال پادشاهان بزرگ چون کورش، داریوش، خشیارشا، اَرْتَخشْتَرْهَ و غیره است و در سنگ ها، مهرها، فلزها، گل پارها، دیگر کتیبه ها و نوشته ها آن را به کار برده اند. و سپس نیز خبر داریم که خط دیگری که آن هم از خط ها مردم سامی است، مورد استعمال ایرانیان قرار گرفته به خط پهلوی مشهور گردید.

بن نوشت :

بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی. تهران 1381 : زوار.

Mobarake
29th January 2010, 11:47 PM
الف) خط میخی

سومریان مردمی بودند که پیش از (3000) سال قبل از میلاد مسیح در قسمت جنوبی عراق سکونت داشته و دارای تمدنی بوده اند و خطی نیز داشتند که آن را از چپ به راست می نوشتند و این خط میخی است.
در حدود سنه ی (3000) قبل از میلاد طوایفی سامی نژاد که آن ها را فنیقی یا کنعانی می نامند از جزیره العرب یا سواحل خلیج فارس به سرزمین عراق تاخته و در جنب سومریان دولت و مدنیتی که آن را از سومریان آموخته بودند ایجاد کردند. ولی تمدن و دولت مذکور دوام نکرد و بار دیگر مقهور سومریان شد و آن مردم به سوریه و فلسطین شتافتند و در سواحل بحر ابیض سکنی گزیدند ولی طوایف سامی دیگری بعد از آن ها در بابل و آشور قدرت پیدا کرده دولت های عظیمی به نام دولت (کاسانیان)، (آشوریان) و (کلدانیان) از اواسط قرن 18 ق. م. به بعد به وجودآوردند و بابل و نینوا پایتخت کلده و آشور شهرت جهانی یافت.
در همین ایام طوایفی که به (عیلام) یا ملوک (اَنزان) موسوم بودند در خوزستان و سواحل خلیج فارس، لرستان، قسمت غربی و جنوبی ایران برخاسته و رقیب بزرگی برای آشوریان شدند و شوش پایتخت آنان مشهور جهان شد.

خط میخی از چهار تا پنج هزار سال پیش از میلاد در نزد سومریان ساکن جنوبی بین النهرین معروف بود و از شکل بدوی (نقشی) ترقی کرده مرحله ی دوم و سوم را می پیمود، طوایف آشور و عیلام نیز همان خط را از سومریان گرفته و به کار بردند. این خط در حوالی (1700 ق. م.) در مرحله ی دوم و سوم بود که ایرانیان مادی هم آن را گرفته و به کار بردند.
درست روشن نیست که از چه تاریخ این خط به دست مادها افتاده است، اما معلوم است که این خط در دست ایرانیان رو به ترقی و اصلاح نهاده و در اواسط قرن (6ق. م.) از مرحله ی «نموداری» یعنی علامتی و «آهنگی» یعنی صوتی به صورت الفبایی درآمده است، و وقتی که کورش کبیر دولت هخامنشی را سر و صورت داد و بابل را در (538 ق. م.) فتح کرد، خط میخی که هنوز در کلده، آشور و عیلام به صورت نموداری و آهنگی بود در ایران صورت الفبایی یافته بود. کتیبه ها، نوشته های سنگی و سفالین پادشاهان هخامنشی که به سه زبان کلدانی، عیلامی و فارسی است این معنی را گواهی صادق است از این رو می توانیم بدانیم که ایرانیان مادی از دیرباز با این خط انس داشته اند و آن را دیری ورزیده و به کار انداخته و قریحه و ذوق خود را در اصلاح آن برگماشته و آن را به این صورت درآورده اند ورنه چگونه در مدت چند سال هخامنشایان می توانستند آن را از صورت اصلی به این صورت درآورند ؟
خط میخی کلدانی دارای حرف ها و شکل هایی بسیار بود که بعضی از آن ها نمودار یک ذات با یک معنی و بعض دیگر نماینده ی صوت و هجایی خاص بودند. که با یک یا چند صوت از آن ها یک معنی ساخته می شد.

مجموع مقاطع حروف بی صدای خط میخی کلدانی از 18 حرف تجاوز نمی کرده است به قرار ذیل : ا، ج، د، ز، ح، ط، ل، م، ن، س، پ، ص، ق، ر، ش، ت.
و با آن که آشوری ها و بابلی ها از نژاد سامی بوده اند معذلک حروف سطبر و فخیم عربی مانند ظاء و ضاد و حروف حلق مانند غین، عین و ها و حرف شین و خا در آن نیست و از این رو حدس می زنند که این خط را سومریان از مردمی غیر سامی آموخته اند یا خود سومریان غیر سامی بوده اند.

میخی مادی

اما حروف الفبای میخی مادی 42 حرف بوده است و 36 حرف آن را از روی حروف میخی آشوری ساخته اند که پنج حرف آن از حروف صدادار بوده است و شش حرف دیگر از جنس «نمودار» بر آن افزوده اند و آن شش علامات : بَغا، اوهرمزد، دَهْیو، شاه؛ بومی و علامت ختم جمله می باشد.
توضیح آنکه نمودارها در الفبای آشوری از هشتصد حرف هم تجاوز می کند ولی در الفبای مادی یا هخامنشی چنانکه می بینیم از شش حرف زیاد نیست و این است صورت آن ها :
اصلاح مهمی که در ایران راجع به خط میخی شده است، زیرا چنانکه گمان کرده اند و علی القاعده نیز همین طور به نظر می رسد ایرانیان این خط را از مردم همسایه «آشوری» یا «عیلام» یا هر دو گرفته اند و اگر فرض کنیم که در آغاز تمدن و استقلال دولت مادی این وام گرفته شده است باز تا ابتدای دولت هخامنشی از نظر مدت چندان دور نبوده است که بتوان گفت که بالطبع و از لحاظ تطور چنین اصلاحی در خط میخی صورت گرفته است. یعنی اولا آن را از حالت علامتی و صوتی (هجایی) به حالت الفبایی درآورند و ثانیا اعراب را جز حروف قرار دهند و ثالثا برای حروف مختص به زبان آریا که در خط آشوری نبود صورت هایی اختراع نمایند، بنابراین شکی نیست که این اصلاحات تدریجی و به طریق تکامل و تطور طبیعی صورت نگرفته بلکه، بر حسب هوش و قریحه ی ملی به امر و فرمان بزرگان یا شهنشاهان یا مغان وجود یافته است و ناگهانی، به طور انقلاب و نودرآمد موجود شده است.
ممکن است گفته شود که به راهنمایی دبیران فنیقی یا آرامی یا یهود که در زیر دست بزرگان ایران خدمت می کردند و حروف الفبایی داشته اند و از پیش با آن آشنا بوده اند این اصطلاح پیدا شده است. این تصور دور نیست لیکن اشکالی دارد و آن اینکه خود یهود یا آرامیان یا فنیقیان هم حروف مصوَته و اعراب را داخل خط نکرده اند، چنان که از آثار قدیم فنیقی، یهود و آرامی معلوم می شود که نه تنها اعراب جزء کلماتشان نیست بلکه «الف»، «واو» و «یا» هم در کتیبه ها و نوشته های قدیم آن مردم پیدا نمی شده است و در اواخر «الف»، «واو» و «یا» را برای نشان دادن حرکات گاهی به کار می برده اند، پس از انقراض یهود و پراکنده شدن در آفاق چون دیدند این سه حرف کافی برای ادای مقصود نیست و لغات آنان دستخوش فنا خواهد شد قاعده ای برای حرکات وضع کردند که امروز به طور ناقص در خط مربع (خط عبری) دیده می شود در این صورت معنی ندارد که اصلاح خط میخی از ناحیه ی مردم سامی صورت گرفته باشد و شکی باقی نمی ماند که این اصلاح مربوط به غریزه ی ذاتی و طبیعی آریایی است چنان که ملل گِرِک، لاتین و هند نیز بعد از قبول حروف فنیقی همین کار را کردند و اگر بخواهیم سامیان را در عمل کتابت ایرانیان موثر بشناسیم باید به عکس تصور فوق ضایع شدن خط ایران و از میان رفتن اعراب از در خط پهلوی و خط ها اسلامی مربوط به تاثیر وجود آن قوم بدانیم چنانکه در جای خود به این معنی اشارت خواهیم نمود. چیزی که خط میخی را از بین برد (چنانکه معروف است) حمله ی اسکندر و قدرت سرداران او نبود، بلکه دشواری این خط سبب از یاد رفتن آن گردید، چه خط میخی با قلمی نوک تیز چوب یا فلزی بر روی پاره های گِل سخت شده کنده کاری گردیده و یا با همان قلم بر الواح سنگی و معدنی حکاکی می شده است، بر خلاف خط مصری و فنیقی که روی چوب و یا پاپیروس و پوست حیوانات با هر نوع قلمی کنده شده یا با رنگ نوشته می شده است. اما در خط میخی چنین نبود بلکه بیش تر پارچه ی گلی را برداشته با چنین قلمی بر روی آن خط هایی کنده و پارچه را خشکانیده و سپس پهلوی هم قرار می دادند و آن پارچه های گِل را به زبان کلدانی «آجُرْ» و آن خط ها را «دُپی» می نامیدند و از آن آجرها دو کتابخانه یکی در شوش و دیگری در تخت جمشید اخیرا کشف گردیده است.
همچنین بر روی فلزات یا سنگ ها حروف میخی با دقت بایستی کنده شود و به درد پاپیروس و غیره نمی خورده است، به همین سبب عامه ی مردم ایران در آن عصر برای تحریرات عادی بر روی پوست یا پاپیروس خط آرامی به کار می برده اند.
این شکل کتابت و خشونت شکل حروف و جای زیاد گرفتن سطور سبب شد که از همان زمان دولت هخامنشی خط آرامی (که از مدت های دور از کنعانیان به سرزمین کلده و آشور رسیده بود) به همراه کاتبان و دُپیوَران سامی به ایران آمده وسیله ی مبادله ی افکار و رفع حاجت بزرگان، تجار و سایر مردم قرار گیرد. این است که در دوره ی اشکانیان خط میخی روی به تراجع می گذارد و تا مدتی خط یونانی مورد استعمال واقع شده و به تدریج از نیمه ی قرن دوم پیش از میلاد خط آرامی متداول می گردد، لیکن نباید تصور کرد که خط میخی در عهد اشکانیان به کلی منسوخ شده بود چه در بابل لوحه هایی یافته اند که متعلق به دوره ی اشکانی است و به خط میخی نوشته شده است، در این لوح ها مطالب قانونی، نجومی و سرودهای مذهبی مندرج است.
بن نوشت :

بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی. تهران 1381 : زوار.

Mobarake
29th January 2010, 11:48 PM
ب) خط پهلوی

خط پهلوی چنان که پیش تر اشاره کردیم از خط آرامی گرفته شده است و خط آرامی در اصل منتهی می شود به دو خط قدیم که یکی فنیقی و دیگری عبری است.
فینیقیان که آنان را کنعانیان هم می نامند در حوالی سه هزار سال پیش از مسیح از سواحل خلیج فارس یا از داخله ی جزیره العرب وارد سواحل فرات شده و چنانکه قبلا گفتیم در آنجا رحل توطن افکندند و سپس از آن جا به طرف سوریه و فلسطین رفتند و درسواحل بحر ابیض دولتی تجارتی بوجود آوردند.
عبریان که بدون شک از ملل سامی نژاد می باشند از شبه جزیره ی طورسینا و به قول استاد «مرگلیوس» از یمن و به قول دانشمندی دیگر از حجاز که از زادگاه اصلی آن قوم بوده است برخاسته و به عادت صحراگردی و بادیه نشینی هجرت کردند و عاقبت در حوالی قرن سیزده قبل از میلاد در حدود فلسطین و ارض کنعان با کنعانیان همسایه شدند و بعد از جنگ های خونینی وارد فلسطین گردیدند و بعدها شهر اورشلیم را عمارت کرده در آنجا خانه کردند، نام «عبری» از ماده ی «عَبَرْ» و به معنی عبور و حرکت و اشاره به صحرانوردی آن طایفه است، نو به مناسبت «اسرائیل» که لقب «یعقوب» بوده به بنی اسرائیل موسوم شدند.

در اخبار یهود آمده است که «عبری» نام «ابراهیم» جد بزرگ بنی اسرائیل است که از شهر «اور» کِلدهَ گریخته و از نهر عبور کرده است - و معلوم نیست که این نهر اُرْدُنْ است یا نهر فرات، و بعضی گویند «عبری» نام یکی از اجداد ابرهیم بوده است و علمای معاصر ترجیح می دهند که عبری را از ماده ی عبور گرفته و آن را شامل بنی اسرائیل که از صحاری عبور می کرده و در حال بَدَوی می زیسته اند بشمارند - چنان که عرب را هم از همین ریشه و ماده و به همین معنی می دانند و ثلاثی مجرد یعنی اصل و ریشه ی فصل «عَبَرْ» و «عَرَبْ» را یکی دانند که به قاعده ی قلب لغات اختلاف یافته است.
باید دانست که اقوام عبری اختصاص به فرزندان «ابراهیم» داشته اند چه طوایفِ دیگری نیز به این نام خوانده شده اند که بعدها با اعراب به هم آمیخته و از یهود جدا شده اند.

قدیمی ترین نمونه ای که از خط فنیقی یافته اند، کتیبه ی (ستون مه زا) است که تاریخ آن به (895 ق.م) می رسد - دیگر جامی است سه قطعه که در جزیره ی «قبرس» یافته اند که تاریخ آن را با عهد «سلیمان» پادشاه یهود (971-931 ق.م) به حدس و تخمین برابر کرده اند و چون این دو کتیبه به هم شباهت ندارد، تصور کرده اند که خط فنیقی از خط عبری گرفته شده است، ولی به دلایلی دیگر که محل ذکر آن اینجا نیست، این عقیده مُرجّح شده است که موجد خط الفبائی آرامی فنیقیان اند که یا از خط مصر و یا از خط میخی سومری آن را تقلید و در آن اصلاحاتی به کار برده اند و از حالت نقشی به مرحله ی الفبایی در آورده اند.
این خط که بعدها خط آرامی، نَبَطی، مُسْنَدْ، حَبَشی و قِبْطی از آن تقلید شد، در ایران به خط پهلوی تبدیل یافت، یعنی آن خط با بندگان و جیره خواران سامی وارد ایران شده و در زمان هخامنشی و بعد از آن در عهد اشکانیان مورد استفاده واقع گردید و رفته رفته در آن تغییرهایی راه یافته خط پهلوی اشکانی را بوجود آورد.

خط پهلوی چنان که گذشت از خط آرامی گرفته شده است و پادشاهان هخامنشی این خط را یعنی آرامی را ترویج کرده اند.
خط میخی برای نقر و نقش کتیبه به کار می رفته است و از برای نامه ها و دیگر نیازمندی های عمومی مناسب نبوده است از این رو خط ساده و الفبایی «آرامی» که از عهد کلدانیان در آسیای صغیر معروف بود به تدریج اهمیت پیدا کرد. ابتدا به مناسبت سهولت هر جا به خط میخی چیزی نوشته می شد نام صاحب خط - یا اگر آن چیز ظرف سفالی یا جنس دیگری بود نام خریدار یا فروشنده را - در کنار آن به خط آرامی می نوشتند، ولی بعدها وسعتِ استعمال این خط به جایی رسید که در تمام قلمرو ایران، عراق، آسیای صغیر و مصر عمومیت یافت و مکاتیب حکام، پادشاهان، روابط ملل، روزنامه های دولتی، فرمان ها و نوشته های عادی همه با خط آرامی انجام می گرفت. ترقی روز افزون این خط با حمایت و تقویت شهنشاهان هخامنشی حاصل آمد که در شاهنشاهی فاضل و عالی خود متعرض آیین، رسم ها،خط و زبان ملل تابعه نمی شدند. مخصوصا خط آرامی را به خاطر آسانی آن رواج دادند و به کار بردن آن را در ممالک مفتوحه انتشار فرمودند.

زبان آرامی به دو لهجه منشعب گردید : لهجه ی عراقی که آن را لهجه ی آرامی شرقی نامند و لهجه ی سوریه، فلسطین و طورسینا که آن را آرامی غربی نامند. خط آرامی هم به چند شیوه و رسم آن خط درآمد و آنچه در ایران مادَرِ خط پهلوی قرار گرفت شیوه و قلم آرامی عراق بود.
اصل خط آرامی که از کجا شاخه گرفته است درست محقق نیست، برخی تصور کرده اند که خط مذکور از روی خط هیریوغلف مصر تقلید شده است زیرا هر چند خط نامبرده خط الفبایی است معذلک حروفی در آن خط هست که حاکی از صورتی است که خود آن حرف هم به معنی همان صورت است مانند الف «عَلفّیا» به معنی «گاو» که در اصل به شکل سر گاو بوده و بعد که از حال نگاری به حال صوتی افتاده صدای «آو» یافته و بعد حرف الف و صدای «اَ اِ اُ» پیدا کرده است. دیگر «ب» که نام او «بیت» است و در اصل به صورت خانه ی مسقف بوده است همچنین «جیم» که نامش «گمیل» است و در اصل صورت جَمل = شتر بوده و «طِطْ» که نام و صورت افعی است و عین که به شکل چشم است و «لامد» که به شکل عصا است و «هی» که به صورت شبکه است و غیره ... و گروهی گویند که خط آرامی از مخترعات یکی از ملل سامی است و جمعی آن ماْخوذ از خط فنیقی دانند چنان که گذشت و جماعتی گویند خط فنیقی از خط آرامی اخذ شده است زیرا خط آرامی از دو هزار سال قبل از میلاد وجود داشته است.
داریوش سوم به غدر و خیانت بعض ایرانیان به قتل رسید و کشور ایران مفتأمفت به چنگال «اسکندر گجستک» افتاد و تمام شهریاران ایران را کشت و ایران را با بیداد و غَدْر به مشت آورد و خود هم به زودی بمرد و سلوکیدیان بر ایران غلبه یافتند و این فتنه ی پرآوازه به سود یونانیانِ آوازه گر تمام گردید، خط یونانی و آداب آن کشور که او نیز چون ایران مسخر گردنکشان مقدونی شده بود، در ایران شیوع یافت، سکه های آن زمان و سکه های اوایل عهد اشکانیان با آن خط زده شد - حتی قباله های املاک هم تا 150 سال ق.م. به خط یونانی نوشته می شد و کتیبه هایی از «گودرز اشکانی» و غیره به این خط بر صخره کنده شده است و در «لرستان»، «بختیاری» و «بیستون» موجود است.
دیری نگذشت که خط پهلوی جای خط یونانی را گرفت و چنان که «کریستن سن» مورخ معاصر می نویسد یونای مآبی اشکانیان که از خراسان برخاسته سرداران یونانی را مغلوب و از خاک ایران بیرون کرده بودند، تقلیدی صوری و از لحاظ (مُدْ) بود و چیزی طول نکشید که زبان و آداب یونانی منسوخ و آداب آریایی ایران به صورت طبیعی خود بازگشت کرد و سکه ها و نوشته های ملی با خط پهلوی شروع شد؛ و خط میخی به عللی که در فصل پیشین ذکر آن گذشت دیگر موقعی برای اعاده به دست نیاورد.

Mobarake
29th January 2010, 11:48 PM
قدیم ترین آثار به خط آرامی در ایران

بعد از کتیبه ی نقش رستم که ذکرش گذشت، قدیمی ترین آثاری که به خط آرامی از طرف ایرانیان در دست است، سکه های پادشاهان «پرته دار» می باشد.

از زمان سلطنت هخامنشی، فارس در مملکت ایران دارای اهمیت فوق العاده بود؛ شاهنشاهان ایران آنجا را محل اقامت تابستانی خود قرار داده در ایام زمستان اوقات خود را در شوش یا بابل به سر می بردند؛ و به همین جهت «شَتْرپُوان های پرسپلیس» که قطعا از خاندان سلطنتی بودند در میان سایرین وضع ممتازی داشتند و چنان که از روی مسکوکاتی که بعدها ضرب کردند فهمیده می شود این شاهزادگان هم نماینده ی قدرت سلطنت و هم نماینده ی قدرت مذهبی بودند. به علاوه «استرابو» در کتاب خود (کتاب 15 فصل 3 بند 3 و 24) می نویسد :
«... اقتدار شتربوان های مزبور در زمان هخامنشی ها و سلاطین مقدونی زیاد بود ولی زمان اشکانی ها به تدریج کاسته شد ...»بعد مؤلف مزبور اضافه می کند :
«... امروز (قرن 2) ایرانی های فارس، استقلال خود را حفظ کرده و دارای سلاطینی هستند که ابتدا مطیع مقدونی ها و بعد مطیع پارت ها بوده اند ...»در سال (323 قبل از میلاد) پادشاهان فارس؛ تحت تبعیت اسکندر کبیر - که قطعا در حفظ قدرت آن ها برای استفاده از نفوذی که آن ها بر مزدیسن های (پیروان مذهب ایرانی های قدیم) مرکز و جنوب ایران داشتند می کوشید - درآمدند.
قدیم ترین سکه ای که از شاهزادگان به دست آمده متعلق به قرن 3 قبل از میلاد است و به نام «بَغْه دات» پسر بَغَ کِرْت می باشد و بعد از آن سکه های «وَهوبُرز» و دیگران است.
سکه های این پادشاهان دارای علامت آتشکده و صورت بیرقی چهار گوشه که ظاهرا همان علم کاویانی بوده است می باشد و علائمی دیگر از آثار اوستایی در آن ها موجود است، هغداد و وَهُربُرز جنبه ی دینی داشته اند و پنام بر روی دارند و تاریخ ریاست آنان به عقیده ی «کریستن سن» 280 قبل از مسیح است.
عبارت سکه : بَغَ دات پرتَ ر که زی بَغی بَغَ کِرْتَ
این سکه ها نمونه ی خوبی از تطور خط آرامی، چه این سلسله که سکه زده اند تاریخ آنان سال بعد، تا عهد «پاپک» و پسرش (ارتخشیر پاپکان)، امتداد پیدا می کند، از گرده ی سکه های مذکور می توان دانست که در این مدت چگونه خط معمولی ایران تغییراتی پیدا کرده و به خط ساسانی منتهی گردیده است.
حروف پهلوی

خط پهلوی دارای 25 حرف با صدا و بی صداست. «ا، ب، گ، ج، د، ه، و، ز، ی، ک، ل، م، ن، س، ف، پ، چ، ژ، ش، ت، ث، خ، ذ، غ،» ولی برای حروف «ح، ط، ع، ص، ق» که در الفبای آرامی هست نیز حروفی دارد یعنی «ه» گاهی صدای «ح» می دهد و «ت» گاهی صدای «ط» و «الف» و گاهی «واو» صدای «عین» و «چ» صدای «ص» و کاف و میم صدای «ق» دارا می شده و اگر چه برای «ث» و «ذال» هم حروف خاصی ندارد، اما حرف «ت» گاهی به جای «ث» و گاهی به جای «ذال» می نشسته است و حرف «پ» که صدای «چ»، «ف» و «ژ» نیز می داده، گاهی صدای «واو» داشته و ظاهرا «واو» مذکور واوی بوده است بین «پ»، «واو» و «ف»، که آن را بعدها «فاء عجمی» نام نهادند مانند حروف دوم کلمه ی «اوام»، «افام» و «دویر»، «دپیر» و حرف آخر «آپ»، «آو» و واو «گوی» و گفت و غیره.

خط پهلوی و لهجه ی پهلوی به دو دسته تقسیم شده است، یکی خط و لهجه ی اشکانی که آن را پهلوی شمالی می نامند و سابق پهلوی کلدانی می گفتند؛ دیگر خط و لهجه ی ساسانی که آن را پهلوی جنوب و جنوبی غربی می نامند و شرح آن ها داده شد. سوای این دو قسم خط که با حروف مقطع نوشته می شده و گویا مختص کتیبه ها بوده است. خط دیگری هم داشته اند که از برای تحریرات معمولی به کار برده می شد و این خط با حروف متصل نوشته شده از حیث شکل با خط دیگر تفاوت داشته است.


به موجب نقل ابن الندیم، در ایران چند قسم خط معمول بوده است، وی از قول ابن المقفع گوید :
«... ایرانیان هفت نوع خط داشته اند :
1. خط دینی بود که آن را «دین دفیریه» گویند و اوستا را بدان نویسند.
2. ویش دبیریه و آن سیصد و شصت و پنج حرف است که کتب فراست (قیافه شناسی) و زَجْر (تفأل وتطیّر - مُروا و مُرغوا) و خریِر- آب و طنین گوش و اشارات چشم و ایماء و اشاره و چشمک و آنچه بدین ماند بدان خط نویسند.
3. خط دیگری که آن را «کستج- ظ : گستک» گویند و آن بیست و هشت حرف است که بدان عهدها، میثاق ها و اقطاعات می نوشتند و نقش مُهرهای شاهنشاهان پارس و طراز جامه و فرش و سکه ی دینار و درهم بدین خط بود.
4. خط دیگر که آن را «نیم کستج - نیم گستک ظ» می گفتند و آن نیز بیست و هشت حرف است که نامه های پزشکی (طب) و فلسفه را بدان می نوشتند.
5. خط دیگری موسوم به «شاه دبیریه» بود که پادشاهان عجم میان خویش بدان سخن می گفتند ( کذا ؟) دور از مردم عامه، و سایر طبقه های کشور را هم از آموختن آن نهی می کردند زیرا پرهیز داشتند که دیگری جز پادشاهان و ملوک بدان واقف شده از آن راه بر اسرارشان وقوف یابد و ما آن خط را ندیده ایم.
6. کتاب رسایل و نامه ها؛ خطی بود که همه ی طبقات می نوشتند جز پادشاهان، و نام آن «نامه دبیریه» و «هام دبیریه» بود و همانطور که به زبان می گذشت نوشته می شد و نقطه نداشت و بعضی از کتابت های رسایل به لغت سریانی قدیم - یعنی لغات مردم بابل - نوشته شده به فارسی خوانده می شد و عدد حروف آن سی و سه حرف بود.
7. خط دیگر که نام آن «راز سهریه»(؟) بوده و پادشاهان رازها و اسرار خود را در روابط با ملل خارج بدان خط می نوشتند و عدد حروف و اصوات آن چهل بود و هر صوت یا حرفی را صورت و شکلی خاص بود و از لغات نبطی چیزی در آن خط نبود.
خط دیگری بود که آن را «راس سهریه»(؟) می گفتند و علم منطق و فلسفه را بدان می نوشتند و آن بیست و چهار حرف است و این خط دارای نقطه بوده و ما آن را ندیده ایم.
دیگر قسمتی از الفبا بود که آن را جدا از هم یا پیوسته می نوشتند و «زوارشن» می نامیدند این زوارشن ها قریب هزار کلمه بود و آن ها را برای جدا کردن لغت های متشابه از یکدیگر اختیار کرده بودند، مثلا کسی که می خواست بنویسد «گوشت» می نوشت «بُسْرا» و می خواند گوشت و اگر می خواست بنویسد «نان» می نوشت «لَحْما» و می خواند نان و هر چه می خواستند بدین طریق می نوشتند، مگر لغت هایی که محتاج به بدل کردن آن نبودند که آن را عینا به لفظ فارسی کتابت می نمودند.»چنان که ملاحظه شد، در آغاز خط ها پهلوی را هفت دانسته و در شرح آن هشت آورده و اگر «زوارشن» را هم خطی جداگانه فرض کنیم عدد به نه بالا می رود و هرگاه نامه دبیری وهام دبیری را هم دو قسم خط فرض کنیم مثال ها به ده می رسد. ولی حق آن است که این دو را یکی دانسته و نیز زوارشن را با کتابت رسایل یکی بشماریم و کتسج و نیم کتسج را هم که عدد حروف آن دویست و هشت است یکی بدانیم. یا «راز سهریه» و «راس سهریه» را که نام هر دو به هم شبیه است یکی فرض کنیم. آنگاه هفت قلم درست می شود.

Mobarake
29th January 2010, 11:49 PM
اما آن چه از خارج اطلاع داریم و از کتیبه ها و سکه ی پول ها و نقش مهرها و سایر خط هایی که در روی ظرف ها دیده شده به دست می آید خط ها ذیل است :
1. خط اشکانی قدیم که با خط ها قدیم آرامی پُر تفاوتی ندارد، مانند سکه ی بغ دات که متعلق به قرن سوم قبل از میلاد است و او چنانکه گذشت یکی از پادشاهان (پرته دار) فارس پسر بغ کرت پرته دار است.
2. خط اشکانی جدید، که همان خط است با تفاوت مختصری چنانکه در جدول بدان اشاره شده است.
3. خط کتیبه ای ساسانی است که در جدول دیده می شود و با خط کتیبه ی اشکانی تفاوت دارد.
4. خط تحریری ساسانی است که گویا کتاب ها و نامه ها را بدان خط می نوشته اند و بر ظروف و پاره های سفال و نیز در کتاب های ادبی و علمی پهلوی نمونه هایی از آن دیده می شود که گویا با همان خط رسایل و خط هزوارش منقول از ابن المقفع باشد.
5. محتمل است خط های مرموز دیگری هم برای اسرار پادشاهان یا یادداشت های ریاضیون و فلاسفه یا فال گیران و ستاره شناسان موجود بوده است که از بین رفته و چیزی به ما نرسیده است.
6. خط اوستا یا دین دپیوریه که بیاید.
7. خط ها غیر هُزوارش دار که به فارسی خالص می نوشتند وجود داشته است اما گویا از حیث حروف هجا با سایر خط ها تفاوت نداشته و در خراسان و ماوراءالنهر بدان طرز کتابت می کرده اند و از آوردن هزوارش خودداری داشته اند.
بالجمله خط کتیبه ی ساسانی به تدریج مانند پدر خود که خط کتیبه ی اشکانی باشد از بین رفت و خط پهلوی تحریری تا قرن چهاردهم میلادی یا هفتم هجری در ایران باقی ماند ولی عاقبت در مقابل رقیب پر زورتری که عبارت از خط معرب و منقوط نسخ و ثلث باشد از میان رفت. اما در هندوستان قرائت آن خط به طریق تدریس تا درجه ای دوام آورد. اما پیداست که این قرائت تا چه پایه ناقص و ناتمام بود، خاصه در خواندن هزوارش ها که هنوز هم موبدان و علمای مزدیسنان آن کلمات را غلط می خوانند و نمونه ی غلط خوانی مزبور در برهان قاطع و «دستور پهلوی» به خوبی هویداست، و اصلاح این اغلاط را باید حقاً مرهون خاورشناسان و پشت کار عدیم النظیر ایشان بود خاصه دکتر «اندریاس» آلمانی و بهترین دانش آموزان او آقای پروفسور «هرتسفلد» آلمانی که در چند سال اقامت خود در ایران منت استادی بر جمعی از طلاب ایرانی دارند.

