آبجی
1st December 2009, 01:57 PM
مدتهاست کسی دیگر حواسش به زیر قدمهایش نیست .....
به زمینی که روی آن راه میرود ....
آن دختری که با هزار رنگ و لعاب و با لباسهایی که فقط برای جلب توجه است اصلا حواسش به زیر قدمهایش نیست .
آن پسر که تنها هم و غمش شده است موبایل و بولوتوثهای جدید و دی جی هایی که مدام آهنگهای عجیب غریب بیرون میدهند، هم حواسش نیست.
آن معلمی که کارش آموزش درسهای کتاب و زندگیست و با دانش آموزانی سروکار دارد که از گذشته زیاد نمیدانند هم .همینطور...
آن کاسب کاری که مدام گوش به تغییر قیمتها دارد تا سریعا قیمتهای اجناس را بالا ببرد هرچند کمتر از اینها خریده باشد هم حواسش به زیر قدمهایش نیست...
حتی آن جوانی که صبح تا شب سرش توی کتاب است و درس میخواند تا مثمر ثمر باشد هم یادش میرود این زمینی که رویش راه میرود چه ها دارد...
حتی آن رهگذر که هروز خیابانها و اتوبانهاو حتی کوچه اشان را که به اسم شهیدی نامگذاری شده است هم بی اعتنا به زمین شده است ...زمینی که خاک ان رنگین است ....
آن وزیرو معاون و مدیر و آن پزشکی که باید متعهد به قسمش باشد و آن ......
انگار خیلی ها رنگ روی زمین و خاک سرخش را نمیبینند ....
در این میان تنها کسانی که مجبورند بخاطر شیمیایی شدن هراز چند گاه بستری بیمارستانها شوند یا زمانی که از زور سرفه نمیتوانند نفس بکشند ویا کسانی که از زور فشارهای جنگ سردردهای شدید و آزار از سرو صدا ، امانشان را میبرد و کسانی که هرروز به یک قاب رو طاقچه یا دیوار که به آنها لبخند میزند و همسران ایثارگری که با معلولین جنگ زندگی میکنند و هرروز به آنها در کارهایشان یاری میکنند و بعضی از افرادی که هر شب جمعه سراز بهشت زهراها و بهشت رضاها و بهشت آباد ها برای غبار روبی و عرض سلامی به قبور متبرک میروند ،به زیر قدمهایشان نگاه میکنند گاهی سرسری گاهی با دقت .....
آری این زمینی است که خون خیلی ها رویش ریخته است اگر نگاه کنی جز خون آنانی که برای آزادی و سربلندی این زمین و سرزمین هرچه داشتند دادند ، چیزی نمیتوانی ببینی....زمینی که قداست این خونها را دارد باید بی اهمیت شود؟ نباید برای این خونها ارزش و احترامی قائل شد ؟حداقل فراموش نکرد؟؟
حالا خود قضاوت کن چقدر حواست به زمینی که رویش راه میروی هست؟؟ چقدر حرمتش را حفظ میکنی ؟؟چقدر برایش احترام قائلی؟؟چقدر رفتار و افکارت با این زمین همخوانی دارد؟؟
کمی بیشتر نگاه کن
به زمینی که روی آن راه میرود ....
آن دختری که با هزار رنگ و لعاب و با لباسهایی که فقط برای جلب توجه است اصلا حواسش به زیر قدمهایش نیست .
آن پسر که تنها هم و غمش شده است موبایل و بولوتوثهای جدید و دی جی هایی که مدام آهنگهای عجیب غریب بیرون میدهند، هم حواسش نیست.
آن معلمی که کارش آموزش درسهای کتاب و زندگیست و با دانش آموزانی سروکار دارد که از گذشته زیاد نمیدانند هم .همینطور...
آن کاسب کاری که مدام گوش به تغییر قیمتها دارد تا سریعا قیمتهای اجناس را بالا ببرد هرچند کمتر از اینها خریده باشد هم حواسش به زیر قدمهایش نیست...
حتی آن جوانی که صبح تا شب سرش توی کتاب است و درس میخواند تا مثمر ثمر باشد هم یادش میرود این زمینی که رویش راه میرود چه ها دارد...
حتی آن رهگذر که هروز خیابانها و اتوبانهاو حتی کوچه اشان را که به اسم شهیدی نامگذاری شده است هم بی اعتنا به زمین شده است ...زمینی که خاک ان رنگین است ....
آن وزیرو معاون و مدیر و آن پزشکی که باید متعهد به قسمش باشد و آن ......
انگار خیلی ها رنگ روی زمین و خاک سرخش را نمیبینند ....
در این میان تنها کسانی که مجبورند بخاطر شیمیایی شدن هراز چند گاه بستری بیمارستانها شوند یا زمانی که از زور سرفه نمیتوانند نفس بکشند ویا کسانی که از زور فشارهای جنگ سردردهای شدید و آزار از سرو صدا ، امانشان را میبرد و کسانی که هرروز به یک قاب رو طاقچه یا دیوار که به آنها لبخند میزند و همسران ایثارگری که با معلولین جنگ زندگی میکنند و هرروز به آنها در کارهایشان یاری میکنند و بعضی از افرادی که هر شب جمعه سراز بهشت زهراها و بهشت رضاها و بهشت آباد ها برای غبار روبی و عرض سلامی به قبور متبرک میروند ،به زیر قدمهایشان نگاه میکنند گاهی سرسری گاهی با دقت .....
آری این زمینی است که خون خیلی ها رویش ریخته است اگر نگاه کنی جز خون آنانی که برای آزادی و سربلندی این زمین و سرزمین هرچه داشتند دادند ، چیزی نمیتوانی ببینی....زمینی که قداست این خونها را دارد باید بی اهمیت شود؟ نباید برای این خونها ارزش و احترامی قائل شد ؟حداقل فراموش نکرد؟؟
حالا خود قضاوت کن چقدر حواست به زمینی که رویش راه میروی هست؟؟ چقدر حرمتش را حفظ میکنی ؟؟چقدر برایش احترام قائلی؟؟چقدر رفتار و افکارت با این زمین همخوانی دارد؟؟
کمی بیشتر نگاه کن