PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله جایی برای ساحره ها نیست! (Bayonetta Review)



Geek
12th January 2010, 12:34 PM
بدون شک شماره ی اول عنوان فوق محبوب Devil May Cry موج جدیدی را در سبک Hack and Slash ایجاد کرد و کمتر بازی است که اینچنین بر بازی های هم سبک خود تاثیرگذاشته باشد.بازی دارای گیم پلی انقلابی و لذت بخش بود که با تاکید بر روی سرعت مبارزات لحظاتی خوش را برای بازی کنندگان به ارمغان می آورد.اما گیم پلی تنها نکته ی مثبت این بازی نبود.گرافیک در زمان خود بی نظیر بود و افکت های پر زرق و برقی که استفاده شده بود باعث شد DMC جزو بازی های چشم نواز به حساب آید.از آنجایی که کمتر پیش میاید دنباله ی بازی های زیبا و محبوب موفقیت و محبوبیت بازی اصلی را کسب کنند این سری نیز همین راه را ادامه داد و تا جایی پیش رفت که نسخه ی چهارمش خیلی ها را(از جمله نگارنده)نا امید کرد.اما اینگونه ایده های بزرگ و پلند پروازانه تنها از ذهن سازندگانی توانا و خوش ذوق خارج مشود.کسانی که سعی دارند با دور شدن از کلیشه های رایج اثری را خلق کنند که با دیگر بازی هایبازار تفاوت داشته باشد.مغر متفکر سری DMC هم کسی نیست جز Hideki Kamiya فردی که به عنوان کارگردان اثر مورد نقد من هم ایفای نقش میکند.مردی با کارنامه ی درخشان و ذهنی خلاق!اما این تنها نکته ای نیست که باید قبل از نقد Bayonetta به آن توجه داشته باشیم!

شرکت های بازیسازی در طول تاریخ اشتباهاتی به یادماندنی و بعضا خنده دار انجام داده اند!همه ی ما استودیو ی Clover را با آن بازیساز های با استعداد و خوش ذوق به یاد داریم.استودیویی که جز بازی های تحسین شده و شدیدا ساختار شکن چیز دیگری تولید نکرد اما سرانجام اسیر بعضی سیاست های Capcom شد و کارش به تعطیلی کشید.اقدامی که برای خیلی ها جای سوال داشت اما کپکام هرگز جوابی قانع کننده به طرفداران این استودیو و ساخته هایش نداد.از بازی های به یادماندنی Clover Studio میتوان Okami و God Hand را نام برد که هر دو در سبک های خود از بهترین ها هستند.پس از تعطیل شدن این استودیو به دست کپکام همگان فکر میکردندبازیسازان خوشنام این استودیو هر یک به سمتی بروند و سرنوشت نامعلومی در انتظار آنها باشد.اما شرکت سگا با حرکتی غیر قابل پیش بینی اکثر آنها را در استودیویی به نام Platinum Games (http://en.wikipedia.org/wiki/Platinum_Games) جذب کرد.اینگونه بود کهاین استودیو به میعادگاه بازیساز های خلاق و با استعداد تبدیل شد و همگان برای تجربه کردن اثری از این استودیو ثانیه شماری میکردند.عده ای اندک امیدوار بودند که این اثر هم یه یک شاهکار جاودانه تبدیل شود اما مطمعنا کسانی که Bayonetta را تجربه کرده اند میتوانند تایید کنند که همان عده ی اندک امیدشان بیهوده نبوده است!گروه سازنده از ژانویه ی سال 2007 ساخت بازی را آغاز کرده و بازی 29 اکتبر 2009 در زاپن عرضه شد و قرار است 5 ژانویه ی 2010 در آمریکای شمالی و 8 ژانویه اروپا عرضه شود که نشان میدهد تیم سازنده مدت زمان بسیار زیادی را مشغول ساخت بازی بوده اند و به مدت 3 سال شبانه روزی بر روی آن کار کرده اند.در پایان این نقد جواب یک سوال پاسخ داده خواهد شد : "آیا بایونتا یک شاهکار است؟"

Bayonetta Witch of Vigrid

http://www2.bazinama.com/img/files/3etfed46lz9ys33l8m4s.jpg



دنیا های مجازی زیادی توسط شرکت های مختلفی برای بازی های کامپیوتری خلق شده و هر یک از این شرکت ها برای خلق دنیای و اتمسفری مختص بازی خود افسانه ها و کتاب های گوناگونی را مرود بررسی قرار داده و المان های اینگونه داستان ها رادر بازی خود به کار برده اند.در Bayonetta شرکت سازنده دست روی دنیایی گذاشته است که بار ها شاهد حضورش در بازی های گوناگون بوده ایم.دنیایی که توسط ساحره ها و شیاطین احاطه شده و صحنه ی جنگ و درگیری دو جناح است. نحوه ی روایت در Bayonetta به نوعی است که تاکنون کمتر سابقه داشته است.فصل شروع طوفانی بازی هر مخاطبی را با هر سلیقه ای پای بازی میخکوب میکند.بازی بدون هیچ مقدمه ای بایونتا را روی یک برج در حال سقوط نشان میدهد.از همین لحظه است که شما کنترل بازی را به دست میگیرید بی آنکه خبر داشته باشید چرا و برای چه در این وضعیت قرار دارید.اتفاقات به صورت پشت سر هم و بدون مقدمه رخ میدهند و این شما هستید که باید سعی کنید از میان این سیل اطلاعات داستان را دنبال کنید.در واقع لحظه ای غفلت باعث میشود جزییاتی از داستان بازی را از دست بدهید.فلش بک های زیاد, دیالوگ های پر معنی و صحنه های سینمایی بسیار زیبا همگی دست به دست هم داده اند تا داستان بازی کم از بعضی فیلم های سینمایی نداشته باشد.پس از سکانس های ابتدایی داستان بازی برایتان آشکار میشود. Bayonetta ساحره ای است با قدرت های مافوق انسانی که در شهر خیالی Vigrid که در اروپا وجود دارد به دنیا آمده است.او با توجه به ساحره بودنش قدرت های زیادی را دارد که در طول داستان از آنها استفاده میکند.کمی که از زمان بازی میگذرد با فلش بک های متعددی میفهمید که تم کلی بازی مربوط میشود به مبارزه ی دو نژاد که از سال ها پیش تا کنون ادامه داشته است. Umbran ها و Lumen ها که هر دو از گروه جادوگران هستند و از مدت ها پیش تا کنون بر سر قدرتی مرموز مبارزه میکنند.هدف هر کدام از این دو گروه به دست آوردن گنجینه ای بوده است که آن را چشم چپ و راست دنیا نامیده اند.اما مشکل اینجاست که این دو گنجینه ناپدید شده است!توطئه ای باعث میشود که اختلاف میان این دو گروه بالا بگیرد و آنها در حالی که با هم در حال جنگ و درگیری هستند به دنبال گنجینه ی مفقود شده باشند.این تم کلی داستان بایونتا میباشد که هر چه بیشتر در بازی پیش میروید با جزییات بیشتری آشنا خواهید گشت که بعضا باعث شگفت زده شدن بازیکننده میشود.فلش بک های جالب به گذشته ی بایونتا و رابطه ی او با شخصیت های دیگر بازی داستان را بیش از پیش هیجان انگیز میکند.شخصیت هایی مثل Luka و Enzo که در طول داستان همیشه با بایونتا همراه هستند و گه گاهی صحنه ی های خنده داری را پدید می آورند.موضوع دیگری که در زمینه ی داستان باید به آن اشاره کنم همین طنز نهفته در بازی میباشد.در جای جای بازی ما شاهد تکه پرانی های شخصیت ها به یکدیگر هستیم که هر کس با شنیدن این شوخی ها بی اختیار به یاد سری DMC و تکه پرانی های دانته خواهد افتاد.بایونتا کرکتری است محکم و خونسرد که هیچ کاری برایش غیر ممکن نمیباشد.این ویژگی باعث شده است که در بازی شاهد صحنه های عجیب زیادی باشیم.در واقع در این بازی از دیدن هیچ صحنه ای نباید تعجب کنیم زیرا کامیا اینبار نیز تمامی تخیل خود را به کار گرفته است تا صحنه های غیر قابل باوری را در داستان بازی پدید آورد. از شوخی با جاذبه گرفته تا زیر پا گذاشتن تمامی قوانین فیزیک باعث شده است بایونتا یک فانتزی تمام عیار باشد.در قسمت هایی از بازی با قدم گذاشتن در نقاط مختلف شهر Vigrid بازی فلش بک هایی را نمایش میدهد که شاید تا تمام نشدن این سکانس ها بازی کننده به ماهیت انها پی نبرد و خیال کند داستان به صورت عادی روایت میشود.در کل از هر نظر داستان و اتمسفر بازی کامل میباشد و میتواند باعث رضایت سلیقه های مختلف شود.چه کسانی که داستان برایشان مهم نیست و چه کسانی که داستان را جزء جدایی ناپذیر و اصلی یک بازی میدانند از ماجرا های این ساحره ی خونسرد لذت خواهند برد.



No Country for Old Witch






بی شک همگان با من هم عقیده اند که مهمترین عامل موفقیت یک بازی اکشن گیم پلی خوب و سرم گرم کننده ی آن است.سال ها پیش وقتی کامیا گیم پلی سری DMC را طراحی کرد انقلابی در این زمینه به وجود آمد.اکشن دیوانه واری که هر کس آن را تجربه میکرد دیگر نمیتوانست از آن دل بکند.اما همین گیم پلی لذت بخش بعد ها به دام تکرار افتاد طوری که DMC4 دیگر آن طراوت و سرگرم کنندگی عنوان های قبلی را نداشت.کامیا با دیدن سرنوشت این بازی تصمیم گرفت از همه ی نقطه ضعف های آن درس بگیرد و سیستم بی نقص و سر گرم کننده ای را خلق کند.هر کس با بازی کردن سکانس های ابتدایی بایونتا هنر سازنده های آن در خلق یک روند لذت بخش و اعتیاد آور را تحسین میکند.گیم پلی در اینگونه بازی ها همیشه به دو بخش تقسیم میشود : قسمت معما ها و پلتفرمینگ و قسمت اکشن.

در بخش معما ها میتوان گفت بایونتا هیچ نکته ی جدیدی ندارد.همان کلیشه های رایج این سبک به خوبی به اجرا در آمده اند . پرش ها و سکو بازی ها کماکان در بازی وجود دارند و معدود معما های بازی هم معدود به جا به جا کردن اهرم ها برای باز کردن در ها و کند کردن زمان با استفاده از تندیس های ویژه محدود میشود.البته برای به دست آوردن جوایز و نکات مخفی بازی باید به گوشه گوشه ی مراحل دقت کنید و به همه جا سرک بکشید تا بتوانید ویژگی های مخفی بازی را آزاد کنید.برای مثال بسیار از گنجینه ها و دیگر نکات در قسمت هایی از محیط قرار دارند که بازی کننده به طور معمول قادر به دیدن آنها نیست و برای دیدنشان باید از قابلیت های پلتفرمینگ بایونتا استفاده کند.بایونتا میتواند پرش های دوبل بلندی انجام دهد که هم در مبارزات و هم در بخش معمایی بازی به کمک بازی کننده می آید.نکته ی جالب در مورد این پرش ها این است که با هر پرش بال هایی شبیه بال های پروانه در پشت وی ظاهر میشود که صحنه های جالبی را پدید می آورد.




میرسیم به قسمت اکشن و مبارزات.به جرات میتوان گفت تمامی موفقیت هایی که بایونتا به دست آورده است و به دست خواهد خواهد آورد مربوط میشود به این بخش.جایی که کامیا تمامی نبوغ خود را به کار گرفته است تا عنوانی خلق کند که توان رقابت با بازی های H & S امسال و سال های آینده را داشته باشد.یکی از ویژگی های مثبت سری DMC کمبو های استثنایی بود که با وجود فراوان بودن مخاطب را مجبور به استفاده از این کمبو ها نمی کرد و دست وی را باز میگذاشت تا خود با توجه به توانایی هایی که دارد کمبو های خود را خلق کند.این مهم دقیقا در بایونتا تکرار شده است و هر کس میتواند تجربه ی منحصر به خودش را از گیم پلی بازی داشته باشد.بازی همیشه شما را تشویق میکند تا کمبو های طولانی تری را بر روی دشمنان انجام دهید.به طور کلی هر کس میتواند بایونتا را به صورتی که خودش دوست دارد دنبال کند.شاید شما از آن دسته از گیمر هایی هستید که دوست دارید بی هدف دکمه ها را فشار داده و شاهد تار و مار شدن دشمنان باشید.در درجه های سختی پایین همینگونه است و شما میتوانید بدون کوچکترین فکری بازی را به اتمام برسانید اما سیستم مبارزات بازی برای اینگونه بازی کردن طراحی نشده است و این را میتوان از رنکی که در انتهای هر مرحله به بازی شما داده میشود فهمید.اگر از سلاح های متنوعی استفاده کنید و مرحله را سریع تر به پایان برسانید و گنجینه های بیشتری را پیدا کنید رنک بالاتری انتظار شما را میکشد.در واقع میتوانید از روی این رنک ها پی ببرید آنگونه که هدف سازنده بوده است بازی میکنید یا خیر.بایونتا در طول بازی از سلاح های مختلف استفاده میکند.یکی از اصلی ترین سلاح های بایونتا که به نوعی به نماد بازی هم تبدیل شده است اسلحه های اوست که به نحوی جالب از آنها استفاده میکند.دو سلاحی که در پاشنه ی پای او قرار دارد در بسیاری از مبارزه ها به کمک او می آیند.البته اسلحه ی اصلی بایونتا موهایش است که با استفاده از ان ضربه های سهمگینی را به دشمن وارد میکند!به غیر از سلاح های اصلی بازی تعداد بسیار زیادی سلاح جانبی هم وجود دارد که پس از کشتن هر دشمن به دست می آید و میتوان با استفاده از آنها دشمنان را نابود کرد.نکته ی جالب در مورد این سلاح های فرعی این است که برای هر کدام کمبو های مخصوصی تدارک دیده شده است که وقتی به گستردگی سلاح های بازی دقت میکنیم متوجه میشویم که این تنوع بی نظیر میباشد.کنترل بازی تقریبا مانند دیگر بازی های این سبک است.یک دکمه برای حملات سنگین و یک دکمه برای حملات سبک تدارک دیده شده است که با ترکیب کردن آنها میتوان کمبو های بی نظیری را خلق کرد.به غیر از حرکات و کمبو های معمولی بایونتا قابلیت های دیگری نیز دیگری نیز دارد.دفاع کردن و جا خالی دادن یکی از این قابلیت های بایونتاست.وقتی که ضربه ی دشمن در شرف برخورد با وی قرار دارد بازیکننده میتواند با فشار به موقع یک دکمه جا خالی داده و از این حمله فرار کند.اما این پایان قضیه نیست.از اینجا به بعد برای چند لحظه بازی به صورت Slow Motion دنبال میشود و بایونتا میتواند از فرصت استفاده کرده و سر از بدن دشمنانش جدا کند!(در بازی این حالتWitch Time نام دارد) اما تنوع گیم پلی بازی به اینجا محدود نمیشود!عامل اصلی خیره کننده و جذاب بودن گیم پلی بازی وجود انواع اقسام تمام کننده ها و حرکات ویژه (که در بازی به آنها executions گفته میشود) و کمبو های مخصوص میباشد که به طرز غیر منتظره ای زیبا و خیره کننده طراحی شده اند.همچنین اصطلاحا backflip هم برای جا خالی دادن در برابر ضربات دشمنان و همچنین دور شدن از مهلکه وجود دارد.همچنین در زیر Health Bar زیبای بازی را مشاهده میکنید :


http://www2.bazinama.com/img/files/ja9bohutxqm2g8nuadid.jpg


تعداد دشمنانی که به طور همزمان باید با آنها مبارزه کنید بسیار زیاد است و به خاطر همین سازندگان قابلیت قفل کردن بر روی دشمنان را هم در بازی گنجانده اند تا از سردرگمی در میان مبارزات جلوگیری شود.همچنین قابلیت تعویض سلاح در هوا هم وجود دارد که باعث میشود کمبو ها در زمین و آسمان ادامه پیدا کنند!




نکته ی جالب دیگر گیم پلی بازی قسمت آپگرید ها و فروشگاه آن است.در این بخش کامیا ادای دینی به بازی سابق خود DMC کرده است و فروشگاه بازی ما را به شدت به یاد DMC Shop میندازد.با کشتن دشمنان و پیدا کردن مکان های مخفی به بازیکن حلقه هایی داده میشود(حلقه هایی که سگا به طور عمد آنها را شبیه سری سونیک طراحی کرده است به طوری که حتی افکت صوتی به دست آوردن آنها نیز کاملا شبیه سونیک میباشد!)که با کمک آنها میتوان سلاح ها را ارتقاع داد و یک سری آیتم های خاص را در بازی خریداری نمود.بر عکس بازی هایی مانند Ninja Blade صحنه های QTE در بازی به صورت خیلی محدود به کار رفته اند و میتوان بدون نگرانی صحنه های سینمایی بازی را تماشا کرد!همچنین بایونتا توانایی تبدیل کردن پوشش خودبه یک عقاب و چند موجود زنده ی دیگر را نیز دارد که طی این سکانس ها به بی رحمی هر چه تمام تر میدان جنگ را پاکسازی میکند!بازی دارای 5 درجه ی سختی متفاوت است که از این نظر میتواند رضایت هر بازیکننده ای را با هر سطح مهارتی جلب کند.از ابتدای بازی 3 درجه قابل انتخاب هستند : Normal, Easy , Very Easy. در دو درجه سختی اولیه کمبو ها به صورت اتوماتیک هستند به طوری که بازیکننده میتواند با یک دست بازی را به پایان برساند!برای کسانی که سابقه ی انجام بازی های این سبک را دارند در آغاز درجه ی سختی نرمال را پیشنهاد میکنم که در آن میتوان مطابق میل سازندگان بازی کرد.پس از پایان بازی روی یکی از این 3 درجه , دو درجه ی سختی دیگر هم باز خواهد شد که به معنای واقعی کلمه سخت هستند و تمام کردن بازی روی این درجه سختی ها از توان افراد زیادی خارج است!تمام کردن بازی برای بار اول بین 10 تا 12 ساعت زمان میبرد که لحظه لحظه ی آن صحنه های به یاد ماندنی و هیجان انگیز است که هیچگاه خسته کننده و تکراری نمیشود.نکته ی جالب در مورد کنترل بازی نبود هیچگونه گزینه ای برای تغییر کاربرد دکمه ها میباشد!کامیا در این زمینه حرف جالبی زده است : ما متوجه شده ایم که دلیلی برای تغییر کارایی دکمه ها وجود ندارد!


