Real god

[آبجی]

یکی بود یکی نبود یه روزی یه فرشته کوچولی ای بود خوب و مهربون هر روز با خوبی و خوشی زندگی می کرد و با خدای خودش که تو آسمونها بود راز و نیاز می کرد و از زندگیش کاملا راضی بود تا اینکه یه روز این فرشته کوچولوی ما مریض می شه و هر روز حالش بدتر از دیروزش می شد تصمیم گرفت که از خدا کمک بگیره و از اون بخواد که خوبش کنه شروع کرد به صدا کردن خدا هر چی بیشتر خدا رو صدا می زد خدا از اون دورتر می شد هر چی بیشتر تلاش می کرد که خدا به اون کمک کنه ولی نه تنها به نتیجه نمی رسید بلکه حالش بدتر و بدتر می شد تا اینکه دیگه فرشته نتونست تحمل کنه و خسته شد و از شدت عصبانیت شروع کرد به خدا فحش دادن و وجودش رو انکار کرد و همینطور به خدا بد و بیراه می گفت تا اینکه حالش کم کم بهتر و بهتر شد و تقریبا دیگه حالش خوب شده بود بعد از این ماجرا فرشته کوچولوی ما فهمید که خدای واقعی اون تو آسمون ها نیست بلکه خدای واقعی تو وجود خودش بوده.

[بانوثریا]

یعنی چی؟؟؟؟/

[آبجی]

یعنی اینکه خودت هم باید تلاش کنی ;)
این جمله رو همه مون شنیدیم :

خدا میگه از تو حرکت از من برکت

خب این یعنی چی ؟؟؟:-/
به نظرت اگه یه نفر بشینه و بگه خدا میرسونه خدا میرسونه به نظرت واقعا چیزی بهش میرسه نه خدا میگه تو تلاشت رو انجام بده منم مراقبت هستم کمکت میکنم همیشه باهات هستم در کنارت نزدیک تر از اونی که بهش فکر کنی .
اون فرشته هم وقتی مریض شد فقط از خدا خواست که بهش کمک کنه خودش هیچ حرکتی انجام نداد هیچ تلاشی نکرد .
همه ما برای رسیدن به اهدافمون باید تلاشمون رو بکنیم و از خدا هم کمک بخوایم نه اینکه بدون انجام هیچ تلاشی از خدا کمک بخوایم .

[بانوثریا]

تا اینکه دیگه فرشته نتونست تحمل کنه و خسته شد و از شدت عصبانیت شروع کرد به خدا فحش دادن و وجودش رو انکار کرد و همینطور به خدا بد و بیراه می گفت تا اینکه حالش کم کم بهتر و بهتر شد و تقریبا دیگه حالش خوب شده بود
به نظرت فحش دادن و خدا رو انکار کردن تلاش کردنه؟؟؟
مثلا وقتی فحش میداد چه تلاشی می کرد؟؟؟؟

[Shr776]

خیلی باحالید