m_salehy
6th January 2010, 11:13 AM
خدایا ! دوستم دار که دوستت دارم
خدایا !
در همیشه ی تا اکنون ، نفس اماره ، یکه تاز میدان رقابتی بود که اصلا رقیب نداشت ، و ملامت ، هیچ رنگی برای دیده شدن ! شاید به رقابت امیدوارم کند . اما اکنون احساس می کنم ملامتهای درونم رنگ گرفته اند ، شکفته گشته اند و من می توانم به رقابت ، امیدی تازه بندم .
خدایا !
خمیرمایه خلقت را چیزی جز عشق نگذاشتی و من خوشحال که اگر چه قرین غربت و همنشین غفلت بوده ام ، اما هیچگاه به اسارت نفرت و کینه و بغض در نیامدم ، و با تلخی آن ، لحظه ها بسر نکردم . از یک لبخند به وجد آمدم و از یک نگاه حتی بی معنا ، اگر چه رنجیدم ، لیک به تاریکی نفرت نغلتیدم .
خدایا !
نمیدانم به چه می ارزم که قلبم را اجازه ورود کینه و انتقام ندادی ، اما من به تو می بالم که چون تویی ، چنانم کردی . هر لحظه به شوق یک نگاه آکنده از محبت ، پای به لحظه بعد می گذارم و یک آن به آنچه نباید می بود ، قلبم به اندوه نسپرده و یاد ، از خاطره تلخ آنچه گذشت ، بیمار نمی کنم .
خدایا !
تو روانتر از آنی که نتوانی در قلب سختم جاری شوی ، و من نیز نرمتر از آنم که نتوانی کوفت ، پس بیا و در قلبم بنشین که جز تو کسی را نسزد .
خدایا !
کم نخواستم ، زیاده از بهایی است که پرداخته ام ، اما می دانی که دوستت دارم و تو نیز قول داده ای که " اگر دوستت داشته باشیم ، دوستمان خواهی داشت " ، پس بیا ، که بی تو ، اینجا ، تنگ و تاریک است .
من دوستت دارم ، و از تو ، تنها یک نگاه خریداری ، گر چه چیزی جز آن 1 ، برای خرید نتوانی یافت .
1- دوست داشتن من
محمد صالحی
19/8/88
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://mahsan.parsiblog.com/)
خدایا !
در همیشه ی تا اکنون ، نفس اماره ، یکه تاز میدان رقابتی بود که اصلا رقیب نداشت ، و ملامت ، هیچ رنگی برای دیده شدن ! شاید به رقابت امیدوارم کند . اما اکنون احساس می کنم ملامتهای درونم رنگ گرفته اند ، شکفته گشته اند و من می توانم به رقابت ، امیدی تازه بندم .
خدایا !
خمیرمایه خلقت را چیزی جز عشق نگذاشتی و من خوشحال که اگر چه قرین غربت و همنشین غفلت بوده ام ، اما هیچگاه به اسارت نفرت و کینه و بغض در نیامدم ، و با تلخی آن ، لحظه ها بسر نکردم . از یک لبخند به وجد آمدم و از یک نگاه حتی بی معنا ، اگر چه رنجیدم ، لیک به تاریکی نفرت نغلتیدم .
خدایا !
نمیدانم به چه می ارزم که قلبم را اجازه ورود کینه و انتقام ندادی ، اما من به تو می بالم که چون تویی ، چنانم کردی . هر لحظه به شوق یک نگاه آکنده از محبت ، پای به لحظه بعد می گذارم و یک آن به آنچه نباید می بود ، قلبم به اندوه نسپرده و یاد ، از خاطره تلخ آنچه گذشت ، بیمار نمی کنم .
خدایا !
تو روانتر از آنی که نتوانی در قلب سختم جاری شوی ، و من نیز نرمتر از آنم که نتوانی کوفت ، پس بیا و در قلبم بنشین که جز تو کسی را نسزد .
خدایا !
کم نخواستم ، زیاده از بهایی است که پرداخته ام ، اما می دانی که دوستت دارم و تو نیز قول داده ای که " اگر دوستت داشته باشیم ، دوستمان خواهی داشت " ، پس بیا ، که بی تو ، اینجا ، تنگ و تاریک است .
من دوستت دارم ، و از تو ، تنها یک نگاه خریداری ، گر چه چیزی جز آن 1 ، برای خرید نتوانی یافت .
1- دوست داشتن من
محمد صالحی
19/8/88
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://mahsan.parsiblog.com/)