یکی از لازمه های اصلی برای یک بازی اکشن ادونچر وجود دشمنان و غول آخر های خلاقانه و پر تعداد است.یکی از مشکلات اصلی DMC4 کمبود غول اخر بود که باعث شده بود سازندگان ما را مجبور کنند بار ها با ان تعداد اندک مبارزه کنیم که موجب تکراری شدن بازی میشد.اما این قضیه به هیچ وجه در بایونتا تکرار نشده است و ما شاهد تنوع بسیار زیاد دشمنان بازی هستیم.البته به شخصه اعتقاد دارم روش های مبارزه با این دشمنان خیلی با یکدیگر متفاوت نیست و از این جهت به بازی معترضم!اما طراحی باس های مراحل با هنرمندی هر چه تمام تر صورت گرفته و حتی ممکن است در یک مرحله با چندین دشمن غول پیکر مواجه شویم که روش مبارزه با هر یک از انها با دیگری متفاوت است.نحوه ی روبه رو شدن با این باس ها هم بسیار غافلگیر کننده است و باعث میشود بازی هیچ وقت یکنواخت نشود.وقتی که برای اولین بار با دشمنان جدید بازی رو به رو میشوید سکانسی سینمایی به نمایش در می آید که طی آن میشود یک سری از خصوصیات مخصوص آن دشمن را فهمید.همچنین بعضی کمبو ها بر روی یک سری از دشمنان خاص اثری ندارد و این عامل باعث شده است بازی کننده در هر لحظه دقت کند که در حال مبارزه با چه نوع دشمنی میباشد.شوخی با جاذبه نیز یکی دیگر از ترفند های سازندگان برای عمیق تر کردن گیم پلی میباشد.بایونتا قابلتی دارد که طی آن در صحنه های خاصی میتواند بدون توجه به جاذبه ی زمین بر روی سطوح مختلف حرکت کند!به عنوان مثال شما مبارزه را بر روی زمین دنبال میکنید و سپس این نبرد بر روی دیوار ها دنبال میشود و سر انجام حریفتان را بر روی سقف از پای در میاورید!اما جذابیت نکته ی دیگری است که سازندگان بایونتا آن را نه با گرافیک استثنایی و نه با گیم پلی بی نطیر به مخاطبانشان منتقل میکنند.حربه ی آنها طنز بی نظیر و جالب بازی هست که همه ی دیالوگ های بازی را شنیدنی میکند که در این رابطه در قسمت صداگذاری و موسیقی بیشتر توضیح میدهم!در کل گیم پلی به اوج یک بازی H & S رسیده است!اوجی که حتی تاکنون بازی های بزگی مثل GOD و DMC و Ninja Gaiden نتوانسته بودند به آن برسند!این حرف را میزنم و به آن ایمان دارم که گیم پلی بایونتا از همه ی بازی هایی که ذکر کردم لذت بخش تر است!

Beautiful!





بازی در زمینه ی گرافیک هم حرف های زیادی برای گفتن دارد امروزه مرسوم است که گرافیک بازی ها را از دو جنبه ی تکنیکی و هنری بررسی میکنند.از لحاظ تکنیکی بایونتا خوش میدخشد.انواع و اقسام افکت ها که هر صحنه را نورانی میکنند به علاوه ی تعداد بسیار زیاد دشمنان در صحنه و همچنین باس های غول پیکر که در هر مرحله وجود دارند را در نظر بگیرید و در کنار فریم ریت روان بازی که در نسخه ی X360 بر روی عدد 60 ثابت است بگذارید تا به عالی بودن کار سازندگان بازی پی ببرید.موتور پایه ی بازی به خوبی میتواند این صحنه هارا رندر کند تا افت فریم مانع لذت بردن از بخش دوم گرافیک بازی نشود!اگر بخواهیم به جنبه های هنری گرافیک بنگریم اثری بی نظیر خارق العاده و تکرار نشدنی پیش روی ماست!همه چیز در مراحل با ظرافت در کنار هم چیده شده اند و به نظر میرسد سازندگان برای خلق هر کدام از جزییات دنیای بازی ساعت ها وقت گذاشته اند.طراحی شخصیت بایونتا به بهترین نحو ممکن صورت گرفته است و کوچکترین جزییات لباس و چهره ی او هم قابل رویت است.نکته ی جالب در مورد طراحی شخصیت بایونتا سایه ی او است که همواره او را به صورت بال دار نمایش میدهد!هنگام Witch Time افکت زیبایی هیجان کار را چندین برابر میکند.محیط های بازی مانند نقاشی هایی هستند که انگار مستقیم از دنیای مداد رنگی و آبرنگ وارد بازی شده اند!در بعضی صحنه ها (مثل مرحله ای که ناگهان با عبور از حلقه ای محیط جهنم گونه ی بازی سرسبز میشود) سازندگان اشاره ای هم به آثار قبلیشان مانند Okami داشته اند و این برای کسانی که با این عنوان روز های خوشی داشته اند بسیار لذت بخش میباشد!برای مثال بایونتا قابلیت تبدیل شدن به گرگ را دارد که در این شرایط سرعتش زیاد شده و به راحتی میتواند مسافت ها را طی کند.دراین حالت در مسیری که او حرکت میکند ردی از گل و گیاه ایجاد میشود که به شدت یادآور شاهکار استودیوی کلاور Okami است. در طول ساعت های متوالی که به انجام بازی میپردازید تنوع بسیاز زیاد محیط ها باعث میشود هیچگاه خسته نشده و با ورود به هر محیط دقایقی را صرف نگاه کردن به مناظر اطراف میکنید.از آنجایی که بازی در اصل بر مبنای پلتفرم X360 ساخته شده است و سپس بر روی PS3 پورت شده است در نسخه ی PS3 بازی شاهد مشکلات گرافیکی زیادی مثل افت سرعت فریم و همچنین نورپردازی کم رمق هستیم.البته سازندگان قول داده اند با عرضه ی پچ هایی برای کنسول سونی این مشکلات را نیز تا حد امکان بر طرف کنند.شاید به خاطر همین مشکلات باشد که نسخه ی PS3 بازی از مجله ی مشهور فامیتسو امتیاز 38 و نسخه ی X360 امتیاز 40 را دریافت کرده است.البته گاه در بازی شاهد باگ هایی نیز هستیم که کم تعداد هستند و آسیبی به تجربه ی بصری بازی نمیرسانند.لودینگ های بازی نیز به سبک سری AC قابل بازی هستند و میتوانید در طول مدت زمانی که لود بازی طول میکشد کمبو های بایونتا را بر روی در و دیوار امتحان کنید!رنگ بندی محیط ها به صورت شاد و کاملا مطابق حال و هوای بازی است و کاملا حس و حال فانتزی بازی را منتقل میکن.کیفیت بافت ها واقعا در سطح خوبی قرار دارد و در این زمینه نیز نمیتوان ایرادی را بر بازی وارد کرد.به نظر میرسد سازنگان کمی در به کار بردن چند ضلعی برای خلق دشمنان خساست به خرج داده اند و از این نظر کمبود احساس میشود.



Sound Of Angels



http://www2.bazinama.com/img/files/nd6pnnzxd4hftsit307m.jpg







این نقد به انتهای خود رسیده است و شاید با خود میگویید نگارنده تحت تاثیر جو!قرار گرفته و اینگونه از بازی تعریف کرده است!اما باید باور کرد تنها افراد فوق العاده تیز بین میتوانند از این بازی ایراد بگیرند!خیلی سعی کردم از صداگذاری و موسیقی اشکالی پیدا کنم اما باز هم تیرم به سنگ خورد!صداگذاری شخصیت های بازی به بهترین نحو ممکن انجام شده است.دیالوگ هایی نیش داری که گوینده ی بایونتا بیان میکند به قلب هر کسی نفوذ میکند!از روی صدا گذاری هر شخصیت میتوان به راحتی خلق و خو و خصوصیات آن فرد را فهمید!لحن مقرورانه ی کرکتر Luka مسلما با نحوه ی حرف زدن بایونتا فرق میکند و این تفاوتی است که در شخصیت پردازی هم وجود دارد.در واقع صداگذاری تکمیل کننده ی شخصیت پردازی بازی بوده است.خیلی ها به موسیقی خسته کننده و تکراری DMC4 خرده میگرفتند و سازندگان آن اثر را متهم به کم کاری در این زمینه میکردند.سازندگان بایونتا از این اثر و انتقاداتی که موسیقیش در پی داشت پند گرفته اند و تعداد ترک های بازی را بالا برده اند تا خسته کننده نشود و در همه ی لحظه های بازی همراه گیم پلی باشد.شاید ذکر این نکته جالب باشد که OST بازی که در کشور ژاپن عرضه شده است شامل 5 دیسک و 150 ترک میباشد که امار خیره کننده ای است!تلفیق سکانس های خشن و پر زد و خورد بازی با موسیقی تقریبا آرام بازی در بعضی مراحل سکانس های فوق العاده جالبی را پدید می آورد.نکته ی جالب در مورد موسیقی بازی این است که با شنیدن ترک های بازی در هنگام مبارزه بازی مونث بودن بایونتا را به شما یاد آوری میکند!




مقدار بسیار زیادی دیالوگ نیز به سبک بازی های نقش آفرینی ژاپنی برای بازی نوشته شده است که با وجود زیاد بودن هرگز از کیفیت آنها کاسته نمیشود و همواره حس طنز خالص بازی را همراه خود دارد!دیالوگ هایی که بین بایونتا و مریسا رد و بدل میشود نمونه ای از این گفتگو های به یاد ماندنی بازی است.همچنین شخصیت هایی که صداگذاری بهتری دارند به یادماندنی تر هستند و پس از اتمام بازی نیز در ذهن مخاطب میمانند.به عنوان مثال شخصیت Luka به دلیل دیالوگ های عالی و صداگذاری خوبش یکی از بهترین کرکتر های بازی میباشد.همچنین بعد از اتمام بازی سازندگان در قسمت گالری سورپرایز های زیادی را برایتان تدارک دیده اند که بهتر است خودتان آنها را ببینید!

و نتیجه میگیریم...!



در چند سال اخیر بازی های بزرگ و پر سر و صدای زیادی به بازار عرضه شد اند.بازی هایی که با بزرگنمایی های فراوان و بهره برداری از یک موضوع عامه پسند توانسته اند به فروش های نجومی دست پیدا کنند و پیش قشر خاصی از گیمر های به اصطلاح تازه کار محبوب هم شوند.بایونتا این روند را به زیبایی پایان میدهد.در سالی که GOW III عرضه خواهد شد و همچنین عنوان های بسیار زیادی در این سبک برای به دست آوردن جایگاهی در خور دست و پا میزنند بایونتا شوکی بود که به بازار وارد شد.همه چیز از تولد یک فرنچایز فوق محبوب دیگر خبر میدهد و زنگ خطر برای بزرگان این سبک به صدا درآمده است!مطمعنا گرفتن امتیاز 40 از فامیتسو و 10/10 از مجله ی Edge امری نیست که به این زودی ها برای بازی دیگری شاهدش باشیم!شوت ژاپنی ها و بازی سازان خلاقشان با زیبایی هر چه تمام تر به گل تبدیل شد!دیگر بازی های این سبک باید در خوشبینانه ترین شرایط در پی گل تساوی باشند!امتیازی که من به این بازی میدهم درست همانی است که فامیتسو داد!نه کمتر و نه بیشتر!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد