PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوستی شوم تازه‌ داماد با دخترخاله عروس ‌خانم در مراسم عروسی!!



سلوى
17th December 2009, 08:38 PM
داماد در مراسم جشن با دخترخاله 15 ساله عروس‌خانم طرح دوستی ریخت و سناریوی فرار عجیبی را رقم زد. این مرد جوان 2 ماه از آغاز زندگی‌اش با همسر خود نگذشته بود که دخترخاله وی را با خود فراری داد.
به نوشته روزنامه وطن امروز ، چندی پیش، خانواده دختر جوانی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران ادعا کردند این دختر با مدارک شناسایی‌اش خانه‌شان را ترک کرده و دیگر بازنگشسته است. وقتی از پدر و مادر دختر 15 ساله تحقیق شد، آنان هیچ اطلاعی از سرنوشت و دوستی‌های پنهانی وی نداشتند و پرونده به گره کوری خورد. . (http://forum.isatice.com/-t19972.html)
20 روز نگذشته بود که خانواده این دختر ادعای عجیبی را پیش‌روی دادیار هاشمیان قرار دادند و گفتند دخترشان در خانه خاله‌اش واقع در یکی از شهرهای شمالی است. در تحقیق از خانواده دختر فراری مشخص شد وی از سوی شوهر دخترخاله‌اش که 2 ماه پیش سر سفره عقد نشسته است اغفال شده و خانه را ترک کرده است. با دستور دادیار جنایی تهران، تیمی از پلیس آگاهی به شمال ایران اعزام شد و وقتی از عروس‌خانم شنیدند وی پی به این ارتباط برده و خانواده خاله‌اش را در جریان قرار داده است، تازه‌داماد و دختر 15 ساله را بازداشت کردند. داماد جوان در بازجویی‌های قضایی به دادیار هاشمیان گفت: من همسرم را دوست داشته و دارم. شب عروسی ما، دخترخاله‌اش که از تهران آمده بود میهمانمان شد، نمی‌دانم چطور شد که به وی علاقه‌مند شدم و در تکاپوی مراسم بود که سراغ این دختر نوجوان رفتم و با وی طرح دوستی ریختم. این دختر خود را مشتاق نشان داد و به همدیگر شماره تلفن دادیم، پس از مراسم جشن، هر روز با «رعنا» تلفنی حرف می‌زدم، هر دو همدیگر را دوست داشتیم تا اینکه 2 ماه نشد خواستم به تهران آمده و با وی فرار کنیم، قصدمان ازدواج بود». . (http://forum.isatice.com/-t19972.html). (http://forum.isatice.com/-t19972.html)
وی افزود: «در تهران با هم قرار گذاشتیم و سپس به مشهد رفتیم، از آنجا به قم برگشته و سعی داشتم با این دختر ازدواج کنم اما اجازه پدرش را نداشتم،‌ نمی‌دانستم باید چکار کنم،‌ به همراه وی به سمت شمال حرکت کردم و در آنجا ادعا کردم به صورت اتفاقی «رعنا» را دیده‌ام و چون فرار کرده بود وی را با خود به شهرمان برده‌ام.
حرفمان را کسی باور نمی‌کرد، رعنا را به خاله‌اش سپردم، همسرم با من اختلاف پیدا کرد و در تماس با خانواده خاله‌اش رازم را فاش کرد».
دختر نوجوان که گفته‌های تازه‌داماد را گوش می‌داد نیز گفت: «به رضا علاقه‌مند شدم و تن به خواسته‌هایش دادم، با هم 20 روز در مشهد و قم سرگردان بودیم، نمی‌دانستیم باید چه کنیم، من شرمنده و شرمسار هستم». دادیار هاشمیان با توجه به مسائل اخلاقی در این پرونده و عدم وجود ماجرای آدم‌ربایی، با صدور حکم رد صلاحیت دادسرای جنایی، پرونده و متهمان را در اختیار دادسرای ارشاد قرار داد.. (http://forum.isatice.com/-t19972.html)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد