آبجی
2nd January 2010, 12:43 PM
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای “کی” پرسید:
اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت:البته ! اگر کوسه ها آدم بودند
توی دریا برای ماهی ها جعبه های محکمی میساختند
همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند
مواظب بودند که همیشه پر آب باشد
هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند
برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد
گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند…
چون که :
گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !!!
برای ماهی ها مدرسه میساختند
و به آنها یاد میدادند
که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند !!!
درس اصلی ماهیها اخلاق بود !
به آنها می قبولاندند که :
زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است که خود را تقدیم یک کوسه کند !!!
به ماهی کوچولو یاد میداد ند که چطور به کوسه ها معتقد باشند
وچه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند
آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میاید !!!
اگر کوسه ها آدم بودند
در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت
از دندان کوسه تصاویر زیبا ورنگارنگی می کشیدند
ته دریا نمایشنامه ای روی صحنه میاوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان
شاد وشنگول به دهان کوسه ها شیر جه میرفتند !
همراه نمایش آهنگهای محسور کننده ای هم مینواختند که بی اختیار ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند …!
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهیها می آموخت :
“زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود”
اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت:البته ! اگر کوسه ها آدم بودند
توی دریا برای ماهی ها جعبه های محکمی میساختند
همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند
مواظب بودند که همیشه پر آب باشد
هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند
برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد
گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند…
چون که :
گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !!!
برای ماهی ها مدرسه میساختند
و به آنها یاد میدادند
که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند !!!
درس اصلی ماهیها اخلاق بود !
به آنها می قبولاندند که :
زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است که خود را تقدیم یک کوسه کند !!!
به ماهی کوچولو یاد میداد ند که چطور به کوسه ها معتقد باشند
وچه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند
آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میاید !!!
اگر کوسه ها آدم بودند
در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت
از دندان کوسه تصاویر زیبا ورنگارنگی می کشیدند
ته دریا نمایشنامه ای روی صحنه میاوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان
شاد وشنگول به دهان کوسه ها شیر جه میرفتند !
همراه نمایش آهنگهای محسور کننده ای هم مینواختند که بی اختیار ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند …!
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهیها می آموخت :
“زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود”