توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره
طلیعه طلا
15th August 2011, 06:44 PM
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
a.javad12
15th August 2011, 07:59 PM
تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی
با غیر آشنایی با آشنا غریبی؟
msd21
15th August 2011, 08:10 PM
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
مائیم و آستانه دولت پناه تو
(حافظ)
«hiva»
15th August 2011, 10:01 PM
واژه ها طعم نفس های تو را می دادند
قاصدك ها غزلت را به خدا می دادند
عشق ما معجزه ی آخر تنهایی بود
مدتی بود كه هی وعده به ما می دادند
واژه هایی كه به تعبیر قلم محتاجند
عشق را هدیه به این قافیه ها می دادند
از سكوت در و دیوار غزل می بارید
كوچه ها نیز به شعر تو بها می دادند
طلیعه طلا
15th August 2011, 10:20 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای نام او شد جان نیز هم
amin_745
15th August 2011, 10:33 PM
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
parichehr
15th August 2011, 10:45 PM
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
Rez@ee
15th August 2011, 10:49 PM
لبخند او، بر آمدن آفتاب را
در پهنه طلائي دريا
از مهر، مي ستود .
در چشم من، وليكن ...
لبخند او بر آمدن آفتاب بود
طلیعه طلا
15th August 2011, 11:00 PM
دوش در خیل غلامان درش می رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
ЛίL∞F∆R
15th August 2011, 11:20 PM
يك شب ز لوح خاطر من بزداي
تصوير عشق و نقش فريبش را
خواهم به انتقام جفا كاري
در عشق تازه فتح رقيبش را
فروغ فرخزاد
«hiva»
15th August 2011, 11:43 PM
اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم
با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم
بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم
ЛίL∞F∆R
16th August 2011, 02:47 AM
معشوق من
همچون طبيعت
مفهوم ناگزير صريحي دارد
او با شكست من
قانون صادقانه ي قدرت را
تاييد مي كند...
فروغ فرخزاد
«hiva»
16th August 2011, 03:01 AM
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم...
GUNNER_2020
16th August 2011, 03:35 AM
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
«hiva»
16th August 2011, 04:32 AM
قلبم آکنده ز درد است
به دل برنخورد
آنکه همراه دلم بود
غم کس نخورد
تو مگر درد مرا باز ندیدی امروز؟
چه کنم با تو که رفتی ز برم چون دیروز!
قلب من ساکن و سرد است
اسیرم به نفس
مرگ آمد؟ بروم از محبس
تو بگو من بروم
خندان باش
تو بگو چون نفسی در جان باش!
GUNNER_2020
16th August 2011, 05:49 AM
شود چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجویی فرخ
طلیعه طلا
16th August 2011, 06:37 AM
خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت
ای کاج که من بودمی آن هندوی مقبل
«hiva»
17th August 2011, 01:00 AM
لاله رویی بر گل سرخی نگاشت
کز سیه چشمان نگیرم دلبری
تا نیفتد پایش اندر بند ها
یاد کرد آن تازه گل سوگند ها
ناگهان باد صبا دامن کشان
سوی سرو و لاله شمشاد رفت
فارغ از پیمان نگشته نازنین
کز نسیمی برگ گل بر باد رفت
خنده زد گل بر رخ دلبند او
کآن چنان بر باد شد سوگند او
GUNNER_2020
17th August 2011, 02:14 AM
ور باورت نمیکند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم
amin_745
17th August 2011, 02:28 AM
مغرور مشو این همه بر سوز خود ای شمع
کاین سازش پروانه هم از روی حساب است
بهـمن
17th August 2011, 03:15 AM
تو نوری و من مانده در ظلمتم
تو معبودی و من همه غفلتم
GUNNER_2020
17th August 2011, 04:06 AM
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد تو را نسیه بهشت
nourooz
17th August 2011, 10:56 AM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
طلیعه طلا
17th August 2011, 11:21 AM
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
sheida16
17th August 2011, 11:43 AM
یارب این شمع شب افروز زکاشانه ی کیست
جان ماسوخت بپرسیدکه جانانه ی کیست
طلیعه طلا
17th August 2011, 12:02 PM
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
!nesa
17th August 2011, 03:03 PM
یارب ان نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
طلیعه طلا
17th August 2011, 03:25 PM
شیرین تر از آنی که به شکر خنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
!nesa
17th August 2011, 03:36 PM
یک دم ای سرور زغمهای توآزاد که بود
یک شب ای ماه زبیداد تو بیداد که بود
طلیعه طلا
17th August 2011, 03:54 PM
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عسق بیابی و زر شوی
!nesa
17th August 2011, 04:02 PM
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
طلیعه طلا
17th August 2011, 04:22 PM
تو را رسد شکر آویز خواجگی که جود
که آستین به کریمان عالم افشانی
!nesa
17th August 2011, 04:34 PM
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر ز آنکه چو گردی ز میان برخیزم
طلیعه طلا
17th August 2011, 04:41 PM
مگیر چشم عنایت ز حال حافظ باز
و گر نه حال بگویم به آصف ثانی
amane$
17th August 2011, 04:45 PM
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به ابی نخرد طوفان را
[golrooz]
S h a D o w
17th August 2011, 05:18 PM
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست
طلیعه طلا
17th August 2011, 05:34 PM
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی
چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
ستاره کویر
17th August 2011, 05:40 PM
نـــــــــــی حدیث را پر خـــــــون میکند
قصـــــــه های عشــــق مجنون میکند
طلیعه طلا
17th August 2011, 06:06 PM
دور فلکی یکسره برمنهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
«hiva»
17th August 2011, 07:25 PM
لحظه ها خاموش است
و من دوست میدارم
این تاریکی را
این غم یادگار عشق توست
یادگاریت
زیباست
گرچه تلخ است
اما زیباست
a.javad12
17th August 2011, 07:38 PM
تاامر و خلق جمله شود دوست دست صنع
کشته است تخم مهر گیاهی بخاک ما
«hiva»
17th August 2011, 11:49 PM
ای معنی انتظار یک لحظه بایست
دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست؟
برگرد نگاهم کن و یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟
GUNNER_2020
18th August 2011, 12:07 AM
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
sheida16
18th August 2011, 12:10 PM
یادبادآن که زماوقت سفریادنکرد
به وداعی دل غم دیده ی ماشادنکرد
GUNNER_2020
18th August 2011, 12:42 PM
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه ی وصالت ما و خیال و خوابی
ستاره ی قطبی
18th August 2011, 01:50 PM
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
طلیعه طلا
19th August 2011, 07:28 AM
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد
sheida16
19th August 2011, 11:40 AM
دروفای عشق تومشهورخوبانم چوشمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چوشمع
amin_745
19th August 2011, 12:17 PM
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
Rez@ee
19th August 2011, 12:34 PM
ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون اين خمخانه سر مستيم
در من اين احساس :
مهر مي ورزيم،
پس هستيم
GUNNER_2020
19th August 2011, 01:04 PM
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه ی کیست
بهـمن
19th August 2011, 01:14 PM
تازگی بوف کور هدایت را نخوانده ام
اینها که نوشتم حقیقت محض است
باور نمی کنی ، یک شب به کوچه ی دلتنگ ما بکوچ
کنار همان درخت که پر از خاطرات خط خورده است
بایست و تماشا کن
تا ببینی چکونه به دامن دریا و گریه می روم
بس کن ای دل ساده
صفحه صفحه برای که گریهمی کنی ؟
کتاب کبود گریه ها را آهسته ببند
تا خواب بی خروس بانوی بهار را بر هم نزنی
گوش کن! درمانده ی درد آلود
از پس پرده های پنجره
صدای سوت می اید
GUNNER_2020
19th August 2011, 01:21 PM
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد
بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول
amin_745
20th August 2011, 05:46 AM
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
طلیعه طلا
20th August 2011, 06:20 AM
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
!nesa
20th August 2011, 03:10 PM
کجا پژمرده گردد غنچه شوق
که یک سر آب عشق و رنگ عشق است
Rez@ee
20th August 2011, 03:32 PM
تا کی به تمنای وصال تویگانه
اشکم روداز هر مژه چون سیل روانه
بهـمن
20th August 2011, 03:35 PM
همین نزدیک
بهار عشق سرخ است این و عقل سبز
بپرس از رهروان آن سوی مهتاب نیمه ی شب
پس از آنجا کجا
یارب ؟
درانجایی که آن ققنوس آتش می زند خود را
پس از آنجا
کجا ققنوس بال افشان کند
در آتشی دیگر ؟
خوشا مرگی دیگر
با آرزوی زایشی دیگر
amin_745
20th August 2011, 06:01 PM
رسم دو رنگی آیین ما نیست
یک رنگ باشد شب و روز من
بهـمن
20th August 2011, 07:56 PM
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد اشنا من
GUNNER_2020
20th August 2011, 09:16 PM
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
*alien*
20th August 2011, 09:45 PM
روزی زسرسنگ عقابی یه هوا خواست
از بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
بهـمن
20th August 2011, 10:04 PM
تو رو از روحم و قلبم
از خود خودم می دونم .
هاله جهان پیکر
*alien*
20th August 2011, 10:18 PM
رسيــــده بر لبم، جــانم، ز هجرت
چرا زار و حـــــزينم بي تو امشب
ز من شعر وسرودي ازچه خواهند؟
که من لال وغمينم بي تو امشب
بهـمن
20th August 2011, 10:20 PM
باید با م شروع میکردین
با همه دلواپسی هام
چشم به در مونده نگاهم
بغض دلتنگی و حسرت
پیچیده تو سینه آهم
*alien*
20th August 2011, 10:27 PM
من در این دهکده عشق تو را می خوانم*
*وز پس آیینه ها نام تو را می بینم*
*در دلم عشق تو را می کارم*
*در سرم بوی تو را می فهمم*
*در نگاهم خم ابروی تو را می نگرم*
*در گلویم بغض تو را می شکنم*
بهـمن
20th August 2011, 10:32 PM
میگی فرصتی نمونده
واسه عاشقی چه دیره
ولی من هم نفس تو
شایدم هم قفس تو
ندونستم چه کوتاهه
عمر این یک هوس تو
sheida16
21st August 2011, 11:54 AM
وصف رخ چوماهش درپرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
طلیعه طلا
21st August 2011, 12:00 PM
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود.
sheida16
21st August 2011, 12:07 PM
دیدی ای دل که غم عشق دگربارچه کرد
چون بشد دلبرو بایاروفادارچه کرد
بهـمن
21st August 2011, 12:34 PM
در آن خاموش که تاریک گه روشن
نگر آنجا چه می بینی ؟
شهیدی یا نه ؟
روح لاله ای در پیکر مردی
تجلی کرده
از ایینه ی بیداری و دیدار
در آن باران و در آن میغ تر دامن
نگر آنجا چه می بینی ؟
درون روستای خواب
درختان فلج و بیمار و
آن طفلان خردینک
گرسنه زیر بار کار
و مردانی که با دستان خود
سازند پیش چشم خود دیوار
و بالاتر و بالاتر
تو در آن سوی آن دیوار آبستن
نگر آنجا چه می بینی ؟
طلیعه طلا
21st August 2011, 12:43 PM
یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد
بهـمن
21st August 2011, 12:56 PM
دگر این او نبود و حرص او بود
که شعف و ترس را پست و زبون کرد
طلیعه طلا
21st August 2011, 01:19 PM
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست
بهـمن
22nd August 2011, 01:40 PM
تاریک تر ستاره ی مهجورم !
تنهاتر از تو با تو شدم خاموش
با هر ستاره ای که به لب روئید
جان شد ز خاک ممرگ سیاهی پوش
Rez@ee
22nd August 2011, 01:43 PM
شب ها كه غمناك، با آتش دل،
ره مي سپرديم، در زير باران؛
غمگين تر از ما، هرگز نمي ديد
چشم ستاره، در روزگاران
.yalda.
22nd August 2011, 01:54 PM
نديده اي كه حباب٬ به يك تلنگر باد٬
به چشم هم زدني٬ محو مي شود ناگاه؟
Rez@ee
22nd August 2011, 01:57 PM
همپاي رقص نازك ني زار
مرداب مي گشايد چشم تر سپيد .
خطي ز نور روي سياهي است :
گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد .
ديوار سايه ها شده ويران .
دست نگاه در افق دور
كاخي بلند ساخته با مرمر سپيد
بهـمن
22nd August 2011, 02:01 PM
دست, درخت را گرفتن
و تا درختی
- که همیشه آرزویش بود -
بُردن.
با گُنجشکان, شادی پریدن،
با باد خواندن،
با مهتاب وزیدن.
.yalda.
22nd August 2011, 02:01 PM
نجواي ِ تو را ،
نمي توان نوشت
گرمايِ تو را ،
نمي توان كشيد
!nesa
22nd August 2011, 04:27 PM
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بهـمن
22nd August 2011, 04:31 PM
در قبرستان واژه ها
هنوز یک نفر زنده است
بی کفن
بی گور
و نمی خواهد که برگردد
به هذیان های شبانه
و نمی خواهد که بمیرد
به چهار میخ گناه
خدایی اگر هست
هنوز کسی می گردد
لا به لای مرده ها
تا پیدا اگر شد
آسمان
به دنبال خودش
بگردد
برای هیچ کس
خدایی اگر هست.
!nesa
22nd August 2011, 04:41 PM
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
*atusa*
22nd August 2011, 11:02 PM
در این در گه که گه که کُه شود نا گه
مشو با ناکسان هم ره ، که ره چَه میشود چَه ره
طلیعه طلا
23rd August 2011, 08:41 AM
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیده ی من ز هجر خاری دگر است
sheida16
23rd August 2011, 11:33 AM
تیری که زدی بردلم ازغمزه خطا رفت
تابازچه اندیشه کند رای صوابت
brave
23rd August 2011, 12:58 PM
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ی از چه تو بیمار شدی
طلیعه طلا
24th August 2011, 03:29 PM
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ی از چه تو بیمار شدی
یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
S h a D o w
24th August 2011, 03:39 PM
حذف
ستاره کویر
24th August 2011, 03:39 PM
دل میــــرود زِ دستَم صاحبدلان خــــدا را
دردا کـــه راز پنهـــان خواهد شُد آشکارا
طلیعه طلا
24th August 2011, 03:43 PM
ای نام تو بهترین سر آغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
ستاره کویر
24th August 2011, 03:47 PM
زندگی مرده به بیراه زمان
کرده افسانه ی هستی کوتاه
جز به افسون نمی خندد مهر
جز به اندوه نمی تابد ماه!
طلیعه طلا
24th August 2011, 03:55 PM
هر چندکان آرام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی می کشم فال دوامی می زنم
ستاره کویر
24th August 2011, 03:58 PM
می کند باد خزانی خاموش
شعله ی سر کش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را[negaran]
طلیعه طلا
24th August 2011, 04:00 PM
از سرکشته خود می گذرد همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
ستاره کویر
24th August 2011, 04:05 PM
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند [negaran]
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند[negaran]
همش آخرش د داشت گفتم کل شعر رو بنویسم لذت ببرین[cheshmak]
طلیعه طلا
24th August 2011, 04:11 PM
خیلی لطف کردی .
دستت طلا !!!!
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
S h a D o w
24th August 2011, 04:17 PM
یک سبد ستاره چیده ام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پُر آب
دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب
یک رَدا برای شانه های مهربان تو!
طلیعه طلا
24th August 2011, 04:26 PM
یک سبد ستاره چیده ام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پُر آب
دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب
یک رَدا برای شانه های مهربان تو!
وزیر شاه نشان خواجه زمین و زمان
که خرم است بدو حال انسی و جانی
طلیعه طلا
24th August 2011, 05:29 PM
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
نارون1
24th August 2011, 05:59 PM
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
طلیعه طلا
24th August 2011, 06:57 PM
دل سرا پده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
بهـمن
24th August 2011, 09:50 PM
تا دیشب
یکی که مثل خودم خوب می شناسمش
صمیمی تر از همیشه با من گفت :
هنوز هم به جست و جوی باد
تمامِ توانِ تو را مسافر می بینم .
ـ باد!
و کودکانه گریستم
آنقَدُر که اسب چوبی ام را شکستند.
طلیعه طلا
24th August 2011, 09:58 PM
دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه بادا باد
.yalda.
25th August 2011, 12:45 AM
دلم تنگ است .
بیا ای روشن ....
ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
نارون1
25th August 2011, 01:12 AM
از دل و ديده ، گرامی تر هم
آيا هست ؟
- دست ،
آری ، ز دل و ديده گرامی تر :
دست !
زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،
بی گمان دست گرانقدرتر است .
هر چه حاصل كنی از دنيا ،
دستاورد است !
هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمين ،
دست دارد همه را زير نگين !
سلطنت را كه شنيده ست چنين ؟!
شرف دست همين بس كه نوشتن با اوست !
خوشترين مايه دلبستگي من با اوست
ستاره کویر
25th August 2011, 01:36 AM
تق تق
صدای احساس های عاشقانه است
اینجا ... فقط همین ثانیه
حرف ها بی بهانه است
چند دست نوشته و یک قلب پاک
اینجا تمام حرفهای من صادقانه است
این حس شاعرانه وقتی به دل زند
تمام لحظه های خط خطی عاشقانه است
هی روزها میروند و تکرار میشود
این حرف ها که ساده و بی بهانه است
نارون1
25th August 2011, 01:43 AM
تا دل به زندگي نسپارم، به صد فريب
ميپوشم از كرشمة هستي نگاه را
هر صبح و شام چهره نهان ميكنم به اشك
تا ننگرم تبسم خورشيد و ماه را
اي سرنوشت، از تو كجا ميتوان گريخت؟
من راه آشيان خود از ياد بردهام
يك دم مرا به گوشة راحت رها مكن
با من تلاش كن كه بدانم نمردهام!
بهـمن
25th August 2011, 01:49 AM
ما ندیده ایم در کوچه هیچ زنی با دامنی پر از انار و روسری زرد .
هیچ زنی با آفتابی در بغل.
هیچ زنی بازنبیلی زندگی.
ما ندیده ایم…
نارون1
25th August 2011, 01:56 AM
ما به سوي روشنايي ميرويم
سوي آن عشق خدايي ميرويم
دوستان! ما آشناي اين رهيم
ميرويم از اين جدايي وارهيم
نور عشق پاك او در جان ما
مرهم اين جان سرگردان ما
ستاره کویر
25th August 2011, 02:03 AM
اگر فکر مي کني....
اگر فکر مي کني که رفتنت باعث شکستنم مي شود
اگر فکر مي کني که از پس رفتنت اشک مي ريزم
اگر فکر مي کني که با نبودنت لحظه هايم خالي مي شوند
اگر فکر مي کني که هر لحظه دلم براي بوسه هايت تنگ مي
شود
اگر فکر مي کني که بي تو مي ميرم
بسيار درست فکر کرده اي
خب تو که مي داني نبودنت را تاب نمي آورم
...پس بمان
بمان كه گر تو بماني بهار خواهد ماند
بمان كه گر تو بماني هَزار خواهد خواند
بمان بهانه بودن ,بمان دليل سرودن[negaran]
نارون1
25th August 2011, 02:09 AM
نه همين غمكده، اي مرغك تنها قفس است
گر تو آزاد نباشي همه دنيا قفس است
تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
هر كجا هست، زمين تا به ثريا قفس است
بهـمن
25th August 2011, 02:13 AM
تو گر با جوي خمر خوش داري
مر مرا خون ديدهاست لذيذ
گر ترا انگبين دهد لذت
حرف شيرين او مراست لذيذ
ستاره کویر
25th August 2011, 02:19 AM
ذره را سرگشتگی بینم صـــواب
زانــــک او را نیست تاب آفـــتاب [nishkhand]
بهـمن
25th August 2011, 02:33 AM
بود ز سينة بربان خود مرا لذت
چنانكه گرسنة را بود كباب لذيذ
نماند صحبت اصحاب را دگر فيضي
مراست فيض همين صحبت كتاب لذيذ
[labkhand]
بهـمن
25th August 2011, 02:33 AM
پست تکراری!
ویرایش شد
ستاره کویر
25th August 2011, 02:39 AM
اوه! مغزم ترکید[cheshmak]
[labkhand]این زد بیرون
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوســت که بادی ببرد نا گـاهم
بهـمن
25th August 2011, 02:42 AM
مراست ديدن روي تو بينقاب لذيذ
چنانكه تشنة دو روزه است آب لذيذ
[esteghbal]
ستاره کویر
25th August 2011, 02:53 AM
[khande]
ذوق وصلت به هيچ جان نرسد
شـــرح رويت به هر زبـان نرسد
[esteress]دیگه نه
بهـمن
25th August 2011, 02:58 AM
البته زیادن ولی سختترش میکنم آبجی
دل اقلیم دین جلوه ات تاخت کرد
بسی خانه شد از تو ویران عبث
ستاره کویر
25th August 2011, 03:08 AM
ثبت است به کار روزگارم
بر دیـده وظیفه ی تو دارم
بهـمن
25th August 2011, 03:12 AM
البته یادمه که تو این تاپیک هرموقع من اومدم ث گذاشتم این شعر رو هم دیدم[nishkhand]
اینو بیا
یکی رفت عمر تو امسال همچو پار عبث
چرا و چرا چنین گذرانند روزگار عبث
ستاره کویر
25th August 2011, 03:17 AM
ااا ندیده بودم ببخشید فکر کنم ویرایشش میکنم[shaad]
ثــــــــــریا کرد با من تـیغ بازی
عطارد تا سحر افسانه سازی
بهـمن
25th August 2011, 03:30 AM
حالا که دست به ث داری اینم بیا بینم
یکی دل سوخته و جان برافروخته فيض
هر چه بردیم بدان یار عبث بود عبث
ستاره کویر
25th August 2011, 03:46 AM
اووووووووووووووا دیگه کتاب شعر که نیستم!!!
[tafakor]
ثـــوابت جمله حیران ایستاده
چو محکومان به هنگام زلـیفن
مطمئن نیستم ولی...ایشالا همین بود[nishkhand]
بهـمن
25th August 2011, 03:50 AM
نماند صحبت اصحاب را دگر فيضي
مراست فيض همين صحبت كتاب لذيذ
بهـمن
25th August 2011, 03:53 AM
http://rendanh.blogfa.com/cat-12.aspx
اینجا رو ببین همش شعره با ث....
ولی مقایسه که کردم من تعداد اشعارم که آخرشون ث داره از اینا بیشتره[nadidan]
ستاره کویر
25th August 2011, 04:05 AM
ای بابا...........
خُب الان شما 2تا شعر حفظین هی بیتای اونا رو میگین[negaran]
ذهن فیروزه ای شعرم رایادتوسخت پریشان کرده
کلبه دورامـــــــــیدم رابازفکرهجران تو ویـران کرده [shaad]
بهـمن
25th August 2011, 04:10 AM
[nishkhand]
هر که دارد شیوه نامردمی چون روزگار
از جفای مردمان در روزگار آسوده است
تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست
برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است
بهـمن
25th August 2011, 04:11 AM
دوستان برای تشکر از دکمه ی تشکـــر استفاده کنید.
پست های تشکر اسپم محسوب میشوند.
(والبته مانع کسب اند)
[nishkhand]
الان این مانع کسبه؟
ستاره کویر
25th August 2011, 05:09 AM
[nishkhand]
الان این مانع کسبه؟
تاب بنفـشـه ميدهد طره مشـک ساي تو
پرده غنـچـه ميدرد خـنده دلـگـشاي تو
اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مـسوز
کز سر صدق ميکند شب همه شـب دعاي تو
این که اسپم هست مانع کسب نه![khanderiz]
بهـمن
25th August 2011, 05:28 AM
تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمار باور نیست
جز تو، دانند عالمی که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست.
طلیعه طلا
25th August 2011, 12:47 PM
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
GUNNER_2020
25th August 2011, 12:51 PM
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
sheida16
25th August 2011, 12:51 PM
دردم ازیاراست ودرمان نیزهم
دل فدای اوشدوجان نیزهم
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:04 PM
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل راتو آسان بردی از من
sheida16
25th August 2011, 01:06 PM
من که ملول گشتمی ازنفس فرشتگان
قال ومقال عالمی می کشم ازبرای تو
بهـمن
25th August 2011, 01:06 PM
منه در محفل عشرت چراغی
کزو پروانه ای گیرد سراغی
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:08 PM
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
sheida16
25th August 2011, 01:12 PM
الا ای پیرفرزانه مکن منعم زمیخانه
که من درترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
بهـمن
25th August 2011, 01:13 PM
ببخشید من اشبت اومدم . سیستمم هنگ کرد . ریست کردم
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
نارون1
25th August 2011, 01:14 PM
جان عاشق، سر به فرمان ميرود
سر به فرمان سوي جانان ميرود
راه كوي ميفروشان بسته نيست
در به روي بادهنوشان بسته نيست
باده ما ساغر ما عشق ماست
مستي ما در سر ما عشق ماست
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:15 PM
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
sheida16
25th August 2011, 01:17 PM
تاتونگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تواین چه نگاه کردن است
نارون1
25th August 2011, 01:18 PM
توانم گفت او قرباني غمهاي مردم شد
صداي مرغ حق در هاي و هوي شوم زاغاني كه،
همچون ابر،
رخسار افق را تيره ميكردند، كمكم محوشد، گم شد!
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:21 PM
دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
sheida16
25th August 2011, 01:22 PM
تیرعاشق کشندانم بردل حافظ که زد
اینقدرمی دانم کزشعرترش خون می چکد
نارون1
25th August 2011, 01:22 PM
تا شب همين بساط فراگير است
فردا همين روال فزاينده است
آه آن طلوع روشن زيبا را
با اين غروب تيره چه پيوند است
اين صبح و شام ميگذرد بر ما
اما بلاي جان خردمند است
نارون1
25th August 2011, 01:26 PM
در اين همه ابر، قطرهاي باران نيست؟
از هيچ طرف صدايي از ياران نيست؟
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:27 PM
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست
sheida16
25th August 2011, 01:29 PM
تازمیخانه ومی نام ونشان خواهدبود
سرما خاک ره پیرمغان خواهدبود
طلیعه طلا
25th August 2011, 01:33 PM
دتم که لاف تجرد زدی کنون صدشغل
به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
طلیعه طلا
25th August 2011, 02:59 PM
دگر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
بهـمن
25th August 2011, 03:10 PM
تو دور از منی ای نازنین من ، بگذار
به یاد چشم تو این نامه را سیاه کنم
نیم چو پرتو مهتاب تا نخوانده ،شبی
به کنج خوابگهت جست و جوی راه کنم
طلیعه طلا
25th August 2011, 03:15 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد وجان شیرین خوش است
بهـمن
25th August 2011, 03:17 PM
ترسم آن روز به بالین من آرند طبیب
که من و درد مرا فرصت درمانی نیست
دانم ای پرتو خورشید، بتابی بر من
روزگاری که مرا گوشه ی ایروانی نیست
ستاره کویر
25th August 2011, 03:19 PM
تــــاکی به تمنــــــای وصــــال تو یگــــــانه
اشــکم شود از هـر مژه چون ســیل روانه[shaad]
بهـمن
25th August 2011, 03:20 PM
همچو مهتاب خزانم که به بزم شب من
جز گل ریخته و شاخه ی عریانی نیست.
ننگ بادت ز چنین دامن نیلی، ای کوه!
رو سفیدم که مرا همچو تو دامانی نیست.
آهنگشو شنیدی؟ همین شعر خودت رو میگم که گذاشتی؟
خیلی آهنگ ردیفی داره!!!
ستاره کویر
25th August 2011, 03:24 PM
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نـامت نهند آدمـــی
اوهوم...زیاد[labkhand]
طلیعه طلا
25th August 2011, 03:29 PM
یلرب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
بهـمن
25th August 2011, 03:34 PM
تیغ خورشید- با بُرندگیش -
دل دریای تیره را نشکافت.
طلیعه طلا
25th August 2011, 03:46 PM
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه ی جادو نهاده ایم
*atusa*
25th August 2011, 04:03 PM
من دوستی هنر مند با سود و بی زیانم
از من مشو غافل من یار مهربانم[sootzadan]
طلیعه طلا
25th August 2011, 04:08 PM
من یار مهربانم دانا و خوش بیانم
گویم سخن فراوان با آن که بی زبانم.[khande]
ستاره کویر
25th August 2011, 04:12 PM
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم
طلیعه طلا
25th August 2011, 04:28 PM
من از جان بنده ی سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
!nesa
25th August 2011, 10:49 PM
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
طلیعه طلا
25th August 2011, 10:54 PM
رونق عهد شباب است دگر بستان را
می رسد مژده ی گل بلبل خوش الحان را
بهـمن
25th August 2011, 11:01 PM
رونق عهد شباب است دگر بستان را
می رسد مژده ی گل بلبل خوش الحان را
با سپاس از شما
مجبور شدم اینجا جواب بدم
آخه نه پیام عمومی داری نه خصوصی![nishkhand][tafakor]
این که با خود میکشم هرسو نپنداری تن است
گور گردان است در آن آرزوهای من است
طلیعه طلا
25th August 2011, 11:07 PM
با سپاس از شما
مجبور شدم اینجا جواب بدم
آخه نه پیام عمومی داری نه خصوصی![nishkhand][tafakor]
این که با خود میکشم هرسو نپنداری تن است
گور گردان است در آن آرزوهای من است
چرا ندارم . پس اون همه پیام چیه که صدای آقا مصطفی رو دراورده؟
تو خسته ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش
!nesa
25th August 2011, 11:18 PM
شهری كه شه و شحنه و شيخش همه مستند
شاهد شكند شيشه كه بيم عسسی نيست
طلیعه طلا
25th August 2011, 11:22 PM
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
.yalda.
26th August 2011, 12:35 AM
وقتی که سکوت بی تودم میگیرد
فریاد درون سینه ام میمیرد
با یاد و ترانه ها و شوخیهایت
میخندم و باز گریه ام میگیرد
بهـمن
26th August 2011, 12:45 AM
در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن بده
گر بنده ی فرمانبری، از جان پی فرمان برو
امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم
جان ِ برون از تن منم، خامُش بیا سوزان برو
طلیعه طلا
26th August 2011, 09:10 AM
وگر نه پایه عزت از آن بلند تر است
که روزگار برو حرف امتحان گیرد
.yalda.
26th August 2011, 08:07 PM
در مشرق عشق دشت خورشید تویی
در باغ نگاه یاس امید تویی
در بین هزار پونه آن کس که مرا
چون روح نسیم زود فهمید تویی
طلیعه طلا
26th August 2011, 10:55 PM
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من زپی یار دگر
.yalda.
27th August 2011, 03:23 AM
رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز
هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز
طلیعه طلا
27th August 2011, 04:36 AM
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
طلیعه طلا
27th August 2011, 09:29 AM
من و دل اگر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
parichehr
27th August 2011, 12:40 PM
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت *** حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
بهـمن
27th August 2011, 12:40 PM
من و دل اگر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
بابا من موندم جواب پیامهاتونو تو پروفایلم چطوری بدم؟![nadanestan]
پروفایلتونو که بستین( گفتم شاید از درخواست دوستی باشه ... درخواست دوستی هم دادم ولی فرقی نکرد
پیام خصوصی هم که ندارین[negaran]
تا شب نیامده با من آ
تا قلبمان را در بر نگرفته با من آ تا رویم...
اینجا دیگر جای ماندن نیست...
و باید به فکر جایی دیگر بود
نارون1
27th August 2011, 01:05 PM
دل من دير زمانی است كه می پندارد :
« دوستی » نيز گلی است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظريفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد
جان اين ساقه نازك را
- دانسته-
بيازارد !
در زمينی كه ضمير من و توست ،
از نخستين ديدار ،
هر سخن ، هر رفتار ،
دانه هايی است كه می افشانيم .
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است
sheida16
27th August 2011, 01:31 PM
تویی آن گوهرپاکیزه که درعالم قدس
ذکرخیرتوبودحاصل تسبیح ملک
نارون1
27th August 2011, 01:42 PM
كودكي بودم، وقتي كه تو رفتي، اينك،
پيرمرديست ز اندوه تو سرشار، هنوز.
شرمساري كه به پنهاني، سي سال به درد،
در دل خويش گريست.
نشد از گريه سبكبار هنوز!
amin_745
27th August 2011, 03:07 PM
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست
.yalda.
27th August 2011, 03:36 PM
تو به من خندیدی و به اینده در راه نه چندان هم دور
عشق رادار زدند سر هر کوچه صبح
باز هم جار زدند دلتان زنده به گور
نارون1
27th August 2011, 03:42 PM
روزها، طي شد از تنهايي مالامال،
شب، همه غربت و تاريكي و غم بودو، خيال.
همه شب، چهره لرزان تو بود،
كز فراسوي سپر،
گرم ميآمد در آينه اشك فرود.
نقش روي تو، درين چشمه، پديدار، هنوز!
!nesa
27th August 2011, 03:52 PM
زان يار دل نوازم شکريست با شکايت
گر نکته دان عشقی بشنو تو اين حکایت...
نارون1
27th August 2011, 04:05 PM
تو گذشتي و شب و روز گذشت.
آن زمانها،
به اميدي كه تو، برخواهي گشت،
پاي هر پنجره، مات،
مينشستم به تماشا، تنها،
گاه بر پرده ابر،
گاه در روزن ماه،
دور،تا دورترين جاها ميرفت نگاه؛
باز ميگشتم تنها، هيهات!
چشمها دوختهام بر در و ديوار هنوز!
.yalda.
28th August 2011, 01:52 AM
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا زتو دورش سازم
ز تو ، ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد ، می رقصد اشک
بهـمن
28th August 2011, 02:18 AM
کز بهار تو آبستنم من
زاید از من گلان شکفته
طلیعه طلا
28th August 2011, 10:21 AM
همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهات عالم زیر پر باد
طلیعه طلا
28th August 2011, 10:33 AM
دلی کز عاشق رویت نباشد
همیشه غرق در خون جگر باد
!nesa
28th August 2011, 03:07 PM
در این دنیا که نامردی مرام است
تو هم نامرد باش
که مردانگی حرام است...
طلیعه طلا
28th August 2011, 03:28 PM
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده ی غنچه می در خنده ی دلگشای تو
brave
29th August 2011, 03:48 AM
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مَددكار شدم
طلیعه طلا
29th August 2011, 06:38 AM
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو
نارون1
31st August 2011, 10:43 PM
وين زمان هم در آستانه مرگ
بيشكايت نميكني بدرود!
گفتم: آري درست فرمودي
كه درست است هرچه حق فرمود
طلیعه طلا
1st September 2011, 12:24 AM
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
نارون1
1st September 2011, 12:56 AM
مشو در پيچ و تاب رنج و غم گم
به هر حالت تبسم كن، تبسم!
[labkhand]
نارون1
1st September 2011, 12:57 AM
مشو در پيچ و تاب رنج و غم گم
به هر حالت تبسم كن، تبسم!
[labkhand]
نارون1
1st September 2011, 12:59 AM
مشو در پيچ و تاب رنج و غم گم
به هر حالت تبسم كن، تبسم!
طلیعه طلا
1st September 2011, 01:51 AM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
.yalda.
1st September 2011, 01:09 PM
تا دو چشمش به رخم حیران نیست
به چکار آیدم این زیبائی
بشکن این آینه را ای مادر
حاصلم چیست ز خود آرائی
در ببندید و بگوئید که من
جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گوئید که عاشق هستم
نارون1
1st September 2011, 02:15 PM
من، بر اين ابري كه اين سان سوگوار
اشك بارد زار زار
دل نميسوزانم اي ياران، كه فردا بيگمان
در پي اين گريه ميخندد بهار.
طلیعه طلا
1st September 2011, 02:20 PM
رحم کن و بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
نارون1
1st September 2011, 02:23 PM
ما به سوي روشنايي ميرويم
سوي آن عشق خدايي ميرويم
دوستان! ما آشناي اين رهيم
ميرويم از اين جدايي وارهيم
.yalda.
1st September 2011, 04:23 PM
من چه در وهم وجودم چه
عدم دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام
دلتنگم
روح از افلاك و تن از خاك
در اين ساغر پاك
از در آميختن آميختن شادي
و غم دلتنگم
خوشه اي از ملكوت تو مرا
دور انداخت
من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم
نارون1
1st September 2011, 04:31 PM
مهري كه از نسيم رسد بر گل
همتاي مهر مادر و فرزند است
گويي كه تار و پود طبيعت نيز
از لطف اين مشاهده خرسند است
.yalda.
1st September 2011, 04:36 PM
تو رو از یاد ببرم ……با خاطراتت چه کنم؟
حتی از یاد ببرم……تو و خاطراتتو
بگو من….. با این دل خون و خرابم چه کنم؟
تو همونی که واسم …..یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من….عشق همیشگی بودی
آره سهم من فقط …..از عاشقی یه حسرته
بی کسی…..عالمی داره…..واسه ما…..یه عادته
*FATIMA*
1st September 2011, 11:34 PM
تنها من ، و سرانگشتم در چشمه یاد، و کبوترها لب آب .
هم خنده موج ، هم تن زنبوری بر سبزه مرگ ، و شکوهی در پنجه باد .
طلیعه طلا
2nd September 2011, 10:27 AM
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
sheida16
3rd September 2011, 06:43 PM
درنمازم خم ابروی توبا یادآمد
حالتی رفت که محراب به فریادآمد
طلیعه طلا
3rd September 2011, 08:47 PM
دوستان جان داده ام بهر دهانش بنگرید
گو به چیزی مختصر چون باز می ماند زمن
ستاره کویر
4th September 2011, 12:44 AM
ناز آرای تن ساقه گلی
که به جانش کِشتم
و به جان دادمش آب
چه دریـــــــغا به برم میشکَند[negaran]
طلیعه طلا
4th September 2011, 06:47 AM
دیگران قرعه قسمت همه برعیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
طلیعه طلا
4th September 2011, 09:38 AM
داور دین شاه شجاع آن که کرد
روح قدس حلقه امرش به گوش
مریم6868
4th September 2011, 10:08 AM
شاه شمشاد قدان خسروی شیرین سخنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مریم6868
4th September 2011, 10:09 AM
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم ازینجا ببرد
مریم6868
4th September 2011, 10:10 AM
دوش سودای غمش گفتم زسر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
مریم6868
4th September 2011, 10:11 AM
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
مریم6868
4th September 2011, 10:12 AM
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
صحبت دولت آن مونس جان ما را بس
طلیعه طلا
4th September 2011, 10:17 AM
در شان من به درد کشی ظن بد مبر
کالوده گشت جامه ولی پاک دامنم
brave
4th September 2011, 12:54 PM
من به حفط آبرو ز آبرو گذشته ام
وز تمام پله های روبه رو گذاشتم
ستاره کویر
4th September 2011, 01:00 PM
مرا در كودكي شوقي دگر بود
خيالم زين حوادث بي خبر بود
طلیعه طلا
4th September 2011, 02:35 PM
در گوشه امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم
ستاره کویر
4th September 2011, 02:38 PM
مکن با فــــــــــرومايه مردم نشست
چو کردي، ز هيبت فرو شوي دست
سعدی [golrooz]
طلیعه طلا
4th September 2011, 02:57 PM
تازیان را غم احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ستاره کویر
4th September 2011, 03:01 PM
من خود از عشق تو مجنون کهن سلسلهام
که ز نـــــو شهر بهم برزده ديوانهي تـــوست
محتشم کاشانی [golrooz]
طلیعه طلا
4th September 2011, 03:06 PM
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد.
ستاره کویر
4th September 2011, 03:07 PM
در خانه گر که هیچ نداری شگفت نیست
کالات میبرند و تو خوابیدهای مدام
دزد آنچه برده باز نیاورده هیچگاه
هرگز به اهرمن مده ایمان خویش وام
GUNNER_2020
4th September 2011, 03:26 PM
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
ستاره کویر
4th September 2011, 03:35 PM
شکسته می شود از دوریت بلور دلم
بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست
طلیعه طلا
4th September 2011, 03:37 PM
تا به دامن ننشیند زنسیمت گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
GUNNER_2020
4th September 2011, 03:38 PM
تسبیح ملک را و صفا رضوان را
دوزخ بد را بهشت مر نیکان را
دیبا جم را و قیصر و خاقان را
جانان ما را جان ما جانان را
ستاره کویر
4th September 2011, 03:41 PM
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام
طلیعه طلا
4th September 2011, 04:00 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد وجان شیرین خوش است . [khejalat]
ستاره کویر
4th September 2011, 04:16 PM
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید [negaran]
طلیعه طلا
4th September 2011, 04:32 PM
درویش مکن ناله زشمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
ستاره کویر
4th September 2011, 04:36 PM
مپـــندار که خاموشــــی من
هست برهان فراموشی من [negaran]
.yalda.
4th September 2011, 05:09 PM
نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگ بی رنگم/
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا/
میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد......
ستاره کویر
4th September 2011, 05:14 PM
دلت را از دو رویی شَین باشد
که « شَرُّ الناسِ دُولوَجهَین » باشد
( اسرار نامه عطار نیشابوری )
طلیعه طلا
4th September 2011, 05:20 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
brave
5th September 2011, 12:39 AM
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
طلیعه طلا
5th September 2011, 12:51 AM
می جست از سحاب امل رحمتی ولی
جز دیده اش معاینه بیرون ندادنم
ستاره کویر
5th September 2011, 12:59 AM
من در تو گشتم گم مرا در خود صدا می زن
تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوســت
طلیعه طلا
5th September 2011, 01:48 AM
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
ستاره کویر
5th September 2011, 02:23 AM
تا توانی دلـــــــی به دست آور
دل شکستن هــنر نمی باشد
[golrooz]
طلیعه طلا
5th September 2011, 02:37 AM
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و در ماندگی
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.