matrix
2nd December 2009, 12:10 AM
آیا ما منتظر ظهوریم یا ظهور منتظر ماست؟ آیا ظهور وقت مشخصی دارد كه باید در انتظار آن زمان دست روی دست بگذاریم یا در انتظار ظهور باید قیام كرد؟ آیا ارادة شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور نقش دارد؟
اشاره :
در مورد نقش انسانها در تحقق ظهور دیدگاههای مختلفی مطرح شده است؛ گروهی پدیدة ظهور امام مهدی(ع) و تشكیل دولت حق را اساساً خارج از ارادة انسانها دانسته و معتقدند مردم هیچ نقشی در زمینهسازی ظهور و یا تعجیل آن ندارند و آنها حداكثر كاری كه میتوانند انجام دهند این است كه برای سلامتی حضرت مهدی(ع) و تعجیل فرج ایشان دعا كنند. گروهی دیگر این پدیده را در ارتباط مستقیم با خواست، اراده و عمل انسانها تفسیر كرده و بر این باورند كه مردم نقش اساسی در تعجیل یا تأخیر ظهور دارند و از اینرو باید تلاش كرد كه با زمینهسازی برای ظهور و رفع موانع آن در وقوع این پدیده تسریع كرد.
در مقالهای كه در پی خواهد آمد نویسنده تلاش كرده كه مؤلفهها و مبانی نظریه دوم را تبیین و به گونهای آن را به اثبات برساند. قطعاً جامعه ما نیازمند روشنتر شدن نظریههای یادشده است و بر اهل تحقیق است كه بیش از پیش در این زمینه تلاش كنند. موعود نیز باب گفتوگو در این موضوع را مفتوح نگهداشته و از همه صاحبنظران دعوت میكند كه دیدگاههای خود در این زمینه را برای مجله ارسال دارند.
آیا ما منتظر ظهوریم یا ظهور منتظر ماست؟ آیا ظهور وقت مشخصی دارد كه باید در انتظار آن زمان دست روی دست بگذاریم یا در انتظار ظهور باید قیام كرد؟ آیا ارادة شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور نقش دارد؟ آیا ظهور با اسباب عادی تحقق مییابد یا پدیدهایاست آسمانی كه زمینیان در آن نقشی ندارند؟ به راستی چه شده است كه امام(ع) در بین ما نیست؟ چرا خداوند لطف خود را از ما دریغ كرده است؟ اگر كسانی باعث غیبت امام(ع) شده اند ما چه تقصیری داریم؟ آیا میشود از زمینهسازی ظهور صحبت كرد ولی از نسبت بین ظهور و اراده انسانها سخنی به میان نیاورد؟ اگر اراده و همت شیعیان در تحقق و تعجیل ظهور نقشی ندارد آیا سخن از حكومت زمینهساز ظهور بی معنا نخواهد بود؟
در این مقاله با طرح «نظریة اختیاری بودن ظهور» سعی شده پاسخی برای پرسشهای بالا ارائه شود. نظریة اختیاری بودن ظهور، گرچه به بیانات مختلفی از زبان عالمان بیان شده است، ولی تا كنون به درستی تبیین و اثبات نشده است.
مراد از نظریة اختیاری بودن ظهور در این مقاله، نظریهایاست كه سه مولفه دارد:
ـ ظهور، انقلابی است مانند دیگر انقلابها؛
ـ علّت ظهور متغیّر است؛
ـ ظهور مشكل قابلی دارد نه فاعلی.
ابتدا به تبیین این سه مولفه میپردازیم و بعد دو دلیل بر آن اقامه میكنیم. و در پایان با توجه به نظریه اختیاری بودن ظهور، ضرورت حكومت و حكومتهای زمینه ساز را برای تعجیل و تحقق ظهور بیان میكنیم.
1. مؤلفههای نظریه
1ـ1. ظهور انقلابی است مانند دیگر انقلابها: چرا امام زمان(ع) غایب هستند؟ چرا ظهور حضرت تا كنون به تأخیر افتاده است؟ چرا ائمه اطهار(ع) چنین انقلابی نكردند؟ چرا ائمه اطهار در تقیه زندگی میكردند و بالاخره جام شهادت نوشیدند؟ چرا امام عصر(ع) منتظر 313 1 نفر از یاران باوفای خود هستند؟ چرا یاران حضرت باید از ارادههایی پولادین برخوردار باشند؟ 2 چرا انقلاب حضرت در میدان خون و عرق صورت میگیرد؟ 3 چرا پیروزی حضرت(ع) در زیر برق شمشیر به دست میآید؟ 4
این سوالها همگی حكایت از این دارند كه انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) از طریق اسباب عادی و طبیعی صورت خواهد گرفت. شاخصة اصلی و عمود این نظریه نیز بر همین نكته استوار است. انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع) انقلابی است كه بر ارادههای قوی و پولادین شیعه بنا خواهد شد. انقلابی است كه به وسیله بازوهای همت و شجاعت شیعیان صورت میگیرد. انقلابی است كه پیروزی آن زیر برق شمشیر شیعیان خواهد درخشید. درخت این انقلاب با خون شهیدان زیادی آبیاری خواهد شد ولی سرانجام شیعیان میوه سرخ آن را خواهند چید.
هر انقلابی كه بخواهد از طریق اسباب عادی و طبیعی اجرا شود، احتیاج به مقدمات و زمینههای فرهنگی، سیاسی، نظامی و ... دارد. نمیتوان گفت در سطح جهان انقلابی به پا خواهد شد بی آنكه افكار عمومی جهانیان آماده آن باشند. امكان ندارد انقلاب جهانی صورت بگیرد ولی نیروهای انسانی آن قبلا تربیت نشده باشند. عاقلانه نیست كه چنین انقلاب عظیمی بدون پشتوانههای سیاسی و نظامی صورت بگیرد. حتما این انقلاب باید در سایه اتحاد و یكپارچگی بزرگی انجام شود. بنابراین زمینهها و مقدمات این انقلاب، نردبان این انقلاب است. باید با اراده و همت شیعیان از این نردبان بالا رویم تا بر بام ظهور قرار گیریم. این شیعیان هستند كه باید با فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، نظامی و علمی محیط را مهیای آن انقلاب عظیم كنند. به همین دلیل است كه شیعیان دوران غیبت، بهترین شیعیان هستند و اعمالشان بیشترین اجر را دارد. 5 و به همین دلیل است كه انتظار بهترین عبادتهاست با چرا كه: ان افضل الاعمال احمزها. 6 ترجمه: بهترین اعمال، سخت ترین آنهاست. بی تردید، خداوند متعال قدرت ایجاد چنین مقدمات و زمینه هایی را دارد ولی او خواسته است كه انسانها را در میدان وسیع و خطیر اختیار و انتخاب وارد كند. لذا فرمود: «و افن اللّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم. 7
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنكه آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
بنابراین زمینه های این ظهور نیز همچون دیگر سنن الهی، از میدان اختیار و انتخاب عبور خواهد كرد.
رسول اكرم (ص) فرمودند:
ظهور مانند ساعت قیامت است كه بر آسمان و زمین گران است و ناگهانی میآید 8 .
ظهور حضرت مهدی(ع) از این نظر كه حادثهای بسیار عظیم و ناگهانی است همچون روز قیامت است. انقلاب ایشان، زلزلهای است كه كاخ متكبران جهان را ویران و آنها را غافلگیر میكند. ولی ظهور تفاوتهایی نیز با ساعت قیامت دارد. در پدیدة ظهور امام زمان(ع) این اراده و همّت شیعیان است كه كوههای ظلم و ستم را از جا میكند و كاخهای ستم را به لرزه میافكند، ولی در پدیده روز رستاخیز ارادة انسانها هیچ نقشی ندارد.
به ركن ركین نظریه اختیاری بودن ظهور، اشاراتی كردهاند. شهید صدر میفرماید:
انقلاب او (امام زمان (عج)) از نظر اجرا همانند همة انقلابها به زمینه های عینی و خارجی بستگی دارد... برای وجود چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح كافی نیست وگرنه در همان زمان پیامبر (ص) این شرط وجود داشت. 9
و نیز میفرمایند:
با این كه خدای بزرگ، توانایی دارد همة مشكلات و همة سختیها را برای پیام رسانیهای آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضای مناسب ایجاد كند، این روش را انتخاب نكرده است؛ زیرا امتحان و ابتلا ورنجی كه مایة تكامل انسان میشود، در صورتی تحقق مییابد كه تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد. 10
شیخ طوسی در كتاب الغیبه - كه از منابع معتبر شیعه است - میفرماید:
هم ما و هم خداوند قدرت باز كردن دست امام زمان (عج) در تصرف امور و تقویت سلطنت وی را داریم. پس اگر فرضا خداوند به وی بسط ید نداد میدانیم كه تقویت و بسط ید او بر ما واجب است... اگر بسط ید از كارهای خداوند میبود، ناچار میبایست خلق را مقهور و مجبور بر تمكین سازد و پبین امام(ع) و كید دشمنانش حائل شود كه او را آزار نكنند. و یا او را به وسیله فرشتگان تقویت و مدد فرماید و چه بسا كه این كارها منجر به سقوط غرض تكلیف و حصول اضطرار شود پس بر ما واجب است كه در هر حال دست امام را در امور باز گذاریم. 11
خلاصه این كه، بر اساس نظریه اختیاری بودن ظهور، اختیار، اراده و همت شیعیان باید زمینههاو مقدمات ظهور را محقق كند تا حضرت مهدی(ع) بتواند همراه با شیعیان خویش، انقلاب جهانی به پا كند. این نظریه میگوید: تا وقتی شیعیان اقدام به ایجاد زمینه و مقدمات ظهور نكنند، ظهور نیز در انتظار اقدام آنها خواهد نشست. گرچه به ما وعده حتمی داده شده است كه روزی شیعیان، به این توفیق خواهند رسید و زمینههای این حكومت جهانی را مهیا خواهند كرد و عطر حكومت عدل مهدی(ع) جهان را فرا خواهد گرفت. بنابراین اگر چشمان ما به آسمان دوخته شده تا فرشتگان و جنیان چنین انقلابی انجام دهند، جز سراب حكومت عدل جهانی را نخواهیم دید.
2ـ1. وقت ظهور متغیّر است: یكی از اصول و پایه های نظریه اختیاری بودن ظهور، متغیّر بودن وقت ظهور است. گفتیم كه ظهور مانند روز قیامت است ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد كه به برخی اشاره كردیم. یكی دیگر از تفاوتها این است كه ساعت قیامت كاملاً مشخص است و هیچ رویداد و پدیدهای آن را تغییر نمیدهد. ساعت قیامت از روز ازل معین شده است و با آمدن آن ساعت، قیامت برپا خواهد شد. اما وقت ظهور ثابت نیست. وقت ظهور متأثر از پدیده های محیط اطراف است. اینكه به ما سفارش شده است، برای تعجیل ظهور، دعا كنیم، خود حكایت از متغیر بودن وقت ظهور دارد. اگر وقت ظهور ثابت بود و تغییری در آن امكان نداشت، دعا برای تعجیل آن بی معنا بود همچنان كه دعا برای تعجیل ساعت قیامت بی معنا است.
این اصل، نتیجة اصل قبلی است. در اصل قبلی گفتیم كه انقلاب حضرت مهدی(ع) از مجرای اسباب طبیعی عبور خواهد كرد و نیاز به مقدمات و زمینههایی دارد كه باید از طریق اسباب عادی مهیا شود. از همینجا میتوان گفت: هر پدیدهای كه در راستای تحقق زمینه های ظهور باشد، وقت ظهور را نزدیك میكند و هر پدیدهای كه بر خلاف جهت زمینه های ظهور باشد، ظهور را به تأخیر اندازد. اگر زمینه های ظهور نردبانی است برای رسیدن به بام ظهور، پس با بالا رفتن از هر پله آن، ساعتی به ظهور نزدیك میشویم.
اگر در بحث از زمینههای ظهور از مهیا شدن افكار عمومی برای پذیرفتن حكومت عدل جهانی، سخن میگوییم، پس هر عمل فرهنگی و تبلیغی میتواند در تعجیل یا تأخیر وقت ظهور مؤثر باشد، لذا نقش رسانه های عمومی در تعیین یا تعجیل وقت ظهور، بسیار برجسته خواهد بود.
اگر برای انقلاب حضرت مهدی(ع) نیاز به زمینه و محیطی داریم كه در آن به فعالیتهای علمی، سیاسی، نظامی و ... بپردازیم، در این صورت تشكیل حكومت دینی و مخصوص شیعی، گام بلندی به سوی ظهور خواهد بود.
اگر ظهور، احتیاج به افرادی دارد كه دارای ایمانی قوی و ارادهای آهنین باشند، پس تربیت چنین نیروهایی در تعجیل ظهور موثر است. دراین صورت، اعمال و رفتار و ما نیز در تعیین وقت ظهور ایفای نقش میكند و از طرف دیگر، انسان میتواند با نیت نزدیك كردن ظهور، اعمال خود را وزین كند.
احادیث متعددی دلالت بر عدم تعیین وقت ظهور دارد. كه از آن جمله میتوان به این روایت امام صادق(ع) اشاره كرد:
انا أهل بیت لانوقّت. 12
ما برای این امر (ظهور) زمان خاصی را معین نمیكنیم.
بعضی از اهل تحقیق علّت عدم تعیین وقت از جانب ائمه اطهار(ع) را، جلوگیری از هر گونه سوء استفاده میدانند، یعنی ظهور، وقت خاص و معینی داشته است ولی ائمه اطهار(ع) آن را بیان نفرمودهاند. 13 ولی این احتمال هم وجود دارد كه علت عدم تعیین وقت برای ظهور این باشد كه اساساً میتوان گفت، ظهور وقت خاص و معینی ندارد تا این كه بیان شود. به عبارت دیگر، وقت ظهور بستگی به عوامل و زمینههای ظهور دارد. تعجیل و تأخیر در تحقق مقدمات ظهور باعث تعجیل و تأخیر در وقت ظهور است. این اختیار و همّت شیعیان است كه باید برای ظهور وقت تعیین كند و با مهیا كردن خود و مردم با پذیرفتن رهبری بیبدیل، انقلابی بی نظیر كند.
البته برای جمع بین روایات باب علم امام(ع) - كه از آنها استفاده میشود امامان (ع) نسبت به وقت ظهور آگاهی دارند - و این نظریه كه ادلة عقلی و نقلی بر آن اقامه خواهد شد - شاید بتوان گفت كه ظهور زمان معینی دارد ولی آن زمان با تغییر برخی از عوامل، تغییر میكند و آن عوامل نیز با اختیار و قدرت شیعیان رقم میخورد. اگر ائمة اطهار(ع) خبر از آن زمان میدادند چه بسا گمان میشد كه عامل ظهور همان زمان خاص است. در این صورت شیعیان به جای انتظاری پویا در خانههای خود مینشستند و حتی از دعا برای تعجیل فرج هم دریغ میكردند.
بعضی بر این گمانند كه علایم ظهور، سبب ظهور یا عامل تعجیل آن است؛ لذا این علامتها را چشم براهند؛ گویی این علامتها هستند كه میخواهند انقلاب جهانی كنند. اما حقیقت این است كه علایم فقط نشانة ظهور هستند نه این كه عامل ظهور یا سبب تعجیل در وقت ظهور باشند. شیعیان در محیط رعب و وحشت بودند و در زیر ظلم و ستم حكومتهای طاغوت زندگی میكردند؛ برای رهایی از چنین محیطی، از هر قیام و انقلابی علیه حكومتهای موجود، استقبال مینمودند و چنین میپنداشتند كه قیامشان، همان انقلاب موعود است، ولی پس از مدتی، با تلفات بسیار، ناامید و سرشكسته میشدند. ائمه اطهار(ع) كه چنین محیطی را میدیدند و علم به آن داشتند - شیعیان را در شناخت و تشخیص موضوع - كه همان شناخت مهیا بودن اسباب و زمینه هاست - كمك میكردند. ایشان برای جلوگیری از اشتباه شیعیان درتشخیص موضوع یا علم غیب، از علائمی كه در هنگام مهیا بودن اسباب ظهور در عالم رخ خواهد داد، خبر میدادند. لذا شیعیانی كه شناخت كمی از محیط و اسباب ظهور داشتند، با توجه به این علائم، بطلان آن انقلابها را تشخیص میدادند و خون خود را حفظ میكردند. بنابراین علامتهای ظهور، همانطور كه از اسمش پیداست، فقط نشانه و علامتی برای اشاره به ظهور هستند - كه در اصطلاح علمی به آن «عنوان مشیر» میگویند - نه این كه علّت و سبب برای ظهور یا برای تعجیل وقت آن باشد. علائم ظهور مانند علامتهای راهنمایی و رانندگی در جادهها هستند. این علائم نه باعث كج شدن جاده میشوندو نه ما را به مقصدمان نزدیك میكنند، بلكه فقط به ما میگویند كه به مقصد مورد نظر نزدیك شدهایم. لذا این ما هستیم كه باید با پیمودن جاده ها، از این علائم عبور كنیم نه این كه بنشینیم تا این علائم ما را عبور دهند.
بنابراین وقت ظهور تابع تحقق اسباب و مقدمات ظهور است و هنگامی كه ارادة شیعیان آن زمینهها را مهیا كند، وقت ظهور نزدیك خواهد شد و آن علائم طبیعی نیز در طبیعت اتفاق میافتد و خبر از نزدیك شدن وقت ظهور خواهند داد.
البته بعضی از علائم مانند ناامید شدن مردم از دولتها و به ستوه آمدن از ظلم و ستم آنها، میتواند علاوه بر نشانة ظهور، نقش سبب و زمینه ظهور را نیز بازی میكند؛ چرا كه چنین محیطی زمینة مناسبی برای ایجاد انقلاب جهانی است كه باید با فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی ملتها را بیدار كنیم و مژده حكومت عدل الهی را بدهیم، مثلا در جهان امروزی، مردم از دولتها مأیوس شدهاند ولی یا نسبت به فعالیتهای سیاسی بی تفاوت هستند یا به كوچك كردن دولتها میاندیشند، در این شرایط ما میتوانیم با تبلیغ تئوری حكومت عدل جهانی، مردم را مهیای ظهور كنیم و در این صورت ظهور تعجیل خواهد یافت. خلاصه این اختیار و همّت شیعیان است كه میتواند وقت ظهور را نزدیك كند یا تعیین بخشد. این اختیار و ارادة شیعیان است كه با فعالیتهای فرهنگی، علمی، سیاسی، نظامی و ... میتواند ساعتها، بلكه ماهها و سالها وقت ظهور را جلو بیاندازد.
اختیاری بودن ظهور میگوید: تزكیه نفس و هر عمل صالحی باعث تعجیل در ظهور است. البته واضح است كه فعالیتهای فرهنگی بیش از فعالیتهای دیگر، در نزدیك كردن وقت ظهور مؤثر است؛ چرا كه حكومت الهی، بر دلهای مردم حكومت میكند 14 و ستونهایش بر اراده و همت نیروهای انسانی اقامه میگردد.
3ـ1. ظهور مشكل قابلی دارد نه فاعلی: حكایت ظهور گویی حكایت دیدار سی مرغ با سیمرغ است - كه عطار نیشابوری در منطق الطیر به آن اشاره میكند - چرا كه سیمرغ همواره حضور داشت و این اراده و همت سی مرغ بود كه غایب بود و میبایست حضور پیدا میكرد:
بشنوید ای دوستان این داستان خود حقیقت، نقد حال ماست آن
مجمعی 15 كردند مرغان جهان هر چه بودند آشكار و از نهان
جمله گفتند این زمان و روزگار نیست خالی هیچ شهر از شهریار
از چه رو اقلیم ما را شاه نیست؟ بیش ازین بی شاه بودن راه نیست؟
امّا همة مرغان در پاسخ این پرسش حیران مانده بودند تا این كه:
هدهد آشفته دل پر انتظار در میان جمع آمد بی قرار
حلهای بود از طریقت در برش افسری بود از حقیقت بر سرش
و به مرغان چنین گفت:
هست ما را پادشاهی بی خلاف در پس كوهی كه هست آن كوه قاف
نام او سیمرغ سلطان طیور او به ما نزدیك و ما زو دور دور
و بعد در توصیف آن پادشاه كوشید
دائماً او پادشاه مطلق است در كمال عز خود مستغرق است
وصف او جز كار جان پاك نیست عقل را سرمایه ادراك نیست
لاجرم هم عقل و هم جان خیره ماند در صفاتش با دو چشم تیره ماند
ولی در ادامه گفت:
بس كه خشكی بس كه دریا در ره است تا نپنداری كه راهی كوته است
شیر مردی باید این ره را شگرف زانكه ره دور است و دریا ژرف ژرف
مرد میباید تمام این راه را جان فشاند باید این درگاه را
تمام مرغان به جوش و خروش آمدند و همگی عزم راه كردند «لیك چون راهی دراز و دور بود» بسیاری از مرغان در راه از پای افتادند و فقط سی مرغ به قلة قاف رسیدند امّا:
چون نگه كردند این سی مرغ زود بی شك این سی مرغ آن سیمرغ بود
خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ، سی مرغ تمام
محو او گشتند آخر بی دوام سایه در خورشید گم شد والسلام
ظهور حضرت مهدی(ع) تحقق نمییابد مگر 313 16 نفر با اراده ای پولادین و ایمانی قوی ظهور كنند تا امام(ع) با آنها حكومت عدل جهانی را برپا و جهان را رهبری كند. فرق حكومت علوی، با حكومت مهدوی، در ظهور این 313 نفر است و گرنه حكومت علوی و حكومت مهدوی در قانون و رهبر هر دو یكسان هستند.
ما راهی به حضور دوست نداریم جز عبور از بیابانهای پر خس و خاشاك تزكیه تا بتوانیم ارادههایی پولادین و ایمانهایی قوی داشته باشیم. پادشاه ما بر قلة كوه، منتظر رسیدن ماست. این نفس آلوده ماست كه مانع حضور دوست است. این اراده واختیار و همت شیعیان است كه باید محیط را برای حضور خورشید، معطر كند. این ماییم كه باید ظهور كنیم، این ماییم كه باید، انسانیت و استعداد و علم خود را شكوفا كنیم وگرنه خداوند متعال «فیّاض علی الطلاق» است و هیچ گاه نعمت خود را از بندگان صالحش دریغ نمیكند و امام نیز بیصبرانه منتظر ظهور دولت كریمه در سایه شیعیان و دوستان خویش
پینوشتها :
1 . امام صادق (ع) می فرماید: «اگر تعداد كسانی كه توصیف شده اند به 313 نفر برسد آنچه می خواهید (حكومت عدل الهی) تحقق می یافت.» الغیبه نعمانی، ص 203، چاپ مكتبه الصدوق، تهران.
2 . امیر المؤمنین(ع) فرمودند: «مردی از قم مردم را به حق دعوت میكند، قومی همچون پولاد به دورش حلقه میزنند كه طوفانها آنها را نمیتواند بلرزاند و از جنگ خستته نمیشوند و نمیترسند بر خدا توكل میكنند و عاقبت از آن پرهیزگاران است». بحارالانوار، ج60، ص 216.
3 . امام صادق(ع) فرمودند: «... نهضت صاحب الامر تمام نمیشود، مگر اینكه در میدان جنگ عرق بریزیم و خونها ریخته شود» همان، ج54، ص 358.
4 . «... امام(ع) ظهور نمیكند مگر با شمشیر». بحارالانوار، ج 51، ص 48.
5 . رسول اكرم (ص) فرمودند: «قومی بعد از شما خواهند آمد كه اجر یكی از آنها با اجر پنجاه نفر از شما برابری میكند، اصحاب گفتند:ای رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنین با تو بودهایم و قرآن در میان ما نازل شده است؟ رسول اكرم (ص) فرمودند: شما بر آنچه آنها تحمل میكنند، قادر نیستید و صبر آنها را ندارید». بحارالانوار، ج 52، ص 130.
6 . همان، ج 79، ص 928.
7 . سوره رعد(13)، آیه 11.
8 . كفایه الاثر، ص 168. باب ما عن الحسن بن علی عن الرسول.
9 . رهبری بر فراز قرن، شهید محمد باقر صدر، (ترجمه بحث حول المهدی)مترجم مصطفی شفیعی، ص 108.
10. همان.
11. كتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 11، چاپ مؤسسة المعارف الاءسلامیه.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 118.
13. ر.ك: دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 218، چاپ 14.
14. امام كاظم(ع) خطاب به هارون فرمودند: «أنا إمام القلوب و أنت إمام الجسوم» من بر دلها و قلوب مردم حكومت میكنم و تو بر تنها و بدنها، الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، قاهره، مكتبه القاهره، ص 204.
15. ر.ك: منطق الطیر، عطار نیشابوری.
16. ر.ك: كتاب الغیبه، نعمانی، ص 203.
17. كمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 677، چاپ دارالكتب الاءسلامیه، قم.
18. كتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 193.
19. «... پس گروهی پاك و ثابت و مهذب گردند مانند شمشیری كه آهنگر آنرا صیقل داده است». بحارالانوار، ج 51، ص 116.
20. «بهترین جهاد امت من انتظار فرج است». تحف العقول من آل رسول، ص 37، حسن بن شعبة الحرانی، چاپ مدرسه جامعه مدرسین.
21. «به راستی انتظار فرج، خود فرج است...». بحارالانوار، ج 52، ص128.
3. دليل فلسفی - كلامی
3-1. نصب امام لطف واجب الهی
«امام مواضع رسالت الهی و محل نزول ملائكه و محل هبوط وحی و معدن رحمت خداوند و گنجينه علم و صاحب حلم بی پايان و پايه صفات كريمه و سرپرست
نعمتهای خداوند متعال و اركان بزرگواری و نيكوكاری و سياستگذاری بندگان و اركان محكم شهرهای علم و در ايمان و امين اسرار الهی است.
امام پيشوای هدايت، چراغ تاريكيها و علمدار اهل تقوی و عالمان و خردمندان و پناهگاه علم و وارث انبيا و محل شناخت خدا و مسكن بركت حق و معدن حكمت خدا و حافظ سر الله و حامل قرآن كريم، و وصی پيامبر اكرم(ص) و از فرزندان رسول الله است. امام دعوت كننده بهسوی خدا، راهنمای طريق رضا و اخلاص در توحيد حضرت حق و آشكار كننده امر و نهی ايزد متعال و بنده گرامی و مقرّب الهی است».1
با تعريفی كه از امام ارائه شد، معلوم میشود امامت، ادامه رسالت انبياست. البته دلايلی كه موجب ارسال و برانگيختن انبياست، همان دلايل بر وجوب نصب امام نيز هستند؛ چرا كه اين دلايل به صورت فلسفی يا كلامی يا نقلی با مخلوطی از اينها ارائه شده است. علامه مظفّر دليل فلسفی بر وجوب نصب امام را طرح كرده با استفاده از برهان خلف میگويد:
نبوت و امامت هر دو مقتضای كمال مطلق و رحيميت مطلق خداوند است و در غير اين صورت خداوند كمال مطلق نخواهد بود.2
برهان كلامی بر وجوب نصب امام، مبتنی بر قاعده لطف است كه بعضی از محققان معاصر به تفصيل به آن پرداخته و میگويند:
مهمترين برهان وجوب لطف بر خداوند مبتنی بر حكمت الهی است؛ يعنی ترك لطف مستلزم نقض غرض است كه با حكمت الهی منافات دارد. توضيح اينكه به مقتضای حكيمانه بودن افعال الهی، تكليف بايد غرض معقولی داشته باشد؛ غرضی كه با هدف آفرينش انسان هماهنگ باشد. هدف آفرينش انسان، تعالی و تكامل معنوی است كه از طريق انجام تكاليف الهی بهدست میآيد. اكنون اگر انجام دادن كاری از خداوند بدون آن كه به مرز الجا و اجبار برسد در تحقق هدف مزبور تأثير داشته باشد، انجام دادن آن، واجب و لازم خواهد بود؛ زيرا فاعل حكيم همه تدابير معقول و ميسوری را كه در تحقق هدف او دخالت دارد، به كار خواهد گرفت، و چون لطف از جمله تدابير حكيمانه معقول و ميسوری است كه در تحقق يافتن هدف تكليف مؤثر است، انجام دادن آن به مقتضای حكمت، واجب و ضروری میباشد.3
پس، لطف بر خداوند واجب است و مسلماً نصب امام لطفی است بر انسان كه در طريق تكاملش به آن احتياج دارد؛ بنابراين بهصورت برهان شكل اول میتوان
گفت: نصب امام از طرف خداوند، لطفی خالی از مفاسد است و هر لطفی كه مفسده نداشته باشد بر خداوند واجب است؛ پس نصب امام بر خداوند واجب است.
البته وجوب در اين دو برهان به معنای وجوب شرعی و تكليفی نيست كه كسی بر خداوند متعال فعلی را واجب كرده باشد، بلكه اين وجوب يا از صفات مطلق الهی سرچشمه گرفته است. همانطور كه خداوند متعال میفرمايد:
كتب علی نفسه الرحمه.4
خداوند رحمت را بر خودش حتمی كرده است.
يا میفرمايد:
إنّ علينا للهدی.5
به يقين هدايت كردن برماست.
يا اينكه به معنای لغوی و فلسفی آن؛ يعنی به معنای ملازمه يا عدم انفكاك است.
بر وجوب نصب امام، از طريق دلايل نقلی، هم استدلال كردهاند6 . بدين صورت كه با تدبر در آيات قرآن كريم و روايات بهدست میآيد كه امامت دو فلسفه اساسی دارد:
الف) امامت فلسفه خلقت جهان است؛
ب) امامت واسطه رسيدن انسان و ديگر موجودات به كمال مطلوبشان است.
با توجه به اين دو فلسفه اساسی، ضرورت وجود معصوم(ع) روشن میشود.
امّا روايات زيادی داريم كه دلالت بر وجوب وجود امام(ع) در زمين میكند. امام صادق(ع) میفرمايند:
لو لم يبق فی الأرض إلاّ اثنان لكان أحدهما الحجّه.7
اگر بر روی زمين به جزدو نفر باقی نماند يكی از آندو حتما امام است.
و نيز ايشان میفرمايند:
لا يترك الأرض بغير إمام يحلّ حلال الله و يحرّم حرامه.
زمين، بدون امامی كه حلال خدا را حلال و حرامش را حرام كند، باقی نمیماند.
و نيز رواياتی داريم كه میفرمايند: اگر پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) خلق نمیشدند، مخلوقی به وجود نمیآمد. و نيز يك دسته روايت داريم كه میفرمايند اگر ائمه اطهار(ع) خلق نمیشدند، خداوند شناخته نمیشد و مورد عنايت قرار نمیگرفت.
3-2. تمام مراتب امامت لطفی واجب است
شئون امامت همچون شئون نبوت است. به جز ابلاغ وحی كه مخصوص پيامبران است. عناوين مراتب امامت را میتوان چنين بيان كرد:
1. ارشاد مردم به صلاح و سعادت؛
2. تدبير امور دنيوی مردم؛
3. اقامه عدل و مبارزه با ظلم؛
4. حفظ شريعت از تحريف و كمی و كاستی؛
5. دفع شبهات دينی؛
6. تفسير آيات قرآن و روشن كردن آيات متشابه؛
7. بيان احكام شريعت و ...؛
8. تصرف در نفوس مردم برای هدايتشان، و تزكيه و پاك كردن آنها.
لذا كار امام فقط نشان دادن راه نيست بلكه امام با ولايت تكوينی، كه بر نفوس انسانها دارند آنها را به كمال مطلوبشان میرسانند و واسطه فيض بين خداوند متعال و انسانها هستند.
همانطور كه قبلاً اشاره شد، امامت دارای مراتبی است كه هر چه اين مراتب بيشتر در جامعه اجرا شود، امر امامت در آن جامعه شديدتر و روشنتر است. نه تنها نصب امام لطفی واجب بر خداوند متعال است بلكه تمام مراتب امامت لطف واجب است؛ بنابراين اقامه تمام مراتب امامت، از حقوق و تكاليف واجب امام می باشد. اين بدين معناست كه اگر امام در اقامه بعضی از امور امامت محذوری داشتند اقامه بعضی ديگر آن مراتب از عهده امام ساقط نمیشود.
البته اگر امام فقط از اقامه قسمتی از يك امر امامت محذور داشتند نمیتوانند آن امر را به كلّی رها كنند؛ مثلا اگر در امور سياسی از اجرای هشتاد درصد احكام اجتماعی منع شدند باز در اقامه بيست درصد ديگر احكام اجتماعی كوشا هستند. همانطور كه ائمه اطهار(ع)با وجود اينكه از قسمت اعظم امور سياسی منع شده بودند ولی باز در امور قضايی مردم دخالت میكردند؛ قاضی نصب مینمودند و مردم را به آنها ارجاع میدادند و به عبارتی ائمهاطهار حكومتی حداقلی داشتند؛ چرا كه حكومت فقط دارالحكومه نيست كه اگر امام را به آنجا راه ندادند ديگر امام دست روی دست بگذارد و در امور حكومتی دخالت نكند. بلكه ائمه اطهار(ع) تا جايی كه میتوانستند امور اجتماعی مردم را تدبير میكردند و حتی در بعضی از امور حكومتی به خلفای غاصب، مشورت میدادند و آنها را به خاطر صلاح مردم و اسلام راهنمايی میكردند.
خلاصه اينكه امامت همچون پرتوهای خورشيدی تام و كامل بر مردم میتابد و اين مردم هستند كه به مقدار ظرفيت و قابليت خود از آن نور استفاده میكنند و الا امام(ع) همواره به تكاليف شرعی خود عمل میكند؛ چرا كه امامان، مطيعترين بندگان نسبت به انجام دستورات الهی هستند. و به عبارتی ائمه اطهار(ع) جانشين رسول اكرم(ص) هستند، پس همچون او، قبل از اينكه به رسالتشان گواهی داده شود بايد به بندگی و عبوديت آنها گواهی داد.
3-3. نتيجه
گفتيم كه نصب امام لطف است و بر خداوند واجب، و با توجه به دارای مراتب بودن اقامه امامت بيان كرديم كه تمام مراتب امامت لطف است كه خداوند متعال،اجرای مراتب و شئون امامت را به عهده امام(ع) گذاشتهاند. امّا علّت اجرا نشدن بعضی از شئونات امامت در دوران غيبت امام(ع) نمیتواند از جانب خداوند
متعال باشد؛ چرا كه او كمال مطلق است. شيخ طوسی در اين باره میفرمايند:
چگونه خداوند اراده میكند اين (غيبت امام(ع)) را و حال آن كه در دوران غيبت، ظالمان به مؤمنان ظلم میكنند و در اين صورت اين گناه و معصيت خداوند محسوب میشود، پس خداوند چنين ارادهای نخواهد كرد.8
علّت تعطيلی بعضی از مراتب امامت از جانب امام(ع) نيز نمیتواند باشد؛ چرا كه امام(ع) نه تنها معصوم بلكه فرمانبرترين بندگان الهی هستند. لذا در اقامه تمام مراتب امامت كه از تكاليف شرعی ايشان است، تقصيری متوجه ايشان نمیتواند باشد.
بنابر آنچه گفته شد علّت عدم اجرای بعضی از شئونات امامت را نمیتوان در حوزه افعال خداوند متعال يا امام معصوم(ع) جستوجو كرد بلكه بايد علّت آن را در حوزه افعال انسانها سراغ گرفت؛ يعنی اين قابلين امر امامت هستند كه به خاطر قصور و تقصيرشان، باعث كم رنگی و تعطيلی بعضی از امور امامت شده اند به عبارتی ديگر لطف در باب امام و امامت در حقيقت سه لطف است:9
1. لطفی كه فعل خداوند است و آن آفريدن امام و اعطای مقام امامت به اوست؛
2. لطفی كه فعل امام است و آن اقامه امامت در تمام مراتب آن است؛
3. لطفی كه فعل مكلفان است كه بايد در اقامه امامت به امام ياری برسانند.
پس از آنجا كه يقين داريم، خداوند متعال و امام معصوم(ع) در انجام وظايف خود قصور و تقصيری ندارند، نتيجه میگيريم كه قصور و تقصير متوجه مكلفان و مردم است. و در صورتی كه مردم تقصير خود را جبران كنند و در اقامه امامت، امام خويش را كمك كنند، نه تنها امام(ع) ظهور پيدا میكنند بلكه ظهور امام(ع) برای اجرای تمامی شئونات امامت، بر امام(ع) واجب میشود. همانطور كه امام زمان(ع) در حال حاضر در اموری كه عذری ندارند؛ مثل هدايت تكوينی انسانها و اعطای فيوضات معنوی به مؤمنان و ... حضوری فعال دارند.
خلاصه اينكه خداوند كمال مطلق است و اقامه امامت در تمام مراتب آن لطف و لازمه مطلق بودن كمالات الهی است؛ پس ظهور كه اقامه امامت در تمام مراتب امامت است، لطفی واجب بر خداوند و فعلی واجب بر امام(ع) است. پس غيبت امام زمان(ع) كه همان تعطيلی بعضی از شئونات امامت است، نمیتواند از جانب خداوند متعال و امام معصوم(ع) باشد. بنابراين علّت غيبت از جانب مردم است كه با جبران تقصيرشان، ظهور، فوراً و وجوباً از جانب خداوند و امام معصوم(ع) انجام خواهد شد و اين همان اختياری بودن ظهور، است.
لذا اگر اكنون در غيبت امام زمان(ع) به سر میبريم اين نه به خاطر نصب نكردن امام از طرف خداوند متعال و نه به خاطر آمادگی نداشتن امام برای ظهور است
بلكه بايد گفت ظهور احتياج به مقدماتی دارد كه بايد بهوسيله شيعيان تحقق يابد. اگر ظهور آمادگی افكار عمومیو نيروهای بسيار با ايمان و سلاحهای نظامی پيشرفته میخواهد بايد بهوسيله تبليغ شيعيان و تزكيه نفوسشان و پيشرفت علمی ايشان كه در حوزه افعال انسانهاست، تحقق يابد و اين مهم بستگی به اختيار و همّت و اراده شيعيان دارد.
شيخ مفيد درباره وجوب ظهور بر امام(ع) با وجود مقدمات آن میفرمايند:
يقيناً اگر آن جماعتی كه به تعداد اهل بدرند جمع شوند، در اين صورت بر امام(ع) تقيه جايز نيست و ظهور بر او واجب است.10
و نيز شيخ طوسی درباره عدم جواز غيبت بر امام(ع) بدون عذر میفرمايند:
تنها علتی كه مانع از ظهور امام زمان (ع) است خوف بر جان خويش است؛ چرا كه در غير اينصورت بر امام غيبت جايز نبود.11
البته اين برهان كه بر «اختياری بودن ظهور» اقامه شد از چشمان تيزبين مؤلف كتاب منتخبالأنوار مخفی نمانده است. ايشان میفرمايند:
از آنجا كه ظهور حضرت مهدی(ع) سبب برپايی حدود و اجرای بسياری از حدود شريعت پيامبر اكرم(ص) میشود، پی میبريم كه سبب اصلی در غيبت آن حضرت از ناحيه خداوند متعال و امام زمان(ع) نيست؛ چرا كه در اين صورت لازم میآيد كه خدا و امام، واجبی را - كه همان اقامه حدود و اجرای دستورات اصيل اسلامی است - ترك كرده باشند و چنين چيزی بر ايشان محال است؛ بنابراين بايد بگوييم سبب اساسی در مخفی بودن امام عصر(ع) از ديدهها، نبودن ياور و صلاحيت نداشتن جامعه و نسل حاضر برای پذيرش آن امام همام است.
پی نوشتها:
1 . فرازهايی از زيارت جامعه كبيره.
2 . سيد محسن خرازی، بدايه المعارف الهيه فی شرح عقايد الإماميه، ج2، ص25، چاپ اول.
3 . علی ربانی گلپايگانی، «لطف و وجوب امامت»، مجله انتظار، شماره 5.
4 . سوره انعام(6)، آيه 12.
5 . سوره ليل(92)، آيه 12.
6 . ر.ك: علی ربانی گلپايگانی، «قرآن كريم و فلسفه امامت»، مجله انتظار، شماره 7.
7 . محمد بن يعقوب كلينی، الكافی، ج1، ص179، ح1.
8 . شيخ طوسی، كتاب الغيبه، ص 334.
9 . ر.ك: علی ربانی گلپايگانی، «وجوب امامت»، مجله انتظار، شماره 5.
10. شيخ مفيد، الرساله الثالثه فی الغيبه، تحقيق علاء آل جعفر، چاپ دوم، ص12.
11. شيخ طوسی، كتاب الغيبه، ص 329.
اشاره :
در مورد نقش انسانها در تحقق ظهور دیدگاههای مختلفی مطرح شده است؛ گروهی پدیدة ظهور امام مهدی(ع) و تشكیل دولت حق را اساساً خارج از ارادة انسانها دانسته و معتقدند مردم هیچ نقشی در زمینهسازی ظهور و یا تعجیل آن ندارند و آنها حداكثر كاری كه میتوانند انجام دهند این است كه برای سلامتی حضرت مهدی(ع) و تعجیل فرج ایشان دعا كنند. گروهی دیگر این پدیده را در ارتباط مستقیم با خواست، اراده و عمل انسانها تفسیر كرده و بر این باورند كه مردم نقش اساسی در تعجیل یا تأخیر ظهور دارند و از اینرو باید تلاش كرد كه با زمینهسازی برای ظهور و رفع موانع آن در وقوع این پدیده تسریع كرد.
در مقالهای كه در پی خواهد آمد نویسنده تلاش كرده كه مؤلفهها و مبانی نظریه دوم را تبیین و به گونهای آن را به اثبات برساند. قطعاً جامعه ما نیازمند روشنتر شدن نظریههای یادشده است و بر اهل تحقیق است كه بیش از پیش در این زمینه تلاش كنند. موعود نیز باب گفتوگو در این موضوع را مفتوح نگهداشته و از همه صاحبنظران دعوت میكند كه دیدگاههای خود در این زمینه را برای مجله ارسال دارند.
آیا ما منتظر ظهوریم یا ظهور منتظر ماست؟ آیا ظهور وقت مشخصی دارد كه باید در انتظار آن زمان دست روی دست بگذاریم یا در انتظار ظهور باید قیام كرد؟ آیا ارادة شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور نقش دارد؟ آیا ظهور با اسباب عادی تحقق مییابد یا پدیدهایاست آسمانی كه زمینیان در آن نقشی ندارند؟ به راستی چه شده است كه امام(ع) در بین ما نیست؟ چرا خداوند لطف خود را از ما دریغ كرده است؟ اگر كسانی باعث غیبت امام(ع) شده اند ما چه تقصیری داریم؟ آیا میشود از زمینهسازی ظهور صحبت كرد ولی از نسبت بین ظهور و اراده انسانها سخنی به میان نیاورد؟ اگر اراده و همت شیعیان در تحقق و تعجیل ظهور نقشی ندارد آیا سخن از حكومت زمینهساز ظهور بی معنا نخواهد بود؟
در این مقاله با طرح «نظریة اختیاری بودن ظهور» سعی شده پاسخی برای پرسشهای بالا ارائه شود. نظریة اختیاری بودن ظهور، گرچه به بیانات مختلفی از زبان عالمان بیان شده است، ولی تا كنون به درستی تبیین و اثبات نشده است.
مراد از نظریة اختیاری بودن ظهور در این مقاله، نظریهایاست كه سه مولفه دارد:
ـ ظهور، انقلابی است مانند دیگر انقلابها؛
ـ علّت ظهور متغیّر است؛
ـ ظهور مشكل قابلی دارد نه فاعلی.
ابتدا به تبیین این سه مولفه میپردازیم و بعد دو دلیل بر آن اقامه میكنیم. و در پایان با توجه به نظریه اختیاری بودن ظهور، ضرورت حكومت و حكومتهای زمینه ساز را برای تعجیل و تحقق ظهور بیان میكنیم.
1. مؤلفههای نظریه
1ـ1. ظهور انقلابی است مانند دیگر انقلابها: چرا امام زمان(ع) غایب هستند؟ چرا ظهور حضرت تا كنون به تأخیر افتاده است؟ چرا ائمه اطهار(ع) چنین انقلابی نكردند؟ چرا ائمه اطهار در تقیه زندگی میكردند و بالاخره جام شهادت نوشیدند؟ چرا امام عصر(ع) منتظر 313 1 نفر از یاران باوفای خود هستند؟ چرا یاران حضرت باید از ارادههایی پولادین برخوردار باشند؟ 2 چرا انقلاب حضرت در میدان خون و عرق صورت میگیرد؟ 3 چرا پیروزی حضرت(ع) در زیر برق شمشیر به دست میآید؟ 4
این سوالها همگی حكایت از این دارند كه انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) از طریق اسباب عادی و طبیعی صورت خواهد گرفت. شاخصة اصلی و عمود این نظریه نیز بر همین نكته استوار است. انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع) انقلابی است كه بر ارادههای قوی و پولادین شیعه بنا خواهد شد. انقلابی است كه به وسیله بازوهای همت و شجاعت شیعیان صورت میگیرد. انقلابی است كه پیروزی آن زیر برق شمشیر شیعیان خواهد درخشید. درخت این انقلاب با خون شهیدان زیادی آبیاری خواهد شد ولی سرانجام شیعیان میوه سرخ آن را خواهند چید.
هر انقلابی كه بخواهد از طریق اسباب عادی و طبیعی اجرا شود، احتیاج به مقدمات و زمینههای فرهنگی، سیاسی، نظامی و ... دارد. نمیتوان گفت در سطح جهان انقلابی به پا خواهد شد بی آنكه افكار عمومی جهانیان آماده آن باشند. امكان ندارد انقلاب جهانی صورت بگیرد ولی نیروهای انسانی آن قبلا تربیت نشده باشند. عاقلانه نیست كه چنین انقلاب عظیمی بدون پشتوانههای سیاسی و نظامی صورت بگیرد. حتما این انقلاب باید در سایه اتحاد و یكپارچگی بزرگی انجام شود. بنابراین زمینهها و مقدمات این انقلاب، نردبان این انقلاب است. باید با اراده و همت شیعیان از این نردبان بالا رویم تا بر بام ظهور قرار گیریم. این شیعیان هستند كه باید با فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، نظامی و علمی محیط را مهیای آن انقلاب عظیم كنند. به همین دلیل است كه شیعیان دوران غیبت، بهترین شیعیان هستند و اعمالشان بیشترین اجر را دارد. 5 و به همین دلیل است كه انتظار بهترین عبادتهاست با چرا كه: ان افضل الاعمال احمزها. 6 ترجمه: بهترین اعمال، سخت ترین آنهاست. بی تردید، خداوند متعال قدرت ایجاد چنین مقدمات و زمینه هایی را دارد ولی او خواسته است كه انسانها را در میدان وسیع و خطیر اختیار و انتخاب وارد كند. لذا فرمود: «و افن اللّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم. 7
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنكه آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
بنابراین زمینه های این ظهور نیز همچون دیگر سنن الهی، از میدان اختیار و انتخاب عبور خواهد كرد.
رسول اكرم (ص) فرمودند:
ظهور مانند ساعت قیامت است كه بر آسمان و زمین گران است و ناگهانی میآید 8 .
ظهور حضرت مهدی(ع) از این نظر كه حادثهای بسیار عظیم و ناگهانی است همچون روز قیامت است. انقلاب ایشان، زلزلهای است كه كاخ متكبران جهان را ویران و آنها را غافلگیر میكند. ولی ظهور تفاوتهایی نیز با ساعت قیامت دارد. در پدیدة ظهور امام زمان(ع) این اراده و همّت شیعیان است كه كوههای ظلم و ستم را از جا میكند و كاخهای ستم را به لرزه میافكند، ولی در پدیده روز رستاخیز ارادة انسانها هیچ نقشی ندارد.
به ركن ركین نظریه اختیاری بودن ظهور، اشاراتی كردهاند. شهید صدر میفرماید:
انقلاب او (امام زمان (عج)) از نظر اجرا همانند همة انقلابها به زمینه های عینی و خارجی بستگی دارد... برای وجود چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح كافی نیست وگرنه در همان زمان پیامبر (ص) این شرط وجود داشت. 9
و نیز میفرمایند:
با این كه خدای بزرگ، توانایی دارد همة مشكلات و همة سختیها را برای پیام رسانیهای آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضای مناسب ایجاد كند، این روش را انتخاب نكرده است؛ زیرا امتحان و ابتلا ورنجی كه مایة تكامل انسان میشود، در صورتی تحقق مییابد كه تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد. 10
شیخ طوسی در كتاب الغیبه - كه از منابع معتبر شیعه است - میفرماید:
هم ما و هم خداوند قدرت باز كردن دست امام زمان (عج) در تصرف امور و تقویت سلطنت وی را داریم. پس اگر فرضا خداوند به وی بسط ید نداد میدانیم كه تقویت و بسط ید او بر ما واجب است... اگر بسط ید از كارهای خداوند میبود، ناچار میبایست خلق را مقهور و مجبور بر تمكین سازد و پبین امام(ع) و كید دشمنانش حائل شود كه او را آزار نكنند. و یا او را به وسیله فرشتگان تقویت و مدد فرماید و چه بسا كه این كارها منجر به سقوط غرض تكلیف و حصول اضطرار شود پس بر ما واجب است كه در هر حال دست امام را در امور باز گذاریم. 11
خلاصه این كه، بر اساس نظریه اختیاری بودن ظهور، اختیار، اراده و همت شیعیان باید زمینههاو مقدمات ظهور را محقق كند تا حضرت مهدی(ع) بتواند همراه با شیعیان خویش، انقلاب جهانی به پا كند. این نظریه میگوید: تا وقتی شیعیان اقدام به ایجاد زمینه و مقدمات ظهور نكنند، ظهور نیز در انتظار اقدام آنها خواهد نشست. گرچه به ما وعده حتمی داده شده است كه روزی شیعیان، به این توفیق خواهند رسید و زمینههای این حكومت جهانی را مهیا خواهند كرد و عطر حكومت عدل مهدی(ع) جهان را فرا خواهد گرفت. بنابراین اگر چشمان ما به آسمان دوخته شده تا فرشتگان و جنیان چنین انقلابی انجام دهند، جز سراب حكومت عدل جهانی را نخواهیم دید.
2ـ1. وقت ظهور متغیّر است: یكی از اصول و پایه های نظریه اختیاری بودن ظهور، متغیّر بودن وقت ظهور است. گفتیم كه ظهور مانند روز قیامت است ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد كه به برخی اشاره كردیم. یكی دیگر از تفاوتها این است كه ساعت قیامت كاملاً مشخص است و هیچ رویداد و پدیدهای آن را تغییر نمیدهد. ساعت قیامت از روز ازل معین شده است و با آمدن آن ساعت، قیامت برپا خواهد شد. اما وقت ظهور ثابت نیست. وقت ظهور متأثر از پدیده های محیط اطراف است. اینكه به ما سفارش شده است، برای تعجیل ظهور، دعا كنیم، خود حكایت از متغیر بودن وقت ظهور دارد. اگر وقت ظهور ثابت بود و تغییری در آن امكان نداشت، دعا برای تعجیل آن بی معنا بود همچنان كه دعا برای تعجیل ساعت قیامت بی معنا است.
این اصل، نتیجة اصل قبلی است. در اصل قبلی گفتیم كه انقلاب حضرت مهدی(ع) از مجرای اسباب طبیعی عبور خواهد كرد و نیاز به مقدمات و زمینههایی دارد كه باید از طریق اسباب عادی مهیا شود. از همینجا میتوان گفت: هر پدیدهای كه در راستای تحقق زمینه های ظهور باشد، وقت ظهور را نزدیك میكند و هر پدیدهای كه بر خلاف جهت زمینه های ظهور باشد، ظهور را به تأخیر اندازد. اگر زمینه های ظهور نردبانی است برای رسیدن به بام ظهور، پس با بالا رفتن از هر پله آن، ساعتی به ظهور نزدیك میشویم.
اگر در بحث از زمینههای ظهور از مهیا شدن افكار عمومی برای پذیرفتن حكومت عدل جهانی، سخن میگوییم، پس هر عمل فرهنگی و تبلیغی میتواند در تعجیل یا تأخیر وقت ظهور مؤثر باشد، لذا نقش رسانه های عمومی در تعیین یا تعجیل وقت ظهور، بسیار برجسته خواهد بود.
اگر برای انقلاب حضرت مهدی(ع) نیاز به زمینه و محیطی داریم كه در آن به فعالیتهای علمی، سیاسی، نظامی و ... بپردازیم، در این صورت تشكیل حكومت دینی و مخصوص شیعی، گام بلندی به سوی ظهور خواهد بود.
اگر ظهور، احتیاج به افرادی دارد كه دارای ایمانی قوی و ارادهای آهنین باشند، پس تربیت چنین نیروهایی در تعجیل ظهور موثر است. دراین صورت، اعمال و رفتار و ما نیز در تعیین وقت ظهور ایفای نقش میكند و از طرف دیگر، انسان میتواند با نیت نزدیك كردن ظهور، اعمال خود را وزین كند.
احادیث متعددی دلالت بر عدم تعیین وقت ظهور دارد. كه از آن جمله میتوان به این روایت امام صادق(ع) اشاره كرد:
انا أهل بیت لانوقّت. 12
ما برای این امر (ظهور) زمان خاصی را معین نمیكنیم.
بعضی از اهل تحقیق علّت عدم تعیین وقت از جانب ائمه اطهار(ع) را، جلوگیری از هر گونه سوء استفاده میدانند، یعنی ظهور، وقت خاص و معینی داشته است ولی ائمه اطهار(ع) آن را بیان نفرمودهاند. 13 ولی این احتمال هم وجود دارد كه علت عدم تعیین وقت برای ظهور این باشد كه اساساً میتوان گفت، ظهور وقت خاص و معینی ندارد تا این كه بیان شود. به عبارت دیگر، وقت ظهور بستگی به عوامل و زمینههای ظهور دارد. تعجیل و تأخیر در تحقق مقدمات ظهور باعث تعجیل و تأخیر در وقت ظهور است. این اختیار و همّت شیعیان است كه باید برای ظهور وقت تعیین كند و با مهیا كردن خود و مردم با پذیرفتن رهبری بیبدیل، انقلابی بی نظیر كند.
البته برای جمع بین روایات باب علم امام(ع) - كه از آنها استفاده میشود امامان (ع) نسبت به وقت ظهور آگاهی دارند - و این نظریه كه ادلة عقلی و نقلی بر آن اقامه خواهد شد - شاید بتوان گفت كه ظهور زمان معینی دارد ولی آن زمان با تغییر برخی از عوامل، تغییر میكند و آن عوامل نیز با اختیار و قدرت شیعیان رقم میخورد. اگر ائمة اطهار(ع) خبر از آن زمان میدادند چه بسا گمان میشد كه عامل ظهور همان زمان خاص است. در این صورت شیعیان به جای انتظاری پویا در خانههای خود مینشستند و حتی از دعا برای تعجیل فرج هم دریغ میكردند.
بعضی بر این گمانند كه علایم ظهور، سبب ظهور یا عامل تعجیل آن است؛ لذا این علامتها را چشم براهند؛ گویی این علامتها هستند كه میخواهند انقلاب جهانی كنند. اما حقیقت این است كه علایم فقط نشانة ظهور هستند نه این كه عامل ظهور یا سبب تعجیل در وقت ظهور باشند. شیعیان در محیط رعب و وحشت بودند و در زیر ظلم و ستم حكومتهای طاغوت زندگی میكردند؛ برای رهایی از چنین محیطی، از هر قیام و انقلابی علیه حكومتهای موجود، استقبال مینمودند و چنین میپنداشتند كه قیامشان، همان انقلاب موعود است، ولی پس از مدتی، با تلفات بسیار، ناامید و سرشكسته میشدند. ائمه اطهار(ع) كه چنین محیطی را میدیدند و علم به آن داشتند - شیعیان را در شناخت و تشخیص موضوع - كه همان شناخت مهیا بودن اسباب و زمینه هاست - كمك میكردند. ایشان برای جلوگیری از اشتباه شیعیان درتشخیص موضوع یا علم غیب، از علائمی كه در هنگام مهیا بودن اسباب ظهور در عالم رخ خواهد داد، خبر میدادند. لذا شیعیانی كه شناخت كمی از محیط و اسباب ظهور داشتند، با توجه به این علائم، بطلان آن انقلابها را تشخیص میدادند و خون خود را حفظ میكردند. بنابراین علامتهای ظهور، همانطور كه از اسمش پیداست، فقط نشانه و علامتی برای اشاره به ظهور هستند - كه در اصطلاح علمی به آن «عنوان مشیر» میگویند - نه این كه علّت و سبب برای ظهور یا برای تعجیل وقت آن باشد. علائم ظهور مانند علامتهای راهنمایی و رانندگی در جادهها هستند. این علائم نه باعث كج شدن جاده میشوندو نه ما را به مقصدمان نزدیك میكنند، بلكه فقط به ما میگویند كه به مقصد مورد نظر نزدیك شدهایم. لذا این ما هستیم كه باید با پیمودن جاده ها، از این علائم عبور كنیم نه این كه بنشینیم تا این علائم ما را عبور دهند.
بنابراین وقت ظهور تابع تحقق اسباب و مقدمات ظهور است و هنگامی كه ارادة شیعیان آن زمینهها را مهیا كند، وقت ظهور نزدیك خواهد شد و آن علائم طبیعی نیز در طبیعت اتفاق میافتد و خبر از نزدیك شدن وقت ظهور خواهند داد.
البته بعضی از علائم مانند ناامید شدن مردم از دولتها و به ستوه آمدن از ظلم و ستم آنها، میتواند علاوه بر نشانة ظهور، نقش سبب و زمینه ظهور را نیز بازی میكند؛ چرا كه چنین محیطی زمینة مناسبی برای ایجاد انقلاب جهانی است كه باید با فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی ملتها را بیدار كنیم و مژده حكومت عدل الهی را بدهیم، مثلا در جهان امروزی، مردم از دولتها مأیوس شدهاند ولی یا نسبت به فعالیتهای سیاسی بی تفاوت هستند یا به كوچك كردن دولتها میاندیشند، در این شرایط ما میتوانیم با تبلیغ تئوری حكومت عدل جهانی، مردم را مهیای ظهور كنیم و در این صورت ظهور تعجیل خواهد یافت. خلاصه این اختیار و همّت شیعیان است كه میتواند وقت ظهور را نزدیك كند یا تعیین بخشد. این اختیار و ارادة شیعیان است كه با فعالیتهای فرهنگی، علمی، سیاسی، نظامی و ... میتواند ساعتها، بلكه ماهها و سالها وقت ظهور را جلو بیاندازد.
اختیاری بودن ظهور میگوید: تزكیه نفس و هر عمل صالحی باعث تعجیل در ظهور است. البته واضح است كه فعالیتهای فرهنگی بیش از فعالیتهای دیگر، در نزدیك كردن وقت ظهور مؤثر است؛ چرا كه حكومت الهی، بر دلهای مردم حكومت میكند 14 و ستونهایش بر اراده و همت نیروهای انسانی اقامه میگردد.
3ـ1. ظهور مشكل قابلی دارد نه فاعلی: حكایت ظهور گویی حكایت دیدار سی مرغ با سیمرغ است - كه عطار نیشابوری در منطق الطیر به آن اشاره میكند - چرا كه سیمرغ همواره حضور داشت و این اراده و همت سی مرغ بود كه غایب بود و میبایست حضور پیدا میكرد:
بشنوید ای دوستان این داستان خود حقیقت، نقد حال ماست آن
مجمعی 15 كردند مرغان جهان هر چه بودند آشكار و از نهان
جمله گفتند این زمان و روزگار نیست خالی هیچ شهر از شهریار
از چه رو اقلیم ما را شاه نیست؟ بیش ازین بی شاه بودن راه نیست؟
امّا همة مرغان در پاسخ این پرسش حیران مانده بودند تا این كه:
هدهد آشفته دل پر انتظار در میان جمع آمد بی قرار
حلهای بود از طریقت در برش افسری بود از حقیقت بر سرش
و به مرغان چنین گفت:
هست ما را پادشاهی بی خلاف در پس كوهی كه هست آن كوه قاف
نام او سیمرغ سلطان طیور او به ما نزدیك و ما زو دور دور
و بعد در توصیف آن پادشاه كوشید
دائماً او پادشاه مطلق است در كمال عز خود مستغرق است
وصف او جز كار جان پاك نیست عقل را سرمایه ادراك نیست
لاجرم هم عقل و هم جان خیره ماند در صفاتش با دو چشم تیره ماند
ولی در ادامه گفت:
بس كه خشكی بس كه دریا در ره است تا نپنداری كه راهی كوته است
شیر مردی باید این ره را شگرف زانكه ره دور است و دریا ژرف ژرف
مرد میباید تمام این راه را جان فشاند باید این درگاه را
تمام مرغان به جوش و خروش آمدند و همگی عزم راه كردند «لیك چون راهی دراز و دور بود» بسیاری از مرغان در راه از پای افتادند و فقط سی مرغ به قلة قاف رسیدند امّا:
چون نگه كردند این سی مرغ زود بی شك این سی مرغ آن سیمرغ بود
خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ، سی مرغ تمام
محو او گشتند آخر بی دوام سایه در خورشید گم شد والسلام
ظهور حضرت مهدی(ع) تحقق نمییابد مگر 313 16 نفر با اراده ای پولادین و ایمانی قوی ظهور كنند تا امام(ع) با آنها حكومت عدل جهانی را برپا و جهان را رهبری كند. فرق حكومت علوی، با حكومت مهدوی، در ظهور این 313 نفر است و گرنه حكومت علوی و حكومت مهدوی در قانون و رهبر هر دو یكسان هستند.
ما راهی به حضور دوست نداریم جز عبور از بیابانهای پر خس و خاشاك تزكیه تا بتوانیم ارادههایی پولادین و ایمانهایی قوی داشته باشیم. پادشاه ما بر قلة كوه، منتظر رسیدن ماست. این نفس آلوده ماست كه مانع حضور دوست است. این اراده واختیار و همت شیعیان است كه باید محیط را برای حضور خورشید، معطر كند. این ماییم كه باید ظهور كنیم، این ماییم كه باید، انسانیت و استعداد و علم خود را شكوفا كنیم وگرنه خداوند متعال «فیّاض علی الطلاق» است و هیچ گاه نعمت خود را از بندگان صالحش دریغ نمیكند و امام نیز بیصبرانه منتظر ظهور دولت كریمه در سایه شیعیان و دوستان خویش
پینوشتها :
1 . امام صادق (ع) می فرماید: «اگر تعداد كسانی كه توصیف شده اند به 313 نفر برسد آنچه می خواهید (حكومت عدل الهی) تحقق می یافت.» الغیبه نعمانی، ص 203، چاپ مكتبه الصدوق، تهران.
2 . امیر المؤمنین(ع) فرمودند: «مردی از قم مردم را به حق دعوت میكند، قومی همچون پولاد به دورش حلقه میزنند كه طوفانها آنها را نمیتواند بلرزاند و از جنگ خستته نمیشوند و نمیترسند بر خدا توكل میكنند و عاقبت از آن پرهیزگاران است». بحارالانوار، ج60، ص 216.
3 . امام صادق(ع) فرمودند: «... نهضت صاحب الامر تمام نمیشود، مگر اینكه در میدان جنگ عرق بریزیم و خونها ریخته شود» همان، ج54، ص 358.
4 . «... امام(ع) ظهور نمیكند مگر با شمشیر». بحارالانوار، ج 51، ص 48.
5 . رسول اكرم (ص) فرمودند: «قومی بعد از شما خواهند آمد كه اجر یكی از آنها با اجر پنجاه نفر از شما برابری میكند، اصحاب گفتند:ای رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنین با تو بودهایم و قرآن در میان ما نازل شده است؟ رسول اكرم (ص) فرمودند: شما بر آنچه آنها تحمل میكنند، قادر نیستید و صبر آنها را ندارید». بحارالانوار، ج 52، ص 130.
6 . همان، ج 79، ص 928.
7 . سوره رعد(13)، آیه 11.
8 . كفایه الاثر، ص 168. باب ما عن الحسن بن علی عن الرسول.
9 . رهبری بر فراز قرن، شهید محمد باقر صدر، (ترجمه بحث حول المهدی)مترجم مصطفی شفیعی، ص 108.
10. همان.
11. كتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 11، چاپ مؤسسة المعارف الاءسلامیه.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 118.
13. ر.ك: دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 218، چاپ 14.
14. امام كاظم(ع) خطاب به هارون فرمودند: «أنا إمام القلوب و أنت إمام الجسوم» من بر دلها و قلوب مردم حكومت میكنم و تو بر تنها و بدنها، الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، قاهره، مكتبه القاهره، ص 204.
15. ر.ك: منطق الطیر، عطار نیشابوری.
16. ر.ك: كتاب الغیبه، نعمانی، ص 203.
17. كمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 677، چاپ دارالكتب الاءسلامیه، قم.
18. كتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 193.
19. «... پس گروهی پاك و ثابت و مهذب گردند مانند شمشیری كه آهنگر آنرا صیقل داده است». بحارالانوار، ج 51، ص 116.
20. «بهترین جهاد امت من انتظار فرج است». تحف العقول من آل رسول، ص 37، حسن بن شعبة الحرانی، چاپ مدرسه جامعه مدرسین.
21. «به راستی انتظار فرج، خود فرج است...». بحارالانوار، ج 52، ص128.
3. دليل فلسفی - كلامی
3-1. نصب امام لطف واجب الهی
«امام مواضع رسالت الهی و محل نزول ملائكه و محل هبوط وحی و معدن رحمت خداوند و گنجينه علم و صاحب حلم بی پايان و پايه صفات كريمه و سرپرست
نعمتهای خداوند متعال و اركان بزرگواری و نيكوكاری و سياستگذاری بندگان و اركان محكم شهرهای علم و در ايمان و امين اسرار الهی است.
امام پيشوای هدايت، چراغ تاريكيها و علمدار اهل تقوی و عالمان و خردمندان و پناهگاه علم و وارث انبيا و محل شناخت خدا و مسكن بركت حق و معدن حكمت خدا و حافظ سر الله و حامل قرآن كريم، و وصی پيامبر اكرم(ص) و از فرزندان رسول الله است. امام دعوت كننده بهسوی خدا، راهنمای طريق رضا و اخلاص در توحيد حضرت حق و آشكار كننده امر و نهی ايزد متعال و بنده گرامی و مقرّب الهی است».1
با تعريفی كه از امام ارائه شد، معلوم میشود امامت، ادامه رسالت انبياست. البته دلايلی كه موجب ارسال و برانگيختن انبياست، همان دلايل بر وجوب نصب امام نيز هستند؛ چرا كه اين دلايل به صورت فلسفی يا كلامی يا نقلی با مخلوطی از اينها ارائه شده است. علامه مظفّر دليل فلسفی بر وجوب نصب امام را طرح كرده با استفاده از برهان خلف میگويد:
نبوت و امامت هر دو مقتضای كمال مطلق و رحيميت مطلق خداوند است و در غير اين صورت خداوند كمال مطلق نخواهد بود.2
برهان كلامی بر وجوب نصب امام، مبتنی بر قاعده لطف است كه بعضی از محققان معاصر به تفصيل به آن پرداخته و میگويند:
مهمترين برهان وجوب لطف بر خداوند مبتنی بر حكمت الهی است؛ يعنی ترك لطف مستلزم نقض غرض است كه با حكمت الهی منافات دارد. توضيح اينكه به مقتضای حكيمانه بودن افعال الهی، تكليف بايد غرض معقولی داشته باشد؛ غرضی كه با هدف آفرينش انسان هماهنگ باشد. هدف آفرينش انسان، تعالی و تكامل معنوی است كه از طريق انجام تكاليف الهی بهدست میآيد. اكنون اگر انجام دادن كاری از خداوند بدون آن كه به مرز الجا و اجبار برسد در تحقق هدف مزبور تأثير داشته باشد، انجام دادن آن، واجب و لازم خواهد بود؛ زيرا فاعل حكيم همه تدابير معقول و ميسوری را كه در تحقق هدف او دخالت دارد، به كار خواهد گرفت، و چون لطف از جمله تدابير حكيمانه معقول و ميسوری است كه در تحقق يافتن هدف تكليف مؤثر است، انجام دادن آن به مقتضای حكمت، واجب و ضروری میباشد.3
پس، لطف بر خداوند واجب است و مسلماً نصب امام لطفی است بر انسان كه در طريق تكاملش به آن احتياج دارد؛ بنابراين بهصورت برهان شكل اول میتوان
گفت: نصب امام از طرف خداوند، لطفی خالی از مفاسد است و هر لطفی كه مفسده نداشته باشد بر خداوند واجب است؛ پس نصب امام بر خداوند واجب است.
البته وجوب در اين دو برهان به معنای وجوب شرعی و تكليفی نيست كه كسی بر خداوند متعال فعلی را واجب كرده باشد، بلكه اين وجوب يا از صفات مطلق الهی سرچشمه گرفته است. همانطور كه خداوند متعال میفرمايد:
كتب علی نفسه الرحمه.4
خداوند رحمت را بر خودش حتمی كرده است.
يا میفرمايد:
إنّ علينا للهدی.5
به يقين هدايت كردن برماست.
يا اينكه به معنای لغوی و فلسفی آن؛ يعنی به معنای ملازمه يا عدم انفكاك است.
بر وجوب نصب امام، از طريق دلايل نقلی، هم استدلال كردهاند6 . بدين صورت كه با تدبر در آيات قرآن كريم و روايات بهدست میآيد كه امامت دو فلسفه اساسی دارد:
الف) امامت فلسفه خلقت جهان است؛
ب) امامت واسطه رسيدن انسان و ديگر موجودات به كمال مطلوبشان است.
با توجه به اين دو فلسفه اساسی، ضرورت وجود معصوم(ع) روشن میشود.
امّا روايات زيادی داريم كه دلالت بر وجوب وجود امام(ع) در زمين میكند. امام صادق(ع) میفرمايند:
لو لم يبق فی الأرض إلاّ اثنان لكان أحدهما الحجّه.7
اگر بر روی زمين به جزدو نفر باقی نماند يكی از آندو حتما امام است.
و نيز ايشان میفرمايند:
لا يترك الأرض بغير إمام يحلّ حلال الله و يحرّم حرامه.
زمين، بدون امامی كه حلال خدا را حلال و حرامش را حرام كند، باقی نمیماند.
و نيز رواياتی داريم كه میفرمايند: اگر پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) خلق نمیشدند، مخلوقی به وجود نمیآمد. و نيز يك دسته روايت داريم كه میفرمايند اگر ائمه اطهار(ع) خلق نمیشدند، خداوند شناخته نمیشد و مورد عنايت قرار نمیگرفت.
3-2. تمام مراتب امامت لطفی واجب است
شئون امامت همچون شئون نبوت است. به جز ابلاغ وحی كه مخصوص پيامبران است. عناوين مراتب امامت را میتوان چنين بيان كرد:
1. ارشاد مردم به صلاح و سعادت؛
2. تدبير امور دنيوی مردم؛
3. اقامه عدل و مبارزه با ظلم؛
4. حفظ شريعت از تحريف و كمی و كاستی؛
5. دفع شبهات دينی؛
6. تفسير آيات قرآن و روشن كردن آيات متشابه؛
7. بيان احكام شريعت و ...؛
8. تصرف در نفوس مردم برای هدايتشان، و تزكيه و پاك كردن آنها.
لذا كار امام فقط نشان دادن راه نيست بلكه امام با ولايت تكوينی، كه بر نفوس انسانها دارند آنها را به كمال مطلوبشان میرسانند و واسطه فيض بين خداوند متعال و انسانها هستند.
همانطور كه قبلاً اشاره شد، امامت دارای مراتبی است كه هر چه اين مراتب بيشتر در جامعه اجرا شود، امر امامت در آن جامعه شديدتر و روشنتر است. نه تنها نصب امام لطفی واجب بر خداوند متعال است بلكه تمام مراتب امامت لطف واجب است؛ بنابراين اقامه تمام مراتب امامت، از حقوق و تكاليف واجب امام می باشد. اين بدين معناست كه اگر امام در اقامه بعضی از امور امامت محذوری داشتند اقامه بعضی ديگر آن مراتب از عهده امام ساقط نمیشود.
البته اگر امام فقط از اقامه قسمتی از يك امر امامت محذور داشتند نمیتوانند آن امر را به كلّی رها كنند؛ مثلا اگر در امور سياسی از اجرای هشتاد درصد احكام اجتماعی منع شدند باز در اقامه بيست درصد ديگر احكام اجتماعی كوشا هستند. همانطور كه ائمه اطهار(ع)با وجود اينكه از قسمت اعظم امور سياسی منع شده بودند ولی باز در امور قضايی مردم دخالت میكردند؛ قاضی نصب مینمودند و مردم را به آنها ارجاع میدادند و به عبارتی ائمهاطهار حكومتی حداقلی داشتند؛ چرا كه حكومت فقط دارالحكومه نيست كه اگر امام را به آنجا راه ندادند ديگر امام دست روی دست بگذارد و در امور حكومتی دخالت نكند. بلكه ائمه اطهار(ع) تا جايی كه میتوانستند امور اجتماعی مردم را تدبير میكردند و حتی در بعضی از امور حكومتی به خلفای غاصب، مشورت میدادند و آنها را به خاطر صلاح مردم و اسلام راهنمايی میكردند.
خلاصه اينكه امامت همچون پرتوهای خورشيدی تام و كامل بر مردم میتابد و اين مردم هستند كه به مقدار ظرفيت و قابليت خود از آن نور استفاده میكنند و الا امام(ع) همواره به تكاليف شرعی خود عمل میكند؛ چرا كه امامان، مطيعترين بندگان نسبت به انجام دستورات الهی هستند. و به عبارتی ائمه اطهار(ع) جانشين رسول اكرم(ص) هستند، پس همچون او، قبل از اينكه به رسالتشان گواهی داده شود بايد به بندگی و عبوديت آنها گواهی داد.
3-3. نتيجه
گفتيم كه نصب امام لطف است و بر خداوند واجب، و با توجه به دارای مراتب بودن اقامه امامت بيان كرديم كه تمام مراتب امامت لطف است كه خداوند متعال،اجرای مراتب و شئون امامت را به عهده امام(ع) گذاشتهاند. امّا علّت اجرا نشدن بعضی از شئونات امامت در دوران غيبت امام(ع) نمیتواند از جانب خداوند
متعال باشد؛ چرا كه او كمال مطلق است. شيخ طوسی در اين باره میفرمايند:
چگونه خداوند اراده میكند اين (غيبت امام(ع)) را و حال آن كه در دوران غيبت، ظالمان به مؤمنان ظلم میكنند و در اين صورت اين گناه و معصيت خداوند محسوب میشود، پس خداوند چنين ارادهای نخواهد كرد.8
علّت تعطيلی بعضی از مراتب امامت از جانب امام(ع) نيز نمیتواند باشد؛ چرا كه امام(ع) نه تنها معصوم بلكه فرمانبرترين بندگان الهی هستند. لذا در اقامه تمام مراتب امامت كه از تكاليف شرعی ايشان است، تقصيری متوجه ايشان نمیتواند باشد.
بنابر آنچه گفته شد علّت عدم اجرای بعضی از شئونات امامت را نمیتوان در حوزه افعال خداوند متعال يا امام معصوم(ع) جستوجو كرد بلكه بايد علّت آن را در حوزه افعال انسانها سراغ گرفت؛ يعنی اين قابلين امر امامت هستند كه به خاطر قصور و تقصيرشان، باعث كم رنگی و تعطيلی بعضی از امور امامت شده اند به عبارتی ديگر لطف در باب امام و امامت در حقيقت سه لطف است:9
1. لطفی كه فعل خداوند است و آن آفريدن امام و اعطای مقام امامت به اوست؛
2. لطفی كه فعل امام است و آن اقامه امامت در تمام مراتب آن است؛
3. لطفی كه فعل مكلفان است كه بايد در اقامه امامت به امام ياری برسانند.
پس از آنجا كه يقين داريم، خداوند متعال و امام معصوم(ع) در انجام وظايف خود قصور و تقصيری ندارند، نتيجه میگيريم كه قصور و تقصير متوجه مكلفان و مردم است. و در صورتی كه مردم تقصير خود را جبران كنند و در اقامه امامت، امام خويش را كمك كنند، نه تنها امام(ع) ظهور پيدا میكنند بلكه ظهور امام(ع) برای اجرای تمامی شئونات امامت، بر امام(ع) واجب میشود. همانطور كه امام زمان(ع) در حال حاضر در اموری كه عذری ندارند؛ مثل هدايت تكوينی انسانها و اعطای فيوضات معنوی به مؤمنان و ... حضوری فعال دارند.
خلاصه اينكه خداوند كمال مطلق است و اقامه امامت در تمام مراتب آن لطف و لازمه مطلق بودن كمالات الهی است؛ پس ظهور كه اقامه امامت در تمام مراتب امامت است، لطفی واجب بر خداوند و فعلی واجب بر امام(ع) است. پس غيبت امام زمان(ع) كه همان تعطيلی بعضی از شئونات امامت است، نمیتواند از جانب خداوند متعال و امام معصوم(ع) باشد. بنابراين علّت غيبت از جانب مردم است كه با جبران تقصيرشان، ظهور، فوراً و وجوباً از جانب خداوند و امام معصوم(ع) انجام خواهد شد و اين همان اختياری بودن ظهور، است.
لذا اگر اكنون در غيبت امام زمان(ع) به سر میبريم اين نه به خاطر نصب نكردن امام از طرف خداوند متعال و نه به خاطر آمادگی نداشتن امام برای ظهور است
بلكه بايد گفت ظهور احتياج به مقدماتی دارد كه بايد بهوسيله شيعيان تحقق يابد. اگر ظهور آمادگی افكار عمومیو نيروهای بسيار با ايمان و سلاحهای نظامی پيشرفته میخواهد بايد بهوسيله تبليغ شيعيان و تزكيه نفوسشان و پيشرفت علمی ايشان كه در حوزه افعال انسانهاست، تحقق يابد و اين مهم بستگی به اختيار و همّت و اراده شيعيان دارد.
شيخ مفيد درباره وجوب ظهور بر امام(ع) با وجود مقدمات آن میفرمايند:
يقيناً اگر آن جماعتی كه به تعداد اهل بدرند جمع شوند، در اين صورت بر امام(ع) تقيه جايز نيست و ظهور بر او واجب است.10
و نيز شيخ طوسی درباره عدم جواز غيبت بر امام(ع) بدون عذر میفرمايند:
تنها علتی كه مانع از ظهور امام زمان (ع) است خوف بر جان خويش است؛ چرا كه در غير اينصورت بر امام غيبت جايز نبود.11
البته اين برهان كه بر «اختياری بودن ظهور» اقامه شد از چشمان تيزبين مؤلف كتاب منتخبالأنوار مخفی نمانده است. ايشان میفرمايند:
از آنجا كه ظهور حضرت مهدی(ع) سبب برپايی حدود و اجرای بسياری از حدود شريعت پيامبر اكرم(ص) میشود، پی میبريم كه سبب اصلی در غيبت آن حضرت از ناحيه خداوند متعال و امام زمان(ع) نيست؛ چرا كه در اين صورت لازم میآيد كه خدا و امام، واجبی را - كه همان اقامه حدود و اجرای دستورات اصيل اسلامی است - ترك كرده باشند و چنين چيزی بر ايشان محال است؛ بنابراين بايد بگوييم سبب اساسی در مخفی بودن امام عصر(ع) از ديدهها، نبودن ياور و صلاحيت نداشتن جامعه و نسل حاضر برای پذيرش آن امام همام است.
پی نوشتها:
1 . فرازهايی از زيارت جامعه كبيره.
2 . سيد محسن خرازی، بدايه المعارف الهيه فی شرح عقايد الإماميه، ج2، ص25، چاپ اول.
3 . علی ربانی گلپايگانی، «لطف و وجوب امامت»، مجله انتظار، شماره 5.
4 . سوره انعام(6)، آيه 12.
5 . سوره ليل(92)، آيه 12.
6 . ر.ك: علی ربانی گلپايگانی، «قرآن كريم و فلسفه امامت»، مجله انتظار، شماره 7.
7 . محمد بن يعقوب كلينی، الكافی، ج1، ص179، ح1.
8 . شيخ طوسی، كتاب الغيبه، ص 334.
9 . ر.ك: علی ربانی گلپايگانی، «وجوب امامت»، مجله انتظار، شماره 5.
10. شيخ مفيد، الرساله الثالثه فی الغيبه، تحقيق علاء آل جعفر، چاپ دوم، ص12.
11. شيخ طوسی، كتاب الغيبه، ص 329.