s@ba
3rd January 2010, 06:06 PM
http://www.persianv.com/khabar/modir.jpg
خبر نوشت: فیلمی که 2 سال در انتظاراکران مانده بود و مسئولان معاونت امور سینمایی وقت ؛محتوی داستانش را به گفته ی سازندگان اش در خط منافع امپریالیسم تشخیص داده بودند، بالاخره در اکران پائیزی رنگ پرده ی نقره ای رابه خود دید.طرفه آنکه هیچ دلار سبزی هم از لای " کتاب قانون " بیرون نیفتاد.
کمدی موقرو اجتماعی "کتاب قانون " با زیرساختی سرشار از نقد و طنز گزنده ؛ بدرستی آستانه ی تحمل مسلمان مادرزاد را به تماشاگر عرضه می کند.در جایی که همه خودرا بی نیاز از توصیه ی می دانند ، و خود را مسلمان ترین می خوانند ،یک تازه مسلمان صفر کیلومتر به زندگی مسلمانی شان و بدرستی ایراد می گیرد. حرف او بحث انجام فرایض نیست . در مقوله های اجتماعی و سنت های خانوادگی است که این چالش ها بروز پیدا می کند. و این دیندار صفرکیلومتر کیست ؟ دختری به نام ژولیت ،یک دختر زیبای لبنانی که پیش از این مسیحی بوده و دانشجوی زبان و ادبیات فارسی و دورگه هم هست و از والدین فرانسوی و لبنانی . اما چطور مسلمان شده و مچ بگیر مسلمانان مادرزاد ؟ اینگونه که از قضای روزگار یک مدیر ایرانی به اسم مهندس رحمان توانا که پژوهشگری خبره نیز هست و تحصیلات عالی راستکی هم دارد (نخندید؛ فیلم است دیگر و مدیر دولتی اش هم آدم حسابی است)در یک سفر کاری و حرفه ای به لبنان ،این این خانم زیبارو را می بیند و یکدل که نه صد دل عاشقش می شود.خب آدمی است و دلش . اما این مهندس توانا دیگر دارد با سالهای جوانی اش خداحافظی می کندو در طی این سالها هم هیچ دختری دلش را نلرزانیده بود تا اینکه رسیده به این سن و سال . اما باز هم اشکالی ندارد. عشق در هر سنی اگر لیاقتش باشد در دل آدم را می زند و یا قفل آن را می شکند. اما اشکال کار برای ابراز این عشق از سوی این مرد ایرانی باکفایت در چیست؟یکی تفاوت سنی زیاد مهندس توانا با ژولیت است ، دیگر اینکه این دختر مسیحی است ،و اگر اصلا او پا پیش بگذارد و جواب هم بگیرد با تفاوت های دینی و فرهنگی و اجتماعی چه کند ؟ و مطلب آخر او یک مدیر دولتی است . پس باید بی گدار به آب نزند...
سکانس های حضور ژولیت در ایران ؛ زمانی که دیگر همسر توانا شده و اسلام آورده و نامش نیز به آمنه تغییر کرده ، اما عینیت یافتن های همان زینهارهایی است که ،توانا این مدیر دولتی سنتی از قبل در ذهن داشت . ژولیت اسلام را پذیرفته و اجرای مبانی آن را در زندگی نوع بشر بسیار راهگشا و مفید می داند.و خود را بسیار مقید به انجام این مبانی می داند. اگر این فیلم را دیده اید ، سکانس بازار و خرید کردن ژولیت را به یاد بیاورید . او میوه فروش را به سبب دغل بازی رسوا می کند و مسلمانی اش را زیر سئوال می برد چراکه برخلاف ما او این دستورات اسلام را جدی گرفته و به آن علاقه مندی و پایبندی نشان می دهد.او حتی دستورات و روایات ائمه را هم مطالعه کرده و در باره آنها بی تفاوت نیست .
برای ژولیت اما نوع سلایق و سنت ها ی خانواده ی شوهرش هم مورد تعجب است . از منظر او یک خانواده سوپر مسلمان شیعه چطور می تواند مثل ریگ دروغ به هم ببافد و قطار قطار غیبت ردیف کنند.ژولیت این ناهنجاری ها را می بیند ، مثل همه ی ما ، اما فرق او با عمده ی ما به عنوان مسلمانان مادرزاد ؛ این است که در باره ی این ناهنجاری های اجتماعی ، و لاف زدن های دینی ، دیالوگ می کند . هم در اجتماع مثل همان قضیه بازار که در بالا گفتم و هم در خانواده این کار را انجام می دهد . اما هیچ یک از افراد خانواده ی توانا با این رفتارهای ژولیت موافق نیست که هیچ ؛ دلشان می خواهد سر به تنش نباشد.حتی خود رحمان هم اگرچه هنوز عاشق ژولیت است اما از این رفتارش به ستوه آمده و نمی تواند اینگونه چالش های منطقی را هضم کند. فقط این کوکب خواهر رحمان است که واقعا ژولیت را درک می کند و او را می فهمد . با همه ی این حرفها ، ژولیت مجبور می شود بگذارد به برود به دیارش و کسی هم البته جلویش را نمی گیرد.اگرچه مدیر دولتی داستان ؛ ته دلش واقعا ژولیت را دوست دارد.
"کتاب قانون" اگرچه در ساختارش با طنزی گزنده اوضاع و احوال دینداری ما را به چالش می گیرد اما تعادل را هم حفظ می کند. بالاخره ایرانی مسلمان شیعه باید چیزی برای روکردن داشته باشد. "محمد رحمانیان" واقعا در پایان داستان نبوغ به خرج داده تا این توانمندی بدرستی به چشم بیاید.چراکه بعد از رفتن ژولیت در حالیکه او بسیار به زندگی اجتماعی ایرانی ها و دینداری شان بد گمان شده بود ، حادثه بم سرمنشا این توانمندی میشود . چرا که وقتی ژولیت قضیه زلزله بم را می فهمد و جانفشانی ایرانی ها را می بیند، در می یابد که نه اینجوری ها هم نیست . دینداری ایرانی و فرهنگ اجتماعی اش در موقع لزوم چه کارها که نمی کند.
خوبی کتاب قانون در این است که اگرچه مارا پاستوریزه نشان نمی دهد اما زیرساخت داستانش هم به لودگی نمی افتد. این فیلم یک طنز تلخ اجتماعی و وافعی را رو می کند که البته سرشار از حقایق ناگفته هم هست . هرچه بود ماجرای عاشق شدن یک مدیر دولتی و اسلام آوردن یک دختر مسیحی و ازدواج این دو با هم هیچ ربطی و دخلی به امپریالیسم نداشت . اما ظن مسئولان سابق ؛این فیلم مستحق ترفیع را به توقیف کشانید.
منبع-البرز نیوز
خبر نوشت: فیلمی که 2 سال در انتظاراکران مانده بود و مسئولان معاونت امور سینمایی وقت ؛محتوی داستانش را به گفته ی سازندگان اش در خط منافع امپریالیسم تشخیص داده بودند، بالاخره در اکران پائیزی رنگ پرده ی نقره ای رابه خود دید.طرفه آنکه هیچ دلار سبزی هم از لای " کتاب قانون " بیرون نیفتاد.
کمدی موقرو اجتماعی "کتاب قانون " با زیرساختی سرشار از نقد و طنز گزنده ؛ بدرستی آستانه ی تحمل مسلمان مادرزاد را به تماشاگر عرضه می کند.در جایی که همه خودرا بی نیاز از توصیه ی می دانند ، و خود را مسلمان ترین می خوانند ،یک تازه مسلمان صفر کیلومتر به زندگی مسلمانی شان و بدرستی ایراد می گیرد. حرف او بحث انجام فرایض نیست . در مقوله های اجتماعی و سنت های خانوادگی است که این چالش ها بروز پیدا می کند. و این دیندار صفرکیلومتر کیست ؟ دختری به نام ژولیت ،یک دختر زیبای لبنانی که پیش از این مسیحی بوده و دانشجوی زبان و ادبیات فارسی و دورگه هم هست و از والدین فرانسوی و لبنانی . اما چطور مسلمان شده و مچ بگیر مسلمانان مادرزاد ؟ اینگونه که از قضای روزگار یک مدیر ایرانی به اسم مهندس رحمان توانا که پژوهشگری خبره نیز هست و تحصیلات عالی راستکی هم دارد (نخندید؛ فیلم است دیگر و مدیر دولتی اش هم آدم حسابی است)در یک سفر کاری و حرفه ای به لبنان ،این این خانم زیبارو را می بیند و یکدل که نه صد دل عاشقش می شود.خب آدمی است و دلش . اما این مهندس توانا دیگر دارد با سالهای جوانی اش خداحافظی می کندو در طی این سالها هم هیچ دختری دلش را نلرزانیده بود تا اینکه رسیده به این سن و سال . اما باز هم اشکالی ندارد. عشق در هر سنی اگر لیاقتش باشد در دل آدم را می زند و یا قفل آن را می شکند. اما اشکال کار برای ابراز این عشق از سوی این مرد ایرانی باکفایت در چیست؟یکی تفاوت سنی زیاد مهندس توانا با ژولیت است ، دیگر اینکه این دختر مسیحی است ،و اگر اصلا او پا پیش بگذارد و جواب هم بگیرد با تفاوت های دینی و فرهنگی و اجتماعی چه کند ؟ و مطلب آخر او یک مدیر دولتی است . پس باید بی گدار به آب نزند...
سکانس های حضور ژولیت در ایران ؛ زمانی که دیگر همسر توانا شده و اسلام آورده و نامش نیز به آمنه تغییر کرده ، اما عینیت یافتن های همان زینهارهایی است که ،توانا این مدیر دولتی سنتی از قبل در ذهن داشت . ژولیت اسلام را پذیرفته و اجرای مبانی آن را در زندگی نوع بشر بسیار راهگشا و مفید می داند.و خود را بسیار مقید به انجام این مبانی می داند. اگر این فیلم را دیده اید ، سکانس بازار و خرید کردن ژولیت را به یاد بیاورید . او میوه فروش را به سبب دغل بازی رسوا می کند و مسلمانی اش را زیر سئوال می برد چراکه برخلاف ما او این دستورات اسلام را جدی گرفته و به آن علاقه مندی و پایبندی نشان می دهد.او حتی دستورات و روایات ائمه را هم مطالعه کرده و در باره آنها بی تفاوت نیست .
برای ژولیت اما نوع سلایق و سنت ها ی خانواده ی شوهرش هم مورد تعجب است . از منظر او یک خانواده سوپر مسلمان شیعه چطور می تواند مثل ریگ دروغ به هم ببافد و قطار قطار غیبت ردیف کنند.ژولیت این ناهنجاری ها را می بیند ، مثل همه ی ما ، اما فرق او با عمده ی ما به عنوان مسلمانان مادرزاد ؛ این است که در باره ی این ناهنجاری های اجتماعی ، و لاف زدن های دینی ، دیالوگ می کند . هم در اجتماع مثل همان قضیه بازار که در بالا گفتم و هم در خانواده این کار را انجام می دهد . اما هیچ یک از افراد خانواده ی توانا با این رفتارهای ژولیت موافق نیست که هیچ ؛ دلشان می خواهد سر به تنش نباشد.حتی خود رحمان هم اگرچه هنوز عاشق ژولیت است اما از این رفتارش به ستوه آمده و نمی تواند اینگونه چالش های منطقی را هضم کند. فقط این کوکب خواهر رحمان است که واقعا ژولیت را درک می کند و او را می فهمد . با همه ی این حرفها ، ژولیت مجبور می شود بگذارد به برود به دیارش و کسی هم البته جلویش را نمی گیرد.اگرچه مدیر دولتی داستان ؛ ته دلش واقعا ژولیت را دوست دارد.
"کتاب قانون" اگرچه در ساختارش با طنزی گزنده اوضاع و احوال دینداری ما را به چالش می گیرد اما تعادل را هم حفظ می کند. بالاخره ایرانی مسلمان شیعه باید چیزی برای روکردن داشته باشد. "محمد رحمانیان" واقعا در پایان داستان نبوغ به خرج داده تا این توانمندی بدرستی به چشم بیاید.چراکه بعد از رفتن ژولیت در حالیکه او بسیار به زندگی اجتماعی ایرانی ها و دینداری شان بد گمان شده بود ، حادثه بم سرمنشا این توانمندی میشود . چرا که وقتی ژولیت قضیه زلزله بم را می فهمد و جانفشانی ایرانی ها را می بیند، در می یابد که نه اینجوری ها هم نیست . دینداری ایرانی و فرهنگ اجتماعی اش در موقع لزوم چه کارها که نمی کند.
خوبی کتاب قانون در این است که اگرچه مارا پاستوریزه نشان نمی دهد اما زیرساخت داستانش هم به لودگی نمی افتد. این فیلم یک طنز تلخ اجتماعی و وافعی را رو می کند که البته سرشار از حقایق ناگفته هم هست . هرچه بود ماجرای عاشق شدن یک مدیر دولتی و اسلام آوردن یک دختر مسیحی و ازدواج این دو با هم هیچ ربطی و دخلی به امپریالیسم نداشت . اما ظن مسئولان سابق ؛این فیلم مستحق ترفیع را به توقیف کشانید.
منبع-البرز نیوز