امير آشنا
14th December 2009, 11:41 PM
مي خوام يه داستان كوچيك ولي واقعي براتون تعريف كنم
سكاكي يكي از دانشمندان قرن هفتم و از نوابغ ادبيات عربه . اون تازه در سي سالگي تحصيل رو آغاز كرد. با اينكه آموزگارش از موفقيت وي مايوس بود ولي سكاكي با شور و پشتكار عجيبي مشغول تحصيل شد. معلم براي درك هوش و زمينه فهم وي مساله ساده اي طرح كرد و اون يك مساله از فقه شافعي بود كه « پوست سگ با دباغي پاك مي شود « . سكاكي مكررا اين جمله رو تكرار كرد و با شور و شوق آماده درس پس دادن بود. فرداي اون روز معلم در بين انبوهي از شاگردان از سكاكي پرسيد كه مساله ديروز چه بود سكاكي ناگهان گفت : » سگ گفت پوست استاد با دباغي پاك مي شود « !!!!! در اين لحظه صداي خنده شاگردان و معلم بلند شد. ..
شرمنده و خجالت زده سر به دشت و بيابون گذاشت . با خودش مي گفت آخه تو رو چه به تحصيل ؟! تو كه نمي توني حتي يه جمله رو به خاطر بسپري و ...
همين طور كه نااميد و غمزده سرگردون بود به صخره اي رسيد كه باريكه آبي در بالاي اون جريان داشت و زير اين صخره ، قطعه سنگ بزرگي قرار داشت ... درست دقت كرد ... ديد آب از بالاي صخره قطره قطره بر روي سنگ مي چكه و در محل برخورد به خاطر مداومت اين اتفاق ، سوراخي بر روي سنگ ايجاد شده ...
با خودش گفت هر چه باشم مطمئنم ذهن من از اين سنگ منجمدتر نيست ... چطور اين قطرات آب با تداوم خودشون و باخستگي ناپذيري تونستن اين سنگ رو سوراخ كنن ... اگر قطرات دانش همانند باران در دل من ريزش كنه منم مي تونم راهي به درون ذهنم باز كنم ...
پس به شهر برگشت و با شور زائدالوصفي مشغول تحصيل شد و بر اثر استقامت و پشتكار يكي از نوابغ ادبيات عرب شد . او كتابي در علوم عربي تاليف كرد كه مدتها محور تدريس در دانشكده هاي اسلامي بود ...
باور كنيم توانايي هاي ما بسيار بيشتر از چيزي است كه در تصور خودمونه ... @};-
باور كنيم هميشه و هميشه و هميشه ؛ استقامت و پشتكار اميدوارانه در درجه اول اهميت و نقش آفريني و استعداد ذاتي در درجات بعديه ...@};-
چه بسيار افراد مستعد كم كار كه هميشه حسرت مي خورن و چه بسيار افراد كم استعداد تلاشگر كه هر روز به افق هاي بالاتري نگاه خود رو معطوف مي كنند ...@};-
@};-
سكاكي يكي از دانشمندان قرن هفتم و از نوابغ ادبيات عربه . اون تازه در سي سالگي تحصيل رو آغاز كرد. با اينكه آموزگارش از موفقيت وي مايوس بود ولي سكاكي با شور و پشتكار عجيبي مشغول تحصيل شد. معلم براي درك هوش و زمينه فهم وي مساله ساده اي طرح كرد و اون يك مساله از فقه شافعي بود كه « پوست سگ با دباغي پاك مي شود « . سكاكي مكررا اين جمله رو تكرار كرد و با شور و شوق آماده درس پس دادن بود. فرداي اون روز معلم در بين انبوهي از شاگردان از سكاكي پرسيد كه مساله ديروز چه بود سكاكي ناگهان گفت : » سگ گفت پوست استاد با دباغي پاك مي شود « !!!!! در اين لحظه صداي خنده شاگردان و معلم بلند شد. ..
شرمنده و خجالت زده سر به دشت و بيابون گذاشت . با خودش مي گفت آخه تو رو چه به تحصيل ؟! تو كه نمي توني حتي يه جمله رو به خاطر بسپري و ...
همين طور كه نااميد و غمزده سرگردون بود به صخره اي رسيد كه باريكه آبي در بالاي اون جريان داشت و زير اين صخره ، قطعه سنگ بزرگي قرار داشت ... درست دقت كرد ... ديد آب از بالاي صخره قطره قطره بر روي سنگ مي چكه و در محل برخورد به خاطر مداومت اين اتفاق ، سوراخي بر روي سنگ ايجاد شده ...
با خودش گفت هر چه باشم مطمئنم ذهن من از اين سنگ منجمدتر نيست ... چطور اين قطرات آب با تداوم خودشون و باخستگي ناپذيري تونستن اين سنگ رو سوراخ كنن ... اگر قطرات دانش همانند باران در دل من ريزش كنه منم مي تونم راهي به درون ذهنم باز كنم ...
پس به شهر برگشت و با شور زائدالوصفي مشغول تحصيل شد و بر اثر استقامت و پشتكار يكي از نوابغ ادبيات عرب شد . او كتابي در علوم عربي تاليف كرد كه مدتها محور تدريس در دانشكده هاي اسلامي بود ...
باور كنيم توانايي هاي ما بسيار بيشتر از چيزي است كه در تصور خودمونه ... @};-
باور كنيم هميشه و هميشه و هميشه ؛ استقامت و پشتكار اميدوارانه در درجه اول اهميت و نقش آفريني و استعداد ذاتي در درجات بعديه ...@};-
چه بسيار افراد مستعد كم كار كه هميشه حسرت مي خورن و چه بسيار افراد كم استعداد تلاشگر كه هر روز به افق هاي بالاتري نگاه خود رو معطوف مي كنند ...@};-
@};-