PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هوش هیجانی چیست و رابطه آن با موفقیت در زندگی



آبجی
8th December 2009, 02:09 PM
از ديرباز، هوش به عنوان يكى از عواملى كه باعث موفّقيت فرد در زندگى مى‏شود، مطرح بوده است؛ ولى مسئله مهم اين است كه بهره هوشى، تعيين كننده موفّقيت فرد در دراز مدّت نيست. به عبارت ديگر، هميشه اين‏طور نيست كه هر كس كه هوش منطقى بالاترى داشته باشد، موفّق‏تر است. در بعضى از موارد، افراد بسيار باهوشى را مى‏بينيم كه در زندگى موفّق نيستند و بالعكس، افرادى با بهره هوشى كم‏ترى را مى‏بينيم كه موفّقيت‏هاى فراوانى را كسب مى‏كنند. براى مثال، همگى داوطلبان كنكورى را ديده‏ايم كه در دوران مدرسه هميشه نمرات عالى داشته‏اند و جزو شاگردان باهوش به حساب مى‏آمده‏اند، ولى در كنكور، شكست خورده‏اند. حتى در مدرسه نيز هنگامى كه تست هوش از افراد به عمل مى‏آيد، ارتباط مستقيم با وضعيت تحصيلى ندارد و اين‏گونه نيست كه هركس بهره هوشى بالاترى داشته باشند لزوماً در تحصيل موفّق است.

به علاوه، موفّقيت، و ابعاد متفاوتى دارد و لزوماً موفقيت فرد در يك زمينه و يك بعد زندگى، پيشگويى كننده موفّقيت در ديگر ابعاد زندگى نيست. افراد بى شمارى را مى‏بينيم كه موفّقيت شغلى دارند، ولى در زندگى خانوادگى موفّق نيستند؛ موفقيت تحصيلى دارند، ولى در روابط اجتماعى بسيار ضعيف عمل مى‏كنند؛ ورزشكار موفّقى هستند، ولى در برنامه‏ريزى روزانه خود، دچار مشكل مى‏شوند؛ افراد تحصيلكرده‏اى هستند، ولى مواد مخدّر مصرف مى‏كنند... اگر هوش يك فرد، تضمين كننده موفّقيت او در زندگى است چرا هميشه بدين‏گونه نيست؟ چگونه مى‏شود كه هوش باعث موفّقيت در يك بعد زندگى مى‏شود، ولى در ابعاد ديگر، موجب شكست و يا حتى فاجعه مى‏شود؟ چگونه ممكن است كه فردى باهوش، شكست خورده اين زندگى باشد و چرا افراد موفّق، هميشه با هوش‏ترين افراد جامعه نيستند؟ اگر مصرف مواد مخدّر كارى هوشمندانه نيست، چرا بسيارى از افراد با بهره هوشى بالا، مواد مخدّر مصرف مى‏كنند؟
سؤالات فوق، براى مدت‏ها ذهن روان‏شناسان را به خود مشغول نموده بود و موجب پديد آمدن فريضه‏هاى مختلفى شده بود. اكنون پاسخ به اين سؤالات را تفاوت در «هوش هيجانى» مى‏دانند.


هوش هیجانی چیست؟
ارسطو، هوش هيجانى را «عصبانيت به شخص صحيح، به درجه صحيح، در زمان صحيح، به منظور صحيح و به شيوه صحيح» مى‏دانست.
هوش هيجانى، يك توانايى جدا از «هوش منطقى» به حساب مى‏آيد كه با آن تناقض ندارد؛ ولى وجود هر دوى آنها در يك فرد، باعث موفّقيت او مى‏گردد. كسى كه از هر دو هوش منطقى و هيجانى بالايى برخوردار است، مى‏داند كه چگونه هيجاناتش را كنترل كند و هوش منطقى خود را در راه صحيح به كار گيرد. اما كسى كه از هوش هيجانى پايينى برخوردار باشد، ولو آن‏كه هوش منطقى خوبى داشته باشد، گرفتارى‏هاى زيادى در زندگى خواهد داشت. همه افراد، منطقاً مى‏دانند كه مصرف مواد مخدّر، كار درستى نيست و در دراز مدت، باعث ناتوانى آنها مى‏شود؛ ولى عدم كنترل خود در كسب لذّتى فورى، موجب ناديده گرفتن منطق و فدا كردن سود دراز مدت مى‏شود. هوش هيجانى از پنج توانايى فردى تشكيل مى‏شود:
1 - آگاهى از خود؛ يعنى فرد از هيجانات خود در لحظه‏هاى مختلف آگاهى داشته باشد. فردى با هوشِ هيجانى پايين، نمى‏تواند بين عواطف مختلف خود، تفكيك قائل شود و مثلاً نمى‏داند غمگين است يا عصبانى، طبيعى است هنگامى كه عواطف منفى خود را به خوبى نشناسد، نمى‏تواند راه مقابله با آنها را بيابد؛
2 - كنترل هيجانات خود؛ يعنى توانايى تنظيم و كنترل هيجانات منفى نظير: اضطراب، عصبانيت، افسردگى و...؛
3 - حفظ انگيزه و تمركز به هدف؛
4 - تشخيص هيجانات در ديگر افراد. افرادى كه واجد اين خصوصيت هستند، در روابط بين فردى و شغلى موفّق‏ترند؛
5 - كنترل روابط بين فردى؛ يعنى رابطه خود با ديگران را تنظيم كند، با چه افرادى ارتباط برقرار كند، اين ارتباط را به چه ميزان گسترش دهد و و براى آن، چه معيار و اندازه‏اى تعيين كند.
به عبارت ديگر، هر كدام از ما دو ذهن داريم: يكى ذهن منطقى و ديگرى ذهن هيجانى. اين تقسيم‏بندى، تداعى كننده تقسيم بندى قديمى مغز و قلب است كه در آن تقسيم بندى، قلب، مركز كنترل هيجان‏ها و عواطف محسوب مى‏شد. هر كدام از اين دو ذهن، در شرايط مختلف، ممكن است باعث ايجاد رفتارى در آدمى شوند. ذهن هيجانى به سرعت واكنش نشان مى‏دهد و عواقب كار را نمى‏نگرد؛ ولى در قضاوتش دقت را فداى سرعت مى‏كند. ما به سرعت، به وقايع، واكنش هيجانى نشان مى‏دهيم؛ ولى معلوم نيست كه اين واكنش از نظر منطقى صحيح باشد. به همين دليل، افرادى مانند كانت، هيجانات را «بيمارى ذهن» مى‏دانستند.
داشتن هوش هيجانى بيشتر، منجر به كاهش پرخاشگرى، افسردگى، بيمارى‏هاى خوردن (نظير بى اشتهايى عصبى و پرخورى)، سوء مصرف مواد غذايى و... مى‏گردد، فرد را از نظر اجتماعى تواناتر مى‏سازد و به او اين توانايى را مى‏دهد كه اهداف بهتر را انتخاب كند و اين هدف را تا رسيدن به مقصود ادامه دهد.
مسئله مهم اين است كه هوش منطقى، در طول عمر، ميزان ثابتى دارد و نمى‏توان آن را تقويت نمود؛ ولى هوش هيجانى را مى‏توان تقويت كرد و در تربيت فرزندان هم آن را مورد توجه قرار داد. به همين دليل، مطرح شدن هوش هيجانى، دريچه‏اى تازه در پيشگيرى از بيمارى‏هاى روان‏پزشكى گشوده است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد