آبجی
28th December 2009, 08:51 PM
به گریههای من نخند
من
بر سر نعش انسان ایستادهام
و نماز میّت میخوانم.
بر سر نعش خودم٬ و تو؛ برادر
توئی که حفظ باتوم و کلاشینکف را
از حفظ ستون ِ دین
واجبتر میدانی
تویی که دیوار میکشی
و شهرک میسازی
در فلسطین ِ من
تا بسوزانی ریشهی انسان را
تویی که فرش قرمز بافتی
از خون دانشجویان
در تیانآنمِن و کوی دانشگاه تهران
تویی که کمر بستهای
به نابودی ِ من
در دارفور٬ پاراچنار٬ تبت و غزه
آری
من بر سر نعش خودمان؛ من و تو٬
یعنی اشرف ِ مخلوقات
ایستاده و میگریم
من
بر سر نعش انسان ایستادهام
و نماز میّت میخوانم.
بر سر نعش خودم٬ و تو؛ برادر
توئی که حفظ باتوم و کلاشینکف را
از حفظ ستون ِ دین
واجبتر میدانی
تویی که دیوار میکشی
و شهرک میسازی
در فلسطین ِ من
تا بسوزانی ریشهی انسان را
تویی که فرش قرمز بافتی
از خون دانشجویان
در تیانآنمِن و کوی دانشگاه تهران
تویی که کمر بستهای
به نابودی ِ من
در دارفور٬ پاراچنار٬ تبت و غزه
آری
من بر سر نعش خودمان؛ من و تو٬
یعنی اشرف ِ مخلوقات
ایستاده و میگریم