آبجی
14th December 2009, 02:37 PM
بعد مدتها باهات تنها شدم و چون تو را تنها همراز و همدل و مونس خودم
ديدم خواستم حرفامو باهات بزنم . نميدونم از کجا شروع کنم و اينو ميدونم
که تو نگفته همه چيزهايي را که من ميخوام بهت بگم ميدوني . بگذاراول
خوب نگات کنم . نگاهم و سکوتم در آسماني که به دنبال توست به پرواز
حس درمياد . خيلي جالبه که ما آدما وقتي به آسمون نگاه ميکنيم بيشتر تو
راميکنيم و لمس ميکنيم .انگار يک جايي توي آسمون نشستي و داري ما
را نظاره ميکني . خدايا ميدونم وقتي به بن بست ميرسم باهات تنها ميشم و
حرف ميزنم و ازت راهنمايي ميخوام و باهات درد دل ميکنم و دعا ميکنم تا
کارم راه بيفته . تو که ديگه اخلاق آدمات را ميدوني . خدايا کاش وقتي در
اوج شادي هم هستيم تو را ياد ميکرديم و دو رکعت نماز شکرميخونديم که
سپاسگزار لطف و کرم تو باشيم .
خداجونم ميدوني که خيلي تو را دوست دارم و اگه همسرم و همه را
دوست دارم چون عشق تو در وجودمه . اگه ميخوام به کسي کمک کنم به
خاطرعلاقه به توست و چون ميدونم لبخند به لبانت مينشينه از خطاي
ديگران ميگذرم . خدايا دلواپسم ازآينده اي مبهم و نتيجه کارهاي آدميانت
روي زمين . دلم ميخواد برات بگم که گاهي واژها هم معني اصلي خودشون
را از دست ميدهند مثل عشق مثل ايثار مثل خيلي چيزهاي ديگه که از روي
اجبار و به خاطر وضعيت نابساماني که آدميانت روز زمين بوجود ميارند
نشون داده ميشه . ياد سرگذشت زني فداکارافتادم که به خاطر فقر و
تنگدستي و براي حفظ آبرو مجبور شد به شوهرش که اونو خيلي
دوست داشت اجازه بده با زن پولدار ديگه ازدواج کنه تا بتونه از مال اون
زن زندگيشو حفظ کنه و دوتاييشون و بچه هاشون به فساد کشيده نشند و
دست گدايي به سوي آدم هاي مغرور و سر تو لاک زندگيشون دراز نکنند .
آيا به راستي اين عشق است ؟ اين ايثار است ؟ خدايا گيجم . تلخي تنهايي
درحالي که درجمع هستم و کسي به کسي نيست و تلخي غرور آدمهايي که
فقط به فکر خودشون هستند و تلخي زندگي که آدم هيچ نقشي در آن ندارد
و ديگران به جاي او ميخواهند و زندگي ميکنند و تصميم ميگيرند و تلخي
زنده بودن بدون خواستن و تمايل به ادامه زندگي . خدايا نااميدي بدترين
دردي است که اميدوارم هيچوقت به آدمهات نچشاني.خدا جونم چه قدر
خوب ميشد اونقدر از خودمون راضي بوديم که با لذت زندگي ميکرديم و
هميشه با رضايت تو به زندگي ادامه ميداديم . دلمون ميخواد اما نميگذارند
کاش تو نميگذاشتي که نگذارند و کاش ما را در امتحاني قرار ندي که
نتونيم سربلند بيرون بياييم . خدايا زندگي شيرينه اما درست و سالم زندگي
کردن خيلي سخته به خصوص براي کساني که در خانواده هايي بزرگ
شدند که با درستي ميانه اي نداشتند و وارد زندگي ميشند که نميتونند
و يا نميگذارند . خدايا گاهي آدم فکرميکنه که درست زندگي ميکنه و بعد
سالها متوجه اشتباهش ميشه و گاهي ميخواد تصميم درست بگيره اما
ناتوانه . خدايا تو تنها کسي هستي که ميتوني و اجازه داري به جاي ما
تصميم بگيري و درست بخواهي .
خدايا دست مارا بگير و رها مکن حتي اگه خودمون با بي احتياطي
اونو رها کرديم . گاهي مثل بچه ها اين فرشتگان بيگناه و پاک آرزو
ميکنم يک جايي در کنارت مينشستم و از همه مخاطرات و اين تلخي هاي
زندگي رها ميشدم و با عطر دلنواز کرمت و لذت حضورت به آرامش
ديدم خواستم حرفامو باهات بزنم . نميدونم از کجا شروع کنم و اينو ميدونم
که تو نگفته همه چيزهايي را که من ميخوام بهت بگم ميدوني . بگذاراول
خوب نگات کنم . نگاهم و سکوتم در آسماني که به دنبال توست به پرواز
حس درمياد . خيلي جالبه که ما آدما وقتي به آسمون نگاه ميکنيم بيشتر تو
راميکنيم و لمس ميکنيم .انگار يک جايي توي آسمون نشستي و داري ما
را نظاره ميکني . خدايا ميدونم وقتي به بن بست ميرسم باهات تنها ميشم و
حرف ميزنم و ازت راهنمايي ميخوام و باهات درد دل ميکنم و دعا ميکنم تا
کارم راه بيفته . تو که ديگه اخلاق آدمات را ميدوني . خدايا کاش وقتي در
اوج شادي هم هستيم تو را ياد ميکرديم و دو رکعت نماز شکرميخونديم که
سپاسگزار لطف و کرم تو باشيم .
خداجونم ميدوني که خيلي تو را دوست دارم و اگه همسرم و همه را
دوست دارم چون عشق تو در وجودمه . اگه ميخوام به کسي کمک کنم به
خاطرعلاقه به توست و چون ميدونم لبخند به لبانت مينشينه از خطاي
ديگران ميگذرم . خدايا دلواپسم ازآينده اي مبهم و نتيجه کارهاي آدميانت
روي زمين . دلم ميخواد برات بگم که گاهي واژها هم معني اصلي خودشون
را از دست ميدهند مثل عشق مثل ايثار مثل خيلي چيزهاي ديگه که از روي
اجبار و به خاطر وضعيت نابساماني که آدميانت روز زمين بوجود ميارند
نشون داده ميشه . ياد سرگذشت زني فداکارافتادم که به خاطر فقر و
تنگدستي و براي حفظ آبرو مجبور شد به شوهرش که اونو خيلي
دوست داشت اجازه بده با زن پولدار ديگه ازدواج کنه تا بتونه از مال اون
زن زندگيشو حفظ کنه و دوتاييشون و بچه هاشون به فساد کشيده نشند و
دست گدايي به سوي آدم هاي مغرور و سر تو لاک زندگيشون دراز نکنند .
آيا به راستي اين عشق است ؟ اين ايثار است ؟ خدايا گيجم . تلخي تنهايي
درحالي که درجمع هستم و کسي به کسي نيست و تلخي غرور آدمهايي که
فقط به فکر خودشون هستند و تلخي زندگي که آدم هيچ نقشي در آن ندارد
و ديگران به جاي او ميخواهند و زندگي ميکنند و تصميم ميگيرند و تلخي
زنده بودن بدون خواستن و تمايل به ادامه زندگي . خدايا نااميدي بدترين
دردي است که اميدوارم هيچوقت به آدمهات نچشاني.خدا جونم چه قدر
خوب ميشد اونقدر از خودمون راضي بوديم که با لذت زندگي ميکرديم و
هميشه با رضايت تو به زندگي ادامه ميداديم . دلمون ميخواد اما نميگذارند
کاش تو نميگذاشتي که نگذارند و کاش ما را در امتحاني قرار ندي که
نتونيم سربلند بيرون بياييم . خدايا زندگي شيرينه اما درست و سالم زندگي
کردن خيلي سخته به خصوص براي کساني که در خانواده هايي بزرگ
شدند که با درستي ميانه اي نداشتند و وارد زندگي ميشند که نميتونند
و يا نميگذارند . خدايا گاهي آدم فکرميکنه که درست زندگي ميکنه و بعد
سالها متوجه اشتباهش ميشه و گاهي ميخواد تصميم درست بگيره اما
ناتوانه . خدايا تو تنها کسي هستي که ميتوني و اجازه داري به جاي ما
تصميم بگيري و درست بخواهي .
خدايا دست مارا بگير و رها مکن حتي اگه خودمون با بي احتياطي
اونو رها کرديم . گاهي مثل بچه ها اين فرشتگان بيگناه و پاک آرزو
ميکنم يک جايي در کنارت مينشستم و از همه مخاطرات و اين تلخي هاي
زندگي رها ميشدم و با عطر دلنواز کرمت و لذت حضورت به آرامش