AvAstiN
7th December 2009, 01:32 PM
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟...
آخرش که چی؟!
سوالهای کتاب نخوانها معمولا بهانههای کتاب نخوانی هم هستند؛ برای همین است که جواب دادن به این سوالها میتواند شما را مجبور به کتاب خواندن کند؛ البته به شرطی که آن قدر وجدان داشته باشید که با حل شدن بهانهها، دنبال راه جدیدی برای فرار از کتابخوانی نگردید!
چکار کنیم کتابخوان بشویم؟
آدم را سگ بگیرد، اما جو نگیرد. لامصب این جو گرفتگی چیز غریبی است؛ آدم را از این رو به آن رو و حتی بالعکس میکند. شما چند ماه با یک مشت کتابخوان غیرخرخوان بگردید و با آنها به کتابخانه و کتابفروشی و این قبیل جاها بروید. بعدش خودتان دلتان برای چهار تا طرح جلد خوش آب و رنگ و رفیق جنگ و سالن تنگ و کتابدار مشنگ، تنگ خواهد شد؛ آن هم به صورت لحظه به لحظه و دنگ دنگ.
چند تا کتاب بخوانیم بس است؟
برای جواب این سوال بین دانشمندان اختلاف هست؛ بعضی گفته اند: «100 کتابی که پیش از مرگ باید خواند» و بعضی هم گفته اند: «یکی دیگر هم بخوانم و بمیرم بهتر است یا نخوانده بمیرم؟» شما اگر آمارت هنوز زیر 10 تا کتاب غیردرسی است، بهتر است این طرفها پیدایت نشود.
به جای کتاب مجله بخوانیم، قبول نیست؟
داستان آن آهنگر را شنیده اید که به شاگردش گفت ایشان میتواند در حالتهای نشسته، لمیده، درازکش و حتی در گور خوابیده به فعالیت خودش ادامه بدهد منوط به اینکه در آن کوره آهنگری لعنتی بدمد؟! این حکایت البته به جواب سوال شما ممکن است ربط داشته باشد اما در آمارگیریها به آن توجه نشده و متاسفانه سرانه مطالعه را برای همان دمیدن در حال ایستاده و مثل آدم در نظر میگیرند. حالا دیگر خود دانید؟
حالا نمیشود فیلمش را ببینیم؟
چرا میشود اگر خودتان خسته میشوید مغز مبارک رابه کار بیندازید و یک داستان را توی ذهنتان بسازید و برای شخصیتهایش ایضا توی همان ذهنتان «چشم چشم دو ابرو» بگذارید، حتما بروید آن فیلمش را ببینید. خسته نباشید!
وقت از کجا بیاوریم کتاب بخوانیم؟
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟ فوق فوقش این است که برای رسم نمودار مسیر رفت و آمدتان، طولانیترین یا شلوغترین مسیر ممکن را انتخاب کرده، در ساعات گرفتاری در ترافیک، کتاب میخوانید دیگر. این هم شد سوال؟
پول از کجا بیاوریم کتاب بخریم؟
برای این کار روشهای بسیاری هست که ما به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. در این روش شما یک شب برای همسر محترم در باب اهمیت کتاب در زندگی و نقش فرهنگ در استحکام مبانی خانواده داد سخن میدهید و بعد هم اظهار میدارید که برای تامین هزینه کتاب ناچارید از مخارج شام بیرون کم کنید. از آنجا که همه آدمها از ناحیه شکم آسیبپذیر هستند، به هفته نکشیده خود خانم طوری ردیفهای بودجه را جابه جا کرده اند که هم پول کتاب تویش باشد و هم شام رستوران.
آخرش که چی؟!
سوالهای کتاب نخوانها معمولا بهانههای کتاب نخوانی هم هستند؛ برای همین است که جواب دادن به این سوالها میتواند شما را مجبور به کتاب خواندن کند؛ البته به شرطی که آن قدر وجدان داشته باشید که با حل شدن بهانهها، دنبال راه جدیدی برای فرار از کتابخوانی نگردید!
چکار کنیم کتابخوان بشویم؟
آدم را سگ بگیرد، اما جو نگیرد. لامصب این جو گرفتگی چیز غریبی است؛ آدم را از این رو به آن رو و حتی بالعکس میکند. شما چند ماه با یک مشت کتابخوان غیرخرخوان بگردید و با آنها به کتابخانه و کتابفروشی و این قبیل جاها بروید. بعدش خودتان دلتان برای چهار تا طرح جلد خوش آب و رنگ و رفیق جنگ و سالن تنگ و کتابدار مشنگ، تنگ خواهد شد؛ آن هم به صورت لحظه به لحظه و دنگ دنگ.
چند تا کتاب بخوانیم بس است؟
برای جواب این سوال بین دانشمندان اختلاف هست؛ بعضی گفته اند: «100 کتابی که پیش از مرگ باید خواند» و بعضی هم گفته اند: «یکی دیگر هم بخوانم و بمیرم بهتر است یا نخوانده بمیرم؟» شما اگر آمارت هنوز زیر 10 تا کتاب غیردرسی است، بهتر است این طرفها پیدایت نشود.
به جای کتاب مجله بخوانیم، قبول نیست؟
داستان آن آهنگر را شنیده اید که به شاگردش گفت ایشان میتواند در حالتهای نشسته، لمیده، درازکش و حتی در گور خوابیده به فعالیت خودش ادامه بدهد منوط به اینکه در آن کوره آهنگری لعنتی بدمد؟! این حکایت البته به جواب سوال شما ممکن است ربط داشته باشد اما در آمارگیریها به آن توجه نشده و متاسفانه سرانه مطالعه را برای همان دمیدن در حال ایستاده و مثل آدم در نظر میگیرند. حالا دیگر خود دانید؟
حالا نمیشود فیلمش را ببینیم؟
چرا میشود اگر خودتان خسته میشوید مغز مبارک رابه کار بیندازید و یک داستان را توی ذهنتان بسازید و برای شخصیتهایش ایضا توی همان ذهنتان «چشم چشم دو ابرو» بگذارید، حتما بروید آن فیلمش را ببینید. خسته نباشید!
وقت از کجا بیاوریم کتاب بخوانیم؟
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟ فوق فوقش این است که برای رسم نمودار مسیر رفت و آمدتان، طولانیترین یا شلوغترین مسیر ممکن را انتخاب کرده، در ساعات گرفتاری در ترافیک، کتاب میخوانید دیگر. این هم شد سوال؟
پول از کجا بیاوریم کتاب بخریم؟
برای این کار روشهای بسیاری هست که ما به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. در این روش شما یک شب برای همسر محترم در باب اهمیت کتاب در زندگی و نقش فرهنگ در استحکام مبانی خانواده داد سخن میدهید و بعد هم اظهار میدارید که برای تامین هزینه کتاب ناچارید از مخارج شام بیرون کم کنید. از آنجا که همه آدمها از ناحیه شکم آسیبپذیر هستند، به هفته نکشیده خود خانم طوری ردیفهای بودجه را جابه جا کرده اند که هم پول کتاب تویش باشد و هم شام رستوران.