PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 [17] 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31

W!nDrUnn3I2
5th September 2011, 05:19 AM
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

.yalda.
5th September 2011, 06:25 AM
هر که آزرده کند روح بلندت گل من

به خدا تیشه زنم ریشه هر بیگانه

طلیعه طلا
5th September 2011, 08:34 AM
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در اینچنین دیاری

ستاره کویر
5th September 2011, 05:46 PM
يار درآمد ز باغ بي خود و سر مست دوش
توبه كنان توبه را ســـيل ببرده است دوش

S h a D o w
5th September 2011, 06:29 PM
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوگوار من باشی

شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی

سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی!

من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی؟

طلیعه طلا
5th September 2011, 06:30 PM
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

ستاره کویر
5th September 2011, 07:51 PM
تو را چنان که تویی هر نظـــر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک

طلیعه طلا
5th September 2011, 08:10 PM
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شاد خواران یاد باد

ستاره کویر
5th September 2011, 08:26 PM
در گفــــتن عــيب دگران بستـــــه زبـــان باش
با خـــــوبي خـــود عـــيب نــمــاي دگران باش

نارون1
5th September 2011, 08:51 PM
شب‌ها براي باران گويم حكايت خويش
با برگ‌ها بپيوند تا بشنوي صدايم

.yalda.
6th September 2011, 02:40 AM
ما که ای زندگی به خاموشی
هر سوال تو را جواب شدیم


دیگر از جان ما چه می خواهی ؟
ما که با مرگ بی حساب شدی

ستاره کویر
6th September 2011, 02:53 AM
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گــــــل آشیانی داشتیم

.yalda.
6th September 2011, 02:57 AM
من تمنا کردم

که تو با من باشی

تو به من گفتی

هرگز هرگز

پاسخی سخت و درشت

و مراغصه این هرگز کشت

ستاره کویر
6th September 2011, 03:00 AM
تو را گم میکنم هر روز و پیدت میکنم هرشب
بدینسان خوابها را با تو زیــــبا میکنم هر شب[negaran]

بهـمن
6th September 2011, 04:17 AM
بی بی جان جانم بی بی جان
دستا چروکیده ولی مهربون
چشما خسته اما چه قدر هم زبون
مونده پای اون درگاهی بی بی جان
بازم اون دو جفت دمپایی بی بی جان
سید بابا از راه می رسه چه خسته
دلش از نامردمی ها شکسته
بی بی جان جانم بی بی جان

Rez@ee
6th September 2011, 11:11 AM
نهيب زد دريا،

كه : - « مرد !

اين همه در پيچ تاب آب مگرد !

چنين درين خس و خاشاك هرزه پوي، مپوي !

مرا در آينه آسمان تماشا كن !

دري به روي خود از سوي آسمان واكن !

دهان باز زمين در پي تو مي گردد !

از آنچه بر تو نوشته ست، ديده دريا كن !

زمين به خون تو تشنه ست ، آسماني باش !

بگرد و خود را در آن كرانه پيدا كن ! »

ستاره کویر
6th September 2011, 11:24 AM
نمی داند به قربانگاه می رود

گوسفندی

که از پی کودکا ن می دود

که عقب نماند



شمس لنگرودی

Rez@ee
6th September 2011, 11:36 AM
درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم،

چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟

ستاره کویر
6th September 2011, 11:50 AM
آسوده مباش که بی نیازی...یک آن دگر پر از نیازی
آنجا که تو فرعون زمانی.....در تیر رس باد خزانی..

Rez@ee
6th September 2011, 03:56 PM
يكباره آسمان دلش بي ستاره شد

در لحظه اي دگر

سيماي دخترش كه به اميد مانده بود

باچشم منتظر

در پيش ديدگان پدر رنگ ميگرفت

و آن گفته ها كه از سر حسرت سروده بود

آن عرصه را براي پدر تنگ ميگرفت

ستاره کویر
6th September 2011, 04:05 PM
تا تو نگاه میكنی, كار من آه كردن است
ای به فدای چشم تو, این چه نگاه كردن است؟؟[nishkhand]

haniye.R
6th September 2011, 04:30 PM
تو بی وفا بودی ولی اونی که برات میمرد منم
تا زنده ام دوست دارم اینم کلام اخرم

amin_745
6th September 2011, 04:32 PM
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز

sheida16
6th September 2011, 06:02 PM
زلیخا مرد ازحسرت که یوسف گشت زندانی
چراعاقل کندکاری که بازآردپشیمانی

haniye.R
6th September 2011, 08:37 PM
یاد باد آنکه به هنگام سفر
به سلامی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

ستاره کویر
6th September 2011, 09:02 PM
در این دنیا کســـی بی غم نباشد
اگــــــر باشَـــد بـــنی آدم نـــباشد

haniye.R
6th September 2011, 09:21 PM
دلم خوش بود با عشقت غم دنیا حریفم نیست
شنیدم عاقبت گفتی که عاشق مثل من کم نیست..

kyokushin70
7th September 2011, 12:05 AM
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

امین_بد
7th September 2011, 09:13 AM
ما به فلک بوده ایم، یار مَلَک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله، که آن شهر ماست.

.yalda.
8th September 2011, 12:58 AM
تو را از دست دادم من

و توهرگز نفهمیدی کسی تا آخر عمرش برایت شعر خواهد گفت

برایت شعر خواهد خواند

کسی تا آخر عمرش برایت ((ان یکاد عشق)) خواهد خواند

نارون1
9th September 2011, 12:23 AM
ديدن روی گل و سير چمن نيست بهار
به خدا بی رخ معشوق ، گناه است ! گناه !
آن بهار است كه بعد از شب جانسوز فراق
به هم آميزد ناگه ... دو تبسم : دو نگاه !

*alien*
9th September 2011, 07:05 AM
هـر چند که دلـتنگ تر از تنـگ بلـورم

بـا کـوه غـمت سنگ تر از سنگ صبـورم

انـدو ه مـن انبوه تر از دامـن الـوند

بشکوه تر از کــوه دمـاوند غـرورم

امین_بد
9th September 2011, 09:50 AM
ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله، که آن شهر ماست.

!nesa
9th September 2011, 01:59 PM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سربه مهر به عالم سمرشود...

نارون1
9th September 2011, 06:48 PM
در پهنه ساحل
چشمي بر امواج پريشان دوخته
،- لبريز از خونابه غم – كام دريا را
با قطره هاي بي امان اشك ، تر مي‌كرد !
جاني ز حيرت سوخته ، شب را و شب هاي پياپي را
سحر مي كرد … !

.yalda.
9th September 2011, 07:11 PM
دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستییم بود و ندونست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

اگر چه تا ته دنیا صدا کرد

نارون1
9th September 2011, 07:22 PM
در دل تاريك اين شب‌هاي سرد؛
اي اميد نااميدي‌هاي من،
برق چشمان تو همچون آفتاب،
مي‌درخشد بر رخ فرداي من

.yalda.
9th September 2011, 07:29 PM
نه از قبیله ی ابرم....نه از تبار کویرم

که بی بهانه بگریم....که بی ترانه بمیرم

دلم گرفته برایت.....ولی اجازه ندارم

که از نسیم و پرنده....سراغی ازتو بگیرم!!!!!

brave
10th September 2011, 06:10 PM
ما قلم هایم در دست ولی / کز لب ما میچکد ذکر علی

amin_745
10th September 2011, 10:16 PM
یادگار از تو همین سوخته جانیست مرا
شعله از توست اگر گرم زبانیست مرا

.yalda.
10th September 2011, 10:39 PM
آسمان را بنگر

که دلم رفته به آن بالاها...
و اگر ...می سوزد... از غم دوری توست

از غم و دوری ها...!!!

و دگر خسته وغمناک بجا مانده دلم

خسته از درد زمین... خسته از درد بشر

brave
12th September 2011, 03:12 PM
رندانه آخر ربودی جامی ز خُمخانه‌ی دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه‌ی دل

طلیعه طلا
13th September 2011, 04:43 PM
لب لعل و خط مشکین چو اینش هست آنش نیست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد

amin_745
14th September 2011, 08:09 PM
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟

.yalda.
14th September 2011, 08:26 PM
هر روز دلم به زیر باری دگر است

در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است

!nesa
14th September 2011, 10:05 PM
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

طلیعه طلا
14th September 2011, 10:30 PM
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین کرد وچنین گفت

.yalda.
14th September 2011, 10:34 PM
تا سفر به سادگي هاي دلت

تا سفر به خلوت بهانه هايت بكني

باز كن پنجره ي روحت را

گرچه شعر شب غم

سخت دردانگيز است

ليك در آخر شب

باده ي پيروزي

بين پنجه هاي آفتاب ِ شررانگيز است

!nesa
14th September 2011, 10:39 PM
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده

.yalda.
15th September 2011, 05:59 AM
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند

brave
15th September 2011, 06:29 AM
دیدیم کرایت علی سبر / معجون هدایت علی سبز
در چنبر آسمان آبی / خورشید ولایت علی سبز

طلیعه طلا
15th September 2011, 08:25 AM
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و باز نجست

طلیعه طلا
17th September 2011, 09:41 PM
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده می روم و همرهان سوارانند

amin_745
17th September 2011, 10:15 PM
دردا و دريغا كه درين بازی خونين
بازيچه ی ايام دل آدميان است

طلیعه طلا
17th September 2011, 10:25 PM
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن داد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین منست

Rez@ee
20th September 2011, 05:21 PM
تو هم، اي خوب من ! اين نكته به تكرار بگو !
اين دلاويزترين حرف جهان را، همه وقت،
نه به يك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !
« دوستم داري » ؟ را از من بسيار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسيار بگو

طلیعه طلا
20th September 2011, 05:30 PM
وگر فقیه نصیحت کند که عسق مباز پیاله ای بدهش گو دماغ تر کن به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظرکن

Rez@ee
20th September 2011, 05:34 PM
نه درویش بی کفن در خاک رفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش

طلیعه طلا
20th September 2011, 05:37 PM
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت /فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت

Rez@ee
20th September 2011, 05:40 PM
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

.yalda.
21st September 2011, 04:58 AM
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسأله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسأله هاست

Rez@ee
21st September 2011, 01:21 PM
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

amin_745
21st September 2011, 04:27 PM
وصل تو اجل را ز سرم دور همی​ داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

.yalda.
21st September 2011, 04:27 PM
تو رفتی رد پایت در دلم ماند
شکوه خنده هایت در دلم ماند
دلم را با سحر خوش کرده بودم
غروب ماجرایت در دلم ماند
شریک دردهایم بودی اما
غم بی انتهایت در دلم ماند

Rez@ee
21st September 2011, 05:40 PM
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

brave
21st September 2011, 06:44 PM
علی کیست، آیینه ی حق نمای / نماینده ی مهرو قهر خدای
علی کیست، پیمانه گردان حق / ترازوی اعمال مردان حق

.yalda.
22nd September 2011, 02:02 AM
قفسم را نشکن...
تو مکن آزادم...
گر رهایم کنی به خدا خواهم مرد...
من به زنجیر تو عادت کردم...
تو محبت کن که تا عمری هست...
من بمانم چو اسیری به حریم قفست...

