AvAstiN
22nd December 2009, 10:44 PM
پنداشتم میان رنگ سیاهی وسفیدی
هرگز چیز دیگری
جلوه ای نخواهد داشت
پنداشتم رنگین کمان
پس از باران ، رویایم را
لااقل رنگی می بخشد درخیال
حتی در سیاهی روزگار
مانده در آفتاب بی رنگ و بی رمق !
پنداشتم صدای زمزمه ی ترانه گون باران
ریزش سکوتبار برف
در قطره نقره گون باران
شب فام نور ماه
همه سیاهی وسفیدی ست
چه شد ؟ رنگین کمان را ، گم کرده ام ؟
یا رنگها را ؟
یا تلاطم احساس را ؟
که رنگ رنگ وجودم را
از احساسی دوباره ، رنگین میکرد
تا طپشی باشد
بر سکوت لحظه هایم !
زندگی اما
تنها سیاه وسفید نبود
زندگی رنگ رنگ خاطره ها
رنگ رنگ دورنگی ها
رنگ رنگ بی صداقتی ها بود
اما ( دل )
رنگین کمان را دوست می داشت
و طبیعت را
وانسان را . . . افسوس !
فرزانه شیدا
هرگز چیز دیگری
جلوه ای نخواهد داشت
پنداشتم رنگین کمان
پس از باران ، رویایم را
لااقل رنگی می بخشد درخیال
حتی در سیاهی روزگار
مانده در آفتاب بی رنگ و بی رمق !
پنداشتم صدای زمزمه ی ترانه گون باران
ریزش سکوتبار برف
در قطره نقره گون باران
شب فام نور ماه
همه سیاهی وسفیدی ست
چه شد ؟ رنگین کمان را ، گم کرده ام ؟
یا رنگها را ؟
یا تلاطم احساس را ؟
که رنگ رنگ وجودم را
از احساسی دوباره ، رنگین میکرد
تا طپشی باشد
بر سکوت لحظه هایم !
زندگی اما
تنها سیاه وسفید نبود
زندگی رنگ رنگ خاطره ها
رنگ رنگ دورنگی ها
رنگ رنگ بی صداقتی ها بود
اما ( دل )
رنگین کمان را دوست می داشت
و طبیعت را
وانسان را . . . افسوس !
فرزانه شیدا