توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره
parichehr
27th June 2011, 05:46 PM
زین سخن همچون خیالی شد خیال
حال بر وی گشت حال زین محال
هیچ صورت، هیچ معنی، هیچ کار
نیست جز در پرده بر من آشکار
نارون1
27th June 2011, 05:55 PM
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
تووت فرنگی
28th June 2011, 10:38 AM
من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم
من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم
عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم
[golrooz][golrooz][golrooz]
Artmis.
28th June 2011, 11:42 AM
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
تووت فرنگی
28th June 2011, 11:44 AM
نگاه بي قرارم خيره مي ماند
يكي هم، زينهمه نازآفرينان
اميدم را به چشمانم نمي خواند
....
[golrooz]
Artmis.
28th June 2011, 11:51 AM
دیدم بخواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود [shademan][nishkhand]
تووت فرنگی
28th June 2011, 11:52 AM
دل از بي همزباني ها فـــــسرده
تن از نامهرباني ها فسرده
ز حسرت پاي در دامن كشيده
به خلوت، سر به زير بال بردهــــ
....
[alaghemand]
نارون1
28th June 2011, 12:00 PM
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
تووت فرنگی
28th June 2011, 12:02 PM
اين همه در پيچ تاب آب مگرد !
چنين درين خس و خاشاك هرزه پوي، مپوي !
مرا در آينه آسمان تماشا كن !
دري به روي خود از سوي آسمان واكن
....
[shademan]
نارون1
28th June 2011, 12:11 PM
نسیم زلف جانان کو؟که چون برگ خزان دیده
به پـای سـرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشـی داری بلای جان
خـدایــا بـر مگردان ایـن بلای آسـمانـی را
تووت فرنگی
28th June 2011, 12:15 PM
اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !
خواب يا بيدار،
جاوداني باد اين رؤياي رنگينم
....
[khejalat]
نارون1
28th June 2011, 12:17 PM
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش
همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست
ساز خوش و آواز خوش و بادهی دلکش
آی بیخبر آخر چه نشستی، خبر اینجاست
تووت فرنگی
28th June 2011, 12:19 PM
تن، همه شوق و اميد، جان همهــــ آوا شدم
بس به فراز و نشيب، رفتم و باز آمدم،
زآنهمه رفتن چه سود؟ خشــــــت به دريا زدم !
شوق در آمد ز پاي، پاي درآمد به سَنگ
...
[khejalat]
نارون1
28th June 2011, 12:27 PM
گرد شمع رخت ای شوخ، من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب
گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز
میکنم دامن مقصود پر از ناز امشب
تووت فرنگی
28th June 2011, 12:28 PM
با رفيقي در آن تيره جنگل
راه گم كرده بوديم و، در دل
حسرت آتش سرخ منقل
آتشي بود جانسوز بر دل
....
[golrooz]
نارون1
28th June 2011, 12:34 PM
لعل شاهد نشیندیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبائی
کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم من از او داد شب تنهائی
تووت فرنگی
28th June 2011, 12:36 PM
يكي برق سوزنده بايد،
كزين تنگنا ره گشايد؛
كران تا كران خار و خس مي زند موج
....
[golrooz]
نارون1
28th June 2011, 12:55 PM
جهان و کار جهان جمله هیچدرهیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
تووت فرنگی
28th June 2011, 01:14 PM
غنچه ها مي رسد باز،
باغ هاي گل سرخ،
باغ هاي گل سرخ،
يك گل سرخ درشت از دل دريا برخاست !
چون گل افشاني لبخند تو،
در لحظه شيرين شكفتن !
خورشيد !
چه فروغي به جهان مي بخشيد !
چه شكوهي ... !
همه عالم به تماشا برخاست
....
[golrooz]
نارون1
28th June 2011, 03:05 PM
تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم
تووت فرنگی
28th June 2011, 03:16 PM
مرا به دَشتِ شقايق مخوان كه لبريز است
فضاي دهر ز خونابه ي رستم، لبريز
ببين در آينــــه ي روزگار نقش بلا
كه شد ز خون سياووش، جام جم لبريز
چگونه درد شكيبايي اش نيازارد
دلي كه هستــ بهــــــِ هر جا ز درد و غم لبريز
......
.
[esteghbal]
نارون1
28th June 2011, 03:24 PM
زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
تووت فرنگی
28th June 2011, 03:34 PM
تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را
شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
[golrooz]
نارون1
28th June 2011, 03:39 PM
تا خاک مرا به قالب آمیخته اند
بس فتنه که از خاک بر انگيخته اند
من بهتر از اين نمی توانم بودن
کز بوته مرا چنين برون ريخته اند
تووت فرنگی
28th June 2011, 03:40 PM
"دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
ز خود بيگانه، از هستي رميده
از اين بي درد مردم، رو نهفته
شرنگ نااميدي ها چشيده
...
[golrooz]
نارون1
28th June 2011, 03:46 PM
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
تووت فرنگی
28th June 2011, 03:51 PM
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
[entezar]
نارون1
28th June 2011, 03:58 PM
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند (http://mowlavi.recent.ir/default.aspx?item=13561)
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید (http://mowlavi.recent.ir/default.aspx?item=13562)
تووت فرنگی
28th June 2011, 04:03 PM
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
[esteghbal]
Artmis.
28th June 2011, 04:23 PM
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران، از نرگس مستش مست
تووت فرنگی
28th June 2011, 04:23 PM
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!!!!!
[naomidi]
نارون1
28th June 2011, 04:24 PM
نغمه، پيامي ز عشق بود و ز پيكار
مشعل شب هاي رهروان فداكار
شعله بر افروختن به قله كهسار
بوسه به ياران، اميد و وعده به ديدار
تووت فرنگی
28th June 2011, 04:27 PM
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!
[khoobboodan]
GUNNER_2020
28th June 2011, 04:42 PM
مرید طاعت بیگانگان مشو محمد[nishkhand]
ولی معاشر رندان پارسا می باش
Artmis.
28th June 2011, 04:45 PM
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که با یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
(خدایا به من نگیریا من هنوز جوونم هزار تا آرزو دارم [negaran][nishkhand]!)
GUNNER_2020
28th June 2011, 04:49 PM
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
تووت فرنگی
28th June 2011, 04:53 PM
دِ مرید طاعت بیگانگان مشو نیلوفر[nishkhand]
ولی معاشر رندان پارسا می باشد[bamazegi]
W!nDrUnn3I2
28th June 2011, 04:59 PM
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.
[taajob][nishkhand]
Artmis.
28th June 2011, 04:59 PM
دستم بگرفت و پا به پا برد
چون کوچولو بودم نمیدونم کجا برد [bamazegi]
parichehr
28th June 2011, 05:02 PM
دور شو از ما چه می خواهی رهی؟
ورنه هم چون ما در افتی در چهی!
ز آدمی این راه مشکل کم طلب
گر رهی می بایدت ز آدم طلب
تووت فرنگی
28th June 2011, 05:04 PM
بردار و ببر دريا، اين پيكر بي جان را
بر سينه گــــــــــــــردابي بسپار و بيا دريا .
[dooa]
GUNNER_2020
28th June 2011, 05:06 PM
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
Artmis.
28th June 2011, 10:03 PM
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی
GUNNER_2020
29th June 2011, 08:09 AM
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
سا را
29th June 2011, 12:27 PM
ته که ناخواندهای علم سماوات ...ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی...بیاران کی رسی هیهات هیهات
"باباطاهر"
W!nDrUnn3I2
29th June 2011, 02:01 PM
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
Artmis.
29th June 2011, 03:53 PM
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری می جویم
parichehr
29th June 2011, 04:19 PM
مرده ی عشقم مرا جانی فرست
تشنه خواهم مرد طوفانی فرست
نارون1
29th June 2011, 04:43 PM
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
parichehr
29th June 2011, 04:54 PM
هر که را با عشق دمسازی فتاد
کمترین چیزیش جانبازی فتاد
نارون1
29th June 2011, 04:58 PM
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
parichehr
29th June 2011, 05:17 PM
دید آنجا پس، جوان دیوانه ای
آشنا با حق نه چون بیگانه ای
گفت شبلی را تو مردی روشنی
گر سحرگاهان مناجاتی کنی
از زبان من بگو با کردگار
کو فکندی در جهانم بیقرار
Artmis.
29th June 2011, 09:29 PM
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
نارون1
29th June 2011, 09:46 PM
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرج خواهی کن ولیکن آن مکن
parichehr
29th June 2011, 10:16 PM
نه مرا جامه نه نانی میدهی
نان چرا ندهی، چو جانی میدهی
چند باشم گرسنه ای جایگاه
گر نداری نان، ز جایی وام خواه!!!
GUNNER_2020
29th June 2011, 10:27 PM
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر
Artmis.
30th June 2011, 11:37 AM
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
انریکه
30th June 2011, 05:14 PM
تابه جایی رسی که می نرسد
پپای اوهام و پایه ی افکار
*مینا*
30th June 2011, 05:27 PM
ره رو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / ره رو آن است که آهسته و پیوسته رود
GUNNER_2020
30th June 2011, 05:35 PM
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم
Artmis.
30th June 2011, 05:55 PM
می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
GUNNER_2020
30th June 2011, 06:48 PM
تیر آه ما ز گردون بگذرد محمد[nishkhand] خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
سا را
30th June 2011, 06:59 PM
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد ... صبر و آرام تواند به من مسکین داد
نارون1
30th June 2011, 07:27 PM
در اتـاق رازهـای تـو سرک نـمیکـشم
بیــش از آنـچه خـواستی نـمیپـرم، قـبول کن
قـدر یـک قـفس که خلوتـت به هم نـمیخورد
گــاه نامه میبـرم میآورم، قــبـول کــن
parichehr
30th June 2011, 08:15 PM
نه ز تن دید او، که از جانان دید او
نی ندید از جان و، جانان دید او
در تحیر ماند و شست از خویش دست
پاک گشت از خویش و در گوشه نشست
Artmis.
30th June 2011, 10:59 PM
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
msd21
1st July 2011, 10:18 AM
دست در دست کسی
یعنی پیوند دو عشق پیمان دو جان
دست در دست کسی
داری اگر
دانی دست
چه سخن ها بیان میکند از دوست به دوست
نارون1
1st July 2011, 11:25 AM
دانی که را سزد صفت پاکی
آن کو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید
دزدند خودپرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید
تا خلق از او رسند به آسایش
هرگز به عمر خویش نیاساید
parichehr
1st July 2011, 03:38 PM
درد من بین باز کن بر من دری
ســرِّ غیبم گوی در جنبان سری
زین سخن جان قلم شد تافته
گشت از تیغ زبان بشکافته
ارغنون
1st July 2011, 04:16 PM
همه فرزند آدمند بشر
میل بعضی به خیر و بعضی شر
نارون1
1st July 2011, 04:29 PM
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمیباشد
هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست
داند که چرا بلبل دیوانه همیباشد
parichehr
1st July 2011, 04:48 PM
در رهی می رفت شبلی دردناک
دید دو کودک درافتاده به خاک
زانکه جوزی در زمین افتاده بود
هر دو را دعوی آن افتاده بود
(جوز= گردو) :-)
Artmis.
2nd July 2011, 02:08 PM
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه
parichehr
3rd July 2011, 11:00 AM
هیچ صورت، هیچ معنی، هیچ کار
نیســت جز در پرده بر من آشکـــار
Artmis.
3rd July 2011, 11:17 AM
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
نارون1
3rd July 2011, 11:21 AM
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
سا را
3rd July 2011, 12:11 PM
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
نارون1
3rd July 2011, 12:18 PM
من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبه استغفرالله
سا را
3rd July 2011, 12:40 PM
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
نارون1
3rd July 2011, 12:50 PM
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
سا را
3rd July 2011, 01:56 PM
هر کجا دردی، دوا آنجا رود
هر کجا فقری ،نوا آنجا رود
نارون1
3rd July 2011, 01:58 PM
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
Artmis.
3rd July 2011, 02:31 PM
یار مرا، غار مرا، عشق جگر خوار مرا
یار تویی، غار تویی، خواجه نگه دار مرا
*yas*
3rd July 2011, 04:35 PM
آب مي خواهم، سرابم مي دهند
عشق مي ورزم عذابم مي دهند
خود نميدانم کجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نکردي آفتاب؟؟
انریکه
3rd July 2011, 04:51 PM
بنمای رخ که خلقی واگه شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
amin_745
3rd July 2011, 05:31 PM
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
Artmis.
3rd July 2011, 05:57 PM
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو
amin_745
3rd July 2011, 06:53 PM
وفایی نیست در گلها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
parichehr
3rd July 2011, 07:15 PM
آمدم تا بنده ی خاصــــــم کنی
زنده ی یک ذرّه اخلاصـــم کنی
سا را
3rd July 2011, 08:36 PM
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
amin_745
3rd July 2011, 08:54 PM
نازی که زلبخند گل یاس هویداست
زیبایی عشق است که در چشم تو پیداست
*yas*
3rd July 2011, 10:19 PM
تا من دوباره قسمتی از زندگی شوم
در گیر و دار سقف و طنابم ... تو نیستی
من یک سوال گیجم و شب ـ پرسه میزنم
شک میکنم به تو ... که جوابم تو نیستی
parichehr
5th July 2011, 05:39 PM
یک سینه پر سؤال، یک دست بی جواب
یک شانه که هنوز چشمش به دست توست
یک قلب پر ز درد
یک آه خشک و سرد
این شد نصیب مرد
...
amin_745
5th July 2011, 07:40 PM
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من؟
*yas*
5th July 2011, 08:35 PM
نمیدانم؛
شب ها من شاعر میشوم
و تورا غزل باران میکنم
یا تو بهانه میشوی
و من غزل غزل میبارم
amin_745
5th July 2011, 11:51 PM
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
*yas*
6th July 2011, 12:49 AM
مینویسم تاسحر گاه آخرین شب هجران
تا آن زمان یادت هردم بنده نوازی میکند
میدانم که می آیی اگر هردم بخوانم تورا
دلم نام تورا چون شباهنگ راز داری میکند
W!nDrUnn3I2
6th July 2011, 03:42 AM
در جهان هرگز نشو مدیون احساس کسی،تا نباشد رایگان مهرت گروگان کسی،
گوهر خود را نزن بر سنگ هر ناقابلی،صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
نارون1
6th July 2011, 10:29 AM
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
[golrooz][golrooz]
amin_745
6th July 2011, 03:50 PM
دردا و دريغا كه درين بازی خونين
بازيچه ی ايام دل آدميان است
*yas*
6th July 2011, 04:07 PM
تو از دردی که افتادست بر جانم چه میدانی؟؟؟
دلم تنها تو را دارد ولی
با او نمی مانی!!
فقط یک لحظه .....اری .....با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی!!!!
*alien*
6th July 2011, 10:52 PM
یک شبى مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ى لیلا نشست
عشق
آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود!
*yas*
7th July 2011, 12:49 AM
در زمانی که وفا نایاب است
و صداقت گل ناپیداییست
به چه کس باید گفت ، با تو خوشبخت ترین انسانم ؟
amin_745
7th July 2011, 02:40 AM
منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خويش را
Artmis.
7th July 2011, 02:30 PM
ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بر بریده دام ما
ای نور ما ای صور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می کنی انگور ما
نارون1
7th July 2011, 02:49 PM
اگر تو گشته اى از مى بدین سان
ترا جز مى نباشد هیچ درمان
چو جان باشد گزیده یار پیشین
تو بر یار گزیده هیچ مگزین
*مینا*
7th July 2011, 02:56 PM
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان / هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
نارون1
7th July 2011, 03:02 PM
در دل هر عاشقی تابی زمهر روی او
در سر هر بیدلی شوری ز استغنای اوست
*مینا*
7th July 2011, 05:27 PM
تو بیا ای گل نازم تا هنوزم نفسی هست
مگه می شه غیر عشقت دل به امید کسی بست
parichehr
7th July 2011, 05:42 PM
تو خمیر دست قدرت بوده ای
حامل اسرار فطرت بوده ای
...
*مینا*
7th July 2011, 05:50 PM
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود / دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
parichehr
7th July 2011, 05:58 PM
دور شو از ما چه می خواهی رهی؟!
ورنه همچو ما در افتی در چهی!
Artmis.
7th July 2011, 06:00 PM
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی خواهد آمد دوستداران را چه شد
parichehr
7th July 2011, 06:10 PM
در هوای ابری عشقش دلم را جا گذاشت
رفت و از آن صبح بارانی کسی بویی نبرد
گفتم از رد نگاهم عاشقی پیداست، او
رفت و از آن حس طوفانی کسی بویی نبرد
Artmis.
7th July 2011, 06:14 PM
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیم شبی رفع صد بلا بکند
parichehr
7th July 2011, 06:29 PM
دچار ثانیه های پرتپش فرداست
کسی که شاعرانه به احساس می اندیشد
برای من از زندگی خواهد گفت
کسی که دوست دارد ساده بودن را
...
*yas*
7th July 2011, 06:41 PM
آنکه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت ،
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد،
طعنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت
نارون1
7th July 2011, 06:42 PM
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
سا را
7th July 2011, 09:22 PM
كم نخواهد گشت دريا زين كرم
از كرم ,دريا نگردد بيش و كم
*yas*
7th July 2011, 11:26 PM
ماه من باور بکن هر شب هوايت ميکنم
قلــب پاره پاره ای دارم فدايت ميکنم
می نـشينم گوشـه ای در آرزوی ديدنت
روبه قبله اشک می ريزم دعايت ميکنم
amin_745
8th July 2011, 02:25 AM
مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که گفتی فراموشت نسازم یاد کن
*yas*
8th July 2011, 02:57 AM
نوشتن دل میخواد و من ندارم
سری عاقل میخواد ومن ندارم
نوشتن مثل یک ظرف سفاله
که اونم گل میخوادومن ندارم
*alien*
8th July 2011, 12:43 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان داردو جان شیرین خوش است
*yas*
8th July 2011, 01:27 PM
تو بارانی و من باران پرستم
تودریایی و من امواج تو هستم
اگرروزی بپرسی باز گویم:
تو من هستی و من نقش تو هستم
Bad Sector
8th July 2011, 01:46 PM
من از تو دل نمي برم اگر چه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای ترا به خاطرات بسپرم
هنوز هم خيال کن کنار تو نشسته ام
مني که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام
تو در سراب آينه شبانه خنده مي کنی
من شکست داده راخودت برنده مي کنی
نيامدی و سالها نظر به جاده دوختم
بيا ببين که بی تو من چه عاشقانه سوختم
رفيق روزهای خوب رفيق خوب روزها
هميشه ماندگار من هميشه در هنوزها
صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی
*yas*
8th July 2011, 01:59 PM
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
W!nDrUnn3I2
8th July 2011, 02:28 PM
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها
میدان کوچه دل ها فقط زمستانست
*yas*
8th July 2011, 04:24 PM
تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟...
زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !
تو کجایی سهراب ؟
انریکه
8th July 2011, 05:47 PM
بدین زور وزر دنیا چو بی عقلان مشو غره
که این آن نوبهاری نیست کش بی مهرگان بینی[tafakor]
*yas*
8th July 2011, 07:07 PM
یک نفر هست که این جا بین آدم هایی، که همه سرد وغریبند
با تو تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی، دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست
که چشمش ، به رهت دوخته بر در مانده
وشب و روز دعایش اینست؛
زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی،
به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
amin_745
8th July 2011, 07:33 PM
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور
*yas*
8th July 2011, 07:43 PM
روز تقسیم غم عشق خورده این قرعه به نامم
که بشم خماره عشق وتو بریزی می به جامم
اون روزی که ذات یزدان به همه عقل اعطا کرد
من و مجنون آفرید وبه غم تو مبتلا کرد
*alien*
8th July 2011, 07:44 PM
دوست دارم شمع باشم دردل شب ها بسوزم
روشنی بخشم زجمعی را خودم تنها بسوزم
*yas*
8th July 2011, 08:27 PM
من با زبانِ شاعری ام حرف میزنم
با این ردیف و قافیه های اَجَق وَجَق
اینبار اززبان غزل کاش بشنوی
دیگر دلم به اینهمه غم نیست مستحق
من رفتنی شده؛ تو زبان باز کردهای
آن هم فقط همین که: برو در پناه حق
amin_745
9th July 2011, 02:34 AM
قضا رفت و قلم بنوشت فرمان
تو را جز صبر کردن چیست درمان
*alien*
9th July 2011, 10:19 AM
نرم نرمک قدمی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت
*yas*
9th July 2011, 03:48 PM
تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.
تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد
با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي:
دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم.
amin_745
11th July 2011, 02:39 PM
ما را نه غم دوزخ ونه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
*alien*
11th July 2011, 04:06 PM
مزن برسر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور
Artmis.
11th July 2011, 04:40 PM
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
نارون1
11th July 2011, 04:41 PM
رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمه ی خاور مجو
amin_745
11th July 2011, 05:07 PM
وقت اجلم ناله نه از رفتن جانست
از یار جدا میشوم این ناله از آن است
نارون1
11th July 2011, 05:17 PM
تو بنشینى و از من صبر جویى
صبورى چون کنم بى دل نگویى
*yas*
11th July 2011, 09:28 PM
وه که با این عمرهای کوته بی*اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟
parichehr
11th July 2011, 09:36 PM
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
sts92
11th July 2011, 11:20 PM
در به درتر از باد زيستم
در سرزميني كه گياهي در آن نميرويد
[tafakor]
sts92
11th July 2011, 11:29 PM
در به درتر از باد زيستم
در سرزميني كه گياهي در آن نميرويد
[tafakor]
Artmis.
11th July 2011, 11:54 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
*yas*
12th July 2011, 02:55 AM
محکم و استوار اقرار ميکنم
اين اعتراف من
با واژه های مهر
جمله های شوق
در موجی از غرور
اين اعتراف من :
من دوست دارمت
من دوست دارمت
من دوست دارمت
*alien*
12th July 2011, 11:14 AM
ترامن چشم درراهم
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وز آن دل خسته گانند راست اندوهی فرا هم
ترا من چشم در راهم
نارون1
12th July 2011, 11:48 AM
مرا تا عشق (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B9%D8%B4%D9%82_(%D8%A7%D8%AF%D 8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9 %86%DB%8C_%DA%A9%D9%87%D9%86)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) تعلیم سخن کرد
حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
sts92
12th July 2011, 12:21 PM
شب است و شام و شراب و شیرینی / غنیمت است چنین شب که میبینی [nadidan]
نارون1
12th July 2011, 12:31 PM
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم میدیدم خون در دل و پا در گل بود
با ( د ) باید میگفتین
parichehr
12th July 2011, 12:39 PM
دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند
دلِ غم دیده ی ما بود که هم بر غم زد
amin_745
12th July 2011, 12:44 PM
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
نارون1
12th July 2011, 12:48 PM
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
parichehr
12th July 2011, 12:53 PM
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
نارون1
12th July 2011, 01:03 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
amin_745
12th July 2011, 01:12 PM
من نوشتم این سخن از بهر دوست
تا بداند این دلم در فکر اوست
Artmis.
12th July 2011, 01:19 PM
تو مرا کشتی و خدای نکشت
مقبل آن کز خدای گیرد پشت [shademan]
نارون1
12th July 2011, 01:21 PM
تو خود از کدام شهری که ز دوستان نپرسی
مگر اندر آن ولایت که تویی وفا نباشد
parichehr
12th July 2011, 01:37 PM
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شو آتش به همه عالم زد!
نارون1
12th July 2011, 01:45 PM
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
Artmis.
12th July 2011, 01:45 PM
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
نارون1
12th July 2011, 01:56 PM
سهلست به خون من اگر دست برآری
جان دادن در پای تو دشوار نباشد
Artmis.
12th July 2011, 05:24 PM
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
نارون1
12th July 2011, 08:10 PM
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف
لیکن رفیق (http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C) بر همه چیزی مقدم است
Artmis.
12th July 2011, 11:38 PM
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است [labkhand]
sts92
13th July 2011, 12:01 PM
تمام گناه شرعی تو این است :
دنباله ی نگاهت را
کمی قوس دهی
و من ...
برای طعم صورتی رُژات
شرع را زیر پا بگذارم !
sts92
13th July 2011, 12:05 PM
تمام گناه شرعی تو این است :
دنباله ی نگاهت را
کمی قوس دهی
و من ...
برای طعم صورتی رُژات
شرع را زیر پا بگذارم !
Artmis.
13th July 2011, 12:17 PM
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
*yas*
13th July 2011, 10:30 PM
می نویسم با نور
در هوایی از مهر
کاغذی از پر گلهای سپید
نه به یک بار و به ده بار،
که هزاران، شاید
می نهم در سبدی
از گل نیلوفر و احساس دلم
می سپارم
به دل قاصدکی تا برساند به دلت
تا بدانی
دل من
غرق تمنای نگاه تو هنوز
می نویسد شب و روز:
« خوب نازنین من
از همیشه تا هنوز
دوستت می دارم!...»
Artmis.
14th July 2011, 02:29 PM
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
parichehr
14th July 2011, 04:02 PM
نکته ی روح فزا از دهن دوست بگو
نامه ی خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمّه ای از نفحات نفَسِ یار بیار
Artmis.
14th July 2011, 04:58 PM
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
parichehr
14th July 2011, 05:12 PM
دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی
amin_745
14th July 2011, 05:33 PM
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
amin_745
14th July 2011, 05:34 PM
[golrooz]
ستاره کویر
14th July 2011, 05:40 PM
تورا گم کرده ام امروز...
وحالا لحظه های من گرفتارسکوتی سرد وسنگینند.
وچشمانم که تا دیروزبه عشقت می درخشیدند،
نمی دانی چه غمگینند.
چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
نمیدانم چه خواهد شد؟؟؟
پرازدلشوره ام،بی تاب ودلگیرم
کجا ماندی که من بی توهزاران بار
درهرلحظه می میرم!!
Artmis.
14th July 2011, 05:43 PM
مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها
باشد که باز بینیم دیدار آشکارا
نارون1
14th July 2011, 06:42 PM
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
kebriya
14th July 2011, 07:32 PM
تا کي به تمناي وصال تو يگانه
اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه
نارون1
14th July 2011, 08:20 PM
هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد
هر پاک روی که بود تردامن شد
parichehr
14th July 2011, 08:24 PM
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد
نارون1
14th July 2011, 08:28 PM
دیشب بهسیل اشک (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B4%DA%A9_(%D8%AD%D8%A7%D 9%81%D8%B8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) ره خواب میزدم
نقشی بهیاد خطّ تو بر آب میزدم
*yas*
14th July 2011, 08:48 PM
من آن ساكن شهر رسواييم
كه از شور بختي ، تماشاييم
فقير سر كوي آشفتگي
اسير دل و عشق و شيداييم
ز كم سوييم خلق باور كنند
كه فانوس شبهاي تنهاييم
چه نيرنگها ديدم از رنگها
همين بود محصول بيناييم
نارون1
14th July 2011, 09:02 PM
مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد
بشبش
14th July 2011, 09:03 PM
دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
Rez@ee
14th July 2011, 09:04 PM
دنگ...
فرصتي از كف رفت.
قصه اي گشت تمام.
لحظه بايد پي لحظه گذرد
تا كه جان گيرد در فكر دوام،
اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر،
وا رهاينده از انديشه من رشته حال
وز رهي دور و دراز
داده پيوند با فكر زوال.
نارون1
14th July 2011, 09:25 PM
لایق خدمت تو نیست بساط
روی باید در این قدم گسترد
خواستم گفت خاک پای توام
عقلم اندر زمان نصیحت کرد
!nesa
14th July 2011, 09:41 PM
در گل تیره یقین هم آب هست
لیک زآن آبت نشاید آب دست
!nesa
14th July 2011, 09:47 PM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
Artmis.
15th July 2011, 01:32 AM
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
amin_745
15th July 2011, 02:03 AM
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
*yas*
15th July 2011, 09:09 AM
تو که نزدیک تر از من به منی می دانی
دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد
هر زمان نغمه ی عشقی ست که من می شنوم
از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد
دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق
بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد
ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را
غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد
Artmis.
15th July 2011, 04:15 PM
دلا تا کی در این منزل فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
parichehr
15th July 2011, 04:30 PM
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
Artmis.
15th July 2011, 06:57 PM
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که با یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
!nesa
15th July 2011, 07:56 PM
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نبودی سخن جز به راز
نارون1
15th July 2011, 08:50 PM
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
!nesa
15th July 2011, 09:22 PM
تنت بناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده گزند مباد
*yas*
16th July 2011, 01:24 AM
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد .
آن که با آغاز من مانوس بود .
لحظه پایانیم را حس نکرد
amin_745
16th July 2011, 01:45 AM
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من ودل باطل بود
*yas*
16th July 2011, 01:50 AM
دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
amin_745
16th July 2011, 02:01 AM
تو را باغیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد وکاری زدستم بر نمی آید
sheri khoshgele
16th July 2011, 02:06 AM
دانی که چرا ز اسرار دل با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری.
kebriya
16th July 2011, 09:51 AM
یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود در گذارند از او
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند از او
سا را
16th July 2011, 12:24 PM
والله منت همه بر جان اوست
هر که سوی چشمه حیوان شود
هر که سبوی تو کشد عاقبت
در حرم عشرت سلطان شود
parichehr
16th July 2011, 01:16 PM
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
سا را
16th July 2011, 01:31 PM
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی سنگ باش
sheri khoshgele
16th July 2011, 01:36 PM
شمعی دم مرگ خود ب پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق دیوانه فراموش شدی
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی...
نارون1
16th July 2011, 08:05 PM
یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بستهاند
kebriya
16th July 2011, 08:14 PM
دیگر این داس خموشی تان زنگار گرفت
به عبث هر چه درو کردید اواز مرا
باز هم
سبز تر از پیش,
می بالد, آوازم
صاصائیل
16th July 2011, 08:43 PM
دلا تا کی در این منزل فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
یارب سببی سازکه یارم بسلامت بازایدوبرهاندم ازبند ملامت
!nesa
16th July 2011, 08:45 PM
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش...
amin_745
16th July 2011, 09:30 PM
شب شرابی خوردم و مستی مرا در برگرفت
دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت
Artmis.
16th July 2011, 09:48 PM
دوستان عزیز لطف کنین در تاپیک مشاعره هیچ موقع با نقل قول مشاعره نفرمایید
[golrooz] با تشکر [golrooz]
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
!nesa
16th July 2011, 10:02 PM
دوشینه پی شراب می گردیدم
افسرده گلی کنار آتش دیدم
گفتم که چه کرده ای چنین می گریی؟
گفتا که دمی در این چمن خندیدم
Artmis.
16th July 2011, 11:52 PM
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
نارون1
17th July 2011, 01:28 PM
میخواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کو باشد و من باشم و اغیار نباشد
!nesa
17th July 2011, 02:10 PM
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
نارون1
17th July 2011, 02:26 PM
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
!nesa
17th July 2011, 02:48 PM
تاب من از تاب تو افزون تر است
گرچه تو سرخی به نظر من سپید
نارون1
17th July 2011, 07:22 PM
دنيي آن قدر ندارد كه بر او رشك برند
يا وجود و عدمش را غم بيهوده خورند
!nesa
17th July 2011, 09:08 PM
دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم
هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم
*yas*
17th July 2011, 10:57 PM
مکن ای خسته در این بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آن که می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلازارترین شد چه دلازارترین
amin_745
17th July 2011, 11:08 PM
نمیدانم چه میخواهی بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست
*yas*
17th July 2011, 11:39 PM
تق تقی می شنوم بر در دوست
آب چشمه جاری
می شنوی ...؟
سایش آب به روی سنگ را...
این صدا را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
که در این لحظه کسی هست که چشمان تو را
یاد کند...
صاصائیل
18th July 2011, 03:59 AM
با آخرین حرف شعر قبلی یه شعر بگید!
شروع:
نيازارم ز خود هرگز دلي را
كه مي ترسم در آن جاي تو باشد
درخیال اینهمه لعبت بهوس میبازم
بوکه صاحب نظری نام تماشا ببرد
Artmis.
18th July 2011, 12:06 PM
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
دوستان عزیز لطف کنین در تاپیک مشاعره هیچ موقع با نقل قول مشاعره نفرمایید
[gerye][golrooz] با تشکر [golrooz][gerye]
*alien*
18th July 2011, 04:45 PM
نو به زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی وطرب کردن رندان پیداست
*yas*
18th July 2011, 04:58 PM
تو با دل تنگیای من، تو با این جاده همدستی..
تظاهـــ ــر کن ازم دوری
تظاهــ ـــر می کنم هـســ ـــتی....
تو آهنگ سكوت تو
به دنبال يه تسكينم …
صــدايي تو جهــ ـــانم نيست
فقط تصوير مي بينم
!nesa
18th July 2011, 08:44 PM
من دیوانه اگر اشک به دادم نرسد میمیرم
من دیوانه اگر یاد تو را یادی نکنم میمیرم
*yas*
19th July 2011, 02:57 AM
من به محراب نگاه تو خدا را ديدم
كه به صد لطف و صفا
آيه مهر و وفا ساخته بود
من به چشمان تو ديدم كه خدا
دل به آن چشمی كه خود ساخته بود
باخته بود
amin_745
19th July 2011, 03:14 AM
در جوانی حاصل عمرم به نادانی گذشت
آنچه باقی بود هم در پشیمانی گذشت!
*yas*
19th July 2011, 03:51 AM
تنهاييم را همصدايي باش
و
محراب سكوتم را سخت بشكن
وديگر
از جداييها نگو
كز رنج جدايي
سخت بيزارم
نارون1
19th July 2011, 02:07 PM
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
*yas*
19th July 2011, 03:57 PM
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نام مرا چه زود بردی از یاد
من حبه ی قند کوچکی بودم که
از دست تو در پیاله ی چای افتاد
Artmis.
19th July 2011, 04:06 PM
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
*yas*
19th July 2011, 04:11 PM
درد اگر سينه شكافد، نفسي بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ
آب شو، « آه » مگو .
***
ديده بر دوز بدين بام بلند
مهر و مه را بنگر
سكه زرد و سپيدي كه به سقف فلك است
سكه نيرنگ است
سكه اي بهر فريب من و تست
سكه صد رنگ است
***
ما همه كودك خرديم و همين زال فلك
با چنين سكه زرد ـ
و همين سكه سيمين سپيد ـ
ميفريبد ما را
هر زمان ديده ام اين گنبد خضراي بلند ـ
گفته ام با دل خويش:
مزرع سبز فلك ديدم و بس نيرنگش
نتوانم كه گريزم نفسي از چنگش
آسمان با من و ما بيگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بيگانه
« خويش » در راه نفاق ـ
« دوست » در كار فريب ـ
« آشنا » بيگانه
***
شاخه عشق، شكست
آهوي مهر، گريخت
تار پيوند، گسست
به كه بايد دل بست ؟
به كه شايد دل بست ؟
S h a D o w
19th July 2011, 04:23 PM
تویی که در جواب من ، همیشه آه می کشی
تن خمیده ی مرا ، شبیه ماه می کشی
تو بهترین ترانه ای که از دلم نمی روی
تو شعر صادقانه ای ، که جاودانه می شوی
*yas*
19th July 2011, 04:29 PM
یک نفر میخواهد که به یادت باشد،
نکند کنج هیاهو بروم از یادت!
S h a D o w
19th July 2011, 04:41 PM
تو کیستی؟ که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو کیستی ؟که من " بی تو "
بسان قایق سرگشته روی گردابم...
Artmis.
19th July 2011, 11:50 PM
می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
!nesa
20th July 2011, 01:22 AM
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
*yas*
20th July 2011, 03:31 AM
تمام قصه همین بود راست می گفتی :
تو باد بودی و من در مباد سرگردان
زمین تب زده، انسان عصر یخ بندان
و من میان تب و انجماد سرگردان
ستاره ها همه شومند و ماه خسته من
میان یک شب بی اعتماد سرگردان
مرا مراد تویی گرچه بر ضریح تو هست
هزار آینه ی نا مراد سرگردان
نماد نام تو بود و نماد ناله من
هزار ناله در این یک نماد سرگردان
درخت کوچک تنها به باد عاشق بود
و باد
بی سر و سامان
و باد
سرگردان*
!nesa
20th July 2011, 09:49 AM
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
S h a D o w
20th July 2011, 10:39 AM
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
ستاره کویر
20th July 2011, 10:54 AM
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
نارون1
20th July 2011, 11:05 AM
باز می گویند فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.