312
22nd September 2011, 02:20 AM
تا کی به تمنای وصای تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

brave
22nd September 2011, 07:27 AM
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه هلال مسائل شود

Rez@ee
22nd September 2011, 09:20 AM
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

brave
22nd September 2011, 10:19 AM
ما قلم هایم در دست ولی / کز لب ما میچکد ذکر علی
ذکر مولایم علی اعجاز کرد / عقده ها را از زبانم باز کرد

Rez@ee
22nd September 2011, 11:23 AM
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

brave
22nd September 2011, 12:25 PM
امروز علی یکه و تنهاست / آماج هجوم اهرمن هاست
او کسیت گلی ز باغ زهرا / پرورده ی درد و داغ زهرا

Rez@ee
22nd September 2011, 07:28 PM
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

brave
22nd September 2011, 11:01 PM
شیعگی تنها نماز و روزه نیست / آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن ز آب معرفت / تا دراو جوشد شراب معرفت

amin_745
23rd September 2011, 03:35 AM
تا از تو جدا شده است آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا

ستاره کویر
23rd September 2011, 04:00 AM
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابـر؛ با آن پوستين سردِ نمناکش

brave
23rd September 2011, 07:10 AM
آسمان آبي شد از اظهار رحمت، از چه رو / طوطيان، پرواز خود را در سخن پيچيده اند

شهريارا چارده منزل عقوبت ديده ام / چشم ما را بر در بيتِ الحُزن پيچيده اند

.yalda.
24th September 2011, 01:32 AM
در هوایی از مهر

کاغذی از پر گلهای سپید

نه به یک بار و به ده بار،

که هزاران، شاید

می نهم در سبدی

از گل نیلوفر و احساس دلم

می سپارم

به دل قاصدکی تا برساند به دلت

تا بدانی

دل من

غرق تمنای نگاه تو هنوز

می نویسد شب و روز:

« خوب نازنین من

از همیشه تا هنوز

دوستت می دارم!...»

amin_745
24th September 2011, 10:14 PM
ز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نی؟
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی

نارون1
24th September 2011, 10:24 PM
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

ستاره کویر
24th September 2011, 11:08 PM
دامن دوست بدست آر و زدشمن بگسل
مرد یزدان شو و فـــــارغ گذر از اهـــرمنان

shadmehr
24th September 2011, 11:37 PM
نگاه ِ بـركه ، سرشارازتب ِ رويای وارونه

ومی روييد از ژرفای آن تصوير در باران

.yalda.
25th September 2011, 12:10 AM
نمی ترسم اگه گاهــی دعــامون بــی اثــر می شه
همیـشـه لحظۀ آخـــر خـــدا نزدیکتر می شه

تو رو دستِ خودش دادم که از حـالم خبــر داره
که حتی از تو چشماشـو یه لحظه برنمی داره

تو امید منی اما داری از دستِ من میری
با دستای خودت داری همه هستیمو می گیری

دعا کردم تو رو بازم با چشمی که نخوابیده
مگه میزاره دلتنگی.مگه گریه امون میده

sheida16
27th September 2011, 05:27 PM
هرکاونکندفهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام اینک صورتگرکین باشد

win-boy
27th September 2011, 05:34 PM
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم [golrooz]

ستاره کویر
27th September 2011, 05:37 PM
من به بعضی چهره ها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمی آرم، رعــــــایت میکنم!

محسن آزماینده
27th September 2011, 05:39 PM
منده مجنوندان فزون عاشیقلیک استعدادی وار
عاشق صادق منم،مجنونین آنجاق آدی وار

طلیعه طلا
27th September 2011, 05:49 PM
منده مجنوندان فزون عاشیقلیک استعدادی وار
عاشق صادق منم،مجنونین آنجاق آدی وار

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

win-boy
27th September 2011, 05:51 PM
عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری به من بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو [golrooz]

محسن آزماینده
27th September 2011, 05:52 PM
عشقینده قاخنج اولدی منیم باشیما هر گون
بی عشقین اوجوندان نه قدر طعنه یدیم من

sheida16
27th September 2011, 05:52 PM
نازپرورده تنعم نبردراه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

محسن آزماینده
27th September 2011, 05:55 PM
روز و شب اوراصداکردی ولی
دیدم امشب با منی گفتی بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام درمیزنی

باید با ن میگفتی

یا رب آن ماهرخماهوش زهره جبین
در یکتای که و گوهر یدانه کیست؟

ستاره کویر
27th September 2011, 05:56 PM
تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شـب از هجوم خيالت نمي برد خــوابم

sheida16
27th September 2011, 06:01 PM
من که ملول گشتمی ازغم وجور روزگار
قال ومقال عالمی میکشم ازبرای تو

.yalda.
27th September 2011, 06:13 PM
وقتی که خنده های تو در من اثر کنند ..
بایدکه شاعران جهان راخبرکنند !!

یعنی که من به تور نگاهت تنیده ام...
این راز"سربه مهرمراپرده دَر" کنند!!!

ستاره کویر
27th September 2011, 06:18 PM
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عـــاقل نيست

.yalda.
27th September 2011, 09:35 PM
تار و پودش همه عشق

خواستم تا به تواش هدیه کنم

لیک دیدم که در آن گوشه باغ

لاله ای پنهانی ،

با نسیمی می گفت :

جامه عشق برازنده هر قامت نیست

amin_745
27th September 2011, 10:27 PM
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قائده در شهر شما نیست

ستاره کویر
27th September 2011, 10:41 PM
تا توانی رفع غم از چـــــــــــهرهی غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن

طلیعه طلا
27th September 2011, 10:46 PM
تا توانی رفع غم از چـــــــــــهرهی غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن


نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر ای نشان نمی بینم

ستاره کویر
27th September 2011, 10:52 PM
من به احساس خودم مدیونم
تو به تنهایی من
که چنین سخت و مغرور به خودت می نازی
[negaran]

طلیعه طلا
27th September 2011, 11:12 PM
من به احساس خودم مدیونم
تو به تنهایی من
که چنین سخت و مغرور به خودت می نازی
[negaran]

یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
می زنم زمین هوا میره
نمی دونی تا کجا میره

amin_745
27th September 2011, 11:36 PM
هر ناکس و کس میکند آزار دل من
با آنکه به گیتی سر آزار کسم نیست

ستاره کویر
27th September 2011, 11:56 PM
تا با غم عشــق تو مرا کار افتاد

بـیـچاره دلم درغـم بسـیار افتاد

.yalda.
28th September 2011, 12:45 AM
در فلسفه وفا چنین آمده است:

دل وقف شکستن است بیهوده نرنج

faravahar
28th September 2011, 01:50 AM
جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد
دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد

.yalda.
28th September 2011, 02:43 AM
دیدی کوهکن!

دیدی به جای کوه غم ،تیشه ات قلب من نشانه گرفت

دیدی قایق عشقم ز دریای محبت کناره گرفت

کبوتر دلم هوای آشیانه گرفت

آسمان غم ابر ناله گرفت

دیدی ...عشقت حباب بود و در هوا شکست

دیدی دلم شکست

طلیعه طلا
28th September 2011, 06:53 AM
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل

لایق بندگی خواجه جلال الدینی

faravahar
28th September 2011, 01:57 PM
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست

ستاره کویر
28th September 2011, 02:14 PM
تـــــــنها اگر به خلوت دنیا نشسته ام
شادم چرا که بایاد تو تنها نشسته ام

.yalda.
28th September 2011, 03:43 PM
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند

که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند

حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم

اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم

نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم

که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم

sheida16
28th September 2011, 06:00 PM
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدین

طلیعه طلا
28th September 2011, 07:15 PM
تا غنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی؟

ستاره کویر
28th September 2011, 10:44 PM
یــــــــاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

طلیعه طلا
28th September 2011, 11:54 PM
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

ستاره کویر
30th September 2011, 04:01 PM
ای عشــــــــق! به چه دردی تو؟ که درمانت نیست
ای جـــــــــــان! به چه زنده ای؟ که جانانت نیست [tashvigh]

طلیعه طلا
30th September 2011, 05:05 PM
ای عشــــــــق! به چه دردی تو؟ که درمانت نیست
ای جـــــــــــان! به چه زنده ای؟ که جانانت نیست [tashvigh]

تو بودی آن دم صبح امید کز سر مهر
برآمدی و سرآمد شبان ظلمانی

ستاره کویر
30th September 2011, 05:22 PM
یـــارم همه نیش. برسر نیش زند

كویم كه مزن ستیزه را. بیش زند

طلیعه طلا
30th September 2011, 09:07 PM
دل حافظ که به دیار تو خو گر شده بود
ناز پرورد وصال است مجو آزارش

ستاره کویر
1st October 2011, 12:01 PM
شب، همه دروازه هایش باز بود
آســـــــــمان چون پرنیان ناز بود

گرم، در رگ های ما، روح شــــــــــراب
همچو خون می گشت و در اعجاز بود

با نوازش های دلخواه نسیم
نغمه های ســــاز در پرواز بود

در همه ذرات عالم، بوی عشق
زنــــــــدگی لــــــــبریز از آواز بود

بال در بال كبــــــوترهای یاد
روح من در دوردست راز بودhttp://static1.cloob.com//public/images/smiles/16.gif

sheida16
1st October 2011, 05:59 PM
در پناهت برگ و بار من شکفت ,

تو مرا بردي به شهر يادها ,

من نديدم خوشتر از جادوي تو ,

اي سکوت اي مادر فريادها .

ستاره کویر
2nd October 2011, 09:34 PM
آن کــس کـه ندارد بسر کوی تو راه

از زندگی بـی ثمـرش حـاصل نیست

.yalda.
2nd October 2011, 10:35 PM
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه اتشین شد

جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد

Rez@ee
3rd October 2011, 06:19 PM
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

haniye.R
3rd October 2011, 06:25 PM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا...
نوش دارویی و بعد از مرگ سحراب آمدی...
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا...
سهم مارا مهلت امروز و فردای تو نیست...
من که یک امروز مهمان تو ام فردا چرا...

Rez@ee
3rd October 2011, 06:34 PM
اشک در چشمان ما پر شد پری ها پر زدند
شیشه از دست پری افتاد ما انسان شدیم

haniye.R
3rd October 2011, 06:42 PM
مژه بر هم نزن ای دوست که بادم ببرد
چون سبک تر شده ام از پر کاهی زغمت

ستاره کویر
3rd October 2011, 08:01 PM
تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه ی همسایه

سیب را دزدیدم

.yalda.
3rd October 2011, 08:02 PM
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

طلیعه طلا
3rd October 2011, 08:23 PM
تو آفتاب ملکی و هرجا که میروی
چون سایه از قفای تو دولت بود دوان

طلیعه طلا
3rd October 2011, 08:24 PM
تو آفتاب ملکی و هرجا که میروی
چون سایه از قفای تو دولت بود دوان

محسن آزماینده
3rd October 2011, 08:34 PM
نوشتم نامه ای با یرگ زیتون
جواب پیامو بده طلیعه شیطون

haniye.R
3rd October 2011, 08:48 PM
نرسد دست تمنا چون به ایوان شما
نیمه جانیست در این فاصله قربان شما

طلیعه طلا
3rd October 2011, 10:58 PM
نوشتم نامه ای با یرگ زیتون
جواب پیامو بده طلیعه شیطون

ندارم پاسخی تا شاد گردی

برفتم تا همی آزاد گردی [bamazegi]

طلیعه طلا
3rd October 2011, 10:59 PM
نرسد دست تمنا چون به ایوان شما
نیمه جانیست در این فاصله قربان شما

ای که از کوچه معشوقه ی ما میگذری
برحذر باش که سر می شکند دیوارش

Rez@ee
4th October 2011, 05:34 PM
شکسته می شود از دوریت بلور دلم

بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست

طلیعه طلا
4th October 2011, 08:59 PM
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

ستاره کویر
4th October 2011, 09:01 PM
آســـمان روزی بیاموزد تو را

نکته هایی را که ما آموختیم

haniye.R
5th October 2011, 12:15 AM
میازار موری که دانه کش است ...
که جان دارد و جان شیرین خوش است...

طلیعه طلا
5th October 2011, 12:28 AM
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

.yalda.
7th October 2011, 12:15 AM
ترا راندم...
ولي هرگز مگو با من كه اصلا معني عشق و محبت را نمي دانم
كه در چشمان تو نقش غم و دردت نمي خوانم
ترا راندم...
ولي آن لحظه گويي آسمان مي مرد

طلیعه طلا
7th October 2011, 06:43 AM
در آکه در دل خسته توان در آید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز

faravahar
7th October 2011, 12:41 PM
زل میزنی به قمری باغی که مال توست
چشمان تو پر از تب پرواز میشود

.yalda.
7th October 2011, 04:22 PM
دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست
چشم ِ من خیره به راه ، ز دلم می پرسد
آخه باید ز کجا تا به کجا..؟
تا به کی تکیه به دیوار در این چلّه نشست؟
در دلم پنجره ای رنگ سکوت است
سکوت ...!

faravahar
7th October 2011, 05:49 PM
تو اینجائی و نفرین شب بی اثرست.
در غروب نازا ، قلب من از تلقین نگاه تو بارور می شود.
با دستهای تو من لزج ترین شبها را چراغان می کنم
من زندگیم را خواب می بینم
من رویاهایم را زندگی می کنم
من حقیقت را زندگی می کنم.

ستاره کویر
7th October 2011, 06:17 PM
مي رفت خيال تو ز چشم من و مي گفت
هـيهات از اين گوشه که معمور نماندست

حافظ

faravahar
7th October 2011, 10:35 PM
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
حافظ

ستاره کویر
8th October 2011, 12:53 AM
یک قصــه بیش نیست غم عشق و این عجـــب
کـــز هـر زبـــان که می شنوم نـا مکــرر اســـــت

حافظ

.yalda.
8th October 2011, 01:27 AM
تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای
و بر نمی گردی همین !
خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم
کم کم ز یادم می روی
این روزگار و رسم اوست !
این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم

amin_745
8th October 2011, 05:38 AM
مي كنم هر شب دعايي كز دلم بيرون رود مهرت
وليكن زير لب آهسته مي گويم خدايا بي اثر گردد

طلیعه طلا
8th October 2011, 06:26 AM
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا

ستاره کویر
8th October 2011, 11:55 AM
اگر می شد صداها را دید
چه گل هایی!
چه گل هایی!
که از باغ صدای تو
به هر اواز می شد چید

اگر می شد صدا را دید ..... .

.yalda.
8th October 2011, 05:12 PM
دیگر بس است خسته شدم پرده را کشید
تا کی کنار پنجره آرام و بی صدا
در انتظار آمدن و وعده و وعید
تنهاترین بمانم و در فکر این که او
شاید در انتظار محالی به من رسید!؟
اول بلند شد نفسی تازه کرد و بعد
دستی به گیسوان پریشان خود کشید
آبی به پلک های ورم کرده اش که زد
از لابه لای هر مژه اش غصه ای پرید
در چشم های آینه خود را نشاند و گفت:
(( این بار جور دیگر از اول نه نا امید ))
افسوس بغض راه دلش را فشرده بود
قلبش کلام تازه او را نمی شنید!
برگشت با خیال خودش گریه کرد و باز
پرده کنار رفت و به هق هق نفس برید

طلیعه طلا
8th October 2011, 05:56 PM
در نمازم قبله،گاهي پشت وروست

كافر عشقم،مسلمان نيزهم

faravahar
9th October 2011, 04:19 PM
مرغ صدا طلایی من در شاخ و برگ خانه تست
نازنین جامه خوبت رابپوش
عشق ما را دوست می دارد
من با تو رویایم را در بیداری دنبال میگیرم
من شعر را از حقیقت پیشانی تو درمی یابم

.yalda.
9th October 2011, 11:20 PM
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ی ماست که در هر سر بازار بماند

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه ی تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

ستاره کویر
9th October 2011, 11:31 PM
دامن شادی چو غـــم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند [tashvigh]

faravahar
10th October 2011, 03:16 AM
در خلوتی که هست،
نه شاخه ئی ز جنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد.
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی...[khabalood]

طلیعه طلا
10th October 2011, 06:34 AM
یا قاتلتی بسیف لحظ
والله قتلتنی بهاتیک
از بهر خدا، که مالکان، جور
چندین نکنند بر ممالیک
شاید که به پادشه بگویند
ترک تو بریخت خون تاجیک
دانی که چه شب گذشت بر من؟
لایأت بمثلها اعادیک

Rez@ee
11th October 2011, 02:48 PM
كي شعر ترانگيزد خاطر كه حزين باشد
صد نكته از اين معني گفتيم و همين باشد

طلیعه طلا
11th October 2011, 09:35 PM
در پای لطافت تو میراد

هر سرو سهی که بر لب جوست

.yalda.
13th October 2011, 03:16 AM
تا تو رفتی همه گفتند
که از دل برود هر که از دیده برفتـــــــ..
ودر آن لحظــــه ی ناباوری و غصـــه ی من خندیدند. . .
و تو ایـــــــ کاش میدانستی که در این تنگ بلور شفافـــــــ
ماهی ســــــرخ تو زندست هنوز...
ودر این کلبه ی سرد. . . یادگار تو به جاستـــــــ..
و تو ای کاش می آمدی و می دیدی
"که از دل نرود هر که از دیده برفتــــــــ". . .

طلیعه طلا
13th October 2011, 07:10 AM
تنها نه منم اسیر عشقت
خلقی متعشقند و من هم

ستاره کویر
13th October 2011, 11:46 AM
مشتاقی وصبوری از حد گذشت یارا
گر تو شـکیب داری طاقت نماند مارا

HBE
13th October 2011, 02:36 PM
امان از دل غم دیده من
که از خود نبراند یادت را
ای دوست.... بیا
شاید نفست زنده کنداین نوای خونین را
<ساحل>

طلیعه طلا
13th October 2011, 06:22 PM
ای نامه که می روی به سویش
از جانب من ببوس رویش

[khande][khande][khande]

نازخاتون
13th October 2011, 06:28 PM
شبی یاد دارم که چشمم نخفت ...
شنیدم که شمع با پروانه بگفت...

طلیعه طلا
13th October 2011, 06:35 PM
تنگ پراز اشک و چشم های تماشا

ماهی دلمرده ام،چگونه نگریم؟

طلیعه طلا
14th October 2011, 07:35 AM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است ...[nishkhand]

Rez@ee
14th October 2011, 11:48 AM
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی[sootzadan]

ستاره صبح امید
14th October 2011, 12:57 PM
کابوس نبودی که رهایت بکنم
ازخاطره عشق جدایت بکنم
انقدر عزیزی که دلم میخواهد
هرچیزکه دارم فدایت بکنم[golrooz]

طلیعه طلا
14th October 2011, 02:32 PM
محبوب منی چو دیده‌ی راست
ای سرو روان به ابروی خم

دستان که تو داری از پریروی
بس دل ببری به کف و معصم

.yalda.
14th October 2011, 07:21 PM
من در این وسوسه ی شهر دنبال کسی میگردم

که شبیه همه نیست

مثل آب است دلش مثل پروانه ظریف ......

مثل شب رویایی

و نفس میکشد از عشق خدا

من در این وسوسه ی شهر

پی نیمه ی گمشده ی آینه ها میگردم

من به دنبال تو می گردم ..... تو

Rez@ee
14th October 2011, 07:50 PM
و فكر كن كه چه تنهاست

اگر كه ماهي كوچك، دچارآبي درياي بيكران باشد.
- چه فكر نازك غمناكي!
- و غم تبسم پوشيده نگاه گياه است.
و غم اشاره محوي به رد وحدت اشياست
- خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند
و دست منبسط نور روي شانه آنهاست

ستاره کویر
14th October 2011, 07:58 PM
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است

گفــــــتم کنایتی و مـــــــــکرر نــمی کنم

طلیعه طلا
14th October 2011, 08:25 PM
مهر از همه خلق برگرفتم
جز یاد تو در تصورم نیست
گویند بکوش تا بیابی
می‌کوشم و بخت یاورم نیست

hadi elec
14th October 2011, 09:56 PM
تو نيكي ميكن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز

طلیعه طلا
14th October 2011, 10:16 PM
زانگه که برفتی از کنارم
صبر از دل ریش گفت رفتم
می‌رفت و به کبر و ناز می‌گفت
بی‌ما چه کنی؟ به لابه گفتم
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

ستاره کویر
14th October 2011, 10:36 PM
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مـــــــبتلا خود را


وحشی بافقی

طلیعه طلا
14th October 2011, 10:42 PM
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست

hadi elec
14th October 2011, 10:44 PM
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كعه نامت نهند ادمي

نارون1
14th October 2011, 11:07 PM
یارب! این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟
که مُغیلان طریقش گُل و نسرین من است

طلیعه طلا
14th October 2011, 11:11 PM
تو عهد وفای خود شکستی
وز جانب ما هنوز محکم
مگذار که خستگان بمیرند
دور از تو به انتظار مرهم

نارون1
14th October 2011, 11:17 PM
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو، آشوب قیامت برخاست

ستاره صبح امید
15th October 2011, 12:42 AM
دنیا را میدهم به یک لبخندت
خیالی نیست بازم دنیا از آن من است[golrooz]

طلیعه طلا
15th October 2011, 01:00 AM
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

javadbabaei
15th October 2011, 02:21 AM
وای از روزی که قاضی مان خدا بو
سر پل صراطم ماجرا بو
بنوبت بگذرند پیر و جوانان
وای از آندم که نوبت زان ما بو

طلیعه طلا
15th October 2011, 02:31 AM
و کسي مي آيد ،
روشني مي آرد ،
ديرگاهيست که من ،
پشت اين پنجره ها منتظرم ،
ولي اينجا حتي ،
رد پايي هم نيست..

javadbabaei
15th October 2011, 02:46 AM
تن آدمی شریفست به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و آدمیت

Arash_tanha
15th October 2011, 03:42 AM
تو را توش هنر میباید اندوخت

حدیث زندگانی میباید آموخت

javadbabaei
15th October 2011, 03:57 AM
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب
و من یتق الله یجعل له
و یرزقه من حیث لا محتسب

Arash_tanha
15th October 2011, 04:01 AM
به تقریر لطایف لب گشاید
هزاران گوهر معنی نماید

طلیعه طلا
15th October 2011, 06:26 AM
تویی که برسر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

javadbabaei
15th October 2011, 01:34 PM
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو سمن باد خزانی کرد.

ستاره کویر
15th October 2011, 01:48 PM
در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است

یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است

گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است
[negaran]

javadbabaei
15th October 2011, 01:55 PM
تشنه سوخته در چشمه روشن چو رسید
تو مپندار که سیل دمان اندیشد
ملحد گرسته و خانه خالی و طعام
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد

ستاره کویر
15th October 2011, 02:13 PM
دلم گرفته،
دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز،
نه اين دقايق خوشبو، كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش،
نه اين صداقت حرفي، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست،
نه، هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند.
و فكر مي كنم
كه اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد.»
نگاه مرد مسافر به روي ميز افتاد:
چه سيب هاي قشنگي ! [labkhand]

Arash_tanha
15th October 2011, 02:24 PM
یک دم رها ز همهمه قیل و قال باش

غوغاست در قیامت عشاق ، لال باش

javadbabaei
15th October 2011, 02:25 PM
یکی را دیدم اندر جایگاهی
که می کاوید قبر پادشاهی
به دست از بارگاهش خاک می رفت
سرشک از دیده می بارید و می گفت
ندانم پادشه یا پاسبانی
همی بینم که مشتی استخوانی

javadbabaei
15th October 2011, 02:29 PM
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشته آتش بدو برداشتند

ببخشید من قبلی رو دیر زدم

Arash_tanha
15th October 2011, 02:35 PM
ياري اندر کس نمي بينم ياران را چه شد

دوستي کي آخر آمد دوست داران را چه شد[shaad]

HBE
15th October 2011, 10:04 PM
در درگه ما دوستی یک دله کن
هرچیز به غیر ماست آنرا یله کن
یک روز به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو برنیامد آنگه گله کن
[esteghbal]

طلیعه طلا
15th October 2011, 10:26 PM
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد

ستاره صبح امید
15th October 2011, 10:27 PM
نبايد بستن اندر چيز و کس دل که دل برداشتن کاريست مشکل

طلیعه طلا
16th October 2011, 01:58 AM
لطیفه ای به میان آر و خوش بخندانش
به نکته ای که دلش را بدان رضا باشد

.yalda.
16th October 2011, 02:02 AM
درون کوچه قلبم،

چه غمگینانه می پیچد صدای تو که می گفتی ،

به جز تو دل نمی بندم

طلیعه طلا
16th October 2011, 02:08 AM
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس

amin_745
16th October 2011, 02:54 AM
سلسله موی دوست حلقه جام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

.yalda.
16th October 2011, 03:24 AM
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چقدر خشکی و صحراست بین آدم ها


و کاش صبح ببینم کا باز مثل قدیم
نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها


بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
و عمر شوق ، چه کوتاست بین آدم ها


میان تک تک لبخند ها غمی سرخ است
و غم به وسعت یلداست بین آدم ها


به خاطر تو سرودم ، چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدم ها

amin_745
16th October 2011, 03:50 AM
آسمان خرمن اميد مرا
ز يكي صاعقه ، خاكستر كرد

چه حكايت كنم از ساقي بخت
كه چو خونابه در اين ساغر كرد

Arash_tanha
16th October 2011, 04:15 AM
دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد هم هر چه باد باد
[nishkhand]

.yalda.
16th October 2011, 04:44 AM
دل دریقا سینه ای از سنگ داشت
با دلم انگار قصد جنگ داشت

گوی از با من نشستن ننگ داشت
نیک با عاشق نشستن عار نیست

کار او آتش زدن بود من سوختن
در دل شب چشم به در دوختن

طلیعه طلا
16th October 2011, 06:36 AM
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم

ستاره کویر
16th October 2011, 11:50 AM
من نگــويم که مرا از قفــس آزاد کنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد
[nishkhand]

طلیعه طلا
16th October 2011, 08:34 PM
دل ﺑﻪ ﺗﺎرﻳﻜﻲ و ﻇﻠﻢ ﺷﺐ ﻧـﻤﻴﺪه

‫اون ﻛﻪ ﻋﻄﺮش ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﺎﻏﻬﺎ رﺳﻴﺪه

javadbabaei
16th October 2011, 11:57 PM
گویا الان نوبت منه[nishkhand] اینم از شیخ بهایی

هرچند که رند کوچه و بازاریم
ای خواجه مپندار که بی مقداریم
سری که به آصف سلیمان دادند
داریم ولی به هر کسی نسپاریم

ستاره کویر
17th October 2011, 12:11 AM
مکن از خواب بیدارم خدایـــــــــــا

که دارم خلوتی خوش با خیالش

طلیعه طلا
17th October 2011, 01:23 AM
ﺷـﺒـﻬﺎﻛﻪ ﮔـﻠـﻬﺎ ﺗﻮ ﺗﺎرﻳـﻜﻲ ﻧـﺸﺴﺘﻦ

‫ﻫﻤﻪ از وﺣﺸﺖ ﺷﺐ ﭼﺸﻤﻬﺎ رو ﺑﺴﺘﻦ

‫ﺗﻨﺸﻮن ﻣﻴﻠﺮزه از ﺗﺮس ﺳﻴﺎﻫﻲ

‫ﮔﻞﻣﺤﺒﻮﺑﻪ ﺗﻮ واﺳﺸﻮن ﭘﻨﺎﻫﻲ

Arash_tanha
17th October 2011, 02:50 AM
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم رهایم کرد و رفت





فکـــ ـــــر مے کنم...
نکـــــ ــــــند من باشم................
کلاغ آخر قصه هــــــ ــــــا!!!
هرچــــ ـــــه مے روم نمے رســــ ـــــم!

طلیعه طلا
17th October 2011, 06:09 AM
منسوب کرد ماه خودش را به چهره‌ات

یک صنعت جدید: مثل آفریده شد

.yalda.
17th October 2011, 10:14 PM
در ایـــــن دنیــــــا که حتی ابــــــر نمیگرید به حـــــــال مـــــــا

همــــــه از مــــــن گریزانند ، تـــــو هـــــمـ بگـــذر از ایــــــن تنهــــــــا . . .

arezoo_1992
19th October 2011, 12:42 AM
ای که گفتی عشق را درمان به هجران کرده اند
کاش میگفتی هجران را چه درمان کرده اند

.yalda.
19th October 2011, 12:45 AM
دریغ از آشنایی وای بر دل

دلم را می نوایی وای بر دل

تو و رفتن عزیزم وای بر من

منو داغ جدایی وای بر دل

طلیعه طلا
19th October 2011, 03:14 AM
لطیفه ایست نهانی که عشق ازو خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاری است

ستاره کویر
19th October 2011, 10:19 AM
ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند
در سر کار خـــــرابات کنند ایـــــــــمان را

حافظ

Arash_tanha
19th October 2011, 04:01 PM
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

hadi elec
19th October 2011, 06:10 PM
در دلم بود كه ادم شوم اما نشدم بي خبر از همه عالم شوم اما نشدم

طلیعه طلا
19th October 2011, 06:32 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است ...

Arash_tanha
19th October 2011, 08:42 PM
تو را توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگانی میباید آموخت

طلیعه طلا
19th October 2011, 09:11 PM
تو بدری و خورشید ترا بنده شدست
تابنده ی تو شدست ،تابنده شدست

.yalda.
19th October 2011, 10:37 PM
تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام

شور و نشاط عشق برانگیزد

من غرق مستی ام

ازتابش وجود تو در جام جان چنین

سرشار هستی ام

من بازتاب صولت زیبایی توام

آیینه شکوه دلارایی توام

Arash_tanha
20th October 2011, 03:07 AM
من آن پری غزل خوان شهر دل هستم

به چشم های بی نهایت مهربان تو دل بستم

دیریست از این فاصله ها خستم

پر گشودم و از هوای آرزو رَستم

با خیال نیلوفری نگاه تو مستم

طلیعه طلا
20th October 2011, 06:45 AM
ما رعیت ها کجا محصول باغستان کجا؟

روستای سیب های سرخ بی ارباب نیست


ای پلنگ از کوه بالا رفتنت بیهوده است

از کمین بیرون مزن،امشب شب مهتاب نیست

طلیعه طلا
20th October 2011, 06:45 AM
ما رعیت ها کجا محصول باغستان کجا؟

روستای سیب های سرخ بی ارباب نیست


ای پلنگ از کوه بالا رفتنت بیهوده است

از کمین بیرون مزن،امشب شب مهتاب نیست

.yalda.
22nd October 2011, 01:57 AM
تاب ابروي تو بر سینه‌ی من سنگین است
سایه‌ی باغ من امروز تبی غمگین است
روی خاک دل من اشک خدا می‌بارد
تا نپرسید چرا خون دلم شیرین است
قصه‌ی عشق عجب قصه‌ی پر تهدیدی‌ست
داستان لب شیرین و سر خونین است
کاش اینبار ببارد همه‌ی جوهر شعر
تاب دل مختصر و غصه‌ی من چندین است
روی گلدان دلم ژاله‌ی عشق تو شکفت
بی سبب نیست که آواز دلم رنگین است
ای که از عطر شب شعر سبک تر رفتی،
تاب ابروي تو بر سینه‌ی من سنگین است!

Arash_tanha
22nd October 2011, 08:41 PM
تو در متن جنون جا مي‌گرفتي
به دندان مشك خود را مي‌گرفتي
سپاه سايه‌ها از پا مي‌افتاد
تو با دستان خود پامي‌گرفتي

طلیعه طلا
22nd October 2011, 08:50 PM
یه کلاغ پیر و تنها

روی این شاخه نشسته

یه سیاه زشت و بی کس

یه کلاغ دلشکسته

نه قراری واسه موندن

نه امیدی واسه پرواز

نه لبائی که بخندند

نه صدائی واسه آواز

همه ی عمر درازش

توی این سیاهی بوده

هیچکسی برای قلبش

حرف عشقی نسروده

.yalda.
22nd October 2011, 10:57 PM
همــــ ــــین از تمــــ ـــام جهــــ ـــان کافــــ ـــیه

همــــ ـــین که کنارتـــــــــ نفـــ ـــس می کشمـــــــ
برامـــــ هیــــ ـــچ حســـــ ـــی شبیه تـــــ و نیستـــــــ
تــــ و پایان هر جستـــ ـــجوی منــــ ـــی
تمــ ــاشــ ــای تـــــ و عیـــ ـــن آرامشــ ـــه
تـــــ و زیباتریــــ ـــن آرزوی منـــ ـــی

Rez@ee
23rd October 2011, 10:16 AM
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

طلیعه طلا
23rd October 2011, 02:24 PM
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست

عرض خود می بری و زحمت ما میداری

Rez@ee
23rd October 2011, 09:11 PM
يار ما چون گيرد آغاز سماع
قدسيان بر عرش دست افشان کنند

ستاره کویر
23rd October 2011, 09:20 PM
دعایت می کنم باشی سلامت

و همواره زمان باشد به کامت ...
نه در دیرور مانی نه فردا

که دنیا در همین لحظه است جانا ...

Rez@ee
23rd October 2011, 09:31 PM
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم می گون،لب خدون،دل خرم با اوست
گر چه شیرینی دهنان پادشهانن ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

Arash_tanha
24th October 2011, 02:37 AM
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

طلیعه طلا
24th October 2011, 03:01 AM
در پناهت برگ و بار من شکفت

تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو

ای سکوت ای مادر فریادها

Rez@ee
24th October 2011, 09:14 AM
اي دوست قبولم كن و جانم بستان
مستم كن و وز هر دو جهانم بستان

طلیعه طلا
24th October 2011, 01:45 PM
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب امدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

محسن آزماینده
24th October 2011, 02:59 PM
آشيان مرغ دل زلف پريشانينده دي
قاندا اولسام اي پري،كونلوم سنسي يانيندادي

طلیعه طلا
24th October 2011, 03:24 PM
یاز گئجه سی چایدا سولار شاریلدار

داش – قیه لر , سئلده آشیب , خاریلدار



شاریلدار: شُر شُر آب چشمه ( چای)

خاریلدار : سنگ ها در مسیر سیل فریاد میزدند

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد