سلوى
15th January 2010, 08:01 AM
کرچمر، در اندازهگیری ساخت جسمانی بسیار دقیق بود و با استفاده از روشهای عینی در مدت زمانی طولانی به سه نوع یا تیپ جسمانی اصلی در انسان دست یافت.
تیپ اول افراد لاغر، باریکاندام و استخوانی که چربی بدن او کم است و آن را تیپ "آستنیک" مینامد.
نوع دوم تیپ ورزشکار است که دارای اندامی عضلانی و پرتحرک میباشد و آن را "آتلتیک" مینامد
و قسم سوم تیپ چاق است که شاخص اصلی او داشتن چربی زیاد در اندامهای بدن میباشد که "پیکنیک" نامیده میشود.
کرچمر نوع چهارمی را نیز ذکر میکند که به آنها "تیپ بیقواره" میگویند و شامل افرادی است که از لحاظ جسمی ناهنجار و غیرعادی میباشند.
تفسیر تیپهای شخصیتی
سنخ پیکنیک Pyknic Type
کرچمر میگوید: اینگونه افراد در میانسالی دارای قدی متوسط هستند و سر، سینه و شکم آنها نسبت به سایر بخشهای بدن رشد بیشتری دارد و سر و صورت درشتی نیز دارند.
پوست بندشان به سرخی میزند و معمولا تاس میشوند.
اعصاب سمپاتیک آنها فعالیت زیادی دارد و مستعد بیماریهایی چون رماتیسم، سنگ کلیه، تصلب شرائین و مرض قند هستند.
افراد این تیپ از نظر روانی، خوش برخورد، خوش خوراک و خوشگذران، اجتماعی و خونگرماند.
از نظر عقلانی به نظریهها و اصول منطقی چندان پایبند نیستند، کینهجویی ندارند و از نظر عاطفی بیثباتاند، زود دل میبندند و زود هم دل برمیگیرند.
تیپ آستنیک Asthenic Type
افراد لاغر، اندامی باریک دارند و استخوانهای دندههای آنها از زیر پوست نمایان و صورتی لاغر دارند.
به عقیده کرچمر، در لاغرتنان فعالیت اعصاب پاراسمپاتیک شدید است و مستعد بیماریهایی چون سردرد و زخم معده هستند.
این افراد از نظر روانی، افرادی گوشهگیر، خیالباف، دیرجوش و اهل دلیل و منطق میباشند و در عقاید خود تعصب نشان میدهند.
همچنین بسیار زودرنج و حساس بوده و دیر به چیزی پایبند میشوند، اما در صورت دلبستن به چیزی دیر از آن دل میکنند.
تیپ آتلتیک Athletic Type
از نظر جسمی، این گروه دارای استخوانهای محکم، عضلاتی نیرومند و قوی میباشند و از نظر روانی و اخلاقی، افراد این گروه علاقه فراوانی به فعالیتهای بدنی و شرکت در مسابقات دارند.
افرادی پرخاشگر و زورگو هستند و حساسیت لاغرتنان را ندارند، بلکه تا حدودی خونسرد و عمدتا محافظهکارند.
ارزیابی روانشناسی سرشتی
مهمترین نتیجهای که روانشناسان سرشتی از جمله کرچمر از تحقیقات خود گرفتهاند این است که، ساخت بدنی انسان باید در ارزیابی کل وجود او در نظر گرفته شود و این که خصوصیات جسمانی ممکن است علایم بسیار مهمی برای شناخت شخصیت انسان باشد به طوری که اهمیت آنها کمتر از عوامل محیط نباشد.
همچنين همکاری هر چند نزدیکتر دانشمندان علوم زیستی و رفتاری در سالهای اخیر، روانشناسان را بیشتر متوجه اهمیت عوامل زیستی و بیولوژیک كرده است و لذا نظریه روانشناسان سرشتی را موجهتر نموده است.
انتقادات از سنخشناسی
انتقادات فراوانی را میتوان بر روشهای شناخت و طبقهبندی شخصیت وارد کرد.
نخست آنکه؛ اصولا قرار دادن افراد در چند سنخ مشخص، سبب مورد غفلت واقع شدن بسیاری از خصوصیات شخصیتی دیگر است که ممکن است در افراد آن تيپ وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، افراد هر تیپ نیز ممکن است فاقد بسیاری از صفات ذکر شده در مورد آنها باشند.
دوم آنکه؛ بین افراد مختلف، صفات مشترک بسیاری نیز میتوان یافت.
مثلا تاکید بر اندیشهورز بودن افراد لاغر به این معنی است که افراد چاق و سنخ پهلوانی فاقد اندیشهورزی هستند.
اشکال سوم اینگونه طبقهبندیها این که؛ اگر بر اثر تغذیه یا عوامل دیگر تغییراتی در سنخبندی افراد پیدا شود، (http://www.iranpardis.com/) آیا ویژگیهای شخصیتی نیز تغییر میکنند.
همچنین یکی از نقصهای عمده این نظریه را میتوان در این دانست که کرچمر به موقعیت بیماران(این که در چه سنی هستند) توجه نداشته است.
مثلا افراد عمدتا وقتی پا به سن میگذارند چاقتر میشوند و توام بودن حالات چاقی جسمانی با بیماری روانی مانیک – دپرسیو احتمالا تابعی از سن بوده است نه به علت همبستگی زیستی(biological)، همانگونه که کرچمر معتقد بود.
سرانجام این انتقادات، که عمدتا هم صحیح است سبب شد که اعتبار علمی سنخشناسی مورد تردید قرار گرفته و صرفا به عنوان راهنمایی نسبی برای درک و شناخت بعضی جنبههای شخصیتی در انسان مورد نظر و توجه قرار گیرد.
تیپ اول افراد لاغر، باریکاندام و استخوانی که چربی بدن او کم است و آن را تیپ "آستنیک" مینامد.
نوع دوم تیپ ورزشکار است که دارای اندامی عضلانی و پرتحرک میباشد و آن را "آتلتیک" مینامد
و قسم سوم تیپ چاق است که شاخص اصلی او داشتن چربی زیاد در اندامهای بدن میباشد که "پیکنیک" نامیده میشود.
کرچمر نوع چهارمی را نیز ذکر میکند که به آنها "تیپ بیقواره" میگویند و شامل افرادی است که از لحاظ جسمی ناهنجار و غیرعادی میباشند.
تفسیر تیپهای شخصیتی
سنخ پیکنیک Pyknic Type
کرچمر میگوید: اینگونه افراد در میانسالی دارای قدی متوسط هستند و سر، سینه و شکم آنها نسبت به سایر بخشهای بدن رشد بیشتری دارد و سر و صورت درشتی نیز دارند.
پوست بندشان به سرخی میزند و معمولا تاس میشوند.
اعصاب سمپاتیک آنها فعالیت زیادی دارد و مستعد بیماریهایی چون رماتیسم، سنگ کلیه، تصلب شرائین و مرض قند هستند.
افراد این تیپ از نظر روانی، خوش برخورد، خوش خوراک و خوشگذران، اجتماعی و خونگرماند.
از نظر عقلانی به نظریهها و اصول منطقی چندان پایبند نیستند، کینهجویی ندارند و از نظر عاطفی بیثباتاند، زود دل میبندند و زود هم دل برمیگیرند.
تیپ آستنیک Asthenic Type
افراد لاغر، اندامی باریک دارند و استخوانهای دندههای آنها از زیر پوست نمایان و صورتی لاغر دارند.
به عقیده کرچمر، در لاغرتنان فعالیت اعصاب پاراسمپاتیک شدید است و مستعد بیماریهایی چون سردرد و زخم معده هستند.
این افراد از نظر روانی، افرادی گوشهگیر، خیالباف، دیرجوش و اهل دلیل و منطق میباشند و در عقاید خود تعصب نشان میدهند.
همچنین بسیار زودرنج و حساس بوده و دیر به چیزی پایبند میشوند، اما در صورت دلبستن به چیزی دیر از آن دل میکنند.
تیپ آتلتیک Athletic Type
از نظر جسمی، این گروه دارای استخوانهای محکم، عضلاتی نیرومند و قوی میباشند و از نظر روانی و اخلاقی، افراد این گروه علاقه فراوانی به فعالیتهای بدنی و شرکت در مسابقات دارند.
افرادی پرخاشگر و زورگو هستند و حساسیت لاغرتنان را ندارند، بلکه تا حدودی خونسرد و عمدتا محافظهکارند.
ارزیابی روانشناسی سرشتی
مهمترین نتیجهای که روانشناسان سرشتی از جمله کرچمر از تحقیقات خود گرفتهاند این است که، ساخت بدنی انسان باید در ارزیابی کل وجود او در نظر گرفته شود و این که خصوصیات جسمانی ممکن است علایم بسیار مهمی برای شناخت شخصیت انسان باشد به طوری که اهمیت آنها کمتر از عوامل محیط نباشد.
همچنين همکاری هر چند نزدیکتر دانشمندان علوم زیستی و رفتاری در سالهای اخیر، روانشناسان را بیشتر متوجه اهمیت عوامل زیستی و بیولوژیک كرده است و لذا نظریه روانشناسان سرشتی را موجهتر نموده است.
انتقادات از سنخشناسی
انتقادات فراوانی را میتوان بر روشهای شناخت و طبقهبندی شخصیت وارد کرد.
نخست آنکه؛ اصولا قرار دادن افراد در چند سنخ مشخص، سبب مورد غفلت واقع شدن بسیاری از خصوصیات شخصیتی دیگر است که ممکن است در افراد آن تيپ وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، افراد هر تیپ نیز ممکن است فاقد بسیاری از صفات ذکر شده در مورد آنها باشند.
دوم آنکه؛ بین افراد مختلف، صفات مشترک بسیاری نیز میتوان یافت.
مثلا تاکید بر اندیشهورز بودن افراد لاغر به این معنی است که افراد چاق و سنخ پهلوانی فاقد اندیشهورزی هستند.
اشکال سوم اینگونه طبقهبندیها این که؛ اگر بر اثر تغذیه یا عوامل دیگر تغییراتی در سنخبندی افراد پیدا شود، (http://www.iranpardis.com/) آیا ویژگیهای شخصیتی نیز تغییر میکنند.
همچنین یکی از نقصهای عمده این نظریه را میتوان در این دانست که کرچمر به موقعیت بیماران(این که در چه سنی هستند) توجه نداشته است.
مثلا افراد عمدتا وقتی پا به سن میگذارند چاقتر میشوند و توام بودن حالات چاقی جسمانی با بیماری روانی مانیک – دپرسیو احتمالا تابعی از سن بوده است نه به علت همبستگی زیستی(biological)، همانگونه که کرچمر معتقد بود.
سرانجام این انتقادات، که عمدتا هم صحیح است سبب شد که اعتبار علمی سنخشناسی مورد تردید قرار گرفته و صرفا به عنوان راهنمایی نسبی برای درک و شناخت بعضی جنبههای شخصیتی در انسان مورد نظر و توجه قرار گیرد.