Mobarake
29th January 2010, 11:50 PM
خط در ميان زنان


در حاليکه جهان در قرن دهم ميلادي دوراني سرد و پرمخاطره را مي‌‌گذارند، در ژاپن دوره هيان به نيمه راه هدف آرماني خود، يعني ايجاد فرهنگي اصيل و پيشرفته رسيده بود. ترجمه آثار ادبي اين دوره از قبيل داستانهاي گنجي ز موراساکي و بالش نامه سي شوناگون چشم اندازي اجمالي از جامعه‌اي درباري را بر روي ما مي‌‌گشايد که در آن، گروه کوچکي از زنان و مردان زندگي بسيار بغرنج و هنرمندانه‌اي را اداره مي‌‌کردند. در آن محافل کوچک هنر نوشتار جايگاهي ويژه داشت. در اين مورد آرتور ولي تا بدانجا پيش مي‌‌رود که مي‌‌گويد، دين واقعي مردم هيان خوشنويسي بوده است. گرچه اين مطلب اغراق آميز مي‌‌نمايد، بيقين مي‌‌توان گفت، شيوه قلم بدست گرفتن يک زن يا مرد، بيش از آنچه واقعا مي‌‌نوشت يا مي‌‌گفت، نشاندهنده نژاد، حساسيت و منش او بود. خوشنويسي به عنوان ارزشي اخلاقي، در باور مردم آئينه‌اي بود که روح را منعکس مي‌‌کرد. اين هنر در آداب مغازله نيز که اوقات فراغت مردم هيان را بخود اختصاص مي‌‌داد، نقشي اساسي داشت. اغلب با مشاهده دستخطي مردانه يا زنانه، خيالپردازيهاي عاشقانه آغاز مي‌‌شد و شوق ديدار صاحب خط را بر مي‌‌انگيخت. خوشنويسي در آن ديار جاذبه‌اي جنسي بشمار مي‌‌رفت. در مراحل نخست روابط عاشقانه، دو دلباخته با اضطرابي سکرآور به انتظار دريافت اولين نامه مي‌‌نشستند. نوشته‌اي به خط معمولي به معني پايان راه بود و نداي جدايي مي‌‌داد. دي يکي از بخشهاي داستانهاي گنجي، قهرمان داستان که شاهزاده‌اي است بنام گنجي نامه‌اي از بانويي در آکاشي دريافت مي‌‌دارد. سوگلي محبوب او، موراساکي در انتظار آن است که نه محتواي نامه بلکه دستخط آن زن را ببيند و هنگامي که دزدانه نگاهي بدان مي‌‌اندازد، در مي‌‌يابد که «دستخط از عمق و احساس فوق العاده‌اي برخوردار است و از چنان سبکي در نگارش استفاده کرده که مي‌‌تواند براي اکثر زنان برجسته دربار مخاطره آميز باشد.» بدين ترتيب با اندوه مي‌‌پذيرد که احساس گنجي به آن دختر، شگفت انگيز نيست. سالها بعد، گنجي شاهزاده خانم سيزده ساله‌اي بنام نيوسان را رسماً به همسري بر مي‌‌گزيند و باز هم موراساکي با علم به اين که آينده اش در گرو دستخط اين دختر است، با نگراني در انتظار نخستين نامه وي بسر مي‌‌برد. گنجي نيز که در کنار موراساکي خوابيده، در انتظار مي‌‌سوزد، اما اين بار دستخط ناپخته و کودکانه است. گنجي و موراساکي از اينکه شاهزاده‌اي در اين سن نتوانسته سبکي منقح بياموزد، يکه مي‌‌خورند. موراساکي عمداً توجهي به موضوع نشان نمي‌دهد و گنجي نيز سخني بر زبان نمي‌آورد. اگر اين نامه را کسي ديگر مي‌‌فرستاد حتماً درباره ان سخن‌ها گفته مي‌‌شد، اما گنجي ضمن ابراز تأسف براي آن شاهزاده خانم کوچک تنها به گفتن اين جمله خطاب به موراساکي اکتفا کرد:«مي بيني که جايي براي نگراني تو نيست».
شايد اين تصور پيش آيد که در ژاپن قرن دهم، تا آنجا که به شيوه تفکر جامعه نسبت به نوشتار و نويسنده مربوط مي‌‌شود، زيبايي شناسي بر ملاحظات اقتصادي و سياسي غلبه داشته است ودستکم در اين حوزه، زن و مرد منزلت مساوي داشته اند. اما در اينجا تنها ظاهر امر نين فريبنده است. بوالهوسي و تنوع طلبي رايج در محافل درباري، امتياز ويژه صاحب منصبان بود و حرفه معمول نگارش، در دستگاه اداري، ديني و آموزشي بر عهده مردان قرار داشت؛ محققان، کاهنان و مأموراني که به رغم استقلال روز افزون از قيد الگوهاي چيني، به استفاده از زبان و خط چيني ادامه مي‌‌دادند. در واقع خط و زبان چيني به عنوان ابزاري پر منزلت براي هر گونه نوشته جدي، در انحصار مردان باقي ماند. زنان بطور عمده زبان ژاپني و خط آوايي کانا را بکار مي‌‌بردند. و اين محوديت يکي از عوامل رشد ادبيات بومي ژاپن در دوره هيان شد.
حال به مساله ارتباط ميان زنان و خط مي‌‌پردازيم. آيا زنان دوره هيان از جايگاهي منحصر بفرد برخوردار بودند؟ پاسخ به اين پرسش بصورتي محتاطانه هم بله است و همه نه.
هنگامي که توانايي نوشتن با قدرت و نفوذ ارتباط مي‌‌يافت، طبعاً زنان بنا به قاعده کنار گذاشته مي‌‌شدند. در مصر يا بين النهرين زن کاتب وجود نداشت. در آئين يهود و اسلام نيز زنان پائين تر از ن بودند که اجازه نوشتن نام خدا به آنها داده شود، اگرچه لزوماً آنها را محکوم به بيسوادي نمي‌دانستند در آئين هندو، زنان حق با سواد شدن نداشتند. ما در دوره ودايي به زنان محقق، شاعر و مدرس بر مي‌‌خوريم، ولي مانو و ساير قانونگذاران برهمني (500 ق.م. تا 400م.) زنان را نجس شمردند و آنها را از بسياري مواهب، از جمله حق مطالعه سرودهاي ودايي محروم کردند؛ يادگيري به صفت زنان بدکار مبدل شد و تنها گانيکا‌ها ، يعني رقاصه‌ها، زناني که شوهران به کرايه مي‌‌دادند، زنان هنرمندان و رامشگران، زنان ناراضي از شوهران و سرانجام تمامي زنان متمايل به هرزگي، خواندن و نوشتن را مي‌‌آموختند. اين باور تا سالهاي اخير نيز رواج داشت و هنوز هم در مناطق روستايي از اعتبار برخوردار است که اگر زني کتاب يا قلم بر دست گيرد براي خانواده خود نکبت به ارمغان خواهد آورد. از سوي ديگر، مسيحيت مشوق با سوادي زنان بود، هر چند انگيزه‌هاي موجود ديگرسان مي‌‌نمود. سنت آن، قديسه حامي مادران، معمولاً در حالتي تصوير مي‌‌شود که به دخترش مريم باکره، خواندن مي‌‌آموزد.


در قرون وسطي، زنان اشرافزاده بيش از مردان در زبان لاتين و ديگر دروس مدسره تبحر داشتند، زيرا آموزش پسران بيشتر حول شکار، نظمگيري و فنون درباري دور مي‌‌زد. کليسا نيز مشوقاين روند بود، با اين اميد که آموزش زنان، آنها را براي حيات ديني آماده تر کرده و والدينشان آنها را به همراه متعلقات دنيويشان وقف يک صومعه سازند. صومعه‌ها بويژه آنهايي که تابع قوانين بنديکتي بودند، اغلب موسساتي زنانه بشمار مي‌‌آمدند، که در آنها، زنان توانمند، فارغ از دشواريهاي ناشي از زايمانهاي مکرر و مراقبت از مردان، به عنوان گردانندگان امور، محقق يا کاتب به فعاليت مشغول بودند و براي خود وجهه‌اي خاص داشتند. گاهي اوقات، راهيان و راهبه‌ها مشترکاً به نسخه برداري از متون مقدس مي‌‌پرداختند. در يک رساله نجومي که در حدود 1154 در آلزاس نوشته شده است، تذهيبگر در صفحه تقديم کتاب تصويري از خود و کاتب که رئيس صومعه خواهران مجاور است نقش کرده است. تحسيني که براي مهارت در بدست گرفتن قلم نصيب بانوان دوره هيان مي‌‌شد، بطور عمده به جاذبه عشقي آنها وابسته بود. آنها نه بعنوان محقق يا کاتب بلکه صرفا به عنوان يک زن، يعني جنس مخالف مرد، به نگاشتن مي‌‌پرداختند. آنها منحصرا به زبان ژاپني و خط کانا مي‌‌نوشتند و نگارش به خط چيني و کاربرد نويسه‌هاي آن زيبنده زنان نبود. اگر هم کسي مانند موراساکي از خط چيني اطلاعي داشت صرفاً بدين خاطر بود که از اعضاي خانواده محققان بشمار مي‌‌رفت و ضمناً اين دانش خود را از ديگران مخفي مي‌‌کرد. بانوان هيان اگرچه دخالتي مستقيم در سياست نداشتند، اما براي خانواده خود از اهميتي والا برخوردار بودند. اگر دختري موفق مي‌‌شد با امپراطور، يا يکي از شاهزادگان و يا عضوي از يک خانواده برجسته ازدواج کند، نفوذ سياسي خانواده خود را افزايش مي‌‌داد. دختران از بسياري جهات سودمندتر از پسران بودند. يک پسر حتي اگر از خانواده‌اي مشهور بود، اميدوار نبور که روزي امپراطور اينه شود. براي فراهم ساختن چنين ازدواجي، دختران مي‌‌بايست به زيورهايي چون موسيقي، شعرسرايي، بخورسازي و غيره آراسته باشند، هر چند دستخطي ناپخته و زشت مي‌‌توانست تمامي اين هنرها را بي اثر سازد.
بدين ترتيب نوشتن صرفاً زيوري بود که زنان را براي قدرتمندان جامعه، يعني مردان، دلرباتر مي‌‌کرد. درست به همين منوال، 700 سال بعد، از روسپيان معروف ژاپن انتظار مي‌‌رفت که در موسيقي، شعر، خوشنويسي و بديع گويي مهارت داشته باشند. در جوامع مردمسالار معمولا حد و مرز ميان زنان فرزندپرور (همسران محترم) که تا حد امکان چشم و گوش بسته نگهداشته مي‌‌شدند و زنان لذت بخش (روسپيان، رقاصه‌ها و هنرپيشگان) کاملاً مشخص شده بود. گروه دوم اين اجازه را داشتند که تا اندازه‌اي به آموزش و ساير مهارتها بپردازند. در دوره هيان تنها گاهي اين دو نقش با يکديگر ترکيب مي‌‌شد و زنان هيان نيز از چنين موقعيتهايي بخوبي استفاده مي‌‌کردند.

منبع:گاور، آلبريتن، تاريخ خط، سال 1386، انتشارات نشر مركز

Mobarake
29th January 2010, 11:51 PM
شکل گیری تمدن

نکته مهم در این بحث ذکر این مطلب است که عهد باستان به دو دوره ماقبل تاریخ و دوران تاریخی تقسیم بندی می‌گردد. حلقه اتصال این دو دوره، ابداعات و اختراعات بشر است. و در این بین ابداع خط به عنوان یکی از ابزارهای اصلی و پیش برنده تمدن از اهمیت به سزایی برخوردار است.
دوره راهپیمایی و کوچ نشینی انسانهای نخستین و بعد از آن یکجانشینی با تقسیماتی از یکدیگر متمایز می‌گردند. سه عصر حجر ـ مفرغ و آهن از مراحل مهم تکاملی انسانهای پیش از تاریخ است. لیکن دوره پایانی عصر حجر که به عصر نوسگی شهرت یافته است یکی از دوره‌های مهم و اساسی در تاریخ بشر است. در این دوره است که ابداعات و اختراعات گسترده یکی پس از دیگری رخ داده و این پدیده‌ها سبب ساز اتصال این دوره‌ها به تمدنهای اولیه بشری می‌گردد. این دوره به اولین انقلاب بزرگ بشریت نیز لقب یافته است. پس شکل گیری تمدن یک تاریخ نیست بلکه یک پدیده است و شروع تمدن یک تاریخ نیست بلکه یک پدیده است و شروع تمدن در مکانهای مختلف به طور هم زمان نبوده و این دستیابی محصول آشنایی آن اقوام با ابزار تمدن و ابداعات و اختراعات است.
انسان غارنشین انسانی مصرف کننده بود که همیشه به دنبال غذا از جایی به جای دیگر نقل مکان می‌کرد. (راهپیما) آشنایی با کشاورزی و اهلی کردن حیوانان تعلق انسان به یک نقطه مشخص را در پی داشت. (نوسنگی) از این زمان یکجانشینی آغاز شد.با یکجا نشینی، افراد گرد هم جمع شده و روستاها شکل می‌گیرد، در این بین قواعد و ضوابط زندگی دسته جمعی تدوین گشته و نظام اجتماعی به وجود می‌آید، به همراه نظام اجتماعی و به موازات آن شاخص‌هایی از قبیل فرهنگ، هنر، علوم، ارتباطات و. .. تجلی پیدا کرده و تمدن شکل می‌گیرد. معمولا بررسی تمدنهای باستانی از دو منبع امکان پذیر است:
1- منابع مکتوب از قبیل الواح و کتیبه‌ها، نسخ خطی و آثار خطاطی
2- آثار هنری و معماری
از دیگر عوامل شکل گیری تمن آشنا شدن انسان با صنعت و تولید در عرصه‌های صنعتی و هنری است و همان گونه که از معنای تحت اللفظی این واژه که به معنی "شهرنشینی" است برداشت می‌گردد کنار هم جمع شدن انسانها و ایجاد یک نظام اجتماعی بلند مرتبه را تمدن می‌گوئیم.
تا مدتها گمان می‌رفت که مصر اولین تمدن است د رحالی که با اکتشافات مختلف در خاور نزدیک و میانه این نظریه به طور کلی نقص گردید. به هر حال مهمترین تمدنهای باستانی عبارتند از: بین النهرین ـ مصر ـ ایران ـ چین ـ هند ـ یونان و روم که ما در این فصل راجع به خط و کتابت به طور کلی و تصویرسازی در ایران باستان توضیحات مختصری را ارائه خواهیم داد.

Mobarake
29th January 2010, 11:52 PM
پیدایش خط

باستان شناسان دو گونه خط را از اقوام ماقبل تاریخ کشف نموده اند که به خط
اشیائی و خط اندیشه نگار تصویری (ایدئوگرام) معروف است. در خط اشیائی تصویر اشیاء به معنی خود شی است و یا به عبارتی اشیاء به معنی خود شی است و یا به عبارتی اشیاء به وسیله شکل نشان داده می‌شوند. بهترین مشخصه شکل نگاری این است که در آن، حادثه ای که مورد نظر است به طور همزمان و توامان نشان داده می‌شود و نه به شکل جداجدا و منفرد اینگونه از خط جدای از اقوام ماقبل تاریخ در اقوام بدوی نیز کاربرد فراوان داشته است. خط گره دار "اینکاها"، "چوبهای قاصد" در استرالیا و حتی در قرون وسطی در آلمان نمونه‌هایی از چوب خطهایی کشف شده است که بی شباهت با خط اشیایی نیست.
http://picup.ir/thumb-AE1F_4A38CE84.jpg (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fpicup.ir%2Fshare-AE1F_4A38CE84.html)
خط تصویری (پیکتوگرافی) مرحله تکامل یافته تر از خط اشیائی است که قدمی است به سمت خط در مفهوم دقیق آن می‌باشد. در این خط تصویر شیء از خود آن جدا می‌شود و معانی دیگری نیز می‌یابد (مثل حیوانات درون غارها) خط تصویری قدرت تبدیل شدن به شکل نوشتاری و یا دیگر اشکال خبر رسانی مانند "ژستها" و فیگورها را دارد. در این خط هر تصویر خبر خاصی است که جایگزین اشارات و ایماء شده است.
در خط صورت نگاشت یا تصویری مثلا در سه جمله "این مرد ماهی می‌گیرد"، "این مردم‌های را سرخ می‌کند" و "این مرد ماهی را می‌خورد" سه عمل جداگانه از مرد سرزده است، در روش شکل انگاشت یا اشیایی باید سه شکل متفاوت برای مرد نگاشت، اما در نوشتن با صورت نگاشت یک صورت نگاشت، برای نمایش مرد و یک صورت نگاشت برای نمایش ماهی کافی است. این گونه خط نیز در اقدام بدوی کاربرد داشته است شبیه "تمغاها" که گونه ای از علائم خانوادگی اقوام بدوی بوده است. به هر دو گونه خط اشیایی و خط تصویری می‌توان به عنوان زمینه‌های پیدایش خط اشاره نمود، لیکن زمانی می‌توان به عنوان زمینه‌های پیدایش خط اشاره نمود، لیکن زمانی می‌توان اصطلاح خط را به کاربرد که "واژه ـ هجا" یا "صوت" در میان باشد در حالی که این دو گونه خط فاقد صوت و یا رمزهای صوتی هستند.
"خط تصویری تا جایی قابلیت دارد که مترادف آن تصویر را در محیط اطراف داشته باشیم، ولی زمانی که قصد گفتن مفاهیم خاص مثل اسامی اشخاص پیش می‌آید و زمانی که تصویر کردن مفهوم میسر نباشد تصویری را می‌کشند که صوتش با آن مفهوم متشابه است، اگر چه هیچ قرابتی با آن مفهوم ندارد، یعنی به "رمز صوتی" متوسل می‌شوند.
سه مرحله تکاملی و اولیه خط که توأماً در جریان مشخصی به کمک تحولات خط آمده اند عبارتند از :
1- تصویر احساسات قابل درک (محسوس) به کمک تصویر یا جزئی از تصویر.
2- نوشتن چیزهایی که قابل درک نیستند (غیر محسوس) با "نماد" که به آن "مفهوم نگاشت" نیز می‌گویند.
3- بیان صوت به کمک رمزهای صوتی (هجاء). (و یا به عبارتی تصویر ـ نماد ـ رمز صوتی).
رمز صوتی نخستین قدم در راه آوائی کردن ساختار خط است اغلب خط شناسان انواع مختلف خط را از آغاز تا به امروز به دو گروه اصلی "خط اندیشه نگار" و "خط آوانگار" تقسیم کرده اند. خط "شکل نگاشت"، "صورت نگاشت" یا تصویری جزو خطوط "اندیشه نگار" و خطوط هجایی و الفبائی جزو خطوط "آوا نگار" به شمار می‌روند.

Mobarake
29th January 2010, 11:52 PM
خط و کتابت در بین النهرین باستان

آنچه مسلم است ابداع خط با کمک رمزهای صوتی ـ هجائی اولین بار توسط بین النهرینیها و سومریان ابداع گردید. آنها خط تصویرنگاری را ابداع و آن را تکامل بخشیدند و توانستند آن را به نظامی نوشتاری تبدیل و ویژگی صوتی به آن ببخشند. ابداع خط در مفهوم جدید آن که به خط هجائی نیز شهرت دارد مرحله گذار خط از مفهوم نگاشت به خط الفبایی است و در واقع این خط مقدمه ای است برای خط الفبایی.
"کاتبان عهد باستان به تدریج دریافتند بعضی از واژه‌ها با هیچ تصویر یا نمادی قابل بیان نیست و امکان به تصویر کشیدن آنها وجود ندارد، در نتیجه سعی کردند از صوت و صدای این گونه واژه‌ها استفاده کنند. برای این منظور واژه‌ها را به اجزای کوچکتر یعنی سیلابها تقسیم کردند. و برای تک سیلابها (هجاها) تصاویر قراردادی ساختند و از این تصاویر به عنوان رمز صوتی در ساختن کلمات بلندتر استفاده کردند". خط میخی سومری ـ بابلی و آشوری اشکال پیشرفته خط هجایی هستند که در طول تاریخ تغییراتی در آن داده شد. خط میخی اولین بار توسط دانشمندان دانشگاه آکسفورد انگلستان و در قرن هفدهم رمز گشایی گردید و به آن اصطلاح نوشته‌های گلی را دادند (Writing Cuneiform)-Cuneus گلی از واژه لاتین) و بعدها به خاطر شکل آن اصطلاح میخی به آن داده شد.
خط میخی ریشه در خط تصویر نگاشت یا "هیروگلیف" سومری دارد. هیروگلیف را اولین بار هرودت مورخ یونانی به کار می‌برد که معنای تحت الفظی آن "اشارات مقدس" (hira grammata) می‌باشد و "کلمنت اسکندرونی" به آن "اشارات نقوش مقدس" یا (hierglyphika grammata) نام نهاده است. قدیم ترین انواع میخی دارای نمود تصویری و فاقد عناصر میخی شکل هستند و حتی قدیم ترین آنها از لحاظ شکل خارجی شبیه خط تصویری مصری و سایر مللها هستند.
"کهن ترین شواهد کتابت سومری گل نوشته‌های کوچکی است که کتابت تصویری بر آن نقش بسته و تاریخ آن به نیمه هزاره چهارم ق.م. (3500-3300 ق.م) باز می‌گردد".
از نظر شکل خارجی و ظرفیتهای شگفت آور موجود در خط میخی می‌توان تفاوتهای زیادی بین این خط با خط مصری پیدا نمود. کما این که در مصر از کاغذ پاپیروس جهت ابزار کتابت استفاده شده در حالی که در بین النهرین از الواح گلی به نام لوحه (و در موارد نادر از کتیبه‌های سنگی) استفاده می‌کردند. اشارات را با میله‌های آهن بر روی لوحه‌های نرم گلی که قبلا آماده شده است حک کرده و سپس با حرارت خشک و مستحکم می‌کردند.
صدها نوشته گلی در اوروک از نیمه هزاره چهارم ق.م بدست آمده که نشانه‌های بکار رفته در آن زمان به حدود 2000 نشانه تخمین زده شده است که بعدها تعداد آنها به 600 تا 500 نشانه تقلیل یافته است.
کاوشهای متعدد شهر "شروپاک" در زمان سومریان نشانگر این نکته است که در نتیجه اختراع و توسعه خط میخی ما شاهد پیدایش "نخستین مدارس جهانی" هستیم، مدارسی که در آن کاتبان امر تعلیم و تعلم خط را سرلوحه خود قرار می‌دادند.

http://picup.ir/thumb-36C3_4A3A18F1.jpg (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fpicup.ir%2Fshare-36C3_4A3A18F1.html)

تصویرنگاری و در پی آن کتابت خط میخی بیشتر با انگیزه‌های علمی و عملی همراه بوده و بیانگر این نکته است که حدود 95% از متون کشف شده با هدف ثبت امور بازرگانی و اداری وحکومتی ارتباط داشته است.
سومریان علاوه بر آن در ادبیات (مثلا حماسه معروف گیلگمش) ـ علوم طبی ـ علوم نجومی و اسطوره ای یدی طولانی داشته اند، سومریان توانستند به عنوان اولین اقدام، کتاب و نقش آن را در جامعه مطرح نمایند و باقیمانده این کتابخانه‌ها و مراکز اسناد در شهرهای بزرگ سومری از قبیل "لاگاش" ، "نیپور"، "اوروک"، "شروپاک" و "بورسیبا" بدست آمده است.

Mobarake
29th January 2010, 11:53 PM
تحولات خط و کتابت در دوره‌های بعد از سومر

بعد از سومریان تا زمان بابلیان اتفاق مهمی در شکل خط میخی نیفتاد و تنها در دوره بابلی ـ اشوری بود که هجاها خلاصه و اندک شده و تعداد آنها به 100 تا 150 علامت تقلیل یافت. باستان شناس آلمانی "آرگلدونی" بابلیان را "دوستان کتاب" می‌خواند و شمار گل نوشته‌های بابلی را به 600 هزار در موضوعات مختلف تخمین می‌زند.
کتابخانه ایبله: در 55 کیلومتری جنوب غربی شهر حلب در سوریه و در محلی بنام "تل مردیخ" واقع شده است. این کتابخانه کهنترین کتابخانه کشف شده در خاور نزدیک است که حاوی 17 هزار گل نوشته به خط میخی و زبان محلی "ایبلی" می‌باشد. این کتابخانه در جریان حمله "نارام سین" از بین می‌رود بخش اعظم این کتاب‌ها شامل متون اداری ـ قانونی و حکومتی است.
کتابخانه آشور بانیپال: این کتابخانه در تپه "کیونجیک" نزدیکی شهر موصل عراق قرار داشته که بقایای شهر نینوا نیز از آن بدست آمده است. همانگونه که اشاره کردیم کتابخانه‌های متعددی در سرتاسر سرزمین بین النهرین پیدا شده اند که آثار مکشوفه از آنها مبین این نکته است که خط میخی برای همه سرآغازی یگانه بوده است و علاوه بر خط، حماسه‌ها عامل اصلی ارتباط بین این فرهنگها است.


خط و کتابت در مصر باستان

خط در مصر عامل اصلی وحدت و یکپارچگی در آن تمدن است. این خط که با تاثیر از خط بین النهرین پدید می‌آید به خط "هیروگلیف" شهرت می‌یابد (3100 ق.م.) همانگونه که اشاره کردیم "اشارات مقدس" در تمدن بین النهرین تغییرات زیادی می‌کند و به میخی تبدیل می‌گردد، در حالی که خط تصویری مصر تا سالها تغییرات عمده ای نکرده و شکل خارجی خود را حفظ می‌کند. قریب به 500 علامت تصویری در خط هیروگلیف وجود داشت. طرز نگارش این خط به دو صورت افقی و عمودی بود. در ترکیب بندی نوشته با تصویر همواره جهت نماد (سمبول) هیروگلیف به سوی پیکری بود که نوشته به آن مربوط می‌گردید. ابزار نگارش در مصر باستان کاغذ پاپیروس (کاغذ paper) و قلمهایی از جنس خیزران است. کاغذ پاپیروس از گیاهی به همین نام که در دلتای رود نیل رشد می‌کند بدست می‌آید، ابتدا ساقه این گیاه را برش داده وبه شکل صلیبی روی هم قرار می‌دهند و سپس آن را در آب می‌گذارند. پس از دوبره خیس کردن ساقه‌ها، آنها را صاف کرده و می‌کوبند و سپس به شکل صفحاتی برش می‌دهند. اولین نمونه‌های استفاده از این ورقه‌ها در هزاره 4 ق.م توسط مصریان مشاهده شده است. این ورق در حدود 1100 ق.م به فینیقه می‌رسد. خط تصویری بعد از مدتی به گونه ای تندنویسی شکسته تبدیل و خط تصویری ستونی از آن ابداع می‌گردد. سپس خط تصویری ساده تر شده و خط "اییراتی" یا "هیراتیک" (مقدس) شکل می‌گیرد (هزاره سوم ق.م). که عده ای به این خط نام "کاهنی" نیز نهاده اند، بخاطر استفاده کاهنان از این نوع خط و بعد از آن نوع خطی دیگر ابداع می‌گردد بنام دموتیک (رعیتی) و بعد از اشغال مصر توسط یونانیان خط قبطی به عنوان اصلی ترین نوع خط مورد استفاده قرار می‌گیرد.
http://picup.ir/thumb-0C8C_4A3B9654.jpg (http://forum.parsigold.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fpicup.ir%2Fshare-0C8C_4A3B9654.html)


تحولات برخي از اشكال اشارات خط ميخي



"خط هیروگلیف مصری هم از راست به چپ و هم از چپ به راست نوشته می‌شود".
خط مصری شامل سه نوع اشارات متفاوت است:
الف) اشارات واژه ای (در بحث میخی به آن "معنی نگار" یا "لوگوگرام" می‌گویند) نشان دادن اشیاء مجرد (مثلا پرستو) ـ مفاهیم مجرد وحرکت (مثلا پارو زدن) و مفاهیمی مثل سن ـ تازه و. ..
ب) اشارات صوتی : کل واژه را می‌توان با واژه دیگری که بر اساس صوت ساخته شده است عوض کرد.
ج) نمودارهای خطی : توضیح دهنده‌های معنی در خط مصری.
ماده اصلی برای نگارش همانگونه که گفتیم ورقهای پاپیروس است که از ساقه‌های گیاهی به همین نام تهیه شده و طی مراحل آن را برای نگارش آماده می‌کردند. لیکن علاوه بر پاپیروس نگارش هیروگلیف بر روی سنگهای مسطح معابد ـ قبرها نیز انجام می‌شده است. جهت اسناد حکومتی و در مواقع خاص از پوست و در مواقع ضروری و متون کوتاه از چوب نیز استفاده می‌کرده اند.
مرده نامه‌ها: این متون را می‌توان به عنوان تنها نوشته‌هایی نام برد که در تیراژ زیاد استنساخ و به فروش می‌رسیده است. این برگه‌ها که به شکل طومار بوده اند مجموعه ای از متون در خصوص دین و سحر و جادو می‌باشد که برای آسایش مردگان در گور آنها می‌گذاشتند. زیباترین نوع این متون دارای نقاشیهای رنگارنگ از مرده و صحنه‌های آئینی دیگر نیز بوده است و عده ای معتقدند این نگاره‌ها قدیم ترین دستنوشته‌های مصور در دنیا می‌باشند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد