آبجی
31st December 2009, 05:14 AM
چای با طعم خدا
این سماور جوش است
پس چرا میگفتی
دیگر این خاموش است؟!
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن
مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دست هایت:
سینی نقره ی نور
اشک هایم:استکان های بلور
کاش
استکان هایم را
توی سینی خودت میچیدی
کاشکی اشک مرا میدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده ست
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز...
این سماور جوش است
پس چرا میگفتی
دیگر این خاموش است؟!
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن
مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دست هایت:
سینی نقره ی نور
اشک هایم:استکان های بلور
کاش
استکان هایم را
توی سینی خودت میچیدی
کاشکی اشک مرا میدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده ست
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز...